فارسی
سه شنبه 04 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 13 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

انواع عبادتها

1 . عبادت كراهتی

گروهی عبادت و پرستش حق را باری گران و تكليفی سنگين و دشوار حسّ می كنند و وقت ادای هر عبادتی در فكرند به نحوی دوش خود را از اين بار گران سبك كنند ، قرآن می فرمايد :

 وَاسْتَعِينُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِينَ .

از صبر و نماز ياری بخواهيد و يقيناً اين كار جز بر فروتنان ، گران و دشوار است .

اينان برای فرار از انجام عبادت صدها بهانه می آورند و پس از آنكه آن را عجولان به جا می آورند نفس عميقی كشده و می گويند :

راحت شديم !

 

2 . عبادت فصلی

عبادت برخی فصلی و مقطعی و موضعی است ، اطاعتشان و عبادتشان فقط در حالی است كه دنيا به كام است و چون مشكلی يا مصيبتی پيش آيد رخ برمی تابند و طلبكار خدا هم می شوند !

 وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللهَ عَلَی حَرْف فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ .

و برخی از مردم اند كه خدا را يك سويه  و بر پايه دست يابی به امور مادی  می پرستند ، پس اگر خيری  چون ثروت ، مقام و اولاد  به آنان برسد به آن آرامش يابند و اگر بلايی  چون بيماری ، تهيدستی و محروميت از عناوين اجتماعی  به آنان برسد  از پرستش خدا  عقب گرد می كنند  و به بی دينی و ارتداد می گرايند  ، دنيا و آخرت را از دست داده اند و اين است همان زيان آشكار .

در سفر قشلاق و ييلاق يكی از عشاير از خوزستان به سوی مناطق سردسير اصفهان فرزند يكی از افراد بر اثر استفاده از غذاهای نامناسب و نبود بهداشت و درمان می ميرد ، پدر خانواده می گفت : از آن پس همسرم در اعتراض به اين كه چرا خدا دخترم را از من گرفت دست از دعا و نماز برداشت و ديگر رو به قبله نايستاد .

پس از چهل روز او را به اصفهان و از آنجا به تخت فولاد و در تخت فولاد كنار گلزار شهيدان بردم و گفتم : بنگر كه اين جوانان با اختيار خود شهادت را برگزيدند و خانواده آنان به فراق اين عزيزان مبتلا شدند ، نه از خدا گله كردند و نه رابطه خود را با بندگی و عبادت بريدند ، با مشاهده آن همه مزار شهيد بنا گذاشت به نماز و عبادت باز گردد .

برخی عبادت های فصلی عبادت های از روی بيچارگی است ، فراوان اند افراد مرفهی كه غرق عيش و عشرت اند و تا ايام به كام است از معنويّت و معاد و طاعت و عبادت غافل و بی خبرند و حتی گاهی ثروت و مال توانايی های مادی آنان را طاغی و ياغی نيز می كند ، چنانكه قرآن مجيد به اين واقعيت هشدار داده است :

 كَلاَّ إِنَّ الاِْنسَانَ لَيَطْغَی * أَن رَآهُ اسْتَغْنَی  .

اينچنين نيست  كه انسان سپاس گزار باشد  مسلماً انسان سركشی می كند . * برای اينكه خود را بی نياز می پندارد .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله) می فرمايد :

« تَعرَّفْ إلَی اللهِ فِی الرَّخَا يَعْرِفكَ فِی الشِّدَّةِ » .

هنگام رفاه و آسايش خود را ( با عبادت و طاعت ) به خدا بشناسان تا هنگام گرفتاری و سختی تو را مورد توجه قرار دهد .

حضرت حق به داود وحی فرمود :

« اُذكُرنِی فِی أيّامِ سَرَّائِكَ حَتّی أسْتَجِيْبَ لَكَ فِی أيّامِ ضَرّائِكَ » .

زمان آسايش و خوشی به ياد من باش ، تا هنگام گرفتاری و سختی دعايت را اجابت كنم .

در هر صورت گروهی وقت رفاه و خوشی و زمان داشتن مال و منال مست و غافل اند و كاری به عبادت و پرستش حق و طاعت و خدمت به خلق ندارند ، ولی هنگامی كه بر اثر حادثه ای مال و ثروت از دست می رود و به رنج و سختی دچار می شوند عابد و زاهد می شوند و روی به محراب عبادت می كنند و البته قصدشان از عبادت معطوف كردن توجه خدا به اوضاع زندگی خودشان می باشد ، تا شايد با كمك عبادت و طاعت از آن رنج خلاصی يابند و بار ديگر چهار اسبه در ميدان هوا و هوس بتازند .

قصّه آن چوپانی كه سر زبان هاست در اين زمينه قصه آموزنده ای است ، هنگامی كه تنها و در بيابان سرد و برفی گرگ ها از هر طرف به گله اش حمله كردند از دور چشمش به گنبد امام زاده محل افتاد و از همانجا متوسل شد و با تضرع و زاری نذر كرد كه اگر رمه گوسپندان جان سالم به در برند چند كوزه روغن برای روشنايی چراغ های امام زاده هديه كند ، اتفاقاً چنين شد و رمه از گزند گرگ ها سالم ماند .

با رفع خطر و عادی شدن اوضاع تعهد از ميان رفت و نذر كأن لم يكن اعلام شد !

