فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

وأَمّا مَنْ خَافَ مَقامَ رَبّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی فَإنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی نازعات ( 79 ) : 40 ـ 41

سود سرشار خود نگهداری

انسان و اميال و خواسته ها

انسان از ابتدا تا انتهای عمر ، می بيند ، می شنود ، می چشد ، لمس می كند ، می بويد و می جويد .

آنچه را می بيند و می شنود ، می چشد ، لمس می كند ، می بويد و می جويد ، می خواهد .

جاذبه ی ديده ها ، شنيده ها ، چشيده ها ، لمس شده ها و بوييده ها بسيار بسيار قوی است ، و خواسته و ميل انسان هم به تناسب جاذبه های آنها فوق العاده قوی است .

خواستن قسمتی از ديده ها و شنيده ها ، مزه دارها و لمس كردنی ها ، به خاطر اينكه زيان فردی و خانوادگی و اجتماعی دارد ، حرام و ممنوع است ; اين حرمت و منع از طرف خداوند و انبيا و امامان ابلاغ شده ، و ابلاغ آن هم ميوه ی شيرين رحمت حق و محبت و عشق انبيا و امامان به انسان است .

پول ، خوراك ، پوشاك ، آشاميدنی ، ملك و املاك ، مركب سواری ، امور شهوانی ، برنامه های جاه و مقام ، همه و همه خواستنی است ، ولی بايد توجه داشت كه خواستن بی قيد و شرط ، خواستن به قيمت پايمال شدن حقوق ديگران ، خواستن به قيمت بر هم خوردن نظام خانواده و اجتماع ، خواستن به قيمت از دست دادن ارزش و كرامت انسانی ، و خواستن به قيمت از دست دادن آخرت و خريدن خشم خدا و اسير شدن به عذاب ابد پروردگار ، نه شرعی است

و نه عقلی و نه منطقی . شما از هر صاحب فطرتی ، و از هركس كه دارای وجدان بيدار و دل بيناست بپرسی كه من مالی يا خوراكی يا جنسی يا زمينی يا مقامی يا زنی را می خواهم كه در صورت به دست آوردنش حقی بر باد می رود و ظلمی به انسانی يا انسانهايی صورت می گيرد ، يا دلی می سوزد ، يا نظمی به هم می خورد ، چه جوابی می شنويد ، يا اين واقعيات را اگر از عقل و وجدان و باطن خود بپرسيد ، چه جوابی می شنويد ؟ جز اينكه از طريق فطرت وجدان و عقل ديگران و خود می شنويد كه اين خواسته را كنار بگذار و آنچه می خواهی به صورتی بخواه كه حق توست ، و در اينگونه خواستن است كه كمترين حقی از كسی ضايع و غارت نمی شود ، و به احدی ستم واقع نمی گردد .

عين همين جواب را اگر از خدا و انبيا و امامان بپرسيد می شنويد كه بخواه اگر حق توست ، و مخواه اگر حق تو نيست . بخواه كه خواستن در گردونه ی قناعت ورزيدن به حق خويش حلال ، و خواستن در گردونه ی ظلم به مقررات شرعی و خانوادگی و اجتماعی و ستم به ديگران حرام است .

شكم می خواهد ، شهوت می خواهد ، خيال می خواهد ، اين خواستن است كه اگر نسبت به آن حدود الهی و مقررات اجتماعی رعايت شود موجب سلامت زندگی ، حفظ آبرو ، طلوع كرامت و بروز حالات عالی اخلاقی است ، و اين خواستن است كه اگر نسبت به آن حدود الهی و مقررات اجتماعی رعايت نشود ، باعث آشفتگی حيات ، بر باد رفتن آبرو ، ظهور پستی و بروز حالات شيطانی و حيوانی است .

در هر صورت انسان نسبت به تمام اموری كه در گذرگاه حيات با آنها ارتباط دارد دارای دو نوع خواسته و ميل است : خواسته و ميل محاسبه شده ، و خواسته و ميل بی محاسبه .

خواسته ی محاسبه شده خواسته ای است كه با خواسته ی حق پيوند خورده ،

و بر اساس آن وارد عرصه ی نفس و قلب شده ، و به حدود و قوانين خداوند مقيد گشته . در اين وقت است كه شخص مال و ثروت می خواهد ولی مال و ثروت حلال ، مسكن می خواهد ولی مسكن حلال ، اطفاء شهوت می خواهد ولی به صورت ازدواج مشروع ، مقام می خواهد ولی برای خدا و دستگيری از مستضعفان ، تماشا و شنيدن می خواهد ولی تماشای مناسب و شنيدن صحيح ، خواهنده در اين شكل خواسته ، انسانی است : مؤمن ، بينا ، بيدار ، قيامت خواه ، وظيفه شناس ، مهرورز به مردم ، دلسوز جامعه ، دنبال كننده ی رضای حق ، تأمين كننده ی سعادت دنيا و آخرت و جهادگر ميدان جهاد اكبر .

خواسته ی محاسبه نشده خواسته ای است فقط و فقط برخاسته از نفس ، پديد آمده از منيّت ، بيرون آمده از كوردلی ، پيدا شده از كبر و خودخواهی ، نمايان شده از چاه جهل و ضلالت .

در اين زمان است كه شخص مال و ثروت می خواهد ولی از هر راهی كه باشد ، می خواهد گرچه از طريق ربا ، غصب ، دزدی ، تقلب ، حيله ، زورگويی ، رشوه و غارت باشد ، مسكن می خواهد گرچه از طريق غارت ملك و املاك اقوام و افراد باشد ، اطفاء شهوت می خواهد گرچه از راه استمناء ، لواط ، زنا و زنای محصنه باشد ، مقام می خواهد گرچه با پس زدن صاحبان حق از حق مسلم آنان باشد ، تماشا و شنيدن می خواهد گرچه تماشای ناموس مردم ، و شنيدن غيبت و تهمت ، و موسيقی و غنای حرام باشد .

خواهنده ی اين شكل خواسته ، انسانی است بی دين ، يا ضعيف الايمان ، كوردل ، بی بصيرت ، خراب كننده ی خانه ی آخرت ، دنبال كننده ی خشم حق و عمله و مزدور شيطان در ميدان ظلمت و گمراهی .

قرآن مجيد از مجموعه ی خواسته های چنين انسانی تعبير به هوا می كند .

هوا چيزی است كه در باطن ، كرسی حكومت برقرار می كند ، و خود را در

وجود انسان به جای خدا قرار می دهد ، و چهره ی معبودی به خود می گيرد ، و انسان را به بردگی و اسارت می برد ، و او را به جای اينكه عبادت و اطاعت خدا كند به عبادت و اطاعت خود وامی دارد .

 

 أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً 

آيا ديدی كسی كه هوای خود را معبود خود گرفت ، آيا تو می توانی به هدايت او اقدام كنی و نگهبانش از هلاكت باشی ؟

 

انسان وقتی از ابتدای ورود به ميدان حيات هرچه را ديد خواست ، هرچه را شنيد دنبال كرد و به هرچه ميل نمود در به دست آوردنش كوشيد ، شكم را بدون قيد و شرط پاسخ داد ، شهوت را بدون محاسبه جواب داد ، در به دست آوردن ثروت و ملك و املاك و در به چنگ آوردن مقام ، حق احدی را رعايت نكرد ، در حقيقت به كارگاه ساختن بت هوا وارد شده ، و پس از مدتی با دست خود موفق به بت تراشی شده و آن بت را در درون خويش جای داده ، و خود را به عبادت بت خود ساخته اسير و گرفتار نموده !

متأسفانه كثيری از مردم محصول عمرشان تبديل باطن به بتخانه ، و نتيجه ی تلاششان ساختن و تراشيدن بت هوا ، و كارشان پرستش اين بت است ، كه به قول عارفان بيدار دل :

مادرِ بت ها ، بت نفس شماست

اين بت پرستان ، جان جانداری را محترم نمی دانند ، برای آبروی كسی ارزش قايل نيستند ، حق مالكيت احدی را رعايت نمی كنند ، از ناموس يك مملكت گذشت نمی نمايند ، برای خود هر چيزی را حق خود می دانند و برای ديگران

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فرقان ( 25 ) : 43 .

حق قايل نيستند .

خداوند مهربان برای تأمين خير دنيا و آخرت همه ی بندگان ، از همگان می خواهد از هوای نفس يعنی خواسته های بی محاسبه پيروی نكنند ، گرچه در ظاهر امر مخالفت با هوای نفس به زيان آنها يا ديگران باشد .

 

 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلّهِ وَلَوْ عَلَی أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالاَْقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيّاً أَوْ فَقِيراً فَاللّهُ أَوْلَی بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُوا الهَوَی أَن تَعْدِلُوا . . . 

ای كسانی كه ايمان آورده ايد ! قيام كنندگان به عدالت باشيد ، قيام به عدالت در هر حال و در هر كار و در هر عصر و زمان ، به خاطر خدا شهادت به حق دهيد گرچه به زيان شخص شما يا پدر و مادر يا نزديكانتان تمام شود .

ملاحظه ی ثروت ثروتمند و ملاحظه ی فقر فقير ، نبايد مانع از شهادت به حق شود ، خداوند به حمايت از هر دوی آنان سزاوارتر است ، از هوا پيروی نكنيد تا بتوانيد عدالت را اجرا كنيد .

 

قرآن مجيد پيروی از بت هوا را موجب ضلالت و گمراهی و روی گرداندن از راه خدا ، و فراموشی روز حساب ، و باعث دچار شدن به عذاب شديد در قيامت می داند :

 

 وَلاَ تَتَّبِعِ الهَوَی فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ )(2) .

 

قرآن مجيد ترس از عظمت حق و ايستادگی در برابر هوای نفس را موجب قرار گرفتن در بهشت اعلام می كند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نساء ( 4 ) : 135 .

2 ـ ص ( 38 ) : 26 .

 

 وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الهَوَی * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ المَأْوَی 

 

قرآن مجيد از دست رفتن ايمان عالم معروف زمان موسی ، بلعم باعورا و جدا شدن او را از معنويت ، و آلوده شدنش را به ماديت ، و پديد آمدن اخلاق هاری را در او محصول پيروی هوای نفس می داند :

 

 . . . وَلكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الاَْرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا . . . (2) .

 

قرآن مجيد همگان را از اطاعت اهل غفلت ، و گرفتاران بند هوا ، و افراط گران پست برحذر می دارد و شديداً از دنباله روی آنان نهی می كند :

 

 . . . وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً (3) .

 

بر اساس آيات سوره های مائده ، انعام ، رعد ، مؤمنون ، قصص ، شوری ، جاثيه ، محمد(4) ، پيروی از هوای نفس ، موجب تكذيب آيات كتب آسمانی ، گمراهی ، جدايی از ولايت خدا ، فساد آسمانها و زمين و اهل هر دو ، روی گرداندن از نبوت ، از دست دادن استقامت ، افتادن در دامن اهل غفلت و جهالت ، و خوردن مهر كوری بر قلب است .

علامت و نشانه ی شناخت هوا فساد اخلاق ، فساد عمل ، بی محاسبه زندگی كردن ، عدم رعايت حقوق مخلوق ، ستم بر ديگران ، ترك عبادت ، آلودگی به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نازعات ( 79 ) : 40 .

2 ـ اعراف ( 7 ) : 176 .

3 ـ كهف ( 18 ) : 28 .

4 ـ به ترتيب سوره ها آيات 77 ـ 150 ـ 37 ـ 71 ـ 50 ـ 15 ـ 23 ـ 16 .

گناهان كبيره ، اصرار ورزيدن به صغيره ، و دچار بودن به خشم و غضب و عصبيت ، و آرزوهای طول و دراز ، و نفرت از نشستن با شايستگان ، و لذت بردن از رفاقت و همنشينی با ناپاكان و آلودگان است .

جهاد اكبر

آلوده به هوای نفس اگر خواستار خير دنيا و آخرت خويش است ، اگر طالب خير و خوشبختی زيردستان خود است ، اگر خواهان اصلاح باطن و عمل و اخلاق است ، چاره ای ندارد جز اينكه همانند رزمنده ای شجاع و قدرتمندی نترس وارد ميدان جنگ با هوا شود ، و بداند كه در اين جنگ نصرت و رحمت و قدرت خداوند بدرقه ی اوست ، و پيروزی وی و شكست هوا مسأله ای صد در صد است .

اگر امكان اين جنگ و پيروزی وجود نداشت ، بعثت انبيا ، امامت امامان و نزول كتب آسمانی بيهوده می نمود .

چون امكان اين جنگ و مبارزه و پيروزی جهادگر ، و شكست بت هوا برای همگان ميسر است ، بعثت انبيا و امامت امامان و نزول كتب آسمانی تحقق پيدا كرده ، و در اين زمينه حجت خدا بر همگان تمام ، و كسی را در اين زمينه عذر قابل قبولی در دنيا و آخرت نيست .

انسان تا گرفتار هوای نفس نشده ، و زمينه ی پديد شدن اين بت خطرناك ، برايش فراهم نيامده بايد به طور دايم در حال مراقبه و توجه و ياد خدا باشد ، و خود را از آلوده شدن به تمام محرمات كه موجب ظهور اين بت است حفظ كند كه اين حفظ نفس ، عين كرامت و شرافت و موجب ظهور روح تقوا در باطن انسان است .

آدمی وقتی بر اثر غفلت دچار بت هوا شد ، و پس از مدتی بر اثر بارقه ی الهی

يا الهام نفسی ، يا شنيدن موعظه و نصيحت ، يا مشاهده ی احوالات پاكان ، به ظهور و حكومت اين بت در باطن خود و آثار بسيار شومش آگاه شد ، در مبارزه و جنگ با او نبايد معطل شود و سستی به خرج دهد ، بايد به عنوان امری واجب و بلكه بالاتر از واجب ، و به عنوان پيروی از دستور خدای حكيم ، و اجابت دعوت انبيا و امامان ، و برای اصلاح حال و اخلاق و عمل ، با اسلحه ی ترك گناه و روی آوردن به عبادت و كار خير ، و همنشينی با پاكان ، و اصلاح درخت مال از حرام ، به جنگ بت هوا برود كه در اين جنگ پيروزی او حتمی است ، و جنگی است كه معارف الهيه از آن تعبير به جهاد اكبر كرده اند .

از امام صادق (عليه السلام) روايت شده :

 

اِنَّ النَّبِیَّ بَعَثَ سَريَّةً ، فَلَمّا رَجَعُوا قَالَ : مَرْحَباً بِقَوْم قَضَوُا الجِهادَ الاَصْغَرَ ، وَبَقِیَ عَلَيْهِمُ الجِهادُ الاَكْبَرُ . فَقيلَ : يَا رَسُولَ اللهِ ! وَمَا الجِهادُ الاَكْبَرُ ؟ قَالَ : جِهادُ النَّفْسِ(1) .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) جمعيتی را به جنگ با دشمن فرستاد ، زمانی كه ارتش اسلام بازگشت ، فرمودند : آفرين به قومی كه جهاد كوچك را گذراندند و جهاد اكبر بر عهده ی آنان مانده ، گفته شد : يا رسول الله جهاد اكبر چيست ؟ فرمودند : جهاد با نفس .

 

روشن است كه منظور از جنگ با نفس با ذات و هويت نفس نيست ، بلكه جهاد با عارضه ی خطرناكی است كه قرآن از آن عارضه تعبير به هوا كرده .

جهادگر با هوای نفس ، جهادش از هر جهادی باارزش تر ، و مهاجر از هوای نفس هجرتش از هر هجرتی افضل ، و پاداش جهاد و هجرتش ، از پاداش هر عملی عظيم تر است .

حضرت علی (عليه السلام) كه خود در اين زمينه جهادگر و مجاهدی بی نظير است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ وسائل الشيعه : 15 / 161 ، باب 1 ، حديث 20208 .

می فرمايند :

 

مَا الْمُجاهِدُ الشَّهِيدُ فی سَبِيلِ اللهِ بِاَعْظَمَ اَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ ، لَكادَ الْعَفِيفُ اَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلاَئِكَةِ(1) .

پاداش رزمنده ای كه در راه خدا شهيد شده بيشتر از كسی نيست كه به هر گناهی توانايی داشته ولی خودداری از گناه نموده ، نزديك است خوددار از گناه فرشته ای از فرشتگان شود .

راه اصلاح

با توجه به بعثت صد و بيست و چهار هزار پيامبر ، و اينكه قسمت عمده ی دستورات آنان از طريق كتب معتبره ی اسلامی و بخشی از آيات كتاب حق در دسترس است ، و با عنايت به نزول كتب آسمانی ، بخصوص قرآن كه معجزه ی باقيه ی نبوت خاتم انبياست ، و با نظر به امامت امامان كه دستوراتشان در تمام زمينه های حيات از طرف كتابهای حديث در اختيار همگان است ، و با توجه به فطرت و وجدان و عقل و اراده و اختياری كه به عنوان ودايع الهی ، و سرمايه های سودآور دنيا و آخرتی در سرزمين وجود انسان است ، و با ملاحظه ی اين معنی كه با اين همه مايه های معنوی حجت خدا در تمام جهات و شئون حيات ، در هر زمانی و مكانی به انسان تمام است ، آيا می توان گفت : راه اصلاح به روی انسان بسته است يا آدمی قدرت حركت در راه اصلاح را ندارد ، و يا انسان بر هر عملی كه از او سر می زند و هر نوع اعتقاد و اخلاقی كه دارد مجبور است ؟ به طور مسلم پاسخ اين مسايل منفی است ، راه اصلاح تا برپا بودن اين جهان به روی همه باز ، و هر انسانی قدرت حركت در راه اصلاح را دارد ، و آدمی به هيچ نوع اعتقاد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه : 894 ، حكمت 474 .

و اخلاق و عملی بطور مجبور نيست .

وجود گرفتاران گناه ، آلودگان به معصيت ، اسيران بند هوا كه در طول تاريخ از گناه دست برداشتند ، و از معصيت پاك شدند ، و از بند اسارت هوا آزاد گشتند ، دليل بر اين معناست كه نه راه اصلاح بسته است و نه آدمی به حالات و افعال مجبور است .

اين سلسله مسايل واهی ، مطالب بی دليل و گفته های بی مايه و منطق ، از جانب كسانی در فرهنگ انسان راه يافت كه می خواستند به خيال خود عذری برای آلوده بودنشان اقامه كنند ، يا راه لذت گرايی را باز گذاشته ، چهار اسبه به دنبال اميال و شهوات بتازند و ديگران را نيز دنبال خود ببرند .

اينان به پوچ بودن گفته های خود واقف بودند و هستند و می دانستند و می دانند كه اين گفته ها بدون دليل ، و دور از مايه های علمی و منطقی است ، گرچه اين سخنان را از زبان جامعه شناسان يا روانشناسان يا اساتيد دانشگاههای شرق و غرب كه در استخدام شهوات آنانند به خورد ملت ها بدهند .

 

 بَلِ الاِْنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ * وَلَوْ أَلْقَی مَعَاذِيرَهُ 

بلكه انسان بر وضع ظاهر و باطن خود آگاهی كامل دارد ، هرچند برای خود عذرهايی اقامه كند .

 

آيا كسانی كه با تقلب و حيله ، مكر و خدعه ، پشت هم اندازی و ريا كاری به كاری دست می زنند ، يا مسأله ی پوچ را با رنگ علمی به خورد مردم می دهند ، يا چهره ی واقعی خود را پنهان می دارند ، يا با گول زدن توده ی مردم ميداندار زندگی آنان می شوند ، يا ملت ها را به مكتب های بی مايه ای كه به آن لعاب علم زده شده دعوت می كنند ، به خود و مسايلی كه به عرصه ی حيات بشر ريخته اند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ قيامت ( 75 ) : 14 ـ 15 .

آگاهی ندارند ؟

به گفته ی قرآن مجيد آگاهی دارند ، ولی اينان قومی هستند كه در طول تاريخ آب دريای حيات را با اين امور گل آلود كردند تا بتوانند برای تغذيه ی اميال و شهوات خود ماهی بگيرند .

بی ترديد فضای فرهنگ اين دار و دسته ، فضای گمراهی و تاريكی است ، و حميت و نخوت و غيرت آنان صد در صد جاهلی است .

اينان كه به تمام حقايق هستی و بخصوص به خداوند هستی آفرين كفر ورزيدند ، و به انكار آيات حق برخاستند بايد دچار چنين فرهنگی شوند ، و مسايل سخيف و بی پايه ای در مغز آنان پديدار شود ، آنگاه به عنوان مكتب و آيين به خورد ديگران دهند تا ديگران را هم مانند خود از خدا و حقايق جدا سازند !

اينان هدفی جز فساد در زمين ، و هلاك نسل و كشاورزی ، و آلوده كردن اقوام و ملل به انواع معاصی و گناهان ندارند .

 

 وَإِذَا تَوَلَّی سَعَی فِي الاَْرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ 

 

سردمداران صهيونيسم در كتاب پروتوكل های خود نوشته اند : ما پيروزی داروين و ماركس و نيچه را به وسيله ی آرای ايشان پايه گذاری كرديم ، و اثر مخرب اخلاقی كه علوم ايشان در فكر غير يهودی پديد می آورد با كمال تأكيد برای ما واضح است .

يهوديت جهانی توسط سه تن از دانشمندان خود : ماركس ، فرويد و دركايم ، نظريه ی داروين و تئوری تطور را با زننده ترين صورتی كه در راه كوبيدن هر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 205 .

فضيلتی كه در جاهليت اروپايی باقی مانده بود مورد استفاده قرار داد ، و اين سه دانشمند مغرض بطور دايم دين را با تحقير و سرزنش ياد می كردند ، و چهره ی آن را در نفوس و اذهان مردم زشت و آلوده نشان می دادند(1) .

اينان همراه با نظريات دانشمندان وابسته به خود ، هيچ يك از جوانب تصور بشر را بدون فساد باقی نگذاشته اند ، زيرا كليه ی تصورات و علايق انسان را ، از علاقه به خالق گرفته تا علاقه به جهان هستی ، و زندگی و علاقه به ابنا نوع ، همگی را فاسد و تباه ساخته و به يك سلسله از انحرافات تبديل كرده است .

انحراف اصلی در تصور حقيقت الهی و علاقه ی انسان به خدا ، انحراف در تصور جهان هستی و علاقه ی آن به خدا ، و علاقه ی انسان به جهان و علاقه ی جهان به انسان .

انحراف در تصور حيات و پيوستگی ها و اهداف آن ، انحراف در تصور نفس بشری و روابط انسان با انسان و فرد با اجتماع و همسر با همسر ، و به طور خلاصه انحراف در كليه ی شئون حيات .

در سايه ی شوم اين انحراف ، شرايط زندگانی واقعی تحت تأثير اهوا ، خضوع در برابر طاغوت و تسليم در چنبر شهوات واقع می شود ، و دامنه ی فساد به طور روزافزون گسترش می گيرد ، و كار هلاك و دمار وقتی به پايان می رسد كه « خدا » آخرين و بی تأثيرترين معبود در زندگی مردم گردد ، و آلهه و معبودات باطل بر كليه ی شئون حيات مسلط شوند(2) .

اينان كار را با ژست علمی به خود گرفتن به جايی رساندند كه به باور اكثر مردم دنيا دادند كه جبر اقتصادی ، جبر اجتماعی و جبر تاريخی همگی در سرنوشت انسان حكومت و تأثير دارند و به صورت قدر حتمی و قاطعی ، بدون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ جاهليت قرن بيستم : 53 .

2 ـ جاهليت قرن بيستم : 78 .

مداخله ی اراده ی انسان ، زندگانی انسان را تحت سيطره و تسخير قرار می دهند .

اين جملات واهی و كلمات سخيف ، كار بسياری از مردم جهان بخصوص اروپا و آمريكا ، و بخصوص نسل جوان بسياری از جوامع را به جايی رساند كه گويی لا ينقطع اين فريادها را از گلوی انسان می شنويم :

« من از قيد بندگی و طوق عبوديت رسته ام ، و برنامه ی زندگی خود را به ميل و اراده ی خويش طرح و تنظيم می كنم !

من عقايد و سلوك خود را بر وفق عقل و نظر خود پايه گذاری و ترسيم می كنم .

من زندگی كنونی و آينده ی خود را با استقلال ذاتی و بدون سرپرستی خدا می سازم ! »

در نتيجه ی همين ادعا ، خويش را از سنگر حمايت خدا بيرون رانده ، و به دام مكر و حيله ی شيطان درافكنده است .

در نتيجه ی همين ادعاست كه اهريمن شر و فتنه فرصت يافته و تسلط و نفوذ خود را در سراسر زمين گسترش داده است .

در نيتجه ی همين ادعا و غرور است كه ظلم و بيداد ، اكناف جهان را فرا گرفته و انواع عبوديت ، همگی اقوام بشری را زير يوغ ذلت كشيده و گروهی را به عبوديت سرمايه ، و گروهی را به عبوديت دولت ، و گروهی را به عبوديت ديكتاتور ، و گروهی را به عبوديت شهوات خانمانسوز گرفتار ساخته است .

در نتيجه ی همين ادعا و غرور است كه فسق و فجور در سراسر جهان گسترش يافته و همگی پسران و دختران را در معرض آلودگی و فساد قرار داده است .

در نتيجه ی همين ادعا و انحراف است كه از يك سو جنون و اختلال مشاعر ، تيمارستانهای كشورهای متمدن را بر ديوانگان تنگ ساخته ، و از ديگر سو

وسوسه ی مدپرستی و فيلم ها و ستاره های سينما و تلويزيون و ساير شهوات ، مردم را از توجه به حقيقت خويش باز داشته ، و سراسر عمرشان را در غفلت و تباهی گذاشته است .

نتيجه ی اين زندگی نكبت بار كه تمام شئون ظاهر و باطنش غرق آلودگی و انحراف ، و فسق و فجور است اين است كه بسياری از مردم جهان را سرخورده كرده ، و ابر سياه و تاريك يأس و نااميدی را در فضای جانشان جای داده ، و در عين اينكه زير ضربات تازيانه ی وجدان و فشار فطرت دست و پا می زنند می گويند : راه اصلاح به روی انسان بسته است يا اگر هم باز باشد انسان قدرت حركت در آن را ندارد و در نهايت برای اينكه خود را تا اندازه ای آرام كند می گويد : انسان نسبت به همه ی امورش محكوم قضا و قدر و جبر است .

ولی اين جملات هم محصول حكومت همان فرهنگ شيطانی ، و فضای جاهلی است ، و چيزی جز نشخوار همين آلودگان و تبهكاران نيست .

فرهنگ پاك اسلام ناب كه تبلور قطعی در مذهب شيعه ی دوازده امامی دارد با تكيه بر آيات قرآن و معارف امامان معصوم ، همراه با دليل و حكمت و منطق و برهان اعلام می دارد كه راه اصلاح هرگز به روی بشر بسته نيست ، و تا روز برپا بودن جهان بسته نخواهد شد ، و حركت انسان در راه صلاح و سداد ، در امكان تمام افراد انسان ، گرچه به انواع گناهان آلوده باشند هست ، و عقايد و اعمال و اخلاق آدمی به هيچ وجه جبری و محكوم قضا و قدر نيست .

شايسته است به گوشه ای از معارف الهيه ، و فرامين ملكوتيه كه هدايت كننده ی انسان به سوی صلاح و سداد ، پاكی و پاكدامنی و نسخه ی نجات دهنده ی انسان از آلودگی و معاصی است اشاره شود :

امام صادق (عليه السلام) به مردی فرمودند :

 

اِنَّكَ قَد جُعِلْتَ طَبيبَ نَفْسِكَ ، وَبُيِّنَ لَكَ الدّاءُ ، وَعُرِّفْتَ آيَةَ الصِّحَّةِ ، وَدُلِلْتَ عَلی

الدَّواءِ ، فَانْظُرْ كَيْفَ قِيامُكَ عَلی نَفْسِكَ(1) .

همانا تو را طبيب خودت قرار داده اند ، و درد را برايت بيان كرده اند ، و نشانه ی صحت را به تو شناسانده اند ، و به دارويت راهنمايی كرده اند ، در نتيجه انديشه كن كه چگونه در اصلاح وضع خود به پا می خيزی .

 

آری انسان آگاه به موقعيت و وضع و شأن خويش طبيب خود است ، درد او عقايد باطله ، اخلاق شيطانی و اعمال ناهنجار است كه مفصلا در قرآن و روايات برای او بيان شده . ايمان مستقيم ، سلامت اخلاق ، آرامش درون ، عمل پاك ، همه و همه نشانه و علامت سلامت است . توبه و استغفار ، تقوا و عفت و مبارزه با گناه داروی تمام دردهاست ، اين انسان است كه با كمك گيری از اين حقايق بايد به اصلاح خود اقدام نمايد .

امام باقر (عليه السلام) از پدرانش روايت می كنند كه پيامبر در وصيتش به اميرالمؤمنين

علی بن ابی طالب (عليه السلام) فرمودند :

 

يا عَلِیُّ ! اَفْضَلُ الْجِهادِ مَنْ اَصْبَحَ لاَ يَهُمُّ بِظُلْمِ اَحَد(2) .

يا علی ! برترين جهاد اين است كه شخص صبح كند در حالی كه نيت ستم به احدی را نداشته باشد .

 

انسان اگر هر روزش را بدين صورت قرار دهد كه از خانه خارج شود در حالی كه نيتش نسبت به تمام انسانها حتی به دشمنانش خير باشد ، و قصدی جز خدمت به مردم نداشته باشد ، ادامه ی اين حالت ، باطن را غرق نور و ظاهر را آراسته به صلاح و درستی می نمايد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ من لا يحضره الفقيه : 4 / 352 ، باب النوادر ، حديث 5762 ; وسائل الشيعه : 15 / 162 ، باب 1 ، حديث 20214 .

2 ـ كافی: 2 / 454 ، باب محاسبة العمل، حديث 6 ; وسائل الشيعه: 15 / 161 ، باب 1، حديث 20210 .

امام صادق (عليه السلام) فرمودند :

 

مَنْ مَلَكَ نَفْسَهُ اِذا رَغِبَ ، وَاِذا رَهِبَ ، وَاِذا اشْتَهی ، وَاِذا غَضِبَ ، وَاِذا رَضِیَ ، حَرَّمَ اللهُ جَسَدَهُ عَلَی النَّارِ(1) .

كسی كه به وقت رغبت ، و زمان ترس ، و به هنگام ميل ، و در گير و دار خشم و خشنودی ، وجودش را از افتادن در گناه و معصيت ، و ظلم و ستم حفظ نمايد ، خداوند بدنش را به آتش دوزخ حرام می كند .

 

اميرالمؤمنين (عليه السلام) بسيار می فرمودند :

 

نَبِّهْ بِالتَّفَكُّرِ قَلْبَكَ ، وَجَافِ عَنِ اللَّيْلِ جَنْبَكَ ، وَاتَّقِ اللهَ رَبَّكَ(2) .

