فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اوصاف قاضی از نگاه علی (عليه السلام)

علی (عليه السلام) در فرمان جاويد خود به « مالك اشتر » برای انتخاب قاضی چنين می گويد : برای تصدی وظيفه قضا و حكومت ميان مردم ، كسی را برگزين كه به عقيده تو ، از همگی افراد رعيت برتر باشد ، از آن گونه شخصيت كه تراكم قضايا او را به تنگنا نيفكند ، و ارباب دعوی و دفاع او را تنگ حوصله و كژ خلق نسازند ، و در لغزش و خطايی كه از او سرزند ، اصرار نورزد ، و چون حقيقت امری را بشناسد ، از پذيرفتن آن دلتنگ و از بازگشت به آن حقيقت آزرده خاطر نگردد و طاير همتش از اوج نزاهت ، به حضيض طمع نگرايد ، و در قضايا به آنچه در وهله اول و نظر سطحی بفهمد ، از كاوش در اعماق حقايق باز نايستد ، و به هنگام رخ دادن شبهات برای جستن حق ، پايداريش بيشتر و تمسكش به حجت ها فزونتر و ملالتش از آمد و شد اعيان كمتر ، و در كشف حقايق امور شكيباتر و به هنگام هويدا شدن حقيقت امر در صدور حكم و تنفيذ آن برنده تر باشد . كسانی را انتخاب كن كه چاپلوسی و چرب زبانی ايشان را نفريبد ، و تشويق و تحريص به امری از جاده حق ، منحرفشان نكند .

اين مجموعه اوصافی است كه علی (عليه السلام) برای قاضی صالح ذكر می كند و پس از آن ، بيان خود را با يك جمله كوتاه اين گونه پايان می بخشد « واُولئِكَ قَليلٌ »(1) يعنی ای مالك ! چنين مردمی كه واجد همگی اين اوصاف باشند ، نادر و كميابند(2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه : نامه 53 ; مستدرك الوسائل : 13/164 ; بحار الانوار : 33/604 ، باب 30 ، حديث 744 .

2 ـ لازم به تذكر است كه اين مقاله در تاريخ 16/10/1360 برابر با دهم ربيع الاول 1401 توسط استاد نگاشته شده است .

ولايت و رهبری در اسلام   

پاسداران حريم ولايت علوی در بنياد نهج البلاغه كه تا كنون منشأ آثار و بركات معنوی و تربيتی در جامعه اسلامی بوده ، و با كمال اخلاص به نشر فرهنگ والای الهی از زبان مولای عارفان ، شمع شبستان قلب عاشقان محبوب كاملان ، مقصود بينايان ، امير مؤمنان صلوات الله عليه اقدام كرده اند ، و در اين جهت كتب و نشريات و جزوات و مقاله های بسيار ارزنده و پرمايه ای در راه اعتلای روح انسان منتشر نموده اند ، با ارسال صفحه ای نورانی مشتمل بر بيست عنوان در مسئله با عظمت رهبری و ولايت در حيات انسان از ديدگاه نهج البلاغه از اين بی بضاعت خواسته بودند در توضيح يكی از آن عناوين مقاله ای را تقديم بدارم من فكر كردم عنوان « ولايت را » كه مشترك در همه عناوين است تا جائی كه در خور توان من است بااستمداد از آيات الهی و نهج البلاغه عظيم ترجمه كنم ، باطن ولايت الهام بخش من شد كه اين حقيقت عظيمه را در چهار بخش تقديم عزيزان كنم :

1 ـ ولايت الله .

2ـ ولايت النبی .

3 ـ ولايت الامام المعصوم .

4 - ولايت الفقيه .

از آنجا كه هر يك از اين چهار حقيقت در يك قسمت عمده از بعضی از خطبه ها و نامه ها و حكم و كلام مولا آمده و نقل همه آن قسمت ها از حوزه جزوه نويسی خارج بود و آوردن تمام خطب و نامه ها و حكم ، جزوه را تبديل به كتاب قطوری می نمود ، مصلحت ديدم كه در اين مقدمه به خطب و كلام و نامه ها و حكمی كه هر يك از عناوين چهارگانه از مفاهيم و معانی آنها گرفته شده اشاره كنم :

ولايت الله :

خطبه اول : خطبه 65 ، 85 ، 90 ، 91 ، 152 ، 160 ، 162 ، 182 ، 185 ، 186 .

ولايت رسول الله :

خطبه يكم : 72 ، 89 ، 94 ، 105 ، 106 ، 144 ، 161 ، 185 ، 192 .

ولايت معصوم :

خطبه : 2 ،3 ، 87 ، 93 ، 144 ، 152 ، نامه 6 ، 50 ، كلام 147 ، حكمت 252 .

ولايت فقيه :

خطبه : 40 ، 87 ، 214 ، كلام 147 ، نامه 42 ، 34 . حكمت 90 .

باشد كه از پی شماره های مذكور ،با كشتی عقل به دريای نهج البلاغه وارد شده و توفيق يابيد گوهرهای پرارزش معنوی از اين سفره نعمت بيكران را به دست آوريد .

سطوری كه در پيش رو داريد قطره ای از آن بحر مواج است كه اميدوارم راهگشای عاشقان باشد تا با مدد الهی هر يك از عناوين چهارگانه را كه از امهات مسائل نهج البلاغه است ، با بررسی تمام شئون آن در اختيار تشنگان وادی معرفت بگذارند و بيش از پيش نهج البلاغه بی نظير را به جهان امروز معرفی كنند .

ولايت الله

« ولايت » به معنای سلطنت ، حكومت ، تدبير امور ، امارت ، نصرت ، توليت ، مالكيت ، سرپرستی ، محبت و ربوبيت است كه در حقيقت و در اصل و ريشه ، حقِّ حضرت رب العزّة و آفريدگار جهان هستی است .

ولايت و تدبير ، عرصه گاه آفرينش ، اختصاص به آن ذات مقدس دارد ، كه مبدأ خلقت ، آفرينش ، پديدآورنده ساختمان شگفت انگيز هستی ، حافظ ، نگهبان و مربی حقيقی تمام موجودات ملكی و ملكوتی است .

برای او كه مالك و مربی تمام عناصر هستی است ، و آغاز ، انجام ، رشد ، كمال ، حيات و موت تمام موجودات به دست اراده اوست ، ولايت ، كامله ، تامه و مطلقه و بدون شرط است .

ولايت حضرت او ، منشأ تجلی حقوق خدايی است كه آن حقوق عبارت است از حق ربوبيت ، مالكيت ، عبادت ، حاكميت ، اطاعت و الوهيت و . . .

در حق ربوبيت او ، آنچه مطرح است اين است كه انسان همسو با تمام موجودات هستی ، برای آفرينش و اوضاع و احوال آن ، مربی و صاحب اختياری جز او نشناسد ، و مدبر و سررشته داری در زندگی و حيات ، غير او را نپذيرد و به طور دائم سعی و كوشش بر اين باشد كه دست ارباب و انداد را از سر انسان و انسانيت كوتاه نمايد ، و پوزه آنان كه ادعای انا ربكم الاعلائی دارند ، با قدرت هر چه تمام تر ، به خاك مذلت و نيستی بمالد ، و شر حكومت و امارت و سلطه آنان را از بيخ و بن بركند ; چرا كه رب واقعی و مربی حقيقی ، در تمام هستی فقط و فقط الله است و بس .

( قُلْ أَغَيْرَ اللهِ أَبْغِی رَبّاً وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَیْء )(1)

« بگو آيا غير خدا پروردگاری را بطلبم در حالی كه او پروردگار همه چيز است » .

در حق مالكيت او آنچه مطرح است ، اين است كه وجودش مقدس و بر تمام آسمان ها و زمين ، و آنچه در آنهاست ملكيت ذاتی دارد ، و كسی را نمی رسد كه در جنب مالكيت او ادعای ملكيت بر چيزی و بر شيیء داشته باشد ، كه ملكيت انسان بر عناصر و اشيا اعتباری است ، و حق تصرفش در املاك تنها به اذن حضرت اوست .

انسان را نمی رسد كه به بيش از آنچه محصول سعی و كوشش اوست دست اندازی كند ، و در هيچ زمينه ای برای وی حق تكاپو نيست ، و آنچه در اختيار اوست از آن مولاست ، و بر اوست كه در مسئله تصرف ، گردن به امر حضرت او نهد ، و از بخل ، امساك ، حرص ، جمع نعمت از طريق نامشروع و خرج آن در راه حرام ، با كمال قدرت و شدت روحی بپرهيزد ، و زمينه استفاده ديگران را كه عباد مالك حقيقی اند ، از عنايات حضرت حق فراهم آورد ، و چون مال خدا در دست غاصب و ستمكار ببيند ، به هر نحو ممكن قيام كند و آن را از دست غاصب پس گرفته به صاحب حق كه مؤمن و مسلمان است برساند .

( وَللهِِ مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا )(2)

« حكومت آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست » .

امام صادق (عليه السلام) كه منبع علم الهی و آگاه به حقايق و اسرار است ، در روايت مهمی می فرمايد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - انعام (6) : 164 .

2 - مائده (5) : 17 .

ذلِكَ اَنَّ جَمِيْعَ ما بَيْنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِ للهِِ عَزَّوَجَلَّ وَلِرَسُولِهِ (صلی الله عليه وآله) ، وَلاَِتْباعِهِ مِنَ الْمُؤمِنْيِنَ مِنْ اَهْلِ هذِهِ الصِّفَةِ ، فَما كانَ عَنِ الدُّنْيَا فِی اَيْدِی الْمُشْرِكِيْنَ وَالْكُفّارِ وَالْظَّلَمَةِ وَالُفُجّارِ وَاَهْلِ الْخَلافِ لِرَسُولِ اللهِ وَالْمُوَلِّی عَنْ طاعَتِهِما ، مِمّا كانَ فِی اَيْدِيْهِمْ ظَلَمُوا فِيْهِ الْمُؤمِنْيِنَ مِنْ اَهْلِ هذِهِ الصِّفاتِ وَغَلَبُوهُمْ عَلی ما اَفاءَ اللهُ علی رَسُولِهِ فَهُوَ حَقُّهُمْ اَفاءَ اللهُ عَلَيْهِمْ وَرَدَّهُ اِلَيْهِمْ اِنَّما مَعْنَی الْفَیْءِ كُلَّ ما صارَ اِلی الْمُشْرِكِيْنَ ثُمَّ رَجَعَ اِلی ما قَدْ كانَ عَلَيْهِ(1) .

« جميع آنچه بين آسمان ها و زمين است ، از آن خدا و پيامبر و مؤمنان مطيع است . آنچه در دست مشركين و كفار و ستمگران و مجرمين و دورافتادگان از صراط خداست متعلق به رسول الهی و تابعان مقام ختمی مرتبت است . اموالی كه در انحصار افتادگان در چاه ضلالت است ، بيرون آوردنش از دست آنان ، جهت برگرداندن به صاحبان حق گرچه در گرو جهاد و مقاتله باشد واجب است » .

( أَمْ لَهُم مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا )(2) .

« يا مگر مالكيّت و فرمانروايی آسمان ها و زمين و آنچه ميان آنهاست ، در اختيار آنان است ؟ » .

مگر حق زمامداری و صاحب اختياری آسمان ها و زمين ، و نعمت های در آن دو از آنان است؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - تهذيب : 6/129 ، باب 57 ، حديث 3 ; وسائل الشيعة : 15/36 ، باب 9 ، حديث 19949 .

2 - ص (38) : 10 .

سر به فرمان او

در مسئله عبادت ، آنچه مطرح است اين است كه بر تمام انسان ها واجب ، لازم عقلی و شرعی است كه همچون تمام موجودات هستی ، سر به فرمان او باشند و فقط از اوامر و نواهی آن حضرت ، بی چون و چرا اطاعت كنند ، و بندگی كسی جز او را ندانند ، كه در عبادت او ظهور كمالات و استعداد حتمی ، و در بندگی غير او هلاكت و شقاوت ابدی است .

تسليم امر و نهی او نبودن ، كفر ، شرك ، زندقه و فسق ، ضلالت و شقاوت می باشد ، در اين عبادت است كه سراسر ميدان حيات ، مظهر فساد و افساد و فحشا و منكرات می گردد .

انسان نبايد جز به عبوديت حق تن دهد ، و خويش را كه گوهر گرانبهايی از خزانه خلقت است ، چونان مرده به دست غسالانی كه سردمدار كفر و نفاقند دهد ، كه تسليم غير او شدن ، و به نوكری و خدمت غير برخاستن ، محصولی جز ذلّت در دنيا و آخرت ندارد .

