فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صفحه 41


الإمام الرضا(عليه السلام): الإيمانُ عَقْدٌ بالقلبِولَفظٌ باللسانِ وعَمَلٌ بالجوارِح

معانی الأخبار : 186 ، باب معنی الإسلام ، حديث 2

بخش دوم

ايمان و اهل ايمان


صفحه 43


حقيقت ايمان

آنان كه گمان می كنند ايمان حقيقتی بسيط ، و يك واقعيت خالص قلبی است گمانشان بی پايه ، و اساس تصورشان از ايمان تصوری باطل ، و گفتارشان در اين زمينه گفتاری بی دليل و برهان است .

ايمان ـ چنان كه از صريح آيات قرآن و روايات استفاده می شود ـ حقيقتی مركّب از سه بخش است :

1 ـ اعتقاد و باور كه جنبه ی ريشه و پايه دارد .

2 ـ حقايق عملی .

3 ـ حسنات اخلاقی .

مؤمن حقيقی كسی است كه قلبش بر باور و يقين و اعتقاد صحيح می تپد ، و اعضايش سرسبز به عمل صالح ، و باطنش آراسته به زيبايی های اخلاق است .

آيات و روايات گاهی ايمان و مؤمن را يك جا توضيح داده اند ، و به جلوه های باطنی و ظاهری ايمان در وجود مؤمن اشاره كرده اند .

`

ايمان در قرآن و روايات

قرآن مجيد ايمان را مركّب از : « باور داشتن خدا و قيامت و فرشتگان و قرآن و پيامبران ، و پرداخت مال ـ در عين عشق ورزی به آن ـ به خويشاوندان و يتيمان و از كار افتادگان و در راه ماندگان و سائلان و در راه آزادی بردگان ، و برپا داشتن نماز ، و هزينه كردن زكات ، و وفای به پيمان ، و استقامت و صبر در كارزار ،


صفحه 44


و هنگام مصيبت و رنج و بلا و درد و تهيدستی و فقر »(1) می داند .

قرآن مجيد مؤمنان را چه در حال قيام ، چه در حال نشستن ، چه در حال خفتن ، غرق ياد خدا ، و در مقام انديشه ی صحيح در مورد آفرينش آسمان ها و زمين و درك اين حقيقت كه مجموعه ی آفرينش بر اساس حق و درستی است معرفی می كند ، و می گويد : « مؤمنان درخواستشان از مولايشان اين است كه آنان را از آتش دوزخ حفظ كند . به پروردگارشان می گويند : هركس را تو در آتش اندازی او را به خفت و خواری دچار كرده ای و برای ستمكاران به آيات تو هيچ يار و ياوری نخواهد بود .

و نيز به پروردگارشان می گويند : « صدای نداكننده ای كه انسان ها را به ايمان آوردنشان به پروردگارشان دعوت می كرد شنيديم ، پس ما ايمان آورديم ، در نتيجه گناهانمان را بيامرز و بدی هايمان را بپوشان و ما را در زمره ی نيكان قبض روح كن »(2) .

قرآن مجيد مؤمنان را « خاشع در نماز ، روی گردان از كارها و سخنان بيهوده ، و پرداخت كننده ی زكات ، و حافظ عفت و پاكدامنی ، و امين و وفادار به پيمان ، و محافظت كننده ی بر نمازهای واجب »(3) معرفی می كند .

اميرالمؤمنين(عليه السلام) می فرمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ( وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوي الْقُرْبَی وَالْيَتَامَی وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ الْسَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقابِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَی الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ )بقره ( 2 ) : 177 .
2 ـ ( رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِي لِلاِْيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّآتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الاَْبْرَارِ )آل عمران ( 3 ) : 193 .

3 ـ ( قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلاَّ عَلَی أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لاَِمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ ) مؤمنون ( 23 ) : 1 ـ 9 .

صفحه 45


المُؤمِنُ وَقورٌ عِنْدَ الهَزَاهِزِ ، ثَبوتٌ عِنْدَ المَكَارِهِ ، صَبُورٌ عِنْدَ البَلاءِ ، شَكُورٌ عِنْدَ الرَّخَاءِ ، قَانِعٌ بِمَا رَزَقَهُ اللهُ ، لاَ يَظْلِمُ الأعداءَ وَلاَ يَتَحامَلُ لِلأصدِقاءَ ، النَّاسُ مِنْهُ فِی راحة ، وَنَفْسُهُ فِی تَعَب(1) .

مؤمن در برابر حوادث و مصايب و فتنه ها و آشوب ها بردبار و باوقار است ، و در برابر امور ناخوشايند پابرجا و شجاع است ، شكيبايی در بلا ، و سپاسگزار در فراخی و گشايش و قانع به روزی خداست ، به دشمنان ستم نمیورزد ، و بار سنگينی بر دوستان نيست ، مردم از او در راحتند ، و خود او برای راحت مردم در سختی و مشقت است .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) فرمود :

المُؤمِنُ مَنْفَعةٌ ، اِنْ ماشَيْتَهُ نَفَعَكَ ، وَاِنْ شَاوَرْتَهُ نَفَعَكَ ، وَاِنْ شَارَكْتَهُ نَفَعَكَ ، وَكُلُّ شَیء مِن أمْرِهِ مَنْفَعَةٌ(2) .

