فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مهرورزى ، فرمان سعادت‏بخش اسلام

مهر ورزيدن به خود و ديگران ، فرمان سعادت‏بخش حضرت حق و همه پيامبران خصوصاً پيامبر با كرامت اسلام و امامان بعد از حضرتش به همه مردم و به تمام جهانيان است .

مهرورزى و رحم به خود و ديگران زمينه تجلى رحمت حق به انسان و مهر خداوندى به آدمى است .

قرآن مجيد مى‏فرمايد : يكى از صفات اهل ايمان مهر و محبّت و سفارش به صبر و رحمت و مهرورزى به يكديگر است .

ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ 1.

علاوه بر [ انجام ] اين [ تكاليف ] ، از كسانى باشد كه ايمان آورده‏اند و يكديگر را به صبر و مهربانى سفارش كرده‏اند .

روايات و معارف الهيه در رابطه با مهر و محبّت و اين كه به خود و ديگران محبّت ورزيد و رحمت آريد مطالبى بسيار مهم و آموزنده دارند :

در روايتى از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است :

« إرحَم تُرحَم » 2 .

مهر و محبّت ورز تا مورد مهر و محبّت قرار گيرى .

رسول اسلام صلي الله عليه و آله مى‏فرمايد :

« الرَّاحِمُون يَرحَمُهُم الرّحمنُ تَبارَكَ وَتَعَالى إرحَمُوا مَن فِى الأرضِ يَرحَمْكُم مَن فِى السَّماءِ » 3 .

خداى مهربان به مهرورزان مهر مى‏ورزد ، به همه اهل زمين محبّت كنيد تا خدا به شما محبّت نمايد .

از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت شده است :

« وَالَّذِى نَفسِى بِيَدِهِ لاَ يَدخُلُ الجَنَّةَ إلاّ رَحِيمٌ ، قالُوا : كُلُّنا رحيمٌ قَالَ : لاَ حَتّى تَرحَمَ العامَةَ » 4 .

سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت اوست جز انسان مهربان وارد بهشت نمى‏شود ، گفتند : همه ما مهربانيم ، فرمود : نه تا به همه مهربانى نورزيد نمى‏توان گفت مهربانيد .

توجه ويژه اسلام به مهرورزى

پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله در روايتى مردم را براى حل مشكلاتشان به سوى آراستگان به مهر و محبّت راهنمايى مى‏كند ، آنجا كه مى‏فرمايد :

« اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ إلى ذِى الرَّحْمَةِ مِنْ أُمَّتِى تُرْزَقُوا وَتَنْجَحُوا فَانَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ : رَحْمَتى فِى ذِى الرَّحْمَةِ مِنْ عِبَادِى وَلاَ تَطْلُبُوا الْحَوائِجَ عِنْدَ القاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ فَلاَ تُرْزَقُوا وَلاَ تَنْجَحُوا فَإنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ : إِنَّ سَخَطِى فِيْهِمْ » 5 .

نيازمندى‏ها و حوائج خود را در ميان امت من از آراستگان به مهر و محبّت بخواهيد تا به رزق و روزى دست يابيد و كامياب و رستگار شويد ، زيرا خداى عزّوجلّ مى‏فرمايد : مهر و رحمت من در ميان بندگانم نزد آراستگان به مهر و رحمت است ، نيازمندى‏ها و حوائج خود را از سنگدلان مخواهيد كه به رزق و روزى نرسيد و كامياب نگرديد ، زيرا خداى عزّوجلّ مى‏گويد : خشم و غضب من در آنان است .

و در حديثى ديگر فرمود :

« إذا طَبَخْتَ مَرَقَةً فَاكْثُرْ مَاءَهَا وَاغْرُفْ لِجِيْرانِكَ مِنْها » 6 .

هرگاه آب گوشت پختى به آبش بيفزاى و براى همسايه‏ات ظرفى از آن ببر .