بندگی حقيقی حق ، نفی بندگی شيطان و اوليای شيطان است ، و اسلام را از مسئله عبادت جز اين مقصودی نيست ، كه در اين بندگی خير دنيا و آخرت لحاظ شده و آبادی امروز و فردای انسان درنظر گرفته شده است .

نماينده ارتش ستمگر ساسانی ، چون از نماينده سپاه اسلام علت محاصره ايران را سؤال می كند ، جواب می شنود :

جِئْنا لِنُخْرِجُ الْعِبادَ مِنْ عِبادَةِ الْعُبّادِ اِلی عِبادَةِ اللهِ ، وَمِنْ ضِيْقِ الدُّنْيا اِلی سِعَتِها وَمِنْ جَوْرِ الاَْدْيانِ اِلی عَدْلِ الاِْسْلامِ .

« آمده ايم تا بندگان حق را از بندگی بندگان ، بسوی بندگی حضرت رب درآورده ، و از تنگنای دنيا به پهنه وسيع ، و از بيداد فرهنگ های غلط به عدالت انسان درآوريم » .

امام باقر(عليه السلام) در بيان وظيفه انبيا و امامان ، و سلحشوران جبهه حق عليه باطل می فرمايد:

اَلدُّعاءُ اِلی طاعَةِ اللهِ مِنْ طاعَةِ الْعِبادِ ، وَاِلی عِبادَةِ اللهِ مِنْ عِبادَةِ الْعِبادِ وَاِلی وَلايَةِ اللهِ مِنْ وَلايَةِ الْعِبادِ(1) .

« دعوت به اطاعت خدا و رهانيدن از طاعت بندگان ، نجات ازبندگی بندگان و هدايت به عبادت حق ، بيرون آودن از زمامداری مردمان و قرار دادن ايشان در مدار ولايت الله » .

( إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ للهِِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ )(2) .

« حكم فقط ويژه خداست، او فرمان داده كه جز او را نپرستيد . دين درست و راست و آيين پابرجا و حق همين است » .

در حق حاكميت ، آنچه مطرح است اين است كه فرماندهی بر تمام هستی بر حيات و شئون انسان ها ، خاص حضرت اوست ، چه آنكه جنابش مستجمع جميع صفات كمال ، و غير او فاقد آن است و غير را با آن همه نقص و محدويت نرسد كه بر ديگران سلطه و حكومت داشته باشد ، و برای جامعه انسانی تعيين نظام مقررات نمايد .

( إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ للهِِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ )(3) .

«حكم فقط ويژه خداست ، [ تنها ] بر او توكل كرده ام ، و [ همه  ]توكل كنندگان بايد به خدا توكل كنند » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - كافی : 5/3 ، باب فضل الجهاد ، حديث 4 ; وسائل الشيعة : 15/12 ، باب 1 ، حديث 19908 .

2 - يوسف (12) : 40 .

3 - يوسف (12) : 67 .

( إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ للهِِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ )(1) .

« فرمان و حكم فقط به دست خداست ، همواره حق را بيان می كند و او بهترين داوران و جداكنندگان [ حق از باطل ] است » .

( فَالْحُكْمُ للهِِ الْعَلِیِّ الْكَبِيرِ )(2) .

« پس [ اكنون ] داوری ويژه خدای والامرتبه و بزرگ است » .

در حق اطاعت ، آنچه مطرح است اين است كه تنها او بايد مطاع انس و جن باشد ، و احدی را نرسد كه از غير او اطاعت نمايد .

چون حق اطاعت ، در صحنه حيات ، برای وجود مقدس او لحاظ شود ، سعادت دنيا و آخرت تأمين می گردد و خير دنيا و آخرت تحقق می يابد .

دخالت در اين حق ، از جانب هر كس باشد ، عين شرك و مطيع غير حق ، مشرك و فاسد و مفسد است . تمام انسان ها ملزمند از حضرت حق و آنان كه حق به اطاعت از آنان دستور داده اطاعت كنند و هر فرمانرايی جز او و امامانِ هدايت را از ميدان زندگی محو كنند ، كه اطاعت از غير ، مساوی با ذلّت دنيا و عذاب آخرت است .

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلاَ تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ )(3) .

« ای اهل ايمان ! پيامبر را اطاعت كنيد و اعمالتان را [ با تخلف از دستورهای خدا و پيامبر ، شرك ، نفاق ، منت گذاری و ريا  ]باطل مكنيد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - انعام (6) : 57 .

2 - مؤمن (40) : 12 .

3 - محمّد (47) : 33 .

( قُلْ أَطِيعُوا اللهَ وَالرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ )(1) .

« بگو : از خدا و پيامبر اطاعت كنيد . پس اگر روی گردانيدند [ بدانند كه  ]يقيناً خدا كافران را دوست ندارد » .

( وَلَئِنْ أَطَعْتُم بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخَاسِرُونَ )(2) .

« و بی ترديد اگر بشری مانند خود را اطاعت كنيد ، يقيناً زيانكاريد » .

( وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ )(3) .

« و اگر از آنان پيروی كنيد ، يقيناً شما هم مشركيد » .

( وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً )(4) .

« و از كسی كه دلش را [ به سبب كفر و طغيانش ] از ياد خود غافل كرده ايم و از هوای نفسش پيروی كرده و كارش اسراف و زياده روی است ، اطاعت مكن » .

در حق الوهيت ، آنچه مطرح است اين است كه وجود مقدس الله ، كه مستجمع جميع صفات كماليه است ، محبوب حقيقی و هميشگی انسان قرار گيرد ، و انسان تمام شئون حيات و امور زندگی را ، بر مبنای اسما و صفات او بسازد ، و از تمام رذايل ، آلودگی ها ، پستی ها ، پوچی ها و اسارت ها ، چون حضرت او كه مبرّا و منزه است ، مبرّا و منزه بماند ، چنانچه در حديث نبوی آمده :

تَخَلَّقُوا بِاَخْلاقِ اللهِ(5) .

آراسته شدن به عبادات با معنا خود را زينت دهيد » .

« به صفات و خصال حضرت او ، در سايه پيروی از دستورات و فرامينش ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - آل عمران (3) : 32 .

2 - مؤمنون (23) : 34 .

3 - انعام (6) : 121 .

4 - كهف (18) : 28 .

5 ـ بحار الانوار : 58/129 .

به مثل هم چون او كه به مؤمنين ، رؤوف ، رحيم ، غفور و كريم است ، شما هم همان خصال را نسبت به مؤمنان به كار بريد ، و چون او كه در برابر كفار و سركشان همچون رعد ، صاعقه و طوفان بنيان بركن است ، شما هم آنگونه باشيد .

با معرفت به او عشق ورزيد ، و در تمام صحنه های حيات از او درس بگيريد و نياز و حاجت خود را ، به سوی او بريد ، و بر معيار صفات جلال ، جمال و كمال او حركت نماييد .

جز او هيچ جاندار و بی جانی در هر حيثيتی كه باشد ، نمی تواند به عنوان معبود ، معشوق ، محبوب ، اله و الله تجلی كند ، كه غير او فاقد نقيصه و جامع كمالات نيست .

( إِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ )(1) .

« و خدای شما خدای يگانه است ، جز او خدايی نيست ، رحمتش بی اندازه و مهربانی اش هميشگی است » .

( وَلاَ تَجْعَلُوا مَعَ اللهَ إِلهاً آخَرَ إِنِّی لَكُم مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ )(2) .

« و با خدا معبودی ديگر قرار ندهيد ، يقيناً من از سوی او بيم دهنده ای آشكارم » .

( لاَ تَجْعَلْ مَعَ اللهَ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَّخْذُولاً )(3) .

« با خدا معبودی ديگر قرار مده كه ] نزد شايستگان [ نكوهيده و  در دنيا آراسته شدن به عبادات با معنا خود را زينت دهيد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - بقره (2) : 163 .

2 - ذاريات (51) : 51 .

3 - اسراء (17) : 22 .

آری ! حقِّ ولايت ، با آن وجود مقدسی است كه قرآن مجيد درباره او می فرمايد :

( وَكَانَ اللهُ بِكُلِّ شَیْء مُحِيطاً )(1) .

« و خدا همواره بر هر چيزی احاطه دارد » .

( وَهُوَ اللهُ فِی السَّماوَاتِ وَفِی الاَْرْضِ )(2) .

« و او در آسمان ها و در زمين ، خداست » .

( هُوَ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ )(3) .

« اوست اول و آخر و ظاهر و باطن ، و او به همه چيز داناست » .

( كُلُّ شَیْء هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ )(4) .

« هر چيزی مگر ذات او هلاك شدنی است » .

( وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ )(5) .

« و او با شماست هرجا كه باشيد » .

( وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ )(6) .

« و ما به او از رگ گردن نزديك تريم » .

( مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الاَْرْضِ )(7) .

« آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، فقط در سيطره مالكيّت و فرمانروايی خداست » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - نساء (4) : 126 .

2 - انعام (6) : 3 .

3 - حديد (57) : 3 .

4 - قصص (28) : 88 .

5 - حديد (57) : 4 .

6 - ق (50) : 16 .

7 - بقره (2) : 284 .

( أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالاَْمْرُ )(1) .

« آگاه باشيد كه آفريدن و فرمان [ نافذ نسبت به همه موجودات ] مخصوص اوست » .

ولايت رسول الله (صلی الله عليه وآله)

اگر در آيات قرآن و روايات معتبره دقّت كنيم به اين معنا دست می يابيم كه: شخصيت ذاتی ، روحی ، عقلی و قلبی رسول با كرامت اسلام ، مافوق تمام ملائكه و جنّ و انس است .

او انسان با عظمت و والايی است كه ، كمالات معنوی و حقايق الهی در حضرتش تجلی كامل دارد .

وجودش منبع انوار ، مركز واقعيات و مطلع علوم فلكی و ملكوتی است .

آنچه ، بارگاه نشينان غيب و شهود دارند ، به تنهايی در وجود مقدس او جمع است . كتب آسمانی قبل از قرآن مجيد از ظهور او و اوصاف و كمالش خبر دادند ، و انبيای الهی بشارت بعثت و رسالتش را با امم گذشته در ميان گذاشتند .

اوصاف رسول خدا (صلی الله عليه وآله) در قرآن و حديث

( الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الاُْمِّیَّ الَّذِی يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالاِْنْجِيلِ . . . )(2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - اعراف (7) : 54 .

2 - اعراف (7) : 157 .

« همان كسانی كه از اين رسول و پيامبر « ناخوانده درس » كه او را نزد خود [ با همه نشانه ها و اوصافش ] در تورات وانجيل نگاشته می يابند ، پيروی می كنند . . » .

( وَإِذْ قَالَ عِيسَی ابْنُ مَرْيَمَ يَابَنِی إِسْرَائِيلَ إِنِّی رَسُولُ اللهَ إِلَيْكُم مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرَاً بِرَسُول يَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ . . . )(1)

« و [ ياد كن ] هنگامی را كه عيسی پسر مريم گفت : ای بنی اسرائيل ! به يقين من فرستاده خدا به سوی شمايم ، تورات را كه پيش از من بوده تصديق می كنم ، و به پيامبری كه بعد از من می آيد و نامش « احمد » است ، مژده می دهم . . » .

اميرمؤمنان (عليه السلام)در خطبه اول « نهج البلاغه » ، در بيان حقيقت فوق ، يعنی مژده رسالت او از جانب حق به انبيا ، و اين كه پذيرش نبوتش را از پيامبران پيمان گرفت می فرمايد :

اِلی اَنْ بَعَثَ اللهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُول اللهِ (صلی الله عليه وآله)لاِِنْحازِ عِدَتِهِ وَ اِتْمامِ نُبُوَّتِهِ ، مَأْخُوذاً عَلَی النَّبِيّنَ مِيْثاقُهُ ، مَشْهُورَةً سِماتُهُ ، كَرِيْماً مِيْلادُهُ(2) .

« تا وقتی كه خدای متعال ، آن خدای متعال منزه و پاك ، محمّد رسولش را كه پذيرش پيامبری وی را از انبيا تعهد گرفت برای انجام وعده خويش ، و اتمام حقيقت نبوت به رسالت برانگيخت با علامات مشهور ، و ولادت كريمانه » .