مؤمن سود محض است ، اگر به سوی او قدم برداری تو را سود رساند ، و اگر با او مشورت كنی تو را سود دهد ، و اگر با او مشاركت نمايی تو را سود بخشد ، و هر چيزی از كار مؤمن سود محض است .

رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) در توصيف مؤمن فرموده است :

حركاتش لطيف و نرم و محضرش شيرين است ، از ميان امور ، برترينش را می طلبد ، و از اخلاق رفيع ترينش را می جويد ، بر كسی كه با او دشمن است ستم نمیورزد ، و به خاطر كسی كه به او عشق دارد گناه نمی كند ، هزينه ی زندگيش اندك ، و ياريش به مردم بسيار است ، عملش را نيكو انجام می دهد چنان كه گويی ناظری بر او نظارت دارد ، از حرام چشم فرو می پوشد ، دارای

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار : 75 / 27 ، تتمه باب 15 ، حديث 94 ; ميزان الحكمه : 1 / 392 ، الايمان ، حديث 1408 .

2 ـ كنز العمال : 692 ; ميزان الحكمه : 1 / 396 ، الايمان ، حديث 1434 .


صفحه 46


جود و سخاوت است ، سائلی را محروم نمی كند ، كلامش را سنجيده می گويد ، زبانش از باطل گويی لال است ، باطل را از دوستش نمی پذيرد ، و حق را بر ضد دشمنش برنمی گرداند ، جز برای دانا شدن نمی آموزد ، وجز برای عمل كردن دانا نمی شود ، اگر با اهل دنيا قرار گيرد ، زيرك ترين آنان است و اگر با اهل آخرت سلوك كند پرهيزكارترين آنان است(1) .

امام صادق (عليه السلام) در وصف مؤمن فرمود :

المُؤمِنُ حَليمٌ لاَ يَجْهَلُ ، وَاِن جُهِلَ عَلَيْهِ يَحْلُمُ وَلاَ يَظْلِمُ ، وَاِنْ ظُلِمَ غَفَرَ وَلاَ يَبْخَلُ ، وَاِنْ بُخِلَ عَلَيْهِ صَبَرَ(2) .

مؤمن بردباری است كه جهل نمیورزد ، و اگر بر او جهل ورزند بردباری نشان می دهد و ستم نمی كند ، و اگر بر او ستم شود گذشت می كند و بخل نمیورزد ، و اگر بر او بخل ورزند شكيبايی پيشه می كند .

با توجه به اين گونه آيات و رواياتی كه گفته شد ترديدی نمی ماند كه ايمان حقيقتی مركّب از عقيده ، عمل و اخلاق است ; و مؤمن كسی است كه از اين سه حقيقت به اندازه ی طاقت و وسعش برخوردار باشد .

اين سه حقيقت به طور واضح در آيات و روايات تفسير شده است و مردم را به دقايق و لطايفش آگاهی داده اند ، تا جايی كه برای تحصيل سعادت و خوشبختی چيزی را فروگذار نكرده اند ، و اسلامی كامل و دينی جامع و مكتبی انسان ساز و قوانينی فراگير نسبت به تمام شؤون زندگی ارائه نموده اند .

انسان با آراسته شدن به حقايق دينی ، موجودی برتر از همه ی موجودات(3) ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ التمحيص : 74 ، باب فی اخلاق المؤمنين ، حديث 171 ; بحار الانوار : 64 / 310 ، باب 14 ، حديث 45 ; ميزان الحكمه : 1 / 398 ، الايمان ، حديث 1458 .

2 ـ كافی : 2 / 235 ، باب المؤمن و علاماته ، حديث 17 ; ميزان الحكمه : 1 / 394 ، الايمان ، حديث 1422 .

3 ـ ( فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ) مؤمنون ( 23 ) : 14 .


صفحه 47


وخليفة الله(1) ، و مظهر اسما و صفات حق(2) ، و امين الله(3) می شود ، و لايق بزم ملكوت و همنشينی با فرشتگان و رفاقت و دوستی با پيامبران و صديقان و شهيدان و شايستگان است(4) .

تفسير دين در كلام پيامبر اسلام

پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله وسلم) در كلامی حكيمانه دين را چنين معرفی نموده است :

عَنِ النَّبِیّ (صلی الله عليه وآله وسلم) أنَّهُ قَالَ : أَلاَ اِنَّ مَثَلَ هَذَا الدّينِ كَمَثَلِ شَجَرَة نَابِتَة ثابِتَة ، الاِيمَانُ اَصْلُهَا ، وَالزَّكَاةُ فَرْعُهَا ، وَالصَّلاَةُ مَاءُهَا ، وَالصِّيَامُ عُرُوقُهَا ، وَحُسْنُ الخُلْقِ وَرَقُهَا ، وَالاِخَاءُ فِی الدِّينِ لِقَاحُهَا ، وَالحَياءُ لِحَاؤُهَا ، وَالكَفُّ عَن مَحَارِمِ اللهِ ثَمَرَتُهَا ; فَكَما لاَ تَكمُلُ الشَّجَرَةُ اِلاّ بِثَمَرَة طَيِّبَة، كَذَلِكَ لاَ يَكمُلُ الاِيمَانُ إِلاَّ بِالكَفِّ عَن مَحَارِمِ اللهِ(5).