سنگدلى و بى‏رحمى به اندازه‏اى مورد نفرت خدا و اولياى اوست كه آن را از سنگين‏ترين و بزرگ‏ترين عقوبت‏هاى حق شمرده‏اند .

حضرت امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد :

« مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ » 7 .

كيفرى بزرگ‏تر از سنگدلى براى عبد مقرر نشده است .

همان طور كه كيفرى براى عبد بزرگ‏تر از سنگدلى نيست و اين سنگدلى مايه و ريشه عذاب الهى در قيامت است ، نعمت و عنايتى براى عبد ، عظيم‏تر از رقّت قلب و مهر و مهرورزى و عشق و عاطفه نيست ، مهر و رقتى كه مايه و ريشه رحمت الهى و سبب به دست آوردن بهشت ابد و لطف سرمد در قيامت است .

قلب مسلمان ، جايگاه مهر و محبّت

مهر و محبّت مايه و سرمايه‏اى است كه جايگاهش ، قلبى كه در معارف الهيه از آن تعبير به بيت اللّه‏ و حرم اللّه‏ و عرش اللّه‏ شده است ، قلبى كه همه ارزش انسان به اعتبار محتويات مثبت و نورانى آن است ، قلبى كه افق طلوع ايمان و يقين و عشق به حق و مهرورزى نسبت به خلق خداست ، قلبى كه صاحبش از آن مراقبت و مواظبت نموده و از اين كه جايگاه رذايل شود حفظش كرده و آن را به صلاح و سواد آراسته و فضاى آن را شايسته جلوه فيوضات حضرت فيّاض نموده است .

قلب خالى از حالات مثبت و محروم از مايه مهر و محبّت بنا به نظر اولياى حق و به ويژه حضرت مولى الموحدين ، صاحبش موجودى بى‏منفعت و وجودى فاقد ارزش است .

« عِظَمُ الْجَسَدِ وَطُولُهُ لاَ يَنْفَعُ إذا كَانَ الْقَلْبُ خَاوِياً » 8 .

بزرگى و بلندى بدن در صورتى كه قلب خالى از حقايق و حالات مثبت باشد سودى نمى‏دهد .

رسول خدا صلي الله عليه و آله مى‏فرمايد :

« إذَا طَابَ قَلْبُ الْمَرْءِ طَابَ جَسَدُهُ وَإذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ جَسَدُهُ » 9 .

هنگامى كه قلب انسان از همه رذايل پاك باشد ، حركات بدن و اعضا و جوارحش پاك خواهد بود و چون قلب آلوده باشد جسد و حركات اعضا و جوارحش آلوده خواهد بود .

و نيز از آن حضرت در روايت بسيار مهمى آمده :

« إنَّ للّه‏ِِ تَعَالى فِى الاْءَرْضِ أوَانِىَ أَلا وَهِىَ الْقُلُوب فَأحَبُّهَا إلَى اللّه‏ِ أَرَقُّهَا وَأصْفَاهَا وَأَصْلَبُهَا ، أَرَقُّهَا لِلإخوانِ وَأَصْفَاهَا مِنَ الذُّنُوبِ وَأَصْلَبُهَا فِى ذَاتِ اللّه‏ِ » 10 .

براى خدا در زمين ظرف‏هايى است ، آگاه باشيد كه آن ظرف‏ها قلب‏هاست محبوب‏ترين آن ظرف‏ها در پيشگاه خدا مهربان‏ترين و صاف‏ترين و سخت‏ترين آن‏هاست ، مهربان‏ترينش نسبت به برادران انسانى و ايمانى ، صاف‏ترينش از گناهان و سخت‏ترينش در استقامت و پايدارى در راه خدا .

پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله در بيانى پر ارزش مى‏فرمايد :

« إنَّ اللّه‏َ تَبَارَكَ وَتَعالَى لاَ يَنْظُرُ إلى صُوَرِكُمْ وَلاَ إلى أمْوَالِكُمْ وَلَكِنْ يَنْظُرُ إلى قُلُوبِكُمْ وَأعمَالِكُم » 11 .