قلب خود را با انديشه در امور بيدار كن ، شب را به عبادت حق بپرداز و در تمام شئون زندگی پروردگارت را پروا كن .

 

امام صادق (عليه السلام) فرمودند :

 

اَلتَّفَكُّرُ يَدْعُو اِلَی الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ(3) .

انديشه در همه ی امور ، انسان را به جانب نيكی و عمل به آن می كشاند .

 

مردی به حضرت صادق (عليه السلام) عرضه داشت : مرا از مكرمت های اخلاقی خبر ده ، حضرت فرمودند :

 

اَلعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ ، وَصِلَةُ مَنْ قَطَعَكَ ، وَاِعْطاءُ مَنْ حَرَمَكَ ، وَقَوْلُ الْحَقِّ وَلَوْ عَلی نَفْسِكَ(4) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ امالی صدوق : 329 ، المجلس الثالث و الخمسون ، حديث 7 ; ثواب الأعمال : 159 ; وسائل الشيعه : 15 / 162 ، باب 1 ، حديث 20215 .

2 ـ كافی : 2 / 54 ، باب التفكر ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 68 / 318 ، باب 80 ، حديث 1 .

3 ـ كافی : 2 / 55 ، باب التفكر ، حديث 5 ; وسائل الشيعه : 15 / 196 ، باب 5 ، حديث 20262 .

4 ـ امالی صدوق : 280 ، المجلس السابع و الأربعون ، حديث 10 ; وسائل الشيعه : 15 / 199 ، باب 6 ، حديث 20272 .

گذشت و چشم پوشی از كسی كه بر تو ستم نموده ، و صله نمودن با كسی كه با تو جدايی كرده ، و عطا كردن به كسی كه تو را محروم از بخشش خود نموده ، و گفتن حق گرچه به ضرر خودت باشد .

 

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمودند :

كسی كه عمل زشتی يا شهوت حرامی بر او عرضه شود ، پس به خاطر ترس از خدا اجتناب كند ، خداوند آتش قيامت را بر او حرام نمايد و از وحشت اكبر امانش دهد و به وعده ای كه در كتابش داده « برای كسی كه مقام پروردگارش را بترسد دو بهشت است » وفا نمايد .

بدانيد هركس دنيا و آخرت به او عرضه شود پس دنيا را بر آخرت اختيار كند ، خداوند عزّ و جلّ را در قيامت ملاقات كند در حالی كه حسنه ای برای نجاتش از عذاب نخواهد داشت ، و هركس آخرت را بر دنيا اختيار نمايد و دنيای فانی را معبود خود قرار ندهد ، خداوند از او خشنود گردد ، و زشتی های عملش را بيامرزد(1) .

راوی می گويد به حضرت صادق (عليه السلام) گفتم :

 

قَوْمٌ يَعْمَلُونَ بِالْمَعَاصِی وَيَقُولُونَ : نَرْجُو ، فَلاَ يَزالُونَ كَذَلِكَ حَتّی يَأْتِيَهُمُ الْمَوْتُ ! فَقالَ : هؤُلاءِ قَوْمٌ يَتَرَجَّحُونَ فِی الاَْمانِیَّ ، كَذَبُوا ، لَيْسُوا بِراجينَ ، إنَّ مَنْ رَجا شَيْئاً

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عن رسول الله (صلی الله عليه وآله وسلم) في حديث المناهي ، قال : من عرضت له فاحشة أو شهوة فاجتنبها مخافة الله عزّ وجل حرم الله عليه النار ، وآمنه من الفزع الأكبر ، و أنجز له ما وعده في كتابه في قوله تعالی ( وَلِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان ) ألا ومن عرضت له دنيا وآخرة فاختار الدنيا علی الآخرة ، لقي الله عزّ وجل يوم القيامة وليست له حسنة يتقي بها النار ; ومن اختار الآخرة وترك الدنيا ، رضي الله عنه و غفر له مساوي عمله .

   امالی صدوق : 429 ، المجلس السادس و الستون ، حديث 1 ; وسائل الشيعه : 15 / 209 ، باب 9 ، حديث 20297 .

طَلَبَهُ ، وَمَنْ خَافَ مِنْ شَیْء هَرَبَ مِنْهُ(1) .

گروهی اهل معصيت و گناهند و می گويند در عين آلودگی اميدواريم ، به همين صورت زندگی می كنند تا بميرند ! حضرت فرمودند : اينان مردمی هستند كه به جانب آرزوی پوچ چرخيده اند ، دروغ گفتند ، اهل اميد نيستند . كسی كه به حقيقتی اميد دارد آن را می طلبد ، و از چيزی كه بيم دارد از آن فرار می كند .

 

امام صادق (عليه السلام) در توضيح آيه ی : ( ولِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ (2) ، فرمودند :

مَنْ عَلِمَ اَنَّ اللهَ يَراهُ ، وَيَسْمَعُ ما يَقُولُ ، وَيَعْلَمُ ما يَعْمَلُهُ مِنْ خَيْر اَوْ شَرّ ، فَيَحْجُزُهُ ذلِكَ عَنِ الْقَبيحِ مِنَ الاَعْمالِ ، فَذلِكَ الَّذِی خَافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الهَوی(3) .

كسی كه بداند خدا او را می بيند ، و آنچه می گويد می شنود ، و آنچه از خوبی و بدی انجام می دهد می داند ، و اين توجه او را از زشتی باز دارد ، كسی است كه از مقام خدا خائف است و نفس را از هوا باز داشته .

 

امام صادق (عليه السلام) به عمرو بن سعيد فرمودند :

 

اُوصِيكَ بِتَقْوَی اللهِ وَالْوَرَعِ وَالاِجْتِهادِ ، وَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ يَنْفَعُ اجْتِهادٌ لاَ وَرَعَ فِيهِ(4) .

تو را به پيروی از خدا در همه ی امور ، و پرهيز از گناه ، و كوشش در عبادت و خدمت به خلق سفارش می كنم ، و بدان كوششی كه در آن پرهيز از گناه نباشد سودی ندارد .

 

امام صادق (عليه السلام) می فرمودند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافی: 2 / 68، باب الخوف والرجاء، حديث 5; وسائل الشيعه: 15 / 216، باب 13، حديث 20312.

2 ـ رحمان ( 55 ) : 46 .

3 ـ كافی : 2 / 70 ، باب الخوف و الرجاء ، حديث 10 ; بحار الأنوار ، 67 / 364 ، باب 59 ، حديث 8 .

4 ـ كافی : 2 / 78 ، باب الورع ، حديث 11 ; وسائل الشيعه : 15 / 243 ، باب 21 ، حديث 20392 .

 

عَلَيْكَ بِتَقْوَی اللهِ وَالْوَرَعِ وَالاِْجْتِهادِ ، وَصِدْقِ الْحَديثِ ، وَاَداءِ الاَمانَةِ ، وَحُسْنِ الخُلْقِ ، وَحُسْنِ الجِوارِ ، وَكُونُوا دُعاةً اِلی اَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ اَلْسِنَتِكُمْ ، وَكُونُوا زَيْناً وَلاَ تَكُونُوا شَيْناً ، وَعَلَيْكُمْ بِطولِ الرُّكوعِ وَالسُّجودِ ، فَاِنَّ اَحَدَكُمْ اِذَا اَطالَ الرُّكوعَ وَالسُّجودَ هَتَفَ اِبْليسُ مِنْ خَلْفِهِ وَقالَ : يا وَيْلَهُ ، اَطاعَ وَعَصَيْتُ ، وَسَجَدَ وَاَبَيْتُ(1) .

بر شما باد به پروای از حق در همه ی امور ، و حفظ خويش از تمام گناهان ، و كوشش در عبادت و خدمت به مردم ، و راستی در گفتار و ادای امانت ، و حسن خلق ، و نيكو همسايه داری ، و جلب مردم به آيين حق با اعمال و رفتار و اخلاق صحيح . زينت دين باشيد ، عامل وهن و سبكی دين نباشيد ، ركوع و سجود خود را در نمازها طولانی كنيد ، همانا وقتی يكی از شما ركوع و سجودش را طولانی كند ، ابليس از پشت سر او فرياد می زند : وای اطاعت كرد و من سرپيچی نمودم ، سجده كرد و من امتناع كردم !

 

رسول خدا به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند :

 

ثَلاثَةٌ مَنْ لَقِیَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ بِهِنَّ فَهُو مِنْ اَفْضَلِ النَّاسِ : مَن اَتَی اللهَ عَزَّ وَجَلَّ بِمَا افْتَرَضَ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ اَعْبَدِ النَّاسِ ، وَمَنْ وَرِعَ عَنْ مَحارِمِ اللهِ فَهُوَ مِنْ اَوْرَعِ النّاسِ ، وَمَنْ قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللهُ فَهُوَ مِنْ اَغْنَی النّاسِ . ثُمَّ قالَ : يا عَلِیُّ ! ثَلاثٌ مَنْ لَمْ يَكُنَّ فِيهِ لَمْ يَتِمَّ عَمَلُهُ : وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعاصِی اللهِ ، وَخُلْقٌ يُداری بِهِ النّاسَ ، وَحِلْمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ ـ اِلی اَنْ قَالَ ـ يَا عَلِیُّ ! الاِسْلامُ عُرْيانٌ وَلِباسُهُ الْحَياءُ ، وَزِينَتُهُ الْعِفافُ ، وَمُرُوَّتُهُ العَمَلُ الصّالِحُ ، وَعِمادُهُ الْوَرَعُ(2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافی : 2 / 77 ، باب الورع ، حديث 9 ; وسائل الشيعه : 15 / 245 ، باب 21 ، حديث 20400 ; بحار الأنوار : 67 / 299 ، باب 57 ، حديث 9 .

2 ـ وسائل الشيعه : 15 / 246 ، باب 21 ، حديث 20405 .

سه برنامه است كه هركس خدا را با آنها ملاقات نمايد از بهترين مردم است : كسی كه عمل به آنچه بر او واجب شده است را به پيشگاه حق ارايه كند ، او برترين بنده است ، و كسی كه از تمام حرامها خودداری كند از پارساترين بندگان است ، و آنكه به روزی داده شده ی خداوند قناعت ورزد ، از بی نيازترين مردم است ; سپس فرمودند : يا علی ! سه چيز است كه در هر كس نباشد عملش تمام نيست : قدرتی كه او را از معاصی خدا مانع گردد ، و اخلاقی كه با آن با مردم مدارا نمايد ، و حوصله و حلمی كه جهل جاهل را با آن برگرداند تا فرمودند : يا علی ! اسلام عريان است ، لباسش حيا ، و زينتش عفاف ، و جوانمردی اش عمل صالح ، و ستونش ورع و پارسايی است .

 

امام باقر (عليه السلام) فرمودند :

 

اِنَّ اَفْضَلَ العِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ(1) .

همانا برترين عبادت نگاهداری شكم و شهوت از حرام خداست .

 

امام صادق (عليه السلام) فرمودند :

 

اِنَّما شِيعَةُ جَعْفَر مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَفَرْجُهُ ، وَاشْتَدَّ جِهادُهُ وَعَمِلَ لِخالِقِهِ ، وَرَجا ثَوابَهُ ، وَخَافَ عِقابَهُ ، فَاِذا رَأَيْتَ أُولئِكَ ، فَأُولئِكَ شِيعَةُ جَعْفَر(2) .

همانا پيرو جعفر كسی است كه شكم و شهوت را از حرام حفظ كند ، كوشش او در راه خدا شديد باشد ، محض خدا عمل كند ، به پاداش حق اميدوار و از عذابش بترسد ، چون اينان را ديدی ، اينان شيعه ی امام صادق هستند .

 

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمودند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافی : 2 / 79 ، باب العفة ، حديث 2 ; تحف العقول : 296 ; وسائل الشيعه : 15 / 249 ، باب 22 ، حديث 20414 .

2 ـ خصال : 1 / 295 ، حديث 63 ; وسائل الشيعه : 15 / 251 ، باب 22 ، حديث 20425 .

 

لاَ تَزالُ اُمَّتِی بِخَيْر ما تَحابُّوا وَتَهادَوْا وَاَدُّوا الاَمانَةَ ، وَاجْتَنبُوا الحَرامَ ، وَقَرَوُا الضَّيْفَ ، وَاَقامُوا الصَّلاةَ ، وَآتُوا الزَّكاةَ ، فَاِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذلِكَ ابْتُلُو بِالْقَحْطِ وَالسِّنينَ(1) .

دايم امت من به خير و نيكی اند تا به يكديگر محبت ورزند و به يكديگر هديه دهند ، و امانت را ادا كنند ، و از حرام بپرهيزند ، و مهمان را پذيرايی نمايند و نماز را برپا دارند و زكات مال را بپردازند . اگر اين امور را انجام ندهند به قحطی و خشكسالی مبتلا شوند .

 

از رواياتی كه در سطور قبل ملاحظه كرديد استفاده می شود كه راه اصلاح به روی همگان برای هميشه باز است ، و حركت در اين راه نورانی ، برای هركس كه بخواهد ممكن است ، و انسان در عمل و رفتار ، و كردار و اخلاق به چيزی مجبور نيست ، و آزادانه می تواند با نيتی پاك و تصميم و عزمی جدی به واقعياتی كه در آن روايات اشاره شده و خلاصه اش به شرح زير است آراسته گردد ، و اين همه نيكی و خير و زيبايی معنوی را به جای آن همه زشتی و بدی و هيولای شيطانی بگذارد ، و با دست خود همراه با ياری و نصرت حق ، سيئات اخلاقی و عملی و باطنی را تبديل به حسنات باطنی و عملی و اخلاقی نمايد ، كه هركس در راه اصلاح قرار بگيرد ، خداوند در تبديل شدن سيئات به حسنات به او كمك خواهد داد ، و چون حسنات را جايگزين سيئات كند ، تمام سيئات گذشته اش بخشيده خواهد شد .

 

 إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَات

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عيون اخبار الرضا : 2 / 29 ، باب 31 ، حديث 25 ; وسائل الشيعه : 15 / 254 ، باب 23 ، حديث 20434 .

وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً 

مگر آنان كه توبه كردند و ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند ، اينانند كه خداوند سيئات آنان را به حسنات تبديل كرد و خداوند آمرزنده ی مهربان است .

 

 إِلاَّ مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوء فَإِنِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ (2) .

مگر كسانی كه ستم كردند ، آنگاه در مقام توبه و جبران برآمدند و بدی را تبديل به نيكی كردند ، من نسبت به آنها آمرزنده و مهربانم .

عناوين مسايل مربوط به اصلاح نفس

نيّت خير نسبت به تمام مردم ، خويشتنداری به وقت رغبت و ترس و ميل و خشم و خشنودی .

انديشه و تفكر در همه ی امور و عاقبت كارها ، شب بيداری برای عبادت ، تقوا و پرهيزگاری ، گذشت و چشم پوشی از آن كه بر انسان ستم نموده ، صله ی رحم با كسی كه جدايی كرده ، بخشش به آن كه انسان را از احسانش محروم نموده ، اجتناب از شهوت حرام ، اختيار آخرت بر دنيا ، اميد همراه با عمل ، ترس از خدا همراه با ترك گناه ، توجه داشتن به مراقبت حق بر ظاهر و باطن هستی ، پاكدامنی ، كوشش در عبادت رب و خدمت به خلق ، راستی در گفتار ، ادای امانت ، خوش خلقی ، نيكو همسايه داری ، آراستگی به خوبيها ، ركوع و سجود طولانی ، قناعت به حلال ، نرمی در روش و منش ، بردباری و حوصله ، حيا ، عفت ، انجام كار خير و عمل صالح ، عفت شكم ، عفت شهوت ، كار برای خدا ، اميد به پاداش حق ، خوف از عذاب ، محبت ورزی به يكديگر ، هدايت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ فرقان ( 25 ) : 70 .

2 ـ نمل ( 27 ) : 11 .

همديگر ، دوری از زشتی ، پذيرايی مهمان ، اقامه ی نماز ، ادای زكات .

البته اين عناوين برگرفته شده از متن احاديثی است كه در صفحات گذشته به عنوان راه اصلاح درج شد ، اگر بخواهيم از مجموع روايات مربوط به اصلاح خود و خانواده و جامعه و همه ی امور حيات ، انتخاب عنوان كنيم بدون شك كتابی مفصل خواهد شد .

اگر انسان با اراده و اختياری كه دارد به اين حقايق باارزش آراسته شود ، و از رذايل و سيئات بخصوص از مال حرام ، مقام حرام و شهوت حرام خود را حفظ نمايد ، سود سرشاری در دنيا و آخرت نصيب او خواهد شد .

در اين زمينه لازم است به گوشه ای از حيات خود نگهداران و سود سرشاری كه نصيب آنان شده اشاره شود ، شايد وسيله ی هدايت برای آنان كه خواهان خير و سعادت خود هستند شود .

ابن سيرين و تعبير خواب

نامش محمد فرزند سيرين بصری است، در تعبير خواب قدرت فوق العاده ای داشت ، سرچشمه ی تعبيرش ذوق سالم و فكر نافذ او بود .

در تطبيق خواب با حقايق انسان عجيبی بود ، برای تعبير خواب از لطايف قرآن و روايات استفاده می كرد .

نوشته اند مردی از او پرسيد : تعبير اذان گفتن در عالم خواب چيست ؟ گفت : رفتن به حج . ديگری همين مسأله را پرسيد ، گفت : دست به دزدی برده ای . آنگاه درباره ی اختلاف اين دو تعبير با اينكه خواب هر دو يكی بود گفت : چهره ی اولی را چهره ای نيكو و پسنديده و دينی ديدم ، تعبير خوابش را از آيه ی ( وَاَذِّنْ بِالنَّاسِ بِالْحَجِّ (1) گرفتم . اما چهره ی دومی را چهره ی خوبی نديدم ، تعبير

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ حج ( 22 ) : 27 .

خوابش را از آيه ی ( اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَيَّتُهَا الْعيرُ اِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ (1) گرفتم .

ابن سيرين می گويد : در بازار به شغل بزازی اشتغال داشتم ، زنی زيبا برای خريد به مغازه ام آمد ، در حالی كه نمی دانستم به خاطر جوانی و زيباييم عاشق من است ، مقداری پارچه از من خريد و در ميان بغچه پيچيد ، ناگهان گفت : ای مرد بزاز ! فراموش كرده ام پول همراه خود بياورم ، اين بغچه را به كمك من تا منزل من بياور و آنجا پولش را دريافت كن ! من به ناچار تا كنار خانه ی او رفتم ، مرا به دهليز خانه خواست ، چون قدم در آنجا گذاشتم در را بست و پوشش از جمال خود برگرفت و اظهار كرد : مدتی است شيفته ی جمال توام و راه رسيدن به وصالت را در اين طريق ديدم ، اكنون در اين خانه تويی و من ، بايد كام مرا برآوری ، ورنه كارت را به رسوايی می كشم .

به او گفتم : از خدا بترس ، دامن به زنا آلوده مكن ، زنا از گناهان كبيره و موجب ورود به آتش جهنم است . نصيحتم فايده نكرد ، موعظه ام اثر نبخشيد ، از او خواستم از رفتن من به دستشويی مانع نشود ، به خيال اينكه قضای حاجت دارم مرا آزاد گذاشت . به دستشويی رفتم ، برای حفظ ايمان و آخرت و كرامت انسانی ام سراپای خود را به نجاست آلوده كردم ، چون با آن وضع از آن محل بيرون آمدم ، درب منزل را گشود و مرا بيرون كرد ، خود را به آب رساندم ، بدن و لباسم را شستم ، در عوض اينكه به خاطر دينم خود را ساعتی به بوی بد آلودم ، خداوند بويم را همچون بوی عطر قرار داد و دانش تعبير خواب را به من مرحمت فرمود(2) !

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ يوسف ( 12 ) : 70 .

2 ـ سفينة البحار : 4 / 352 ، باب السين بعده الياء .

ثروت خداداده و دانش فراوان

فقيه و اصولی بزرگ ، چهره ی معروف علم و دانش و عبادت و عمل ، حجة الاسلام شفتی مشهور به سيد ، در ابتدای تحصيل در نجف اشرف به سر می برد ، از نظر فقر و تهيدستی و نداری و تنگدستی به او بسيار سخت می گذشت . اكثر برای يك وعده غذا مشكل داشت ، ماندن در نجف برای او طاقت فرسا شد ، با رنج فراوان برای ادامه ی تحصيل ، خود را به حوزه ی اصفهان كه در آن روزگار از حوزه های پررونق و علمی شيعه بود رساند ، آنجا هم به مانند نجف به سختی زندگی و تنگی معيشت دچار بود .

روزی مقدار كمی پول از محلی برای او رسيد ، به بازار رفت كه برای خود و اهل بيتش غذا تهيه كند ، با خود فكر كرد كه با آن پول به اندازه ی سد جوع خود و اهل بيتش غذای ارزانی تهيه نمايد .

از مرد قصابی يكدست جگر خريد و به جانب خانه روان شد ، در حالی كه از خريد خود خوشحال بود .

در ميان راه گذرش به خرابه ای افتاد ، مشاهده كرد سگی ضعيف و لاغر روی زمين افتاده ، در حالی كه چند بچه ی او به سينه اش چسبيده و مطالبه ی شير می كنند ، ولی در پستان سگ گرسنه ی ضعيف شيری وجود ندارد .

حالت سگ و ناله ی بچه های او ، سيد را كنار خرابه متوقف كرد ، در عين اينكه خود و اهل بيتش نسبت به آن غذا محتاج بودند ، ولی خواهش و ميل نفس را توجهی نكرد ، تمام جگر را به آنان خورانيد ، سگ دمی حركت داد و سری به جانب آسمان برداشت ، گويی در عالم حيوانی خود از حضرت حق گشايش كار آن ايثارگر را درخواست كرد .

سيد می فرمايد : زمان زيادی از ترحم من به آن سگ و توله هايش نگذشت كه

از منطقه ی شفت ، مال هنگفتی نزد من آوردند و گفتند : ثروتمندی از آن ديار ثروتش را جهت معامله نزد امينی نهاده بود كه گفته بود منافعش را جهت سيد شفتی بگذاريد ، و پس از مرگم اصل مال و تمام منافعش را نزد سيد ببريد ، منافع مال مربوط به شخص سيد و اصل مال را در مصارفی كه معين شده خرج نمايد !

سيد آنچه را مربوط به خودش بود در راه تجارت گذاشت و از منافع آن املاكی تهيه كرد ، از منافع آن املاك و منافع تجارت ، علاوه بر رسيدگی به وضع مستمندان ، و پرداخت شهريه به اهل علم و حل مشكلات مردم ، مسجد باعظمتی را بنا نهاد كه امروز از مساجد آباد اصفهان و معروف به مسجد سيداست ، و قبر مطهر آن مرد بزرگ نيز در كنار آن مسجد در مقبره ای آباد قرار دارد .

جوان پرهيزكار و بيدار

مردی از انصار می گويد : روز بسيار گرمی همراه رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) در سايه ی درختی قرار داشتيم ، مردی آمد و پيراهن از بدن خارج كرد ، و شروع كرد روی ريگهای داغ غلطيدن . گاهی پشت و گاهی شكم ، و گاهی صورت بر آن ريگها می گذاشت و می گفت : ای نفس ! حرارت اين ريگها را بچش كه عذابی كه نزد خداست از آنچه من به تو می چشانم عظيم تر است .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) اين منظره را تماشا می كرد ، وقتی كار آن جوان تمام شد و لباس پوشيد ، و رو به ما كرد كه برود ، نبی اسلام با دست به جانب او اشاره فرمودند و از او خواستند كه نزد حضرت بيايد ، وقتی نزديك حضرت رسيد به او فرمودند : ای بنده ی خدا ! كاری از تو ديدم كه از كسی نديدم ، علت اين برنامه چيست ؟ عرضه داشت : خوف از خدا ، من با نفس خود اين معامله را دارم تا از طغيان و شهوت حرام در امان بماند !

پيامبر (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمودند : از خدا ترسانی و حق ترس را رعايت كرده ای ، خداوند به وجود تو به اهل آسمانها مباهات می نمايد ، سپس به اصحابش فرمودند : ای حاضرين ! نزديك اين دوستتان بياييد تا برای شما دعا كند ، همه نزديك آمدند و او بدين صورت دعا كرد :

 

اَللّهُمَّ اجْمَعْ اَمْرَنا عَلَی الْهُدی وَاجْعَلِ التَّقْوی زادَنا وَالْجَنَّةَ مَآبَنا .

خداوندا ! برنامه ی زندگی ما را بر هدايت متمركز كن ، تقوا را زاد ما و بهشت را بازگشتگاه ما قرار بده(1) .

جوان عابد و توجه به خطر گناه

امام باقر (عليه السلام) می فرمايند : زنی بدكاره با جوانانی از بنی اسراييل برای به فتنه انداختن آنان روبرو شد ، بعضی از آنان گفتند : اگر فلان عابد او را ببيند از راه به در می رود ، زن بدكاره چون گفتار آنان را شنيد گفت : به خدا قسم به منزلم نمی روم مگر اينكه او را به فتنه اندازم ، چون قسمتی از شب گذشت به در خانه ی عابد آمد و در زد ، عابد در را باز نكرد ، زن فرياد زد : مرا راه بده ، عابد امتناع كرد ، زن گفت : عده ای از جوانان بنی اسراييل مرا به كار زشت دعوت كرده اند ، اگر مرا پناه ندهی كارم به رسوايی خواهد كشيد !

عابد وقتی سخن او را شنيد در را باز كرد ، وقتی وارد خانه شد لباسش را بيرون آورد ، عابد وقتی زيبايی او را ديد دچار وسوسه شد ، دست بر بدن او گذاشت ، سپس توجهی عميق به خود كرد ، به جانب آتش زير ديگ رفت ، دست بر آتش گذاشت ، زن گفت : چه می كنی ؟ گفت : دستی كه به بدن نامحرم رسيده می سوزانم ، زن از خانه در آمد و به نزد مردم رفت ، گفت : به داد صاحب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ امالی صدوق : 340 ، المجلس الرابع و الخمسون ، حديث 26 ; بحار الأنوار : 67 / 378 ، باب 59 ، حديث 23 .

اين خانه برسيد كه دست بر آتش گذاشته ، آمدند و ديدند دستش سوخته(1) .

پوريای ولی و مبارزه با نفس

پوريای ولی مردی بود قوی ، قدرتمند و معروف . با تمام پهلوانان معروف زمان كشتی گرفت و پشت همه را به خاك رسانيد .

زمانی كه به اصفهان رسيد با پهلوانان اصفهان هم كشتی گرفت و همه را به خاك انداخت ، از پهلوانان شهر درخواست كرد بازوبند پهلوانی مرا مهر كنيد ، همه مهر كردند جز رييس پهلوانان شهر كه با پوريا هنوز كشتی نگرفته بود ، گفت : من با پوريا كشتی می گيرم اگر پشتم را به خاك رسانيد بازوبندش را مهر می كنم . قرار كشتی را روز جمعه در ميدان عالی قاپو گذاشتند تا مردم جای تماشای آن كشتی كم نظير را داشته باشند .

پوريا شب جمعه پيرزنی را ديد حلوا خير می كند و با لحنی ملتمسانه می گويد : از اين حلوا بخوريد و دعا كنيد خداوند حاجت مرا بدهد .

پوريا پرسيد : مادرم حاجت تو چيست ؟ گفت : پسرم در رأس پهلوانان اين شهر است ، بناست فردا با پوريای ولی كشتی بگيرد ، او نان آور من و زن و فرزند خود است ، اقوامی داريم كه به آنها هم كمك می كند ، می ترسم با شكست او حقوقش قطع شود و معيشت ما دچار سختی و مضيقه گردد !

پوريای ولی همان وقت نيت كرد به جای آنكه پشت پهلوان معروف اصفهان را به خاك برساند ، پشت نفس را به خاك اندازد ، بر اين نيت بود تا با آن كشتی گير روبرو شد ، وقتی به هم پيچيدند ، ديد با يك ضربه می تواند او را به خاك اندازد ولی به صورتی كشتی گرفت كه پشتش به خاك رسيد تا نان جمعی قطع نشود ، و علاوه دل آن پيرزن شاد گردد ، و خود هم نصيبی از رحمت خدا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ قصص راوندی : 183 ، حديث 222 ; بحار الأنوار : 67 / 387 ، باب 59 ، حديث 52 .

شامل حالش شود .

نامش در تاريخ پهلوانی به عنوان انسانی والا ، جوانمرد ، بافتوت ، و باگذشت ثبت شد ، و امروز قبرش در گيلان زيارتگاه اهل دل است(1) .

آنان كه با خواسته ی نفس و هوا و هوس مبارزه كردند ، و به اين خاطر به مقامات عالی انسانی و مراتب ملكوتی رسيدند ، و نامشان در قرآن و روايات و تاريخ آمده ، به اندازه ای هستند كه اگر بخواهيم حالات آنان را در يك جا به رشته ی تحرير آوريم به طور يقين از چند جلد كتاب بيشتر خواهد شد . در باب مبارزه با هوای نفس ، و شهوات حرام روايات بسيار جالبی از رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم)و امامان معصوم (عليهم السلام) رسيده كه لازم است به قسمتی از آنها اشاره شود .

امام باقر (عليه السلام) فرمود : خداوند فرموده :

 

وَعِزَّتِی وَجَلاَلِی وَعَظَمَتی وَبَهائِی وَعُلُوِّ ارْتِفاعِی ، لاَ يُؤْثِرُ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ هَوایَ عَلی هَواهُ فِی شَیْء مِنْ اَمْرِ الدُّنْيا اِلاَّ جَعَلْتُ غِناهُ فِی نَفْسِهِ ، وَهِمَّتَهُ فِی آخِرَتِهِ وَضَمَّنْتُ السَّماواتِ وَالاَرْضَ رِزْقَهُ ، وَكُنْتُ لَهُ مِنْ وَراءِ تِجارَةِ كُلِّ تاجِر(2) .

سوگند به عزت و جلال ، و بزرگی و حسن ، و بلندی مقامم كه هيچ بنده ای خواسته ی مرا بر خواسته ی خودش در چيزی از امر دنيا انتخاب نكند ، مگر اين كه بی نيازيش را در نفس خودش قرار دهم ، و همت و قصدش را به جانب آخرت كنم ، و آسمانها و زمين را كفيل روزی و رزقش گردانم ، و خود به نفع او از پس تجارت هر تاجری باشم .

 

از امام صادق (عليه السلام) روايت شده :

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ جامع النورين : 234 .

2 ـ كافی : 2 / 137 ، حديث 2 ; وسائل الشيعه : 15 / 279 ، باب 32 ، حديث 20510 ; بحار الأنوار : 67 / 82 ، باب 46 ، حديث 16 .