قرآن مجيد از وجود مقدس وی به عنوان « رَحْمَةً لِلْعالَمِيْنَ » يادكرده ، و اين نشانه عظ مت روح ، قلب و نفسی است كه در ساير موجودات ذی شعور هستی نمونه ندارد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - صف (61) : 6 .

2 ـ نهج البلاغه : خطبه 44 ; بحارالانوار : 18/216 ، باب 1 ، حديث 48 .

صفحه 426

( وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ )(1) .

« و تو را جز رحمتی برای جهانيان نفرستاديم » .

قرآن كريم از آن منبع فيض ، تعبير به رؤوف و رحيم فرموده و اين نشان دهنده اين معناست كه آن حضرت تجلی گاه اسماء صفات حق است :

( حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ )(2) .

« اشتياق شديدی به [ هدايتِ ] شما دارد ، و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است » .

خدای متعال در قرآن مجيد ، اطاعت از او را اطاعت از خود دانسته ، و اين علامت و نشانه عظمت ، جلال و مقام معنوی آن منبع كرامت است :

( مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللهَ )(3) .

« هر كه از پيامبر اطاعت كند ، در حقيقت از خدا اطاعت كرده » .

حضرت حق در كتاب مجيدش ، بيعت با او را بيعت خود دانسته ، تا بدين صورت حقيقت ذاتی او را به بندگانش بنماياند :

( إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللهَ )(4) .

« به يقين كسانی كه با تو بيعت می كنند ، جز اين نيست كه با خدا بيعت می كنند » .

حضرت رب العزة در آيات شريفه اش ، عزت آن جناب را عزت خود دانسته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - انبياء (21) : 107 .

2 - توبه (9) : 128 .

3 - نساء (4) : 80 .

4 - فتح (48) : 10 .

و می فرمايد:

( وَللهَ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ )(1) .

« در حالی كه عزت و اقتدار برای خدا و پيامبر او . . . است » .

حضرت حق رضا و خشنودی او را ، رضا و خوشنودی خود دانسته ،بدين صورت به آن انسان عين ، و عين انسان اشارت نموده است كه او را در شخصيت و عظمت همتايی نيست :

( وَاللهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ )(2) .

« شايسته تر آن بود كه خدا و رسولش را خشنود كنند » .

خدای كريم در قرآن كريم ، اجابت دعوت او را كه مورث حيات الهی انسانی است ، اجابت دعوت خود دانسته است :

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا للهِِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ )(3) .

« ای اهل ايمان ! هنگامی كه خدا و پيامبرش شما را به حقايقی كه به شما [ حيات معنوی و ] زندگی [ واقعی ] می بخشد ، دعوت می كنند اجابت كنيد ، » .

خدای متعال ، ظهور محبت و عشق خود را در عرش قلب بندگان ، منوط به پيروی از جناب او نموده و می فرمايد :

( قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی يُحْبِبْكُمُ اللهُ )(4) .

« بگو : اگر خدا را دوست داريد ، پس مرا پيروی كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - منافقون (63) : 8 .

2 - توبه (9) : 62 .

3 - انفال (8) : 24 .

4 - آل عمران (3) : 31 .

القاب حضرت

آری ! آن جناب ، محمد ، احمد ، ماحی ، عاقب ، حاشر ، رسول رحمت ، رسول توبه ، رسول ملاحم ، مقفی ، وقثم ، بشير و نذير ، سراج منير ، ضحوك ، قتّال ، متوكل ، فاتح ، امين ، خاتم ، مصطفی ، نبی ، امّی ، عبدالكريم ، رؤوف ، رحيم ، عبدالجبار ، عبدالوهاب ، عبدالقهار ، عبدالرحيم ، عاقب . فاروق ، طه ، يس ، ابوالارامل ،ابوالقاسم ، ابوابراهيم و اول و آخر است ، كه هر يك ازاين القاب بر حقيقتی يا حقايقی در ذات آن وجود مبارك دلالت دارد(1) .

آن حضرت صبورترين ، شجاع ترين ، عادل ترين ، عالم ترين ، پرهيزكارترين با گذشت ترين ،بخشنده ترين ، فصيح ترين ، صادق ترين ، با كرامت ترين ، شرافتمندترين ، تسليم ترين ، و برترين انسان های تاريخ حيات است .

او به فرموده خودش ، سيد ولد آدم ،اول شافع و اول مشفق است .

آن حضرت می فرمود :

آدم وَمَنْ دُوْنَهُ تَحْتَ لِوائِی يَوْمَ الْقِيامَةِ(2) .

« آدم و هر كس بعد از اوست ، زير پرچم من هستند » .

ونيز فرمود :

كُنْتُ نَبِيّاً وَادَم بَيْنَ الْماءِ وَالطِّيْنِ(3) .

« من پيامبر بودم در حالی كه آدم ميان آب و گل بود » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - علم اليقين فيض 1/449 .

2 ـ بحار الانوار : 16/402 ، باب 13 ، حديث 1 ; مناقب : 1/214 ، فصل فی اللطائف .

3 ـ بحار الانوار : 18/278 ، باب 2 ; مناقب : 1/214 .

و قال :

اَنَا اَوّلُ اَنْبِياء خَلَقْنا وَاخِرِهِمْ بَعَثْنا .

« من از جهت خلقت اوّلين آفريده در بين انبيا و آخر مبعوث هستم » .

« مفضل بن عمر » به حضرت صادق (عليه السلام) عرضه داشت : قبل از آفرينش آسمان ها و زمين كجا بوديد ؟ فرمود :

كُنّا اَنْواراً نُسَبِّحُ اللهَ وَنُقَدِّسُهُ حَتّی خَلَقَ اللهُ الْمَلائِكَهَ(1) .

« و ما ( ائمه پيش از آسمان ها و زمين ) انواری بوديم كه خدا را تسبيح و تقديس می كرديم ; تا زمانيكه حضرت حق ملائكه را آفريد » .

قال رسول الله :

ما خَلَقَ اللهُ خَلْقاً اَفْضَلُ مِنّی وَلا اَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنّی . . .(2) .

« خدای متعال آفريده ای برتر و با كرامت تر از من نيافريده است » .

در زمينه شخصيت ، كمالات ، اوصاف و حقايق وجودی آن حضرت ، دريايی از آيات و روايات و معارف در برابر ماست ، كه دورنمايی از آن واقعيات در اين جزوه اشاره رفته است ، مفصل اين معانی را می توانيد در قرآن ، « نهج البلاغه » ، « صحيفه سجاديه » دعای دوم ، « بحارالانوار » ، « كمال الدين » ، « امالی صدوق » ، « علم اليقين » ، « محجة البيضاء » ، « الدر المنثور » ، « صحيح بخاری » ، « مناقب » ، « صحيح مسلم » كتاب « فضايل » ، « سنن ترمذی » ، « امالی طوسی » ، « مسند احمد » ، ببينيد .

چنين شخصيت با عظمت و موجود باكرامتی ، كه در ميان اولين و آخرين نمونه ندارد ، لايق تجلی ولايت كليه و مطلقه الهيه در دو جهت تكوين و تشريع بود و به همين خاطر ، ولیّ آسمان ها و زمين و تمام موجودات هستی ، وی را به مقام ولايت انتخاب نمود ، و قبول ولايتش را بر تمام موجودات از جن و انس و ملك جهت دست يافتن به رشد و كمال ، واجب نمود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار : 26/350 ، باب 8 ، حديث 24 .

2 ـ علل الشرايع : 1/5 ، باب 7 ، حديث 1 ; عيون اخبار الرضا (عليه السلام) : 1/263 ، باب 26 ، حديث 22 .

رسول اكرم در روايتی فرمودند :

وَكَيْفَ لانَكُونُ اَفْضَلُ مِنَ الْمَلائِكَةِ وَ قَدْ سَبَقْناهُمْ اِلَی التَّوْحِيْدِ وَ مَعْرِفَةِ رَبِّنا عَزَّوَجَلَّ ـ وَ تَسْبِيْحِهِ وَ تَقْدِيْسِهِ وَ تَهْلِيْلِهِ ، لاَِنَّ اَوَّلَ ما خَلَقَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ اَرْواحَنا فَانْطَقَنا بِتَوْحِيْدِهِ وَ تَمْجِيْدِهِ ، ثُمَّ خَلَقَ الَمَلائِكَةَ فَلَمّا شاهَدُوا اَرْواحَنا نُوراً واحِدًا اِسْتَعْظِمُوا اُمُورَنا فَسَبَّحْنا لِتَعَلُّمِ الْمَلائِكَةِ اَنَا خَلْقٌ مَخْلُوقٌ وَ اِنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفاتِنا(1) .

« و چگونه ما ( چهارده معصوم ، برتر از ملائكه نباشيم ، در صورتيكه در مسئله توحيد و نبوت بر آنان پيشی داريم ، و ما نسبت به آنان در تسبيح و تقديس تهليل سبقت وجودی داريم ، چرا كه اول چيزی كه در عرصه گاه آفريده شد ارواح ما بود ، و خدای متعال ما را در عالم معنی و ملكوت به توحيد و تمجيد واداشت ، پس از ما فرشتگان را آفريد ، چون ما را نور واحدی مشاهده كردند ، حقيقت ما را بزرگ شمردند ، ما در برابر آنان به تسبيح برخاستيم تا بدانند آفريده ايم و مولای ما حضرت حق از صفات مخلوقی ما منزه است » .

در روايت ديگر :

« چون مرا به معراج بردند ، جبرئيل اذان و اقامه گفت ، سپس به من اعلام كرد پيش بايست . گفتم : بر تو پيشی گيرم ؟ عرضه داشت : آری ، چون خدای متعال انبيا را بر تمام ملائكه برتری داد و ترا بر همه برتری داد »(1) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - تأويل الايات : 835 ، سوره اخلاص ; منتخب الاثر : 11 ، الفصل الأول .

آری ! وجود مقدس رسول الله (صلی الله عليه وآله) بر اساس آيات قرآن و روايات و اخبار بسيار محكم ، بر ماسوی الله در تمام شئون و امور برتری دارد ، و به اين خاطر قبول ولايت او بر تمام ملائكه ، جنّ و انس جهت رسيدن به اوج كمال و رشد واجب و لازم است ، و بدون چنگ زدن به ولايت او و پذيرش تدبير و سرپرستی آن منبع فيض ، كسی به جايی نمی رسد .

قرآن مجيد در باب ولايت رسول حق می فرمايد :

( إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا . . . )(2) .

« سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [ مانند علی بن ابی طالب اند ] . . » .

( النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ )(3) .

« پيامبر ، نسبت به مؤمنان از خودشان اولی و سزاوارتر است » .

اين اولويّت ، تجلی ولايت حضرت رب در وجود مقدس رسول خداست ،اين اولويت نسبت به تمام امور و شئون حيات است ، نه حكومتِ تنها ، چنانكه بعضی از مفسرين بی توجه گفته اند .

آری ! كسی كه معصوم است و وجودش جامع كمالات و اراده و تدبيرش ، اراده و تدبير خداست و جز به مصلحت بشر نمی انديشد و غير خير دنيا و آخرت را نمی خواهد ; بايد دارای ولايت مطلقه باشد .

به خاطر اين ولايت است كه وی را اسوه تمام جهانيان قرار داده و پيروی از او را واجب دانسته است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعة : 5/439 ، باب 31 ، حديث 7029 و بحار الانوار : 26/338 ، باب 8 ، حديث 4 .

2 - مائده (9) : 55 .

3 - احزاب (33) : 6 .

( لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُوا اللهَ وَالْيَوْمَ الاْخِرَ وَذَكَرَ اللهَ )(1) .

« يقيناً برای شما در [ روش و رفتار ] پيامبر خدا الگوی نيكويی است برای كسی كه همواره به خدا و روز قيامت اميد دارد ; و خدا را بسيار ياد می كند » .

و به همين خاطر است كه در قرآن، اختيار كردن برنامه ای غير برنامه او را حرام كرده و سرپيچی از ولايتش را ضلالت آشكار دانسته است :

( وَمَا كَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَی اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُّبِيناً )(2) .

« و هيچ مرد و زن مؤمنی را نرسد هنگامی كه خدا و پيامبرش كاری را حكم كنند برای آنان در كار خودشان اختيار باشد ; و هركس خدا و پيامبرش را نافرمانی كند يقيناً به صورتی آشكار گمراه شده است » .

ولايت امام معصوم

خدای متعال در قرآن كريم از وجود مقدس اميرمؤمنان (عليه السلام) به عنوان نفس پيامبر ياد كرده است :

( فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ . . . )(3) .