خداى تبارك و تعالى نه به ظاهر شما مى‏نگرد و نه به ثروت و اموالتان ، بلكه به قلوب شما و اعمالتان نظر مى‏كند .

بر پايه آيات و روايات ، قلب در وجود انسان از موقعيت ويژه‏اى برخوردار است تا جايى كه صلاح و فساد و پاكى و ناپاكى انسان در ارتباط با حالات اين مركز حساس و اين سرمايه ملكوتى و عنصر عرشى است .

پاره‏اى از حركات و امور انسان ريشه در عشق و محبّت فراوان او نسبت به خلق خدا دارد كه لازم است انسان ، قدردان اين عشق و محبّت باشد و خدا را نسبت به اين نعمت معنوى سپاس‏گزارى كند ، در مثل انسان از مسيرى عبور مى‏كند ، مى‏بيند در راه رفت و آمد مردم خارى ، تيغى ، سنگ و يا شى‏ء آزار دهنده‏اى افتاده ، بدون آن كه وضع و شخصيت خود را ملاحظه كند ، براى آن كه انسان و يا جاندارى در رفت و آمدش از اين مسير صدمه و آزار نبيند ، جاده و راه را از آن اشياء آزار دهنده پاك مى‏كند و يا گم شده‏اى را به محلى كه گم كرده ، راهنمايى مى‏كند يا به عيادت بيمارى مى‏رود يا جنازه‏اى را كه نمى‏شناسد تشييع مى‏كند و . . . اين‏ها امورى است كه محرك انجامش ،مايه و سرمايه‏اى چون محبّت و عشق به ديگران است كه جز قلب جايگاهى ندارد ، آن هم قلبى كه به حيات معنوى و فيوضات الهى و بركات آسمانى و نور ايمانى زنده است .

پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله اين گونه امور را كه ريشه در محبّت و عشق انسان به ديگران دارد ، عملى انسانى و اخلاقى و مساوى با صدقه دادن در راه خدا دانسته است ، از آن حضرت روايت شده است كه فرمود :

« إنَّ عَلى كُلِّ مُسْلِمٍ فِى كُلِّ يَوْمٍ صَدَقَةً قَالوا : وَمَنْ يُطِيقُ هَذَا ؟ قال : إمَاطَتُكَ الأَذى عَنِ الطَّرِيقِ صَدَقَةٌ وَإِرشادُكَ الطَّريق صَدَقَةٌ وَعَيَادَةُ الْمَرِيضِ صَدَقَةٌ وَاتِّبَاعُ الجنَازَةِ صَدٌقَةٌ وَأمْرُكَ بِالمَعْرُوفِ صَدَقَةٌ وَنَهْيُكَ عَنِ الْمُنْكَرِ صَدَقَةٌ وَرَدُّكَ السَّلاَمُ صَدَقَةٌ » 12 .

بى‏ترديد هر روز بر عهده هر مسلمانى صدقه دادن لازم است ، گفتند : چه كسى مى‏تواند هر روز صدقه بپردازد ؟ فرمود : جاده و راه را از اشياى آزار دهنده مردم پاك كنى صدقه است ، راهى را به كسى كه دنبالش مى‏گردد نشان دهى صدقه است ، بيمارى را عيادت كنى صدقه است ، جنازه‏اى را تشييع نمايى صدقه است ، مردم را به كارهاى پسنديده وادار كنى و از كارهاى ناپسند بازدارى صدقه است و پاسخ سلام ديگران را بدهى صدقه است .

درباره مهرورزى مردم روى زمين نسبت به يكديگر در روايت مهمى از حضرت امام كاظم عليه السلام نقل شده است :

« إنَّ أَهْلَ الاْءَرْضِ لَمَرْحُوُونَ مَا تَحَابُّوا وَأَدُّوا الاْءَمَانَةَ وَعَمِلُوا بِالحَقِّ » 13 .