از قضا سال بعد نيز در فصل سرمای زمستان نظير همان پيش آمد رخ داد ، چوپان می خواست دوباره متوسل شود ولی خاطره نذر سابق او را نزد وجدانش شرمنده ساخت ولی گرگ لحظه به لحظه به رمه نزديك تر می شد ، بالاخره رو به امام زاده به التماس افتاد و گفت : شما كه ظرف ندادی كه تا من از روغن پر كنم !!

قرآن در اين زمينه انسان را چه نيكو روانكاوی كرده است :

 وَإِذَا مَسَّ الاِْنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائِماً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَمْ يَدْعُنَا إِلَی ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ !

و چون انسان را گزند و آسيبی رسد ، ما را  در همه حالات  به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده  به ياری  می خواند ، پس زمانی كه گزند و آسيبش را برطرف كنيم ، آن چنان به راه ناسپاسی و گناه می رود كه گويی هرگز ما را برای برطرف كردن گزند و آسيبی كه به او رسيده  به ياری  نخوانده است ! ! اينگونه برای اسراف كاران اعمالی كه همواره انجام می دادند ، آراسته شده  تا جايی كه زشتی اعمالشان را نمی فهمند . 

 

3 . عبادت منافقانه

افراد دو رو و منافق عبادتشان هيچ پيوندی با خدا ندارد ، آنان عبادت را پوششی برای ناشناخته ماندن نفاقشان و وسيله ای برای جلب نظر مردم به كار می گيرند !

در حضور مردم به وقت عبادت از نشاط برخوردارند ولی در خلوت بی حال و سست و كسل هستند .

 . . . وَإِذَا قَامُوا إِلَی الصَّلاَةِ قَامُوا كُسَالی يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلاَ يَذْكُرُونَ اللهَ إِلاَّ قَلِيلاً * مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لاَ إِلَی هؤُلاَءِ وَلاَ إِلَی هؤُلاَءِ . . . .

 . . . و هنگامی كه به نماز می ايستند ، با كسالت می ايستند و همواره در برابر مردم رياكاری می كنند ; و خدا را جز اندكی به ياد نمی آورند . * منافقان ميان كفر و ايمان متحيّر و سرگردانند ، نه  با تمام وجود  با مؤمنانند و نا با كافران . . .

 . . . وَلاَ يَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَی . . . .

 . . . و نماز را جز با كسالت وسستی به جا نمی آورند . . .

 

4 . عبادت خالصانه

عبادتی كه فقط به انگيزه الهی به جا آورده می شود ، صحيح و مورد قبول حضرت حق است .

عابد اينگونه عبادت ، هدفش فقط خداست و خوشی ها و ناخوشی ها و بود و نبودها ، هيچ نقشی در عبادت او ندارد .

عابد اينگونه عبادت ، عارف به خدا و عاشق خداست و حضرت او را سزاوار پرستش می داند و روی اين حساب برای خدا و به انگيزه جلب رضای او به عبادت روی می آورد .

و از آنجا كه خلوص ، درجات و مراتب متعددی دارد ، عبادت های خالصانه نيز به ميزان ارزش خلوص و انگيزه آن دارای مراتب و درجات متفاوتی است و به همين جهت است كه مراتب بهشتيان نيز در بهشت متفاوت و گوناگون است .

و در روايتی حضرت اميرالمؤمنين علی (عليه السلام) می فرمايد :

« لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللهُ عَلی مَعصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِب إلاّ يُعصَی شُكراً لِنِعَمِهِ » .

اگر خدا بر گناهی وعده عذاب نمی داد باز لازم بود به خاطر سپاسگزاری از نعمت هايش نافرمانی نشود .

آن عبادتی سازنده جان و تأثيرگذار بر روح آدمی است كه با حضور قلب و عشق باشد .

و از آداب قلبيه نماز و ساير عبادت ها كه موجب نتايج نيكويی است بلكه باعث فتح بعضی از ابواب و كشف بعضی از اسرار عبادات است آن است كه سالك جديت كند كه عبادت را از روی نشاط و به جهت قلب و فرح و انبساط خاطر به جا آورد و از كسالت و ادبار نفس در وقت عبادت احتراز شديد كند ، پس وقتی را كه برای عبادت انتخاب می كند ، وقتی باشد كه نفس را به عبادت اقبال است و دارای نشاط و تازگی است و خستگی ندارد .

زيرا اگر نفس را در اوقات كسالت و خستگی وادار به عبادت كند ممكن است آثار بدی به آن مترتب شود كه از جمله آنها آن است كه انسان از عبادت منزجر شود و تكلّف و تعسّف آن زياد گردد و كم كم باعث تنفر طبع و جان انسان شود و اين علاوه بر آنكه ممكن است انسان را به كلی از ذكر حق منصرف كند و روح او را از مقام عبوديت كه منشأ همه سعادات است برنجاند ، از چنين عبادتی نورانيت قلبيه حاصل نگردد و باطن نفس از آن منفعل نگردد و صورت عبوديت را صورت باطن قابل نشود با اين كه مطلوب و هدف از عبادت آن است كه باطن نفس انسان صورت عبوديت بگيرد .

آنچه ذكر شد تحقق پيدا نكند مگر آنكه عبادت ها از روی نشاط و بهجت به جا آوره شود و از تكلّف و تعسّف و كسالت به كلّی احتراز شود تا حالت محبت و عشق به ذكر حق و مقام عبوديت رخ دهد و انس و تمكّن حاصل آيد و انس به حق و ذكر او از اعظم مهمّاتی است كه اهل معرفت را به آن عنايت شديد است و اصحاب سير و سلوك برای آن تنافس كنند و چنانچه اطبا عقيده دارند كه اگر غذا را از روی سرور و بهجت ميل كنند زودتر هضم شود ، همين طور طب روحانی اقتضا می كند كه اگر انسان غذای روحانی را از روی بهجت و اشتياق تناول كند از كسالت و تكلّف احتراز نمايد ، آثار آن در قلب زودتر واقع شود و باطن قلب با آن زودتر تصفيه گردد .

