فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

قال علی (عليه السلام) : الناسُ أبناءُ ما يُحسِنونَ

هداية العلم : 127

بخش دوازدهم

آراستگی اهل معنی

كسب حسنات

اهل معنی آن پاك دلانی هستند كه بر اثر تحصيل بصيرت ، دنيا را تجارتخانه ای برای كسب حسنات و فضايل می دانند و آن را كشتزاری برای به دست آوردن محصولات آخرت و جهان ابدی به حساب می آورند .

آنان دنيا را و هرچه در آن است با چشم دل مهمانخانه ی حضرت حق می بينند و خود را مهمانی كه بايد با مصرف كردن نعمت های حضرت محبوب در كار بندگی خالصانه برای خدا و خدمت به مردم قرار گيرند . و توجه دارند كه جز از راه معرفت دينی و عمل به آيات الهی و آراسته شدن به حسناتی كه به آنان جمال معنوی و زيبايی باطنی می بخشد رسيدن به مقام عبادت و خدمت ميسّر نيست .

آنان علاوه بر تأمين معاش مادی از راه كسب حلال بر اساس گفتار رسول خدا (صلی الله عليه وآله وسلم) كه فرمود :

الكاسِبُ حَبيبُ الله .

كسب كننده برای روزی حلال دوست و حبيب خداست .

به كسب حسنات و فضايل و امور معنوی و روحی و تأمين نيازهای باطنی و ساختن زندگی پاك و آخرت آباد اقدام می كنند و در اين مسير باارزش از هيچ كوششی دريغ نمیورزند . آنان بخشی از اوقات خود را به شناخت قرآن


صفحه 272


و روايات و فهم تكاليف و مسؤوليت ها اختصاص می دهند و می كوشند كه تمام حركات و اعمال و حالات خود را با آيات كتاب حق و روايات اهل بيت عصمت هماهنگ كنند .

اين فقير به برخی از آيات و رواياتی كه هميشه اهل معنی دنبال آن بودند تا خود را با آن آيات و روايات تطبيق دهند اشاره می كنم ، باشد كه همه ی ما از آن آراستگان به حقايق درس بگيريم و وجود مباركشان را در همه ی امور زندگی سرمشق خود قرار دهيم .

اهل معنی و توحيد

اهل معنی با به كارگيری خرد و عقل ، حق را در همه ی شؤون پذيرفتند و از تكبر در برابر آن اجتناب ورزيدند و به دنبال اين آيه ی كريمه با همه ی وجود تسليم توحيد شدند و از هر بت و طاغوتی دوری جستند و به رحمانيت و رحيميت حضرت معبود متصل شدند :

( وَإِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ )(1) .

و معبود شما معبود يكتاست ، هيچ معبودی جز او نيست ، رحمتش بی اندازه و مهربانی اش هميشگی است .

اهل معنی در همه ی حالات و در همه ی شؤون و در همه ی شرايط و در حادثه های شيرين و تلخ ، شرك نمیورزند و از اتصال به وحدانيت حق يك چشم به هم زدن غفلت نمیورزند و هر معبود باطلی را از خيمه ی حيات خود نفی می كنند و در ظاهر و باطن با هر معبود باطلی در جنگ و ستيزند .

آنان مطلع الفجر توحيد ذات و توحيد افعال و توحيد صفاتند ، و سراپا آيينه ی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 163 .


صفحه 273


تمام نمای اسما و صفات حضرت محبوبند .

آنان قدمشان قدم عبادت ، و حركتشان در جهت خدمت به خلق ، و زبانشان زبان هدايت ، و گوششان گوش شنيدن حقايق و معارف ، و نيت و فكرشان خدا و آخرت ، و عملشان عمل صالح است ; و اين همه را از بركت توحيد و اتصال به حق و كرنش و فروتنی در برابر معبود يكتا دارند .

آنان به زبان حال و قال به محضر حضرت حبيب عرضه می دارند :

تن خاك راه دوست كنم حسبی الحبيب *** جان نيز در رهش فكنم حسبی الحبيب

چون عشق در سرای وجودم نزول كرد *** از خويشتن طمع بكنم حسبی الحبيب

دل سوخت چون در آتش سودای عشق او *** جان هم در آتشش فكنم حسبی الحبيب

چون ناصر من اوست چو منصور می روم *** خود را به دار عشق زنم حسبی الحبيب

حلاج عشق چون بزند پنبه ی تنم *** بر دست و بازوی كه تنم حسبی الحبيب

مهرش چو ذره ذره كند پيكر مرا *** من در هواش رقص كنم حسبی الحبيب

دل بر كنم چو فيض ز بود و نبود خويش *** بر هرچه رای اوست تنم حسبی الحبيب(1)

اهل معنی و نبوت

دل باختگان به حق ، بصيران عاشق ، عارفان صادق با توجه به حقايق اصيل و دلايل قويم و براهين جلی به اين واقعيت آگاه شدند كه معلمان واقعی و راهنمايان حقيقی و دل سوزان شفيق و مصلحان رفيق و آنان كه خير دنيا و آخرتشان را تضمين می كنند و خوشبختی و سعادت امروز و فردايشان را تأمين می نمايند ، پيامبران الهی هستند .

