فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مرگ و فرصت ها، ص: 372

باشد.

علامات سه گانه متقين

1- اخلاص در عمل

متن حديث اين است:

«للمتقی ثلاث علامات» «1» برای اهل تقوا سه نشانه و ويژگی هست كه هر سه خيلی مهم هستند. به دست آوردنش نيز واقعاً هم زمان می خواهد و هم كار و هم حال. نه يك شبه به دست می آيد، نه با تنبلی و بی حالی.

اولين نشانه اهل تقوا؛ «اخلاص العمل» اين است كه هر كاری كه می خواهند بكنند؛ چه عبادت و چه خدمت به مردم، هيچ نظری جز به خدا ندارند و طرف معامله آنها در كاری كه می خواهند انجام بدهند، فقط خداست و بس، نه كس ديگر.

نشانه رياكار اين است كه وقتی او را نبينند و زمينه ای برای تعريف از او وجود نداشته باشد، كاری نمی كنند. هر چقدر هم كار، مهم و عبادی و يا خدمت به عباد خدا باشد. ولی به محض اينكه زمينه ای فراهم شود كه كارش در معرض ديد قرار بگيرد و از او تعريف كنند، اين كار را خيلی با نشاط انجام می دهد. «2» اميرالمؤمنين عليه السلام می فرمايد:

نماز رياكار بين مردم، خيلی پرمايه است و اما در خلوت، بی مايه است. در خلوت يا نماز نمی خواند، يا وقتی می خواند، مانند كسی می خواند كه او را به خواندن نماز مجبور كرده باشند. ولی در برابر مردم، خيلی با شوق نماز می خواند، گر چه يك ساعت نيز طول بكشد. ولی همين نماز را در خلوت، اگر دو دقيقه طول بكشد، گويا كوه دماوند را روی سرش انداخته اند. «3» سعدی می گويد:

شاهی برای گشت و گذار به شيراز آمده بود، كسی را دعوت كرد. بعد از تمام

______________________________
(1)- غرر الحكم: 274، حكمت 5994؛ «للمتقی ثلاث علامات: إخلاص العمل و قصر الأمل و اغتنام المهل.»

(2)- بحار الأنوار: 69/ 296، باب 116، حديث 22؛ «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ لِلْمُرَائِي ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يَكْسَلُ إِذَا كَانَ وَحْدَهُ وَ يَنْشَطُ إِذَا كَانَ النَّاسُ عِنْدَهُ وَ يَتَعَرَّضُ فِي كُلِّ أَمْرٍ لِلْمَحْمَدَةِ.»

بحار الأنوار: 69/ 324، باب 118، حديث 4- 5؛ «رُوِيَ أَنَّ عَابِداً فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ سَأَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی فَقَالَ يَا رَبِّ مَا حَالِي عِنْدَكَ أَخَيْرٌ فَأَزْدَادَ فِي خَيْرِي أَوْ شَرُّ فَأَسْتَعْتِبَكَ قَبْلَ الْمَوْتِ قَالَ فَأَتَاهُ آتٍ فَقَالَ لَهُ لَيْسَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ قَالَ يَا رَبِّ وَ أَيْنَ عَمَلِي قَالَ كُنْتَ إِذَا عَمِلْت خَيْراً أَخْبَرْتَ النَّاسَ بِهِ فَلَيْسَ لَكَ مِنْهُ إِلَّا الَّذِي رَضِيتَ بِهِ لِنَفْسِكَ.»

«ابْنِ جُبَيْرٍ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِيِّ صلی الله عليه و آله فَقَالَ إِنِّي أَتَصَدَّقُ وَ أَصِلُ الرَّحِمَ وَ لَاأَصْنَعُ ذَلِكَ إِلَّا لِلَّهِ فَيُذْكَرُ مِنِّي وَ أُحْمَدُ عَلَيْهِ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ وَ أُعْجَبُ بِهِ فَسَكَتَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه و آله وَ لَمْ يَقُلْ شَيْئاً فَنَزَلَ قَوْلُهُ تَعَالَی قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ إِلَی قَوْلِهِ أَحَداً.»

«الصَّادِقِ عليه السلام قَالَ مَنْ عَمِلَ حَسَنَةً سِرّاً كُتِبَتْ لَهُ سِرّاً فَإِذَا أَقَرَّ بِهَا مُحِيَتْ وَ كُتِبَتْ جَهْراً فَإِذَا أَقَرَّ بِهَا ثَانِياً مُحِيَتْ وَ كُتِبَتْ رِئَاءً.»