در هر صورت ظهور نتايج و آثار عبادت در گرو انجام آن با خلوص نيت و با نشاط و اشتياق و با پرهيز از افراط و تفريط است .

حضرت امام صادق (عليه السلام) می فرمايد : يكی از مسلمانان همسايه ای نصرانی داشت ، آن قدر از مزايای اسلام برای او گفت تا مسلمان شد .

سحرگاهان به درب خانه تازه مسلمان رفت و در كوبيد ، تازه مسلمان از پشت در پرسيد چكار داری ؟ مرد گفت : وقت نماز صبح نزديك می شود برخيز وضو بگير و لباس هايت را بپوش تا با يكديگر به مسجد برويم و نماز به جای آوريم .

تازه مسلمان وضو گرفت ، جامه پوشيد و همراه او به مسجد رفت و مشغول نماز شدند ، پيش از نماز صبح هر چه توانستند نماز خواندند تا سپيده دميد ، آنگاه نماز صبح را خواندند و ماندند تا كاملا هوا روشن شد و آفتاب سر زد .

تازه مسلمان برخاست تا به خانه اش برود مرد گفت : كجا می روی ؟ روز كوتاه است و تا ظهر چيزی نمانده است بمان تا نماز ظهر را بخوانيم ، او را نگه داشت تا ظهر فرا رسيد و نماز ظهر را نيز خواندند ، دوباره گفت : وقت نماز عصر نزديك است نماز عصر را نيز بخوانيم ، او را نگه داشت تا نماز عصر را نيز خواندند .

تازه مسلمان برخاست به منزل برود مرد گفت : چيزی از روز نمانده است ، نزديك غروب آفتاب است نماز مغرب را هم با هم بخوانيم ، او را نگه داشت تا آفتاب غروب كرد ، نماز مغرب را نيز با هم خواندند ، باز هنگامی كه تازه مسلمان خواست برود مرد گفت : يك نماز بيش نمانده است آن را نيز به جا آوريم ، او را نگه داشت تا عشا را نيز خواندند و از يكديگر جدا شدند و هر يك به خانه خويش رفتند .

با فرا رسيدن سحر مسلمان قديمی باز درب خانه تازه مسلمان رفت و گفت : فلانی هستم ، پرسيد : چكار داری ؟ مرد از او خواست وضو بگيرد و لباس هايش را بپوشد و همراه او برود تا نماز بخوانند . تازه مسلمان با ناراحتی گفت : برو من فقير و عيالوارم بايد زندگی ام را سر و سامان دهم ، برو برای اين دين كسی را پيدا كن كه بيكارتر از من باشد .

حضرت امام صادق (عليه السلام) پس از نقل اين ماجرا می فرمايد : او را در دين نصرانيت كه از آن بيرونش آورده بود وارد كرد!

از اين روايت بسيار مهم نتيجه می گيريم كه بايد از افراط در عبادت و عبادات مستحبی و تحميلی و عبادت بدون شوق و عشق ، به شدّت احتراز كرد ، چرا كه اينگونه عبادت موجب خروج انسان از اصل عبوديت و بندگی و سستی در واجبات می شود .

 

5 . عبادت عاشقانه

عبادت و بندگی برای اهل معرفت ، عشق و شوق است نه كاری سخت و با مشقت و عملی زور و اجباری .

عارفان همواره لحظه شماری می كنند تا وقت عبادت و هنگام راز و نياز با خدای بی نياز فرا رسد ، تا عاشقانه وارد آن شوند .

بدان كه اهل معرفت و اصحاب مراقبه را به قدر قوّت معرفت آنها به مقام مقدس ربوبيت و اشتياق آنها به مناجات حضرت باری عز اسمه ، از اوقات نمازها كه ميقات مناجات و ميعاد ملاقات با حق است مراقبت و مواظبت بوده و هست .

آنانكه مجذوب جمال جميل و عاشق و دلباخته حسن ازلند و از جام محبت سرمست و از پيمانه الست بی خودند ، از هر دو جهان رسته و چشم از اقاليم وجود بسته و به عزّ قدس جمال الله پيوسته اند ، برای آنان دوام حضور است و لحظه ای از ذكر و فكر و مشاهدت و مراقبت مهجور نيستند .

و آنانكه اصحاب معارف و ارباب فضايل و فواضل اند و شريف النفس و كريم الطينه اند ، چيزی را به مناجات حق اختيار نكنند و از خلوت و مناجات حق ، وجود مبارك خود او را طالب اند و عزّ و شرف و فضيلت و معرفت را همه در تذكر و مناجات با حق دانند .

اينان اگر توجه به عالم كنند و نظر به كونين اندازند نظر آنان عارفانه باشد و در عالم هستی حق جو و حق طلب اند و تمام موجودات را جلوه حق جمال و جميل دانند .

به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوستعاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست

اينان اوقات نمازها را به جان و دل مواظبت كنند و خود را برای ميقات گاه حق حاضر و مهيا كنند ، دل آنان حاضر است و از محضر حاضر را طلبند و احترام محضر را حاضر كنند و عبوديت را مراودت و معاشرت با كامل مطلق دانند و اشتياق آنان برای عبادت از اين باب است .

