فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نطفه يا مبدأ پيدايش انسان

نطفه مرد از ميليون ها موجود ذره بينی كه به شكل زالو هستند تشكيل شده است ، اين ذرات جان دار در رحم زن قرار می گيرند ، در آخر يكی يا بيشتر می ماند و مبدأ پيدايش يك قلو يا بيشتر می گردد .

اجزای نطفه همگی به هم مانند است پس چه می شود كه جزئی از نطفه چشم و جزئی از آن گوش و جزئی استخوان و جزئی ديگرش اعضا و اندام ديگر می شوند ؟ !

مرد چنين قدرتی را ندارد و از انجام دادن اين تقسيم ناتوان است ، اجزای ذره بينی كه از پيكر يك مرد پيدا شده اند فاقد عقل و قدرت هستند و از نظر دانايی و توانايی هزاران بار از مرد ناتوان ترند .

زن نيز مانند مرد فاقد اين قدرت است به آن افرادی كه از خداشناسی محروم اند و ماده را به جای خدا می شناسند بايد گفت : ماده كه شعور ندارد تا مبادی و ريشه اعضا را از يكديگر جدا كند ، سپس آنها را به فعليت برساند .

پس چه دانش و چه قدرتی اين كارخانه دقيق پيكرسازی را ساخته و به كار انداخته است ؟ كارخانه ای كه مواد اوليه اش يك چيز است ، يعنی يكی از جانوران و سلول های يك جور ولی فرآورده های گوناگون از نظر حجم و رنگ و اثر و چيزهای ديگر توليد می كند ، آن گاه همه را جمع كرده و يك موجود واحد تشكيل می گردد .

نطفه نر مبدأ اصلی پيدايش جنين است ، اجزای نطفه به طور منظم در همه جانداران ، جنين را به وجود می آورند ، هر جزئی از اجزای نطفه عضوی از اعضای جنين می شود .

جنين سازی نطفه از روی تصادف نيست زيرا اين قانون ، همگانی است و در همه سلسله جانداران به اجرا درآمده است و تصادف با قانون ناسازگار است .

نمی توان گفت جنين سازی از عقل و تدبير نطفه است ; زيرا خود نطفه فاقد عقل و فاقد تدبير است .

آيا ممكن است كه نطفه چنين كاری را در وقت نطفه بودن انجام دهد ولی هنگامی كه به كمال رسيد وانسانی كامل و يا حيوانی تمام عيار شد عاجز از اين كار باشد ؟ هرگز !

آيا دنيای علم با آن همه ترقی و تكامل ، با آن همه آلات وادوات ، با آن همه دانشمندان و محققان می تواند اجزای نطفه را بشناسد و بگويد : كدام زبان می شود و كدام دهان و كدام سر و كدام پا ؟

وجود مباركی كه نطفه را در جنس نر پرورش می دهد همه اينها و بيش از اينها را می داند ولی انسان سركش و خودخواه نمی خواهد بفهمد چيزی را كه با اندك تأملی می تواند بفهمد !

 

حكمت الهی در پوشش جفت

پرده ای سفيد و لطيف سراسر پيكر جنين را می پوشاند و در نزديكی وی جسمی اسفنجی پديد می آيد كه آن را جفت می نامند ، جفت از رگ های خونين پر است .

روی جفت پرده ای به نام ( آمينوس ) قرار دارد و آن پرده به لوله ای كه تقريباً يك متر طول و به قدر يك انگشت ضخامت دارد مربوط است كه در درون آن لوله لوله های باريك تری وجود دارد ، اين لوله از راه ناف به شكم جنين متصل است مواد غذايی به وسيله رگ های مويين از بدن مادر وارد جفت می شود و در آن جا پالوده می گردد وبه وسيله لوله های نامبرده داخل بدن جنين می شود و پس از جريان در بدن جنين و تغذيه كامل وی به محل خود باز می گردد .

آيا اين پرده ای كه سراسر پيكر جنين را فرا گرفته است برای آن است كه وی را هنگام خم و راست شدن مادر از گزند فشارهای داخل و خارج محفوظ بدارد ؟ آيا جنين اين پرده را بر پيكر خود كشيده است يا مادر به اين وسيله خواسته است جگر گوشه خود را حفظ كند ؟ آيا جز حكمت و رحمت الهی چيزی توانايی درك و فهم ايجاد آن را دارد ؟

پيدايش جفت در رحم مادر برای چيست ؟ آيا برای آن است كه جنين بسيار لطيف است و دستگاه پالايش غذای بدن مادر برای آماده كردن غذای وی كافی نيست و نياز به پالايشگاه ديگری دارد تا غذايی لطيف تر و پالوده تر به جنين برساند ؟ پس اگر جفت نبود كمتر جنينی از شكم مادر زنده بيرون می آمد آيا مادر از تأثير جفت در حيات جنين آگاهی داشت ؟ آيا قدرت آفريدن آن را داشت ؟ هرگز !

پس دانشی و قدرتی آن را آفريده است كه پيش از پيدايش ماده و پس از پيدايش انسان بوده و هست و خواهد بود.

 

شير مادر

شير مادر به طور عموم از اجزای زير تركيب شده است : چربی ، پروتئين ها ، لاكتوز ، كلوكز ، دكسترين ، مالتوز ، نشاسته ، هيدرات دو كربنات ، نمك های معدنی ، اسيد لاكتيك ، آب ، ويتامين آ ، ويتامين ب ، ويتامين د ، ويتامين ث ، ويتامين ب 1 ، ويتامين ب 6 ، ويتامين ث و اسيد اسكورتيك .