آگاه باشيد وصف اين دين مانند وصف درخت روييده ثابت و پابرجاست ، ريشه اش ايمان ، شاخه اش زكات ، آبش نماز ، رگ هايش روزه ، برگ هايش حسن خلق ، عامل ثمردهی اش برادر بودن مسلمانان بر پايه ی دين ، جلد و پوستش حيا ، و ميوه اش خودداری از حرام های خداست ; پس همانگونه كه درخت جز با ميوه ی پاكيزه كامل نمی شود ، هم چنين ايمان جز با خودداری از حرام های خدا كامل نمی گردد .

شاخه ی وجود انسان هنگامی كه از راه تفكّر و معرفت و مطالعه و بصيرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ( وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً )بقره ( 2 ) : 30 .

2 ـ ( وَعَلَّمَ آدَمَ الاَْسْماءَ كُلَّهَا ) بقره ( 2 ) : 31 .

3 ـ ( إِنَّا عَرَضْنَا الاَْمَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الاِْنسَانُ ) احزاب ( 33 ) : 72 .

4 ـ ( وَمَن يُطِعِ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً ) نساء ( 4 ) : 69 .

5 ـ جامع الاخبار : 37 ، الفصل التاسع عشر فی الاسلام ; مستدرك الوسائل : 11 / 279 ، باب 23 ، حديث 13013 .


صفحه 48


و نشست و برخاست با علمای ربّانی و اراده و اختيار و عشق و علاقه با دين خدا ـ كه همان اسلام قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) است ـ پيوند بخورد ، اين هشت حقيقتی كه در كلام پيامبر آمده است از انسان ظهور می كند .

به عبارت ديگر وقتی افق وجود انسان در برابر خورشيد دين قرار گيرد اين هشت نور از اين افق طلوع می كند ، و انسان منبعی از خيرات و بركات برای خود و ديگران می شود .

ايمان

در كلام نورانی رسول خدا از ايمان تعبير به ريشه و پايه و اصل شده است ; زيرا اگر ايمان نباشد بنای دين استوار و مستحكم نخواهد بود ، و يقيناً فتنه ها و فتنه گران ميان انسان و دين جدايی خواهند انداخت .

قرآن ، انسان را در دين داری هم چون اوليای خدا می خواهد كه دين و عمل و اخلاقشان بر ريشه و بنيانی چون ايمان و باور و يقين قرار داشت ، و به اين سبب در برابر فتنه ها و آشوب ها و اغواگری ها و وسوسه ها سالم ماندند ، و استواری و ثابت قدمی نشان دادند . و اگر به جايی می رسيدند كه حفظ دينشان در گرو نثار جانشان بود هم چون آسيه ، حبيب نجار ، ياسر ، سميّه ، ميثم تمار ، رشيد هجری ، عمر بن حمق خزاعی ، حجر بن عدی ، و از همه برتر و والاتر اصحاب و اهل بيت حضرت حسين (عليهم السلام) ، جانشان را نثار رضای دوست می كردند ; و اين نثار جان كه عاشقانه انجام می گرفت نبود مگر به سبب ايمانی كه به حقايق داشتند .

ديدن روی تو و دادن جان مطلب ماست *** پرده بردار ز رخساره كه جان بر لب ماست


صفحه 49


بت روی تو پرستيم و ملامت شنويم *** بت پرستی اگر اين است كه اين مذهب ماست

گرچه در مكتب عشقيم همه ابجد خوان *** شيخ را پير خرد طفل ره مكتب ماست

نيست جز وصف رخ و زلف تو ما را سخنی *** در همه سال و مه اين قصه ی روز و شب ماست

چرخ عشقيم و تو ما را چو مهی زيب كنار *** خون دل چون شفق و اشك روان كوكب ماست

اين كه نامش به فلك مهر جهان افروز است *** روشن است اين كه يكی ذرّه ز تاب و تب ماست

خواستم تا كه شوم بسته ی فتراكش گفت *** فرصت اين بس كه سرت خاك سم مركب ماست(1)

ايمان يعنی : باور داشتن خدا و صفات جلال و جمال او .

كسی كه خدا را باور دارد ، به فرامين و قوانين و خواسته هايش گردن می نهد .

كسی كه خدا را باور دارد ، در خلوت و آشكار از زشتی و بدكاری می پرهيزد .

كسی كه خدا را باور دارد، وجود خود را مطلع الفجر اسما وصفات او قرار می دهد.

كسی كه خدا را باور دارد ، از كسب نامشروع و لقمه ی حرام و ظلم و ستم ، و دغل و خيانت می پرهيزد .

كسی كه باور دارد خدا رزاق است ، به رزق پاك او قناعت می كند و سهم ديگران را به غارت نمی برد .

كسی كه خدا را باور دارد ، در مدار عبادت و طاعت به سر می برد ، و از اين كه سر به خاك درگاه محبوب می سايد لذّت می برد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نشاط اصفهانی .


صفحه 50


كسی كه خدا را باور دارد ، به مراقبت و نظارت او نسبت به خويش در همه ی حالات توجه دارد .

