فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

آثار رحمت خدا

جهان و همه بساطش ، آفرينش و همه موجوداتش ، هستى و تمام عناصرش ـ به فرموده قرآن مجيد ـ از نشانه‏هاى مهر و رحمت خداست .

قرآن از انسان دعوت مى‏كند كه با دقت عقلى به نشانه‏هاى مهر و محبّت خدا بنگرد تا از بركت اين دقت به عرصه باور كردن بخشى از حقايق كه تجلى فعل خداست ، راه يابد و از پرتو اين دقت ، زمينه به بار نشستن درخت مهر و محبّت را در سرزمين وجود خود فراهم آورد و خود او هم با درس گرفتن از آثار رحمت به اختيار و انتخاب حكيمانه خود نشانه مهر و محبّت حق گردد .

فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَةِ اللّه‏َ كَيْفَ يُحْيِى الاْءَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذلِكَ لَُمحْيِى الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ 1 .

پس با تأمل به آثار رحمت خدا بنگر كه چگونه زمين را پس از مردگى‏اش زنده مى‏كند ، بى‏ترديد اين [ خداى قدرتمند ] زنده‏كننده مردگان است و او بر هر كارى تواناست .

كلمه « نظر » كه در آيه شريفه به كار رفته ، نه نگاه معمولى و عادى با چشم سر بلكه به گفته محققان لغت‏شناس نگاه و چشم دوختن همراه با دقت عقلى است تا از طريق اين گونه نگاه ، حقيقت يا حقايقى براى انسان كشف شود و به دنيا يا دنياهاى ديگر غير از آنچه به ظاهر و با چشم عادى مى‏بيند راه يابد .

انسان اگر با دقت عقلى و با كمك فكر و انديشه و با دستيارى عمق نظر به پهن دشت هستى و موجوداتى كه در آن قرار دارند بنگرد ، جز مهر و رحمت خداوندى چيزى حس نمى‏كند و جهان و آنچه در آن است جز جلوه محبّت و عشق و اين كه هر چيزى به جاى خود نيكوست نمى‏بيند .

اگر به تك تك موجودات مادى و عالم طبيعت و به حقايق معنوى دقت نمايد ، مى‏بيند كه غير عشق و محبت خدا به انسان ، چيزى نيست .

او كه مهر و محبّت بى‏نهايت است ، به يقين آثارى كه از فعل او صادر شده عين مهر و محبّت است چه اين كه اين آثار مانند قرآن و نبوت و امامت معنوى باشد و چه اين كه اين آثار مانند زمين و آسمان و ابر و باد و گياه و نبات مادى باشد .

پس انسان با همه وجودش از همه طرف از سوى حضرت حق پيچيده به مهر و محبّت است و انصاف نيست كه چون ماهى دريا غرق در درياى مهر و محبّت باشد ولى به خود و به ديگران مهر و محبّت نداشته باشد .

براساس قاعده عقلى و عرفى ، سزاى نيكى ، نيكى است و بر پايه قانون وجوب شكر و سپاس ، بايد پاسخ محبّت را با محبّت داد .

انسانى كه از بندگى و عبادت خدا فرارى است و از خدمت به ديگران گريزان است ، بى‏تفاوتى يا ستم و تجاوز به ديگران و ارتكاب گناهو معصيت و خوردن نمك و شكستن نمكدان جزء امور عادى و معمولى روزمره اوست ، در حقيقت پاسخ همه محبّت‏هاى حق و مهر خدايى را با كينه و دشمنى داده و در اين زمينه كارى كرده كه هيچ حيوانى و درنده‏اى نكرده و نمى‏كند .