« بگو : بياييد ما پسرانمان را و شما پسرانتان را ، و ما زنانمان را و شما زنانتان را ، و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت كنيم . . » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - احزاب (33) : 21 .

2 - احزاب (33) : 36 .

3 ـ آل عمران (3) : 61 .

آن حضرت كه به عنوان نفس پيامبر معرفی شده است ، به جز مقام رسالت ، تمام امتيازات و فضايل رسول خدا را دارا بود .

به اين معنا آيات قرآن و روايات و تاريخ زندگانی اميرمؤمنان (عليه السلام) كه در كتب معتبر روايی ذكر شده است ، دلالت دارد .

از وجود مقدس او به زبان پيامبر تعبير به اميرمؤمنان ، سيدالمسلمين ، قائد الغرالمحجلين ، خاتم الوصيين ، اول القوم ايمانا ، اوفاهم بعهدالله ، اعظمهم مزية ، اقومهم بامرالله ، اعلمهم بالقضية ، راية الهدی ، منارالايمان ، باب الحكمة ، المسنوس فی ذات الله ، الهاشمی الطاهر ، وليد الكعبة ، مطّهر البيت من كل صنم روشن شده است . اين همه ، حقايقی است كه از آياتی از قرآن مجيد استخراج شده است كه در ميان تمام مردم مسلمان ، تنها مصداق اتم و اكمل آن آيات ، حضرت علی بن ابيطالب (عليه السلام)است(1) .

پيامبر بزرگ اسلام بر اساس آيه شريفه :

( أَفَمَن شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلاِْسْلاَمِ )(2) .

« آيا كسی كه خدا سينه اش را برای [ پذيرفتن ] اسلام گشاده است » .

به علی (عليه السلام) فرمود :

« آن صدر مشروح ، سينه تست »(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - احقاق الحق ، غاية المرام ، الغدير ، عبقات الانوار .

2 - زمر (39) : 22 .

3 ـ بحار الانوار : 90/140 ; التوحيد : 329 .

اميرمؤمنان (عليه السلام) در قرآن

رهبر با كرامت اسلام حضرت محمّد بن عبدالله (صلی الله عليه وآله) بر مبنای آيات شريفه قرآن ، علی (عليه السلام) راستوده است . اينك به آياتی كه اختصاصاً در مورد اميرمؤمنان نازل شده است و بيشتر كتب حديث و تفسير به عنوان آيات نازله در حق آن حضرت از آنها ياد كرده اند توجه فرماييد :

( وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللهِ )(1) .

« و از مردم كسی است كه جانش را برای خشنودی خدا می فروشد [ مانند اميرمؤمنان (عليه السلام)  ]و خدا به بندگان مهربان است » .

( أَفَمَن كَانَ مُؤْمِناً كَمَن كَانَ فَاسِقاً لاَ يَسْتَوُونَ )(2) .

« با اين حال آيا كسانی كه مؤمن اند مانند كسانی هستند كه فاسق اند ؟ [ نه هرگز اين دو گروه ] مساوی و يكسان نيستند » .

( هُوَ الَّذِی أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ )(3) .

« اوست كسی كه تو را با ياری خود و به وسيله مؤمنان نيرومند ساخت » .

( يَا أَيُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُكَ اللهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ )(4) .

« ای پيامبر ! خدا و مؤمنانی كه از تو پيروی می كنند [ از نظر حمايت و پشتيبانی ] برای تو بس است » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - بقره (2) : 207 .

2 - سجده (32) : 18 .

3 - انفال (8) : 62 .

4 - انفال (8) : 64 .

( مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ )(1) .

« از مؤمنان مردانی هستند كه به آنچه با خدا بر آن پيمان بستند [ و آن ثبات قدم و دفاع از حق تا نثار جان بود ] صادقانه وفا كردند ، برخی از آنان پيمانشان را به انجام رساندند [ و به شرف شهادت نايل شدند ] و برخی از آنان [ شهادت را ] انتظار می برند » .

6 ـ ( إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ )(2) .

« سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [ مانند علی بن ابی طالب اند ] كه همواره نماز را برپا می دارند و در حالی كه در ركوعند [ به تهيدستان  ]زكات می دهند » .

( أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِيلِ اللهِ لاَيَسْتَوُونَ عِندَ اللهِ )(3) .

« آيا آب دادن به حاجيان و آباد كردن مسجدالحرام را مانند [ عمل  ]كسی قرار داده ايد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است ؟ ! [ اين دو ] نزد خدا برابر و يكسان نيستند » .

( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً )(4) .

« قطعاً كسانی كه ايمان آورده و كارهای شايسته انجام داده اند ، به زودی [ خدای  ]رحمان برای آنان [ در دل ها ] محبتی قرار خواهد داد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - احزاب (33) : 23 .

2 - مائده (9) : 55 .

3 - توبه (9) : 19 .

4 - مريم (19) : 96 .

( أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ )(1) .

« آيا كسانی كه مرتكب گناهان شدند ، گمان دارند آنان را مانند كسانی كه ايمان آورده و كارهای شايسته انجام داده اند ، قرار می دهيم كه زندگی و مرگشان يكسان باشد ؟ »

( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيِّةِ )(2) .

« مسلماً كسانی كه ايمان آورده و كارهای شايسته انجام داده اند ، اينانند كه بهترين مخلوقات اند » .

نظر دانشمندان

دانشمندان بزرگ اسلام ، همچون ابن عساكر ، گنجی شافعی ، خطيب بغدادی ، سيوطی ، سيد همدانی ، ابو نعيم اصفهانی ، ابن حجر عسقلانی ، ابو اسحاق ثعلبی ، طبری ، واحدی ، فخر رازی ، ابوالبركات مفسر ، ابن صباغ مالكی ، ابن طلحه شافعی ، سبط ابن جوزی ، صفوری ، جمال الدين زرندی ، احمد حنبل ، ابن هشام ، ابن ابی الحديد ، خوارزمی و بسياری ديگر از بزرگان اهل سنت و شيعه همراه با شرح و تفسير در كتب روائی ، تفسيری و تاريخی خود آورده اند كه : مصداقی برای آيات فوق و نظاير آن جز اميرمؤمنان علی (عليه السلام)نمی توان يافت .

گروهی از مفسران ، و برخی از حفاظ حديث ، در اين زمينه ، نزديك به سيصد آيه ذكر كرده اند و برخی در اين معنا كتاب جداگانه ای نوشته اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - جاثيه (45) : 21 .

2 - بينة (98) : 7 .

غدير چشمه جوشان حق

خدای متعال چنين انسانی را با اين همه كرامات و فضايل ، پس از رحلت پيامبر با كرامت خود ، جهت رهبری حكومت اسلامی ، و بيان معارف الهی و ارشاد انسان در حيات معنوی ، كه در تمام زمان ها مورد نياز جهانيان است ، انتخاب كرد و وی را تجلی گاه ولايت مطلقه قرارداد ، و به فرمان مطاعش پيامبر را در روز غدير مأمور به معرفی او فرمود :

( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ )(1) .

« ای پيامبر ! آنچه از سوی پروردگارت [ درباره ولايت و رهبری علی بن أبی طالب اميرمؤمنان (عليه السلام) ] بر تو نازل شده ابلاغ كن ; و اگر انجام ندهی پيام خدا را نرسانده ای . و خدا تو را از [ آسيب و گزند ] مردم نگه می دارد ; قطعاً خدا گروه كافران را هدايت نمی كند » .

شيعه ، در نزول اين آيه در روز غدير ، هيچ ترديد و شكی ندارد ، بزرگان اهل سنت همچون : سيوطی در جلد دوم « در المنثور » صفحه 298 ، شوكانی در جلد سوم « فتح الغدير » صفحه 57 ، بدرالدين حنفی در جلد هشتم « عمدة القاری » ص 584 ، فخر رازی در جلد سوم « تفسير كبير » صفحه 636 ، نظام الدين نيشابوری در جلد ششم تفسير خود صفحه 170 ، آلوسی در جلد دوم « روح المعانی » صفحه 348 ، ابن صباغ در « فصول المهمة » صفحه 27 ، واحدی در « اسباب النزول » صفحه 150 ، شيخ سلمان بلخی در « ينابيع المودة » باب 39 و بسياری ديگر از بزرگان آن قوم در كتب حديث ، تاريخ و تفسير خويش آورده اند كه : اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - مائده (9) : 67 .

آيه در روز غدير برای معرفی علی (عليه السلام)به ولايت ، امامت ، حكومت و ارشاد مردم نازل شده است . آيه شريفه :

( إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ )(1) .

« سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [ مانند علی بن ابی طالب اند ] كه همواره نماز را برپا می دارند و در حالی كه در ركوعند [ به تهيدستان  ]زكات می دهند » .

به نقل امام فخر رازی در جلد سوم تفسير كبير صفحه 431 ، ثعلبی در كشف البيان ، زمخشری در جلد اول « كشاف » صفحه 422 ، طبری در جلد ششم تفسير صفحه 186 ، ابوالحسن ربانی در تفسير ، قُرْطبی در جلد ششم تفسير صفحه 221 ، فاضل نيشابوری در جلد اول « غرائب القرآن » صفحه 461 ، واحدی در « اسباب النزول » صفحه 148 ، ابوبكر جصاص در تفسير « احكام القرآن » صفحه 542 ، حافظ ابوبكر شيرازی در « فيما نزل من القرآن فی اميرالمؤمنين » ، قاضی بيضاوی در جلد اول تفسير صفحه 345 ، ابن ابی الحديد در جلد سوم « شرح نهج البلاغه » صفحه 275 ، و بسياری ديگر از بزرگان اسلام ، از مفسران حديث و تاريخ نويسان برای اثبات ولايت مطلقه علی (عليه السلام) كه تجلی ولايت خدا و رسول است ، در قرآن مجيد نازل شده است .

چون در روز غدير از جانب حق به وسيله پيامبر ابلاغ شد كه علی بن ابيطالب مظهر حق و تجلی گاه ولايت مطلقه الهيه است و مردمان تا روز قيامت ، پس از پيامبر به حكومت ، ولايت ، ارشاد ، هدايت ، علم ، بينش و حقيقت كرامت او در ظاهر و باطن زندگی نياز دارند ، و اتصال به صراط مستقيم الهی جز از طريق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مائدة (9) : 55 .

قبول ولايت ، حكومت ، امارت و حكم او ممكن نيست ،برای رشد و كمال و تأمين خير دنيا و آخرت مردم ، به غير توسل و تمسك به حبل ولايت او راهی نمی باشد . آيه شريفه :

( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِيتُ لَكُمُ الاِْسْلاَمَ دِيناً )(1) .

« امروز [ با نصبِ علی بن ابی طالب به ولايت ، امامت ، حكومت و فرمانروايی بر امت ] دينتان را برای شما كامل ، و نعمتم را بر شما تمام كردم ، و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم » .

بنابر نقل سيوطی در جلد دوم « دُرّ المنثور » صفحه 256 . و ابن كثير در جلد دوم تفسيرش صفحه 14 و سبط ابن جوزی در تذكرة صفحه 18 و خطيب بغدادی در جلد هشتم تاريخ صفحه 290 و بسياری ديگر از دانشمندان ، بر پيامبر نازل شد و حضرت رسالت پناه از شدت خوشحالی فرياد زدند:

اللهُ اَكْبَرُ عَلی اِكْمالِ الدِّيْنِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رِضا الرَّبِ بِرِسالَتِی وَوِلايةَ عَلِیّ بْنِ اَبِيْطالِب بَعْدِیْ(2) .

« الله اكبر بر كمال دين و تمام نعمت و خوشنودی پروردگار به رسالت من و ولايت علی بن ابيطالب بعد از من »(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - مائده (9) : 3 .

2 ـ بشارة المصطفی : 211 ; البلد الامين : 261 ; بحار الانوار : 37/156 ، باب 52 .

3 - برای اطلاع بيشتر در اين زمينه می توانيد به كتاب های : الغدير ، عبقات ، احقاق الحق ، غاية المرام و اكثر كتب روائی ، تفسيری و تاريخی اهل سنت مراجعه نماييد .

غدير در نگاه ديگران

ماجرای روز غدير و نزول آيه :

(يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ إلَيْكَ... ) و آيه ( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ).