كسی كه قيامت را باور دارد ، از گناهان مربوط به چشم و زبان و گوش و دست و شكم و پا و شهوت می پرهيزد .

كسی كه قيامت را باور دارد ، از ترازوهايی كه برای سنجش اعمال ـ گرچه به وزن ذره باشد ـ می نهند هراس دارد .

كسی كه قيامت را باور دارد ، خود را در اين دنيا مسافر می بيند و هم چون مسافر از مسير دنيا به آخرت سبك بار ادامه ی سفر می دهد .

كسی كه قيامت را باور دارد ، در پر كردن پرونده اش از عبادات و طاعات و خيرات می كوشد و سعی می كند شرّی در پرونده اش ثبت نشود .

كسی كه قيامت را باور دارد ، وزين و مواظب و مراقب و سالم زندگی می كند و از اين كه از جانب او به ديگران حتی به حيوانات زيانی وارد شود به شدت می پرهيزد .

كسی كه قيامت را باور دارد ، از شهوات حرام و لذت های نابه جا و نگاه های آلوده و اعمال ناهنجار و رفتار ناپسند ـ گرچه به قيمت از دست دادن جانش تمام شود ـ خودداری می كند .

نثار جان برای حفظ عفت

هنگامی كه در شهر بصره ستمكاری به نام برقعی خروج كرد ، گروه زنگيان و اوباش گرد او جمع آمدند . روزی دختری علوی تبار را گرفتند و آوردند تا با وی درآميزند و دامن عفتش را لكه دار كنند . دختر چون خطر تباهی ديد به برقعی گفت : مرا نجات ده تا دعايی به تو بياموزم كه شمشير بر تو كارگر نيفتد ! برقعی گفت : بياموز . دختر گفت : تو چه دانی كه دعا مستجاب می شود يا نه ، پس


صفحه 51


نخست بر من امتحان كن . آن گاه دعايی خواند و بر خود دميد ، سپس برقعی با ضربتی سخت شمشيری بر دختر نواخت كه در جا كشته شد !! برقعی دانست كه هدف دختر حفظ عفت و پاكدامنی خود بوده است(1) .

كسی كه فرشتگان را باور دارد و می داند كه گروهی از آنان به نام كرام كاتبين و رقيب و عتيد مأمور حفظ و ثبت اعمال او چه در خلوت و چه در آشكار هستند ، از هر گناه و ستمی و از هر معصيت و ظلمی و از هر كژی و انحرافی كه با قلم آنان در پرونده ی انسان ثبت می شود می پرهيزد ، و در همه ی شؤون زندگی قدم به پاكی برمی دارد ، و سخن به حق می گويد ، و گوش وقف شنيدن علم می كند ، و چشم از نامحرمان می پوشد ، و دست جز در عبادت و خدمت به خلق به كار نمی گيرد ، و شكم جز از حلال سير نمی نمايد ، و قدم جز به حق برنمی دارد ، و شهوت جز در مسير پاكی مصرف نمی كند .

كسی كه قرآن را به عنوان وحی باور دارد ، همه ی امور خود را با آن هماهنگ می كند ، حلال و حرامش را رعايت می نمايد ، با آياتش بيماری های فكری و روانی خود را معالجه می كند ، و از آن چشمه ی فيض شفا می جويد ، و آن را دستورالعمل زندگی خود قرار می دهد ، و از آن منبع نور و رحمت و هدايت به عنوان ميزان تشخيص حق و باطل استفاده می كند .

كسی كه پيامبران را باور دارد كه از سوی خدا برای هدايت انسان مبعوث شده اند ، در مكتب آنان زانو می زند و از هدايت آنان پيروی می كند و همه ی روش و منش آنان را اسوه و سرمشق خود قرار می دهد و در امور دنيا و آخرتش به آنان اقتدا می نمايد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ گزيده ی جوامع الحكايات : 62 .


صفحه 52


قلب سليم محصول ايمان

باور داشتن اين حقايق و ايمان به اين اصول سبب سعادت و نجات و خوشبختی و كرامت و محصول پاكش ـ به فرموده ی قرآن ـ قلب سليم است ، قلبی كه با سلامت متحد شده و ارزش ارايه شدنش را به پيشگاه حق در قيامت پيدا كرده است .

 يَوْمَ لاَ يَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْب سَلِيم )(1) .

قيامت روزی است كه مال و فرزندان سودی به انسان نبخشند ، سود فقط برای كسی است كه قلب سليم به سوی خدا آورده باشد .

قلب سليم قلبی است كه خدا را با همه ی صفاتش و قيامت را با همه ی شؤونش و فرشتگان و قرآن و پيامبران را تصديق نموده و به مرحله ی باور و يقين رسيده است .

به عبارت ديگر خورشيد ايمان از افق آن طلوع كرده ، ايمانی كه به منزله ی مركز منظومه است و ستارگانی چون زكات ، نماز ، روزه ، حسن خلق ، برادری در دين ، حيا ، خودداری از محرمات علاوه بر اين كه از آن نشأت گرفته اند پيوسته از آن كسب نور و قدرت و انرژی می كنند .

زكات

ايمان به معنايی كه در سطور گذشته توضيح داده شد عامل نقش بستن جود و سخا در وجود انسان است .

انسان هنگامی كه در پرتو ايمان و باور ، خود و همه چيز را مال خدا بداند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شعراء ( 26 ) : 88 ـ 89 .