هر يك از اين ها در شير هر مادری به مقدار معينی است و نسبت مخصوصی با يكديگر دارند كه بر حسب انسان ها و حيوان ها تفاوت می كند .

اين لابراتوار عظيم و دقيق در كجای پيكر مادر نهاده شده كه خورده های مادر را تجزيه می كند و اين اجزا را از ميان آنها بيرون می آورد و سپس آنها را تركيب می كند و موجود واحدی بنام شير می سازد ؟ چند دكتر و مهندس بر اين لابراتوار نظارت می كنند ؟ چند كارگر دارد ، ماشين آلات و ابزار و ادوات اين لابراتوار كجا ساخته شده و از كجا آورده شده است ؟ چه كسی در پيكر مادر نهاده و به پدر نداده است ؟ !

 

استخدام همراه بامهر و محبت

نوزاد انسان از نوزاد حيوان بسيار ناتوان تر است و زمان ناتوانی اش بسيار درازتر است .

نوزاد حيوان پس از يكی دو ماه توانا می گردد و قادر است خود را نگهداری كند ، در اين هنگام مادر دست از پرستاری نوزاد بر می دارد و ممكن است با فرزند خود بيگانه گردد ، به خاطر اينكه نوزاد انسان از نوزاد حيوان ناتوان تر است رحمت پروردگار برای دوره ناتوانی نوزاد انسان دست كم دو پرستار تعيين كرده است : يكی پدر و ديگری مادر .

او مادر را برای پرستاری استخدام كرده و پدر را برای نگهداريش ، ولی چگونه استخدامی ؟ استخدامی كه با مهر و محبت همراه است هرچه مادر رنج می برد خسته نمی شود ، هرچه پدر نيرو مصرف كند پشيمان نمی شود ، دوره خدمتگزاری پدر و مادر پايان ندارد آن دو تا جان دارند به فرزند خدمت می كنند .

آيا ماده و طبيعت ناتوانی نوزاد را تشخيص داده كه چنين پرستارانی برای او تعيين كرده است ؟ هرگز ماده كه نمی تواند ميان نوزاد و چيز ديگر فرق بگذارد تا چه رسد به فرق ميان دو نوزاد : نوزاد انسان و نوزاد حيوان ، تصادف هم كه نيم شود كه در تمام حيوانات هميشه آن چنان باشد و در ميان انسان ها هميشه اينچنين در دعای عرفه حضرت امام حسين (عليه السلام) آمده است :

« وَعَطَفْتُ عَلی قُلُوبِ الحَواضِنِ » .

خدايا ! تو بودی كه دل كسانی كه حضانت و پرورش مرا به عهده داشتند مهربان كردی .

 

وجود انسان دومين جلوه رحمت

و از ديگر نمونه های رحمت خدا وجود انسان است كه اهل دل از او به عنوان جهان نفسی خبر می دهند .

چنانچه نور رحمت نمی تابيد ، نه چيزی پديد می آمد و نه چيزی دوام و بقا داشت ، هر پديده ای در حقيقت جلوه رحمت حق است .

 . . . وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْء . . ..

 . . . و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است . . .

انسان موجود بی ارزش و كوچك و محدودی نيست كه هم چون برخی حيوانات فضای زندگی اش لانه و غاری و يا درّه و جنگلی باشد ، همه درياها و فضا و پهنه روی زمين و معادن و منابعش در اختيار اوست و روزی اش از پاكيزه ترين و بهترين روزی هاست نه چون روزی چهارپايان يا درندگان و پرندگان . . . كه با لاشه ای متعفن و يا مرداری بدبو يا علوفه ای پايمال شده و پژمرده و . . . سير و سرگرم شود .

اين همه برای اين است كه قدر و ارزش و كرامت خود را بداند و به تحقق عملی استعدادهای خدادادی خويش بپردازد و همه وجودش را با خواسته های حضرت ربّ العزّه هماهنگ نمايد تا در مقام قرب و جنت لقا و كاخ وصال و عرصه رحمت جايش دهند .

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارندتا تو نانی به كف آری و به غفلت نخوری

همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار *** شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبری

راستی انسان چه موجود عجيبی است ، معجونی از آب و گل و عقل و فطرت و روح و نفس كه وزن عنصری اش اندك و وزن شخصيتی و هويتش عظيم و غيرقابل درك است .

او بايد مادون خود را در راه برقراری حياتش به كار گيرد و برای تنها مافوق خودش كه حضرت ربّ العزه است با كمال خلوص و عشق بندگی كند .

انسان به سبب رحمت رحمانيه و رحيميه حق هم از نظر ظاهر بهترين و معتدل ترين صورت را و هم از نظر باطن نيكوترين سيرت را دارد، او مسجود فرشتگان است و عنايت و لطفی كه به او شده به فلك و ملك نشده است .

جان ها فلكی گردد اگر اين تن خاكیبيرون كند از خود صفت ديو و ددی را

 

ارزش ذاتی انسان و رحمت الهی

انسان از نظر آيات قرآن موجودی است كه استعدادهای فراوانی به او عنايت شده و دارای دو بال عقل و فطرت و نيرويی شگرف چون نفس نفيس و روح خدايی است به گونه ای كه او را از همه موجودات عرصه هستی ممتاز ساخته و مادون آفريدگار و سرآمد آفريدگان و گل سرسبد مخلوقات قرار داده است ، قرآن ، والايی و ارزش او را در سوره مباركه تين با چهار سوگند بسيار پر اهميت خاطر نشان نموده می فرمايد :

وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ * وَطُورِ سِينِينَ * وَهذَا الْبَلَدِ الاَْمِينِ * لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِيم.