روزگارى حكومت آلمان براى چند سال محدود به دست مردى نامهربان و بى‏مهر و محبّت و متكبر و خودخواه به نام هيتلر افتاد ، او مى‏خواست مركب هوا و هوسش را به همه سرزمين براند و آنچه مى‏خواهد انجام دهد و هر چه را ميل و خواسته‏اش اقتضا دارد به دست آورد ولى دولت‏ها و ملت‏ها براى دفاع از خود در برابر غرور و تكبر و خشم و كينه و بى‏رحمى‏اش ايستادند تا او را از صفحه روزگار محو كردند ولى به آمار زير كه پس از جنگ جهانى به وسيله محققان ارائه شده بنگريد كه يك انسان بى‏مهر و محبّت براى چند روز حكومت با جهانيان چه كرد :

در جنگ دوم جهانى 35 ميليون نفر كشته شد و 20 ميليون نفر از داشتن پا يا دست يا چشم محروم شدند ، در اين جنگ 130 هزار دبيرستان و دبستان و 6 هزار دانشگاه و 8 هزار لابراتوار منهدم و ويران شد ، 300 ميليون جلد كتاب در آتش سوخت ، يك هزار ميليارد چليك نفت مصرف شد و 17 ميليون ليتر خون خالص به زمين ريخت ، نيم ميليون هواپيما آتش گرفت و سقوط كرد و يك ميليون اتومبيل بزرگ و 300 هزار اتومبيل كوچك از ميان رفت .

با خسارت كلى و جزئى در حدود دو هزار شهر پر جمعيت و بيست هزار روستا ويران شد ، از همه حساس‏تر 390 هزار ميليارد گلوله در هوامنفجر گشت ، برابر حجم كره زمين دود از سوختن شهرها و كشتى‏ها و هواپيماها به آسمان بالا رفت ، 600 هزار ميليارد دلار اثاث قيمتى خانه‏ها و موزه‏ها نابود شد و 50 هزار كيلومتر از راه آهن جهان كسر شد ، از ضايعه سقط جنين تنها 12 ميليون نفر به خانواده بشر آسيب رسيد ، 10 ميليون مرد بى‏زن و 17 ميليون زن شوهر خود را از دست داد2 ! !

گوشه‏اى از مهر خدا به انسان

ميلياردها عنصر و فعل و انفعالاتى كه در آن‏ها صورت مى‏گيرد تا لقمه غذايى به دست آيد و از هزاران كانال در وجود زن و شوهرى مهربان بگذرد و تبديل به نطفه شود و در تاريكى رحم قرار گيرد و به تدبير حكيمانه حضرت حق به صورت جنينى آراسته و متعادل درآيد ، آنگاه به اراده خدا سالم و سر حال از مسير طبيعى بدن مادر قدم در دنيا گذارد و به آغوش پر مهر مادر كه نظيرش در همه جهان طبيعت وجود ندارد ، آرام گيرد و از شير مادر كه به قدرت حق در سينه و پستان او به وجود آمده ، تغذيه كند و از مهر و محبّت پدر برخوردار شود و تا به حدّ رشد و بلوغ رسد از محافظت‏هاى عاشقانه آن دو بهره‏مند گردد و آن دو همه چيز را با جان و دل در اختيارش گذارند و بدون چشم داشت از هر خدمتى در حق او فروگذار ننمايند و تا او را به كمال لازم برسانند از جان خود مايه بگذارند ؛ همه و همه گوشه‏اى از مهر و محبّت خدا به انسان است .

اين تنها پدر و مادر نيستند كه در خدمت انسانند ، عوامل ديگرى كه همه از آثار مهر خدايى است و شبانه روز در خدمت انسانند ، براى كسى قابل شمردن نيست .

وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّه‏َ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللّه‏َ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ 3 .

و اگر نعمت هاى خدا را شماره كنيد ، هرگز نمى‏توانيد آن‏ها را به شمار آوريد ؛ يقيناً خدا بسيار آمرزنده و مهربان است .

ابر ، باد ، باران ، هوا ، سرما ، گرما ، فصول چهارگانه ، قابليت زمين براى كشت ، حشرات ، پرندگان ، چرندگان ، گردش وضعى و انتقالى كره خاكى ، نباتات ، انواع گل‏ها ، باغستان‏ها ، اشجار ، اقيانوس‏ها ، درياها ، چشمه‏ها ، كوه‏ها ، معدن‏ها ، و . . . همه و همه گوشه‏اى از مهر حضرت دوست به انسان است تا نانى به كف آرد و به غفلت نخورد .

فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَةِ اللّه‏َ . . . 4 .

پس با تأمل به آثار رحمت خدا بنگر . . .

شما از ميان همه حيواناتى كه در خدمت انسانند فقط با دقت عقلى به گوسپند و منافع آن ، به گاو و سودهاى آن ، به زنبور عسل و فرآورده‏هاى آن بنگريد و مطالعه كنيد تا بيابيد كه حضرت حق در حق شما چه مهر بى‏پايان و محبّت بى‏اندازه‏اى را به كار گرفته است تا شما هم از حضرت او درس گرفته ، نسبت به خود براى سعادت دنيا و آخرتتان و نسبت به ديگران مهر و محبّت به كار گيريد و از دشمنى با خود و دشمنى با ديگران بپرهيزيد .

كسيكه اهل دروغ و كبر است و نسبت به خلق خدا كينه و دشمنى نابجا و ناحق دارد ، به فرموده پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله منفورترين مخلوق نزد خداست ؛

« أبْغَضُ خَلِيقَةِ اللّه‏ِ إلَى اللّه‏ِ يَوْمَ القِيَامَةِ الكَذّابُونَ وَالمُسْتَكْبِرُونَ وَالَّذينَ يُكثِرُونَ البَغْضَاءَ لإخْوَانِهِمْ فِى صُدُورِهِم . . . » 5 .

منفورترين خلق خدا نزد خدا در قيامت دروغگويان و متكبران و كسانى هستند كه در درون خود نسبت به برادران ايمانى خويش كينه و نفرت مى‏افزايند .

بنا نيست كه نوشته‏هاى خود را به مسائل پيچيده علمى بياراييم زيرا در پى آن هستيم كه بر محور قرآن و اهل بيت قدس سرهما كتاب‏هايى بنويسيم كه توده مردم حتى كم سوادترين آنان بتواند در جهت تربيت و رشد و خير دنيا و آخرت از آن بهره‏مند شود ولى گاهى براى توجه به عظمت مطلبى كه محور نوشته و گفتار مى‏باشد ناچاريم به زوايايى از مسائل علمى اشاره بريم و در اين فصل از نوشتار كه مطلب بر محور آثار و رحمت خدا دور مى‏زند ، گوشه‏اى از فعل و انفعالات عناصر و مواد كه مستقيم و غير مستقيم در حيات انسان دخالت دارد و نمايشگر مهر خدايى به اين موجود شريف و پر ارزش است را يادآورى كنيم .

علماى شيمى ، فيزيك و زيست‏شناسى پس از سال‏ها تحقيق و آزمايش به نتايجى رسيدند از اين گونه :

1 ـ در جهان هستى با تغييرات مداوم و حساب شده ، تركيبات شيميايى كهنه و از كار افتاده كه در حقيقت عناصر مرده‏اى بيش نيستند ، به كمك عوامل گوناگونى كه در پشت پرده عمل مى‏كنند ، دائماً به مواد و تركيبات تازه تبديل شده ، در اختيار موجودات زنده ـ از جمله انسان ـ قرار مى‏گيرند ، مانند اكسيژنى كه در روز از تنفس برگ درختان و يا تأثير نور و جريان هوا و تغييرات بار الكتريكى هوايى كه ضمن جريان خود با عوامل مختلف در تماس است و هم‏چنين تشعشعات كيهانى بوجود مى‏آيد .

به طور دائم كليه عوامل موجود در طبيعت از يك تحريك ملايمى ـ به اين معنا كه نيرويى در پشت سر است كه آن‏ها را به حركت در مى‏آورد ـ برخوردار بوده ، به حالت فعال و نيمه فعال درآمده ، عناصر و تركيبات غير فعال يا مرده تبديل به عناصر و تركيبات فعال زنده شده ، آماده براى استفاده موجودات زنده مى‏گردند .