صفحه 53


و برای خويش ذره ای مالكيت قائل نباشد و فقط خدا را مالك بداند و بس ، از پرداخت زكاتی كه به منزله ی شاخه ی درخت دين است و فرمان اكيد خداست امتناع نخواهد كرد ، بلكه با طيب خاطر و رضامندی كامل و عشق و علاقه موارد زكات را از مالش جدا می كند و به محلهايی كه خدا به آن دستور داده است می رساند(1) و از اين كه با اين عمل به عبادت و اطاعت برخاسته خوشحال می گردد .

مؤمن نه فقط از ثروت مادی ، بلكه از هر نوع ثروتی كه در اختيار دارد ـ چه مادی و چه معنوی ـ زكات می پردازد : زكات گندم و جو ، گاو و گوسفند و شتر ، طلا و نقره ، خرما و مويز ; زكات علم ، زكات قدرت ، زكات آبرو ، زكات قلم ، زكات قدم و . . . .

( وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ )(2) .

و از آنچه روزی آنان كرده ايم انفاق می كنند .

زكات امور مادی ، پرداختنش در محل های تعيين شده است و زكات علم تعليم آن به امت است ، زكات قدرت عدالت ورزی و انصاف است ، زكات آبرو حلّ مشكلات مردم با كمك گرفتن از ديگران است ، زكات قلم نوشتن كتاب و مقالات بيدار كننده است ، زكات قدم دنبال كار خير رفتن و عيادت بيمار و تشييع جنازه ی مؤمن و رفتن نزد دانشمندان و انديشمندان پاك نهاد است .

اقرار قلبی و زبانی نسبت به حقايق ايمانی وفای عملی می طلبد . كسی كه با قلب و زبان می گويد : لا إله إلاّ الله كه تفصيلش اين است كه من اقرار دارم الله كه مستجمع جميع صفات كمال است آفريننده ی جهان هستی و ربّ و مالك آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ( إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللهِ وَاللهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ) توبه (9) : 60 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 3 .


صفحه 54


است ، و رحيم و غفور و ودود و قدير و عظيم و كريم و رزاق و . . . است ، بايد اين اقرار با وفای كامل عملی توأم شود و وفای به آن در مرحله ی قلبی اين است كه :

لاَ يَبْقَی لِلمُوَحِّدِ مَحبُوبٌ سِوَی الفَرد الوَاحِد(1) .

برای اقرار كننده به توحيد محبوبی جز خدای يگانه نماند .

و همه ی محبت ها ـ محبت به پدر و مادر و زن و فرزند و مال و ثروت ـ شعاع آن محبت باشد . يعنی همه را به خاطر خدا بخواهد و همه را برای خدا دوست داشته باشد ، و محبت آنان در قلب به گونه ای نباشد كه ميان انسان و محبوب حقيقی اش ـ حضرت حق ـ حائل شود .

و وفای آن در مرحله ی عملی اين است كه مال و ثروت و وجود خود را برای حضرت حق هزينه كند ، و به تعبير قرآن مجيد خود را فروشنده ، و مال و وجودِ خويش را جنس ، و خدا را خريدار ، و بها و قيمت را بهشت بداند :

( إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ . . . )(2) .

يقيناً خدا جان و اموال مؤمنين را در برابر اين كه بهشت برای آنان باشد از آنان می خرد .

كسی كه در اين داد و ستد وارد نشود ، و از پرداخت مال و جانش به خدا دريغ ورزد ، ملتزم به شؤون ايمان نشده و قدم در حوزه ی وفای عملی نگذاشته و از نظر ايمان و دين فردی ناقص است .

اگر بگويد : به پروردگار محبت دارم و به آن ذات يگانه عشق میورزم ، در گفتارش صادق نيست ; زيرا چون محبت به جان و مالش از محبت به خدا زيادتر است ، ميان او و اجرای فرامين خدا مانع و حجاب شده ; پس به معنای واقعی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ التحفة السنية ( مخطوط ) : 159 ; السيد عبدالله الجزايری .

2 ـ توبه ( 9 ) : 111 .


صفحه 55


محبّ خدا نيست و وفای عملی ندارد ، و علاوه بر اين آلوده به بخل است و از نعمت سخا در محروميت است .

سخاوت در روايات

قرآن و روايات در برابر مذمّتی كه از بخل و بخيل دارند ، از سخاوت و سخی ستايش و مدح می كنند .

از رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) روايت شده است :

السَّخَا خُلُقُ اللهِ الاَْعظَمُ(1) .

سخاوت عظيم ترين منش خداست .

و نيز آن حضرت فرموده :

اِنَّ السَّخاءَ شَجَرَةٌ مِنْ اَشْجارِ الجَنَّة لَها اَغصَانٌ مُتَدَلِّيَةٌ فِی الدُّنيَا ، فَمَن كَانَ سَخِيّاً تَعَلَّقَ بِغُصْن مِن اَغْصَانِهَا فَسَاقَةُ ذَلِكَ الغُصنَ اِلَی الجَنَّةِ(2) .

همانا سخاوت درختی از درختان بهشت است ، شاخه هايی آويخته در دنيا دارد ، كسی كه سخی است به شاخه ای از شاخه هايش بسته است ، پس آن شاخه او را به بهشت می كشاند .