سوگند به انجير و زيتون * و به طور سينا * و به اين شهر امن * كه ما انسان را در نيكوترين نظم و اعتدال آفريديم .

آری ; انسان بنا بر قضاوت قرآن از نظر ظاهر و باطن نيكوترين و بهترين و برترين است .

در ميان موجودات آفرينش فقط انسان است كه از امتيازات خاص و استعدادهای ويژه و مايه های درونی و باطنی برخوردار است ، او نه چون حيوان است كه سر به زير و دارای آفرينشی افقی و در حركت متكی بر چهار دست و پا و موتور محرك ترقی و كمالش شكم است كه هرچه فربه تر شود فقط از نظر وزن مادی سنگين تر می شود و اگر حلال گوشت باشد اندكی به قيمت مالی اش افزوده می گردد و نه چون درخت و نبات است كه عامل رشدش پايين ترين بخش آن يعنی ريشه است و عرصه رشدش تنها خاك و عالم مادّه .

انسان ، سروقامتی است كه مهم ترين بخش وجودش يعنی مغز اين نيروی عظيم ادراكی و واسطه بين او و همه معارف و حقايق در سرش قرار دارد ، كنايه از اينكه راه رشد و كمالش به سوی عالم بالاست و مقصد نهايی حركت و سفر عمری اش حضرت حق جل و علاست .

او با اين استعدادهای شگرفی كه دارد و با اين سرمايه عظيم عقلی و فطری ، سر و كارش فقط و فقط بايد با خدا باشد و آنچه را غير خداست لازم است به عنوان ابزار و وسيله برای رسيدن به مقام قرب حق و لقای دوست و وصال محبوب به كار گيرد .

به خاطر استعدادهای باارزشی كه در اوست و محض عقل و فطرتی كه با ذات او و آب و گلش عجين است ، كتاب های آسمانی به ويژه كتابی چون قرآن و رهبرانی آسمانی چون پيامبران و امامان به استقبالش فرستاده شده اند ، تا با ارائه حقايق اعتقادی و ايمانی و حلال و حرام و مسائل بسيار عالی اخلاقی و تربيتی از وجود ذی جود او پذيرايی كنند و وی را به سوی ربّ كريم و پروردگار عزيزش راهنمايی نمايند تا در آن بارگاه باعظمت به خاطر اينكه وجودش را به وسيله وحی و پيامبران و امامان به ايمان و اخلاق و عمل آراسته نمود از رحمت ويژه محبوب برای ابد بهره مند گردد و در بستر قرب دوست بيارامد و از لقای معشوق ازل و ابد ، جاودانه لذّت ببرد .

خدای كريمی كه او را آفريد و اندام هايش را به قرار دادن هر عضوی در محل مناسب خودش طبق حكمت بالغه ، درست و منظم ساخت و با ايجاد توازن و تعاون ميان اعضا در ايفای اهداف مربوطه تعديل كرد و سامان داد و به هر صورتی كه خواست از نظر خصوصيات هر عضو و هيئت ، مجموعه اعضای وی را تركيب كرد ، سپس برای راه يافتنش بر عرصه رشد و كمال و ثمر دادن وجودش و نهايتاً برای رسيدن به رحمت خاص و اقامت گزيدن در بهشت قيامت او را به دست وحی و پيامبران و امامان سپرد .

چون استعدادهای انسان در سايه قرآن و هدايت انبيا و امامان به فعليت درآيد و به ايمان و اخلاق و عمل آراسته گردد ، به قله ارزش و كرامت نشيند و در والايی و ارزش ، به ويژه زمانی كه غرق در رحمت ويژه حق گردد ، فوق همه موجودات قرار گيرد و والی ملك مصر هستی گردد و شايستگی اش را برای مسجود ملائك قرار گرفتن اثبات نمايد .

بر همين اساس است كه پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) فرمود :

« مَا مِنْ شَیء أكْرَمُ عَلَی اللهِ جَلَّ ذِكْرُهُ يَوْمَ القِيَامَةِ مِنْ بَنی آدم ».

در روز قيامت هيچ چيز نزد خدا از آدمی زاده گرامی تر نيست .

و در روايتی از حضرت امام باقر (عليه السلام) آمده است :

« وَمَا خَلَقَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ خَلْقاً أكْرَم عَلَی اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنَ الْمُؤمِنَ لاَِنَّ الْمَلائِكَةَ خُدّامُ المُؤمِنينَ وَأنَّ جِوارَ اللهِ لِلمُؤمِنينَ وَأنَّ الجَنَّةَ لِلْمُؤمِنينَ وَأنَّ الحُورَ العِينَ لِلْمُؤمِنينَ ».

خدای عزّ و جلّ هيچ آفريده ای را نيافريد كه از مؤمن نزد خدا گرامی تر باشد ، زيرا فرشتگان خدمتگزار مؤمنان هستند و جوار خدا ويژه مؤمنان است و بهشت برای مؤمنان است و حور العين اختصاص به مؤمنان دارد .

 

انسان برتر از فرشتگان

پيامبران و امامان معصوم ـ كه از جنس انسان اند و حجت های حق می باشند و فقط رهبران انسان ها نيستند ، بلكه بخاطر مقام علمی و عقلی و ايمانی و عملی رهبران انس و جن و فرشتگانند و بر همه آنان برتری دارند و وجودشان واسطه فيض بين خدا و بين موجودات است ـ از انسان نخواستند به غير خدا سجده كند و نهايت تواضع را به غير خدا به ميدان بياورد ولی به فرشتگان فرمان داده شد بر آدم (عليه السلام) سجده كنند ! !