به عبارت ديگر در دستگاه آفرينش ، نيروى با شعور و فعال و مؤثر و مداومى وجود دارد كه در كمال نظم و دقت و ظرافت و هماهنگى ، دائماً وقفه در وجود را از بين برده ، هر عنصر و موجود زنده و غير زنده را به حركت در آورده ، همواره از سكون و وقفه جلوگيرى نموده ، در جهت هدف خاص بسيار دقيق و منظمى آن‏ها را به جريان مى‏اندازد6 .

2 ـ نتيجه دوم : هم چنان كه آفرينش موجودات زنده در طبيعت به عهده عوامل گوناگون واگذار شده كه با هماهنگى كامل اين وظيفه را انجام مى‏دهند و موجودات زنده و فعال به وجود مى‏آورند ، به همان ترتيب نيز براى زنده نمودن عناصر و تركيبات شيميايى مرده در طبيعت علل و عواملى وجود دارند كه آن عوامل عبارتند از : اصطكاك ، ضربت ، تغييرات بار الكتريكى ، تشعشعات نور خورشيد ، بارندگى‏ها ، تغيير درجه حرارت ، جريان بادها ، آب‏ها ، تخليه بار الكتريكى ، تشعشعات كيهانى ، تغييرات ميزان قوه مغناطيسى زمين ، تغييرات درجه حرارت ، رطوبت ، تغييرات فشار ، عمل توليد مثل در موجودات زنده ، تخمير ، استحاله‏هاى گوناگون ، انجام واكنش‏ها و فعل و انفعالات مداوم شيميايى و . . .

3 ـ نتيجه سوم : دانشمندان مى‏گويند : وقتى در محيط زيست ، سلولى مشاهده مى‏شود كه در آن واحد چندين عمل و فعاليت منظم فيزيكى و شيميايى توأم با عكس العمل‏هاى حياتى مخصوص به خودشان تحقق مى‏يابند ، بعد هم در واحد بزرگى ـ مثل بدن انسان ـ همين اعمال متنوع انجام مى‏شود ، يعنى ميلياردها سلول توأم با يك سلسله فعاليت‏هاى نسجى و عضوى و بالاخره در كل كالبد موجود زنده به يك هدف واحدى در آن واحد منتهى مى‏گردد ، مشاهده چنين شگفتى‏ها ـ كه عوامل مختلف و متعدد با وجود اختلاف كامل دروظايف اختصاصى خود به طور مجموع ناخوآگاه همه با هم به دنبال هدف واحدى هستند كه عبارت است از حفظ اعتدال مداوم محيط زيست و امكان ادامه و استمرار حيات و بالاخره تضمين بقاى يك موجود زنده ـ به وضوح مسلم مى‏دارد كه اين وحدت در جهت حركت و فعاليت و هدف ، نشان دهنده وجود وحدت در مركز صدور اوامر و فرمان‏ها به شمار مى‏رود كه در آن واحد صلاحيت و قدرت و توانايى كنترل و نظارت و اداره اين همه پديده‏هاى بى‏شمار را در هر ثانيه دارد ! ! !

به عبارت ديگر همه آن‏ها تابع يك مركزيت با شعور با يك هدف مشخص و معين در جهت معلوم هستند كه نام آن را روح گذارده‏اند .

باز آن دانشمندان مى‏گويند كه : جا دارد از همين فرصت مناسب در كشف يك حقيقت بزرگ‏تر استفاده كنيم و يادآور شويم كه تعدد فعاليت‏ها و تنوع وظايف در ميلياردها سلول ـ آن هم در كمال نظم و ترتيب ـ عملاً هم وحدت فرمان دهنده را ثابت مى‏كند و هم وحدت هدف را و نشان مى‏دهد كه مركز صدور تمام فرمان‏ها در كالبد مادى انسان‏ها و حيوانات و نباتات جز يكى بيش نتواند بود7 .