بى‏ترديد اهل زمين مورد مهر و رحمت‏اند چون به يكديگر محبّت ورزند و امانت را به صاحبش برگردانند و حق را در همه زمينه‏ها به كار بندند .

از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت شده است كه خداى عزّوجلّ مى‏فرمايد :

« حَقَّتْ مَحَبَّتِى لِلْمُتَحَابِّينَ فِىَّ وَحَقَّتْ مَحَبَّتِى لِلْمُتَزَاوِرِينَ فِىَّ » 14 .

مهر و محبتم سزوار كسانى است كه به يكديگر به خاطر من مهر مى‏ورزند و عشق و محبتم شايسته كسانى است كه براى من به ديدار يكديگر مى‏روند .

دستور اسلام به مهرورزى با مخالف

اسلام ، اين آيين پاك الهى كه آيين همه پيامبران است ، بر مهرورزى پافشارى شگفتى دارد ، زيرا كاربرد مهر و محبّت از امور ديگر بيش‏تر و سريع‏تر است .

اسلام اجازه نمى‏دهد كه انسان مهر و محبتش را از ديگران گرچه هم كيش و هم رنگ او نيستند دريغ بدارد .

حضرت صادق عليه السلام در حالى كه سوار بر مركب به سوى مدينه در حركت بودند و هوا به شدت گرم بود ، چشم مباركشان به شخصى افتاد كه در آن گرماى سخت از شدت تشنگى روى زمين افتاده ، بيم مرگشمى‏رود ، به پياده‏اى از يارانش كه آب در اختيار داشت فرمودند به سوى او شتاب و او را سيراب كن ، عرضه داشت من او را مى‏شناسم ، از مسيحيان مدينه است ، چه نيازى كه به فرياد او برسيم !

حضرت فرمود : من به دين او كار ندارم ، او تشنه‏اى در حال مرگ است كه بر ما لازم است به او يارى دهيم ، به سرعت به او آب برسان تا از اين حالت نجات يابد15 .

ما بايد نسبت به قلب خود در مسأله مهر و محبّت در حدى كار كنيم كه تبديل به دريايى موّاج از عشق و محبّت شويم و با كمال شوق و اشتياق همگان را در همه امور حيات و زندگى مثبت از مهر و محبّت خود سيراب نماييم .

پيامبران خدا كردارشان و زبانشان براى تبليغ دين ، كردار و زبانى غرق مهر و محبّت بود ، روش محبّت‏آميزشان و حوصله عجيبى كه در اين زمينه به خرج مى‏دادند مردم را به آيين حق جذب مى‏كرد .

حضرت رضا عليه السلام در باره روش محبّت‏آميز پيامبر صلي الله عليه و آله و حوصله شگفت‏آور آن حضرت در دعوت به نماز از اهل بيتش مى‏فرمايد : هنگامى كه آيه :

وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاَةِ. . . 16.

و خانواده‏ات را به نماز فرمان بده . . .

نازل شد ، پيامبر به مدت نه ماه هر روز در پنج وقت نماز درب خانهعلى و فاطمه قدس سرهما مى‏آمد و مى‏گفت : خدا شما را مورد مهر و رحمت قرار دهد ، براى نماز آماده شويد17 .

مهرورزى با دشمن

اين پيشنهاد مهم و با ارزشى است كه حضرت حق در قرآن به بندگانش داده است . مى‏گويند : دوست اگر هزار نفر باشد كم است و دشمن اگر يك نفر باشد زياد است .

ما مردم مؤمن نبايد ميان خود دشمن داشته باشيم و اگر افرادى با ما دشمن‏اند لازم است اين پيشنهاد معنوى حضرت محبوب را به كار بنديم تا كينه‏ورزان به ما تبديل به مهرورزان شوند .

وَلاَ تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَلاَ الْسَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ 18.