اهل معنی وجودشان را به اين شجره ی طيّبه و درخت ملكوتيّه پيوند زدند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فيض كاشانی ، ديوان شعر ، غزل 57 .


صفحه 274


و سراپا تسليم آن بزرگواران شدند و در همه ی شؤون زندگی به آن انوار الهی اقتدا كردند .

آنان به اين حقيقت قرآنی با عمق باطن توجه نمودند كه اميد مثبت بستن به خدا و طمع در آخرتِ آباد ورزيدن و غرق شدن در ياد خدا ، فقط و فقط در سايه ی اقتدا به نبوت و رسالت و اسوه و سرمشق قرار دادن پيامبر حاصل می شود :

( لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَالْيَوْمَ الاْخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً )(1) .

يقيناً برای شما در همه ی شؤون رسول خدا سرمشق نيكويی است ، سرمشق نيكو برای كسی كه پيوسته به خدا و روز قيامت اميد می بندد و بسيار ياد خدا می كند .

اهل معنی نوحوار به اجرای مسؤوليت ها و تكاليف خود ادامه می دهند و در اين راه از هيچ حادثه ای نمی هراسند و سستی و خستگی به خود راه نمی دهند .

اهل معنی ابراهيموار با بت و بت پرست و طاغوت و طاغوت پرست مبارزه می كنند و از آتش كينه و دشمنی دشمنان و آزار و اذيت آنان هراسی به دل نمی گيرند .

اهل معنی موسیوار با فرعون درون و برون و با فرعونيان پست و زبون و با قارون ها و هامان های زمانه مبارزه می كنند و تا هلاك شدن ستمگران از پای نمی نشينند .

اهل معنی عيسیوار به نجات مردم از شرّ يهوديان مادی گر و تحريف گران از خدا بی خبر و ثروتمندان غرق شده در شهوت و دنيا پرستان ستمگر برمی خيزند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ احزاب ( 33 ) : 21 .


صفحه 275


و به احيای قلب و جان مردگان اقدام می كنند و كوردلان غافل را چشم بصيرت می بخشند ، و بيماران فكری و روانی را شفا می دهند .

اهل معنی احمدوار قدم به بتخانه ی درون و برون می گذارند و با دست عقل ، علی صفت بت ها را می شكنند و از خانه ی دل ها بيرون می ريزند و قلب را تبديل به عرش رحمان و حرم محبوب می كنند و ابوجهل ها و ابولهب های درونی و برونی را از سر راه زندگی بندگان خدا برمی دارند .

اهل معنی ايوبوار در راه خدا صبر و استقامت میورزند و برای حل مشكلات در آب خنك رحمت و اراده ی خدا فرو می روند و از اين راه به بهره های فراوان مادی و معنوی دست می يابند و خود را با بندگی خالص به اوج رضای دوست می رسانند .

اهل معنی يوسفوار بر آزار برادران استقامت میورزند و در تاريكی چاه دنيا از طريق بندگی و راز و نياز به خدا متوسل می شوند و در كاخ شهوت و ثروت با زليخای نفس مبارزه می كنند و در زندان دنيا به خاطر خدا پايداری و صبر می نمايند و خود را از نردبان تقوا و استقامت به عزيزی مصر وجود می رسانند .

اهل معنی خضروار به دنبال چشمه ی معرفت و عرفانند ، تا با نوشيدن از آن مايه ی حيات به حيات جاودان رسند و به كشف اسرار نايل آيند و مردمان را از ظلمت تن رهايی بخشند و آنان را به اين معنی آگاهی دهند كه علم و معرفت و عرفان و بصيرت سرمايه ی جاودانی و دست مايه ی خير دنيا و آخرت و كيميای طلا كننده ی مس وجود و روزنه ی ورود به حقايق غيب و شهود است .