را ارباب تاريخ از قبيل : بلاذری ، ابن قتيبه ، طبری ، خطيب بغدادی ، ابن زولاق ، ابن عبدالبر ، شهرستانی ، ياقوت حموی ، ابن اثير ، ابن ابی الحديد ، ابن خلكان ، ابن حجر ، ابن صباغ ، مقريزی ، سيوطی ، ابن هشام ، قرمانی ، دمشقی ، نورالدين حلبی

و ائمه حديث ازقبيل :

محمد بن ادريس شافعی ، احمد حنبل ، ابن ماجه ، ترمذی ، نسائی ، ابويعلی ، بغوی ، حاكم نيشابوری ، ابن مغازلی ، ابن منده ، خطيب خوارزمی ، محب الدين طبری ، حموينی ، هروی ، شيخانی ، ابوعبدالله زرقانی ، ابن حمزه دمشقی ;

و ارباب تفسير از قبيل :

طبری ، ثعلبی ، ابوالسعود ، فخررازی ، ابن كثيرشامی ، نيشابوری ، سيوطی ، آلوسی ، خطيب شربينی ;

و ارباب علم كلام از قبيل :

قاضی ابوبكر باقلانی ، قاضی عبدالرحمن ايجی ، سيد شريف جرجانی ، بيضاوی ، شمس الدين اصفهانی ، تفتازانی ، قوشجی ;

و ارباب لغت از قبيل:

ابن دريد ، ابن اثير ، حموی ، زبيدی كه از تاريخ نويسان ، حديث شناسان ، مفسران ; متكلمان و لغويان بزرگ اهل سنّت هستند ، به تقرير زير ، در كتب خود نقل كرده اند :

« روز غدير در موضعی بين مكه و مدينه ، در منطقه (جحفه) پس از بازگشت از حجة الوداع(1) رسول مكرم اسلام ، مردم را جمع كرد ; آن روز آنچنان هوا گرم بود كه مسافران ردای خود را زير پا انداخته بودند ، دستور ساختن منبری را از جهاز شتران داد ، سپس بر بالای آن رفت و به عموم مردم خطاب كرد و فرمود :

ای امت اسلام : آيا من از شما به شما اولاتر نيستم ، همه گفتند : چرا ، فرمود :

مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلیٌّ مَوْلاهُ ، اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ ، وَعادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ(2) .

من فكر نمی كنم بعد از آن همه آيه در قرآن كه مصداق اتم و اكملش بر اساس صحيح ترين روايات ، و شهادت اهل اسلام ، علی بن ابيطالب (عليه السلام) است ، كسی از اهل سنت ، شيعه ، عقلای جهان ، منصفان عالم و وجدان بيدار ، شكی در مقام حضرت مولی الموحدين اميرمؤمنان (عليه السلام) پس از پيامبر داشته باشد ، كه شك كننده ، جز مخالفت با قرآن و سنت ، و غير از معاند حق و حقيقت نيست .

علی (عليه السلام) برای اتمام حجت به اهل زمانش ، و بويژه در زمانی كه زمام حكومت را در اختيار گرفتند ، و برای روشن بودن حق ، برای تاريخ به مقام حقانيت و ولايت خود ، در خطبه بسيار مهم « شقشقيه » اشاره فرموده اند :

اَما وَاللهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ اَبِی قُحافَةَ وَ اِنَّهُ لَيَعْلَمُ اِنَّ مَحَلِّی مِنْها مَحَلِّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی . . .(3) .

« آگاه باشيد ، سوگند به خدا ! كه پسر ابوقحافه جامه حكومت پوشيده در حالی كه با تمام وجود می دانست من هم چون قطب وسط سنگ آسيا سزاوار خلافت ، حكومت ، رهبری ، ولايت و ارشاد مردم بودم ، علوم و معارف از قلب من همچون سيل خروشان سرازير می شود ، هيچ پرواز كننده ای در عرصه علوم و معارف ، به اوج بلندای دانش و بينش من نمی رسد ، . . . من در برابر اهل زمان ، جز صبر چاره ای نديدم ، كه اگر دست به حمله می بردم ، اساس اسلام بر باد فنا می رفت ، همانند آنكه خار در چشم و استخوان در گلو دارد ، صبر پيشه كردم ، در حالی كه در برابر ديدگانم ، ميراث خودم را دستخوش تاراج می ديدم » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حجة الوداع آخرين حج پيامبربزرگ اسلام بود كه در سال 10 هجری صورت گرفت .

2 ـ كافی : 1/293 ، باب الاشارة والنص علی اميرمؤمنان (عليه السلام) ، حديث3 ; تهذيب : 3/263 ، باب 25 ، حديث 66 .

3 ـ نهج البلاغه : خطبه 3 ; شرح نهج البلاغه : 1/151 ; امالی شيخ طوسی : 372 / مجلس 13 .

انتساب و انتخاب

انتخاب ولیّ در فرهنگ اسلام ، وقف حريم مقدس كبرياست ، اوست كه می داند چه انسانی را برای پيشوايی حكومت ، و بيان و ارشاد انسان در حيات معنوی ، انتخاب نمايد و مردم را در اين زمينه حقی نيست .

او رسول با كرامت اسلام را انتخاب كرد و سپس به او فرمان داد تا وجود مقدس علی (عليه السلام) كه فاقد نواقص و جامع كمالات بود ، به ولايت و رهبری انتخاب شود ، و اسامی رهبران بعد از او را به رسولش اعلام كرد ; تا يازده امام معصوم كه واجد كمالات محمد و علی (عليهما السلام) بودند ، و ولايت كليه مطلقه در آنان تجلی داشت ، رهبری جامعه انسانی را در سه رشته حكومت ، بيان احكام ، ارشاد حيات معنوی به عهده بگيرند .

هم آنان را مسئوليت داد ، تا شرايطی را در جهت حيات عقلی ، روحی و معنوی ذكر كنند ، تا در هر كس ظهور كرد به جانشينی از آنان عهده دار حاكميت و بيان معارف و ارشاد حيات معنوی شود ، و به عنوان « ولی فقيه » به نيابت از امام غايب و ائمه و پيامبر و حضرت حق ، زمام امور مسلمين را به دست گيرد ، كه در حقيقت بر اساس آيات قرآن و روايات صحيحه ، انتخاب ولی فقيه به صورت معنوی كه همان بيان اوصاف و شرايط زمامدار ، و ظهور شرايط است ، با امام معصوم و انتخاب امام معصوم ، با پيامبر به اذن حضرت الله و انتخاب حضرت پيامبر با حضرت رب العزة است ، و انتخاب مقابل انتخاب خدا ، ايستادن در برابر حكم الله و اجتهاد برابر نص ، و ايجاد انحراف در راه خدا مساوی با تخريب بنای معناست .

تعيين زمامدار جامعه اسلامی ، به خود مردم مسلمان ( چنانچه گروهی ادعا می كنند ) واگذار نشده ، اگر اين طور بود بايد از شارع مقدس اسلام ، در اين زمينه بيانات شافی و دستورات كافی رسيده باشد ، تا مردم در مسئله ای كه اساساً بقای رشد جامعه اسلامی ، و حيات شعائر دين به آن متوقف و استوار است بيدارهوشيار باشند .

حال آنكه از چنين بيان نبوی و دستور دينی خبری نيست ، و اگر بود كسانی كه بعد از پيامبر زمام امور را به دست گرفتند ، مخالفتش نمی كردند ، در صورتی كه زمامدار اول با وصيت ، خلافت را به خليفه دوم منتقل ساخت ، و خليفه دوم عثمان را با يك شورای شش نفری كه خودش اعضای آن و آيين نامه آن را تعيين و تنطيم كرده بود ، روی كار آورد و پس از او بر اثر كشمكش ها و اختلافات داخلی ، معاويه خلافت را تصاحب كرد ، و چيزی نگذشت كه مسئله رهبری به سلطنت موروثی تبديل شد ، و تدريجاً شعائر دينی از جهاد و امر به معروف و نهی از منكر و اقامه حدود و غير آنها ، يكی پس از ديگری ، از جامعه رخت بر بست و مساعی شارع اسلام به طور جدی ، در فضای حيات اكثريت مسلمين نقش بر آب شد!!

تنها شيعه بود كه از راه بحث و كنجكاوی در ، درك فطری انسانی و سيره مستمره عقلا و تعمّق در نظر اساسی آيين اسلام ، كه احيای فطرت می باشد ، روش اجتماعی پيغمبر اكرم و مطالعه حوادث اسف آوری كه پس از رحلت آن جناب به وقوع پيوسته ، و گرفتاری هايی كه دامنگير اسلام و مسلمين گشته و به تجزيه تحليل ، در كوتاهی و سهل انگاری حكومت های به ظاهر اسلامی قرون اوليه هجرت برمی گردد ، و با گذشتن از دريای خون و شهادت ، تبعيد و زندان ، استقامت و مقاومت ، به اين نتيجه رسيد كه از ناحيه پيغمبر اكرم نص كافی در خصوص تعيين امام و جانشين پيامبر رسيده است .

آيات و اخبار متواتر قطعی ، مانند آيه تبليغ ، آيه ولايت ، حديث غدير ، حديث سفينه ، حديث ثقلين ، حديث منزلت ، حديث دعوت عشيره اقربين و غير آنها به اين معنا دلالت داشته و دارند ; ولی با كمال تأسف نظر به پاره ای دعاوی تأويل شده ، و سرپوشی روی آنها گذاشته شده است(1) .

كسی كه بنا بر نقل كتب معتبر شيعه و اهل سنت ، پيامبر بزرگ او را صدّيق ، فاروق امت ، باب علم ، يعسوب دين ، برادر ، وزير و بهترين فرد بعد از خودش ، و در روايات متعدده خليفه خوانده ، نشان می دهد كه دارای ولايت كليه مطلقه است ، كه اگر اين مقام را دارا بود ، اين همه صفت و خصوصيت ، آنهم از زبان وحی برای او بيان نمی شد .

به چند نمونه توجه كنيد

1 ـ ابن مغازلی ( متوفی سنه 482 ) در كتاب « مناقب » به اسنادش از ابوذر از رسول خدا (صلی الله عليه وآله) نقل می كند:

مَنْ ناصَبَ عَليّاً لِلْخَلافَةِ بَعْدِی فَهُوَ كافِرٌ وَ قَدْ حارَبَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ ، شَكَّ فِی عَلِیٍّ فَهُوَ كافِرٌ(2) .

« هر كس پس از من در مسئله خلافت برای علی ايجاد مزاحمت كند كافر شده است و با خدا و رسول به جنگ آمده كه شك كننده در مقام علیّ و فضائل و كمالات او كافر است » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - شيعه در اسلام : 112 .

2 ـ بحار الانوار : 27/223 / باب 10 و امالی شيخ صدوق : 673 / مجلس 96 .

2 ـ ابن حجر عسقلانی ( متوفی 853 ) در كتاب « اصابه » می گويد : چون سوره نصر نازل شد ، پيامبر درباره اميرمؤمنان فرمود :

اِنَّهُ اَخِی وَ وَزِيْرِی وَ خَلِيْفَتِی فِی اَهْلِ بَيْتِی وَ خَيْرٌ مَنْ اَخْلَفَ بَعْدِی(1) .

« به حقيقت كه علی برادر و وزير و خليفه من در اهل بيتم و بهترين زمامدار امت بعد از من است » .

3 ـ خوارزمی كه او را اخطب خطبا می دانند ، در كتاب « فضايل » با سلسله سند از رسول خدا روايت می كند كه فرمود :

چون به معراج رفتم به من خطاب رسيد : خلق را آزمايش كردی تا ببينی كدام يك نسبت به تو مطيع ترند؟ عرضه داشتم : علی از همه مطيع تر است . فرمود : راست گفتی ;

فَهَلْ اتَّخَذْتَ لِنَفْسِكَ خَلِيْفَةً يُؤَدِّی عَنْكَ وَ يَعْلَمُ عِبادِی مِنْ كِتابِی ما لايَعْلَمُونَ ، قالَ : قُلْتُ اِخْتَرْ لِی فَاِنَّ خِيَرَتِكَ خَيْرٌ لِی ، قالَ : قَدْ اخْتَرْتُ لَكَ عَلَيْها فَاتِّخَذَ لِنَفْسِكَ خَلِيْفَةً وَ وَصِيّاً وَ نِحْلَتُهُ عِلْمِی وَحِلْمِی وَ هُوَ اَمِيْرُالْمُؤْمِنِيْنَ حَقّاً لَمْ يَقُلْها اَحَدٌ قَْبلَهُ وَ لَيْسَت لاَِحَد بَعْدَهُ يا مُحَمَّدُ عَلی رايَةِ الْهُدی وَاِمامٌ مَنْ اَطاعَنِی وَ هُوَ نُورُ اَوْلِيائِی(2) .