اِذا كَانَ يَوْمَ القِيامَةِ تَقومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَيَأْتُونَ بَابَ الْجَنَّةِ فَيَضْرِبُونَهُ ، فَيُقالُ لَهُم : مَنْ اَنْتُم ؟ فَيَقُولُونَ : نَحْنُ اَهْلُ الصَّبْرِ ، فَيُقالُ لَهُمْ : عَلی مَا صَبَرْتُم ؟ فَيَقُولُونَ : كُنّا نَصْبِرُ عَلَی طاعَةِ اللهِ ، وَنَصْبِرُ عَنْ مَعاصِی اللهِ فَيَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ : صَدَقُوا ، اَدْخِلُوهُمُ الجَنَّةَ(1) وَهُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ : ( اِنَّما يُوَفَّی الصَّابِرُونَ اَجْرَهُم بِغَيْرِ حِساب (2) .

زمانی كه قيامت شود ، جمعی از مردم برمی خيزند ، و به جانب درب بهشت می روند ، در را می زنند ، گفته می شود : كيستيد ؟ می گويند : اهل صبر ، گفته می شود : بر چه صبر كرديد ؟ می گويند : بر طاعت خدا و بر گناهان و معاصی . خداوند می فرمايد : راست گفتند ، آنان را وارد بهشت كنيد ، و اين است گفتار خدا در قرآن كه فرموده : همانا صابران پاداش خود را بدون حساب دريافت می كنند .

 

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند :

 

طُوبی لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ ، وَاَكَلَ قوتَهُ ، وَاشْتَغَلَ بِطاعَةِ رَبِّهِ ، وَبَكی عَلی خَطِيئَتِهِ ، فَكَانَ مِنْ نَفْسِهِ فی شُغُل وَالنّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَة(3) .

خوشا به حال كسی كه ملازم خانه ی خود است ، و رزق و روزی خود را می خورد ، و اشتغال به طاعت پروردگار دارد ، و بر گناهش گريه می كند ، مشغول خود است و مردم از او در راحت و آسايشند !

 

يعقوب بن شعيب می گويد : از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدم می فرمودند :

 

مَا نَقَلَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ عَبْداً مِنْ ذُلِّ الْمَعاصِی اِلی عِزِّ التَّقْوی اِلاّ اَغْناهُ مِنْ غَيْرِ مال ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافی : 2 / 75 ، باب الطاعة و التقوی ، حديث 4 ; بحار الأنوار : 67 / 101 ، باب 47 ، حديث 5 .

2 ـ زمر ( 39 ): 10 .

3 ـ نهج البلاغه : 403 ، خطبه ی 175 ; بحار الأنوار : 67 / 111 ، باب 49 ، حديث 13 .

وَاَعَزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشِيرَة وَآنَسَهُ مِنْ غَيْرِ بَشَر(1) .

خداوند عز و جل بنده ای را از ذلت گناهان به عزت تقوا منتقل نكرد مگر اينكه او را بدون ثروت بی نياز نمود ، و بدون قوم و قبيله عزت داد ، و بدون بشر انس داد .

 

پيامبر بزرگوار اسلام فرمودند :

 

مَنْ ذَرَفَتْ عَيْناهُ مِنْ خَشْيَةِ اللهِ كَانَ لَهُ بِكُلِّ قَطْرَة قَطَرَتْ مِنْ دُموعِهِ قَصْرٌ فِی الجَنَّةِ مُكَلَّلٌ بِالدُّرِّ وَالْجَوْهَرِ ، فيهِ مَا لاَ عَيْنٌ رَأَتْ ، وَلاَ اُذُنٌ سَمِعَتْ ، وَلاَ خَطَرَ عَلَی قَلْبِ بَشَر(2) .

كسی كه دو چشمش از خوف و خشيت خدا اشك بريزد ، برای او به هر قطره ای از قطرات اشكش قصری در بهشت است پيچيده به در و جواهر ، در آن قصر چيزی است كه چشم نديده ، و گوش نشنيده ، و بر قلب بشری خطور ننموده .

 

امام صادق (عليه السلام) فرمودند :

 

كُلُّ عَيْن باكِيَةٌ يَوْمَ القِيامَةِ اِلاَّ ثَلاثَةً : عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللهِ ، وَعَيْنٌ سَهِرَتْ فِی طَاعَةِ اللهِ ، وَعَيْنٌ بَكَتْ فِی جَوْفِ اللَّيْلِ مِنْ خَشْيَةِ اللهِ(3) .

هر ديده ای در قيامت گريان است مگر سه ديده : ديده ای كه از حرامهای الهی فروهشته شده ، و ديده ای كه در طاعت خدا بيداری داشته ، و ديده ای كه در دل شب از خوف خدا گريسته .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافی: 2 / 76، باب الطاعة و التقوی، حديث 8; وسائل الشيعه: 15 / 241، باب 20، حديث 20385.

2 ـ امالی صدوق : 431 ، المجلس السادس و الستون ، حديث 1 ; مجموعه ی ورّام : 2 / 263 ; وسائل الشيعه : 15 / 223 ، باب 15 ، حديث 20333 .

3 ـ كافی : 2 / 482 ، باب البكاء ، حديث 4 ; عوالی اللئالی : 4 / 21 ، حديث 59 ; وسائل الشيعه : 15 / 228 ، باب 15 ، حديث 20346 .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمودند :

 

اِنَّ الصَّدَقَةَ تَزِيدُ صَاحِبَها كَثْرَةً ، فَتَصَدَّقُوا يَرْحَمْكُمُ اللهُ ، وَاِنَّ التَّواضُعَ يَزِيدُ صاحِبَهُ رِفْعَةً فَتَواضَعُوا يَرْفَعْكُمُ اللهُ ، وَاِنَّ العَفْوَ يَزِيدُ صَاحِبَهُ عِزّاً فَاعْفُوا يُعِزَّكُمُ اللهُ(1) .

همانا صدقه ثروت صاحبش را افزايش می دهد ، پس در راه خدا صدقه بدهيد خدا شما را مشمول رحمت می نمايد و فروتنی به سربلندی صاحبش می افزايد ، پس فروتنی كنيد خداوند شما را سربلند می كند ، گذشت به عزت صاحبش می افزايد ، پس گذشت كنيد خدا شما را عزت دهد .

 

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در كلامی فرمودند :

 

اَلا اِنَّهُ مَنْ يُنْصِفِ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ لَمْ يَزِدْهُ اللهُ اِلاّ عِزًّا(2) .

بدانيد كسی كه تمام مردم را از جانب خود انصاف دهد ، خداوند جز عزت و سربلندی به او اضافه نكند .

 

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمودند :

 

طُوبی لِمَنْ طابَ خُلُقُهُ ، وَطَهُرَتْ سَجِيَّتُهُ ، وَصَلُحَتْ سَريرَتُهُ ، وَحَسُنَتْ عَلانِيَتُهُ ، وَاَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مالِهِ ، وَاَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ ، وَاَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ(3) .

خوشا به حال كسی كه اخلاقش خوب ، و طبعش پاك ، و نهانش خوب ، و آشكارش نيكو است ، اضافه ی مالش را انفاق می كند و از زيادی كلامش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافی : 2 / 121 ، باب التواضع ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 72 / 124 ، باب 51 ، حديث 23 .

2 ـ كافی : 2 / 144، باب الإنصاف و العدل ، حديث 4 ; وسائل الشيعه : 15 / 283، باب 34 ، حديث 20525 .

3 ـ كافی : 2 / 144 ، باب الإنصاف و العدل ، حديث 1 ; وسائل الشيعه : 15 / 284 ، باب 34 ، حديث 20528 ; بحار الأنوار : 72 / 29 ، باب 35 ، حديث 22 .

خودداری نمايد ، و از جانب خود به مردم انصاف دهد .

 

مسايلی كه در روايات صفحات گذشته ملاحظه كرديد ، و آن عبارت بود از انتخاب آخرت بر دنيا ، صبر در برابر عبادت ، استقامت در مقابل گناه ، قناعت به رزق حلال ، اشتغال به طاعت رب ، گريه بر گناهان ، سر در كار خويش داشتن برای دور ماندن از آزار مردم ، رعايت تقوا ، گريه از خوف حق در دل شب ، فرو هشتن چشم از نظر به نامحرم ، بيداری شب برای عبادت ، صدقه در راه خدا ، فروتنی و تواضع ، عفو و گذشت ، انصاف دادن به تمام مردم از جانب خود ، اخلاق خوب ، طبع پاك ، پنهان شايسته ، آشكار پسنديده ، انفاق اضافه و زيادی مال ، خودداری از زياده گويی ; بدون ترديد تحقق عملی اش و عينيت دادنش در عرصه ی حيات ، بدون مبارزه با تمايلات و خواسته های بی محاسبه ی نفس امكان پذير نيست . كسی كه با جاذبه های شيطانی امور دنيايی و مادی ، و با هوای نفس و شهوات بی در و پيكر ، برای تحقق واقعيات اخلاقی و عملی مبارزه می كند ، دست به جهاد اكبر زده و بدون شك از سود سرشاری كه خداوند و انبيا و امامان وعده داده اند بهره مند خواهد شد .

فرصت را غنيمت بدانيم

غنيمت شمردن فرصت ، بخصوص فرصت وقت و زمانی كه در اختيار است و بقول معروف فرصت عمر ، سفارش حضرت حق ، و وصيت انبيا و امامان و اوليای خداست ، در اين فرصت است كه می توان سيئات را تبديل به حسنات كرد ، و زيبايی را به جای زشتی نشاند و نور را جانشين ظلمت نمود .

اگر فرصت از دست برود و كاری مثبت انجام نگيرد ، و پيك مرگ از جانب خدا برسد ، و چراغ عمر به لحظه ی خاموشی وصل شود ، جايی برای توبه باقی نيست و پشيمانی سود نخواهد داشت .

زمانی كه طلحه در جنگ جمل در اثر تير مروان بن حكم بر زمين افتاد و جان می داد ، چنين گفت : بزرگی از بزرگان قريش را به بدبختی خود نديدم . اين پشيمانی سخت وقتی برای طلحه آمد كه ديگر سودی نداشت و فرصت عمر از دست رفته بود و چراغ عمر در حال خاموشی بود ، او نخستين مردی بود كه با اميرالمؤمنين (عليه السلام) بيعت كرده بود ، چون علی (عليه السلام) با خواسته ی نامشروعش موافقت نكرد ، و تحريكات معاويه در او كارگر افتاد ، پيمان با آن حضرت را شكست و دنيا و آخرت خود را تاريك كرد .

زنِ نوح و لوط بر مخالفت با شوهران خود اصرار ورزيدند ، و اين مخالفت را تا از دست دادن فرصت ادامه دادند تا هر دو با محكوم بودن به عذاب حق از دنيا رفتند .

آسيه همسر فرعون فرصت را غنيمت دانست و خواسته ی حق را بر خواسته ی شوهرش مقدم كرد ، و به اين خاطر به خوشنودی خدا و نعمت ابد بهشت رسيد .

خديجه فرصت را غنيمت شمرد ، در راه پيامبر فداكاری كرد و به سعادت دنيا و آخرت رسيد ، اقوامش به خاطر ازدواج او با پيامبر رفت و آمد با او را قطع كردند ، ولی او رابطه اش را با خدا محكمتر نمود و از اين رهگذر به فوز عظيم رسيد .

حر بن يزيد فرصت اندك مانده را غنيمت دانست ، و از اين گنج غنيمت منفعت ابدی نصيب خود كرد .

آری ، هركس فرصت را گرچه كم باشد غنيمت بداند ، نور الهی در قلبش بتابد و از او دستگيری نمايد .

آنجاست كه بايد گفت : « آن نور هدايت كه در دل سالك سبيل حق برافروخته شده است اختيار همه ی حواس را به دست گرفته ، چنانكه گوش را از وارد شدن

هر صدا و سخنی جز نغمه ی الهی و سخن حق باز می دارد ، ذائقه را از چشيدن طعم هرگونه حرامی ممنوع می سازد ، چشم را از لمس كردن نمودهای واقعيات هستی كه مانند دست ماليدن كوران بر سطح اجسام است جلوگيری می نمايد ، نگاه عارف ربانی در حقيقت پيش از آنكه با نور فيزيكی برای ديدن نمودهای هستی ارتباط برقرار كند با نور هدايت درونی اشباع می شود و به وسيله ی همان نور ، نخست شكوه و جلال هستی وابسته به هستی آفرين را می بيند ، سپس با نور فيزيكی نمودهای اجزای هستی را .

سالك سبيل حق بر زندگی می نگرد ، نه مانند ساير زندگان كه رويدادهايی را لمس می كنند ، و با هدف گيری لذت جويی و خودخواهی ، آنها را برای خود تنظيم می نمايند ، و در پايان كار هم به شدت پشيمان شده فرياد می زنند : وای كه چيزی ته بساط نماند ، و ديگر اميدی به خويش و بيگانه نيست !

صاحب نور هدايت با اِشراف به معنای حيات وابسته به هستی بزرگ كه با آهنگی ربانی روانه ی هدف اعلای خود می باشد به حيات می نگرد ، از قناعت به شناخت محدودی از ظاهر زندگی بيزار شده و به اعماق و اسرار حيات وارد می شود ، و با آن بينايی كه بدست آورده لحظات آن را سپری می نمايد .

اين بينايی است كه او را به ذكر دايمی خداوندی وادار می كند ، حتی می توان گفت : لحظه ای در غفلت از خدا بسر نمی برد .

آيا يك انسان آگاه از اهميت هستی خود ، می تواند در غفلت از خويشتن بسر ببرد ؟ معنای غفلت از خويشتن از يك نظر مساوی كاهش و نقص شخصيت به همان اندازه ی غفلت می باشد »(1) .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ شرح نهج البلاغه ی جعفری : 14 / 94 .

 

...كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةِ اَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَة ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَاَصْلَحَ فَاِنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ انعام ( 6 ) : 54

آراسته شدن به زيبايی و زدودن زشتی

آراسته شدن به زيبايی و زدودن زشتی

منظورم از دو عنوان زيبايی و زشتی ، زيبايی و زشتی باطنی و معنوی و اخلاقی و عملی است .

آن انسانی كه با قلم اراده و اختيار ، و شناخت و معرفت ، حقايق الهيه را كه عبارت از حسنات اخلاقی است ، و واقعيات عمليه را كه عبارت از احكام پروردگار عالم است بر صفحه ی باطن و ظاهر خود نقاشی می كند ، و آن نقش را با روغن ايمان جلا می دهد و از آفات و حوادث حفظ می نمايد ، سيرتی فوق العاده زيبا ، و صورتی شايسته و آراسته پيدا می كند .

حقايق الهيه يا حسنات اخلاقی جلوه های اسما و صفات ، و واقعيات عمليه جلوه های اراده و خواست حضرت حق است ، و به همين خاطر نقش آنها در سيرت و صورت ، انسان را در مملكت مصر وجود همچون يوسف جلوه می دهد ، و او را معشوق خريداران بی شماری در دنيا و آخرت می نمايد .

اما آن انسانی كه با قلم اراده و اختيار ، جهل و غفلت ، و كبر و خودپسندی ، سيئات اخلاقی و اعمال ناروا را بر صفحه ی وجود خويش نقش می زند ، و آن نقش را با ادامه دادن گناه پابرجا می نمايد ، و بيش از پيش خود را در معرض خسارت و هلاكت ابدی قرار می دهد ، سيرتی فوق العاده زشت و صورتی تاريك و ظلمانی پيدا می كند .

سيئات اخلاقی و اعمال زشت و زيانبار ، انعكاسی از حالات ابليس و نمونه ای از حركات شيطانی است ، و به همين جهت نقش آنها در سيرت

و صورت ، انسان را تجسمی از شيطان نشان می دهد ، و وی را مورد نفرت خدا و فرشتگان و پاكان می سازد ، و خواری دنيا و عذاب آخرت را برای او فراهم می نمايد .

در زمينه ی زيباييها و زشتی های معنوی لازم است نظری به آيات قرآن مجيد و روايات و اخبار وارده از رسول خدا و امامان بزرگوار (عليهم السلام) بيندازيم ، باشد كه پس از آشنايی با حقايق الهيه و معارف عرشيه آراسته به آن حقايق شويم و توبه و انابه ی خود را به فرموده ی قرآن مجيد با اصلاح باطن و ظاهر خود كامل نماييم :

 

 وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءاً بِجَهَالَة ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَ نَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ 

آنان كه به آيات ما ايمان دارند هرگاه نزد تو آيند به آنان بگو : بر شما سلام ، پروردگارتان رحمت را بر خودش واجب نموده ، هركس از شما كار بدی از روی نادانی نموده ، سپس بعد از آن توبه نمايد و در مقام اصلاح خود برآيد ، خداوند آمرزنده و مهربان است .

اهل هدايت و فلاح

 

 الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُ نْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِا لاْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ * أُولئِكَ عَلَی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِكَ هُمُ المُفْلِحُونَ (2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ انعام ( 6 ) : 54 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 3 ـ 5 .

1 ـ ايمان به غيب 2 ـ اقامه ی نماز 3 ـ صدقه و ادای حقوق مالی

4 ـ ايمان به قرآن و كتب نازل شده ی پيش از قرآن 5 ـ يقين به آخرت .

ايمان به غيب

سلسله اموری هستند كه از دسترس حواس ظاهر خارجند ، و چون حواس به آنها راهی ندارد از آنها تعبير به غيب شده .

غيب عبارت از واقعياتی است كه با ديده ی عقل و قلب قابل ادراك است ، و بيان مصاديق آن كه عبارت از خدا ، فرشتگان ، برزخ ، روز محشر ، حساب و ميزان ، و بهشت و جهنم است به عهده ی انبيا و كتب آسمانی و امامان معصوم است .

ايمان به اين حقايق باعث طهارت باطن ، تصفيه ی روح ، تزكيه ی نفس ، آرامش روانی ، اطمينان قلب و مقيد شدن اعضا و جوارح به دستورات خداوند و پيامبر و اهل بيت است .

ايمان به غيب عامل تقوا ، موجب ظهور عدالت در انسان ، علت شكوفا شدن تمام استعدادها ، باعث رشد و كمال و زمينه ساز جانشينی و خلافت انسان از حضرت حق است .

كتاب خدا ، قرآن مجيد كه احسن حديث ، و اصدق قول ، و رساترين پند و موعظه است ، و در سلامت و صحت و استحكام و وحی بودن آن هيچ شك و ترديدی راه ندارد ، و با ارايه ی دلايل گوناگونی در سوره های خود وحی بودنش را از جانب حق ثابت می كند ، و راه هرگونه شكی را به روی هر انسانی می بندد ، در قسمت قابل توجهی از آيات خود ، مسأله ی غيب را با تمام مصاديقش مطرح می نمايد ، و به دنبال آن آيات الهيه ، رسول بزرگ اسلام و امامان معصوم هم روايات بسيار مهمی صادر نموده اند كه توجه به اين

مجموعه ی عظيم از معارف ، زمينه ساز يقين و ايمان به غيب است .

خدا

قرآن مجيد خداوند مهربان را بانی و به وجود آورنده ی هستی ، و همه ی موجودات آفرينش معرفی می كند ، و تمام انسانها را به عبادت و فرمانبرداری از حضرت او دعوت می نمايد ، و شريك قرار دادن برای او ، و سخن گفتن از ضد و ند و كفو را در كنار او محصول غفلت و جهل و انكار حقيقت دانسته ، و چيزی را غير او مطرح كردن خلاف وجدان و فطرت به حساب آورده و بشر را به تفكر و انديشه ی صحيح در رابطه با صاحب هستی تشويق نموده و با دلايل فطری و عقلی و طبيعی و علمی هر عاملی را در به وجود آوردن هستی جز خدا مردود دانسته ، و به جمله ی : « خود به خود به وجود آمدن اشيا » را كه جمله ای است پوچ و بی معنی و بی دليل ، خنده ی مسخره كرده و آن را دور از منطق علمی و عقل سليم دانسته ، و خلاصه با آيات شريفه اش به علاج بيماری غفلت و جهل بشر اقدام نموده ، و پرده ی اوهام و خيالات و شك و ترديد را با بيدار كردن فطرت و تحريك وجدان ، از جلوی چشم عقل و ديد قلب انسان كنار زده ، و خدا را با بينات و دلايل نشان داده ، و به اين معنا توجه داده كه حقيقت در آيينه ی هستی از خورشيد وسط روز تابناك تر است ، و نسبت به وجود مقدس حق هيچ شك و ترديدی وجود ندارد :

 

 . . . أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِن ذُ نُوبِكُمْ . . . 

آيا در خدايی كه آفريننده ی آسمانها و زمين است شكی هست ؟ خداوند شما را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ابراهيم ( 14 ) : 10 .

دعوت می كند تا گناهانتان را در معرض آمرزش قرار دهد !

 

 يَا أَ يُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ * الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ فِرَاشاً وَالْسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّـمَرَاتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلاَ تَجْعَلُوا لِلّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ 

ای مردم ! پروردگارتان را عبادت كنيد ، پروردگاری كه آفريننده ی شما و پيشينيان شماست ، باشد كه اهل تقوا شويد .

پروردگاری كه زمين را برای شما گستراند ، و آسمان را برافراشت و از عالم بالا برای شما باران نازل كرد ، و به سبب آن ميوه ها را برای روزی شما بيرون آورد ، بنابراين برای خداوند مثل و مانند قرار ندهيد ، در حالی كه می دانيد او را مثل و مانندی نيست .

 

آری ، او شما و پيشينيان شما را آفريد و آسمانها را بنا كرد ، و زمين را فرش زندگی شما قرار داد و باران نازل نمود ، و بوسيله ی آن انواع ميوه ها را روزی شما كرد ، اگر اين همه عجايب و شگفتی ها كار او نيست پس كار كيست ؟

اگر می گوييد علت اين همه عجايب خلقت ، تصادف است ، دليل متقن و منطقی و عقلی شما چيست ؟ اگر می گوييد خود به خود به وجود آمده اند كه اشيا هستی قبل از به وجود آمدن وجود نداشتند تا خود را به وجود بياورند ، علاوه بر اين چيزی كه موجود است معنا ندارد خود را به وجود بياورد ، بنابراين معلوم است كه ناظمی آگاه ، و عالمی توانا ، و بصيری خبير به نام الله موجودات را به وجود آورده ، و اين نظام محكم و مستحكم را بنا نهاده ، و بر انسان واجب و فرض است كه از او فرمان ببرد ، و به بندگی و عبادت او اقدام نمايد ، تا به اوج پاكی و كمال و تقوا و پرهيزگاری برسد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 21 ـ 22 .

 

 اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ 

 

مفضل بن عمر كوفی می گويد : امام صادق (عليه السلام) به من فرمودند :

نخستين دليل بر وجود خداوند ، نظم و ترتيب اين جهان است كه هر چيزی بدون هيچ گونه نقص به بهترين صورت در جای خاص خود قرار گرفت و همچون سرايی منظم همه چيز در آن آماده شده .

زمين مانند فرش برای مخلوقات گسترده شده ، و بر فراز آن ستارگان چون چراغهای پرنوری آويخته به نظر می رسد ، در دل كوهها و تپه ها جواهرات گرانبها اندوخته ، و در هر چيزی مصلحتی نهان ساخته ، اينها و مانند آن را در اختيار انسان گذاشته ، علاوه انواع گياهان و حيوانات را برای او به وجود آورده تا بتواند زندگی آسوده ای را برپا كند .

اين نظم و ترتيب جهان كه هر چيز بدون ذره ای نقص در محل مخصوص خود قرار گرفته ، بزرگترين دليل است بر اينكه اين جهان از روی حكمت آفريده شده ، و علاوه بر اين بستگی كاملی كه ميان مخلوقات عرصه گاه هستی است و همه به هم مربوط و محتاجند دليل است كه آفريننده ی همه يكی است ، آفريننده ای كه ميان تمام موجودات الفت برقرار كرده و آنها را به يكديگر مربوط و نيازمند نموده است !

مفضل می گويد : در روز سومی كه برای شنيدن بحث شيرين خداشناسی خدمت امام ششم رسيدم حضرت فرمودند : امروز در آفرينش آفتاب و ماه و ستارگان برای تو سخن می گويم :

مفضل ! رنگ آسمان كبود به نظر می رسد تا ديده ی انسان را كه همواره به آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 21 .

می افتد رنجه نسازد ، زيرا رنگ كبود گذشته از اينكه چشم را آزار نمی رساند برای تقويت آن هم مفيد است .

اگر آفتاب طلوع نمی كرد و روز به وجود نمی آمد ، تمام امور دنيا مختل می شد ، مردم قدرت پرداختن به امور زندگی و مرتب كردن كارهای خود را نداشتند و زندگی و حيات برای آنان بدون نور و روشنايی لذت نداشت ، اين حقيقتی است كه از آفتاب روشنتر است .

اگر آفتاب غروب نمی كرد و شب به وجود نمی آمد ، مردم نمی توانستند آرامش يابند و رفع خستگی كنند ، و نيروی هاضمه مشغول هضم غذا ، و رساندن مواد غذايی به اعضا نمی شد .

اگر هميشه روز بود حرص ، مردم را پيوسته تحريك به فعاليت و كار می كرد ، و زمينه ی كاهش بدنهای آنان را فراهم می ساخت ، زيرا بسياری از مردم به اندازه ای به اندوختن ثروت حريصند كه اگر تاريكی شب مانع نگردد ، قرار نمی گيرند و آنقدر كار می كنند تا خود را از كار بيندازند !

و اگر شب نمی شد زمين در برابر حرارت و گرمای آفتاب به اندازه ای گرم می شد كه تمام جانداران و نباتات از بين می رفتند .

به اين خاطر خداوند خورشيد را مانند چراغی قرار داده كه گاهی برای اهل خانه روشن می كنند تا نيازهای خود را برطرف نمايند ، و گاهی آن را خاموش می سازند تا استراحت نمايند ! پس نور و تاريكی كه ضد يكديگرند هر دو برای نظام جهان و انتظام احوال انسانها آفريده شده .

ای مفضل ! انديشه كن كه چگونه با پست و بلند شدن آفتاب ، فصول چهارگانه به وجود می آيد تا حيوانات رشد و نمو كنند و به كمال مطلوب خود برسند .

همچنين فكر كن در اندازه ی شب و روز كه چگونه برای مصلحت بندگان در

بيشتر مناطق آباد زمين ، مدت هر كدام از پانزده ساعت تجاوز نمی نمايد . اگر مقدار روز صد ساعت يا دويست ساعت می شد هر آينه جانداران و نباتات از بين می رفتند .

اما جانداران به خاطر اينكه در چنين روز طولانی قرار داشتند به ناچار از كثرت فعاليت هلاك می شدند ، اما نباتات بر اثر حرارت خورشيد می خشكيدند !

و نيز اگر شب صد ساعت يا دويست ساعت بود ، جانداران در اين مدت از طلب معاش باز می ماندند و از گرسنگی به هلاكت می رسيدند ، و حرارت نباتات كم می شد و در نتيجه فاسد می گشتند ، چنانكه بعضی از گياهان اگر در جايی برويد كه آفتاب به آن نتابد از ميان می رود .

در زمستان حرارت در باطن درختان و نباتات پنهان می شود تا ماده ی ميوه در آنها پديد آيد ، و به سبب سرما ابر و باران در هوا به وجود می آيد ، و بدن حيوانات محكم می گردد ، و در بهار مواد اشجار و نباتات به حركت می آيد و كم كم آشكار می گردد ، گلها و شكوفه ها می رويند ، و حيوانات برای فرزند به هم رساندن به حركت می آيند ، و در تابستان به سبب شدت گرما ميوه ها پخته می شود ، و رطوبت زيادی بدن حيوانات تحليل می رود و رطوبت روی زمين كم می شود تا مردم بتوانند ساختمان و كارهای ديگر خود را به آسانی انجام دهند ، در پاييز هوا صاف می گردد تا بيماريها برطرف و بدنها سالم شود ، اگر كسی بخواهد فوايد اين چهار فصل را بيان كند سخن به درازا می كشد !

در كيفيت تابش خورشيد انديشه كن كه خداوند به صورتی قرار داده تا همه جای زمين از نور آن استفاده كند ، اگر طلوع و غروبی برای خورشيد نبود ، بسياری از جهات از نور آن بهره مند نمی شدند ، كوهها و ديوارها و سقفها مانع از تابش آن می گشتند ، چون خداوند می خواست همه جای زمين از نور خورشيد استفاده كند ، تابش آن را طوری مرتب نمود كه اگر جايی در اول روز از نور

آفتاب به واسطه ی كوه و ديوار نتواند استفاده كند در آخر روز از نور آن بهره مند گردد ، يا اگر در آخر روز خورشيد بر آن نتابد ، در ابتدای روز از تابش آن استفاده نمايد ، پس هيچ جايی نمی ماند كه بهره ی خود را از خورشيد نبرد ، زهی منعمی كه نور خورشيد را بر همه ی ساكنان زمين از جماد و نبات و جاندار قسمت كرده ، و هيچ يك را بی بهره نگذاشته .

اگر يك سال يا كمتر خورشيد بر زمين نمی تابيد حال اهل زمين چه می شد ؟ آيا ممكن بود به زندگی خود ادامه دهند ؟

در تاريك بودن شب برای انسان منافعی است ، او را وادار به استراحت می كند ، ولی چون در شب هم گاهی نيازمند به روشنايی است ، و بسيارند كسانی كه بواسطه ی تنگی وقت يا شدت گرمای روز مجبورند شب كار كنند ، و نيز مسافرين كه در شب حركت می كنند احتياج به روشنايی دارند ، خداوند حكيم ماه و ستارگان را قرار داد تا با نورافشانی خود وسيله ی آسايش خلق او گردند ، و با حركات منظم خود راه را به مسافرين نشان دهند ، و مسافرين و كشتی نشينان را از خطر گم شدن رهايی بخشند .