و آنانكه مؤمن به غيب و عالم آخرت و شيفته كرامات حضرت حق جل و علای اند و نعمت های ابدی بهشتی و لذّت ها و بهجت های دائمی سرمدی را با حظوظ دايره دنيويه و لذايذ ناقصه موقته مشوبه مبادله نكنند و به هنگام عبادات كه بذر نعم اخرويه است قلوب خود را حاضر نمايند و از روی شوق و اشتياق قيام به امر كنند و نسبت به اوقات نمازها كه وقت حصول نتايج و كسب ذخاير است انتظار كشند و چيزی را به نعم جاويدان اختيار نكنند .

اينان نيز چون قلبشان از عالم غيب باخبر است و ايمان قلبی به نعم هميشگی و لذّات دائمه عالم آخرت دارند اوقات خود را غنيمت شمارند و اوقات خود را ضايع نكنند ، عبادات نيز برای آنان لذاتی است به حسب مراتب آنها و معارف آنان و كلفت و تكليف برای آنان به هيچ وجه نيست .

ولی ما بيچاره های گرفتار آمال و امانی و بسته زنجيرهای هوا و هوس و فرورفتگان در بحر ظلمانی عالم طبيعت كه نه بويی از محبت و عشق به شامه روحمان رسيده و نه لذّتی از عرفان و فضيلت را ذائقه قلبمان چشيده ، نه اصحاب عرفان و عيانيم و نه ارباب ايمان و اطمينان ، عبادات الهيه را تكليف و كلفت دانيم و مناجات با قاضی الحاجات را سر بار و تكلّف شماريم ، جز دنيا كه معلف حيوانات است ركون به چيزی نداريم و جز به دار طبيعت كه معتكف ظالمان است تعلّقی نداريم ، چشم بصيرت قلبمان از جمال جميل كور و ذائقه روح از ذوق عرفان مهجور است .

 

از آداب قلبی عبادت

پيرامون آداب اوقات نماز آورده اند كه : آداب قلبيه اوقات آن است كه خود را مهيا كنی برای ورود به حضور مالك دنيا و آخرت و مخاطبه و مكالمه با حضرت حق جلّ و علا ، پس با نظری توجه به ضعف و بيچارگی و ذلت و بی نوايی خود كن و با عظمت و بزرگی و جلال و كبريای ذات مقدس جلّت عظمته كه انبيای مرسلين و ملائكه مقربين در بارگاه عظمتش از خود بی خود شوند و اعتراف به عجز و مسكنت و ذلت كنند و چون اين نظر را كردی و به دل فهماندی ، دل استشعار و احساس خوف كند و خود و عبادات خود را ناچيز شمارد و با نظری توجه به سعه رحمت و كمال عطوفت و احاطه رحمانيت آن ذات مقدس كن كه بنده ضعيفی را به بارگاه قدس خود با همه آلودگی و بيچاره گی كه دارد بار داده و او را با همه تشريفات فرو فرستادن فرشتگان و نازل نمودن كتاب های آسمانی و فرستادن انبيای مرسلين دعوت به مجلس انس خود نموده بدون اين كه سابقه لياقت و استعدادی از برای ممكن الوجود بيچاره باشد ، يا در اين دعوت و حضور برای حضرتش ـ نعوذ بالله ـ يا ملائكة الله و انبيا سودی تصور بشود .

 

سيره اهل بيت (عليهم السلام)در عبادت و بندگی

حضرت امام سجاد (عليه السلام) می فرمايد :

ناراحتم كه انگيزه ام در عبادت حق تنها پاداش و بهشت او باشد زيرا در اين صورت مانند بنده ای طمع كار خواهم بود كه اگر طمع و چشم داشتی در ميان باشد تلاش می كند و گرنه كار نمی كند و نيز خوش ندارم كه خدا را جز به سبب ترس از عقاب او عبادت كنم زيرا در اين حال مانند برده ای نابكار خواهم بود كه اگر نترسد كار نمی كند ، پرسيدند : پس با چه انگيزه ای عبادت می كنی ؟ فرمود : خدا به سبب الطاف و نعمت هايی كه بر من ارزانی داشته است شايسته و سزاوار پرستش است.

عبادت بايد همانند عبادات انبيا و امامان و اوليای الهی از روی عشق و معرفت باشد تا در پيشگاه حق عبادتی مقبول و نتيجه گذار تلقی گردد .

آن بزرگواران چون ميان همه مخلوقات دارای كامل ترين معرفت و خلوص بوده اند عباداتشان كامل ترين عبادات است و عبادات هيچ مخلوقی قابل مقايسه با عبادات آنان نمی باشد .

از باب نمونه به ذكر چند روايت درباره عبادت های امام سجاد (عليه السلام)قناعت می كنيم .

حضرت امام صادق (عليه السلام) درباره حضرت امام زين العابدين (عليه السلام)می فرمايد :

« كَانَ عَلیُّ بنُ الحُسَيْنِ إذَا قَامَ إلَی الصَّلاةِ تَغَيَّرَ لَونُهُ فَإذَا سَجَدَ لَمْ يَرْفَعْ رَأسَهُ حَتّی يرَفَّضَ عَرَقاً ».

همواره هنگامی كه علی بن الحسين به نماز می ايستاد رنگش دگرگون می شد و چون به سجده می رفت سر برنمی داشت تا عرق می ريخت .