« آيا برای خود خليفه و جانشين انتخاب كرده ای تا از جانب تو مقاصد حق را به مردم برساند ، و آنچه را خلق از قرآن نمی دانند به آنان تعليم دهد ؟ عرضه داشتم : خدايا اختيار با تست كه مرا اختيار غير اختيار تو نيست ، خطاب رسيد ! علی را بعد از خود خليفه و وصی قرارده ، علم و حلم خود را به او عنايت كردم ، به حقيقت او اميرمؤمنان است ، كه احدی قبل و بعد از او به اين رتبه دست نيافته ونمی يابد ! ! »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اصابه : 209 ، چاپ مصر .

2 ـ امالی طوسی : 343 ، مجلس 12 ، حديث 705 ـ 45 ; بحار الانوار : 37/291 ، باب 54 ، حديث 5 .

4 ـ كتاب « فرائد السمطين » صفحه 131 ، و « ينابيع المودة » صفحه 38 ، ( چاپ اسلامبول ) باسند متين از سعيد بن جبير از ابن عباس نقل می كند : رسول خدا به علی بن ابيطالب فرمود :

يا عَلیُّ ! اَنا مَدِيْنَةُ الْحِكْمَةِ وَ اَنْتَ بابُها وَ لَنْ تُؤْتِی الْمَدِيْنَةَ اِلاّ مِنْ قِبَلِ الْبابِ وَ كَذَّبَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ يُحِبُّنِی وَ يُبْغِضُكَ لاَِنَّكَ مِنِّی وَ اَنَا مِنْكَ لَحْمُكَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُكِ مِنْ دَمِی وَ رُوحُكَ مِنْ رُوحِی وَسَرِيْرَتُكَ مِنْ سَرِيْرَتِی وَ عَلانِيَتُكَ مِنْ عَلانِيَتِی وَ اَنْتَ اِمامُ اُمَّتِی وَ خَلِيفَتِی عَلَيْها بَعْدِی سَعَدَ مَنْ اَطاعَكَ وَ شَقِیَ مَنْ عَصاكَ وَ رَبِحَ مَنْ تَوَلاّكَ وَ خَسِرَ مَنْ عاداكَ وَ فازَ مَنْ لَزِمَكَ وَ هَلَكَ مَنْ فارَقَكَ ، مَثَلُكَ وَ مَثَلُ الاَْئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ بَعْدِی مَثَلُ سَفِيْنَةُ نُوح مَنْ رَكِبَ فِيْها نَجی وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَقَ مَثَلُكُمْ مَثَلُ النُّجُومِ كُلَّما غابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ اِلی يَوْمِ الْقِيامَةِ(1) .

« يا علی من شهر حكمتم و تو دروازه آن شهری ، جز از طريق دروازه نمی توان وارد شهر شد . دروغ گفت كسی كه گمان كرده مرا دوست دارد و حال آنكه دشمن توست ; زيرا تو از منی و من از تو ، گوشت تو از گوشت من و خون تو از خون من و روح تو از روح من و باطن تو از باطن من و ظاهر تو از ظاهر من است ، و تويی امام و پيشوای امت من و خليفه من در امتم بعد از من . سعادت برای مطيع تو ، و شقاوت و بدبختی برای متمرد از برنامه توست ، سود برد هر كس ولايت تو را پذيرفت و ضرر كرد هر كس با تو دشمنی ورزيد ، ملازم تو رستگار شد ، و جدای از تو ، به هلاكت رسيد ، مثل تو و ائمه بعد از تو همانند كشتی نوح است ، متمسك به آن كشتی نجات يافت ، و متخلف از آن غرق شد ، شما چون ستاره گانيد ، هر زمان كه ستاره ای غايب شود ستاره ای طلوع كند و اين حقيقت تا قيامت ادامه دارد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار : 23/125 ، باب 7 ، حديث 53 ; امالی شيخ صدوق : 269 ، مجلس 45 ، حديث 18 .

آری ! صاحب ولايت مطلقه الهيه ، كسی است كه معتبرترين كتب اهل سنّت و شيعه از قول رسول اكرم ، با سند صحيح ، در حق او نقل كرده اند :

وَمَنْ عَصی عَلِيّاً فَقَدْ عَصانِی وَمَنْ عَصانی فَقَدْ عَصَی اللهَ مَنْ اَطاعَ عَلِيّاً فَقَدْ اَطاعَنِی(1) .

« كسی كه به علی عصيان ورزد به من عصيان ورزيده است و كسی كه به من عصيان ورزد به خدا عصيان ورزيده است » .

اِنَّ رَبَّ الْعالِمَيْنَ عَهِدَ اِلیَّ عَهْدَاً فِی عَلِیِّ بْنِ اَبِيْطالِب فَقالَ : اِنَّهُ رايَةُ الْهُدی ، وَمَنارُ .

الاِْيْمانِ وَاِمامُ اَوْلِيائِی ، نُورُ لِمَنْ اَطاعَنِی(2) .

« بدرستی كه پروردگار عالميان درباره علی بن ابی طالب يادآوری كرد كه : او پرچم هدايت ، نشانه ايمان امام دوستان من و نور تمام كسانی است كه مرا اطاعت می كنند » .

عُنْوانُ صَحِيْفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِیِّ بْنِ اَبِيْطالِب(3) .

« عنوان صحيفه مؤمن دوستیِ علی بن ابيطالب است » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ معانی الاخبار : 372 ، باب معنی وفاء العباد بعهدالله ، حديث 1 ; بحارالانوار : 38/129 ، باب 61 ، حديث 81 .

2 ـ امالی شيخ صدوق : 478 ، مجلس 72 ، حديث 24 ; بحارالانوار : 18/339 ، باب 3 ، حديث 41 .

3 ـ بشارة المصطفی : 154 ; بحارالانوار : 27/142 ، باب 4 ، حديث 149 .

عَلِیٌّ مِنِّی وَ اَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلیُّ كُلُّ مُؤْمِن مِنْ بَعْدِی(1) .

« علی از من است و من از اويم ، و او سرپرست هر مؤمنی بعد از من است » .

لايُحِبُّكَ اِلاّ مُؤْمِنٌ ، وَ لايُبْغِضُكَ اِلاّ مُنافِقٌ اَوْ وَلَدُ زِنْية اَوْ مَنْ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهِیَ طامِثٌ(2) .

« دوست ندارد تو را مگر مؤمن و به تو بغض نمیورزد مگر منافق ، يا كسی كه از راه زنا تولد يافته و يا كسی كه مادرش در حال حيض به او باردار شده است » .

عَلِیٌّ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ رَأْسِی مِنْ جَسَدِی(3) .

« علی نسبت به من ، به منزله سر است در پيكر من » .

اَوْحِی اِلیَّ فِی عَلِیٍّ بِثَلاثِ خِصال : اِنَّهُ سَيِّدُ الْمِسْلِمِيْنَ ، وَ اِمامُ الْمُتَّقِيْنَ وَ قائِدُ غُرِّ الْمُحَجَّلِيْنَ(4) .

« سه چيز در مورد علی به من وحی شد : او آقای مسلمانان ، امام پرهيزكاران ، و پيشوای سفيد رويان است » .

لايَجُوِّزُ اَحَدٌ الصِّراطَ اِلاّ مَنْ كانَ مَعَهُ جَوازٌ مِنْ عَلِیٍّ(5) .

« هيچ كس از صراط نمی گذرد مگر آنكه جواز عبوری از علی به همراه داشته باشد .»

اِذا جَمَعَ اللهُ الاَْوَّلِيْنَ وَ الاْخِرِيْنَ فی صَعيد واحد وَنَصَبَ الصِّراطَ عَلی شَفِيْرِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار : 38/296 ; العمدة : 204 .

2 ـ وسائل الشيعة : 2/319 ، باب 24 ، حديث 2243 ; بحارالانوار : 39/301 ، باب 87 ، حديث 112 .

3 ـ بحار الانوار : 35/269 ، باب 7 ; الصراط المستقيم : 1/209 .

4 ـ بحار الانوار : 40/23 ، باب 91 ، حديث 40 ; اليقين : 476 ، باب 186 .

5 ـ التحصين لابن طاوس : 559 ، باب 17 .

جَهَنَّمِ فَلَمْ يَجُزْ عَلَيْهِ إلاّ مَنْ كانَ مَعَهُ بَراءَةٌ مِنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِيْطالِب(1) .

« هنگامی كه خدای متعال اولين و آخرين را در روز قيامت گردآورد ، و صراط را بر جهنم نصب نمايد ، هيچ كس مجاز به عبور نيست مگر آنكه برگه نجاتی از علی بن ابيطالب داشته باشد » .

اهل بيت (عليهم السلام)

از آيات قرآن مجيد و روايات و اخبار صحيحه كه در كتب معتبر شيعه و سنی آمده ، استفاده می شود كه ولايتی كه برای حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) ثابت است ، برای يازده امام معصوم پس از او نيز به همان صورت ثابت است ; كه اگر چنين نبود حجت الهی بر بندگان تمام نمی بود .

روايات رسيده از شيعه و سنی مصاديق آيات زير را ائمه معصومين دانسته اند و اگر چنين نباشد برای آيات مصداق اتم و اكمل نخواهد ماند:

( يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْرِ مِنْكُمْ )(2) .

« ای اهل ايمان ! از خدا اطاعت كنيد و [ نيز ] از پيامبر و صاحبان امر خودتان [ كه امامان از اهل بيت و هم چون پيامبر دارای مقام عصمت اند ] اطاعت كنيد » .

كتب فريقين در ذيل آيه شريفه به اسناد صحيحه از رسول خدا نقل كرده اند كه مراد از « اولی الامر » علی بن ابيطالب و يازده امام بعد از او هستند(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - الغدير : 10/278 ; بحار الانوار : 7/332 ، باب 17 ، حديث 12 ; تاويل الآيات : 483 ( با كمی اختلاف ) .

2 - نساء (4) : 59 .

3 - بحار الانوار : 23/283 ، باب 17 ، حديث 30 .

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ )(1) .

« ای كسانی كه ايمان آورده ايد ! از خدا پروا كنيد و با صادقان باشيد [ صادقانی كه كامل ترينشان پيامبران و اهل بيت رسول بزرگوار اسلام هستند ] » .

( قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی )(2) .

« بگو : از شما [ در برابر ابلاغ رسالتم ] هيچ پاداشی جز مودّت اهل بيتم را نمی خواهم » .

( وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ )(3) .

« و از ميان كسانی كه آفريده ايم [ يعنی جنّيان وآدميان  ]گروهی [ هستند كه هم نوعان خود را ] به حق هدايت می كنند و به درستی و راستی داوری می نمايند » .

( وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا )(4) .

« و همگی به ريسمان خدا [ قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) ] چنگ زنيد ، و پراكنده و گروه گروه نشويد » .

( فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ )(5) .

« اگر [ اين حقيقت را  ]نمی دانيد [ كه پيامبران از جنس بشر بودند ] از اهل دانش و اطلاع بپرسيد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - توبه (9) : 119 .

2 ـ شوری (42) : 23 .

3 - اعراف (7) : 181 .

4 - آل عمران (3) : 103 .

5 - نحل (16) : 43 .

( إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً )(1) .

« خدا فقط می خواهد هرگونه پليدی را از شما اهل بيت [ كه به روايت شيعه و سنی محمّد ، علی ، فاطمه ، حسن و حسين عليهم السلام اند ] بِزُدايد ، و شما را چنان كه شايسته است [ از همه گناهان و معاصی ] پاك و پاكيزه گرداند » .

( ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا )(2) .

« سپس اين كتاب را به كسانی از بندگانمان كه برگزيديم به ميراث داديم » .

اولی الامری كه بعد از خدا و رسول در آيه شريفه ذكر شده است ، بدون شك بايد انسانی صد در صد ربانی و ملكوتی و واجد تمام خصوصيات روحی پيامبر ، غير از مقام نبوت باشد ، تا ولايت كليه الهيه از فجر وجود او طالع گردد .

كتاب های مهم اهل سنت از قبيل : « فرائدالسمطين » ، « صحيح بخاری » ، « صحيح مسلم » ، « سنن ابی داود » ، « مسند احمد حنبل » ، « صواعق » ابن حجر ، « شرف المصطفی » ، « شرح ابن ابی الحديد » ، « حلية الاولياء » ، « مفاتيح الاسرار » ، « مناقب خوارزمی » ، « فصول المهمه » ، « شواهدالتنزيل » ، « استيعاب » ، « ينابيع المودة » ، « مطالب السؤول » ، « كفاية الطالب » ، و . . .درذيل آيه شريفه ، مقام ولايت كليه رابرای علی ابن ابيطالب و يازده فرزند او كه به نام آنها اشاره كرده اند ثابت دانسته اند .