در سوره مباركه بقره انسان كامل به عنوان معلم فرشتگان معرفی شده است !

 قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ. . ...

 خدا  فرمود : ای آدم ! فرشتگان را از نام های آنان خبر ده . . .

حضرت امام باقر (عليه السلام) طبق روايتی پس از سخن درباره وفات آدم (عليه السلام)می فرمايد :

تا آنكه نوبت نماز خواندن بر ( جنازه ) آدم رسيد هبة الله ( فرزند آدم ) گفت : ای جبرئيل ! جلو بايست و بر آدم نماز بخوان . جبرئيل گفت : ای هبة الله ! خدا به ما دستور داد كه در بهشت بر پدرت آدم سجده كنيم پس ما را نسزد كه بر هيچ يك از فرزندانش امامت نماييم.

نظير همين صحنه در معراج رسول خدا (صلی الله عليه وآله) رخ داده است ، حضرت امام صادق (عليه السلام) می فرمايد :

شبی كه پيامبر (صلی الله عليه وآله) به معراج برده شد وقت نماز رسيد ، جبرئيل اذان و اقامه گفت و سپس عرض كرد : ای محمد ! ( برای امامت نماز ) پيش برو ; پيامبر (صلی الله عليه وآله) فرمود : تو پيش برو . جبرئيل گفت :

« إنّا لا نَتَقَدَّمُ الآدميينَ مُنْذُ أُمِرنا بالسُّجُودِ لآدَمَ (عليه السلام) ».

از آن زمان كه به ما فرمان دادند بر آدم سجده كنيم ، خود را بر آدميان مقدم نمی داريم .

 

ملاك برتری

با اينكه همه فرشتگان به پرستش و عبادت خدا اشتغال دارند و از هر معصيت و آلودگی پاك اند چرا و چگونه انسان به جايی می رسد كه از فرشته برتر می شود ؟ چرا فرشتگان خادم انسان اند ؟ چرا آنان از انسان پيش نمی افتند و به مقامی بالاتر دست نمی يابند ؟

روزی عبدالله بن سنان با حضرت امام صادق (عليه السلام) در اين زمينه گفتگو داشت و نظير اين سؤالات را با حضرت مطرح كرد ، امام صادق (عليه السلام) در پاسخ او به سخنان اميرالمؤمنين (عليه السلام) استناد جست كه ايشان فرموده اند :

« إنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ رَكَّبَ فِی المَلائِكَةِ عَقْلا بِلا شَهْوَة ، وَرَكَّبَ فِی البَهائِمِ شَهْوَةً بِلا عَقْل وَرَكَّبَ فِی بَنِی آدَمَ كِلْتَيْهِما ، فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ المَلائِكَةِ وَمَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِمِ ».

خدای عزّ و جلّ در ملائكه فقط عقل نهاده است  خواهش های نفسانی كه به سوی گناه و معصيت می كشاند و سبب آلودگی معنوی می شود ندارند و در حيوانات فقط ميل و خواهش نهاده است ، ولی به فرزندان آدم عقل و خواهش های نفسانی داده است ، پس كسی كه عقلش بر خواهش هايش پيروز گردد  و زندگی اش در مسير عقلانيت دينی و انسانی قرار گيرد  از فرشتگان برتر و بالاتر و بهتر است و هركس خواهشش بر عقلش چيره شود از چهارپايان بدتر است .

با دقت در آيات كريمه قرآن و اينگونه روايات كه در كتاب های اصيل و پرقيمت نقل شده است روشن می شود كه خدا تا چه اندازه به انسان زمينه و ميدان ترقی و استعداد و قابليت رشد و كمال عنايت كرده است .

انسان ، اگر عقلش را با نبوت پيامبران و امامت امامان و به آيات خدا پيوند زند ، يقيناً از طريق اين پيوند برتر و بهتر از فرشتگان می شود و اگر عقل را تعطيل كند و فقط به امور مادی بپردازد و بر حياتی چون حيات حيوانات تكيه زند و شخصيت الهی و انسانی خود را به اسارت هوا و هوس و خواهش های بيجا و شيطانی دهد خود را در معرض سقوط و هلاكت قرار داده و وجودش را از همه حيوانات بری و بحری و وحوش صحرايی و بيابانی پست تر كرده و اضافه بر همه اين امور به صف ناسپاسان و كفران كنندگان نعمت پيوسته است .

آری ; ارزش و والايی ويژه مؤمنان آگاه و دلدادگان بيناست ، بخصوص مؤمنانی كه پيامبران و امامان را نديده اند ولی از طريق آيات و روايات منقّش روی صفحات كاغذ به حقيقت و راستی مؤمن شده اند و در راه ايمان ، در ميدان هر نوع حادثه و بلا استقامت میورزند و ثبات قدم به خرج می دهند .

در روايتی آمده :

روزی پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله) از جمع اصحاب پرسيدند : چه ايمانی شگفت تر است ؟ برخی پاسخ دادند : ايمان فرشتگان ; حضرت فرمود : مگر چه چيز شگفت انگيزی در كيفيت ايمان فرشتگان است ؟ آيا وحی خدا بر آنان نازل می شود ؟ اصحاب عرض كردند : پس ايمان ما شگفت انگيز است ! حضرت فرمود : چه شگفتی در ايمان شما وجود دارد با توجه به اينكه شما مرا می بينيد و با ديدن من ايمان آورده ايد و اينگونه ايمان آوردن هنری به حساب نمی آيد اين بار ياران جوابی ندادند و عرض كردند : خود پاسخ ما را بفرماييد .