و در روايت ديگر می فرمايد :

پدرم امام باقر (عليه السلام) می فرمود :

علی بن الحسين (عليه السلام) وقتی به نماز می ايستاد گويا تنه درختی بود كه جز آنچه باد از او به حركت درآورد چيزی از او تكان نخورد.

فاطمه دختر اميرالمؤمنين (عليه السلام) روزی ديد وجود مبارك حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) بر اثر كثرت عبادت ضعيف و رنجور شده است ، نزد جابر بن عبدالله انصاری كه از ياران پيامبر اكرم (صلی الله عليه وآله) و ارادتمندان اهل بيت (عليهم السلام) بود آمد و گفت :

جابر ! ما بر عهده شما حقوقی داريم ، يكی اين كه اگر ببينی كسی از ما خود را از كثرت عبادت به سختی می اندازد به او تذكر دهی تا جان خود را حفظ كند . اينك علی بن الحسين يادگار برادرم آن قدر عبادت كرده كه خود را رنجور نموده ، پيشانی و زانوهايش پينه بسته است .

جابر به خانه امام چهارم رهسپار شد ، نرسيده به درب خانه كودكانی را در حال بازی ديد ، يكی از آنان نظر او را جلب كرد به نحوه راه رفتن او به دقت نظر انداخت و با خود گفت شبيه راه رفتن پيامبر (صلی الله عليه وآله) است ، سپس پرسيد : پسرجان ! نامت چيست ؟ فرمود : محمد بن علی بن حسينم .

جابر به شدّت گريست و گفت : پدرم به فدايت ، نزد من آی ، كودك پيش آمد ، جابر دست به سينه او گذاشت و گفت : من از جانب پيامبر (صلی الله عليه وآله)به تو سلام می رسانم ، آن حضرت دستور داده بود كه با شما چنين رفتار كنم ، سپس گفت : از پدر بزرگوارت برايم اجازه ديدار بگير .

حضرت نزد پدر آمد و رفتار پيرمرد و پيام او را عرض كرد ، امام سجاد (عليه السلام) فرمود : فرزندم ! او جابر است ، بگو وارد شود .

جابر وارد شد حضرت را در محراب عبادت ديد در حالی كه عبادت پيكرش را رنجور و ناتوان كرده بود . امام به احترام جابر برخاست و از او احوال پرسی كرد و او را كنار خويش نشانيد .

جابر عرض كرد : ای پسر پيامبر ! شما كه می دانی خدا بهشت را برای شما و دوستانتان و دوزخ را برای دشمنانتان آفريده است ، پس اين همه تلاش و كوشش در بندگی و زحمت عبادت برای چيست ؟

حضرت پاسخ داد : مگر رسول خدا (صلی الله عليه وآله) را نديده بودی با آنكه خدا در قرآن درباره اش می فرمايد :

 لِيَغْفِرَ لَكَ اللهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ . . ..

تا خدا آنچه را از تبعات گذشته  كه به نا حق از گفتار و كردار مردم ، درباره تو پديد آمده  و بعد از آن را  تا امروز  برای تو بپوشاند . . .

پدر و مادرم فدايش باد ، با اين كه آمرزيده بود آن قدر عبادت كرد كه قدم هايش به ورم نشست .

به او گفتند : با اين مقام چرا اين همه عبادت می كنی ؟ فرمود :

« أفَلاَ أكُونُ عَبْداً شَكُوراً ؟ » .

آيا بنده ای سپاسگزار نباشم ؟

جابر دريافت سخنانش در كاهش عبادت امام تأثيری ندارد ، عرض كرد : فرزند پيامبر ! پس دست كم جانت را حفظ كن و مواظب خود باش كه از پا در نيايی ، زيرا شما از خانه ای هستيد كه بلا و گرفتاری از مردم به وسيله آنان دفع می شود و باران رحمت الهی به بركت وجودشان نازل می گردد .

فرمود : جابر ! من از شيوه پدرانم دست برنمی دارم تا به ديدارشان نايل گردم .

جابر گفت : به خدا سوگند ! ميان پيامبرزادگان كسی را مانند علی بن الحسين (عليهما السلام) نمی بينم مگر يوسف نبی را ، به پروردگار سوگند ! فرزندان اين بزرگوار بهتر از فرزندان حضرت يوسف هستند و شخصيتی از ميان فرزندانش به وجود می آيد كه زمين را پر از عدل و داد می كند ، پس از آنكه پر از ستم و جور شده باشد.

 

فلسفه تكرار عبادت

يكی از نكات تكرار عبادت ها و زياد گفتن اذكار و اوراد آن است كه قلب را از آنها تأثيری حاصل آيد و انفعالی رخ دهد تا كم كم حقيقت ذكر و عبادت ، باطن ذات سالك را شكل دهد و قلبش با روح عبادت متحد گردد و تا قلب را اطمينان و سكونت و طمأنينه و وقار نباشد اذكار و مناسك را در آن تأثيری نيست و از حد ظاهر و مُلك بدن به ملكوت و باطن نفس سرايت ننمايد و حظوظ قلبی از حقيقت عبادت ادا نشود و اين خود از مطالب واضحه است كه محتاج به بيان نيست و با اندك تأمل معلوم می شود و اگر عبادتی چنين باشد كه قلب را از آن به هيچ وجه خيری حاصل نگردد و از آن آثاری در باطن پيدا نشود ، در عالم ديگر محفوظ نماند و از نشئه ملك به نشئه ملكوت بالا نرود .