در كتاب «ينابيع المودّة » از ابن عباس روايت شده است :

سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ (صلی الله عليه وآله) يَقُولُ : اَنَا وَ عَلیٌّ وَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَتِسْعَة مِنْ وُلْدِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - احزاب (33) : 33 .

2 - فاطر (35) : 32 .

الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ(1) .

« شنيدم كه رسول خدا می فرمود : من و علی و حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين پاك و معصوميم » .

و از سلمان نقل می كند : رسول حق دست بر كتف حسين (عليه السلام) گذاشت و فرمود :

وَاِنَّهُ الاِْمامُ اِبْنُ الاِمامِ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ اَئِمَةٌ اَبْرارٌ اُمَناءٌ مَعْصُومُونَ(2) .

« و امام فرزند امام است ، نُه تن از فرزندانش امامان خوبان و امينان معصومند » .

و از زيد بن ثابت روايت می كند :

وَاِنَّهُ لَيَخْرُجَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ اَئِمَّةٌ اَبْرارٌ اُمَناءٌ مَعْصُومُونَ قَوّامُونَ بِالْقِسْطِ(3) .

« از صلب حسين خارج می شود ، امامان خوبان ، امينان معصوم ، ايستادگان به عمل » .

ينابيع المودة از فرائدالسمطين از مجاهد از ابن عباس روايت می كند :

مردی يهودی سؤالاتی از رسول خدا كرد ، از جمله پرسيد : وصی شما كيست؟ حضرت فرمود :

اِنَّ وَصِيی وَالْخَليْفَةَ مِنْ بَعْدِی عِلیِّ بْنِ اَبيِطالِب وَبَعْدَهُ سِبْطایَ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَيْن تَتْلُوهُ أبرارٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَينِ اَئمَّةً .

« به طور قطع جانشين من و خليفه پس از من ، علی بن ابيطالب است و پس از او دو فرزندم حسن و حسين و نُه تن از فرزندان از صلب حسين » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عيون أخبار الرضا (عليه السلام) : 1/64 ، باب 6 ، حديث 30 ; بحار الانوار 25/201 ، باب 6 ، حديث 12 .

2 ـ بحارالانوار : 26/304 ، باب 41 ، حديث 143 ; كفاية الاثر : 44 .

3 ـ بحارالانوار : 36/319 ، باب 41 ، حديث 170 ; كفاية الاثر : 98 .

عرضه داشت : تمنا می كنم كه اسامی شريفه آن نه نفر از صلب حسين را برايم بگو . فرمود :

اِذا مَضَی الْحُسَيْنُ فَاِبْنُهُ عَلِیٍّ فَاِذا مَضی عَلِیُّ فَاِبْنُهُ مُحَمَّد ، فَاِذا مَضی مُحَمَّدٌ فَاِبْنُهُ جَعْفَر ، فَاِذا مَضی جَعْفَر فَاِبْنُهُ مُوسی ، فَاِذا مَضی مُوسی فَاِبْنُهُ عَلِیِّ ، فَاِذا مَضی عَلِیِّ فَاِبْنُهُ مُحَمَّد ، فَاِذا مَضی مُحَمَّد فَاِبْنُهُ عَلِیٍّ ، فَاِذا مَضی عَلِیٌّ فَاِبْنَهُ الْحَسَنِ ، فَاِذا مَضَی الْحَسَنُ فَاِبْنُهُ الْحُجَّةُ مُحَمَّد الْمَهْدِیِّ ، فَهوُء لاءِ اِثْنا عَشَرَ(1) .

« وقتی ( دوران ) حسين گذشت پس پسرش علی ، و وقتی علی گذشت پس پسرش محمد و وقتی محمد گذشت پسرش جعفر و وقتی جعفر گذشت پسرش موسی و وقتی موسی گذشت پسرش علی و وقتی علی گذشت پسرش محمد و وقتی محمد گذشت پسرش علی و وقتی علی گذشت پسرش حسن و وقتی حسن گذشت پسرش محمد مهدی پس اين دوازده ( نفر امامان و جانشينان پس از منند . ) »

در حديث ثقلين كه از معتبرترين احاديث است و تمام كتب فريقين آن را روايت كرداه اند آمده است :

اِنِّی تارِكٌ فِيْكُمُ الثَّقَلَيْنِ : كِتابَ اللهِ وَعِترَتِی اَهْلَ بَيْتِی اِنَّهُما لَنْ يَفْتَرقا حَتّی يرَدِا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرونِی بِمَ تَخْلُفُونِی فِيْهِما(2) .

« من ميان شما دو چيز گرانبها را می گذارم : كتاب خدا و عترتم . همانا اين دو از يك ديگر جدا نمی شوند تا زمانی كه در كنار حوض بر من وارد شوند ; پس بنگريد چگونه با اين دو برخورد می كنيد » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحارالانوار : 36/283 ، باب 41 ، حديث 106 ; العدد القويه : 81 .

2 ـ وسائل الشيعة : 27/188 ، حديث 565  ; امالی شيخ صدوق : 522 ، مجلس 79 ، حديث 1 .

در حديث « سفينه » كه از نظر اعتبار همچون حديث ثقلين است آمده است :

مَثَلُ اَهْلِ بَيْتِی فِيْكُمْ مَثَلُ سَفِيْنَةِ نُوْح مَنْ رَكِبَها نَجی وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَقَ(1) .

« مَثَل اهل بيت من در ميان شما مَثَل كشتی نوح است ; كسی كه بر آن نشست نجات يافت و كسی كه از آن روی گرداند غرق شد » .

رسول خدا فرمود :

اِنَّ اللهَ جَعَلَ اَجْرِیْ عَلَيْكُمْ اَلْمَوَدَّةَ فِی اَهْلِ بَيْتِی وَاِنِّی سائِلُكُمْ غَدا عَنْهُمْ .

« بدرستی كه خدای متعال مودت اهل بيت مرا بر شما اعلام كرد و من فراد ( ی قيامت ) در مورد آنها از شما خواهم پرسيد » .

اَلْمَوَدَّةُ مَحَبَّةً يَظْهَرُ اَثَرَها فِی الْقَوْلِ وَالَعَمَلِ .

مودت يعنی عشق و علاقه ای كه در گفتار و كردار ، اثرش ظاهر می شود .

محبت تنها نسبت به ائمه بعد از پيامبر و صاحبان ولايت مطلقه ، منظور خدا و رسول نيست ، بلكه مقصود خدا و رسول از سفارش به اهل بيت (عليهم السلام) قبول ولايت و طاعت آنان و نفی غير آنها در عرصه حيات است ، رسول خدا فرمود:

اَنَا وَاَهْلُ بَيْتِی شَجَرةٌ فِی الْجَنَّةِ وَاغْصانُها فِی الدُّنْيا ، فَمَنْ تَمَسَّكَ بِنا اِتَّخَذَ اِلی رَبِّهِ سَبِيْلاً(2) .

« من و اهل بيت من ، درختی در بهشت حقيم ، شاخه های آن درخت در دنياست ، هر كس به خدا تمسك جويد به راه خدا يافته » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عيون اخبارالرضا (عليه السلام) : 2/27 ، باب 31 ، حديث 10 ; بحارالانوار : 49/23/105 ، باب 7 ، حديث 3 .

2 - الغدير : 1/280 ، ( اين روايت در كتابهای بحارالانوار ; اختصاص ; دلائل الامامة والفضايل درباره محبت اميرمؤمنان (عليه السلام) ذكر شده است ) .

رسول خدا فرمود :

مَعْرِفَةُ آلِ مُحَمَّد بَرائَةٌ مِنَ النّارِ وَ حُبُّ آلِ مُحَمَّد جَوازٌ عَلَی الصِّراطِ(1) .

« شناخت آل محمد دور كننده ای از آتش ، و دوستی آل محمد جوازی است برای عبور از صراط » .

كتب اهل سنت از جمله : ثعلبی در الكشف والبيان در توضيح آيه ( اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ) آورده :

« صراط مستقيم صراط محمد و آل اوست » .

رسول خدا به نقل از كتاب فريقين از جمله ينابيع المودة صفحه 20 فرمود :

اَلنُّجُومُ اَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ وَ اَهْلُ بَيْتِی اَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ(2) . . .

« ستارگان ، امان اهل آسمان ها ، و اهل بيت من امان اهل زمين اند » .

صواعق المحرقه صفحه 228 از رسول خدا روايت می كند :

 . . . وَالله لايَدْخُلُ قَلْبَ رَجُل اَلاَْيْمانُ حَتّی يُحِبُّهُمْ للهُ وَ لِقَرابَتِهِمْ مِنِّی(3) .

« به خدا قسم ايمان در قلب كسی جايی نمی گيرد ، مگر امامان بعد از من را به خاطر خدا و محض قرابت با من دوست داشته باشد » .

ينابيع الموده صفحه 27 از رسول خدا روايت می كند :

اِنَّ لِلااِلهَ اِلاّ اللهِ شُرُوطاً وَانِّی وَذُرّيَتِی مِنْ شُرُوطِها اِنَّ اَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ينابيع المودة : 1/78 ، حديث 16 ; فرائد السمطين : 2/257 ; احقاق الحق : 18/496 و9/494 .

2 ـ بحارالانوار : 23/19 ، باب 1 ، حديث 14 ; جامع الاخبار : 17 ، الفصل السابع .

3 ـ بحار الانوار : 27/226/ باب 10 و الصوارم المهوقه فی جواب صواعق المهرقه : 115 .

يَحْتَمِلُهُ اِلاّ عَبْدٌ اِمْتَحَنَ قَلْبُهُ لِلاِْيْمانِ(1) .

« برای توحيد شروطی است و من و امامان از ذريه من از شروط آنيم ، ولايت ما قابل تحمل نيست ، مگر برای آنان كه خدای متعال دلشان را به ايمان امتحان كرده باشد » .

اميرمؤمنان (عليه السلام) در پايان خطبه دوم « نهج البلاغه » درباره امامان معصوم بعد از پيامبر می فرمايد :

هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ ، وَلَجَاءُ اَمْرِهِ ، وَعَيْبَةُ عِلْمِهِ ، وَمَوْئِلُ حُكْمِهِ ، وَجِبالُ دِيْنِهِ ، بِهِمْ اَقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ ، وَاَذْهَبَ اِرْتِعادَ فَرائِضِهِ(2) .

«  آنان موضع راز رسول حقند ، و پشتيبابان آن حضرت ، و ظرف دانش محمد و مراجع قوانين و مقررات وی ، امامان معصوم حافظ كتب الهی ، و كوه های دين خدايند ، به وسيله آنان خميدگی پشت دين را راست و لرزش پهلوهای آن را به سكون و آرامش مبدل ساخت » .

پس از مسئله نبوت در اسلام ، با اهميت ترين مسئله ای كه نزد همه فِرَق و طوايف مسلمين مطرح است ، مسئله اهل بيت است ، در اين كه خاندان عصمت و طهارت از همه آلودگی ها ، هواهای نفسانی پليدی ها دور بوده و مقام بی همتايی از فضل ، فضيلت ، تقرب و تقوی را دارا بوده اند كسی ترديد نكرده است .

ابن خلدون در صفحه 334 مقدمه خود گويد :

و اذا كانت الكرامة تقع لغيركم فما ظنك بهم علماً و ديناً و آثاراً من النبوة و عناية من الله بالاصل الكريم تشهد لفروعه الطيبه .

وقتی كه كرامات برای اشخاص ديگر امكان پذير و از آنان به وجود می آيد ، چه گمان می بری در حق اهل بيت (عليهم السلام) ، با آن علم و دين و آثاری كه از نبوت در آنان بوده ، و عنايتی كه خدای متعال به اصل شرافت آنان داشته و آن عنايت به شاخه های پاكيزه آن اصل كريم رسيده است ؟ ائمه معصومين (عليهم السلام) گيرنده علوم پيامبر و مرجع قوانينی كه آورده بود ، می باشند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غرر الحكم : 115 .

2 ـ نهج البلاغه : خطبه 2 ; بحارالانوار : 23/117 ، باب 7 ، حديث 22 .