حضرت فرمود :

« إيمانُ قَوم فی آخِرِ الزَّمانِ بِسَواد عَلی بَياض ».

عجيب ترين و شگفت آورترين ايمان ها و باورها ، ايمان گروهی از مردم آخر الزمان است كه به وسيله خطی سياه بر كاغذی سپيد ايمان می آورند .

يعنی با اينكه معصوم و معجزاتش را نديده اند و زمان او را درك نكرده اند فقط با تكيه بر آيات و روايات كه روی صفحات كتاب هاست دين باور و معتقد به معاد و ديگر اصول و فروع دين می شوند و از اين راه خود را با تمام وجود به رحمت رحيميه حق می رسانند .

 

نقش پيامبران در سعادت انسان

پيامبران و امامان به اذن حق از مردم دعوت می كنند تا بذر توحيد و اعتقاد به قيامت را در دل خاكيان بكارند ، به اين اميد كه خاكيان ، افلاكی شوند و از حالات حيوانی درآيند و در گردونه حالات ملكوتی قرار گيرند و نصيب عظيمی از رحمت و لطف حضرت حق را در دنيا و آخرت به خود اختصاص دهند .

بی ترديد حضرت حق به عبادت و بندگی و طاعت و خدمت ما نياز ندارد زيرا او غنی مطلق و بی نياز حقيقی است ، اين ما هستيم كه برای تكميل كرامت و شرافت و شخصيت انسانی خود و تأمين سعادت دنيا و آخرتمان به الطاف او و به پرستش او و به بندگی و عبادت و طاعت و خدمت ، سخت نيازمنديم و اگر اين نياز را كه در جهت معنوی عين گرسنگی مادی است پاسخ ندهيم به هلاكت ابدی و شقاوت هميشگی دچار می شويم و همه راه ها به روی ما مسدود می شود و در ظلمتی فوق ظلمت ها قرار می گيريم .

پيامبران الهی و امامان معصوم ـ كه هر يك مظهر اسمای حسنای حق اند ـ نيز مانند خدا بشر را برای اهداف شخص خود نمی خواستند ، بلكه انسان را برای رساندنش به سعادت و رستگاری دعوت می نمودند و شگفت اينكه به دعوتِ تنها اكتفا نكردند بلكه در راه دعوت از همه هستی خود حتی جانشان برای خدا و تحقق توحيد گذشتند .

دعوت آسمانی كه همه جلوه هايش در كتاب های الهی و به ويژه قرآن مجيد و افق نبوت و امامت ديده می شود گوشه ای از فضل و رحمت بی نهايت حق نسبت به انسان است كه انسان اگر به اين دعوت دقت عقلی كند و با گوش جان آن را بشنود ، بدون شك آن را اجابت می كند و نسبت به آن قدرشناسی می نمايد و حاضر می شود همه هستی و جانش را در تحقق آن بكار گيرد ، ولی متأسفانه اكثر مردم در پرده غفلت به سر می برند و لباس كبر بر اندام باطنشان كه مانع رسيدن ندای حق به گوش دلشان است و هوای نفس و خواهش های بيجا و جاذبه های دنيايی آنان را از پاسخ گفتن به دعوت حق محروم كرده است .

 

لياقت انسان برای راه يابی به پيشگاه ربوبی

از ميان آفريده های بی شمار ، جن و فرشته و انس لايق و اهل عبادت ويژه اند و از ميان اين سه گروه ، انسان در اين زمينه جايگاه خاصی دارد و نردبانی برای اوست كه می تواند از ديگران بالاتر رود ، تا جايی كه ملكوت عالم را بشناسد و به اسرار آن آگاه شود و به بارگاه ربوبی راه يابد و به مقام قرب حق برسد ، لحظه ای توجه به اين همه لطف و مهر خداوندی ، انسان را سرمست و ديوانه می كند و به حقيقت سوگند ، جا دارد به سبب همين توفيق همه هستی خود را وقف عشق و پرستش حق كند .

حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) كه معنی انس با خدا و شيرينی و لذّت عبادت را چشيده است ، در مقام مناجات به حضرت محبوب عرضه می دارد :

ای خدايی كه به من اذن و اجازه دعا و سخن گفتن با خود را داده ای .

اگر حضرت او اجازه مناجات به درگاهش را نمی داد چه كسی جرأت و قدرت دعا و سخن گفتن داشت ؟

« أَيْنَ التُّراب وَرَبُّ الأَرْباب ؟ ».

انسان خاكی كجا و پروردگار همه فرمانروايان كجا ؟ !

و نيز آن حضرت به محبوب ازل و ابد عرض می كند :

« إلهی ! تَصاغَرَ عِنْدَ تَعاظُمِ آلائِكَ شُكری وَتضاءَلَ فی جَنْبِ إكرامِكَ إيّایَ ثَنایَ وَنَشرِی ».

معبودا ! در برابر بزرگی نعمت هايت سپاسم اندك و كوچك می نمايد و ستايش و گزارشم در برابر آن همه اكرام و احترامی كه بر من نهادی كم و ناچيز است .