و ممكن است در وقت شدائد مرض موت و سكرات هولناك مرگ و اهوال و مصيبات پس از موت خدای ناخواسته صورت آن به كلی از صفحه قلب محو و نابود شود و انسان با دست خالی به پيشگاه مقدس حق برود .

مثلا اگر كسی ذكر شريف « لا اله الا الله محمد رسول الله » را با سكونت قلب و اطمينان دل بگويد و قلب را بر اين ذكر شريف تعليم دهد ، كم كم زبان قلب گويا شود و زبان ظاهر تابع زبان قلب گردد و اول قلب ذاكر شود و پس از آن زبان و لسان .

حضرت امام صادق (عليه السلام) به حسب روايت « مصباح الشريعة » به اين معنا اشاره فرموده است :

« فَاجْعَل قَلبَكَ قِبْلةً لِلِسَانِكَ ، لاَ تُحَرِّكهُ إلاّ بِإشَارَةِ القَلْبِ وَمُوَافَقَةِ العَقْلِ وَرِضَی الإيمَانِ ».

قلب خود را قبله زبانت قرار ده ، جز به اشاره قلب و موافقت عقل و رضای ايمان زبان مجنبان .

در ابتدای امر كه زبانت گويا نشده ، سالك راه آخرت بايد آن را تعليم دهد و با طمأنينه و سكونت ذكر را به آن القا كند ، همين كه زبان قلب باز شد ، قلب قبله لسان و ساير اعضا شود ، با آن ذكر مملكت وجود انسان نيز ذاكر گردد ، اما اگر اين ذكر شريف را بی سكونت قلب و طمأنينه آن و با عجله و اضطراب و اختلال حواس گفت ، از آن در قلب اثری حاصل نشود و از حد زبان و گوش حيوانی به باطن و سمع انسانی نرسد و حقيقت آن در باطن قلب محقق نگردد و صورت كماليه قلب نشود كه قابل زوال نباشد.

 

فلسفه و فايده عبادت

در اينجا لازم است اشارتی گذرا به برخی از نتايج و فلسفه و فائده عبادتها كه در آيات و روايات گوشزد شده است بشود :

 

1 . زيباترين لذّت

گفتنی است كه خود عبادت كه برای تربيت و كمال و رشد انسان تشريع شده است و زيباترين جلوه رحمت در خيمه حيات انسان است عشق ورزی با معبود و مقصود بالذّات است و عالی ترين لذّت های معنوی و روحی را در جان انسان ايجاد می كند ، فرازهايی از برخی مناجات های حضرت امام سجاد (عليه السلام) گوشه ای از اين پرده را نشان می دهد :

« إِلهِی . . . أَوْ تَطْبَعُ عَلی قُلُوب انْطَوَتْ عَلی مَحَبَّتِكَ أَوْ تُصِمُّ أَسْماعاً تَلَذَّذَتْ بِسَماعِ ذِكْرِكَ فِی إِرادَتِكَ .

إِلهِی . . . وَلاَ تَحْجُبْ مُشْتاقِيكَ عَنِ النَّظَرِ إِلی جَمِيلِ رُؤْيَتِكَ . . . وَضَمِيرٌ انْعَقَدَ عَلی مَوَدَّتِكَ كَيْفَ تُحْرِقُهُ بِحَرارَةِ نِيرانِكَ » .

معبودا !... آيا بر دل هايی كه به محبت پيچيده شده مهر می زنی ، يا گوش هايی را كه از شنيدن ذكرت در راه خوشنوديت لذّت بده ناشنوا می كنی ؟

معبودا . . . و شيفتگانت را از نظر به زيبايی ديدارت محروم نكن و باطنی كه بر دوستيت پيمان بسته چگونه به حرارت آتشت می سوزانی ؟!

در هفتمين مناجات از مناجات های خمس عشر سيد الساجدان كه از زبان حال مطيعين است می خوانيم :

« اللّهُمَّ احْمِلْنا فِی سُفُنِ نَجاتِكَ، وَمَتِّعْنا بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِكَ، وَأَوْرِدْنا حِيَاضَ حُبِّكَ، وَأَذِقْنا حَلاوَةَ وُدِّكَ وَقُرْبِكَ » .

خدايا ! ما را بر كشتی های نجات حمل كن و از لذّت مناجات و راز و نياز با حضرتت بهره مند گردان و به حوض های دوستی ات درآور و شيرينی محبت و مقام قرب خود را به ما بچشان . .

آن حضرت كه دريايی از معرفت و عشق بود در مناجات مريدين به محبوب عرض می كند :

« فَأَنْتَ لاَ غَيْرُكَ مُرادِی، وَلَكَ لاَ لِسِوَاكَ سَهَرِی وَسُهادِی، وَلِقاؤُكَ قُرَّةُ عَيْنِی، وَوَصْلُكَ مُنَی نَفْسِی، وَإِلَيْكَ شَوْقِی، وَفِی مَحَبَّتِكَ وَلَهِی، وَإِلَی هَواكَ صَبابَتِی، وَرِضاكَ بُغْيَتِی، وَرُؤْيَتُكَ حاجَتِی، وَجِوارُكَ طَلَبِی، وَقُرْبُكَ غايَةُ سُؤْلِی، وَفِی مُناجَاتِكَ رَوْحِی وَرَاحَتِی » .