اين همان توحيدى است كه به صورت لاَ إِلهَ إِلاَّ اللّه‏ُ 8

در قرآن مجيد و به صورت « أشْهَدُ أنْ لاَ إلهَ إلاّ اللّه‏ »

در دعاها و نمازهاى واجب و مستحب و در اشعار حكمت‏آموز حكيمان به صورت :

 هر گياهى كه از زمين رويد  وحده لا شريك له گويد

مطرح است .

اين بود گوشه‏اى از مهر و محبّت خدا به انسان كه به زبان علم بازگو شده و انسان را با درك اين مهر و محبّت غرق در شگفتى و تعجب و حيرت مى‏كند و به او مى‏آموزد كه تو هم با اختيار خود از طريق هماهنگى با وحى و نبوت و امامت جلوه مهر و رحمت براى خود و ديگران باش و با كمال يقين بدان و آگاه باش كه از خدا جز مهر و محبّت صادر نشده و نمى‏شود و همه موجودات آثار مهر و رحمت اويند و شر و بدى و بى‏مهرى و نامهربانى ، چيزى جز انحراف موجودات از راه مستقيم ويژه خود نيست .

مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّه‏ِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَفْسِكَ . . . 9 .

[ اى انسان ! ] آنچه از نيكى به تو رسد ، از سوى خداست و آنچه از بدى به تو رسد ، از سوى خود توست . . .

حفظ موسى عليه السلام در حصارى از مهر

راستى چه حقيقيت شگفت‏آورى است ! حضرت حق موسى عليه السلام را در حصارى از مهر و محبّت مى‏پوشاند تا او را از نابودى و كشته شدن به دست فرعون و فرعونيان حفظ كند و عاقبت به مقام والاى پيامبرى برساند و به دست او دينش را ابلاغ و سبطيان را از چنگال ظالمانه قبطيان برهاند .

اما داستان حفاظت موسى عليه السلام :

فرعون ستمكار ، بنى اسرائيل را از روى كينه و خشم با همه قدرتش در شكنجه و فشار داشت ، او اين سخت‏گيرى را به بنى‏اسرائيل به اين خاطر روا داشته بود كه اولاً از شورش و كودتاى آنان جلوگيرى كند و ثانياً از به وجود آمدن فرزندى كه آينده‏نگران به وى يقين داده بودند او و دودمانش و حكومتش را بر باد مى‏دهد پيش‏گيرى نمايد .

اما فرمان داده بود كه نوزادان بنى اسرائيل را نابود كنند و دختران و زنانشان را براى كنيزى و بيگارى زنده نگه دارند !

جاسوسان انسانيّت باخته فرعون و مأموران آخرت فروش حاكم بيدادگر ، مناطق و خانه‏هاى بنى اسرائيل را به شدت زير كنترل داشتند تا تولد نوزادان را به دستگاه حكومتى خبر دهند و ديگر مأموران براى نابودى نوزادان دست به كار شوند .

موسى كه ساعاتى بود به دنيا آمده بود مادر را در نگرانى سختى فرو برد ، مادر مهربان كه با همه وجود به فرزند بى‏گناهش كه صد در صد در معرض قتل بود عشق مى‏ورزيد ، در نگرانى و اضطرابى شديد قرار داشت و پنهان داشتن او را به طور موقت كليد حل مشكل نمى‏دانست ، اين زمانى بود كه وجود مبارك حضرت حق آن تواناى شكست‏ناپذيرى كه اراده كرده بود موسى را حفظ كند و در آينده به مقام نبوت و رسالت برگزيند و فرعون و فروعنيان را به دست او نابود سازد ، به قلب مادر آنچه را بايد براى حفظ موسى به كار رود الهام مى‏كند :

إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى 10 .

آن زمان كه به مادرت آنچه را كه بايد الهام مى‏شد ، الهام كرديم .