ستارگان بر دو قسم اند ، ستارگان ثابت كه وضع آنها نسبت به يكديگر تغيير نمی نمايد ، و ستارگان سيّار كه از برجی به برج ديگر حركت می كنند ، و از خط سيری كه دارند كمترين انحرافی پيدا نمی كنند ، و حركت آنها دو قسم است : يكی حركت عمومی كه آن حركت شبانه روزی و از مشرق به مغرب است ، ديگر حركتی است كه مخصوص به هر كدام از آنهاست ، و از مغرب به مشرق می باشد ، مثل مورچه ای كه روی سنگ آسيا به طرف چپ حركت كند ، و آسيا آن را به جانب راست حركت دهد ، پس مورچه دو حركت دارد ، يكی با اراده كه از پيش روی خود حركت می كند ، و يكی به اجبار كه آسيا آن را به پس می گرداند ، آيا اينكه ستارگان بعضی ثابت و بعضی سيارند و با نظم حركت می كنند جز به

تدبير خداوندی حكيم ممكن است ؟ اگر تدبير مدبر حكيمی نبود بايد يا همه ساكن باشند يا همه متحرك ، و در صورتی هم كه همه دارای حركت باشند اين نظم و ترتيب صحيح از كجا در آنها پيدا می شد ؟

حركت ستارگان آنقدر سريع است كه در فكر نمی گنجد ، و نور آنها به قدری شديد است كه هيچ چشمی تاب تحمل آن را ندارد ، خداوند فاصله ی آنها را از ما به اندازه ای زياد قرار داده كه حركتشان را درك نكنيم ، و هم نورشان به ديدگان ما آسيب وارد نكند ، اگر با سرعتی كه دارند به ما نزديك بودند ، بواسطه ی شدت نورشان به چشم ما چنان صدمه می زدند كه كور می شد ، چنانكه موقعی كه برقها پی در پی می زند ، ترس آن است كه چشم آسيب ببيند ، و نيز اگر عده ای در اطاقی باشند كه چراغهای زياد در آن روشن كرده باشند ، و به سرعت چراغها را دور ايشان بگردانند حيران و از خود بی خود می گردند .

ای مفضل ! اگر بخواهند با چرخی از چاه آب بكشند و باغی را آبياری كنند ، ساختمان و وضع چاه و وسايل آبكشی آن بايد طوری منظم و از روی قاعده باشد كه بتواند مرتب و به قدر كافی آب به باغ برساند ، اگر كسی چنين چرخی را ببيند ، آيا ممكن است فكر كند خود به خود به وجود آمده ، و كسی آن را نساخته و منظم نكرده است ، بديهی است كه عقل سليم از ديدن آن فوری متوجه می شود كه انسان ماهر و باهوشی چرخ را به آن ترتيب صحيح درست كرده است ، وقتی از ديدن يك چرخ برای آب كشيدن كه يك امر كوچكی است فوراً انسان متوجه سازنده ی آن می شود ، چگونه ممكن است از ديدن اين همه ستارگان ثابت و سيار و گردش منظم شب و روز و فصول چهارگانه ی سال كه بدون هيچ خلل و اشكالی همواره ادامه پيدا می كند ، و كمترين انحراف و درنگی در كار آنها پيدا نمی شود ، انسان به خالق حكيم و آفريننده ی اين همه موجودات بزرگ و عجيب

آگاه نشود(1) ؟

عربی به محضر رسول خدا آمد و عرضه داشت : غرائب دانش را به من بياموز ، حضرت (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمودند : در رابطه با رأس دانش چه كردی تا از غرائبش بخواهی ؟! گفت : ای رسول خدا ! رأس دانش چيست ؟ فرمودند : شناخت خدا ، آن هم حقّ شناخت ، گفت : حقّ شناخت كدام است ؟ فرمودند : او را بدون مثل و مانند و شبيه بدانی و اينكه حضرت او واحد ، احد ، ظاهر ، باطن ، اول ، آخر ، و بدون كفو و نظير است و اين است حقّ معرفت(2) .

در همه ی قرآن توجه به حقيقت ثابت دايمی است كه آن حقيقت اصل جهان ، و آفريننده و نگهدارنده ی جهان است ، و نسبت به حواس آدميان غيب ناميده می شود ، و همه ی موجودات فانی و او باقی است ، و همه ی موجودات دارای آغاز و انجامند و او را آغاز و انجامی نيست .

در همه ی سوره ها و آيه های قرآن نام آن حقيقت كه در زبان قرآن الله ناميده می شود همواره مكرر می گردد ، و تمام حوادث و مخلوقات را منتسب به آن ذات واحد قهار می كند .

هر اندازه عوالم بيشتری را تركيب و به هم ضميمه كنيم و تحت مطالعه قرار دهيم باز ملاحظه می كنيم :

مجموع آنها درست مانند يك عالم كوچك از نظام واحدی پيروی می كنند تا آنجا كه اگر تمام اين جهان پهناور ، يعنی آن مقدار كه علوم بشری به كمك وسايل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ توحيد مفضل : 39 ; بحار الأنوار : 3 / 57 ، باب 4 ، حديث 1 .

2 ـ جاء أعرابي إلی النبي (صلی الله عليه وآله وسلم) فقال : يا رسول الله ! علمني من غرائب العلم . قال : ما صنعت في رأس العلم حتی تسأل عن غرائبه . قال الرجل : ما رأس العلم يا رسول الله ؟ قال : معرفة الله حق معرفته . قال الأعرابي : وما معرفة الله حق معرفته ؟ قال : تعرفه بلا مثل ولا شبه ولا ند ، وأنه واحد أحد ظاهر باطن أول آخر لا كفو له ولا نظير . فذلك حق معرفته .

   توحيد صدوق : 284 ، حديث 5 ; بحار الأنوار : 3 / 269 ، باب 10 ، حديث 4 .

مختلف علمی از قبيل تلسكوپهای عظيم نجومی و رصدخانه های دقيق ، پرده از روی آن برداشته بررسی كنيم ، همان نظم و قوانين منظمی كه در يك جهان كوچك ديده می شود در آن مشاهده خواهد شد ، و از طرف ديگر هر قدر اين عوالم را از هم جدا كرده و تجزيه نماييم تا به جزء بسيار كوچكی مانند «مولكول» برسيم باز می بينيم چيزی از آن نظم جهان بزرگ كم ندارد ، با اينكه هر يك از اين موجودات با ديگری از نظر ذات و حكم و شخص مغايرت دارد .

خلاصه اينكه مجموع عالم يك موجود است و يك تدبير و نظم دايم بر آن حكومت دارد ، و تمامی اجزا و ذرات آن با آن همه اختلافی كه با يكديگر دارند ، مسخر اين نظام واحدند .

 

 وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَيّومِ 

همه ی موجودات خاضع و سر به فرمان خداوند قيومند .

 

از اين بيان نتيجه گرفته می شود كه خداوند و به وجود آورنده و اداره كننده ی اين دستگاه عظيم و حيرت آور يكی است .

 

 وَإِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ (2) .

فرشتگان

قرآن مجيد در نزديك به نود آيه از فرشتگان سخن به ميان آورده .

قرآن مجيد دشمن فرشته را كافر قلمداد كرده ، و كافر به ملائكه را دچار گمراهی بعيد دانسته .

 

 مَنْ كَانَ عَدُوّاً لِلَّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ طه ( 20 ) : 111 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 163 .

لِلْكَافِرِينَ 

كسی كه دشمن خدا و فرشتگان و انبيا و جبريل و ميكال است كافر می باشد ، همانا خداوند دشمن كافران است .

 

 وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيداً (2) .

كسی كه به خداوند و فرشتگان و كتب الهی ، و رسولان حق ، و روز قيامت كفر بورزد ، هر آينه گمراه شده ، گمراهی دور و بعيد .

 

در خطبه ی اول نهج البلاغه سه مسأله درباره ی فرشتگان مطرح است :

مسأله ی يكم ـ كيفيت فعاليت و عبادت فرشتگان :

سجده ، ركوع ، صف كشيدن ، تسبيح ، امين وحی بودن ، زبانهايی برای پيامبران ، فعاليت در اجرای قضا و امر الهی ، نگهبانی بندگان ، نگهبانی درهای بهشت و دوزخ .

مسأله ی دوم ـ مشخصات وجودی گروههای فرشتگان مانند : گسترشی به طول و عرض زمين و آسمانها .

مسأله ی سوم ـ وضع درونی فرشتگان :

خسته نمی شوند ، نمی خوابند ، عقول آنها دچار سهو نمی شود ، فراموشی راهی به آنها ندارد ، در برابر خداوند توهّم تصوير ندارند ، صفات مخلوقات را به خداوند نسبت نمی دهند ، خدا را محدود در مكانها نمی كنند و با مثل و نظير به او اشاره نمی نمايند(3) .

آری ، فرشتگان از مصاديق غيب جهان هستی می باشند ، و بيان وضع آنها به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 98 .

2 ـ نساء ( 4 ) : 136 .

3 ـ شرح نهج البلاغه ی جعفری : 2 / 123 .

عهده ی قرآن مجيد و روايات است ، و با توجه به رابطه ای كه با حيات انسان دارند ، بخصوص نگاشتن كتاب عمل انسان ، و حفظ كوشش ها و زحمات و سخنان مثبت و منفی آدميان ، و مأموريت آنان در گرفتن جان بشر به وقت مرگ ، و موكل بودنشان بر عذاب اهل كفر ، عقيده به آنان دارای آثار مثبتی در زندگی انسان است ، و اعتقاد به اين موجودات نورانی و مأموران الهی ، از زيباييهای معنوی است .

برزخ

عرصه گاهی كه فاصله ی بين دنيا و آخرت است در منطق قرآن مجيد ، برزخ نامگذاری شده .

آنان كه از دنيا می روند ابتدا وارد برزخ می شوند ، و در آنجا بر اساس عقايد و اعمال و اخلاقشان حياتی خاص دارند ، حياتی كه نه مانند حيات دنيا و نه مانند حيات آخرت است .

 

 حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ المَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيَما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی يَوْمِ يُبْعَثُونَ 

تا هنگامی كه مرگ يكی از آنها فرا رسد ، ( در اين هنگام كه خود را در حال بريدن از اين جهان و قرار گرفتن در جهان ديگر می بيند ، پرده های غرور و غفلت از مقابل ديدگانش كنار می رود ، گويی سرنوشت دردناك خويش را با چشم می بيند ، عمر و سرمايه های از دست رفته ، و كوتاهيهايی را كه در گذشته كرده ، و گناهانی كه مرتكب شده ، عواقب شوم آن را مشاهده می كند ، اينجاست كه فرياد او بلند می شود ) و می گويد : ای پروردگار من ! مرا باز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مؤمنون ( 23 ) : 99 ـ 100 .

گردان ! شايد گذشته ی خود را جبران نمايم و عمل صالحی در برابر آنچه ترك كردم به جا آورم .

 

اما از آنجا كه قانون آفرينش چنين اجازه ی بازگشتی را به هيچ كس ، نه نيكوكار و نه بدكار نمی دهد به او چنين پاسخ داده می شود : نه ، هرگز راه بازگشتی وجود ندارد ، اين سخنی است كه او به زبان می گويد ، سخنی كه هرگز از اعماق دلش با اراده و آزادی برنخاسته ، اين همان سخنی است كه هر بدكاری به موقع گرفتار شدن در چنگال مجازات ، و هر قاتلی به وقت ديدن چوبه ی دار می گويد ، و هر زمان امواج بلا فرو نشيند باز همان برنامه ی سابق خود را ادامه می دهد .

در پايان آيه اشاره ی بسيار كوتاه و پرمعنی به جهان اسرارآميز برزخ كرده می گويد : در پشت سر آنها تا روزی كه برانگيخته می شوند برزخی وجود دارد .

واژه ی برزخ در اصل به معنی چيزی است كه در ميان دو شیء حائل شود ، و سپس به هر چيزی كه ميان دو امر قرار گيرد برزخ گفته شده است ، و روی همين جهت به عالمی كه ميان دنيا و آخرت قرار گرفته برزخ گفته اند .

دليل بر وجود چنين جهانی كه گاهی از آن تعبير به عالم قبر و يا عالم ارواح می شود از طريق ادلّه ی نقليه است ، آيات متعددی از قرآن مجيد داريم كه بعضی ظهور و بعضی صراحت در اين معنا دارد .

آيه ی شريفه ی ( وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی يَوْمِ يُبْعَثُونَ ) ، ظاهر در وجود چنين عالمی است .

از آياتی كه صريحاً وجود چنين جهانی را اثبات می كند آيات مربوط به حيات شهيدان است مانند :

 

 وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ

يُرْزَقُونَ 

گمان مكن كسانی كه در راه خدا كشته شدند مردگانند ، آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند .

 

نه تنها در مورد شهيدان جهان برزخ وجود دارد بلكه درباره ی كفار طغيانگری همچون فرعون و يارانش نيز به وجود برزخ صريحاً در آيه ی 46 سوره ی مؤمن اشاره شده :

 

 النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ (2) .

فرعون و يارانش هر صبح و شام در برابر آتش قرار می گيرند و به هنگامی كه روز قيامت برپا می گردد فرمان داده می شود : آل فرعون را در شديدترين كيفرها وارد كنيد .

 

در كتابهای معروف شيعه و غير شيعه روايات فراوانی است كه با تعبيرات مختلف و كاملا متفاوت ، از جهان برزخ و عالم قبر و ارواح و خلاصه جهانی كه ميان اين جهان و جهان آخرت قرار دارد سخن می گويد : در نهج البلاغه آمده است : اميرالمؤمنين (عليه السلام) هنگام بازگشت از جنگ صفين وقتی نزديك كوفه كنار قبرستانی كه بيرون دروازه قرار داشت رسيد ، رو به سوی قبرها كرد و چنين گفت :

ای ساكنان خانه های وحشتناك و مكانهای خالی و قبرهای تاريك ، ای خاك نشينان ، ای غريبان ، ای تنهايان ، ای وحشت زدگان ، شما در اين راه بر ما پيشی گرفتيد ، و ما نيز به شما ملحق خواهيم شد ، اگر از اخبار دنيا بپرسيد به شما می گويم : خانه هايتان را ديگران ساكن شدند ، همسرانتان به نكاح ديگران

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ آل عمران ( 3 ) : 169 .

2 ـ غافر ( 40 ) : 46 .

درآمدند و اموالتان تقسيم شد ، اينها خبرهايی است كه نزد ماست ، نزد شما چه خبر ؟

آنگاه رو به يارانش كردند و فرمودند : اگر به آنها اجازه ی سخن گفتن داده شود ، حتماً به شما خبر می دهند كه بهترين زاد و توشه برای اين سفر پرهيزكاری و تقواست(1) .

از حضرت سجاد (عليه السلام) روايت شده :

 

اِنَّ الْقَبْرَ اِمّا رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ ، اَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النّيرانِ(2) .

قبر يا باغی است از باغهای بهشت ، يا گودالی از گودالهای جهنم .

 

از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده :

 

اَلبَرْزَخُ الْقَبْرُ ، وَهُوَ الثَّوابُ وَالْعِقابُ بَيْنَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةُ . . . وَاللّهِ مَا نَخافُ عَلَيْكُم اِلاَّ الْبَرْزَخَ(3) .

برزخ همان عالم قبر است كه پاداش و كيفر ميان دنيا و آخرت است ، به خدا قسم ما بر شما نمی ترسيم مگر از برزخ .

 

راوی از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيد : برزخ چيست ؟ امام فرمودند :

 

القَبْرُ مُنْذُ حينِ مَوْتِهِ اِلی يَوْمِ القِيامَةِ(4) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ قال (عليه السلام) وقد رجع من صفين فأشرف علی القبور بظاهر الكوفة : يا أهل الديار الموحشة والمحال المقفرة والقبور المظلمة ! يا أهل التربة ! يا أهل الغربة ! يا أهل الوحدة ! يا أهل الوحشة ! أنتم لنا فرط سابق ، ونحن لكم تبع لاحق ; أما الدور فقد سكنت ; وأما الأزواج فقد نكحت ; وأما الأموال فقد قسمت ; هذا خبر ما عندنا ، فما خبر ما عندكم ؟ ثم التفت إلی أصحابه فقال : أما لو أذن لهم في الكلام لأخبروكم : أن خير الزاد التقوی .

   نهج البلاغه : 785 ، حكمت 130 ; بحار الأنوار : 32 / 619 ، باب 12 ، حديث 488 .

2 ـ نور الثقلين : 2 / 553 .

3 ـ نور الثقلين : 2 / 553 ; بحار الأنوار : 6 / 218 ، باب 8 ، حديث 12 .

4 ـ كافی : 3 / 243 ، باب ما ينطق به موضع القبر ، حديث 3 ; نور الثقلين : 2 / 554 .

قبر از زمان مرگ تا روز قيامت است .

 

در كتاب شريف كافی از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده :

 

فی حُجُرات فِی الجَنَّةِ يَأْكُلُونَ مِنْ طَعامِها ، وَيَشْرَبُونَ مِنْ شَرابِها ، وَيَقولُونَ : رَبَّنا اَقِمْ لَنَا السَّاعَةَ ، وَانْجِزْ لَنا ما وَعَدْتَنا(1) .

ارواح مردم مؤمن پس از مرگ در حجره هايی از بهشت قرار دارند ، از غذاهای بهشتی می خورند ، و از نوشيدنيهايش می نوشند و می گويند : پروردگارا ! هرچه زودتر قيامت را برپا كن ، و به وعده هايی كه به ما داده ای وفا فرما .

 

اعتقاد به برزخ كه در صريح آيات قرآن و روايات مطرح است از زيباييهای معنوی است كه با توجه به وضع نيكان و بدكاران در عالم برزخ ، آثار مفيدی در حيات انسان دارد ، و مايه ای برای ظهور تقوا و پاكی در ظاهر و باطن است .

محشر

مسأله ی قيامت و محشر ، و روزی كه اولين و آخرين برای رسيدن به جزای نيكی ها و بديها در آن وارد می شوند حقيقتی است كه تمام كتب آسمانی و انبيای الهی وامامان معصوم خبر داده اند .

اعتقاد به محشر و قيامت جزيی از ايمان ، و انكار آن واقعه ی عظيمه مساوی با كفر است .

قرآن مجيد در بيش از هزار آيه ، و روايات و اخبار در فصلی بسيار مفصل موضوع محشر و قيامت را مطرح كرده اند :

 

 رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْم لاَ رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ (2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافی: 3 / 244، باب آخر فی أرواح المؤمنين، حديث 4; بحار الأنوار: 6 / 269، باب 8، حديث 122.

2 ـ آل عمران ( 2 ) : 9 .

ای پروردگار ما ! محققاً وجود مقدس تو تمام مردم را برای روزی كه هيچ شكی در آن نيست جمع می كنی ، و خداوند را تخلف در وعده نيست .

 

 فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِيَوْم لاَ رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْس مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ 

وضع و حال آنان چگونه خواهد بود زمانی كه آنان را برای روزی كه هيچ شكی در آن نيست جمع كنيم ، و هر شخصی به طور كامل به جزايش در برابر اعمالی كه انجام داده برسد ، و به هيچ كس ستمی در اين زمينه وارد نگردد .

 

 وَلَئِن مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لاَِلَی اللّهِ تُحْشَرُونَ (2) .

و اگر بميريد يا كشته شويد ، به جانب خدا محشور خواهيد شد .

 

 . . . وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (3) .

خدا را پروا كنيد ، خدايی كه به سوی او محشور می شويد .

 

 لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ . . . (4) .

خداوند شما را در روز قيامت كه هيچ شكی در آن نيست جمع خواهد كرد .

 

 . . . وَالمَوْتَی يَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ (5) .

خداوند مردگان را برمی انگيزد ، سپس به سوی خدا باز می گردند .

 

 . . . وَسَيَرَی اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَی عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (6) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ آل عمران ( 2 ) : 25 .

2 ـ آل عمران ( 2 ) : 158 .

3 ـ مائده ( 5 ) : 96 .

4 ـ انعام ( 6 ) : 12 .

5 ـ انعام ( 6 ) : 36 .

6 ـ توبه ( 9 ) : 94 .

خدا و رسولش اعمال شما را می بينند ، سپس به سوی كسی كه آگاه از نهان و آشكار است باز می گرديد ، و او شما را به آنچه انجام می داديد آگاه می نمايد .

 

 ثُمَّ إِنَّكُم بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ * ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ 

سپس شما مردم پس از كامل شدن آفرينش و حياتتان خواهيد مرد ، آنگاه همه ی شما روز قيامت برانگيخته خواهيد شد .

 

 لاَ أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ * وَلاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ * أَيَحْسَبُ الاِْنسَانُ أَنْ لَنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ * بَلَی قَادِرِينَ عَلَی أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ (2) .

قسم به روز قيامت ، و قسم به نفس ملامتگر ، آيا انسان گمان می كند استخوانهای پوسيده اش را دوباره جمع نمی كنيم و او را به صورت موجودی زنده پديد نمی آوريم ؟ آری ، ما توانا هستيم كه سر انگشتان او را هم به همين صورت منظم درست كنيم !

 

امام صادق (عليه السلام) می فرمايند : جبرييل به محضر رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) آمد و آن حضرت را به قبرستان بقيع برد ، او را كنار قبری آورد و مرده ی آن قبر را صدا زد كه به اذن حق برخيز ! مردی كه موی سر و صورتش سپيد بود از قبر درآمد ، از صورتش خاك را می زدود و می گفت : الحمد للّه و اللّه اكبر ، جبرييل به او خطاب كرد : به اذن خدا باز گرد ، سپس پيامبر را كنار قبری ديگر آورد و به مرده ی قبر خطاب كرد : به اجازه ی خدا برخيز ، مردی سياه روی برخاست و می گفت : وا حسرتا ، وای از هلاكت و بيچارگی ! جبرييل به او گفت : به جايی كه بودی به اذن خدا باز گرد ، سپس گفت : ای محمد ! تمام اموات بدين صورت در قيامت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مؤمنون ( 23 ) : 15 ـ 16 .

2 ـ قيامت ( 75 ) : 1 ـ 4 .

محشور می شوند(1) .

لقمان حكيم در موعظه ای كه به فرزندش داشت ، فرمود : ای فرزندم ! اگر در مردن شك داری خواب را از خود بردار كه نمی توانی ، اگر در برانگيخته شدن در قيامت شك داری ، بيداری را از خود بردار كه نمی توانی ، بنابراين اگر در خواب و بيداری خود كه دو واقعيت است انديشه كنی می فهمی كه وجودت به اختيار ديگری است ، همانا خواب به منزله ی مرگ ، و بيداری بعد از خواب به منزله ی زنده شدن پس از مرگ است(2) .

در هر صورت در همه ی قرآن مسأله ی قيامت و وصف آن با تكرار و تأكيد و سوگند و اصرار فراوان آمده است ، فقط گاهی به اثبات و استدلال و اقامه ی دليل پرداخته است ، بر خلاف اثبات توحيد كه مكرر به ذكر دليل و برهان و ارايه ی آيات قدرت و حكمت پروردگار می پردازد ، زيرا با قبول توحيد امر معاد حل شده و بديهی است .

اين است كه در اين كتاب الهی ، يا قبل از تشريح و توصيف رستاخيز يا بعد از آن به ذكر نشانه های دانش و توانايی پروردگار می پردازد ، و در حقيقت ادله ی وجود حق ، به طور يقين دليل وجود معاد نيز می باشد .

مواردی هم كه به واضح دليل درباره ی روز جزا و زنده شدن مردگان آورده است باز همين دليل و برهان را اقامه فرموده است ، زيرا احدی نمی گويد : چرا بايد معادی باشد ؟ چون تشكيل محكمه ای برای تشخيص گنهكار و بيگناه ، و نيز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير قمی : 2 / 253 ، كيفية نفخ الصور ; بحار الأنوار : 7 / 39 ، باب 3 ، حديث 8 .

2 ـ عن أبي جعفر (عليه السلام) قال : كان فيما وعظ به لقمان (عليه السلام) ابنه أن قال : يا بني ! إن تك في شك من الموت فارفع عن نفسك النوم ، ولن تستطيع ذلك ، وإن كنت في شك من البعث فارفع عن نفسك الانتباه ، ولن تستطيع ذلك . فإنك إذا فكرت في هذا علمت أن نفسك بيد غيرك ، وإنما النوم بمنزلة الموت ، وإنما اليقظة بعد النوم بمنزلة البعث بعد الموت .

   قصص راوندی : 190 ، حديث 239 ; بحار الأنوار : 7 / 42 ، باب 3 ، حديث 13 .

پاداش دادن به نيكوكار و بدكار ، مورد اعتراض نمی تواند باشد ، فقط اعتراض و اشكال منكران اين است كه چگونه اجسام پوسيده ی پراكنده ، جمع آوری و احيا می شوند ؟ اين است كه پروردگار يا صريحاً يا ضمن ادله ی توحيد كه پيش از وصف روز جزا يا پس از آن آورده می شود به مخالفان می گويد يا می فهماند كه همان قدرتی كه آثارش را هم اكنون در كائنات می بينيد منشأ پيدايش قيامت نيز خواهد بود ، و همان آفريننده ای كه از آغاز ، وجود و حيات بخشيده است ، به تجديد احيا و زنده كردن مجدد اموات توانا باشد(1) .

قرآن مجيد شبهه ی منكران و ايراد مخالفان و انكار ملحدان را در سوره ی مباركه ی يس بدين صورت پاسخ می دهد :

 

 أَوَلَمْ يَرَ الاِْنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَة فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ * وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِيمٌ * قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّة وَهُوَ بِكُلِّ خَلْق عَلِيمٌ (2) .

آيا انسان توجه نكرد كه ما او را از نطفه ای بی ارزش آفريديم و او به مخاصمه ی آشكار برخاست ! و برای ما مثالی زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت : چه كسی اين استخوانهای پوسيده را زنده می كند ؟ بگو : همان كسی آن را زنده می كند كه نخستين بار آن را آفريد ، و او به هر مخلوقی داناست .

 

در اين آيات ، نخست دست انسان را می گيرد و به آغاز حيات خودش در آن روز كه نطفه ی بی ارزشی بيش نبود می برد ، و او را به انديشه وامی دارد ، می گويد; آيا انسان نديد ، توجه نكرد ، انديشه ننمود كه ما او را از نطفه آفريديم ، و او آنچنان قوی و نيرومند و صاحب قدرت و شعور و نطق شد كه حتی به مجادله در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير نوين : 19 .

2 ـ يس ( 36 ) : 77 ـ 79 .

برابر پروردگارش برخاست و مخاصمه كننده ی آشكاری شد ؟!

نخست روی عنوان انسان تكيه می كند ، يعنی هر انسانی با هر اعتقاد و مكتبی و هر مقدار دانشی می تواند اين حقيقت را دريابد .

سپس سخن از نطفه می گويد كه در لغت در اصل به معنی آب ناچيز و بی ارزش است ، تا اين انسان مغرور و از خود راضی كمی در انديشه فرو رود و بداند روز اول چه بود ؟ و تازه تمام اين قطره ی آب ناچيز مبدأ نشو و نمای او نبوده ، بلكه سلول زنده ی بسيار كوچكی كه با چشم ديده نمی شود از ميان هزاران سلول كه در آن قطره ی آب شناور بودند با سلول زنده ی بسيار كوچكی كه در رحم زن قرار داشت با هم تركيب شدند ، و انسان از آن موجود ذره بينی پا به عرصه ی هستی گذاشت .

مراحل تكامل را يكی بعد از ديگری پيمود كه شش مرحله ی آن طبق گفته ی قرآن در اوايل سوره ی مؤمنون در درون رحم می باشد : نطفه ـ علقه ـ مضغه ـ ظهور استخوانها ـ پوشيده شدن استخوانها به گوشت و سرانجام پيدايش روح و حركت .

پس از تولد كه نوزادی بسيار ضعيف و ناتوان بود ، مراحل تكامل را نيز به سرعت پشت سر گذاشت تا به سر حد بلوغ و رشد جسمانی و عقلانی رسيد .

اين موجود ضعيف و ناتوان چنان قوی و نيرومند شد كه به خود اجازه داد به پرخاشگری در برابر دعوت « اللّه » برخيزد و گذشته و آينده ی خويش را به دست فراموشی بسپارد و مصداق روشن « خصيم مبين » گردد .

برای بی خبری او همين بس كه مثلی برای ما زد و به پندار خودش دليل دندان شكنی پيدا كرد ، و در حالی كه آفرينش نخسيتن خود را به دست فراموشی سپرده بود ، گفت : چه كسی می تواند اين استخوانها را زنده كند در حالی كه پوسيده است ؟!

آری ، آن منكر معاند ، و خصيم مبين ، و پرخاشگر فراموشكار ، قطعه ی استخوان پوسيده ای را در بيابان پيدا می كند ، استخوانی كه معلوم نبود از چه كسی است ؟ آيا به مرگ طبيعی مرده يا در يكی از جنگهای عصر جاهلی به طرز فجيعی كشته شده يا بر اثر گرسنگی جان داده ؟ به هر صورت فكر می كرد دليل دندان شكنی برای نفی معاد پيدا كرده است ، با خشم توأم با خوشحالی قطعه ی استخوان را برداشته می گويد : با همين دليل به خصومت با محمد برمی خيزم ! آنچنان كه نتواند جوابی بدهد !

با عجله به سراغ پيامبر اسلام آمد و فرياد زد : بگو ببينم چه كسی قدرت دارد بر اين استخوان پوسيده لباس حيات بپوشاند ، و سپس قسمتی از استخوان را نرم كرد و روی زمين پاشيد ، و فكر می كرد رسول الهی هيچ پاسخی در برابر اين منطق نخواهد داشت .

جالب اينكه قرآن مجيد با جمله ی كوتاه ( ونسی خلقه ) تمام پاسخ او را داده است ، هر چند پشت سر آن توضيح بيشتر و دلايل افزونتر نيز ذكر كرده .

می گويد : اگر آفرينش خويش را فراموش نكرده بودی هرگز به چنين استدلال واهی و سستی دست نمی زدی ; ای انسان فراموشكار ! به عقب بازگرد و آفرينش خود را بنگر ، چگونه نطفه ی ناچيزی بودی و هر روز لباس تازه ای از حيات بر تن تو پوشانيد ، تو هميشه در حال مرگ و معاد هستی ، از جمادی مردی نامی شدی و از جهان نباتات نيز مردی از حيوان سر زدی ، از عالم حيوان نيز مردی انسان شدی ، اما تو ای انسان فراموشكار ! همه ی اينها را به طاق نسيان زدی ، حال می پرسی چه كسی اين استخوان پوسيده را زنده می كند ؟! اين استخوان هرگاه كاملا بپوسد تازه خاك می شود ، مگر روز اول خاك نبودی ؟! لذا بلافاصله به پيامبر دستور می دهد كه به اين خيره سر مغرور و فراموشكار بگو :

« كسی او را زنده می كند كه در روز نخست او را ايجاد كرد »(1) .

اگر امروز استخوان پوسيده ای از او به يادگار مانده ، روزی بود كه حتی اين استخوان پوسيده هم نبود و حتی خاكی هم وجود نداشت ، آری آن كس كه او را از كتم عدم آفريد ، تجديد حيات استخوان پوسيده ای برايش آسانتر است .

و اگر فكر می كنيد اين استخوان پوسيده وقتی كه خاك شد و در همه جا پراكنده گشت چه كسی می تواند آن اجزا را بشناسد و از نقاط مختلف گردآوری كند ؟ پاسخ آن نيز روشن است ، او از هر مخلوقی آگاه است و تمام ويژگيهای آن را می داند :

 

 وَهُوَ بِكُلِّ خَلْق عَلِيمٌ ) .

 

كسی كه دارای چنين علم و چنان قدرتی است مسأله ی معاد و احيا مردگان مشكلی برايش ايجاد نخواهد كرد .