نيكى و بدى يكسان نيست . [ بدى را ] با بهترين شيوه دفع كن ؛ [ با اين برخورد متين و نيك [ناگاه كسى كه ميان تو و او دشمنى است [ چنان شود ] كه گويى دوستى نزديك و صميمى است .

محبّت به بدكاران براى توبه

اين فقير از سال هزار و سيصد و چهل و پنج شمسى كه به توفيق حضرت حق و لطف و عنايت او قدم بر منبر گذاشتم و به عرصه تبليغ دين راه يافتم ، محبّت و مهرورزى به بدكاران را چه در مجالسى كه خود آنان به من مراجعه مى‏كردند و چه در مواردى كه افرادى آنان را به من معرفى مى‏كردند ، به تجربه گذاشتم و به خواست خداى مهربان در بسيارى از موارد نتيجه مثبت داشت .

شبى از شب‏هاى ماه مبارك رمضان در سال ( 1354 ش ) پس از منبر جوانى با شكل و قيافه غربى و با لباسى كه بيش‏تر به لباس دختران و زنان مى‏نمود ، نزد من آمده ، گفت : شغلى دارم كه لحظه به لحظه‏اش گناه و معصيت و سبب تحريك شهوات حيوانى است . شغلم در خيابانى پر از سينما و كاباره و پر از مردم بى‏دين و معصيت‏كار در مغازه‏اى دوخت و دوز پيراهن و لباس دخترانه و زنانه است !

بايد اولاً بدن آنان را كه اكثر بى‏حجاب و بدحجاب و غربى مسلك‏اند جهت دوخت لباس اندازه‏گيرى كنم و پس از دوخت اوليه براى مرتبه دوم بر بدنشان اندازه‏گيرى نمايم و به اصطلاح غربى پُرُوْ كنم .

يكى دو شب است در اين مجلس شركت مى‏كنم و تا اندازه‏اى به حلال و حرام خدا و فرهنگ پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان قدس سرهما آشنا شده‏ام ، خود را بسيار گنهكار و دور از خدا حس مى‏كنم ، علاقه دارم مسيرم عوض شود و به راه خدا منتقل شوم .

لحظاتى او را مورد مهر و محبّت قرار دادم و به او گفتم : بر اساسآيات قرآن و روايات ، راه توبه به روى تو باز است و خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان قدس سرهما و اولياى حق امثال شما را دوست دارند و با آغوش پر مهر و محبّت مى‏پذيرند و حضرت حق هم‏اكنون كه پشيمانى و جداً مى‏خواهى از اين شغل با همه جاذبه پرقدرتش دست بردارى از همه گناهان گذشته‏ات گذشت مى‏كند و از نظر پاكى پرونده‏ات چنان كه از مادرت متولد شده‏اى خواهى شد .

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود :

« التَّوبَةُ تَجُبُّ مَا قَبلَها » 19 .

توبه آنچه را از گناه پيش از آن است قطع مى‏كند و از بين مى‏برد .

و اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود :

« التَّوبَةُ تَستَنْزِلُ الرَّحمَةَ » 20 .

توبه مهر و رحمت را نازل مى‏كند .

و رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود :

« التَّائِبُ مِنَ الذَّنبِ كَمَن لا ذَنبَ لَهُ » 21 .

توبه‏كننده از گناه چون كسى است كه گناهى بر او نيست .

جوان زنانه‏دوز بسيار بسيار تحت تأثير قرار گرفت و وعده توبه حتمى داد .