به قلب مادر وحى مى‏كند كه او را در صندوقى افكن و آن صندوق را به دريا انداز ، دريا از جانب ما وظيفه دارد كه آن را به ساحل اندازد تا نهايتاً دشمن من و دشمن او وى را برگيرد ! !

آرى ؛ كسى كه در نهايت دشمنى با خدا و دشمنى با موسى بود و بر دشمنى‏اش چنان اصرار داشت كه دنبال كشتن موسى بود ، پرورش و خدمت به موسى برعهده او نهاده شد تا همه جهانيان بدانند :

اولاً : كسى را كه خدا بخواهد حفظ كند در دامان دشمن خطرناك هم حفظ مى‏كند .

ثانياً : حركت بر ضد اراده خدا به نتيجه نمى‏رسد .

ثالثاً : وقتى اراده حق بر هلاك دشمن تعلق بگيرد دشمن را با دست خودش به ورطه هلاكت مى‏كشاند .

موسى در اين گير و دار سخت و طوفان عظيم و راه پر از فراز و نشيب ، لازم است در يك حصار و حصن حفاظتى استوار قرار گيرد تا از تمام خطرات پيش رو محفوظ بماند ، به اين خاطر خدا مهر و محبتى از سوى خود بر او مى‏افكند به كيفيت و حالتى كه هر كس او را ببيند عاشق و دلباخته او گردد كه نه فقط به كشتن و آزارش راضى نشود بلكه نسبت به او در موقعيتى قرار گيرد كه حاضر نگردد مويى از سرش كم شود ! ! . . . وَاَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّى . . . 11 .

. . . و محبوبيّتى از سوى خود بر تو انداختيم . . .

در روايتى از حضرت امام باقر عليه السلام آمده است :

چون موسى به دنيا آمد و مادر مشاهده كرد نوزادش پسر است رنگ از صورتش پريد ، قابله پرسيد : چرا به اين صورت رنگت زرد شد ؟ گفت : مى‏ترسم سر فرزندم را از بدن جدا كنند ، اما قابله گفت : هرگز چنين خوفى به خود راه مده .

« وَكَانَ مُوسَى لاَ يَرَاهُ أحَدٌ إلاّ أحَبَّهُ » 12 .

موسى چنان بود كه هر كس او را مى‏ديد به وى عشق مى‏ورزيد .

قرآن منبع مهر و رحمت الهى

كتاب خدا در بسيارى از آيات از وجود ذى‏جود خود تعبير به مهر و رحمت مى‏كند كه براى نمونه به سه آيه اشاره مى‏كنم :

. . . مَا كَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَى وَلكِن تَصْدِيقَ الَّذِى بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَى‏ءٍ وَهُدىً وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 13 .

. . . [ قرآن ] سخنى نيست كه به دروغ بافته شده باشد ، بلكه تصديق كننده كتاب‏هاى آسمانى پيش از خود است و بيان‏گر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان دارند ، سراسر هدايت و رحمت است .

يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ 14 .

اى مردم ! يقيناً از سوى پروردگارتان براى شما پند وموعظه‏اى آمده ، و شفا است براى آنچه [ ازبيمارى‏هاى اعتقادى و اخلاقى ] در سينه‏هاست ، و سراسر هدايت و رحمتى است براى مؤمنان .

. . . هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّكُمْ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 15 .

. . . اين قرآن دلايلى روشن از سوى پروردگار شماست و براى گروهى كه ايمان مى‏آورند ، سراسر هدايت و رحمت است .