و از آن حضرت روايت شده است :

السَّخِیُّ قَريبٌ مِنَ اللهِ ، قَريبٌ مِنَ النَّاسِ ، قَريبٌ مِنَ الجَنَّةِ(3) .

انسان سخی به خدا و به مردم و بهشت نزديك است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كنز العمال : 15926 ; ميزان الحكمه : 5 / 2426 ، السّخاء ، حديث 8349 .

2 ـ امالی طوسی : 474 ، مجلس 17 ، حديث 1036 ; بحار الانوار : 8 / 171 ، باب 23 ، حديث 114 ; ميزان الحكمه : 5 / 2426 السخاء ، حديث 8350 .

3 ـ مصباح الشريعه : 82 ، باب السابع و الثلاثون ، فی السخاء ; بحار الانوار : 68 / 355 ، باب 87 ، حديث 17 ; ميزان الحكمه : 5 / 2428 ، السخاء ، حديث 8377 .


صفحه 56


و در روايتی عجيب آمده است :

اَوحَی اللهُ عَزَّ وَجَلَّ اِلی مُوسی (عليه السلام) : اَن لاَ تَقْتُلِ السّامِرِیَّ ; فَاِنَّهُ سَخِیٌّ(1) .

خدا به موسی وحی كرد : سامری را به قتل نرسان ; زيرا او انسانی باسخاوت است .

امام صادق (عليه السلام) فرموده است :

السَّخاءُ مِن اَخلاَقِ الاَنبِياءِ وَهُوَ عِمادُ الإِيمَانِ . وَلاَ يَكونُ مُؤمِنٌ إلاَّ سَخِيّاً ، وَلاَ يَكونُ سَخِيّاً إلاَّ ذُو يَقِينٌ وَهِمَّة عَالِيَة ; لاِنَّ السَّخاءَ شُعاعُ نورِ اليَقِينِ وَمَن عَرَفَ مَا قَصَدَ هَانَ عَلَيهِ مَا بَذَلَ(2) .

سخاوت از منش و اخلاق پيامبران است ، و ستون ايمان است . و مؤمنی نيست مگر اين كه سخی است ، و سخاوتمندی نيست مگر اين كه دارای يقين و همت بلند است ; زيرا سخاوت شعاع نور يقين است و كسی كه نسبت به آنچه قصد دارد انجام دهد آگاهی و شناخت داشته باشد ، آنچه را كه به ديگران می بخشد بر او آسان است .

پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله وسلم) درباره ی سخی ترين مردم فرموده است :

اَسْخَی النَّاسِ مَن اَدَّی زَكاةَ مَالِهِ(3) .

سخی ترين مردم كسی است كه زكات مالش را می پردازد .

و در روايتی فرموده است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافی : 4 / 41 ، باب المعرفة الجود و السخاء ، حديث 13 ; ميزان الحكمه : 5 / 2428 ، السخاء ، حديث 8377 .

2 ـ مصباح الشريعه : 82 ، باب السابع والثلاثون ، فی السخاء ; بحار الانوار : 68 / 355 ، باب 87 ، حديث 17 ; ميزان الحكمه : 5 / 2426 ، السخاء ، حديث 8351 .

3 ـ مشكاة الانوار : 231 ، الفصل الرابع فی السخاوة والبخل ; بحار الانوار : 93 / 11 ، باب 1 ، حديث 11 ; ميزان الحكمه : 5 / 2432 ، السخاء ، حديث 8396 .


صفحه 57


اِنَّمَا البَخِيلُ حَقَّ البَخِيلِ الَّذِی يَمْنَعُ الزَّكَاةَ المَفْرُوضَةَ فِی مَالِهِ . . .(1) .

بخيل واقعی كسی است كه از پرداخت زكات واجبی كه در مالش قرار دارد خودداری می كند .

نماز يا آب دين

يكی از شگفت انگيزترين تعبيراتی كه در گفته های پيامبر اسلام است همين تعبير است : نماز آب دين است و دين به منزله ی يك درخت است .

آب ، زير بنای حيات موجودات زنده است ; و اين حقيقتی است كه قرآن مجيد به آن اشاره دارد :

( . . . وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْء حَيٍّ . . . )(2) .

 

و هر چيز زنده ای را از آب آفريديم .

آب طراوت بخش زندگی ، پاك كننده ، شست و شوگر ، سبب خرمی و زيبايی دشت و دمن و كوه و صحرا ، عامل رفع تشنگی ، رشد دهنده ی نباتات ، برطرف كننده ی آلودگی ها ، وسيله ی پديد شدن ابر و باران ، و آباد كننده ی سرزمين های خشك است .

كسی كه مزرعه يا باغ يا زمين قابل زراعت را می خواهد بخرد ، يكی از اصولی ترين سخنانش با فروشنده درباره ی آبی است كه مزرعه يا باغ يا زمين قابل زراعت را مشروب می كند ، اگر آب فراوانی داشته باشد آن را با اشتياق می خرد وگرنه با ناخشنودی از اين كه كم آب است از خريدن آن خودداری می كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ معانی الاخبار : 245 ، باب معنی البخل والشح ، حديث 4 ; بحار الانوار : 93 / 16 ، باب 1 ، حديث 34 .