پس تنها تويی مراد من نه غير تو و بيداری و بی خوابی و شب زنده داريم تنها برای توست نه ديگری و ديدارت قرة العين و مايه شادمانی من است و وصالت آرزوی دلم و اشتياقم تنها به سوی توست و تنها در مسير عشق توست ، شيفتگی در هوای تو و دلدارگی ام و منظور و مقصودم تنها رضای توست و حاجتم ديدار تو و خواسته ام مُؤانِست و جوار توست و قرب تو نهايت درخواست من است و آسودگی و راحتی من در راز و نياز با توست .

در مناجات محبين كه سراسر شور و شوق است می گويد :

« إِلهِی مَنْ ذَا الَّذِی ذاقَ حَلاوَةَ مَحَـبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً وَمَنْ ذَا الَّذِی أَنِسَ بِقُرْبِكَ فَابْتَغَی عَنْكَ حِوَلاً . . . يَا مُنَی قُلُوبِ الْمُشْتَاقِينَ، وَيَا غَايَةَ آمَالِ الْـمُحِبِّينَ، أَسْأَ لُكَ حُبَّكَ، وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ، وَحُبَّ كُلِّ عَمَل يُوصِلُنِی إِلَی قُرْبِكَ » .

معبودا ! كيست آنكه شيرنی محبت و عشقت را چشيد و پس از آن ديگری را به جای تو برگزيد ؟ و كيست آنكه با مقام قرب تو انس يافت پس مايل به روی تافتن از تو شد ؟ ای آرمان دل مشتاقان ! ای نهايت آرزوی عاشقان ! محبتت را و محبت دوستانت را از تو درخواست دارم و نيز دوستی هر كاری كه مرا به ميدان قرب تو ميرساند .

دلم عشق تو را كاشانه باشدز هجر روی تو ديوانه باشد

خوشم با ياد رويت ای دل آرام *** جهان گر چه مرا غم خانه باشد

 

2 . سبب قرب

پرستش خالصانه و عبادت عاشقانه سبب تقرب عبد به مولاست ، بديهی است منظور از قرب ، قرب معنوی است نه مكانی زيرا اولا حضرت او جسم نيست تا جا و مكان بخواهد ، او خالق جهان ماد و اجسام و زمين و زمان است و ثانياً به همه جا و به هر چيز احاطه و سلطه دارد و او مالك و فرمانروای هستی و همه هستی با همه شؤونش مملوك اوست .

از بهترين و كاربردترين عبادات كه عامل تقرب و سبب نزديك شدن عبد به حق می باشد سجده طولانی و عاشقانه و خالصانه به ويژه در نمازهای واجب و در خلوت و تاريكی شب است قرآن در اين زمينه می فرمايد :

سجده كن و مقام قرب بدست آر.

طول دادن سجده برنامه و روش امامان (عليهم السلام) بوده است و از شكننده ترين امور بر ابليس است و گناهان را چون زمان برگ ريزان می ريزد و نزديك ترين حالات عبد به خدا هنگامی است كه در سجده است و آن نهايت عبادت انسان است.

 

راه تقرّب به خدا

اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت می كند :

شخصی نزد پيامبر آمد و گفت : كاری به من تعليم ده كه خدای متعال به خاطر آن مرا دوست بدارد و مردم نيز مرا دوست بدارند و مالم فراوان گردد و بدنم در صحت و سلامت قرار گيرد و عمرم طولانی شود و خدا مرا با تو محشور كند .

حضرت فرمود : اين شش خصلتی كه می خواهی نيازمند تحقق شش حقيقت است :

هر گاه خواستی خدا تو را دوست بدارد خدا ترس و با تقوا باش و چون خواستی مردم تو را دوست بدارند به آنان احسان كن و چشم طمع به دارايی آنان مدوز و اگر خواستی ثروت و مالت افزون شود زكاتش را بپرداز و هر گاه خواستی بدنت صحيح و سالم باشد زياد صدقه بده و چون عمر طولانی خواستی به ارحامت نيكی و اگر خواستی خدا تو را با من محشور كند سجده ها را در پيشگاه خدای واحد قهار طولانی كن.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) می فرمايد :

« ثُمَّ إنَّ الزّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلاَةِ قُربَاناً لاِهْلِ الإسلاَمِ » .

به راستی زكات و نماز برای اهل اسلام وسيله قرب به خدا قرار داده شده است .

 

نتيجه قرب به خداوند

بی ترديد هر انسانی كه به سبب معرفت و عبادت و بندگی خالصانه و عاشقانه به مقام قرب برسد در سايه ولايت خاص حضرت حق قرار می گيرد و از آنجا كه :

 اللهُ وَلِیُّ الَّذِينَ آمَنُوا . . . .

خدا سرپرست و يار كسانی است كه ايمان آورده اند . . .

اين ولّی مهربان و حكيم و قدير و رئوف و رحيم مجاری ادراكی و تحريكی بنده مقربش را زير نظر می گيرد و او را در فضای ولايت خود از هر نقصی به كمال می رساند .

 . . . يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ . . . .

 . . . آنان را از تاريكی ها  ی جهل ، شرك ، فسق وفجور  به سوی نورِ  ايمان ، اخلاق حسنه و تقوا  بيرون می برد . . .

در اين زمينه حديث معروف و بسيار مهم قرب فرائض و قرب نوافل كه مورد قبول شيعه و غير شيعه است بسيار گوياست .