سال‏ها از اين ماجرا گذشت ، انقلاب اسلامى به پيروزى رسيد ، مستكبران جهانى به وسيله عراق جنگ خونينى را بر ايران اسلامى تحميل كردند ، در ايام جنگ ، روزى به شهر مقدس قم كه خود از طلاب حوزه‏اش بودم رفتم ، از كنار خيابان ارم نزديك قبر زكريا بن آدم عبور مى‏كردم ، از آن طرف خيابان شخصى مرا صدا زد ، خواستم طرف او بروم ، احترام كرده او به جانب من آمد ، ديدم روحانى بزرگوار و وزينى است كه آثار عبادت و سجده از پيشانى‏اش نمايان است و چهره‏اى نورانى دارد به من گفت : من همانم كه پيش از انقلاب اسلامى در يكى از شب‏هاى ماه رمضان براى توبه از شغلم كه زنانه‏دوزى بود به شما مراجعه كردم ، پس از توبه و تصفيه به طلبگى روى آوردم و بعد از طى مقدمات تحصيل به قم آمدم و در دروس خود موفق شدم ، فعلاً امام جماعت مسجدى هستم كه بيش از دويست جوان در آن شركت مى‏كنند و تاكنون حدود شصت نفر از اين مسجد در جبهه به شرف شهادت رسيده‏اند .

گنهكار باانصاف و معصيت‏كارى كه هنوز چراغ وجدانش در برابر طوفان هواى نفس خاموش نشده ، وقتى كه معارف الهيه را بشنود و بفهمد و بكار بندد ، موج محبّت به پروردگار و پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان قدس سرهما ، از عرصه‏گاه باطنش ظهور مى‏كند و او را به گردونه تصفيه باطن مى‏كشاند و اعضا و جوارحش را در فضاى عمل صالح قرار مى‏دهد و نهايتاً تبديل به منبعى از فيوضات حق و كراماتى نسبت به ديگران مى‏گردد .

حضرت امام صادق عليه السلام از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله روايت مى‏كند كه خداى عزّوجلّ فرمود :

« . . . وَمَا تَقَرَّبَ إلَىَّ عَبدٌ بِشَى‏ءٍ أحَبَّ إلَىَّ مِمَّا افْتَرضْتُ عَلَيهِ وإنَّهُ لَيَتَقَّربُ إلَىَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإذا أَحْبَبْتُهُ كُنتُ سَمعَهُ الَّذِى يَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الذَّى يُبصِرُ بِهِ وَلِسانَهُ الَّذِى يَنطِقُ بِهِ وَيَدَهُ الَّتى يَبْطِشُ بِهَا إنْ دَعَانِى أجَبتُهُ وَإنْ سَأَلَنِى أعطَيْتُهُ . . . » 22 .

بنده به چيزى محبوب‏تر از آنچه بر او واجب كرده‏ام به من تقرب نجسته و هر آينه با انجام مستحبات به من تقرب مى‏جويد تا جاييكه به او محبّت مى‏ورزم ، پس چون به او محبّت مى‏ورزم گوش او مى‏شوم كه به آن مى‏شنود و چشم او مى‏گردم كه به آن مى‏بيند و زبان او مى‏شوم كه با آن سخن مى‏گويد و دست او مى‏شوم كه با آن دلاورى و دليرى مى‏ورزد ، اگر دعا كند دعايش را مستجاب مى‏كنم و اگر از من بخواهد به او عطا مى‏كنم .

واعظ دلسوز و مهربان

در سن نوجوانى بودم كه به وسيله شخصى مؤمن با سخنرانىِ واعظى باسواد و دانشمند و صاحب‏نفس كه از هر گروهى در مجالس او شركت مى‏كردند آشنا شدم .

گرچه در آن زمان از سخنرانى‏هاى او كه حاوى مسائل بسيار بالاى عرفانى و تفسيرى و پر از لطايف و اشارات ملكوتى بود بهره‏اىنمى‏گرفتم ولى چهره الهى او و كيفيت صداى معنوى وى و تسلط باطنى كه بر مجلسيان خود داشت مرا مجذوب او كرد و تا زنده بود تا جاييكه امكان داشت در جلسات نورانى او شركت مى‏كردم و به تدريج با آشنا شدن با سبك و سياق سخنرانى هايش از آن منبع فيض بهره مى‏بردم .