آن را كه فضل و دانش و تقوا مسلم است *** هرجا قدم نهد قدمش خير مقدم است

كس را به مال نيست بر اهل كمال فخر *** علم است آن كه مفخر اولاد آدم است

در پيشگاه علم مقامی عظيم نيست *** كز هر مقام و مرتبه ای علم اعظم است


صفحه 276


جاهل اگر چه جست تقدّم مؤخّر است *** عالم اگر چه زاد مؤخّر مقدّم است

عالم به نور علم و يقين كاشف الغطاست *** كانوار علم كاشف اسرار مبهم است

ای طالب فضيلت و  ای سالك طريق *** ای آن كه آرزوی بهشتت فراهم است

غافل مشو كه صحبت ارباب معرفت *** آب حيات و چشمه ی صافی زمزم است

دامن بكش ز صحبت نادان كه فی المثل *** جهل آتش است و صحبت جاهل جهنّم است

در معرض سوانح و در عرصه ی زمان *** عالم كسی كه واقف از اوضاع عالم است(1)

اهل معنی و قرآن

اهل معنی قرآن را به عنوان كتاب زندگی ، كتاب فرمان ها و احكام حق ، كتاب دانش و بصيرت ، كتاب عرفان و حقيقت ، كتاب حق و واقعيت ، كتاب ذكر و حكمت و كتاب صدق و هدايت می نگرند .

قرآن را پيشوای زندگی ، دريای نور ، چراغ راهنما ، شفای دردها ، شفيع قيامت می دانند .

اهل معنی به اين حقيقت يقين دارند كه نزول قرآن مجيد برای راهنمايی انسان به سوی حقايق غيب و شهود است ، به اين خاطر آنی از قرآن و هدايتش غفلت نمیورزند و صبح و شام همه ی حركات خود را با قرآن هماهنگ می كنند .

آنان بر اين آيه ی شريفه تكيه دارند و از نور اين آيه در همه ی شؤون زندگی و حيات بهره می گيرند :

( إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً )(2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صادق سرمد .

2 ـ اسراء ( 17 ) : 9 .


صفحه 277


بی ترديد اين قرآن به استوارترين راه هدايت می كند و مؤمنينی را كه همواره عمل شايسته انجام می دهند بشارت می دهد كه برای آنان پاداش بزرگی است .

اهل معنی به اين آيه ی كريمه توجه قلبی و عملی دارند كه در آن چهار ويژگی به نفع انسان بيان می كند :

( يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدیً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ )(1) .

ای مردم از سوی پروردگارتان برای شما كتابی سراسر پند و موعظه و درمان دردهايی كه در سينه هاست آمد و اين كتاب برای مؤمنان هدايت و رحمت است .

اهل معنی پيوسته از پندها و موعظه های قرآن بهره می گيرند . دردهای معنوی و بيماری های اخلاقی و روحی خود را با عمل به آيات قرآن درمان می كنند و از هدايتش نصيب می برند و خود را به وسيله ی قرآن مجيد به رحمت بی نهايت حق متصل می كنند .

اهل معنی نسبت به همه ی آيات قرآن كه به وسيله ی خدا و پيامبر و امامان برای هدايت مردمان قرائت شده است سراپا گوشند تا بشنوند و عمل كنند و سراپا هوشند تا حقايقش را بفهمند و سراپا سكوتند و هرگز از پيش خود قانونی و حكمی در برابر قرآن نمی آورند تا با اين عمل و فهم و سكوت به رحمت خدا برسند .

( وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ )(2) .

و هنگامی كه قرآن قرائت شود به آن ( برای عمل كردن ) گوش فرا دهيد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ يونس ( 10 ) : 57 .

2 ـ اعراف ( 7 ) : 204 .


صفحه 278


و نسبت به آن سكوت ورزيد ( و با آوردن حكم و قانونی در برابرش زبان درازی نكنيد ) تا مورد رحمت قرار گيريد .

اهل معنی می دانند كه ايستادگی در برابر قرآن و آوردن قانونی و حكمی بر ضد آن نتيجه ای جز هلاكت و بدبختی ندارد و زبان بازان كه از پيش خود بر خلاف قرآن قانون و حكم می سازند و مردم را از ساحت كتاب حق دور می كنند به عذاب ابد و آتش هميشگی دچار می شوند .

داستانی از زيان شكستن سكوت

دو لك لك و يك لاك پشت در صحرايی سبز و خرم و در كنار درختانی پربار و چشمه ای از آب خوشگوار و رودی سرشار از مايه ی حيات ، روزگار به خوشی می گذراندند .

دو لك لك با فرا رسيدن فصل خزان و هجوم باد پاييزی به محلی ديگر كه دارای هوای مطبوعی بود و در آنجا آذوقه و غذا به وفور وجود داشت ، سفر می كردند و در اواسط بهار و سرسبزی صحرا به جايگاه اصلی باز می گشتند .

