فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ترجمه نهج البلاغه، ص: 342

معاويه! از چه زمانی شما زمامدار رعيت، و والی امر امّت بوده ايد، بدون پيشی داشتن در دين، و منهای شرفی بلند مرتبه؟! پناه به خدا از دچار بودن به شقاوت ديرينه، تو را از اينكه روزگارت را در فريب آرزوهايت ادامه دهی، و ظاهر و باطنت دو تا باشد بر حذر می دارم.

مرا به جنگ دعوت كردی، مردم را واگذار، و خود به جانب من بيا، و هر دو لشگر را از جنگ معاف كن، تا معلوم شود زنگ گناه قلب كدام يك از ما دو نفر را سياه كرده، و بر ديده كدام يك پرده افتاده! منم ابوالحسن، قاتل جدّ و دايی و برادرت كه آنان را در جنگ بدر در هم كوبيدم، هم اكنون آن شمشير با من است، و با همان قلب دشمنم را ديدار می كنم، دينم را تبديل ننموده، و پيامبر تازه ای انتخاب نكرده ام، و در همان راه حقّی هستم كه شما آن را به اختيار خود واگذاشتيد، و ورودتان در آن به اجبار و اكراه بود.

به خيال خود به عثمان آمده ای در حالی كه خبر داری عثمان كجا كشته شد، اگر خونخواه او هستی از همانجا خونخواهی كن. گويی تو را می بينم همچون شترانی كه زير بار گران ناله می زنند از گَزِش جنگ ناله و فرياد می زنی، و انگار لشگرت را می نگرم كه از ضربت های پی در پی، و قضای بدی كه بر سرشان فرود می آيد، و نيز از افتادن بر خاك آن هم به دنبال هم، با جزع و زاری مرا به كتاب خدا می خوانند، لشگری كه يا از نظر عقيده كافر و منكر حقّند، يا بيعت نموده، و عهد بيعت را شكسته اند.

11 از وصيت های آن حضرت است

به هنگامی كه لشگری را به سوی دشمن فرستاد اين وصيت را فرمود







گزارش خطا  

^