يك قطعه آهنربا را اگر در ميان خروارها خاك كه ذرات كوچكی آهن در آن پراكنده است بگردانيم سريع تمام اين ذرات را جمع آوری می كند ، در حالی كه يك موجود بی جان بيش نيست ، خداوند به آسانی می تواند تمام ذرات بدن هر انسانی را در هر گوشه ای از كره ی زمين با يك فرمان جمع آوری نمايد .

او نه تنها به اصل آفرينش انسان آگاه است كه از نيات و اعمال آنها نيز آگاه می باشد و حساب و كتاب آن نزد او روشن است .

بنابراين محاسبه ی اعمال و نيات و اعتقادات نيز مشكلی برای او ايجاد نمی كند :

 

 . . . وَإِن تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ . . . (2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ يس ( 36 ) : 79 ( قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّة وَهُوَ بِكُلِّ خَلْق عَلِيمٌ ) .

2 ـ بقره ( 2 ) : 284 .

اگر آنچه را در دل داريد پنهان كنيد يا آشكار سازيد خدا می داند ، و شما را به آن محاسبه خواهد كرد .

 

به همين دليل موسی مأمور می شود در جواب فرعون كه در مسأله ی معاد ترديد می كرد ، و از زنده شدن قرون پيشين و حساب و كتابشان اظهار تعجب می نمود بگويد :

 

 . . . عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَاب لاَّ يَضِلُّ رَبِّي وَلاَ يَنسَی 

علم و آگاهی آن در پيشگاه پروردگار من در كتابی ثبت است ، و پروردگار من نه اشتباه می نمايد و نه فراموش می كند(2) .

 

در هر صورت مسأله ی قيامت و محشر و روزی كه اولين و آخرين برای محاسبه ی اعمال و نياتشان در آن جمع می شوند ، از مصاديق غيب است و اعتقاد و ايمان به آن با كمك گيری از آيات قرآن و روايات ، از زيباييهای معنوی و عامل تربيت و رشد و كمال ، و دارای آثار و نتايج بسيار مفيدی در حيات انسان است .

حساب

مسأله ی حسابرسی اعمال و اخلاق و عقايد مردم در روز قيامت ، و بررسی كتاب حيات و زندگی آنان ، حقيقتی است كه آيات قرآن و معارف الهيه به صورتی وسيع و گسترده مطرح كرده اند .

قابل باور نيست كه پاكان عالم عمری را در درستی و صدق و راستی ، و پاكی و صحت عمل ، و همراه با اخلاق حسنه بسر برند ، و ديگران را از منافع وجود خود بهره مند سازند ، و پرونده ی آنان با مرگشان برای ابد بسته شود ، و به حساب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ طه ( 20 ) : 52 .

2 ـ تفسير نمونه : 18 / 456 .

آنان رسيدگی نشود ، و كتاب حيات آنان بازخوانی نشود ، و مزدی به آنان تعلق نگيرد .

و نيز قابل باور و قبول نيست كه ناپاكان و ملحدان ، و كافران و طاغوتها و طاغوتيان ، عمری را در ظلم و ستم ، و بی خبری و غفلت ، و ناپاكی و نادرستی ، و خيانت و جنايت ، و غارت و غارتگری بسر برند ، و مردم را با ظلم و ستم و شر و جنايت خود آزار دهند ، و بسياری از انسانها را از حق خود محروم نمايند و با مرگشان پرونده ی آنان برای ابد بسته شود ، و به حسابشان رسيدگی نشود ، و كتاب حياتشان را بازخوانی نكنند ، و به كيفر اعمالشان نرسند .

عدل و حكمت و رحمت و غضب حق اقتضا می كند كه روزی همه ی انسانها را جمع كند و اعمال و اخلاق و عقايدشان را حسابرسی و هركس را درخور وضعش به جزايش برساند .

درباره ی پاكان عالم و مسأله ی حساب آنان در قيامت می فرمايد :

 

 وَمِنْهُم مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ * أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ 

بعضی از مردم می گويند : پروردگارا ! ما را از حسنه ی دنيا و آخرت بهره مند كن ، و از شكنجه ی دوزخ حفظ فرما ، برای آنها نسبت به آنچه كه در دنيا كسب كرده اند نصيبی هست و خداوند در حسابرسی پرونده ی بندگانش سريع است .

 

 ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ (2) .

سپس به سوی خداوند كه به حقيقت مولای آنهاست بازگردانده می شوند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 201 ـ 202 .

2 ـ انعام ( 6 ) : 62 .

بدانيد كه حكم و حساب بندگان اختصاص به او دارد ، و او سريع ترين محاسبان است .

 

 فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ * فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَاباً يَسِيراً 

كسی كه پرونده اش به دست راستش داده شود ، به زودی حسابش را به آسانی رسيدگی نمايند .

 

موسی بن جعفر (عليه السلام) از پدران بزرگوارش از رسول خدا روايت می كند كه حضرت فرمودند :

 

لاَ تَزولُ قَدَما عَبْد يَوْمَ الْقِيامَةِ حَتّی يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَع : عَنْ عُمْرِهِ فِيما اَفْناهُ ، وَشَبابِهِ فِيما اَبْلاهُ ، وَعَنْ مَالِه مِنْ اَيْنَ كَسَبَهُ وَفِيما اَنْفَقَهُ ، وَعَنْ حُبِّنَا اَهْلَ الْبَيْتِ(2) .

روز قيامت دو پای عبد حركت نمی كند مگر اينكه از چهار چيز از او سؤال شود : از عمرش كه در چه امری گذراند ، از جوانيش كه در چه برنامه ای مصرف كرد ، از ثروتش كه از كجا آورد و در كجا خرج كرد ، و از محبت ما اهل بيت .

 

بدون ترديد مردم مؤمن و آزاده ای كه عمر و جوانی خود را در عبادت تمام كردند ، و تحصيل ثروت و خرج كردن آن را هماهنگ با قرآن قرار دادند ، و عمری را به عشق و محبت اهل بيت بسر بردند ، حساب آنان در قيامت حساب آسان خواهد بود ، و در صحرای محشر درد و رنجی نخواهند داشت ، و معطلی در كار آنان نخواهد بود .

مردی گفت به حضرت باقر (عليه السلام) عرضه داشتم : پسر پيامبر ! مرا به حضرت تو حاجتی است ، حضرت فرمودند : مرا در مكّه ملاقات كن ، در مّكه به حضرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ انشقاق ( 84 ) : 7 ـ 8 .

2 ـ امالی صدوق : 39 ، المجلس العاشر ، حديث 9 ; بحار الأنوار : 7 / 258 ، باب 11 ، حديث 1 .

گفتم : مرا حاجتی است ، فرمودند : در منی به ملاقاتم بيا ، در منی به حضرت گفتم : مرا حاجتی است ، فرمودند : بگو ، گفتم : گناهی مرتكب شده ام كه جز خدا كسی به آن آگاهی ندارد ، آن گناه بر من بزرگ است ، به جانب حضرتت آمده ام كه مرا از آن نجات دهی، و سنگينی اش را از دوش جانم برداری، حضرت فرمودند: چون قيامت برپا شود ، و خداوند به حساب بنده ی مؤمنش برسد ، او را به تك تك گناهانش آگاه كند ، سپس از او درگذرد و غفرانش را نصيب وی نمايد ، بر گناه بنده اش و آمرزشی كه نصيب او نموده ملك مقرب و پيامبر مرسلی را آگاه نخواهد كرد(1) !

درباره ی حساب مردم مؤمن روايت بسيار مهمی در امالی شيخ طوسی به نقل از علامه ی مجلسی در كتاب بحار از اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده كه موجب اعجاب و شگفتی و باعث اميدواری است ! متن روايت بدين صورت است :

 

يُوقَفُ الْعَبْدَ بَيْنَ يَدَیِ اللهِ فَيَقُولُ : قيسُوا بَيْنَ نِعَمی عَلَيْهِ وَبَيْنَ عَمَلِهِ ، فَتَسْتَغْرِقُ النِّعَمُ الْعَمَلَ ، فَيَقولونَ : قَدِ اسْتَغْرَقَ النِّعَمُ الْعَمَلَ ، فَيَقُولُ : هَبُوا لَهُ نِعَمِی ، وَقيسُوا بَيْنَ الْخَيْرِ وَالشَّرِّ مِنْهُ ، فَاِنِ اسْتَوَی الْعَمَلانِ اَذْهَبَ اللهُ الشَّرَّ بِالْخَيْرِ وَاَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ ، وَاِنْ كانَ لَهُ فَضْلٌ اَعْطاهُ اللهُ بِفَضْلِهِ ، وَاِنْ كَانَ عَلَيْهِ فَضْلٌ وَهُوَ مِنْ اَهْلِ التَّقْوی لَمْ يُشْرِكْ بِاللهِ تَعالی وَاتَّقَی الشِّرْكَ بِهِ فَهُوَ مِنْ اَهْلِ الْمَغْفِرَةِ يَغْفِر اللهُ لَهُ بِرَحْمَتِهِ اِنْ شاءَ ، وَيَتَفَضَّلُ عَلَيْهِ بِعَفْوِهِ(2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عن أبي جعفر (عليه السلام) قال : قلت له : يا ابن رسول الله ! إن لي حاجة . فقال : تلقاني بمكة . فقلت : يا ابن رسول الله ! إن لي حاجة . فقال تلقاني بمنی . فقلت : يا ابن رسول الله ! إن لي حاجة . فقال : هات حاجتك . فقلت يا ابن رسول الله ! إني أذنبت ذنبا بيني وبين الله لم يطلع عليه أحد فعظم علي وأجلك أن أستقبلك به . فقال : إنه إذا كان يوم القيامة وحاسب الله عبده المؤمن أوقفه علی ذنوبه ذنبا ذنبا ، ثم غفرها له لا يطلع علی ذلك ملكا مقربا ولا نبيا مرسلا .

   الزهد : 91 ، باب 17 ، حديث 245 ; بحار الأنوار : 7 / 259 ، باب 11 ، حديث 5 .

2 ـ امالی طوسی : 212 ، المجلس الثامن ، حديث 369 ; بحار الأنوار : 7 / 262 ، باب 11 ، حديث 14 .

عبد را در پيشگاه خداوند نگاه می دارند ، حضرت حق می فرمايد :

بين نعمت های من و عملش مقايسه كنيد ، نعمتها تمام اعمال را می پوشاند و فرا می گيرد ، فرشتگان می گويند : نعمتها عمل را فرا گرفت ، خطاب می رسد : نعمت هايم را به او ببخشيد ، بين خير و شرش را مقايسه كنيد ، اگر خير و شر مساوی شد ، خداوند شر عبد را به احترام خيرش از بين می برد و او را وارد بهشت می كند ، اگر خيرش اضافه باشد از فضلش به او عطا می كند ، اگر شرش اضافه باشد ، ولی اهل تقوا باشد ، و شرك به خدا نياورده و از شرك به حق مجانبت داشته باشد ، سزاوار و شايسته ی مغفرت است ، خداوند اگر بخواهد به رحمتش او را مورد مغفرت قرار می دهد ، و به عفوش به او تفضل می نمايد !

 

مجلسی بزرگوار در كتاب بحار از كتاب شريف كافی روايت می كند كه حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند : پرونده ها در قيامت ، پرونده ی نعمت ها و خوبی ها و بدی هاست .

پرونده ی نعمت ها و خوبی ها را با هم مقابله می كنند ، پرونده ی نعمت ها حسنات را فرا می گيرد ، پرونده ی بدی ها به جا می ماند ، انسان مؤمن را برای حساب دعوت می كنند ، قرآن به زيباترين صورت پيش روی بنده ی مؤمن قرار می گيرد و می گويد : پروردگارا ! من قرآنم و اين بنده ی مؤمن توست ، خودش را برای تلاوت من به زحمت انداخت ، شبش را با من طولانی كرد ، در نماز شبش از دو ديده اشك ريخت ، از او راضی شو چنانكه مرا راضی كرد ، عزيز جبار به عبد مؤمن می گويد : دست راستت را باز كن ، دست راست او را با رضوانش پر می كند ، و دست چپش را مملو از رحمت می نمايد . سپس به بنده ی مؤمن خطاب می كند ، اين بهشت بر تو مباح باد ، قرآن بخوان و بالا برو ، پس هر آيه ای

را بخواند درجه ای از درجات بهشت را بالا می رود(1) .

درباره ی ناپاكان و بدكاران و ملحدان و بی دينان در رابطه با حساب و بازخوانی پرونده ی آنان در قرآن مجيد و روايات می خوانيم :

 

 . . . وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسَابِ (2) .

و كسی كه به آيات خداوند كفر بورزد ، همانا خداوند در محاسبه ی مردم در روز قيامت سريع است .

 

 . . . وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الاَْرْضِ جَمِيعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ (3) .

و كسانی كه دعوت حق را اجابت نكردند ، اگر آنچه در روی زمين است و مانند آن را مالك باشند ، برای نجات خود فديه بدهند تا از عذاب برهند اثری ندارد ، برای آنان حسابرسی بدی است و جايگاه آنان جهنم است ، و جهنم بد آرامگاهی است .

 

 وَكَأَيِّن مِن قَرْيَة عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَاباً شَدِيداً وَعَذَّبْنَاهَا عَذَاباً نُكْراً (4) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عن يونس بن عمار ، قال : قال أبو عبد الله (عليه السلام) : إن الدواوين يوم القيامة ديوان فيه النعم ، وديوان فيه الحسنات ، وديوان فيه السيئات ، فيقابل بين ديوان النعم وديوان الحسنات ، فتستغرق النعم ديوان الحسنات ويبقی ديوان السيئات ، فيدعا ابن آدم المؤمن للحساب فيتقدم ال قرآن أمامه في أحسن صورة فيقول : يا رب ! أنا القرآن وهذا عبدك المؤمن قد كان يتعب نفسه بتلاوتي ، ويطيل ليله بترتيلي ، وتفيض عيناه إذا تهجد ، فأرضه كما أرضاني . قال : فيقول العزيز الجبار : ابسط يمينك فيملؤها من رضوان الله العزيز الجبار ، ويملأ شماله من رحمة الله . ثم يقال : هذه الجنة مباحة لك ، فاقرأ واصعد . فإذا قرأ آية صعد درجة .

   كافی : 2 / 602 ، كتاب فضل القرآن ، حديث 12 ; بحار الأنوار : 7 / 267 ، باب 11 ، حديث 34 .

2 ـ آل عمران ( 3 ) : 19 .

3 ـ رعد ( 13 ) : 18 .

4 ـ طلاق ( 65 ) : 8 .

و چه بسيار مردم دياری كه از فرمان پروردگار و پيامبرشان سرپيچيدند ، ما هم آنان را حسابرسی سختی كرديم ، و به عذاب منكری معذب نموديم .

 

 إِلاَّ مَن تَوَلَّی وَكَفَرَ * فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الاَْكْبَرَ * إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ 

مگر آن كه از حق روی گرداند و كافر شد ، خداوند او را به عذاب بزرگتر معذب نمايد ، همانا بازگشت آنان به سوی ماست ، سپس حسابشان بر عهده ی ما خواهد بود .

 

حضرت صادق (عليه السلام) در توضيح گفتار خداوند كه در قرآن فرموده اند : ( إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ والْفُؤادَ كُلُّ أُوْلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً (2) اين عبارت را بيان نموده :

 

يَسْأَلُ السَّمْعَ عَمّا يَسْمَعُ ، وَالْبَصَرَ عَمّا يَطْرِفُ ، وَالْفُؤادَ عَمّا عَقَدَ عَلَيْهِ(3) .

خداوند از گوش از آنچه كه می شنود ، و از چشم از آنچه كه می بيند ، و از دل از آنچه كه بر آن گره می خورد سؤال می نمايد .

 

مردی به حضرت سجاد (عليه السلام) عرض كرد : اگر از جانب مؤمن بر عهده ی كافر مظلمه و حقی باشد ، در قيامت از كافر به نفع مؤمن چه چيزی می گيرند در حالی كه كافر اهل جهنم است ؟ حضرت فرمودند : از گناهان مؤمن به اندازه ای كه حق بر عهده ی كافر دارد به گردن كافر می اندازند ، كافر به اندازه ی آن گناهان و گناه كفر خودش به عذاب دچار می شود(4) !

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ غاشيه ( 88 ) : 23 ـ 26 .

2 ـ اسراء ( 17 ) : 36 .

3 ـ تفسير عياشی : 2 / 292 ، حديث 75 ; بحار الأنوار : 7 / 267 ، باب 11 ، حديث 30 .

4 ـ كافی: 8 / 104، حديث أبی بصير مع المرأة، حديث 79; بحار الأنوار: 7 / 270، باب 11، حديث 35.

ستم و ظلم بر سه گونه است ، ستمی كه بخشيده نمی شود ، و ستمی كه واگذار نمی گردد ، و ستمی كه بخشيده می شود و مطالبه نمی شود .

اما ستمی كه بخشيده نمی شود شرك به خداوند است ، خداوند سبحان فرمود :

 

 إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ 

 

و اما ستمی كه بخشيده می شود ، ستم انسان بر نفس خويش است در ارتكاب گناهان صغيره .

اما ستمی كه ترك نمی شود و واگذاشته نخواهد شد ستم بعضی از مردم به بعضی ديگر است ، اين ستم زخم به چاقو يا زدن به تازيانه نيست ، بلكه ستمی كمتر و كوچكتر از آن است(2) .

از حضرت باقر يا امام صادق (عليهما السلام) روايت شده :

 

يُؤْتی يَوْمَ الْقِيامَةِ بِصاحِبِ الدَّيْنِ يَشْكُو الْوَحْشَةَ ، فَاِنْ كانَتْ لَهُ حَسَناتٌ اُخِذَ مِنْهُ لِصاحِبِ الدَّيْنِ ، وَقالَ : وَاِنْ لَمْ تَكُنْ لَهُ حَسَناتٌ اُلْقِیَ عَلَيْهِ مِنْ سَيِّئاتِ صاحِبِ الدَّيْنِ(3) .

بدهكار را در قيامت حاضر می كنند در حالی كه شاكی از وحشت است ، اگر دارنده ی حسنات باشد از حسناتش به نفع طلبكار به طلبكار می دهند ، و اگر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نساء ( 4 ) : 48 .

2 ـ ألا وإن الظلم ثلاثة : فظلم لا يغفر ، وظلم لا يترك ، وظلم مغفور لا يطلب . فأما الظلم الذي لا يغفر : فالشرك بالله . قال الله سبحانه ( إِنَّ اللهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ ) . وأما الظلم الذي يغفر : فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات . وأما الظلم الذي لا يترك : فظلم العباد بعضهم بعضا القصاص هناك شديد ليس هو جرحا بالمدی ولا ضربا بالسياط ولكنه ما يستصغر ذلك معه .

   نهج البلاغه : 396 ، خطبه ی 175 ; غرر الحكم : 455 ، ذم الظلم ، حديث 10383 ; بحار الأنوار : 7 / 271 ، باب 11 ، حديث 36 .

3 ـ علل الشرايع : 2 / 528 ، باب 312 ، حديث 6 ; بحار الأنوار : 7 / 274 ، باب 11 ، حديث 46 .

حسنات نداشته باشد از سيئات طلبكار به دوش او می گذارند .

 

برنامه ی حساب و حسابرسی ، و بازخوانی پرونده ی بندگان در قيامت نيز از مصاديق غيب است ، و باور آن بر اساس آيات قرآن و روايات ، جزء ايمان و از زيباييهای معنوی است .

ميزان

مسأله ی ترازو و وزن شدن اعمال به هر كيفيتی كه باشد از مسايل بسيار مهمی است كه به عنوان يكی از امور قيامت در كتاب خدا قرآن مجيد و در معارف اسلامی و روايات اهل بيت به صورتی وسيع و گسترده مطرح است .

 

 وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذ الْحقُّ . . . 

ترازو در آن روز ، ترازوی حق است .

 

 وَنَضَعُ المَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً . . . (2) .

ترازوهای عدل را برای روز قيامت قرار می دهيم ، و به كسی در آن روز به هيچ عنوان ستمی نمی شود .

 

هشام بن سالم می گويد : در رابطه با اين آيه از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدم كه منظور از ميزانها در قيامت چيست ؟ حضرت فرمودند : انبيا و اوصيای انبياست(3) .

آری ، در قيامت ، عقايد و اخلاق و اعمال مردم را با انبيا و امامان معصوم می سنجند ، اگر عقايد و اخلاق و اعمال فرد در حد خودش هماهنگ با عقايد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اعراف ( 7 ) : 8 .

2 ـ انبياء ( 21 ) : 27 .

3 ـ معانی الأخبار : 31 ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 7 / 249 ، باب 10 ، حديث 6 .

و اخلاق و اعمال انبيا و ائمه باشد اهل نجات است ، و در حقيقت ميزان او سنگين است ، و اگر هماهنگ نباشد برای او نجاتی نيست ، چون ميزانش سبك و بیوزن است . قرآن مجيد در بسياری از آيات به اين دو مسأله اشاره دارد :

 

 . . . فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ المُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ 

آنان كه وزن عقايد و اعمال و اخلاقشان در ترازوی حق سنگين باشد اهل فلاح و رستگاری اند ، و آنان كه سبك باشد به خاطر ستمی كه بر آيات خدا در دنيا روا داشتند و عمری را به انحراف و تجاوز از حق سپری كردند دچار خسارت و زيانند .

 

 . . . وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَی بِنَا حَاسِبِينَ (2) .

اگر عملی به وزن دانه ی خردلی باشد آن را بياوريم ، و به اينكه ما حسابگر آن باشيم كافی است .

 

 فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ * فَهُوَ فِي عِيشَة رَاضِيَة * وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ * فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ * وَمَا أَدْرَاكَ مَاهِيَهْ * نَارٌ حَامِيَةٌ (3) .

هركس را در آن روز در ترازوی حق ، اعمال وزين و سنگينی باشد در عيش و عشرت خشنود كننده خواهد بود ، و هركس را در ميزان قيامت ، اعمالی سبك و بیوزن باشد جايگاهش هاويه است و چه می دانی هاويه چيست ؟ آتش داغ و سوزنده است .

 

عقايد حقه ، و اعمال صالحه ، و اخلاق حسنه برخوردار از ارزش و وزن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اعراف ( 7 ) : 8 ـ 9 .

2 ـ انبياء ( 21 ) : 47 .

3 ـ قارعه ( 101 ) : 6 ـ 11 .

است ، و در ميزان عدل الهی دارای سنگينی غير قابل تصور ، و موجب نجات در عرصات و مواقف مهمه است .

حضرت باقر (عليه السلام) از پدران بزرگوارش از رسول خدا روايت می كند كه آن حضرت فرمودند :

 

حُبّی وَحُبُّ اَهْلِ بَيْتِی نافِعٌ فِی سَبْعَةِ مَواطِنَ اَهْوَالُهُنَّ عَظيمَةٌ ، عِنْدَ الْوَفاةِ ، وَفِی الْقَبْرِ ، وَعِنْدَ النُّشورِ ، وَعِنْدَ الْكِتابِ ، وَعِنْد الْحِسابِ ، وَعِنْدَ المِيزانِ ، وَعِنْدَ الصِّراطِ(1) .

عشق به من و عشق به اهل بيتم در هفت موطن كه دارای اهوال عظيمه است سود می رساند : زمان مرگ ، در قبر ، وقت زنده شدن در قيامت ، نزد پرونده ، وقت حسابرسی ، كنار ميزان و ترازو و وقت عبور از صراط .

 

می دانيم كه محبت محب ، محرك بسيار مهمی برای شكل گيری از محبوب است ، محبتی كه در هفت موطن برای انسان سودمند است محبتی است كه موجب فرمانبری از فرمانهای رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت بزرگوار آن حضرت باشد .

حضرت سجاد (عليه السلام) از رسول خدا روايت می كند :

 

ما يُوضَعُ فی ميزانِ امْرِیء يَوْمَ الْقِيامَةِ اَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ(2) .

چيزی برتر از حسن خلق در ترازوی انسان در روز قيامت قرار داده نمی شود .

 

امام هشتم (عليه السلام) در نامه ای به مأمون عباسی نوشت :

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ امالی صدوق : 10 ، المجلس الثالث ، حديث 3 ; خصال : 2 / 360 ، حديث 49 ; بحار الأنوار : 7 / 248 ، باب 10 ، حديث 2 .

2 ـ كافی : 2 / 99 ، باب حسن الخلق ، حديث 2 ; بحار الأنوار : 7 / 249 ، باب 10 ، حديث 7 .

وَتُؤْمِنُ بِعَذابِ الْقَبْرِ ، وَمُنْكَر وَنَكِير وَالْبَعْثِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَالْمِيزانِ وَالصِّراطِ(1) .

به عذاب قبر و منكر و نكير و برانگيخته شدن بعد از مرگ و ميزان و صراط ، ايمان داشته باش .

 

مسأله ی ميزان هم به مانند مسايل گذشته از مصاديق غيب است و ايمان به آن بر اساس آيات قرآن و روايات واجب و لازم است ، و اعتقاد به آن در زندگی و حيات انسان دارای آثار باارزشی است .

بهشت و جهنم

بهشت كه جايگاه دايمی و ابدی اهل تقواست ، و جهنم كه محل هميشگی اهل كفر و معصيت است در بسياری از آيات قرآن و معارف اسلامی بخصوص روايات رسيده از اهل بيت مطرح است .

من نيازی به ذكر و توضيح اين دو حقيقت نمی بينم ، زيرا اكثر مردم از طريق مجالس مذهبی وصف اين دو جايگاه ابدی را شنيده يا در كتابهای اسلامی خوانده اند .

ايمان به بهشت و جهنم ضروری دين ، و عدم اعتقاد به اين دو حقيقت ، مساوی با كفر است .

بهشت همراه با انواع نعمت های مادی و معنوی ، مزد نيكوكاران و جهنم با انواع عذابهای ظاهری و باطنی ، جريمه ی بدكاران است .

بهشت و جهنم از مصاديق غيب است ، و بيان كميت و كيفيت هر دو فقط و فقط به عهده ی وحی است ، و دانش بشری به درك آن راه ندارد ، به همين خاطر انسان را بدون توجه به وحی ، حق نظر در اين دو واقعيت نيست گرچه از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عيون اخبار الرضا : 2 / 125 ، باب 35 ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 7 / 249 ، باب 10 ، حديث 5 .

نظر علم و دانش در مقام بلندی باشد .

خداوند مهربان درباره ی اهل صدق و صداقت و پاكی و درستی می فرمايد :

 

 قَالَ اللّهُ هذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ 

خداوند گفت : اين قيامت روزی است كه صدق صادقان به آنان سود می دهد ، برای آنان بهشت هايی است كه از زير درختانش نهرها جاری است ، در آن هميشگی و جاويد هستند ، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خداوند خشنودند ، اين است رستگاری بزرگ .

 

خداوند قهار درباره ی بدكاران می فرمايد :

 

 وَالَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئَاتِ جَزَاءُ سَيِّئَة بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُم مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِم كَأَ نَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مَظْلِماً أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (2) .

و آنان كه به كسب بدی ها برخاستند جزای بدی به مانند همان بدی است ، آنان را خواری و ذلت فرا گيرد ، نگاهبانی از عذاب خدا نيابند ، گويی چهره ی آنان را قطعه ای از شب تاريك پوشانده ، اهل دوزخند و در آن هميشگی و جاويدند !

 

حضرت باقر (عليه السلام) می فرمايند : زمانی كه قيامت شود خداوند به ندا كننده ای امر می كند در پيشگاهش فرياد بزند : تهيدستان كجايند ؟ بسياری از مردم برمی خيزند ، خداوند می فرمايد : ای بندگانم ! پاسخ می دهند : لبيك ای پروردگار ما . خداوند می فرمايد : من شما را در دنيا به خاطر خوار كردنتان تهيدست

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مائده ( 5 ) : 119 .

2 ـ يونس ( 10 ) : 27 .

نكردم ، برای چنين روزی كه به انواع نعمتهايم دست يابيد انتخاب كردم ، در ميان مردم جستجو كنيد ، هركس به شما خوبی كرده ، خوبی نكرده جز به من ، عملش را از جانب من با بهشت مكافات دهيد(1) .

امام صادق (عليه السلام) فرمودند : هر مؤمنی ، مؤمنی را از چيزی كه به آن نيازمند است منع كند ، در حالی كه از آنچه نزد خود يا نزد ديگری است بتواند نياز او را برطرف كند ، خداوند او را در قيامت با روی سياه وامی دارد ، در حالی كه ازرق چشم است و دو دستش به گردنش بسته ، پس گفته می شود : اين خائنی است كه به خدا و رسولش خيانت كرده ، سپس امر می شود كه او را به آتش دراندازند(2) !

اميرالمؤمنين (عليه السلام) از رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) روايت می كند كه آن حضرت فرمودند :

يا علی ! دروغ گفت كسی كه گمان می كند مرا دوست دارد و دشمن توست . يا علی ! زمانی كه قيامت برپا شود ندا كننده ای از باطن عرش ندا می دهد ، عاشقان و شيعيان علی (عليه السلام) كجايند ؟ محبان و دوستداران علی (عليه السلام) و كسی كه علی او را دوست دارد كجايند ؟ آنان كه در راه خدا دوستی كردند و به هم محبت ورزيدند ، آنان كه برای خدا به يكديگر بذل و بخشش كردند ، آنان كه ديگران را در صورتی كه خود نيازمند بودند بر خود مقدم كردند ، آنان كه زبانشان در روز گرم به خاطر روزه از شدت عطش خشك شد ، آنان كه در دل شب به نماز برخاستند در حالی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عن أبي جعفر (عليه السلام) قال : إذا كان يوم القيامة أمر الله تبارك وتعالی مناديا ينادي بين يديه : أين الفقراء ؟ فيقوم عنق من الناس كثير ، فيقول : عبادي . فيقولون : لبيك ربنا . فيقول : إني لم أفقركم لهوان بكم علي ، ولكن إنما اخترتكم لمثل هذا اليوم تصفحوا وجوه الناس ، فمن صنع إليكم معروفا لم يصنعه إلا في فكافوه عني بالجنة .

   كافی: 2 / 263 ، باب فضل فقراء المسلمين ، حديث 15; بحار الأنوار: 7 / 200 ، باب 8 ، حديث 78.

2 ـ عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال : أيما مؤمن منع مؤمنا شيئا مما يحتاج إليه وهو يقدر عليه من عنده أو من عند غيره ، أقامه الله يوم القيامة مسودا وجهه ، مزرقة عيناه ، مغلولة يداه إلی عنقه ، فيقال : هذا الخائن الذي خان الله ورسوله ثم يؤمر به إلی النار .

   كافی : 2 / 367 ، باب من منع مؤمناً شيئاً ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 7 / 201 ، باب 8 ، حديث 84 .