قرآن درياى مهر خدا به انسان

خداى مهربان ، رشد و كمال و تربيت و ايمان و اعتقاد صحيح و اخلاق حسنه را به وسيله قرآن مجيد و توضيحاتى كه پيامبر و اهل بيت قدس سرهما در حريم آيات آن دارند عطا مى‏كند . در صورتى كه انسان پذيرش نشان دهد و خردورزى نمايد و انصاف به ميدان آورد و اگر انسان در سايه قرآن به مرتبه رشد و كمال و به فضاى تربيت معنوى برسد و از ايمان و اخلاق و روش پسنديده برخوردار گردد ، مصداق عنوان « محسن » مى‏گردد و محسن در اصطلاح قرآن ، انسانى است كه از طرفى مورد مهر و عشق خدا و از طرف ديگر سزاوار رحمت بى‏نهايت حق است كه بهشت جاويد و رضوان الهى از جلوه‏هاى آن رحمت بى‏نهايت است ،

. . . وَاللّه‏ُ يُحِبُّ الُْمحْسِنِينَ 16 .

. . . و خدا نيكوكاران را دوست دارد .

. . . إِنَّ رَحْمَةَ اللّه‏ِ قَرِيبٌ مِنَ الُْمحْسِنِينَ 17 .

كه يقيناً رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است .

و اين كه گفتيم : قرآن درياى بى‏ساحل مهر و محبّت خدا به انسان است سخنى است ، بر اساس معارف الهيه كه شرح مختصرش را ذيلاً مى‏خوانيد .

زمانيكه جوان بودم ، در ابتداى طلبگى‏ام ، روزنامه‏اى به نام « نداى حق » به وسيله شخصى دلسوز و دانا منتشر مى‏شد كه مطالبش علمى ، دينى ، انتقادى و قابل مطالعه بود و من هم به فراخور حالم در آن روزنامه مقاله مى‏دادم ، در يكى از شماره‏هايش از قول علامه مجلسى خواندم كه آن مرد بزرگ فرموده بود : من تا زمان خودم كه اواسط قرن يازدهم هجرى شمسى است از نزديك به بيست هزار نوع تفسير قرآن خبر گرفتم !

و از آن زمان تا امروز يقيناً صدها تفسير در مجلدات گونان انتشار يافته كه هركدام داراى مطالب جديد و تازه است . از تفاسير بسيار مهم و پر ارزش كه از نظر علمى در اين زمان در اختيار دانشمندان و اهل علم قرار گرفته ،« تفسير الميزان » در بيست جلد به قلم فيلسوف كبير و عارف كم نظير مرحوم علامه طباطبايى است .

نقل است كه از آن مرد بزرگ پرسيدند : تفسير قرآن از ابتداى شروع تفسير تا اين زمان از نظر علمى و كشف حقايق آيات به كجا رسيده است ؟

آن خردمند آگاه و بصير دانا فرموده بود : اگر همه ما مفسران قرآن با تفسيرهايمان يك جا گرد آييم ، در عدم آگاهى نسبت به حقايق قرآن مانند اين است كه تا لب دريا آمده و هنوز موفق به ورود به اين دريا نشده‏ايم و از محتويات آن بى‏خبريم ! !

« فتوحات مكّيه » كه كتابى در عرفان نظرى است ، در بخش مربوط بهقرآنش روايت بسيار عجيبى از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل مى‏كند كه بيانگر اين معناست كه حقيقتاً قرآن درياى بى‏ساحل است ،

« يَأْتى القُرْآنُ يَوْمَ القِيَامَةِ بِكْراً » 18 .

قرآن در قيامت بكر و دست‏نخورده وارد محشر مى‏شود .

راستى شگفت‏آور است ، آدمى هرچند عالم و آگاه و دانشمند و بينا باشد ، در برابر عظمت آيات قرآن و مفاهيمش بسيار احساس كوچكى و حقارت مى‏كند .

در عين حال اگر انسان بتواند به طهارت عقل و نيّت و اخلاق و عمل بويژه به طهارت قلب آراسته شود ، توفيق مى‏يابد كه به سبب آن طهارت ، به بخشى از حقايق قرآن مجيد برسد چنان كه خود قرآن به اين معنا توجه مى‏دهد :

لاَ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ 19 .

جز پاك شدگان [ از هر نوع آلودگى ] به [ حقايق و اسرار و لطايف ] آن دسترسى ندارند .