لاك پشت از غيبت چند ماهه ی دو يار ديرين خود غم و غصه داشت و علاقه مند بود همراه آن دو دوست مهربانش ييلاق و قشلاق كند .

نزديك فصل خزان از دو لك لك درخواست كرد كه او را همراه خود به منطقه ای كه از خزان و سرمای زمستان در امان است ببرند .

به او گفتند : با اين كيفيتی كه تو حركت می كنی همراهی با ما برايت ميسر نيست ; زيرا ما اين سفر را در مدتی كوتاه و طی چند روز به پايان می بريم و برای تو اين قدرت نيست كه مسير سفر را حتی در طول چند ماه طی كنی ، اگر علاقه داری با ما در اين سفر همراه شوی بايد در برابر نقشه ای كه ما برای بردن تو داريم تسليم محض باشی و هرگز در طول سفر دهان برای سخن گفتن باز نكنی


صفحه 279


و سكوت حكيمانه و عاقلانه را نشكنی ; زيرا شكستن سكوتت با هلاكتت مساوی خواهد بود .

لاك پشت به دو يار مهربانش قول داد در طول سفر از سكوت دست برندارد و زبان به سخن گفتن باز نكند و از فضولی در برابر نقشه ی آنان بپرهيزد .

دو لك لك چوبی كوتاه و مناسب آوردند و به لاك پشت گفتند تو وسط اين چوب را با دهانت محكم بگير و ما هم دو سر چوب را با پای خود محكم می گيريم و سپس به پرواز می آييم و تو را به اين صورت بدون كندی و معطّلی به قشلاق می بريم .

دو لك لك ، لاك پشت را با خود برداشتند و با پروازی تيز به سوی محل مورد نظر به حركت درآمدند . در راه از بالای قريه ای در حال عبور بودند كه اهل قريه با ديدن اين منظره شگفت زده شدند و گفتند اين چه داستانی است  ؟ دو لك لك لاك پشتی را اسير خود كرده و با مقيد كردنش به چوبی خشك او را با خود به سفر می برند ! لاك پشت از سخن اهل قريه دلگير شد ، خواست پاسخ آنان را بدهد ، مجبور به باز كردن دهان شد ، باز كردن دهان همان و از اوج هوا به زمين افتادن همان و به هلاكت رسيدن همان !!

آری ، سزای زبان درازان و قانون پردازان در برابر قرآن كه می خواهد انسان را به اوج معنويت و رشد و كمال پرواز دهد و دنيا و آخرتی آباد برای او بسازد جز سرنگونی و نگونساری و هلاكت چيزی نيست ، به همين خاطر قرآن مجيد می گويد : در برابر من فقط گوش باشيد ، برای به هوش بودن و عمل كردن ، و سكوت باشيد برای نجات يافتن ، تا مورد رحمت خدا قرار گيريد و به سعادت دنيا و آخرت برسيد .

اهل معنی و ولايت و امامت

اهل معنی از طريق قرآن به اين حقيقت آگاهند كه دين بدون امام معصوم


صفحه 280


و رهبری و ولايت او كامل نيست و نعمت حق بیوجود او بر بندگان تمام نخواهد بود و اسلام بی امام معصوم مورد رضای خدا نمی باشد .

( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الاِْسْلاَمَ دِيناً )(1) .

امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را برای شما ] به عنوان [ آيين برگزيدم .

اين آيه بر اساس اغلب تفاسير اهل سنت و همه ی تفاسير شيعه در روز هجدهم ذوالحجه كه پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله وسلم) به فرمان خدا علی بن ابی طالب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را به رهبری و ولايت و زمامداری امت نصب كرد نازل شد ، و به اين خاطر خدای مهربان بيان داشت كه امروز كه علی بن ابی طالب به ولايت و رهبری و اداره ی امور امت منصوب شد دين شما را برايتان كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را با وجود علی برای شما به عنوان دين رضايت دادم .

اگر مردم پس از درگذشت پيامبر (صلی الله عليه وآله) ، ولايت و رهبری اميرالمؤمنين (عليه السلام) را می پذيرفتند و زير بار غير متخصص نمی رفتند به تدريج ملت های جهان به اسلام می گراييدند وسفره ی دانش و معرفت و عدل و عدالت و درستی و امانت و همبستگی و وحدت در پهنه ی زمين پهن می شد و انسان تا قيامت از تفرقه و فتنه و آشوب و پليدی و بی دينی و فساد و شر و گناه و معصيت در امان می ماند .