كه مردم خواب بودند ، آنان كه از خوف خدا گريه كردند كجايند ؟ امروز بر شما خوف و حزنی نيست ، شما رفقای محمد (صلی الله عليه وآله وسلم) هستيد ، چشمتان روشن باد ، شما و همسرانتان خرم و خوش وارد بهشت شويد(1) .

بهشت و جهنم كه در صدها آيه ی قرآن و بسياری از روايات مطرح هستند و به فرموده ی امام ششم هم اكنون موجودند ، از مصاديق غيب هستند و ايمان و اعتقاد به آن دو جايگاه نيكوكاران و بدكاران ، آثار و فوايد بسيار مهمی در حيات و زندگی انسان دارد ، چرا كه طالب بهشت برای رسيدن به بهشت خود را با آراستن به عقايد حقه و اعمال صالحه و اخلاق حسنه آماده می كند ، و خائف از جهنم خود را از هر گناه و معصيتی كه موجب دخول در آن عذاب هولناك است حفظ می نمايد .

مطالب مهمی كه در رابطه با خدا ، فرشتگان ، برزخ ، قيامت ، حساب ، كتاب ، ميزان ، بهشت و جهنم در سطور گذشته ملاحظه كرديد دورنمايی از تفسير و توضيح ( الَّذِينَ يُؤْمِنونَ بِالْغَيْبِ (2) بود .

تحصيل ايمان به غيب از طريق دقت در آيات قرآن و روايات و اخبار برای هر مرد و زنی ميسر است ، و اقدام به تحصيل آن واجب شرعی و عقلی است ، زيرا ايمان به غيب از اصول اصلی و ضروری دين است و كسی در اين زمينه حق تقليد از كسی را ندارد ، چرا كه قلب هر انسانی بايد از طريق تحقيق در معارف

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عن عبدالله بن الحسين عن أبيه عن جده عن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليهم السلام) قال : قال رسول الله (صلی الله عليه وآله) : يا علي ! كذب من زعم أنه يحبني ويبغضك . يا علي ! إنه إذا كان يوم القيامة نادی مناد من بطنان العرش : أين محبو علي وشيعته ؟ أين محبو علي ومن يحبه ؟ أين المتحابون في الله ؟ أين المتباذلون في الله ؟ أين المؤثرون علی أنفسهم ؟ أين الذين جفت ألسنتهم من العطش ؟ أين الذين يصلون في الليل والناس نيام ؟ أين الذين يبكون من خشية الله ؟ لا خوف عليكم اليوم ولا ; أنتم تحزنون أنتم رفقاء محمد (صلی الله عليه وآله) قروا عينا ادخلوا الجنة أنتم وأزواجكم تحبرون .

   تفسير فرات : 408 ، حديث 547 ; بحار الأنوار : 7 / 211 ، باب 8 ، حديث 109 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 3 .

الهيه ، جايگاه ايمان به غيب شود .

ايمان به غيب ارزشی والا به انسان می دهد ، و او را محبوب حق می نمايد ، و دريچه ی نجات در دنيا و آخرت را به روی او می گشايد و زمينه ی سعادت امروز و فردا را برای او فراهم می سازد و آدمی را برای عبادت حق و فرمان بردن از پيامبر و امامان آمادگی می دهد .

قرآن مجيد در اولين آيات سوره ی بقره پس از مسأله ی ايمان به غيب ، نماز و انفاق و باور داشتن قرآن و كتب آسمانی و يقين به آخرت را كه از آثار ايمان به غيب است مطرح می نمايد .

ايمان به قرآن و كتب نازل شده ی قبل از قرآن كه قرآن كريم آنها را تصديق نموده ، از طريق دقت در آيات قرآن و مطالعه ی تفاسير محكم و متين ، قابل تحصيل است .

قرآن مجيد خود را وحی الهی برای هدايت بشر معرفی می كند كه بر قلب مبارك رسول اسلام تجلی كرده و بر زبان حضرتش جاری شده ، و اعلام می كند : « اگر در من شك داريد به مانند من يا يك سوره به مثل من بياوريد » .

اگر آوردن يك سوره به مانند سوره های قرآن ، حتی سوره ای مانند سوره ی توحيد و سوره ی عصر كه بيش از يك خط نيست ميسر بود ، تاكنون دشمنان اسلام با اين همه دانش و تكنيك گسترده ای كه در اختيار دارند اين كار را انجام می دادند ، ولی تا قيامت برای احدی و قومی و ملتی مقابله به مثل با قرآن مجيد امكان ندارد .

 

 وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْب مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَة مِن مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 23 .

اگر در آنچه كه بر بنده ی خود نازل كرديم گرفتار ترديد و شك هستيد ، پس يك سوره مانند آن را بياوريد ، و در اين زمينه بجز خدا از گواهان خود ، يعنی مهم ترين فصحا و بلغا ، دعوت كنيد تا شما را كمك دهند ، اگر راستگو هستيد !

 

 قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِْنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً 

بگو اگر انس و جن برای آوردن مانند قرآن اجتماع كنند به مانندش را نياورند ، هر چند پشتيبان يكديگر باشند .

 

با توجه به اين دو آيه ی شريفه كه باب هرگونه شك و ترديد را نسبت به نزول قرآن از جانب خداوند می بندد ، باور كردن قرآن و ايمان به اين كتاب باعظمت و ساير كتابهای آسمانی كه مورد تصديق قرآن است كار مشكلی نيست .

يقين به آخرت هم از طريق توجه و انديشه در آيات قرآن كه آخرت را همراه با دليل و برهان مطرح می كند ، برنامه ی ساده و آسانی است .

ايمان به غيب و ايمان به قرآن و كتب آسمانی و يقين به آخرت ، از زيباييهای معنوی است كه قلب را زينت می دهد ، و آن را تبديل به عرش رحمان و حرم امن الهی می كند ، و زمينه ی آراسته شدن انسان را به نماز و انفاق كه دو حقيقت عملی و اخلاقی است فراهم می نمايد .

نماز

نماز حقيقتی است كه ظاهر و باطن انسان را در گردونه ی طهارت و پاكی مادی و معنوی قرار می دهد ، و درون و برون را زينت می بخشد ، و برای نمازگزار نورانيتی خاص ايجاد می كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اسراء ( 17 ) : 88 .

قرآن مجيد در برخی از آيات مردم را به نماز دعوت می كند ، و آن را به عنوان فريضه ی الهی ارايه می نمايد ، و با امر به نماز وجوب آن را بر عهده ی انسان محقق می داند .

 

 وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْر تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ 

و نماز را به پا بداريد ، و زكات بپردازيد ، و آنچه را از خير برای خود پيش می فرستيد ، نزد خداوند خواهيد يافت ، همانا خداوند به آنچه انجام می دهيد آگاه است .

 

قرآن مجيد در پاره ای از آيات مردم را برای در هم شكستن موج مشكلات و سختی ها ، و آسان شدن تكاليف و امور خير و بر ، به كمك گرفتن و استعانت جستن از نماز و صبر دعوت می نمايد :

 

 وَاسْتَعِينُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِينَ (2) .

از صبر ( بر طاعات و صبر بر معاصی و حفظ پاكدامنی ) و نماز كمك بخواهيد ، كه اينها جز بر آنان كه اهل خشوعند سنگين و سخت است .

 

البته نمازی قدرت كمك دادن به انسان را دارد كه واجد شرايط فقهی و معنوی باشد . نمازی كه مباح بودن لباس و مكان و آب وضو و غسل و خاك تيمم در آن رعايت شده باشد ، نمازی كه با ترتيب و طمأنينه و در وقت معين خودش خوانده شود ، نمازی كه نمازگزارش از كسالت و بی حالی دور باشد ، نمازی كه نيت پاك و خلوص و اخلاص آن را بدرقه كند ، چنين نمازی قدرت دارد در تمام مشكلات و سختی ها به انسان كمك دهد ، و زمينه ی عمل به هر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 110 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 45 .

خيری را برای آدمی فراهم نمايد .

قرآن مجيد در قسمتی از آيات ، نماز را از نشانه های اهل ايمان ذكر می كند .

 

 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَعَلی رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ 

همانا اهل ايمان آنانی هستند كه چون ياد خدا شود ، دلهايشان از عظمت حق غرق ترس شود ، و چون آيات الهی بر آنان خوانده شود ايمانشان را اضافه كند ، و بر پروردگارشان تكيه می كنند ، اهل ايمان به پا كننده ی نمازند ، و از آنچه خداوند به آنان روزی كرده انفاق می نمايند .

 

قرآن مجيد از نمازی كه توأم با خواب و چرت و سستی و كسالت و هر چيزی كه مانع از حضور قلب است نمازگزاران را منع می كند ، و از اهل تكليف نمازی می خواهد كه در وقت نشاط و راحتی ، و صفا و پاكی ، و همراه با خلوص و اخلاص و حضور قلب ، و رعايت شرايط باطنی و ظاهری صورت بگيرد :

 

 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَی حَتَّی تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ . . . (2) .

ای كسانی كه ايمان آورده ايد ! به نماز نزديك نشويد در حالی كه دچار عاملی هستيد كه مانع از حضور قلب است ، نماز را در حالتی به جا آوريد كه بدانيد چه می گوييد .

 

قرآن مجيد دعوت زن و بچه را به نماز از اخلاق پيامبران می داند ، و برای نمونه در رابطه با اين حقيقت از دعوت حضرت اسماعيل به نماز خبر می دهد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ انفال ( 8 ) : 2 ـ 3 .

2 ـ نساء ( 4 ) : 43 .

 

 وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيّاً 

اسماعيل خانواده اش را به نماز و زكات امر می كرد ، و او در افعال و اقوالش مورد رضايت حق بود .

 

قرآن مجيد نماز را بازدارنده ی نمازگزار از فحشا و منكرات می داند . آری به تجربه ثابت شده كه نماز واقعی ، انسان را از فحشا و منكرات باز می دارد و روح و روان را تصفيه می كند ، و اعضا و جوارح را در گردونه ی طاعت خدا قرار می دهد .

 

 . . . وَأَقِمِ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ . . . (2) .

و نماز را به پا دار ، همانا نماز انسان را از فحشا و منكرات باز می دارد .

 

قرآن مجيد ، بی نماز و بخيل و اهل باطل و تكذيب كنندگان قيامت را اهل جهنم می داند :

 

 قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ المُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضينَ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (3) .

ما از نمازگزاران نبوديم ، و به مسكين طعام نخورانديم ، و با اهل باطل به بطالت گذرانديم ، و روز جزا را تكذيب كرديم .

 

قرآن مجيد ، غافل از حقيقت نماز و نمازگزار رياكار را تكذيب كننده ی دين می داند :

 

 فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِينَ هُمْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مريم ( 19 ) : 55 .

2 ـ عنكبوت ( 29 ) : 45 .

3 ـ مدثر ( 74 ) : 43 ـ 46 .

يُرَآءُونَ 

وای بر نمازگزاران ، آنان كه از نمازشان در غفلتند ، و نماز را به خاطر خودنمايی و ريا می خوانند !

 

در رابطه با نماز و شرايط فقهی و معنوی آن روايات بسياری وارد شده كه به بخشی از آن اشاره می شود :

حضرت باقر (عليه السلام) در روايتی ضمن سفارش به اموری می فرمايند : و نيز نمازت را كوچك مشمار كه رسول خدا وقت از دنيا رفتنش فرمودند :

 

لَيْسَ مِنّی مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاتِهِ لاَ يَرِدُّ عَلَیَّ الْحَوْض لاَ وَاللهِ ، لَيْسَ مِنّی مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً لاَ يَرِدُّ عَلَیَّ الْحَوْضَ لاَ وَاللهِ(2) .

از من نيست كسی كه نمازش را سبك بشمارد ، به خدا قسم كنار كوثر وارد بر من نمی شود ، از من نيست كسی كه مست كننده بنوشد ، والله قسم بر من در كنار كوثر وارد نمی گردد .

 

موسی به خداوند عرضه داشت : پاداش كسی كه نمازش را به وقت بخواند چيست ؟ خطاب رسيد :

 

اُعْطِيهِ سُؤْلَهُ ، وَاُبيحُهُ جَنَّتِی(3) .

خواسته اش را عطا می كنم ، و بهشت را بر او مباح می نمايم .

 

از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده :

 

اَحَبُّ الْعِبادِ اِلَی اللهِ عَزَّ وَجَلَّ رَجُلٌ صَدوقٌ فی حَدِيثِهِ ، مُحافِظٌ عَلی صَلَواتِهِ وَمَا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ماعون ( 107 ) : 4 ـ 6 .

2 ـ من لا يحضره الفقيه : 1 / 206 ، باب فرض الصلاة ، حديث 617 ; علل الشرايع : 2 / 356 ، باب 70 ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 80 / 9 ، باب 6 ، حديث 3 .

3 ـ امالی صدوق: 207 ، المجلس السابع و الثلاثون ، حديث 8; بحار الأنوار: 80 / 9 ، باب 6 ، حديث 6 .

افْتَرَضَ اللهُ عَلَيْهِ مَعَ اَداءِ الاَْمانَةِ(1) .

محبوب ترين بندگان به پيشگاه حق ، مردی است كه در گفتارش راستگوست ، نمازها و واجبات ديگرش را محافظت می كند ، و ادا كننده ی امانت است .

 

ابن مسعود می گويد : از رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) پرسيدم : بهترين اعمال نزد خدا چيست ؟ فرمودند :

 

اَلصَّلاَةُ لِوَقْتِهَا(2) .

نماز در وقتش .

 

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمودند :

 

لاَ تُضَيِّعُوا صَلاَتَكُمْ ، فَاِنَّ مَنْ ضَيَّعَ صَلاَتَهُ حُشِرَ مَعَ قَارُونَ وَهامان ، وَكانَ حَقّاً عَلَی اللهِ اَنْ يُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقينَ ، فَالْوَيْلُ لِمَنْ لَمْ يُحافِظْ عَلی صَلاَتِهِ وَاَداءِ سُنَّةِ نَبِيِّهِ(3) .

نمازهای خود را ضايع مكنيد ، همانا كسی كه نمازش را ضايع كند با قارون و هامان محشور می شود ، و بر خداوند است كه او را با منافقين وارد آتش كند ، پس وای بر كسی كه بر نماز و اداء سنت پيامبرش محافظت نكند !

امام صادق (عليه السلام) فرمودند :

 

يُعْرَفُ مَنْ يَصِفُ الْحَقَّ بِثَلاَثِ خِصال : يُنْظَرُ اِلی اَصْحابِهِ مَنْ هُمْ ؟ وَاِلی صَلاَتِهِ كَيْفَ هِیَ وَفِی اَیِّ وَقْت يُصَلّيها ، فَاِنْ كانَ ذَا مال نُظِرَ اَيْنَ يَضَعُ مالَهُ(4) ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مشكاة الأنوار : 53 ، الفصل الرابع عشر فی أداء الأمانة ; بحار الأنوار : 80 / 11 ، باب 6 ، حديث 10 .

2 ـ خصال : 1 / 163 ، حديث 213 ; وسائل الشيعه : 4 / 112 ، باب 1 ، حديث 4651 .

3 ـ عيون اخبار الرضا : 2 / 31 ، باب 31 ، حديث 46 ; بحار الأنوار : 80 / 14 ، باب 6 ، حديث 23 .

4 ـ محاسن : 1 / 254 ، باب 30 ، حديث 281 ; بحار الأنوار : 80 / 20 ، باب 6 ، حديث 36 ; مستدرك الوسائل : 3 / 96 ، باب 1 ، حديث 3106 .

كسی كه حق را وصف می كند به سه خصلت شناخته می شود : بايد دقت شود كه دوستان او چه كسانی هستند ، و نمازش چگونه است و چه وقت می خواند ، و اگر دارای ثروت است ، ثروتش را كجا خرج می كند ؟

 

حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمودند : شيعيان ما را در سه چيز امتحان كنيد : در اوقات نماز كه چگونه بر خواندن آن در وقت معينش محافظت می نمايند ، و نسبت به اسرار كه چگونه آن را از دشمنان ما پنهان می دارند ، و در رابطه با اموالشان كه چگونه با برادران دينی خود مواسات می نمايند(1) .

انفاق

اهل ايمان از آنچه كه خداوند به آنان عنايت می كند ، در راه خدا انفاق می نمايند .

 

 وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (2) .

 

اهل ايمان برای حل مشكلات مردم از مال و دانش و آبرو و مقام و موقعيت خود بهره می گيرند ، و عاشقانه از آنچه كه دارند در راه خدا بدون منت گذاری و ريا خرج می كنند .

اهل ايمان توجهشان به زكات همچون توجه به نماز و حج و روزه است ، و نسبت به پرداخت واجب مالی ، همان حالی را دارند كه نسبت به ادای نماز دارند .

اهل ايمان در رابطه با زكات ، انفاق ، صدقه و ياری رساندن به مردم با مال

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عن جعفر بن محمد (عليهما السلام) ، قال : امتحنوا شيعتنا عند ثلاث : عند مواقيت الصلوات كيف محافظتهم عليها ، وعند أسرارهم كيف حفظهم لها عن عدونا ، وإلی أموالهم كيف مواساتهم لإخوانهم فيها .

   خصال : 1 / 103 ، حديث 62 ; وسائل الشيعه : 4 / 112 ، باب 1 ، حديث 4650 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 3 .

خود كمترين بخلی از خود نشان نمی دهند .

قرآن مجيد در آياتی مردم را امر به انفاق می كند ، و آنچنان برای اين مسأله ارزش و اهميت قائل است كه خودداری از انفاق را با به هلاكت انداختن خود به دست خود برابر می داند .

 

 وَأَنْفِقُوْا فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَی التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُـحْسِنِينَ 

از ثروت خود در راه خدا انفاق كنيد ، و خود را با دست خود به خاطر بخل از انفاق در هلاكت نيندازيد ، و نيكی كنيد ، همانا خداوند نيكوكاران را دوست دارد .

 

قرآن مجيد خودداری از انفاق را باعث خرابی آخرت انسان ، و مساوی با كفر و ظلم می داند ، و اعلام می كند آنان كه از انفاق بخل میورزند در قيامت دوست و شفيعی نخواهند داشت .

 

 يَا أَ يُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَ بَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (2) .

ای كسانی كه ايمان آورده ايد ! از آنچه روزی شما كرده ايم در راه خدا انفاق كنيد پيش از آنكه قيامت برسد ، قيامتی كه برای اهل بخل از انفاق نه چيزی برای خريد هست ، و نه دوستی و نه شفيعی ، و ناسپاسان همان ستمكارانند .

 

كتاب خدا انفاق را به خير انسان می داند ، و حفظ وجود را از بخل باعث فلاح و رستگاری به حساب می آورد :

 

 فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنفِقُوا خَيراً لاَِنفُسِكُمْ وَمَن يُوقَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 195 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 254 .

شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ المُفْلِحُونَ 

تا جايی كه در توان و قدرت شماست تقوای الهی را رعايت كنيد ، سخن خدا را بشنويد ، و از فرمان حق اطاعت نماييد ، از مال خود انفاق كنيد كه به خير شماست ، آنان كه خود را از بخل و لئامت حفظ كنند اهل فلاح و رستگاری اند .

 

قرآن مجيد اجر و مزد انفاق در راه خدا را هفتصد برابر و بيشتر می داند ، و مسأله ی انفاق را در اجر و مزد ، به يكی از واقعيات طبيعت كه دايم در برابر ديدگان مردم است مثل می زند تا اطمينان مردم را به اجر اين عمل الهی جلب كند :

 

 مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَة مِاْئَةُ حَبَّة وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (2) .

مثل آنان كه اموال خود را در راه خدا انفاق می كنند مانند دانه ای است كه هفت خوشه می روياند ، در هر خوشه ای صد دانه است ، خداوند برای هركه بخواهد بيش از اين مقدار اضافه می كند ، خداوند را رحمت واسعه و علم بی نهايت است .

 

انفاق در شب و روز ، نهان و آشكار ، واقعيتی است كه به آن سفارش شده ، و عملی است محبوب حق ، و دارای اجر خدايی ، و برطرف كننده ی ترس و اندوه به وقت مرگ و در قيامت است :

 

 الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيلِ وَالنَّهَارِ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تغابن ( 64 ) : 16 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 261 .

وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ 

آنان كه اموال خود را در شب و روز ، پنهان و آشكار ، در راه خدا انفاق می كنند ، برای آنان نزد پروردگار اجر است و ترس و غصه ای بر آنان نيست .

 

قرآن مجيد تلاوت آيات كتاب و اقامه ی نماز و انفاق در راه خدا را تجارتی بدون زيان ، و كسبی با سود سنگين مطرح می كند :

 

 إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ (2) .

همانا كسانی كه كتاب خدا را تلاوت می كنند ، و نماز به پا داشته و از آنچه روزی آنان كرديم در پنهان و آشكار انفاق نموده اند ، تجارتی را اميد دارند كه زيان و ضرری در آن نخواهد بود ، بلكه سود آن تجارت ، بهشت ابد و رضوان الهی است .

 

امام صادق (عليه السلام) می فرمايند :

 

برای هر جزيی از اجزای وجودت از برای خدا زكات واجبی است ، بلكه برای هر مو و هر لحظه از لحظات عمرت .

 

زكات و انفاق چشم نظر به عبرت و پوشيدن آن از شهوات و مانند آن است .

زكات گوش شنيدن علم و حكمت و قرآن و فوايد دين از قبيل موعظه و نصيحت است ، و شنيدن آنچه كه موجب نجات تو در آخرت و دنياست و بخصوص اعراض از شنيدن دروغ و غيبت و تهمت و مشابه اين امور شيطانی است .

زكات زبان خيرخواهی برای تمام مسلمانان و بيدار كردن غافلان ، و كثرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 274 .

2 ـ فاطر ( 35 ) : 29 .

تسبيح حق و ذكر خداست .

زكات دست بذل و بخشش و عطا به اموال خداداده ، و واداشتن آن به نوشتن علوم نافعه و اموری است كه مسلمانان در طاعت خدا از آن بهره مند گردند ، و اينكه دست را از ايجاد شر و زيان به مردم حفظ نمايی .

زكات قدم كوشش در ادای حقوق خدا ، زيارت عباد شايسته ی حق ، رفتن به مجالس ذكر و علم ، و شركت در جلسات اصلاح مردم و انجام صله ی رحم و جهاد و هرچه كه صلاح قلب و سلامت دين تو در آن است .

اين امور مسايلی است كه دلها تحمل فهم آن را دارد ، و همگان می توانند به كار بگيرند . اما زكات آنچه را جز عباد مقرب حق به آن آگاهی ندارند ، بيش از آن است كه شماره شود ، ارباب عمل به آن امور آنانند ، و شعار اوليای حق در زمينه ی زكات كامل غير از شعار ديگران است(1) .

امام عسكری (عليه السلام) در توضيح ( وَآتُوا الزَّكاة ) در تمام آيات قرآن می فرمايند :

منظور پرداخت زكات از مال و آبرو و قدرت بدن است .

اما نسبت به مال ، مواسات با برادران مؤمن است .

اما نسبت به آبرو به اين است كه با آبرويت برادران ايمانی خود را كه به علت ناتوانی از خواسته های باطنی خويش از كار مانده اند به حوايج و خواسته هايشان برسانی .

اما نسبت به قدرت و قوت بدن ، اينكه از توانايی خود برای به حركت آوردن مركبی كه از برادر دينيت از كار افتاده استفاده كنی و او را در حالی كه برای به حركت آمدن مركبش طلب ياری می كند ياری دهی ، تا مركبش به راه افتد و بارش را بار كند ، و چنان شود كه به قافله برسد .

در تمام اين امور يعنی پرداخت زكات مال و آبرو و قوت بدن ، بايد معتقد به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مصباح الشريعة : 15 ، باب الثانی و العشرون فی الزكاة ; بحار الأنوار : 93 / 7 ، باب 1 ، حديث 1 .

ولايت محمد و اهل بيت پاكش باشی ، در اين صورت است كه خداوند عملت را پاكيزه و مزد زحماتت را دو چندان می كند ، كه اين عنايت مخصوص كسانی است كه ولايت محمد و آلش را پذيرفته و از دشمنان آنان بيزار هستند(1) .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) از رسول خدا روايت می كند :

 

قِراءَةُ الْ قُرآنِ فِی الصَّلاةِ اَفْضَلُ مِنْ قِراءَةِ الْقُرآنِ فِی غَيْرِ الصَّلاةِ ، وَذِكْرُ اللهِ اَفْضَلُ مِنَ الصَّدَقَةِ ، وَالصَّدَقَةُ اَفْضَلُ مِنَ الصَّوْمِ ، وَالصَّوْمُ جُنَّةٌ(2) .

خواندن قرآن در نماز برتر از خواندن قرآن در غير نماز است ، و ياد خدا در تمام شئون زندگی بهتر از صدقه دادن در راه خداست ، و صدقه افضل از روزه است ، و روزه سپر از آتش جهنم است .

 

حضرت زين العابدين (عليه السلام) از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت می كنند :

 

همانا در بهشت درختی است كه از بالای آن لباسهای نو بيرون می آيد ، و از پايين آن اسبهايی خاكستری رنگ با زين و دهانه بند ، و آن اسبها دارای بالهايی هستند ! بول و سرگين از آنها خارج نمی گردد ، اوليای الهی بر آن اسبها سوار می شوند و به هر جای بهشت كه بخواهند می روند .

پايين ترين آنان به حضرت حق عرضه می دارد : پروردگارا ! چه عاملی بندگان تو را به اين كرامت رسانيد ؟ خداوند جل و علا می فرمايد : نماز شب ، روزه ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ قوله عز و جل : ( وَ آتُوا الزَّكوةَ ) من المال والجاه وقوة البدن . فمن المال : مواساة إخوانكم المؤمنين ; ومن الجاه : إيصالهم إلی ما يتقاعسون عنه لضعفهم عن حوائجهم المترددة في صدورهم ; وبالقوة : معونة أخ لك قد سقط حماره أو جمله في صحراء أو طريق، وهو يستغيث فلا يغاث تعينه ، حتی يحمل عليه متاعه، وتركبه ] عليه [ وتنهضه حتی تلحقه القافلة، وأنت في ذلك كله معتقد لموالاة محمد وآله الطيبين. فإن الله يزكي أعمالك ويضاعفها بموالاتك لهم، وبراءتك من أعدائهم .

   تفسير امام حسن عسكری : 364 ، فی مدارة النواصب ، حديث 254 ، ذيل آيه ی 83 سوره ی بقره ، بحار الأنوار : 93 / 9 ، باب 1 ، حديث 5 .

2 ـ بصائر الدرجات : 11 ، حديث 4 ; بحار الأنوار : 93 / 114 ، باب 14 ، حديث 2 .

جهاد با دشمن بدون وحشت و صدقه دادن در راه خدا بدون آلوده بودن به بخل(1) .

 

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمودند :

 

اَلا وَمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَة فَلَهُ بِوَزْنِ كُلِّ دِرْهَم مِثْلُ جَبَلِ اُحُد مِنْ نَعِيمِ الْجَنَّةِ(2) .

بدانيد هر كس در راه خدا صدقه ای بدهد ، به وزن هر درهمی همچون كوه احداز نعمت بهشت برای او خواهد بود .

 

امام صادق (عليه السلام) از پدرانش از رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) روايت می كند :

 

كُلُّ مَعْروف صَدَقَةٌ ، وَالدّالُّ عَلَی الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ ، وَاللهُ يُحِبُّ اِغاثَةَ اللَّهْفانِ(3) .

هر كار نيكی صدقه است ، راهنما و دليل بر خير مانند انجام دهنده ی خير است ، خداوند فريادرسی اندوهناك را دوست دارد .

 

حكايتی عجيب در صدقه و انفاق

امام هفتم (عليه السلام) می فرمايند : امام صادق (عليه السلام) همراه با جمعی كه دارای اموالی بودند در راه بود ، خبر دادند در اين مسير دزدانی هستند كه راه را بر مردم گرفته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ زيد بن علي عن أبيه عن جده (عليهم السلام) قال : قال أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) : إن في الجنة لشجرة يخرج من أعلاها الحلل ومن أسفلها خيل بلق مسرجة ملجمة ذوات أجنحة لا تروث ولا تبول ، فيركبها أولياء الله فتطير بهم في الجنة حيث شاءوا ، فيقول الذين أسفل منهم : يا ربنا ! ما بلغ بعبادك هذه الكرامة ؟ فيقول الله جل جلاله : إنهم كانوا يقومون الليل ولا ينامون ، ويصومون النهار ولا يأكلون ، ويجاهدون العدو ولا يجبنون ، ويتصدقون ولا يبخلون .

   امالی صدوق : 291 ، المجلس الثامن و الأربعون ، حديث 14 ; بحار الأنوار : 93 / 115 ، باب 14 ، حديث 4 .

2 ـ من لا يحضره الفقيه : 4 / 17 ، باب ذكر جمل من مناهی النبی ، حديث 4968 ; بحار الأنوار : 93 / 115 ، باب 14 ، حديث 5 .

3 ـ كافی : 4 / 27 ، باب فضل المعروف ، حديث 4 ; بحار الأنوار : 93 / 119 ، باب 14 ، حديث 20 .

و اموال آنان را به غارت می برند .

بدن كاروانيان از وحشت به لرزه آمد ، حضرت فرمودند : شما را چه شده ؟ گفتند : اموالی با ماست كه از غارت شدن آن به توسط دزدان راه می ترسيم .

آيا آن اموال را به عنوان اينكه از شماست از ما قبول می كنی ؟ باشد كه دزدان راه اگر آنها را در اختيار تو ببينند گذشت كرده و واگذارند .

فرمودند : چه می دانيد ؟ شايد دزدان جز مرا قصد نداشته باشند ، شايد آنها را برای تلف شدن در اختيار من بگذاريد .

گفتند : می گويی چه كنيم ؟ آيا اموالمان را زير خاك پنهان كنيم ؟ فرمودند : نه ، چرا كه دفن آنها سبب ضايع شدن آنهاست ، شايد بيگانه ای يا غريبی به آن دستبرد بزند يا ممكن است بعد از اين به آن دست نيابيد و محل آن را گم كنيد . گفتند : چه كنيم ؟ فرمودند : آن را نزد كسی به امانت بگذاريد كه حفظش كند و از آن جانبداری نموده و به آن بيفزايد ، و يك درهم از آن را از دنيا و آنچه كه در آن است بزرگتر نمايد ، سپس آن را به شما باز گرداند و بر شما بيش از آنچه كه نيازمنديد كامل و تمام نمايد .