در هر صورت كرامت و ارزش كامل و حقيقی انسان هنگامی تحقق می يابد كه دعوت حضرت حق را اجابت كند و به تكاليف و مسؤوليت های شرعی و انسانی اش عمل نمايد و در برابر دعوت شيطان و حزب او ، به ويژه در اين عصر پر از فساد و فتنه و آشوب « نه » بگويد و به سينه نامحرم دست ردّ بزند .

 

عصر ارتباطات ، عصر دعوت به غير حق

اين روزگاری كه ما در آن به سر می بريم اگر آن را روزگار دعوت ها بناميم سخنی بی جا نگفته ايم .

از آغاز صبح كه يك شهروند از خواب برمی خيزد و دو گانه ای برای يگانه به جای می آورد و برگی از برنامه های حيات بخش قرآن را تلاوت می كند ، اگر پيچ رسانه های تبليغی ميان منزل را باز كند با انواع فرستنده ها و دعوت ها مواجه می شود و با پا نهادن به بيرون منزل و كوچه و خيابان ، انواع ديوارنويسی ها ، اطلاعيه ها ، پوسترها و تابلوهای الكتريكی و . . . از چهار طرف او را به خود جلب می كنند و با اشاره و چشمك زدن ها برای شكار فكر و عقيده او هجوم می آورند .

در روزمرّه اگر با رسانه های نوشتاری و روزنامه ها و مجلات سر و كاری داشته باشد با انواع بيشتری از بنگاههای تبليغاتی مواجه می گردد و بالاخره اگر اهل رسانه های مدرن ، پرظرفيت و جهانی مثل اينترنت و خبرگزاری ها باشد غرقاب اقيانوس هايی از خواهندگان و دعوت كنندگان و خوانندگان خواهد شد .

دعوت كنندگان به اين هم قناعت نكرده اند ، بلكه برای دانش ارتباطات و رسانه ها دانشكده های ويژه ای تأسيس و بالاترين ظرافت ها و پيش رفته ترين ابزار و صنايع را نيز به كار می گيرند .

بايد به اين همه ، بهره گيری از انواع هنر و استفاده از احساسات بشری و . . . را نيز اضافه كرد تا قدری نحوه دعوت های پنهان نمايان گردد ، بديهی است دعوت كنندگان و اهدافشان يكسان نيستند ، دروازه های اين غوغاسرای پر زرق و برق به روی همه باز است ، از تبليغ كالا و تجارت گرفته تا انواع مكتب ها و مذهب ها و احزاب و فلسفه ها عرضه می شود و از من و شما دعوت می شود ، صد رحمت به تبليغات بازرگانی كه اهدافشان روشن و تا حدی كم غلّ و غش تر از دگران است ، معلوم است كه دنبال رونق بازار و جذب مشتری و كسب سود و كاسبی هستند ، ولی احزاب سياسی ، مكتب های اجتماعی ، فلسفه های گوناگون شرقی و غربی ، چپ و راست و . . . می كوشند تا اهداف اصلی خويش را كه جدا كردن انسان از حق در همه زمينه هاست پشت نقاب خدمت به ما پنهان كنند و ماهيت حقيقی خود را پوشيده نگه دارند .

من و شما بايد به اين واقعيت توجه كنيم كه مشتريان مشرك و كافر فراوانی بر سر بازار يوسف فكر ما و دين ما صف كشيده اند و بازار بورس بسيار داغی داريم و خطر و حساسيت آن جاست كه آن ابزار در اختيار رجال سياسی و اجتماعی آخر الزمان و انسان های شيطان صفت ، بيشتر قرار گرفته است .

در اين ميان كه بيشترين سرمايه گذاری تبليغاتی برای خريد جان انسان و فكر و عقل و دين و آيين اش و به عبارتی عاشقانه در پی دلبری من و شما هستند ، خدای مهربان كه آفريننده ما و روزی دهنده به ماست و نهايتاً بازگشت ما به سوی اوست نيز ما را دعوت می كند ، تنها با يك تفاوت كه همه دعوت كنندگان زمينی ما را برای خود و حمل بار شهوات و اميال و خواسته های بی منطقشان می خواهند و می طلبند ، ولی حضرت حق ما را برای خودمان و كمال و رشدمان و سعادت دنيا و آخرت و وصل شدنمان به رحمت و لطفش و رسيدنمان به وصال و قربش می خواهد .

دگران اعم از شرقی و غربی و . . . مشتری فكر و دل و دين ما هستند و با انواع ابزار و وسائل ما را دعوت می كنند تا شيفته و فريفته آنان شويم و پس از پذيرش دعوت و مجذوب شدن و خود فروختن به آنان ، كارگری داوطلب و اجيری بی اجرت و مزدوری بی مزد در پی ترويج اهداف و خواسته هايشان باشيم . يك فرد مادی يا سياسی ، يك حزب يا يك سازمان ، يك دفتر يا مكتب می كوشد تا با تبليغات و دعوت يارگيری كند و از آراء بيشتری برخوردار گردد و صاحب كرسی ها و منصب های حكومتی بيشتر در يك كشور ، يا در يك منطقه و حتی در جهان گردد تا افسار خر مراد به دستش آيد و آن را هر جا كه دل خواه اوست گرچه به زيان يك ملت يا ملت ها ، براند !

رحمت حق به انسان در قرآن

در آياتی كه به فضل و رحمت نسبت به انسان اشاره شده است حقايق عظيمه و معارف شريفه و مسائل كريمه ای مطرح است كه نشان می دهد فضل و رحمت خدا در حيات انسان جايگاه ويژه و موقعيّت خاصی دارد .

 . . . فَلَوْ لاَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ.