حضرت باقر (عليه السلام) می فرمايد : فريضه های الهی كه يكی پس از ديگری به تدريج نازل شد ، ولايت و رهبری آخرين فريضه ای بود كه اعلام شد و پس از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مائده ( 5 ) : 3 .


صفحه 281


آن ، آيه ی اكمال دين و اتمام نعمت نازل گشت(1) .

آری ، خدا فرايض را با ولايت امام معصوم كامل كرد ; زيرا پيامبر اسلام آنچه را خدا از دانش و معرفت و علم و بصيرت نزد او به وديعت نهاده بود به آگاهی و اطلاع علی (عليه السلام) رساند و پس از علی (عليه السلام) در يازده فرزندش كه به فرمان حق اوصيا و جانشينان پيامبر بودند قرار گرفت و به همين خاطر اهل بيت (عليهم السلام) پس از قرآن به عنوان ثقل ديگر دين معرفی شدند و از سوی پيامبر اعلام شد كه اگر امت به اين دو ثقل تمسك جويند هرگز چهره ی سياه و زشت گمراهی را نخواهند ديد .

حضرت باقر (عليه السلام) درباره ی اهميت و عظمت ولايت و رهبری معصوم می فرمايد :

بُنِیَ الإسلامُ عَلَی خَمس : عَلَی الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وَالصَّومِ وَالحَجِّ وَالوِلايَةِ ، وَلَم يُنادَ بِشیء كَما نُودِیَ بِالوَلايَةِ(2) .

اسلام بر پنج حقيقت بنا شده : بر نماز و زكات و روزه و حج و رهبری و ولايت ، و مردم را به چيزی هم چون ولايت ندا نداده اند .

اهل معنی پس از پيامبر و قرآن حقايق و معارف و احكام و سنن و حلال و حرام و رموز و اشارات و لطايف و معانی را از طريق دارنده ی ولايت و رهبری دريافت می كنند و احدی را به جای آن قبول ندارند و به دستور قرآن از صاحبان ولايت حقه به عنوان اولوالامر اطاعت و پيروی می نمايند .

از حضرت صادق (عليه السلام) در رابطه با معنای شجره ی طيّبه كه در آيه ی بيست و ششم سوره ی ابراهيم ذكر شده است(3) پرسيدند . حضرت پاسخ داد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافی : 1 / 298 ، باب ما نص الله عز و جل و رسوله علی الأئمة ، حديث 4 ; تفسير صافی : 1 / 421 .

2 ـ كافی : 2 / 18 ، باب دعائم الإسلام ، حديث 1 .

3 ـ ( أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَة طَيِّبَة أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّماءِ ) ابراهيم (14) : 24 .


صفحه 282


رسول خدا ريشه ی درخت و اميرالمؤمنين تنه ی آن و امامان از نسل پيامبر و علی شاخه های آن و دانش و معرفت امامان ميوه ی آن و شيعيانِ مؤمنشان برگ های آن هستند . . .(1) .

اهل معنی و عمل

بينايان راه و آگاهان طريق الله و عارفان شيدا كه همه ی ظواهر زندگی را برای دست يافتن به معنا می خواهند بر اساس آيات كتاب خدا كه آنان را به عمل صالح خوانده و به جهاد در راه دوست دعوت كرده با همه ی وجود فرمان ( واعملوا صالحاً )(2) را با گوش جان شنيده و طوق بندگی حق را به گردن انداخته و لحظه ای از عمل غافل نمی شوند و با معرفت و همت و عشق قدم در وادی عمل می گذارند و خالص و بی ريا به كوشش برمی خيزند و پاداشش را فقط به خدا اميد دارند .

( وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّات تَجْرِيْ مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ . . . )(3) .

و آنان را كه ايمان آورده اند و كارهای شايسته انجام داده اند بشارت ده كه برای آنان بهشت هايی است كه از زير درختانش نهرها جاری است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عن عمرو بن حريث قال : سالت ابا عبد الله (عليه السلام) عن قول الله ( كَشَجَرَة طَيِّبَة أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ )قال : فقال : رسول الله (صلی الله عليه وآله وسلم) اصلها ، واميرالمومِنِينَ (عليه السلام) فرعها ، والأئمة من ذريتهما اغصانها ، وعلم الأئمة ثمرتها ، وشيعتهم المؤمنون ورقها ، هل فيها فضل ، قال قلت لا والله قال والله ان المؤمن ليولد فتورق ورقة فيها وان المؤمن ليموت فتسقط ورقة منها .

كافی : 1 / 428 ، باب فيه نكت و نتف من التنزيل بالولاية ، حديث 80 ; تفسير صافی : 1 / 886 ; تفسير عياشی : 42 / 22 ; بحار الانوار : 64 / 37 .