حضرت امام باقر (عليه السلام) در حديثی قدسی از جناب حق جل و علا روايت می كند كه خدا فرمود :

« وَمَا يَتَقَرَّبُ إلَیَّ عَبْدٌ مِن عِبَادِی بِشَیء أحَبَّ إلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَإنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتّی أحِبَّهُ فَإذَا أحْبَبْتَهُ كُنْتُ إذاً سَمْعَهُ الَّذی يَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذی يُبْصِرُ بِهِ وَلِسَانَهُ الَّذی يَنْطِقُ بِهِ وَيَدَهُ الَّتی يَبْطِشُ بِهَا إن دَعانی أجَبْتُهُ وَإن سَألَنی أعْطَيْتُهُ » .

هيچ بنده ای از بندگانم به سبب چيزی محبوب تر از انجام واجباتی كه بر او واجب نموده ام به من تقرب نمی جويد و او به وسيله مستحبات آن قدر به من نزديك می شود تا محبوب من گردد ، چون محبوب من شود گوشش خواهم بود كه با آن می شنود و چشمش خواهم بود كه با آن می نگرد و زبانش خواهم بود كه با آن سخن می گويد و دستش خواهم بود كه با آن اِعمال قدرت می نمايد اگر مرا بخواند او را اجابت می كنم و اگر از من بطلبد به او عطا می نمايم .

قرآن مجيد می فرمايد :

 . . . فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلاَ يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً .

 . . . پس كسی كه ديدار  پاداش و مقام قرب  پروردگارش را اميد دارد ، پس بايد كاری شايسته انجام دهد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نكند .

 

3 . گناه زدايی

عبادات ، بهترين بازدارنده از گناهان هستند چنانكه قرآن می فرمايد :

 . . . إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ . . . .

 . . . يقيناً نماز از كارهای زشت و كارهای ناپسند باز می دارد . . .

شخصی كه به بندگی و پرستش پروردگارش می پردازد و خالصانه و عاشقانه به مدار عبادت وارد می شود تمام هَّم و غمش اين است كه عبادتش در پيشگاه حضرت حق مقبول افتد .

علاوه بر اين كه هر عبادتی اگر صحيح و سالم انجام گيرد و شرايط لازمش رعايت گردد ، گناهانی را طرد و دفع می كند ، شخص عبادت كننده نيز بايد بيش از هر چيز به ترك گناه توجه نمايد . در روايات آمده كه معيار ارزيابی و قبولی طاعات ترك گناه است و از حضرت امام صادق (عليه السلام)روايت است :

كسی كه می خواهد ببيند آيا نمازش مقبول است يا نه ، بايد ببيند آيا نمازش او را از زشتی ها و منكرات باز داشته يا نه ، به همان مقدار كه باز داشته قبول است.

قرآن می فرمايد :

 . . . إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ .

 . . . يقيناً نيكی ها بدی ها را از ميان می برند . . .

در پاره ای از روايات حسنات به نمازها تفسير شده است . نظير همين نكته در آخر سوره فرقان درباره عبادالرحمن بيان شده اشت :

 . . . فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَات . . . .

 . . . كه خدا بدی هايشان را به خوبی ها تبديل می كند . . .

از همه روشن تر بيان اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه در تأثير نماز از زبان پيامبر (صلی الله عليه وآله) نقل می كند :

« وَأنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الوَرَقِ وَتُطْلِقُهَا إطلاَقَ الرِّبَقِ وَشَبَّهَهَا رَسُولُ اللهِ بِالحَمَّةِ تَكُونُ عَلی بَابِ الرَّجُلِ فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنهَا فِی الْيَومِ وَاللَّيْلَةِ خَمسَ مَرّات فَمَا عَسَی أن يَبقَی عَلَيْهِ مِنَ الدَّرَنِ » .

نماز مانند ريختن برگ درخت گناهان را می ريزد و همچون بندی كه گشوده شود بند گناهان را می گشايد ، رسول خدا (صلی الله عليه وآله) نماز را به چشمه آب گرمی كه بر خانه انسان باشد و شبانه روز پنج نوبت خود را در آن بشويد تشبيه كرده است كه آيا چرك و آلودگی در بدن چنين كسی باقی خواهد ماند ؟

حضرت امام باقر (عليه السلام) در مكه سخن می گفت ، فرمود :

رسول خدا (صلی الله عليه وآله) به آن شخص ثقفی كه برای سؤال درباره وضو و نماز آمده بود فرمود : همين كه دست به آب زدی و بسم الله الرحمن الرحيم گفتی گناهانی كه دستانت مرتكب شده می ريزند و آنگاه كه صورتت را شستی گناهانی كه چشمانت با نگاه كردن يا دهانت با سخن گفتن انجام داده می ريزد و هنگامی كه دستانت را شستی گناهان از دست راست و چپت می ريزد و زمانی كه سر و پايت را مسح كردی آن گناهانی كه به سوی آنها گام برداشتی می ريزد ، اين از وضو و ... پس از نماز كامل هر گناهی كه پيش از نماز داشتی بخشوده می شود.

اين حقيقت كه عبادت و تقوا و بندگی و طاعت سبب مغفرت و ريختن گناهان است سند قرآنی دارد ، پس از آنكه حضرت نوح (عليه السلام)خود را به عنوان پيامبری كه هشدار دهنده آشكار است معرفی نمود پيامبريش را چنين آغاز می فرمايد :

 أَنِ اعْبُدُوْا اللهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ * يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ . . . .

كه خدا را بپرستيد و از او پروا كنيد و از من اطاعت نماييد ، * تا خدا گناهانتان را بيامرزد . . .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^