سال‏ها از درگذشت او گذشت ، با شخصى كه همواره با او بود و از منابرش استفاده شايانى برده بود و گاهى هم به اشاره خود او در پايان منابرش با صدايى گرم و جذاب ذكر مصيبت مى‏كرد آشنايى پيدا كردم .

به من گفت آن مرد الهى در يكى از مساجد تهران در خيابانى كه پيش از انقلاب اسلامى از خيابان‏هاى پر از فساد تهران بود در ايام فاطميه به سخنرانى دعوت شد و مرا هم براى توسل به اهل بيت قدس سرهما در پايان منبر آن بزرگوار دعوت كردند .

در آن منطقه آلوده و خيابان بى‏نور ، محل پر از گناه ، استقبال قابل توجهى از مجلس او شد ، شب دهم پس از پايان منبر كنار منبر نشست تا همه جمعيت پس از پذيرايى متفرق شدند و او هم چنان نشسته بود ، بانى مجلس حق الزحمه منبر او را در پاكتى محترمانه به او تقديم كرد و رفت ، او ماند و من و خادم مسجد ، به او گفتم : چرا حركت نمى‏كنيد ، خادم مى‏خواهد در مسجد را ببندد ، از جاى برخاست با هم بيرون آمديم ، به من گفت شنيده‏ام زنان جوان بدكاره در اين خيابان مى‏ايستند تا مردان هرزه به سراغشان آيند و شبى را با آنان به سر برند ، گفتم : چنين مشهور است .

گفت : به شدت به هوس افتاده‏ام كه من هم امشب با يكى از اين زنان وارد گفتگو شوم و به عنوان مشترى با او طرح رابطه بريزم !

به او گفتم شوخى مى‏كنيد ؟ گفت : هرگز ، در اين زمينه نيّت جدى و عزم استوار دارم !

گفتم : شما در ميان مردم به ويژه اهل ايمان از موقعيت خاصى برخوردار هستيد و افراد بسيارى از هر گروهى به شما ارادت مى‏ورزند ، شما به خاطر سيادت و خانواده و علم و دانش معروف خاص و عام مى‏باشيد ، اگر يك نفر شما را در حال گفتگو با يكى از اين زنان ببيند عوارض سنگينى بخصوص از نظر آبرو و وجاهت و شخصيت براى شما به بار مى‏آورد !

پاسخ داد : من تصميم خود را گرفته‏ام و اين كار را انجام مى‏دهم و اگر شما ترس و وحشت داريد مى‏توانيد از من جدا شده ، به سوى منزل خود برويد .

من خود را در مخمصه‏اى عجيب گرفتار ديدم ، از اين كه او را تنها بگذارم امتناع داشتم ، نهايتاً با او ماندم تا ببينم كار به كجا مى‏رسد ؟

وارد خيابان شد ، مشغول قدم زدن شد ، به زنى جوان كه دنبال مشترى مى‏گشت رسيد ، با او وارد گفتگو شد ، زن وقتى او را در لباس پيامبر ديد شگفت‏زده شد ، به او گفت : شما اشتباه نيامده‏اى ؟ ! گفت : نه ؛ من هم چون ديگران مشترى هستم ، به لباس و قيافه من چكار دارى ؟ بالاخره زن را با گفتگويى محبّت‏آميز و نرم و به تعبير قرآن مجيد « ليّن » تسليم خود نمود و وى را حاضر كرد كه آن شب را با او باشد ، قرار قيمتى كه آن زن گذاشته ، چهل تومان براى يك شب بود و چهل تومان در آن زمان ، پول قابل توجهى بود و گره‏هاى مختلفى را باز مى‏كرد .