الكافی: 2/ 296، باب الرياء، حديث 14؛ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه و آله سَيَأْتِي عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِيهِ سَرَائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فِيهِ عَلَانِيَتُهُمْ طَمَعاً فِي الدُّنْيَا لَايُرِيدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ يَكُونُ دِينُهُمْ رِيَاءً لَايُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ يَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ يَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِيقِ فَلَا يَسْتَجِيبُ لَهُمْ الكافی: 2/ 296، باب الرياء، حديث 16 (أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَی الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ قَالَ وَ مَا الْإِبْقَاءُ عَلَی الْعَمَلِ قَالَ يَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَةٍ وَ يُنْفِقُ نَفَقَةً لِلَّهِ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ فَكُتِبَ لَهُ سِرّاً ثُمَّ يَذْكُرُهَا وَ تُمْحَی فَتُكْتَبُ لَهُ عَلَانِيَةً ثُمَّ يَذْكُرُهَا فَتُمْحَی وَ تُكْتَبُ لَهُ رِيَاءً.»

آيين بندگی و نيايش، حسين غفاری ساروی: 358- 387، (با تلخيص) خاتمه (ريا):

منظور از «ريا» كه همان شرك خفی است؛ آن است كه انسان كارهايی را كه ظاهرش اطاعت پروردگار است، انجام بدهد ولی هدفش تقرب به او نباشد بلكه مقصود، ايجاد منزلت در قلوب خلق خدا باشد تا او را احترام كنند و نيازهايش را بر طرف سازند كه رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: «من صلّی صلاة يرائی بها فقد اشرك.»

خطرات ريا:

«ريا» سه خطر دارد:

اوّل: مربوط به زمان قبل از عمل است به اين نحو كه از ابتدا، كارش را برای ديدن مردم شروع كند و انگيزه دينی در كارش نباشد، اين چنين ريايی را حتما بايد ترك كرد، چون معصيت است و به هيچ وجه، طاعت پروردگار نمی باشد و همان است كه فرمود: «الرّياء شرك خفیّ»

دوّم: عزمش بر اين بود كه دعا را برای خداوند متعال انجام بدهد، منتها در همان ابتدای كار، ريا، بر او عارض گرديده است. دراينجا سزاوار نيست عمل را ترك كند، چون انگيزه او دينی بوده، بنابراين، وظيفه اش اين است كه از طرفی عمل را آغاز كند و از طرف ديگر با نفسش جهاد نمايد تا ريا را برداشته، اخلاص را جايگزينش گرداند.

سوّم: قلبش را بر اخلاص، گره زده، منتها در بين راه، ريا و انگيزه هايش بر او عارض گرديده است، در اينجا هم سزاوار است كه در دفع آن، مجاهده كند و عمل را ترك ننمايد و به همان اخلاص سابقش برگردد. راهش هم تفكر و تعقل در عاقبت ريا و نيز توجه و تدبر در رواياتی است كه در اين زمينه آمده است تا به سلامت، عمل را به پايان برساند.

ريشه و انگيزه ريا:

اصل و ريشه ريا، دوستی دنيا، فراموشی آخرت، تفكر كافی نداشتن در آنچه نزد خداست (كه باقی می ماند) و تأمل شايسته نكردن در آفات دنيا و عظمت نعمتهای اخروی است.

درمان علمی ريا:

«اخلاص» (كه حالت سلامتی از مرض ريا می باشد) آن است كه ظاهر و باطن انسان يكی باشد. به كسی گفته شد: كار تو آشكار باشد.

پرسيد: چگونه آشكار باشد؟ گفت: كاری انجام بده كه اگر مردم مطلع شدند، از آن شرم نكنی.

(3)- الكافی: 2/ 295، باب الرياء، حديث 8؛ «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ لِلْمُرَائِي يَنْشَطُ إِذَا رَأَی النَّاسَ وَ يَكْسَلُ إِذَا كَانَ وَحْدَهُ وَ يُحِبُّ أَنْ يُحْمَدَ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ.»

شرح نهج البلاغه: 2/ 180؛ «قال علی عليه السلام: لِلمُرائی أربَعُ علاماتٍ: يَكسَلُ إذا كانَ وَحدَهُ، ويَنشَطُ إذا كانَ فی الناسِ، ويَزِيدُ فی العَمَلِ إذا اثنِیَ علَيهِ، ويَنقُصُ مِنهُ إذا لَم يُثْنَ علَيهِ.»

بحار الأنوار: 1/ 122، باب 4، حديث 11؛ «قَالَ النَّبِي صلی الله عليه و آله وَ أَمَّا عَلَامَةُ الْمُرَائِي فَأَرْبَعَةٌ يَحْرِصُ فِي الْعَمَلِ لِلَّهِ إِذَا كَانَ عِنْدَهُ أَحَدٌ وَ يَكْسَلُ إِذَا كَانَ وَحْدَهُ وَ يَحْرِصُ فِي كُلِّ أَمْرِهِ عَلَی الْمَحْمَدَةِ وَ يُحْسِنُ سَمْتَهُ بِجُهْدِه.»







گزارش خطا  

^