تا كنون هيچ محقق كلامی ، تاريخی ، ادبی ، فقاهتی و اجتماعی چه در زمان خود ائمه معصومين و چه در قرون و اعصار بعد ، نتوانسته اند در علوم و معارف آنان اشكال و اعتراضی وارد نمايند ، و ديده نشده كه ائمه معصومين در برابر سئوالی ناتوان بمانند . با اين كه می دانيم متصديان امور در دوران بنی اميه و بنی عباس كوشش های جدی برای گرفتن نقطه ضعف ، با راه های گوناگون از آن پيشوايان الهی داشته اند  .

كتاب « مغز متفكر شيعه » كه در دوران ما به وسيله دانشمندان اروپائی درباره علوم و معارف حضرت باقر و صادق (عليهما السلام)تأليف شده است ، خيره كننده و فوق تصور است!!

در منابع معتبر اسلامی مناظره ها و گفتگوهای ائمه با اصحاب مكتب های آن روز ، كه ريشه های اصلی ايدئولوژی های امروز است ، ثبت شده است كه بر علم سرشار الهی آنان دلالت دارد .

پيامبر عظيم الشان اسلام به دستور حق ، با معرفی اوصياء برای پس از حيات خود ، و با عرضه كردن كتاب آسمانی ، با بارور ساختن عقول و وجدان های آدميان ، ارزش های انسانی را تكميل نمود .

آری ! اين حقيقت غير قابل ترديد است كه وجود مربيان كمال يافته ، برای بهره مند شدن انسان ها ، از بايستگی ها و شايستگی ها كه بايستی از روی اراده و اختيار مورد عمل قرار بگيرند ، ضرورت دارد(1) .

طبق روايات معتبرامامان شيعه ، ولايت صاحبان ولايت را بر مردم جهت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - شرح نهج البلاغه 2/280 .

رشد و كمال آنان ، مهمترين اصل اسلامی دانسته اند ; امام باقر (عليه السلام)فرمود:

بُنِیَ الاِْسْلامُ عَلی خَمْس : عَلَی الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وَالصَّوْمِ وَالْحَجِّ وَالْوِلايَةِ وَلَمْ يُنادِ بِشَيْیء كَما نُوْدِیَ بِالْوِلايَةِ(1) .

« اسلام بر پنج ركن استوار است : نماز ، زكات ، روزه ، حج ، ولايت ، و به چيزی به اندازه ولايت اهميت داده نشده » .

در روايت ديگر امام باقر (عليه السلام) از اكثريت امت ، به خاطر ترك ولايت شكايت می كند(2) .

معصومان (عليهم السلام) در رواياتی كه در كتاب ارزشمند « كافی » نقل شده است روگردانی از ولايت ائمه معصومين را ، روگردانی از خدا و رسول دانسته اند ، و بنای دين را بدون پذيرش ولايت صاحبان ولايت ، پا برجا نمی دانند . تمام امت پس از رسول خدا ، اگر ولايت ، سرپرستی ، مديريت و حكومت امامان تعيين شده از جانب حق را ، می پذيرفتند ، به بلای حكومت های غير اسلامی و تخريب شعائر و افتادن در دام شيطان و استعمار دچار نمی شدند .

آنچه بر سر مسلمانان آمد و اكنون بر سرشان می آيد ، معلول دوری از ولايت ، امامت و رهبری صالح است .

« طُرِيْحی » دانشمند و حديث شناس بزرگ و لغت دان متخصص ، در ذيل آيات ولايت ، و به خصوص روايت حضرت باقر (عليه السلام) كه مرحوم كلينی نقل كرده است ، در جلد اول « مجمع البحرين » صفحه 462 می فرمايد :

اَلْوَلايَةُ بِالْفَتْحِ مَحَبَّةُ اَهْلِ الْبَيْتِ وَاِتِّباعُهُمْ فِی الدِّيْنِ وَامْتِثالُ اَوامِرِهِمْ وَنَواهِيْهِمْ وَالتَّأَسِیِ بِهِمْ فِی الاَْعْمالِ وَالاَْخْلاقِ وَاَمّا مَعْرِفَةُ حَقِّهِمْ وَاِعْتِقادُ الاَْمامَةِ فِيْهِمْ فَذلِكَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - كافی : 2/18 ، باب دعائم الاسلام ، حديث 1 ; وسائل الشيعة : 1/17 ، باب 1 ، حديث 10 .

2 - كافی : 2/18 ، باب دعائم الاسلام ، حديث 3 .

مِنْ اُصُولِ الدِّيْنِ لا مِنَ الْفُروُعِ الْعَمَلِيَّةِ .

« ولايت عبارت است از محبت به اهل بيت ، و پيروی از آنان در دين خدا ،توجه عملی به اوامر و نواهی ايشان ، و شكل گيری از اعمال و اخلاقشان ، و اما شناخت حق و موضع آنان در عرصه گاه حيات ، و اعتقاد به امامت آن بزرگواران از اصول دين است ، نه از فروع عمليه ! ! »

همانطور كه در سطور گذشته ملاحظه كرديد مقام ولايت ، حقيقت و واقعيتی است كه از پی يك سلسله شرايط و مقامات معنوی و عبوديت درانسان كامل تجلی می كند ، و امری است كه پس از خدا و پيامبر ، مخصوص شايستگان و بينايان و برگزيدگان حضرت حق است .

روايتی از سلطان سرير ارتضی

« كافی » در جلد اول صفحه 154 حديث بسيار مهمی از سلطان سرير ارتضی حضرت رضا عليه آلاف التحيه والثناء در بيان اوصاف صاحبان ولايت كليه ، كه امامان معصوم هستند ، نقل می كند كه لازم است در اين قسمت به آن اشاره كنيم .

با دقت در حقايق آن حديث است كه انسان با تمام وجود ، به اقرار و اعتراف می آيد ، كه بايد ولايت از فجر وجود اين چنين منابع فضيلت ، خير ، كرامت و شرف طالع گردد ، و اين گونه انسان ها هستند كه لايق حكومت بر مردم تا قيامت ، و مستعد ارشاد حيات معنوی ، و بيان كننده حلال ، حرام ، معارف و اسرار الهيه اند . اينك به آن روايت توجه كنيد :

عبدالعزيز بن مسلم می گويد : در مرو خدمت حضرت رضا (عليه السلام) بوديم ، روز جمعه وارد مسجد جامع مرو شديم ، از موضوع امامت و رهبری و ولايت حكومت و كثرت اختلاف مردم در اين موضوع ، گفتگو به ميان آمد ، من خدمت امام رسيدم و از اين مباحثات مردم ، در اين مورد با حضرت سخن گفتم ، امام هشتم تبسمی كرد و فرمود : ای عبدالعزيز ! مردم نادانند و در آراء و نظريات ، مكر و فريب و خدعه می كنند . خدای بزرگ هنگامی رسولش را قبض روح كرد كه دينش را كامل گردانيده بود ، و قرآن را كه دربردارنده هر چيزی هست ، و احكام حلال و حرام حدود و احكام و آنچه مردم به آن نياز دارند به طور كامل در آن می باشد ، فرو فرستاد . خدای متعال بزرگ فرمود :

( مَا فَرَّطْنَا فِی الْكِتَابِ مِن شَیْء )(1) .

« ما چيزی را در كتاب [ تكوين از نظر ثبت جريانات هستی و برنامه های آفرينش ] فروگذار نكرده ايم » .

و در حجة الوداع كه روزهای آخر عمرش را می گذرانيد پروردگار آيه شريفه :

( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ )(2) .

« امروز دين شما را كامل كردم » .

را فرستاد و نعمت خود را تمام كرد ، موضوع امامت از اتمام دين است كه دين به وسيله آن كامل می گردد .

حضرت رسول (صلی الله عليه وآله) قبل از اين كه از جهان رخت بربندد ، معالم دين را برای مردم روشن كرد و راه آنها را واضح و روشن بازگذاشت ، و مسلمانان به طرق حق راهنمايی شدند .

رسول اكرم (صلی الله عليه وآله) علی بن ابيطالب (عليه السلام) را برای مسلمانان پيشوا و راهنما قرار داد ، و هر چه امت به آن نياز داشتند برای آنان بيان كرد .

هر كس گمان كند كه خدای متعال دين خود را تكميل نكرده ، كتاب خدا را انكار نموده ، و هر كس كتاب خدا را انكار كند كافر است .

آيا اين مردم قدر امام را می دانند ، و موقعيت امامت را در ميان امت می دانند ، تا در مورد انتخاب امام اختيار داشته باشند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - انعام (6) : 38 .

2 ـ مائده (5) : 3 .

امامت به اندازه ای مقامش بلند ، جايگاهش رفيع و عميق است كه عقول مردم حقيقت وكُنْه آن را درك نمی كنند ، و با رأی و نظريات خود نمی توانند اهميت آن را درك كنند و يا با اختيار و انتخاب خود امامی را برگزينند ، امامت مقامی است كه ابراهيم خليل (عليه السلام) از طرف خدای متعال به آن مقام برگزيده شد و اين مقامی بود كه بعد از نبوت به آن حضرت تفويض گرديد .

مقام امامت كه سومين مقام حضرت ابراهيم بود ، از طرف پروردگار به وی تفويض شد ، و اين خود فضيلتی بود كه ابراهيم به آن مشرف گرديد .

خدای متعال در قرآن می فرمايد:

( إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً ) .

« من تو را برای مردم امام قرار دادم » .

حضرت ابراهيم (عليه السلام) از روی خوشحالی گفت : خداوندا ! فرزندان مرا نيز امام و رهبر قرار بده ، خدای متعال در پاسخ او فرمود :

( لاَ يَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِينَ )(1) .

« [ پروردگار ] فرمود : پيمان من [ كه امامت و پيشوايی است  ]به ستمكاران نمی رسد » .

اين آيه شريفه امامت ستمكاران را تا روز قيامت باطل ساخت و بايد برگزيدگان به اين مقام ، انتخاب گردند ، بعد از آن خدای متعال ، امامت را گرامی داشت و آن را در ذُرّيه حضرت ابراهيم كه پاك و برگزيده بودند قرار داد و فرمود :

( وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره (2) : 124 .

وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ )(1) .

مقام امامت در نسل آن حضرت باقی ماند و آنها اين مقام را از يكديگر ارث می برند تا آنكه نبوت به حضرت رسول (صلی الله عليه وآله)رسيد ، خدای متعال در اين مورد فرمود:

( إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِیُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِينَ )(2) .

مقام امامت مخصوص حضرت رسول (صلی الله عليه وآله) قرار گرفت و پيامبر اكرم نيز اين مقام را به اميرمؤمنان تفويض كرد . واگذاشتن مقام امامت به علی (عليه السلام) به امر پروردگار انجام گرفت و اين دنبال همان سنّتی بود كه از زمان ابراهيم جريان داشت .

مقام امامت پس از علی (عليه السلام) در ذريه آن حضرت كه از برگزيدگان بودند قرار گرفت ، برگزيدگانی كه از طرف خدای متعال علم و ايمان به آنها عطا شده است خدای متعال در قرآن مجيد فرمود:

( وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالاِْيمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی كِتَابِ اللهَ إِلَی يَوْمِ الْبَعْثِ )(3) .

امامت در فرزندان علی (عليه السلام) تا روز قيامت خواهد بود ; زيرا بعد از محمّد پيامبری نيست ، پس از كجا اين نادانان امام را انتخاب می كنند ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - « و اسحاق و يعقوب را به عنوان عطايی افزون ، به او بخشيديم و همه را افرادی شايسته قرارداديم * و آنان را پيشوايانی قرار داديم كه به فرمان ما [ مردم را ] هدايت می كردند ، و انجام دادن كارهای نيك و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحی كرديم ، و آنان فقط پرستش كنندگان ما بودند » [ انبياء (21) : 72 ـ 73 ] .

2 - « مسلماً نزديك ترين مردم به ابراهيم [ از جهت پيوند وانتساب معنوی  ]كسانی اند كه [ از روی حقيقت ] از او پيروی كردند ، و اين پيامبر و كسانی كه [ به او  ]ايمان آورده اند [ از همه به او نزديك ترند ] و خدا ياور و سرپرست مؤمنان است » [ آل عمران (3) : 68 ] .

3 - « و كسانی كه دانش و ايمان به آنان داده شده است می گويند : بی ترديد شما [ بر طبق قضا و قدر ثبت شده ] در كتاب خدا [ لوح محفوظ ] تا روز قيامت درنگ كرده ايد و اين روز قيامت است ، ولی شما [ به اينكه قيامت حق است ] معرفت و دانش نداشتيد » [ روم(30) : 56 ] .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^