 . . . و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، البته از زيانكاران می شديد .

نظير همين آيه پنج بار ديگر يكی در سوره نساء خطاب به پيامبر عزيز اسلام و چهار مورد خطاب به مؤمنان در سوره مباركه نور آمده است :

 وَلَوْلاَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ . . ..

و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود ، گروهی از عشيره و قبيله خائنان تصميم داشتند تو را  از داوری عادلانه  منحرف كنند . . .

. . . وَلَوْلاَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً.

 . . . و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، يقيناً همه شما جز اندكی از شيطان پيروی می كرديد .

 وَلَوْلاَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ.

و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و اينكه خدا بسيار توبه پذير و حكيم است  به كيفرهای بسيار سختی دچار می شديد . 

 وَلَوْلاَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ.

و اگر فضل و رحمت خدا در دنيا و آخرت بر شما نبود ، به يقين به خاطر آن تهمت بزرگی كه در آن وارد شديد ، عذابی بزرگ به شما می رسيد .

 وَلَوْلاَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللهَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ .

و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و اينكه خدا رئوف و مهربان است  به كيفرهای بسيار سختی دچار می شديد . 

 . . . وَلَوْلاَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَی مِنكُم مِن أَحَد أَبَداً . . ..

 . . . و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، هرگز احدی از شما  از عقايد باطل و اعمال و اخلاق ناپسند  پاك نمی شد . . .

مسأله فضل و رحمت در قرآن كريم بسيار گسترده و پربار مطرح شده است تا جايی كه نيازمند يك تفسير مستقل است ، با يك نگاه گذرا بر فهرست اين دو حقيقت می بينيم كه نود و هفت بار فضل و دويست و نود بار رحمت در آيات كتاب حق مطرح است .

تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل

در آيه شصت و چهارم سوره بقره جزای شرط چنين آمده است :  لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ ، .

اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود يقيناً از زيانكاران بوديد .

و در سوره نساء جزای شرط به اين صورت ذكر شده است :  لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً.

، اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود همه شما جز اندكی پيروی از شيطان می كرديد .

و در سوره مباركه نور آيه بيست و يكم جزای شرط اينگونه آمده است :  مَا زَكَی مِنكُم مِن أَحَد أَبَداً ، اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود يك نفر از شما توفيق تزكيه و پاكی نمی يافت .

ولی در دو آيه از آيات سوره نور جزای شرط ذكر نشده است و به عبارت ديگر بيان نكرده كه اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود چه پيامدی در زندگی شما داشت . گاهی سكوت ، باعث اهميت و ابهّت بيشتر می شود و احتمال های زيادی را در ذهن خواننده برمی انگيزد كه هر كدام مفهوم تازه ای به آن سخن می دهد .

مثلا در آيه 10 سوره نور ممكن است جزای شرط چنين باشد : اگر فضل و رحمت الهی نبود پرده از روی كار شما برمی داشت يا به شتاب شما را مجازات و هلاك می كرد ، يا اگر فضل و رحمت خدا نبود چنين احكام دقيق و حساب شده ای را برای تربيت شما انسان ها مقرر نمی داشت.

در تفسير شريف « الميزان » جواب شرط به صورت جامع نقل شده است می فرمايد : تقدير آيه چنين است :

« لَولا ما أنْعَمَ اللهُ عَلَيْكُمْ مِنْ نِّعْمَةِ الدِّينِ وَتَوْبَتُهُ لِمُذْنِبيكُمْ وَتَشريعُ الشَّرايِعِ لِنَظمِ أُمورِ حَياتِكُم أزَمَّتكُمُ الشَّقوَةُ وَأهْلَكَتْكُمُ المَعصِيَةُ والخَطيئَةُ وَاختَلَّ حَياتُكُم بِالجَهالَةِ » .

اگر نعمت هايی كه خدا به شما عنايت كرده است مانند نعمت دين و توبه پذيری حق نسبت به گنهكاران و تنظيم مقررات و شريعت برای امور زندگی شما نبود بی ترديد بدبخت می شديد و معصيت و گناه شما را نابود می كرد و بر اثر نادانی و نداشتن شريعت شيرازه امور زندگی شما از هم می پاشيد .

فضل و رحمت در اين آيات تفسير به دين ، نبوت ، انبيا ، توبه ، مهلت توبه ، توفيق توبه و احكام حلال و حرام شده است كه اگر سايه اش بر سر انسان نبود از شيطان پيروی می كرد و هرگز از آلودگی ها پاك نمی شد و به بدبختی و تيره روزی می نشست و نهايتاً از زيانكاران و خسران زدگان می شد .

از جمله خسران زدگان و زيانكاران كسانی هستند كه فردای قيامت وزنه اعمالشان سبك و كار خيری برای توزين ندارندو نيز افرادی كه خود را از توفيق ايمان به خدا و پيامبر و معصومان و قيامت محروم نمودندو آنانكه دو رويی و نفاق پيشه كردند و دل به شيطان سپردند .

هنگاميكه ابليس در برابر خدای متعال طغيان كرد و گفت : همه بندگانت را می فريبم و به گمراهی می اندازم پروردگار هم با باز گذاشتن راه توبه و بعثت انبيا و ولايت امامان و نازل كردن كتاب های آسمانی و قرار دادن عقل و قدرت و وجدان اخلاقی در باطن انسان كه همه و همه از عنايات ويژه اوست به انسان قدرتی فوق العاده بخشيد تا بتواند با اين دشمن نابكار و حزب و دار و دسته اش بجنگد و از ميدان جنگ پيروز درآيد و بر اثر اين پيروزی به رحمت واسعه حق برسد .