2 ـ مؤمنون ( 23 ) : 51 .

3 ـ بقره ( 2 ) : 25 .


صفحه 283


( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوْا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ )(1) .

بی ترديد كسانی كه ايمان آوردند و كارهای شايسته انجام دادن و نماز را برپا داشتند و زكات پرداختند پاداششان برای آنان نزد پروردگارشان محفوظ است ، نه هيچ ترسی بر آنان است و نه اندوهگين می شوند .

اهل معنی در عمل ، اهل تجزيه و تفكيك احكام الهی نيستند ; همه ی احكام خدا و حلال و حرام او در مرحله ی عمل و ترك برای آنان يكسان است . آنان واجبات بدنی ، مالی و حقوقی را بدون تفاوت گذاشتن ميان آنها ادا می كنند و در اين زمينه از ملامت هيچ ملامت گری نمی هراسند .

نهادم سر به فرمانش بكن گوهر چه می خواهد *** سرم شد گوی چوگانش بكن گو ، هر چه می خواهد

كند گر هستيم ويران زند گر بر همم سامان *** من و حسن به سامانش بكن گو ، هر چه می خواهد

اگر روزم سيه دارد و گر عمرم تبه دارد *** من و زلف پريشانش بكن گو ، هر چه می خواهد

ز دست من چه می آيد مگر مسكينی و زاری *** زدم دستی به دامانش بكن گو ، هر چه می خواهد

دل و جانم اگر سوزد ز تاب آتش قهرش *** من و لطف فراوانش بكن گو ، هر چه می خواهد

شنيدم گفت می خواهم سرش از تن جدا سازم *** سر و تن هر دو قربانش بكن گو ، هر چه می خواهد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 277 .


صفحه 284


نباشد گر روا در دين كه خون عاشقان ريزند *** بلا گردان ايمانش بكن گو ، هر چه می خواهد

اگر دل می برد از من و گر جان می كشد از تن *** فدا هم اين و هم آنش بكن گو ، هر چه می خواهد

تو را ای فيض كاری نيست با دردی كزو آيد *** به او بگذار درمانش بكن گو ، هر چه می خواهد(1)

اهل معنی كه اهل توحيد و نبوت و قرآن و ولايت و عمل هستند اين حقايق را در وجود خود با حسنات اخلاقی و تقوای فكری و قلبی و روحی تكميل می كنند و ساختمانی ملكوتی و حصاری عرشی برای خود به وجود می آورند كه با قرار گرفتن در آن از شرّ هر شيطانی و هجوم هر خنّاسی امان می يابند و به تدريج نيروهايی الهی در آنان ظهور می كند كه با توسل به آن نيروها كارهايی شگفت در چهارچوب واقعيات دينی و شرعی از آنان سر می زند كه باور كردنش برای ظاهر بينان مشكل و برای بيرون رفتگان از دايره ی انسانيت غيرممكن است .

استاد اخلاق ما در درس اخلاقش كه در پاره ای از مجلات دينی هم چاپ شده است می فرمود :

انسان از روح كه جنبه ی ملكوتی دارد و جسم كه جهت ناسوتی و حيوانی دارد تركيب شده است ، از نظر روحی برتر از ملائكه و معنون به عنوان خليفة الله ، مظهر اسما و صفات حق ، برتر از همه ی موجودات ، امين الله و روح است ، و از نظر جسمی هم معنون به عنوان ظلوم ، جهول ، كفّار ، عجول ، هلوع و جزوع است .

اين دو عنصر مادی و معنوی با هم تركيب شده اند و كيفيت چنين تركيبی را هيچ كس جز حق يا كسانی كه عملشان شهودی است نمی داند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فيض كاشانی ، ديوان اشعار ، غزل 298 .


صفحه 285


تركيب اين دو ضدّ ، شاهكار خلقت است ، با اين تركيب انسان ميل به استكمال دارد و می تواند به جايی برسد كه به جز خدا نداند و نبيند .

همه ی موجودات در خدمت انسان

قرآن همه ی موجودات مادی را چه آسمانی و چه زمينی برای انسان ، و انسان را برای خدا می داند ، قرآن در زمينه ی امور مادی كه در خدمت انسان قرار دارند می فرمايد :

( أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الاَْرْضِ )(1) .

آيا شما انسان ها به حقيقت مشاهده نكرديد كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مسخر و رام شما قرار داد ؟

و در زمينه ی امر معنوی می فرمايد :

( وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي )(2) .

و تو را برای خود انتخاب كردم .