گفتند : چنين امانتداری كيست ؟ فرمودند : پروردگار عالميان ، عرضه داشتند : چگونه نزد او امانت بگذاريم ؟ فرمودند : به ناتوانان از مسلمانان صدقه دهيد ، عرضه داشتند : در اين بيابان چنين افرادی وجود ندارند تا ما به آنان صدقه بدهيم ، فرمودند : ثلث مال خود را تصميم بگيريد در راه حق صدقه دهيد تا خداوند باقی آن را از بلايی كه از جانب دزدان می ترسيد به سر شما آيد حفظ كند . عرضه داشتند : تصميم گرفتيم ، فرمودند : پس همه ی شما در امان خدا هستيد ، راه را ادامه دهيد .

حركت خود را ادامه دادند ، سر و كله ی دزدان پيدا شد ، حضرت فرمودند : چرا می ترسيد ؟ شما در امان خدا هستيد . دزدان جلو آمدند ، پياده شده دست

امام صادق (عليه السلام) را بوسيدند و گفتند : ديشب در عالم خواب رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) را ديديم ، به ما امر فرمودند خود را به حضرت شما عرضه كنيم ، اكنون در اختيار شما و اين كاروانيم تا دشمنان و دزدان راه را از آنان دفع كنيم ، فرمودند : نيازی به شما نيست ، كسی كه شما را از ما دفع كرد ، دشمنان و دزدان راه را از ما دفع می كند !

كاروان سالم بيابان را پشت سر گذاشت ، ثلث مال خود را به ناتوانان صدقه دادند ، تجارتشان بركت گرفت ، به هر درهمی ده درهم به دست آوردند ، گفتند : بركت وجود حضرت صادق (عليه السلام) چه اندازه عظيم و بزرگ بود ! حضرت فرمودند : بركت معامله با خدا را شناختيد ، بر آن مداومت كنيد(1) .

 

نامه ای بسيار مهم از حضرت رضا به حضرت جواد (عليهما السلام)

بزنطی كه از بزرگان اهل حديث و انسانی با كرامت است می گويد : نامه ی حضرت رضا (عليه السلام) را به حضرت جواد (عليه السلام) كه از مرو به مدينه نوشته بودند به اين مضمون خواندم :

به من خبر رسيده كه غلامان و خادمان بيت هرگاه سوار بر مركب می شوی تا از خانه بيرون بروی تو را از درب كوچك خانه بيرون می برند ، اين عمل ريشه در بخل آنان دارد تا از جانب تو به احدی خير نرسد .

از تو می خواهم به حقی كه به عنوان پدر و امام بر تو دارم ، رفت و آمدت جز از درب بزرگ خانه نباشد ، وقتی سوار می شوی درهم و دينار همراهت باشد ، احدی به تو عرض حاجت نكند جز اينكه به او عطا كنی .

اگر عموهايت از تو درخواست كردند به آنان ببخشی كمتر از پنجاه دينار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عيون اخبار الرضا : 2 / 4 ، باب 30 ، حديث 9 ; وسائل الشيعه : 9 / 390 ، باب 10 ، حديث 12309 ; بحار الأنوار : 93 / 120 ، باب 14 ، حديث 23 .

مده ، اگر خواستی بيشتر بپردازی اختيارش با توست ، و اگر عمه هايت از تو درخواست نمودند كمتر از بيست و پنج دينار نپرداز ، بيشتر خواستی بپردازی حق با توست ، من می خواهم خداوند به تو مقام و مرتبت دهد . انفاق كن و وحشت از تنگدستی و نداری نداشته باش كه عنايت كننده ی به تو صاحب عرش است(1) .

به اين واقعيت هم بايد توجه داشت كه قرآن مجيد در برخی از آيات ، مردم را از صدقه و انفاقی كه منت در آن است و سبب آزار مردم است بشدت منع می كند ، انفاق و صدقه بايد برای رضای خدا صورت گيرد ، و گيرنده ی صدقه از منت صدقه دهنده و هجوم به شخصيتش از جانب انفاق كننده در امان باشد ، و گرنه آن صدقه و انفاق ، باطل و نزد خداوند اجر و مزدی ندارد .

 

 الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنّاً وَلاَ أَذیً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِم وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (2) .

آنان كه اموال خود را در راه خدا انفاق می كنند ، و به دنبال انفاقشان منت و آزار نيست ، نزد خداوند دارای پاداشند ، و خوف و حزنی بر آنان نخواهد بود .

 

 يَا أَ يُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالمَنِّ وَالاَْذَی . . . (3) .

ای ايمان آورده ها ! صدقات خود را به منت گذاری و آزار دادن صدقه گيرنده باطل نكنيد .

 

در هر صورت نماز و انفاق از آنچه كه خداوند مهربان به انسان عنايت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافی : 4 / 43 ، باب الإنفاق ، حديث 5 ; عيون اخبار الرضا : 2 / 8 ، باب 30 ، حديث 20 ; بحار الأنوار : 93 / 121 ، باب 14 ، حديث 24 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 262 .

3 ـ بقره ( 2 ) : 264 .

فرموده ، از زيباييهای معنوی و از جمله راههای اصلاح باطن و ظاهر پس از توبه از گناه و جدا شدن از معصيت است .

ايمان به غيب و اقامه ی نماز ، و انفاق از آنچه خداوند روزی فرموده ، و ايمان به قرآن ، و ساير كتب آسمانی و يقين به آخرت كه در سطور گذشته توضيح داده شد ، واقعياتی است كه در هر انسانی باشد بر هدايت پروردگار قرار گرفته و در دنيا و قيامت اهل فلاح است .

 

 أُولئِكَ عَلَی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِكَ هُمُ المُفْلِحُونَ 

 

فلاح بنا به توضيح محقّقينی چون راغب اصفهانی عبارت از حيات بی مرگ ، عزّت بی ذلت ، علم بی جهل و ثروت بی فقر است كه در آخرت به طور كامل نصيب انسانهايی می شود كه از ايمان به غيب « خدا ، فرشتگان ، برزخ ، محشر ، حساب ، ميزان ، بهشت ، جهنم » و اقامه ی نماز ، و پرداخت زكات و صدقه و انفاق ، و ايمان به قرآن و كتب آسمانی و يقين به آخرت برخوردارند .

بايد دانست كه توبه ی تنها از گناه و قطع رابطه با معصيت در مقبول افتادن انسان در پيشگاه حق كافی نيست ، بلكه بر اساس آيات قرآن مجيد كه قسمتی از آن در صفحات گذشته به نظرتان رسيد بايد بعد از توبه به اصلاح حال و مقال و عمل اقدام كرد ، و به عبارت ديگر با روی آوردن به عمل صالح و اخلاق حسنه و زيباييهای معنوی توبه را كامل و گذشته را جبران و سيئات را به حسنات تبديل نمود .

 

 إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَات وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 5 .

2 ـ فرقان ( 25 ) : 70 .

مگر آنان كه از همه ی گناهان توبه كردند ، و آراسته به ايمان به غيب شدند ، و عمل صالح به جا آوردند ، اينانند كه خداوند سيئاتشان را به حسنات تبديل می كند و خداوند آمرزنده ی مهربان است .

 

در رابطه با عمل صالح و اخلاق حسنه كه از عوامل اصلاح ظاهر و باطن پس از توبه از گناه و قطع رابطه با معصيت است ، قرآن مجيد احسان به پدر و مادر و اقوام و ايتام و مساكين و گفتار نيك با همه ی مردم و اقامه ی نماز و ادای زكات را مطرح می نمايد ، از آنجا كه من قصد دارم در حد لازم با كمك آيات قرآن مجيد و روايات ، زيباييهای معنوی و به عبارت ديگر عوامل اصلاح حال و عمل را مطرح كنم ، آنچه را كه در آيات تفسير شده در صفحات گذشته آمده تكرار نمی كنم . تنها به توضيح مطالبی كه در هر آيه ی مورد نظر به عنوان مطلب تازه و جديد است قناعت می نمايم ، اكنون به بخشی ديگر از واقعيات اخلاقی و عملی در پرتو قرآن كريم توجه نماييد :

 

 . . . لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَذِي الْقُرْبَی وَالْيَتَامَی وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ . . . 

 

نماز و انفاق به اندازه ی لازم به عنوان عبادت خدا و فرمانبری از دستور و امر حضرت حق در سطور گذشته توضيح داده شد ، به اين خاطر از اين آيه ی شريفه در رابطه با احسان به پدر و مادر و اقوام و ايتام و مساكين و گفتار نيك با همه ی مردم ، مطالبی را يادآور می شوم .

احسان به پدر و مادر

كتاب خدا در آيات متعددی پس از امر به عبادت حق ، تمام مرد و زن را به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 83 .

احسان به پدر و مادر فرمان می دهد ، فرمانی كه از آن بوی وجوب شرعی و اخلاقی استشمام می شود ، فرمانی كه اطاعت از آن فرمان ، عين عبادت و بندگی خدا و سرپيچی از آن ، معصيت و گناه و موجب عقاب و عذاب در روز قيامت است .

 

 وَاعْبُدُوا اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً . . . 

خدا را عبادت كنيد ، و به او ذره ای شرك نياوريد ، و به پدر و مادر احسان نماييد . . .

 

احسان به پدر و مادر به تلافی عنايت و لطف و احسانی است كه آن دو نفر به فرزند خود داشته اند ، و از ابتدای ولادت فرزند تا به ثمر رسيدن او از احسان خود نسبت به وی دريغ نداشتند .

همه جا فرزند خود را بر خود مقدم نمودند ، نسبت به او ايثار و از خود گذشتگی كردند ، در طوفان حوادث ، و شرايط سخت او را حفظ نمودند ، و شيرين تر از جان خود آغوش خود را برای او باز كردند ، برای راحت او شبها را بيدار ماندند ، و تلخی زحمات سنگين را به خاطر او با حالتی شيرين تحمل نمودند ، رنج ها و سختی ها در راه تربيت و رشد او چشيدند ، و از شيره ی جان خود فرزندشان را تغذيه كردند ، اضطراب و دلهره ی فراوان بر دوش دل حمل كردند تا فرزند به جايی كه بايد برسد رسيد ، اين فرزند است كه بايد با احسان خود گوشه ای از احسان عظيم آنان را تلافی كند .

 

 وَقَضَی رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً * وَاخْفِضْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نساء ( 4 ) : 36 .

لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً 

و خدای تو فرمان داده كه كسی را جز او عبادت نكنيد ، و نسبت به پدر و مادر احسان نماييد ، اگر يكی از آن دو نفر يا هر دو پير و سالخورده شده اند هرگز كلمه ی « اف » را كه باعث رنجش آنها می شود به آنان مگو ، كمترين آزاری نسبت به آنان روا مدار ، با هر دو با سخن كريمانه صحبت كن ، نهايت تواضع را همراه با رحمت و مهربانی به آنان داشته باش و بگو : پروردگارا ! به هر دو رحمت آر ، چنانكه مرا در كودكی پروراندند .

 

از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال شد احسانی كه به پدر و مادر سفارش شده چيست ؟ فرمودند : با آنان به نيكی و خوبی معاشرت كردن ، و اينكه وادارشان نكنی از تو چيزی بخواهند گرچه بی نياز باشند ، بلكه نياز آنان را برآورده كن بدون اينكه آنان نيازشان را به زبان بياورند ، مگر نه اين است كه خداوند در قرآن فرموده :

 

 لَن تَنَالُوا البِّرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ (2) .

هرگز به مقام نيكی نخواهيد رسيد تا اينكه از آنچه محبوب شماست در راه خدا انفاق كنيد .

 

به آنان اف مگو و آنان را از خود طرد مكن ، و مأيوسشان منما ، اگر تو را در رنج و سختی انداختند تحمل كن و كلمه ای كه باعث ناراحتی آنان گردد بر زبان مياور ، اگر به روی تو دست بلند كردند و بر تو ضربه ای وارد نمودند ، صبر پيشه كن و آنان را از خود مران ، در چنين موقعيتی به آنان بگو : خداوند از شما درگذرد و شما را مورد مغفرت خود قرار دهد ، كه منظور از قول كريم همين است ، با

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اسراء ( 17 ) : 23 ـ 24 .

2 ـ آل عمران ( 3 ) : 92 .

ديده ی محبت و لطف به آنان نظر كن ، جز به رحمت و رقت به چهره ی آنان منگر و صدايت را از صدای آنان بلندتر مكن ، و دست بالای دست آنان مبر ، و از آنان در رفت و آمد پيشی مگير(1) .

امام صادق (عليه السلام) در دنباله ی توضيح احسان می فرمايند : اگر نزد خداوند كلمه ای كمتر از اف بود ، هر آينه فرزندان را از گفتن آن كلمه منع می كرد ، و فرزندان بدانند كه كمترين مرحله ی عاق شدن ، استعمال لغت اف عليه پدر و مادر است(2) . در كتاب شريف كافی روايت شده : از مراحل عاق اين است كه فرزند به صورت حاد و تند به پدر و مادر بنگرد(3) !

مردی از رسول خدا سؤال كرد : حق پدر بر فرزند چيست ؟ حضرت فرمودند :

 

لاَ يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ ، وَلاَ يَمْشی بَيْنَ يَدَيْهِ ، وَلاَ يَجْلِسُ قَبْلَهُ ، وَلاَ يَسْتَسِبُّ لَهُ(4) .

پدر را با نامش نخواند ، جلوتر از او راه نرود ، پيش او ننشيند و با زشتكاری و اعمال ناروا پدر بی گناهش را در معرض ناسزا و فحش مردم قرار ندهد .

 

در روايت آمده : رسول خدا سه بار فرمودند : خوار و ذليل شد ، عرضه داشتند : يا رسول اللّه ! منظورتان كيست ؟ فرمودند : كسی كه پدر و مادر پير و سالخورده ای دارد و با ترك احسان و خدمت به آنان وارد بهشت نشد(5) .

حذيفه به رسول خدا عرض كرد : پدرم در اين ميدان نبرد در جبهه ی مشركين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافی : 2 / 157 ، باب البر بالوالدين ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 71 / 39 ، باب 2 ، حديث 3 .

2 ـ عن حديد بن حكيم عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال أدنی العقوق أف ولو علم الله عزّ وجل شيئا أهون منه لنهی عنه .

   كافی : 2 / 348 ، باب العقوق ، حديث 1 ; بحار الأنوار : 71 / 59 ، باب 2 ، حديث 22 .

3 ـ كافی : 2 / 349 ، باب العقوق ، حديث 7 .

4 ـ كافی : 2 / 158 ، باب البر بالوالدين ، حديث 5 ; بحار الأنوار : 71 / 45 ، باب 2 ، حديث 6 .

5 ـ تفسير صافی : 3 / 185 ، ذيل آيه ی 24 سوره ی اسراء .

است ، اجازه می دهيد به او حمله كنم و وی را به قتل برسانم ؟ فرمودند : نه ، او را رها كن تا ديگری با او درگير شود(1) .

در تفسير امام حسن عسكری از قول رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) روايت شده :

 

أَفْضَلُ والِدَيْكُمْ وَاَحَقُّهُما بِشُكْرِكُمْ مُحَمَّدٌ (صلی الله عليه وآله وسلم) وَعَلِیٌّ (عليه السلام)(2) .

برترين پدر شما ، و سزاوارترينشان به سپاس و شكر شما ، محمد (صلی الله عليه وآله وسلم)و علی (عليه السلام) است .

 

اميرالمؤمنين(عليه السلام) می فرمايند از رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) شنيدم می فرمودند :

 

اَنَا وَعَلیٌّ اَبَوَا هذِهِ الاُْمَّةِ ، وَلَحَقُّنا عَلَيْهِمْ اَعْظَمُ مِنْ حَقِّ اَبَوَیْ وِلاَدَتِهِمْ ، فَاِنّا نُنْقِذُهُمْ اِنْ اَطاعونا مِنَ النّارِ اِلی دارِ الْقَرارِ ، وَنُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبودِيَّةِ بِخِيارِ الاَْحْرارِ(3) .

من و علی دو پدر اين امت هستيم ، و هر آينه حق ما بزرگتر از حق پدری است كه انسان از او به دنيا آمده ، ما اين امت را از آتش نجات می دهيم اگر ما را اطاعت كنند ، و به بهشت می رسانيم اگر از ما فرمان ببرند ، در برنامه ی عبادت خدا اين امت را به آزادگان برگزيده ملحق می نماييم .

احسان به اقوام

منظور از اقوام ، بستگان حسبی و نسبی از جانب پدر و مادر است .

عموها ، دايی ها ، عمه ها ، خاله ها ، فرزندان و دامادها و عروس ها و نواده های آنان جزء اقوامند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير صافی : 3 / 186 ، ذيل آيه ی 24 سوره ی اسراء .

2 ـ تفسير امام عسكری : 330 ، حديث 189 ، ذيل آيه ی 24 سوره ی اسراء ; بحار الأنوار : 23 / 259 ، باب 15 ، حديث 8 .

3 ـ تفسير صافی : 1 / 150 ، ذيل آيه ی 83 سوره ی بقره ; تفسير امام حسن عسكری : 330 ، حديث 190 ; بحار الأنوار : 23 / 259 ، باب 15 ، حديث 8 .

برادران و خواهران ، برادر زادگان و خواهر زادگان ، عروسها و دامادها و هر آن كه وابستگی سببی و نسبی به آنان دارد از اقوام به حساب می آيند .

احسان و صله به آنان عبارت از زيارت آنان و حل مشكلشان و رفع نيازمنديهايشان ، و برآوردن حاجاتشان می باشد .

احسان به اقوام و صله ی رحم ، خواسته ی خدا و دستور و فرمان حضرت حق و فريضه ای اخلاقی و شرعی است كه اجرايش موجب ثواب عظيم ، و تركش باعث عذاب اليم است .

قرآن مجيد شكستن پيمان ، قطع رحم و فساد در زمين را نشانه ی خسران ، و آلودگان به اين امور را از زيانكاران می داند :

 

 الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الاَْرْضِ أُوْلئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ 

 

قطع ارتباط با اقوام گرچه انسان را آزار داده باشند شرعی نيست .

رفت و آمد با اقوام برنامه ای الهی و امری پسنديده ، و شعاعی از اخلاق حسنه است .

اگر بعضی از اقوام انسان خارج از مدار دين باشند و مخالف حق و حقيقت ، چنانچه اميد به هدايت آنان هست ، بايد برای نجات آنان اقدام نمود ، و جهت امر به معروف و نهی از منكر با آنان رفت و آمد كرد .

در باب صله ی رحم روايات بسيار مهمی از رسول خدا و امامان معصوم رسيده كه توجه به آن دستورات حكيمانه بر هر مؤمنی لازم و واجب است .

روايات بسيار مهمی از رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) در زمينه ی صله ی رحم وارد شده كه فوق العاده قابل توجه است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 27 .

 

إنَّ اَعْجَلَ الْخَيْرِ ثَواباً صِلَةُ الرَّحِمِ(1) .

همانا شتابان ترين خير به جانب ثواب ، صله ی رحم است .

 

صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسابَ ، وَتَقی ميتَةَ السُّوءِ(2) .

صله ی رحم حساب انسان را در قيامت آسان می كند ، و از مرگ بد آدمی را حفظ می نمايد .

 

صِلُوا اَرْحَامَكُمْ فِی الدُّنْيا وَلَوْ بِسَلام(3) .

صله با ارحام را در دنيا رعايت كنيد گرچه به يك سلام باشد .

 

صِلْ مَنْ قَطَعَكَ ، وَاَحْسِنْ اِلی مَنْ اَساءَ اِلَيْكَ ، وَقُلِ الْحَقَّ وَلَوْ عَلی نَفْسِكَ(4) .

با خويشاوندی كه با تو بريده صله ی رحم كن ، و به كسی كه با تو بدی نموده خوبی نما ، و حق بگو گرچه به زيان خودت باشد .

 

اِنَّ الرَّجُلَ لَيَصِلُ رَحِمَهُ وَقَدْ بَقِیَ مِنْ عُمْرِهِ ثَلاثُ سِنينَ فَيُصَيِّرُهَا اللهُ عَزَّ وَجَلَّ ثَلاثينَ سَنَةً ، وَيَقْطَعُها وَقَدْ بَقِیَ مِنْ عُمْرِهِ ثَلاثُونَ سَنَةً فَيُصَيِّرُهَا اللهُ ثَلاثَ سِنينَ(5) ثُمَّ تَلا : ( يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ (6) .

همانا مرد صله ی رحم می كند در حالی كه از عمرش سه سال بيشتر باقی نمانده ، خداوند آن را به سی سال برمی گرداند ، و قطع رحم می كند در حالی كه از عمرش سی سال باقی است خداوند آن را به سه سال تبديل می كند ، سپس اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافی : 2 / 152 ، باب صلة الرحم ، حديث 15 ; بحار الأنوار : 71 / 121 ، باب 3 ، حديث 83 .

2 ـ امالی طوسی: 480، المجلس السابع عشر، حديث 1049; بحار الأنوار: 71 / 94، باب 3، حديث 21.

3 ـ نوادر راوندی : 6 ; بحار الأنوار : 71 / 104 ، باب 3 ، حديث 62 .

4 ـ كنز الفوائد : 2 / 31 ، فصل من عيون الحكم ; بحار الأنوار : 74 / 173 ، باب 7 ، حديث 7 .

5 ـ امالی طوسی: 480، المجلس السابع عشر، حديث 1049; بحار الأنوار: 71 / 93، باب 3، حديث 21.

6 ـ رعد ( 13 ) : 39 .

آيه را خواند : خداوند هرچه را بخواهد محو می كند و ثابت می نمايد ، و ام الكتاب نزد اوست .

 

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند :

 

وَأَكْرِمْ عَشِيرَتَكَ فَاِنَّهُمْ جَناحُكَ الَّذِی بِهِ تَطِيرُ ، وَاَصْلُكَ الَّذِی اِلَيْهِ تَصيرُ ، وَيَدُكَ الَّذِی بِها تَصولُ(1) .

خويشانت را اكرام كن ، آنان بال و پر تو هستند كه به وسيله ی آنها پرواز می كنی ، و ريشه ی تو می باشند كه به آنان باز می گردی ، و قدرت تو هستند كه با آنها به دشمنان يورش می بری .

 

امام هادی (عليه السلام) فرمودند : موسی به حضرت حق عرضه داشت :

 

فَما جَزاءُ مَنْ وَصَلَ رَحِمَهُ قَالَ : يا مُوسی ! اُنْسِیءُ لَهُ اَجَلَهُ ، وَاُهَوِّنُ عَلَيْهِ سَكَراتِ الْمَوْتِ(2) .

خداوندا ! جزای كسی كه صله ی رحم می كند چيست ؟ پاسخ آمد : مرگش را به تأخير می اندازم ، و سكرات مرگ را بر او آسان می كنم .

احسان به يتيم

كتاب خدا قرآن مجيد در نزديك به هيجده مورد ، به محبت به يتيم و حفظ اموال او و تربيت و رشدش سفارش می كند .

 

 . . . وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَی قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ المُفْسِدَ مِنَ المُصْلِحِ وَلَو شَاءَ اللّهُ لأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه : 642 ، نامه ی 31 ، فی الرأی فی المرأة ; بحار الأنوار : 71 / 105 ، باب 3 ، حديث 67 .

2 ـ امالی صدوق : 207 ، المجلس السابع و الثلاثون ، حديث 8 ; بحار الأنوار : 66 / 383 ، باب 38 ، حديث 46 .

حَكِيمٌ 

و از ايتام از تو می پرسند ، بگو : صلاح انديشی برای آنان بهتر است ، و اگر با آنان معاشرت كنيد بجاست چون برادران دينی شمايند ، خداوند مفسد را از مصلح می داند ، اگر در امر يتيمان می خواست به شما سخت می گرفت ، خداوند توانا و حكيم است .

 

 وَآتُوا الْيَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً (2) .

اموال ايتام را پس از رسيدنشان به حد رشد و بلوغ به آنان بدهيد ، نامرغوب اموال خود را به مرغوب آنها تبديل ننماييد ، اموال آنان را به ضميمه ی اموال خود مخوريد كه اين گناهی بزرگ است .

 

 إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً (3) .

آنان كه اموال ايتام را به ستم می خورند ، همانا در شكم خود آتش می خورند و به زودی عذاب جهنم را خواهند چشيد .

 

 . . . وَأَن تَقُومُوا لِلْيَتَامَی بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْر فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِهِ عَلِيماً (4) .

درباره ی يتيمان قيام به عدالت كنيد ، آنچه را از خوبی انجام می دهيد همانا خداوند به آن آگاه است .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 220 .

2 ـ نساء ( 4 ) : 2 .

3 ـ نساء ( 4 ) : 10 .

4 ـ نساء ( 4 ) : 127 .

 وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّی يَبْلُغَ أَشُدَّهُ . . . 

و به مال يتيم جز به آن صورتی كه نيكوتر است نزديك نشويد تا يتيم به حد رشدش برسد .

 

رسول خدا (صلی الله عليه وآله) فرمودند :

 

مَنْ قَبَضَ يَتيماً مِنْ بَيْنِ الْمُسْلِمينَ اِلی طَعامِهِ وَشَرابِهِ ، اَدْخَلَهُ اللهُ الْجَنَّةَ اَلْبَتَّةَ اِلا اَنْ يَعْمَلَ ذَنْباً لاَ يَغْفَرُ(2) .

كسی كه جهت خوراندن و نوشاندن ، يتيمی را از ميان مسلمانان برگيرد ، به طور يقين خداوند او را وارد بهشت می كند مگر اينكه گناه غير قابل بخششی مرتكب شود .

 

و نيز آن حضرت فرمودند :

 

اِنَّ فِی الْجَنَّةِ داراً يُقالُ لَها دارُ الْفَرَحِ ، لاَ يَدْخُلُها اِلاَّ مَنْ فَرَّحَ يَتامَی المُؤمِنينَ(3) .

همانا در بهشت خانه ای است كه به آن خانه ی خوشحالی گفته می شود ، آن را وارد نمی شود مگر كسی كه ايتام مردم مؤمن را خوشحال نموده .

 

اَتَی النَّبِیَ رَجُلٌ يَشْكُو قَسْوَةَ قَلْبِهِ ، قالَ : اَتُحِبُّ اَنْ يَلينَ قَلْبُكَ وَتُدْرِكَ حاجَتَكَ ؟ اِرْحَمِ الْيَتيمَ ، وَامْسَحْ رَأْسَهُ ، وَاَطْعِمْهُ مِنْ طَعامِكَ ، يَلِنْ قَلْبُكَ ، وَتُدْرِكَ حاجَتَكَ(4) .

مردی به محضر پيامبر شرفياب شد و از سنگدلی شكايت كرد ، حضرت فرمودند : علاقه داری دلت نرم شود و به حاجت خود برسی ؟ به يتيم مهربانی كن ، دست محبت بر سر او بكش ، از غذای خود به او بخوران ، دلت نرم می شود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ انعام ( 6 ) : 152 .

2 ـ الترغيب : 3 / 347 .

3 ـ كنز العمال : 6008 ; تفسير معين : 12 .

4 ـ الترغيب : 3 / 349 .

و دست يابی به حاجتت برايت ميسر می گردد .

 

حضرت علی (عليه السلام) فرمودند :

 

ما مِنْ مُؤمِن وَلاَ مُؤْمِنَة يَضَعُ يَدَهُ عَلی رَأْسِ يَتيم تَرَحُّماً لَهُ اِلاّ كَتَبَ اللهُ لَهُ بِكُلِّ شَعْرَة مَرَّتْ يَدُهُ عَلَيْهَا حَسَنَةً(1) .

هيچ مرد و زن مؤمنی از روی مهربانی دست نوازش بر سر يتيم نكشد جز آنكه به هر مويی كه دستش از روی آن عبور می كند خداوند برايش حسنه ای می نويسد .

احسان به مساكين

مسكين يعنی انسانی كه زمين گير شده ، و به ضرر و تهيدستی گرفتار گشته ، و راه درآمدی برای او نيست .

بر مؤمن ، وظيفه ی الهی و مسئوليت و تكليف است كه از مال خود به او كمك كند ، و با حفظ آبروی او در رفع مشكلاتش بكوشد و به نيازهای او رسيدگی نمايد .

قرآن مجيد رعايت حال مساكين را واجب می داند ، و رسيدگی به امور آنان را جزيی از عبادت حق به حساب می آورد ، چرا كه خداوند علاقه دارد مردم به مساكين توجه ويژه داشته باشند ، و زمينه ی رفاه حال و راحتی معيشت را برای آنان فراهم نمايند .

بی توجهی به مساكين امری فوق العاده ناپسند ، و بدون ترديد بر اساس آيات قرآن مجيد موجب عذاب سخت در روز قيامت است .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ثواب الاعمال: 199 ، ثواب من مسح يده علی رأس يتيم; بحار الأنوار: 72 / 4 ، باب 31 ، حديث 9 .

 وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيراً 

ای رسول من ! حقوق مالی خويشاوندان و از كار افتاده و در راه مانده را ادا كن ، و از اسراف بپرهيز .

 

 . . . وَآتَی المَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوي الْقُرْبَی وَالْيَتَامَی وَالمَسَاكِينَ وَابْنَ الْسَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقابِ . . . (2) .

مردم نيكوكار مال خود را در عين علاقه به آن به خويشاوندان ، و ايتام و از كار افتادگان ، و در راه مانده ، و به درخواست كنندگان مستحق و در طريق آزاد شدن بردگان می پردازند .

 

 إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (3) .

همانا صدقات مخصوص به هشت طايفه است : فقرا ، مساكين ، متصديان امور صدقات ، متمايل كردن غير مسلمانان به اسلام ، آزادی بردگان ، ورشكستگان ، راه خدا ، در راه مانده . مصرف صدقات در اين هشت مورد فريضه ای است از جانب خدا ، و خداوند آگاه و حكيم است .

 

منع مسكين از مال ، و عدم توجه به وضع او نه تنها عامل عذاب در آخرت است بلكه آثار سويی در زندگی دنيايی انسان هم خواهد گذاشت .

خداوند در سوره ی « ن والقلم » از آيه ی 17 تا 33 داستان برادرانی را نقل می كند كه باغ آبادی را از پدر خود به ارث بردند ولی بر خلاف روش پدر كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اسراء ( 17 ) : 26 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 177 .

3 ـ توبه ( 9 ) : 60 .

مردی سخی و دلسوز به حال بيچارگان بود ، همان موقعی كه باغ را به ارث بردند در جلسه ای بنا گذاشتند كه از فردای آن شب به احدی از مساكين كمك نكنند ، و درب باغ را ببندند و مستحقی را راه ندهند ، ولی همان شب به خاطر اين نيت شيطانی و فكر ابليسی و نقشه ی شوم ، صاعقه ای به دستور خداوند آن باغ را با تمام درختان پرثمرش از ريشه و بن سوزاند ، و جز مشتی خاكستر سياه از آن منطقه ی آباد و سرسبز چيزی باقی نگذاشت .