تعاليم پر مهر و محبت قرآن

وجود مبارك حضرت حق ، رحمت و مهر بى‏نهايت است و رحمت و مهرش ملك و ملكوت و غيب و شهادت و ظاهر و باطن و حاضر و غايب را فرا گرفته است ،

اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَى‏ءٍ 20 .

از آثار رحمت او كه در رأس همه آثار و عنايات و الطاف اوست و چيزى از نظر ارزش و قيمت معادل آن نيست ، قرآن مجيد است ،

تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ * هُدىً وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ 21 .

اين آيات [ با عظمتِ ] كتاب محكم و استوار است ، * كه سراسر هدايت و رحمتى است براى نيكوكاران .

اين قرآن رحمت از سوى خداى رحمت بر قلب حضرت رحمة للعالمين نازل شد تا با زبانى ليّن و نرم و بيانى پر مهر و گرم بر مردم بخواند و معانى‏اش را به آنان تعليم دهد تا مردم هم با تسليم شدن به مقام نبوت و تعاليم وحى و كرنش و بندگى در پيشگاه خدا مطلع الفجر ارزش‏ها شوند و وجودشان در سايه خدا و قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله ، منبع رحمت و مهر و عشق و عاطفه گردد .

. . . رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ . . . 22 .

. . . در ميان خودشان با يكديگر مهربانند . . .

آرى ؛ با كمك نبوت و وحى و توفيق خاص حق از چنان معرفتى برخوردار گردند كه قلبشان خانه و كاشانه « . . . أَشَدُّ حُبَّاً للّه‏ِِ . . . »23

و از عرش پاك قلبشان مهر و محبتشان نسبت به خدا شديدترين مهر و محبّت رخ نمايد و موج پرارزش آن متوجه پيامبران و امامان و سپس مؤمنان و پدر و مادر و زن و فرزند و اقوام و خويشان و ساير خلق خدا گردد و در صورت زمينه داشتن ، موج محبتشان نسبت به همه انسان‏ها فراگير گردد چنان كه به حضرت عيسى عليه السلام وحى شد


1 ـ روم ( 30 ) : 50 .

2 ـ مجله اخگر منتشر شده در سال 1327/34 .

3 ـ نحل ( 16 ) : 18 .

4 ـ روم ( 30 ) : 50 .

5 ـ كنز العمال : 43975 ؛ ميزان الحكمة : 2/518 ، البغض ، حديث 1780 .

6 ـ حقيقتى كه دانشمندان امروز جهان به آن رسيده‏اند آن هم پس از پيگيرى‏هاى طاقت فرساى علمى ، قرآن در آيه 50 سوره مباركه طه به آن به اين صورت اشاره كرده است : « رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى كُلَّ شَىْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى » [ پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى ، آفرينش [ ويژه ] او را [ آن گونه كه سزاوارش بود [به وى عطا كرده ، سپس هدايت نمود ] .

7 ـ گنجينه‏هاى دانش : 930 .

8 ـ صافات (37 ) : 35 .

9 ـ نساء ( 4 ) : 79 .

10 ـ طه ( 20 ) : 38 .

11 ـ طه ( 20 ) : 39 .

12 ـ تفسير القمى : 2/135 ؛ نور القلين : 3/378 ؛ بحار الأنوار : 13/25 ؛ باب 2 ، حديث 2 .

13 ـ يوسف ( 12 ) : 111 .

14 ـ يونس ( 10 ) : 57 .

15 ـ اعراف ( 7 ) : 203 .

16 ـ آل عمران ( 3 ) : 148 .

17 ـ اعراف ( 7 ) : 56 .

18 ـ فتوحات مكّيه .

19 ـ واقعه ( 56 ) : 79 .

20 ـ دعاى كميل .

21 ـ لقمان ( 31 ) : 2 ـ 3 .

22 ـ فتح ( 48 ) : 29 .

23 ـ بقره ( 2 ) : 165 .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^