اين كه انسان برای خدا انتخاب شده ، مرتبه و درجه ی بسيار بالايی است و از همه ی درجات و مراتبی كه برای انسان مقرر است بالاتر است . راستی چه شگفت آور است كه همه ی موجودات آسمان و زمين برای انسان و انسان برای خداست و اين انسان است كه بايد اين درجات بالقوه را به خصوص اين درجه ی اخير را به مرحله ی فعليت برساند و تا آنجا پيش رود كه در محضر معنوی حق بار يابد و به قول اهل دل انسان كامل گردد .

اگر انسان مركب وجود خود را ـ كه به تعبير اهل حال بُراق انسانيت برای

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لقمان ( 31 ) : 20 .

2 ـ طه ( 20 ) : 41 .


صفحه 286


رسيدن به معراج معنوی است و آن مركب و براق عبارت از جسم و متعلقات آن از قبيل شكم و شهوت است ـ با قواعد الهی و رياضات شرعی كنترل كند ، ترقی به آن مرتبه ی والا برای او حاصل می شود ; يعنی به آنجا می رسد كه جز خدا نداند و جز خدا نبيند و در حدّ وسع وجودش و قدرت های معنوی اش كارهای شگفت انگيز از او سر می زند !

بی ترديد انسان در وادی سير و سلوك و حركت به سوی معراج انسانيت ، براق لازم دارد و اين جسم مادی براق اوست ; و اين جسم هنگامی می تواند براق قابل توجهی برای حركت روح به سوی معراج معنوی باشد كه تحت كنترل امور شرعيه درآيد .

نكته ی بسيار مهم در اين زمينه اين است كه : اگر سالك به درستی و راستی سلوك كند و از پيچ و خم های وادی طلب بر اساس موازين شرعی گذر كند شك نيست كه بُراقش كه در ابتدای كار صبغه ی جسمانی دارد به تدريج صبغه ی روح به خود می گيرد و كارهای خارق العاده از او سر می زند ; يعنی همان كارهايی كه از روح برمی آيد جسم نيز انجام می دهد مثلا طی الارض ، طی اللسان و طی الخلق پيدا می كند .

همه ی ما از نظر روحی و در عالم ذهن و باطن طی الارض و طی اللسان و طی الخلق داريم ; يعنی می توانيم در حالی كه جسممان در محلی قرار دارد روحمان در يك چشم به هم زدن در مكه و يا دورترين نقاط عالم باشد و يا می توانيم در ذهن خود باغی با درختان بسيار عالی و مناظر دلنواز و دارای همه گونه امكانات خلق كنيم .

بی ترديد هر كسی می تواند از نظر ذهنی و روحی اين كارها را انجام دهد و اين سفرهای دور و دراز را در عالم باطنش تحقق دهد و اين امور را بيافريند و اگر با رياضت های مشروع و انجام عبادت ها و اخلاص جسمش رنگِ روح به خود


صفحه 287


گيرد ، يقيناً طی الارض و طی الخلق و طی اللسان جسمانی پيدا می كند . برای اطمينان يافتن شما به اين حقيقت حقّه لازم است چند نمونه از كردار سالكان به حق رسيده نقل شود .

طی اللسان عارف وارسته شيخ نخودكی

نخودك نام قريه ای است نزديك مشهد مقدس . عالم بزرگ و عارف وارسته حاج شيخ حسن علی نخودكی در اين قريه اقامت داشت ، وی هر شب به حرم مطهر حضرت امام رضا (عليه السلام) مشرف می شده و دوباره به روستای نخودك برمی گشته است . او در اين رفت و برگشت كه نزديك به هشت فرسنگ می شده ، يك ختم قرآن می خوانده است ! يعنی پانزده جزء آن را هنگام رفتن و پانزده جزء ديگر را هنگام بازگشت قرائت می كرده است . اما چگونه و به چه كيفيت ؟ مگر ممكن است انسان در چنين مسيری با پای پياده آن هم هر شب يك ختم قرآن بخواند ؟ آری ، او اين قدرت را داشته است چون به مقام طی اللسانی رسيده بود واين همان مقامی است كه برای حبيب بن مظاهر هم حاصل شده بود ، آن انسان كم نظير و عارف مخلص كه حضرت حسين (عليه السلام) كنار بدن قطعه قطعه اش خطاب به دشمن گفت : كسی را به شهادت رسانديد كه هر شب يك ختم قرآن می نمود !