آنان وقتی صبح زود در باغ را گشودند و آن وضع ناهنجار را ديدند ، يكديگر را سرزنش كردند و فرياد برآوردند : وای بر ما كه ما اهل طغيان و تجاوز از حدود الهی و مقررات پروردگاريم !

قرآن مجيد بروز مشكلات ، و ظهور فقر و تنگدستی را محصول عواملی از جمله كمك نكردن به مسكين می داند :

 

 وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ * كَلاَّ بَلْ لاَ تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ * وَلاَ تَحَاضُّونَ عَلَی طَعَامِ الْمِسْكِينِ * وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلاً لَمّاً * وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً 

و اما وقتی كه انسان را به عرصه ی آزمايش دچار كند ، و روزی او را تنگ نمايد و وی را به فقر و تهيدستی مبتلا كند ، می گويد : پروردگارم مرا خوار و زبون ساخت . نه چنين نيست ، شما يتيم را اكرام نمی كنيد ، و طعام دادن به مسكين را تشويق نمی نماييد ، و ارث را به تمامی می خوريد ، و به شدت مال را دوست داريد ! ( به طوری كه در قلب شما جز محبت مال وجود ندارد ، اين امور است كه به صورت فقر و تنگدستی ، و نداری و خواری در زندگی شما ظهور و بروز كرده است ! )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ فجر ( 89 ) : 16 ـ 20 .

قرآن مجيد در سوره ی مباركه ی الحاقه عذابهای بسيار سختی را برای گروهی از مردم مطرح می كند ، و دو عامل را باعث آن عذابها می داند :

1 ـ عدم ايمان به خداوند 2 ـ رغبت نداشتن به اطعام مسكين .

ترجمه ی آن آيات چنين است :

و اما كسی كه پرونده ی عملش را به دست چپش دهند ، فرياد برمی دارد : ای كاش نامه ی مرا به من نمی دادند ، و از حسابم باخبر نمی شدم ، ای كاش مرگ حيات مرا قطع می كرد ، و من وارد محشر نمی شدم ، ثروت من امروز مرا بی نياز از عذاب و خشم خدا نمی كند ، تمام قدرت و سلطنتم نابود شد ، آنگاه از خداوند خطاب می رسد : او را بگيريد و در غل و زنجير ببنديد ، سپس به جهنم دراندازيد ، آنگاه او را به زنجيری كه طولش هفتاد ذراع است دركشيد ، او به خداوند بزرگ ايمان نياورد ، و رغبت به اطعام مسكين نشان نداد ! برای او در امروز هيچ دوستی كه به فريادش برسد وجود ندارد ، و غذايی جز چرك و خون دوزخيان بهره ی او نيست ، و كسی جز خطاكاران از آن طعام نمی خورد(1) !

راستی توجه به وضع مساكين چه اندازه مهم است كه غافل از آن منفور حق ، و مستوجب سخت ترين عذاب در روز قيامت است .

از امين وحی جبرييل نقل شده كه فرمود :

 

اَنا مِنَ الدُّنْيا اُحِبُّ ثَلاثَةَ اَشْياءَ : اِرْشادَ الضّالِّ وَاِعانَةَ الْمَظْلومِ وَمَحَبَّةَ الْمَساكِينِ(2) .

من از دنيا عاشق سه برنامه ام : راهنمايی گمراه ، و كمك و ياری دادن به ستمديده و عشقورزی به مساكين .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الحاقه ( 69 ) : 25 ـ 37 .

2 ـ مواعظ العدديه : 147 .

4امام صادق (عليه السلام) فرمودند :

 

فَمَنْ واساهُمْ بِحَواشِی مالِهِ وَسَّعَ اللهُ عَلَيْهِ جِنانَهُ وَاَنالَهُ غُفْرانَهُ وَرِضْوانَهُ . . .(1) .

كسی كه با ثروت جمع شده اش به مساكين كمك كند ، و آنان را برای رفع نيازمنديهايشان ياری دهد ، خداوند بهشت او را وسيع نمايد ، و او را به غفران و رضوانش برساند .

 

امام ششم (عليه السلام) فرمودند :

هركس مؤمنی را غذا دهد تا سيرش كند ، احدی اندازه ی مزدش را در آخرت نداند ، نه فرشته ی مقرب و نه پيامبر مرسل ، جز خدای جهان كه فقط او به اجر چنين انسانی آگاه است .

از موجبات مغفرت و آمرزش ، غذا دادن به مسلمان گرسنه است ، سپس حضرت صادق (عليه السلام) قول خدای عز و جل را خواندند(2) .

 

 أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْم ذِي مَسْغَبَة * يَتِيماً ذَا مَقْرَبَة * أَوْ مِسْكِيناً ذَا مَتْرَبَة (3) .

يا غذا دادن در روز قحطی و گرسنگی به يتيم خويشاوند ، يا به از كار افتاده ی خاك نشين .

گفتار نيك

كثرت آيات قرآن در رابطه با زبان و عملكرد اين عضو بسيار حساس ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير امام حسن عسكری : 345 ، حديث 226 ; تفسير صافی : 1 / 151 ، ذيل آيه ی 83 سوره ی بقره ; بحار الأنوار : 66 / 344 ، باب 38 .

2 ـ كافی : 2 / 201 ، باب اطعام المؤمن ، حديث 6 ; وسائل الشيعه : 24 / 309 ، باب 32 ، حديث 30627 .

3 ـ بلد ( 90 ) : 14 ـ 16 .

نشانگر عظمت و بزرگی و موقعيت و موقف اين پاره گوشت است .

زبان ، يا عامل نجات يا موجب هلاكت انسان در دنيا و آخرت است .

زبان ، آرام كننده ی خانواده و اجتماع ، و برهم زننده ی آرامش اهل و عيال و ملت است .

زبان ، اصلاح گر و افسادگر ، و حافظ آبروی مردم و اسرار آنها ، يا بر باد دهنده ی آبروی انسانها و فاش كننده ی اسرار آنهاست .

قرآن از تمام مردم به خصوص اهل ايمان دعوت می كند كه با مردم جز گفتار نيك نداشته باشند .

علاوه بر آيات قرآن درباره ی زبان ، روايات بسيار مهمی نيز در رابطه با اين عضو از پيامبر و امامان معصوم رسيده ، كه شايد مجموعه ی آن روايات كه در كتب حديث پراكنده است اگر يك جا گردآوری گردد به اندازه ی يك كتاب قطور شود .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) می فرمايند :

 

اِذا اَصْبَحَ ابْنُ آدَمَ اَصْبَحَتِ الاَْعْضاءُ كُلُّها تَسْتَكْفِی اللِّسانَ ، اَیْ تَقولُ : اِتَّقِ اللهَ فِينَا ، فَاِنَّكَ اِنِ اسْتَقَمْتَ اسْتَقَمْنا ، وَاِنِ اعْوَجَجْتَ اعْوَجَجْنا(1) .

زمانی كه فرزند آدم شب را به روز آورد ، تمام اعضای بدن او هم شب را به روز می آورند ، تمام اعضا به زبان می گويند : درباره ی ما تقوای الهی را رعايت كن ، چرا كه اگر تو مستقيم باشی ما هم مستقيم خواهيم بود ، و اگر تو كژ باشی ما هم مبتلا به كژی خواهيم شد .

 

اميرالمؤمنين (عليه السلام) می فرمايند :

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ محجة البيضاء : 5 / 193 ، كتاب آفات اللسان .

اَللِّسانُ ميزانُ الاِْنْسانِ(1) .

زبان ترازوی انسان است . ( يعنی هر انسانی از نظر قدر و منزلت و پستی و خواری با وضع زبانش سنجيده می شود . )

 

رسول حق می فرمايند :

 

يُعَذِّبُ اللهُ اللِّسانَ بِعَذاب لاَ يُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوارِحِ فَيَقولُ : يا رَبِّ عَذَّبْتَنِی بِعَذاب لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوارِحِ ، فَيُقالُ لَهُ : خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشارِقَ الاَْرْضِ وَمَغارِبَها فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرامُ ، وَانْتُهِبَ بِهِ الْمالُ الْحَرامُ ، وَانْتُهِكَ بِهِ الْفَرْجُ الْحَرامُ(2) .

خداوند زبان را به عذابی دچار كند كه چيزی از جوارح را به آن صورت عذاب نكند ، می گويد : خداوندا ! به عذابی مبتلا كردی كه چيزی از جوارح را اين چنين دچار عذاب ننمودی ، به او گفته می شود : كلمه ای از تو درآمد ، به مشرقها و مغربهای زمين رسيد ، به سبب آن كلمه خون محترمی ريخته شد ، و مال محترمی به غارت رفت ، و آبروی محترمی ريخته شد !

 

حضرت علی (عليه السلام) فرمودند :

 

كَمْ مِنْ اِنْسان اَهْلَكَهُ لِسانٌ(3) .

چه بسا انسانی كه زبان او را هلاك كرد !

 

در هر صورت شب و روز بايد از زبان مواظبت كرد ، و او را در سخن گفتن آزاد نگذاشت ، به وقت گفتن در هر كجا و در هر زمينه و نزد هركس ، و برای

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ غرر الحكم : 209 ، اللسان ميزان ، حديث 4021 .

2 ـ كافی : 2 / 115 ، باب الصمت و حفظ اللسان ، حديث 16 ; بحار الأنوار : 68 / 304 ، باب 78 ، حديث 80 .

3 ـ غرر الحكم : 213 ، حظه اللسان و أهميته ، حديث 4159 .

هركس ، و در هر موضوعی انديشه لازم است ، و توجه به حضرت حق و قيامت واجب است ، مباد كه زبان ، انسان را دچار گناهانی كند كه توبه از آن مشكل و جبران خسارتش محال باشد .

امام صادق (عليه السلام) می فرمايند : با مؤمن و مخالف ، سخن به نيكی و خوبی بگوييد ، گفتارتان با تمام مردم جز گفتار نيك و پسنديده و منطقی نباشد .

با مردم مؤمن بايد با گشاده رويی و نشاط و انبساط سخن گفت آن هم سخن به نيكی و خوبی ، و با مخالفان بايد به گونه ای حرف زد كه سبب جذب آنان به ايمان گردد ، و اگر زمينه ی جذب وجود نداشته باشد انسان و ساير برادران مؤمنش از شر او در امان روند ، سپس حضرت فرمودند : مدارای با دشمنان خدا برترين صدقه ی انسان به خودش و برادران ايمانی اش می باشد(1) .

از حضرت باقر (عليه السلام) در توضيح آيه ی شريفه ی : ( وَقولوا لِلنّاس حُسناً ) روايت شده : با مردم به نيكوترين گفتاری كه دوست داريد به شما گفته شود سخن بگوييد چرا كه خداوند نسبت به افرادی كه در گفتارشان نسبت به اهل ايمان و مردم محترم ، لعنت و بدگويی و طعنه و ناسزاست و در كلامشان اصرار بی جاست بغض و كينه دارد ، و دوستدار مردم باحيا و بردبار و ضعيف و پارسا پيشه است(2) .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمودند :

 

كَلامُ ابْنِ آدَمَ كُلُّهُ عَلَيْهِ لاَ لَهُ اِلاَّ اَمْرٌ بِالْمَعْروفِ ، وَنَهْیٌ عَنِ الْمُنْكَرِ ، اَوْ ذِكْرُ اللهِ(3) .

همه ی سخن فرزند آدم به زيان اوست نه به سودش ، مگر امر به معروف و نهی از منكر و ذكر خدا .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير صافی : 1 / 152 ، ذيل آيه ی 83 سوره ی بقره ; بحار الأنوار : 72 / 401 ، باب 87 ، حديث 42 .

2 ـ تفسير عياشی : 1 / 48 ، حديث 63 ; تفسير صافی : 1 / 152 ، ذيل آيه ی 83 سوره ی بقره ; بحار الأنوار : 71 / 161 ، باب 10 ، حديث 19 .

3 ـ مواعظ العدديه : 87 .

بر اساس آيه ی 83 سوره ی بقره كه شرح آن در سطور گذشته آمد ، احسان به پدر و مادر ، و اقوام و ايتام و مساكين و گفتار نيك و قول حسن و سخن خوب با تمام مردم ، از زيباييهای معنوی است و تائب از گناه ، به خصوص گناهان كبيره برای تكميل توبه و اصلاح عمل و گفتار بايد لزوماً پای بند به اين آيه ی شريفه شود ، و مسايل بسيار مهمی كه در آيه مطرح است با شور و نشاط به اجرا بگذارد تا وجودش از امور زشت شسته و پاك شود ، و عمل و اخلاق و گفتارش به عرصه ی صلاح و اصلاح درآيد .

اخلاص

مسأله ی بسيار باعظمت اخلاص و خلوص نيت واقعيتی است كه در قرآن مجيد و روايات به شدت مورد توجه قرار گرفته .

تنها فكر و نيت و عمل و اخلاقی از ارزش برخوردار است ، و صاحب آن مستحق اجر عظيم و رضوان الهی است كه غرق در خلوص باشد .

حركت و كار و كوشش ، و امور اخلاقی اگر برای غير خدا انجام بگيرد فاقد ارزش است ، و نزد خداوند اجر و مزدی ندارد .

كسی كه از گناهان توبه می كند به فرموده ی قرآن مجيد بايد پس از توبه به اصلاح حال و قال خود برخيزد ، و در تمام امور پناهنده به حضرت حق شود ، و تمام دين و شئون دينش را برای خدا خالص كند ، و از ريا و خودنمايی بپرهيزد ، و در انجام فرايض و تكاليف جز با خدا معامله ننمايد تا معيت با اهل ايمان پيدا كند ، در اين زمينه آيه ی زير بسيار بسيار قابل توجه و دقت است :

 

 إِلاَّ الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلّهِ فَأُولئِكَ مَعَ

المُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللّهُ المُؤْمِنِينَ أَجْراً عَظِيماً 

مگر آنان كه توبه كردند ، و خود را اصلاح نمودند ، و پناهنده به خدا شدند ، و دين خود را برای خدا خالص نمودند ، پس اينان با مؤمنانند و به زودی خداوند به مردم مؤمن اجر عظيم عنايت می كند .

 

 أَلاَ لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ . . . (2) .

آگاه باشيد دين خالص برای خداست .

 

آنچه آلوده به ريا و خودنمايی و شرك است از عرصه گاه حريم حق جداست و ربطی به حضرت او ندارد .

 

 . . . فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ (3) .

پيامبر من ! خدا را عبادت كن در حالی كه دين را برای او خالص قرار دهی .

 

اعمال غير مخلصان پوچ و هيچ است ، و خريدار اعمال مخلصان خداوند مهربان است .

 

 . . . لَنا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ (4) .

پيامبرم ! به بدكاران و مشركان بگو : اعمال ما برای ماست ، و اعمال شما برای شما و ما نسبت به خداوند بندگان با اخلاصيم .

 

ريا عمل را باطل می كند و ارزش آن را بر باد می دهد ، و اخلاص ، عمل را قيمت می دهد و آن را مايه ی جزا و مزد آخرت می نمايد .

بر توبه كننده لازم است نيت خود را اصلاح كند ، و محور اراده و قصد باطنی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نساء ( 4 ) : 146 .

2 ـ زمر ( 39 ) : 3 .

3 ـ زمر ( 39 ) : 2 .

4 ـ بقره ( 2 ) : 139 .

خود را خدا قرار دهد تا درخت توبه ی او به ميوه بنشيند .

راه كسب اخلاص ، توجه به خدا و قيامت و دقت در روش و منش اوليای الهی است ، و اينكه انسان باور كند كليد بهشت و جهنم در اختيار كسی جز خدا نيست ، و سعادت و شقاوت انسان ربطی به ديگران ندارد .

رسول خدا در رابطه با سود اخلاص فرموده اند :

 

مَا اَخْلَصَ عَبْدٌ لِلّهِ عَزَّ وَجَلَّ اَرْبَعِينَ صَباحاً اِلاّ جَرَتْ يَنابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلی لِسانِهِ(1) .

بنده ای چهل روز خود را برای خداوند خالص ننمود ، مگر اينكه چشمه های حكمت از قلبش بر زبانش جاری شد .

 

امام صادق (عليه السلام) فرموده اند :

 

اِنَّ الْمُؤمِنَ لَيَخْشَعُ لَهُ كُلُّ شَیْء وَيَهابُهُ كُلُّ شَیْء ثُمَّ قالَ : اِذا كانَ مُخْلِصاً لِلّهِ اَخافَ اللهُ مِنْهُ كُلَّ شَیْء حَتّی هَوامَّ الاَْرْضِ وَسِباعَها وَطَيْرَ السَّماءِ(2) .

همانا برای مؤمن همه چيز خشوع می كند ، و همه چيز از او خوف دارد ، سپس فرمودند : زمانی كه مؤمن برای خدا خالص شود ، خداوند همه چيز را از عظمت و جلال او می ترساند ، حتی گزندگان و درندگان زمين و پرندگان آسمان .

 

امام علی (عليه السلام) فرمودند :

 

سَبَبُ الاِْخْلاصِ الْيَقينُ(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عيون اخبار الرضا : 2 / 69 ، باب 31 ، حديث 321 ; بحار الأنوار : 67 / 242 ، باب 54 ، حديث 10 .

2 ـ جامع الأخبار : 100 ، الفصل السادس و الخمسون فی الإخلاص ; بحار الأنوار : 67 / 248 ، باب 54 ، حديث 21 .

3 ـ غرر الحكم : 62 ، فوائد اليقين ، حديث 746 .

عامل پديد آمدن اخلاص ، يقين به حقايق است .

 

اَصْلُ الاِْخْلاصِ الْيَأْسُ مِمّا فِی اَيْدِی النّاسِ(1) .

ريشه ی اخلاص ، نا اميدی از همه ی آنچه كه در دست مردم است می باشد .

 

مَنْ رَغِبَ فِيما عِنْدَ اللهِ اَخْلَصَ عَمَلَهُ(2) .

كسی كه رغبت به رحمت و رضوان و بهشت الهی دارد عملش را خالص می كند .

صبر

شكيبايی و صبر در آنچه كه قرآن و روايات نسبت به آن دستور صبر داده اند ، مسأله ای الهی و اخلاقی و انسانی است ، و امری است محبوب حق ، و سزاوار اجر بزرگ و ثواب عظيم . صبر ، عامل حفظ دين و نگاهبان انسان از بی ميل شدن به حق و حقيقت ، و عامل تقويت روح و روان ، و حافظ انسان از افتادن در دام شياطين جنی و انسی است .

انسان اگر در پيشامدها و حوادث تلخ و شيرين كه غارتگر دين و ايمان است ، و به هنگام طاعت و عبادت ، و به وقت گناه و معصيت صبر كند ، به اين معنا كه حوادث را هماهنگ با قواعد الهی تحمل كند ، و برای نجات خود به دشمنان حق پناه نبرد ، و به وقت طاعت و عبادت خود را در گردونه ی بندگی قرار دهد و مقاومت كند ، و زمان آماده شدن زمينه ی معصيت و گناه ، تلخی گذشت از لذتها را به دوش جان بردارد ، به فرموده ی قرآن مجيد مستحق صلوات و رحمت خداوند می شود .

 

 وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنَ الاَْمْوَالِ وَالاَْنْفُسِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ غرر الحكم : 398 ، الفصل التاسع ، حديث 9249 .

2 ـ غرر الحكم : 155 ، الإخلاص فی العمل ، حديث 2907 .

وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ * أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ 

ما شما را به چيزی از خوف از دشمن به وقت جنگ ، و گرسنگی و كم شدن از اموال و جانها و ميوه ها امتحان می كنيم و به اين امور مبتلا می سازيم . پيامبر من ! صابران بر اين پنج امتحان را بشارت بده ، آنان كه چون مصيبتی به آنها وارد شد با دل و زبان گفتند : ما از خداييم و به او باز می گرديم ، از جانب خداوند بر اينان درود و رحمت است و اينان هدايت شدگانند .

 

 . . . وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِن كُلِّ بَاب * سَلامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ (2) .

فرشتگان از هر دری در قيامت به آنان وارد می شوند و می گويند : سلام بر شما به خاطر اينكه در عبادت و طاعت ، و برای پاك ماندن از معصيت ، و در حوادث و آفات صبر كرديد ، پس بهشت برای شما نيكو منزلگاهی است .

 

 مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاق وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (3) .

آنچه از مال و منال و مقام دنيا نزد شماست پايان می پذيرد و آنچه از ثواب و اجر برای شما نزد خداست باقی ماندنی و ابدی است ، هر آينه به آنان كه صبر كردند جزا می دهيم بهتر از آنچه در دنيا عمل كردند .

 

 أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا . . . (4) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره ( 2 ) : 155 ـ 157 .

2 ـ رعد ( 13 ) : 23 ـ 24 .

3 ـ نحل ( 16 ) : 96 .

4 ـ قصص ( 28 ) : 54 .

ايشان را به خاطر آنچه بر آن صبر ورزيدند دوبار پاداش داده می شود .

 

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمودند :

 

مَنْ يَتَصَبَّرْ يُصَبِّرْهُ اللهُ وَمَنْ يَسْتَعْفِفْ يُعِفَّهُ اللهُ وَمَنْ يَسْتَغْنِ يُغْنِهِ اللهُ وَما اُعْطِیَ عَبْدٌ عَطاءً هُوَ خَيْرٌ وَاَوْسَعُ مِنَ الصَّبْرِ(1) .

كسی كه خود را در گردونه ی شكيبايی قرار دهد ، خداوند او را به شكيبايی وا می دارد ، و هركس خود را به عرصه گاه عفت و پارسايی بكشد ، خداوند او را به پارسايی بيندازد ، و هركس از خدا بی نيازی بخواهد ، خداوند او را بی نياز كند ، و به عبد بهتر و گسترده تر از صبر چيزی عطا نشده .

 

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند :

 

اَلْحَقُّ ثَقِيلٌ ، وَقَدْ يُخَفِّفُهُ اللهُ عَلی اَقْوام طَلَبُوا الْعاقِبَةَ فَصَبَرُوا نُفُوسَهُمْ ، وَوَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللهِ لِمَنْ صَبَرُوا ، اِحْتَسِبْ فَكُنْ مِنْهُمْ وَاسْتَعِنْ بِاللهِ(2) .

حق سنگين است ، خداوند بر اقوامی كه به دنبال عاقبت به خيری هستند و خود را به صبر و شكيبايی وا می دارند سبك می نمايد ، آری حق را برای آنان كه اعتماد به درستی وعده ی خدا برای صبر كنندگان دارند خفيف و آسان می گرداند . برای خداوند كار نيك انجام بده ، و واقعيات را به حساب بياور ، در نتيجه از صابران باش و از خدا كمك بخواه .

 

و نيز آن حضرت فرمودند :

 

اِصْبِرْ عَلی مَرارَةِ الْحَقِّ ، وَاِيّاكَ اَنْ تَنْخَدِعَ بِحَلاوَةِ الْباطِلِ(3) .

بر تلخی حق صبر كن ، و بر حذر باش از اينكه تن به فريب شيرينی باطل دهی .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كنز العمال : حديث 6522 .

2 ـ نهج البلاغه : 699 ، نامه ی 53 ; تحف العقول : 142 ; بحار الأنوار : 74 / 259 ، باب 10 ، حديث 1 .

3 ـ غرر الحكم : 70 ، الصبر علی الحق ، حديث 993 .

مردی از اهل كوهستان از حضرت صادق (عليه السلام) نسبت به مسأله ای نظرخواهی كرد ، حضرت بر خلاف آنچه كه آن مرد دوست داشت نظر داد ، امام در چهره ی او كراهت و بی ميلی ديد ، به او فرمودند : ای مرد ! بر حق شكيبا باش ، همانا احدی برای حق صبر ننموده مگر اينكه خداوند به چيزی او را عوض داده كه برای او بهتر بوده .

از حضرت باقر (عليه السلام) روايت شده :

 

الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكارِهِ وَالصَّبْرِ ، فَمَنْ صَبَرَ عَلَی الْمَكارِهِ فِی الدُّنْيا دَخَلَ الْجَنَّةَ ، وَجَهَنَّمُ مَحْفوفَةٌ بِاللَّذّاتِ وَالشَّهَواتِ ، فَمَنْ اَعْطی نَفْسَهُ لَذَّتها وَشَهْوَتَها دَخَلَ النّارَ(1) .

بهشت محاصره به ناگواريها و صبر است ، كسی كه در دنيا بر ناگواريها شكيبايی ورزد وارد بهشت می شود ، و جهنم محاصره به خوشيها و تمايلات حيوانی است ، هركس دنبال لذات و شهوات باشد وارد آتش می شود .

 

و نيز آن حضرت فرمودند :

 

اَلصَّبْرُ صَبْرانِ : صَبْرٌ عَلَی الْبَلاءِ حَسَنٌ جَميلٌ ، وَأَفْضَلُ الصَّبْرَيْنِ الْوَرَعُ عَنِ الْمَحارِمِ(2) .

صبر دو صبر است : صبر بر بلا و حادثه كه نيكو و زيباست ، و بهترين دو صبر ، خودداری از محرمات است .

 

راستی صبر در همه ی امور برای اينكه دين و ايمان و عمل و اخلاق انسان سالم بماند ، و عاقبت خوشی نصيب انسان شود ، چه زينت نيكويی و حال پرقيمتی برای آدمی است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافی : 2 / 89 ، باب الصبر ، حديث 7 ; بحار الأنوار : 68 / 72 ، باب 62 ، حديث 4 .

2 ـ كافی : 2 / 91 ، باب الصبر ، حديث 14 ; وسائل الشيعه : 15 / 237 ، باب 19 ، حديث 20371 .

تائب از گناه واجب است با تمرين و رياضت ، آراسته به صبر شود ، و بر پاك ماندن از گناه اصرار ورزد تا برای هميشه از شر هوای نفس و وساوس شيطانی و معصيت و آلودگی آسوده شود ، كه بدون صبر ساختمان توبه برجا نمی ماند ، و رحمت حق بر انسان تداوم نمی يابد .

مال حلال

خداوند مهربان رساندن روزی را به مخلوقات روزی خور بر خود واجب نموده ، و نيازمندی در اين زمينه از قلم نمی افتد .

كانالها و طرقی كه برای رسيدن انسان به روزی مخصوص خودش قرار داده زياد است از جمله ی آنها : ارث ، هبه ، پيدا شدن گنج و از همه ی راهها مهمتر كسب حلال است .

كسب حلال مانند دامداری ، كشاورزی ، صنعت ، هنرهای دستی ، تجارت و كارهای سنگين مثبت بدنی است .

مالی كه از طرق نامشروع به دست می آيد حرام ، و استفاده كردن از آن موجب عذاب در روز قيامت است .

دزدی ، غصب ، رشوه ، كم فروشی ، غارتگری و به زور ستم ستاندن ، ممنوع و آلوده به آنها از رحمت حق محروم است .

قرآن مجيد و روايات بر به دست آوردن حلال اصرار عجيبی دارند ، تا جايی كه قرآن مجيد دستور می دهد اول از حلال بخوريد ، سپس به عبادت خدا برخيزيد .

 

 يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مؤمنون ( 23 ) : 51 .

ام عبدالله وقت افطار قدحی از شير برای رسول خدا فرستاد ، حضرت به آورنده فرمودند : شير را برگردان و بگو اين شير از كجا برای تو آماده شده ؟ رفت و برگشت ، عرضه داشت : از گوسپند ، باز پس فرستاد و فرمودند : گوسپند از كجا آمده ؟ پيام داد : از مال مربوط به خودم خريده ام ، حضرت شير را ميل كرد .

فردای آن روز ام عبدالله به حضور رسول الهی آمد و عرضه داشت : من برای شما شير فرستادم و شما پس فرستادی ، تا با دو بار رفت و آمد پذيرفتی ، چه حسابی در كار بود ؟ حضرت فرمودند : به تمام پيامبران پيش از من فرمان داده شده كه جز حلال و پاك نخورند ، و جز عمل صالح انجام ندهند(1) .

قرآن به تمام مردم روی زمين امر می كند كه از حلال و پاكيزه تناول كنند ، و در زمينه ی به دست آوردن مال و روزی و تأمين معيشت قدم جای قدم شيطان نگذارند ، چرا كه شيطان آنان را به زشتی و گناه و تهمت زدن به خدا فرمان می دهد .

 

 يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الاَْرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُواتِ ال شَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (2) .

 

اهل ايمان بايد در به دست آوردن مال اندازه نگهدارند ، و به حلال خدا قناعت ورزند ، و چشم به مال ديگران نداشته باشند ، و به اين واقعيت بسيار مهم با تمام وجود توجه داشته باشند كه پيامبر بزرگ اسلام اعلام فرموده اند :

 

حُرْمَةُ مالِ الْمُسْلِمِ كَدَمِهِ(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الدرّ المنثور : 5 / 10 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 168 ـ 169 .

3 ـ تفسير معين : 25 .

احترام مال مسلمان همچون احترام خون اوست .

 

يعنی چنانكه در حفظ جان مسلمان و حيات مؤمن می كوشيد در حفظ مال او هم بكوشيد ، كه غارت مال مسلمان و سلب مالكيت او به ناحق ، به مانند ريختن خون او و ضربه زدن به جان اوست .

دنبال حلال رفتن ، و قناعت به روزی حق ، از زيباييهای معنوی بلكه از اصول زيبايی و آراستگی و درستی است .

از جمله اموری كه انجامش بر شخص تائب واجب عينی و لازم فوری است اصلاح مال است ، به اين معنی كه اگر در مال او حقی از ديگران وجود دارد با كمال ميل و شوق ، آن حق را از مالش جدا كرده به صاحبش برگرداند ، و تا پايان عمر مواظب باشد كه جز حلال به دست نياورد ، و غير حلال مصرف ننمايد .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرموده اند :

 

مَنْ اَكَلَ لُقْمَةً مِنْ حَرام لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلاةٌ اَرْبَعِينَ لَيْلَةً(1) .

كسی كه يك لقمه از حرام بخورد ، چهل شب نماز او پذيرفته نمی شود .

 

و نيز فرموده اند :

 

اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ حَرَّمَ الْجَنَّةَ جَسَداً غُذِیَ بِحَرام(2) .

خداوند عز و جل بهشت را بر بدنی كه به حرام تغذيه كرده حرام نموده است .

 

پيامبر (صلی الله عليه وآله وسلم) در حديثی عجيب فرموده اند :

 

تَرْكُ لُقْمَة حَرام اَحَبُّ اِلَی اللهِ مِنْ صَلاةِ اَلْفَیْ رَكْعَة تَطَوُّعاً(3) .

وا گذاشتن يك لقمه ی حرام و نخوردن آن نزد خداوند از دو هزار ركعت نماز مستحبی محبوبتر است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كنز العمال : 9266 .

2 ـ كنز العمال : 9261 ; تفسير معين : 26 .

3 ـ تفسير معين : 26 .







گزارش خطا  

^