اميرالمؤمنين علی (عليه السلام) می فرمايد :

« وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيطَانِ حينَ نَزَلَ الوَحیُ عَلَيْهِ صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِفَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللهِ مَا هَذِهِ الرَّنّةُ ؟ فَقَالَ : هَذَا الشَّيطَانُ قَد آيَسَ مِنْ عِبَادَتِهِ ».

به هنگام نزول وحی بر پيامبر (صلی الله عليه وآله) صدای ناله شيطان را شنيدم ، پس گفتم : يا رسول الله ! اين صدای ناله چيست ؟ فرمود : اين ناله شيطان است كه از پرستيده شدنش به وسيله مردم به نااميدی نشسته !

آری ; كسی كه از وحی و هدايت رهبران آسمانی ارتزاق كند فقط در مدار عبادت حق قرار می گيرد و شيطان را از اينكه به وسيله او پرستيده شود نااميد می كند .

شيطان در صورتی با وسوسه و فريبش بر انسان مسلّط می شود كه خود انسان از او استقبال كند و كمر پيش او خم نمايد و از زمره راست قامتان درآيد و در رديف  اُولئِكَ كَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلّ درآيد .

آری ; كسی كه ساختمان احسن تقويمی خود را با كلنگ گناه و معصيت و ناسپاسی و بد اخلاقی و تجاوز و ستم خراب كند ، چون چارپايان و بلكه بی راه تر و گمراه تر از آنان است .

اما كسيكه ساختمان احسن تقويمی خود را از خطر تخريب مواظبت كند و با طاعت و عبادت و خدمت و كار خير به استحكام آن كمك نمايد از فرشته برتر است .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) می فرمايد :

« فَطُوبَی لِذِی قَلْب سَليم أطَاعَ مَن يَهديهِ وَتَجَنَّبَ مَنْ يُردِيهِ وَأصَابَ سَبِيلَ السَّلاَمَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ وَطَاعَةِ هَاد أمَرَهُ وَبَادَرَ الهُدی قَبْلَ أنْ تُغلَقَ أبوابُهُ وتُقطَعَ أَسْبابُهُ وَاستَفْتَحَ التوبَةَ وَأمَاطَ الحَوبَةَ فَقَدْ أُقيمَ عَلَی الطَّريقِ وَهُدِیَ نَهْجَ السَّبيلِ ».

خوشا به حال دارنده قلب سليم كه از هدايت كننده پيروی نمود و از گمراه كننده كناره گرفت و به كمك بصيرت و بينايی كسيكه به او بصيرت داد و به پيروی آن هدايت گری كه به او فرمان داد به راه سلامت رسيد و به طريق هدايت شتافت ، پيش از آنكه درهای آن بسته شود و اسباب آن قطع گردد ، خوشا به حال آنكه باب توبه را گشود و گناه را از خود راند ، چنين كسی به راه خدا ايستاده و به راه راست هدايت شده است .

از جمله دعاهايی كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) زياد می خواند اين است :

« اللَّهُمَّ اجعَلْ نَفسِی أوَّلَ كَريمَة تَنْتَزِعُهَا مِنْ كَرَائِمی وَأوَّلَ وَديعَة تَرْتَجِعُهَا مِن وَدَائِعِ نِعَمِكَ عِنْدِی ».

خدايا ! جانم را اولين كريمه و عضو باارزشی قرار ده كه از من می ستانی و اولين امانت از امانت های نعمتت نزد من كه آن را به سوی خودت باز می گردانی .

كه شايد معنای حقيقی اين دعا اين باشد كه : خدايا ! هنگام مرگم آن احسن تقويمی و صورت ملكوتی نفس محفوظ مانده باشد و با توطئه های شيطان به حيوان تبديل نشده باشد .

« اللَّهُمَّ إنّا نَعُوذُ بِكَ أنْ نَذْهَبَ عَنْ قَوْلِكَ ، أو نُفْتَنَ عَنْ دينِكَ أو تُتَابِعَ بِنَا أهوَاؤُنَا دُونَ الهُدَی الَّذی جَاءَ مِنْ عِنْدِكَ ».

خدايا ! به تو پناه می بريم از اينكه از محدوده قرآن و گفته ات بيرون رويم يا از دينت رو گردانده به گمراهی افتيم ، يا پيش از هدايتی كه از جانب تو آمده هواها و هوس ها به ما دست يابد .

به حضرت امام سجاد (عليه السلام) گفته شد : حسن بصری می گويد : در شگفتم از كسی كه نجات يافته است چگونه نجات يافته ؟

حضرت فرمودند : ولی من می گويم :

« لَيْسَ العَجَبُ مِمَّن نَجَا كَيْفَ نَجی وَإنَّما العَجَبُ مِمَّنْ هَلَكَ كَيْفَ هَلَكَ مَعَ سَعَةِ رَحْمَةِ اللهِ ».

از كسيكه نجات يافت و اهل بهشت شد تعجبی نيست ، فقط تعجب از كسی است كه با وجود رحمت گسترده حق چگونه هلاك شده است ؟ ! .

يعنی با وجود آن همه زمينه ها و اسباب هدايت كه گسترده است و وسايل نجات كه فراهم است و باب رحمت كه گشوده است جای شگفتی دارد كه انسانی بيراهه رود و ساختمان احسن تقويمی خود را خراب كند و وجودش را از چهارپايان پست تر نمايد .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^