2 ـ انبياء ( 21 ) : 30 .


صفحه 58


نماز ، در عرصه گاه دين انسان به تعبير پيامبر آب دين است ، اگر در فضای حيات معنوی انسان نماز وجود نداشته باشد بايد به انتظار خشك شدن شاخه ی دين يعنی زكات ، و رگ های دين يعنی روزه ، و برگ دين يعنی حسن خلق ، و عامل ثمر دهی اش يعنی برادری در دين ، و جلد و پوستش يعنی حيا ، و ميوه اش يعنی خودداری از محارم ، بود !

آری ، باغی كه از آب محروم می شود همه ی درختانش خشك می شود ، گلستانی كه بی آب بماند همه ی گلهايش پژمرده می گردد ، چمن زاری كه از آب محروم شود تبديل به علف خشك می شود ، مزرعه ای كه بی آب باشد رو به خرابی می رود ، شهر و دياری كه دچار قحطی آب شود ساكنانش فراری می شوند ، انسانی كه بی نماز باشد يا بی نماز شود سرسبزی فضايل و ارزش هايش تهديد به نابودی می شود .

اين دو ركعت نماز واقعی است كه اگر مكلّفی بخواهد آن را تحقّق دهد چاره ای ندارد جز اين كه از زمين غصبی ، فرش حرام ، لباس حرام ، آب غصبی ، و نجاسات ظاهری ، و برای قبولی نمازش از نجاسات باطنی ، بپرهيزد . و اين نماز واقعی است كه به فرموده ی قرآن مجيد انسان را از فحشا و منكرات باز می دارد .

نمازگزاری كه از فحشا و منكرات اجتناب ندارد بايد بداند كه نمازش نماز نيست .

علامه ی خبير ، محدث بی نظير ، علامه ی مجلسی می فرمايد :

نماز كامل و حقيقی اين خاصيت و ويژگی را دارد كه نمازگزار را از فحشا و منكرات باز می دارد ، و اگر نمازِ نمازگزار او را از فحشا و منكرات باز


صفحه 59


ندارد گويی نماز نيست(1) .

بنابراين اگر نماز ، نمازِ واقعی باشد هم چون آب حيات بخش ، سرسبزی ارزش هايی را كه انسان كسب كرده حفظ می كند ، و نمی گذارد آتش فحشا و منكرات به گلستان و باغ دين برسد و نباتات و گل های معنوی اين گلستان و باغ را بسوزاند .

نماز گامی برای توبه

گاهی يك نماز حقيقی و واجد شرايط مسير زندگی را تغيير می دهد و انسان را از كژ راهه به صراط مستقيم می كشاند ، و طغيان های درون را كنترل می كند ، چنان كه در روايتی آمده : مردی از زنی درخواست كام جويی كرد . آن زن شوهرش را از خواسته ی نامشروع آن مرد آگاه كرد . شوهر به همسر عفيفه اش گفت : به او بگو : چهل روز پشت سر شوهرم نماز بخوان تا خواسته ی تو را اجابت كنم . آن مرد چند روزی نماز واجب خود را به شوهر آن زن اقتدا كرد و از بركت آن نماز به توبه ی واقعی موفق شد ، سپس كسی را نزد آن زن فرستاد كه من توبه كرده ام . زن توبه ی آن مرد را به شوهرش خبر داد . شوهر اين آيه را خواند(2) :

( إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ )(3) .

نماز آدمی را از فحشا و منكر باز می دارد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار : 16 / 203 ، باب 9 .

2 ـ مستدرك الوسائل : 3 / 91 ، باب 29 ، حديث 3095 .

3 ـ عنكبوت ( 29 ) : 45 .


صفحه 60


نماز شرط قبولی اعمال

امام صادق (عليه السلام) در روايتی فرموده :

مَن أَحَبَّ أنْ يَعْلَم أقُبِلَتْ صَلاَتُهُ أمْ لَمْ تُقبَل ، فَلْينظُر هَلْ منَعَتْهُ صَلاَتُهُ عَنِ الفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ؟ فَبِقَدْرِ مَا مَنَعَتْه قُبِلَت مِنه(1) .

كسی كه دوست دارد بداند آيا نمازش پذيرفته شده است يا آن را نپذيرفته اند ، با تأمّل بنگرد كه آيا نمازش او را از فحشا و منكر باز داشته ؟ پس به اندازه ای كه او را باز داشته از او پذيرفته می شود .

يك نماز گزار واقعی به سبب شرايط نماز و وجوب رعايتش از نظر مادی و اخلاقی و روابط با ديگران و ديگر امور زندگی پيوسته در حال شست و شوی معنوی است ، از اين جهت تا پايان عمرش پاك و پاكيزه می ماند ، و از باب عنايت و لطف و رحمت خدا سزاوار ورود به بهشت است ; بهشتی كه جز پاكان راهی به آن ندارند ، چنان كه امام باقر (عليه السلام) فرموده است :

وَالجَنَّةُ لاَ يَدخُلُهَا إلاَّ طيّبُ(2) .

فقط انسان پاك وارد بهشت می شود .

نماز آب دين است ، كسی كه اهل نماز نيست درخت وجودش با همه ی شؤونش خشك می شود و از هويتش جز هيزمی برای دوزخ باقی نمی ماند .

( وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً )(3) .

و اما تجاوز كارانِ از حدود حق ، آنان برای دوزخ هيزم هستند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار : 79 / 198 ، باب 1 .

2 ـ كافی : 2 / 269 ، باب الذنوب ، حديث 7 ; بحار الانوار : 70 / 317 ، باب 137 ، حديث 5 .

3 ـ جن ( 72 ) : 15 .


صفحه 61


كارهای خير بی نماز مانند نباتات سرزمينی هستند كه آب به آنها نرسد و در نتيجه از سرسبزی و طراوت و رشد و نمو باز مانند ، به همين صورت كارهای خير بی نماز كه نباتات معنوی هستند به سبب نبود نماز زمينه ای برای رشد ندارند ، به اين خاطر به خدا نمی رسند و از ثمر دهی كه قبولی حضرت حق است باز می مانند .

نماز ستون دين

از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت شده است :

أوَّلُ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ عَلَی الصَّلاَةِ ، فَإذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ ، وَإذَا رُدَّتْ عَلَيْهِ رُدَّ عَلَيْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ (1) .

اولين چيزی كه عبد بر آن محاسبه می شود نماز است ، پس اگر نمازش قبول شود ساير اعمالش نيز قبول می شود ، و اگر نمازش رد شود ساير اعمالش نيز رد می شود .

اين روايت اشاره به انسانی دارد كه اهل نماز بوده ولی اگر نمازش شرايط قبولی را نداشته باشد پذيرفته نمی شود و به خاطر پذيرفته نشدن نمازش ، اعمال ديگرش را نيز نمی پذيرند ، چه رسد به اين كه انسان از زمره ی بی نمازان باشد ، در اين صورت هيچ راهی به حريم دوست ندارد ، كه تا چيزی از اعمال او را بسنجد و ببينند آيا قابل پذيرفتن هست يا نيست ؟

( فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلاَ نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْناً )(2) .

پس اعمالشان تباه و نابود است ، در نتيجه روز قيامت برای آنان ميزانی ( به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الفقيه : 1 / 208 ، باب فضل الصلاة ، حديث 626  .

2 ـ كهف ( 18 ) : 105 .


صفحه 62


خاطر اين كه عملی در اختيار ندارند ) برپا نمی كنيم .

قرآن می فرمايد :

( كُلُّ نَفْس بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلاَّ أَصْحَابَ الْيَـمِينِ * فِي جَنَّات يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ الْمُـجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ )(1) .

هر انسانی در گرو اعمالی است كه مرتكب شده است ، مگر سعادتمندان كه در بهشت هايی كه به سر می برند با اِشراف و اطلاع بر دوزخ از مجرمان می پرسند : چه چيزی شما را در دوزخ وارد كرد ؟ گويند : از نمازگزاران نبوديم .

اين گونه نيست كه بی نمازان كار خير و عمل مثبت و سخن حقی نداشته باشند ، بلكه بسياری از بی نمازان كارهای خيری را انجام می دهند ، و كمك هايی را به محتاجان و نيازمندان می رسانند ، ولی از آنجا كه به تعبير پيامبر « نماز آب دين است » ; چون باغ اعمالشان به چنين آب معنوی اتصال ندارد ، اعمالشان تباه و ضايع می شود و چيزی در پرونده ی آنان كه مورد پذيرش قرار گيرد نمی ماند ، از اين جهت تهيدست و ندار وارد قيامت می شوند و تهيدست و ندار هم جايی جز دوزخ نخواهد داشت .

لطيفه ی روايی

از آنجا كه عرب در مسابقه ی اسب دوانی برنده ی اوّل را سابق و پس از آن را مصلّی می نامد ، روايتی جالب در تأويل اين آيات به مناسبت كلمه ی مصلّی از حضرت صادق (عليه السلام) در كتاب های حديث نقل شده است :

ادريس بن عبدالله می گويد : از تفسير ( لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ) از حضرت صادق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مدثر ( 74 ) : 38 ـ 43 .


صفحه 63


پرسيدم ، حضرت فرمود :

منظور مجرمان از اين كه در زمره ی مصلين نبوديم اين است كه پيروان امامانی كه خدا در قرآن از آنان به عنوان سابقين ياد كرده نبوديم ، ای ادريس بن عبدالله ! آيا نمی بينی كه مردم در مسابقه ی اسب دوانی از اسبی كه به دنبال سابق درآيد تعبير به مصلّی می كنند ؟(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عن ادريس بن عبدالله عن ابی عبدالله (عليه السلام) قال سالته عن تفسير هذه الآية ( مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَر قَالُوا لُمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ) ، قال عنی بها لم نك من أتباع الأئمة الذين قال الله تبارك وتعالی فيهم ( وَالسَّابِقُونَ السّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ) اما تری الناس يسمون الذی يلی السابق فی الحلبة مصلی فذلك الذی عنی حيث قال لم نك من المصلين لم نك من اتباع السابقين .

كافی : 1 / 419 ، باب فيه نكت ونتف من التنزيل فی الولاية ، حديث 38 ; بحار الانوار : 24 / 7 ، باب 23 ، حديث 19 .







گزارش خطا  

^