پديد آمدن چشمه ی آب با دم عيسویِ عارفی وارسته

حضرت آيت الله العظمی حاج سيد عبدالهادی شيرازی كه از مراجع بزرگ شيعه و عارفی وارسته و سالكی رياضت كشيده بود ، كرامتی عجيب دارد كه مرحوم آيت الله حاج شيخ غلامرضا يزدی معروف به فقيه خراسانی نقل كرده است . او می گويد : با گروهی از علما در معيت آيت الله شيرازی از نجف به سوی كربلا می رفتيم ، در ميان راه به شدّت تشنه شديم به صورتی كه راه رفتن برايمان


صفحه 288


بسيار مشكل شد .

آن مرد الهی و دارنده ی دم عيسوی فرمود : بياييد پشت اين تپه تا به شما آب بدهم . همه ی ما به پشت تپه رفتيم و ديديم چشمه ی آبی فوران می كند ، همه آب خورديم و تجديد وضو كرديم و لُنگ ها و چپيه های خود را خيس كرده به روی سر انداختيم و پس از رفع خستگی به راه افتاديم ، ولی من ناگهان متوجه شدم كه در مسير نجف به كربلا آب نبوده ، لذا به پشت تپه برگشتم و ديدم چشمه ی آبی وجود ندارد . شيخ می گويد : لنگ خيس روی سر من بود ولی از چشمه ی آب خبری نبود !! اين است معنای طی الخلق .

كرامتی شگفت از سالكی كم نظير

مرحوم آيت الله العظمی حاج سيد احمد خوانساری مرجعی بزرگ و عالمی ژرف انديش بود ، وی در وادی سير و سلوك و عرفان گام های بلندی برداشته بود ، آيت الله حاج شيخ مرتضی حائری فرزند بزرگوار مؤسس حوزه ی علميه ی قم اين داستان را كه خود از زبان مرحوم آيت الله خوانساری شنيده بود نقل فرمود كه :

من پدر سالخورده ای داشتم ، در زمانی كه سفرها با مركب های حيوانی انجام می گرفت او را برای زيارت حضرت رضا (عليه السلام) به مشهد می بردم ، رسم كاروان اين بود كه در منزل آخر استحمام می كرد و برای ورود به مشهد آماده می شد ، من در استحمام به پدرم كمك دادم و لباس های او را هم خود شستم ، هنگام شب چون بسيار خسته بودم با همان خستگی به خواب سنگينی فرو رفتم ، كاروان بدون توجه به من همان وقت شب حركت كرد و پدر سالخورده ام را نيز با خود برد ، نزديك طلوع آفتاب از خواب بيدار شدم ، چيزی به قضا شدن نماز نمانده بود ، به سرعت تيمم كردم و نماز خواندم ، پس از نماز همه ی وجودم را در تنهايی


صفحه 289


بيابان ترس گرفت ، فكر پدرم كه اكنون با كاروان رفته و چه كسی از او مواظبت می كند و چه كسی در پياده و سوار شدن و وضو گرفتن به او ياری می دهد مرا آزار می داد .

در اين فكر بودم كه به ذهنم آمد آقا و مولای خود حضرت حجة بن الحسن را بخوانم . بلافاصله گفتم : يا اباصالح المهدی ادركنی . تا اين استغاثه را نمودم ، ناگهان در برابر ديدگانم سرور مهربانم را ديدم كه فرمود : اين راه را در پيش بگير و برو . عظمت او به من مهلت نداد تا با جنابش سخن بگويم ، همان راهی را كه فرموده بودند طی كردم ، چند دقيقه ای بيشتر نرفته بودم كه منظره ای بهت انگيز پيدا شد ، قهوه خانه ای با باغی زيبا و درختانی شاداب و حوض آب و فواره ای روح انگيز ، پياده شده و زير درختان نشستم ، برايم چايی آوردند ، طعمش با چايی های ديگر تفاوت داشت ، دو سه ليوان چايی خوردم كه ناگهان متوجه شدم پول ندارم . به كسی كه چايی آورده بود گفتم : آقا من پول ندارم . گفت : كسی از تو پول نمی خواهد ، اين چايی برای تو خلق شده است !!

وقتی خستگی ام برطرف شد از جای برخاستم و به راه افتادم ، چند دقيقه ای بيش راه نرفته بودم كه ديدم به قافله رسيدم . قافله ای كه از اول شب تا صبح راه رفته و اكنون قصد دارند اطراق كنند ، سراغ پدر رفتم ديدم منتظر است پياده اش كنم . از من پرسيد كجا بودی ؟ گفتم : عقب ماندم ، خوابم برد ، سپس او را پياده كرده و مشغول خدمت او شدم .

آری ، امام زمان (عليه السلام) می تواند با يك اشاره آن قهوه خانه را با آن امكانات خلق كند و با يك اشاره مرحوم آيت الله خوانساری را طیّ الارض دهد و با يك چشم به هم زدن وی را به قافله برساند .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^