پاكت ده شب منبر خود را از جيب بيرون آورد وبه سوى آن زنگرفت و گفت در اين پاكت چهارصد تومان جهت مخارج ده شبانه‏روز تو قرار دارد ، ايام مصادف با ايام فاطميه و نزديك به شب‏هاى شهادت صديقه كبرى فاطمه زهرا عليه‏السلام است ، تو را به جده‏ام فاطمه سوگند مى‏دهم اين پول ناقابل را از من بگير و به احترام اين ايام ، ده شبانه‏روز خود را از آلودگى و بى‏عفتى و قرار گرفتن در آغوش نجس مردهاى هرزه حفظ كن !

آن زن پس از لحظه‏اى مكث اشك از دو چشمش جارى شد و گفت : بدون دريافت اين پول توبه جدى مى‏كنم ، سيد دانشمند ، واعظ دلسوز مهرورز و با محبّت به آن زن گفت : به جده‏ام سوگند پول را پس نمى‏گيرم ، بايد اين پول را از من بپذيرى و عاقبت آن پول را به او قبولاند ، زن به سوى خانه‏اش رفت و ما هم به طرف خانه خود رفتيم .

آن زن از مشترى‏هاى مسجد و منبر و به ويژه مجالس آن مرد الهى شد و به تدريج با آموختن قرآن و مسائل شرعيه و احكام دينيه و معارف الهيه زنى مذهبى و دلسوز زنان و دختران گشت و ساليانى دراز از طريق امر به معروف و نهى از منكر زنان و دختران را با دين آشنا مى‏كرد و دو سه سال پس از انقلاب از دنيا رفت .

اين داستان نورانى و برخورد ملكوتى مرا به ياد حديثى بسيار مهم از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله انداخت كه براى تيمن و تبرك آن را مى‏آورم ، باشد كه شما خواننده عزيز با راهنمايى اين حديث شريف در مسيرى قدم برداريد كه خير دنيا و آخرت شما را تأمين نمايد .

« يَلْزَمُ الحقُّ لاِءُمَّتِى فِى أرْبَعٍ : يُحِبُّونَ التَّائِبَ وَيَرْحَمُونَ الضَّعِيْفَ وَيُعِيْنُونُ المُحْسِنَ وَيَستَغْفِرُونَ لِلْمُذْنِبِ »23 .

« اداى » حق در چهار چيز بر امت من لازم است : به توبه‏كننده عشق بورزند ، به ناتوان رحم كنند ، به نيكوكار كمك نمايند و براى گناه‏كار آمرزش بخواهند .

راستى چه روايت مهمى است و چه قطعه با ارزشى است ، وقتى در اين روايت دقت مى‏كنيم مى‏بينيم پيامبر عزيز اسلام صلي الله عليه و آله به شدت مى‏خواهد امت ، دريايى از عشق و محبّت و مهر و عاطفه باشند و اگر امت به اين روايت عمل كند مدينه فاضله تحقق پيدا مى‏كند ، مشكلات حل مى‏شود ، گره‏ها باز مى‏گردد ، خلأهاى روحى و باطنى كمبودهاى معنوى و روانى و نواقص اجتماعى برطرف مى‏شود .

جهاد ، مقابله با بى‏مهرى

ممكن است كسى بگويد دين خدا كه جز محبّت چيزى نيست ، چنان كه گفته‏اند :

« هَلْ الدِّينُ إلاّ الْحُبّ » 24 .

و در قواعد اين دين به اندازه‏اى كه سفارش به محبّت و مهرورزى شده است ، در هيچ فرهنگى نشده است ، پس چرا از برنامه‏هاى اصولى اين دين جنگ است ؟

بايد گفت : برخورد اوليه همه پيامبران به ويژه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بادشمنان برخورد تبليغى و فرهنگى آن هم بر اساس مهر و محبّت بوده است .

وظيفه رسولان الهى بشارت و هشدار بود ، بشارت به نتايج كارهاى مثبت و هشدار به عاقبت زيان‏بار كارهاى منفى .

آنان با مردم سر جنگ و ستيز نداشتند ، آنان طبيبانه برخورد مى‏كردند تا مردم از بيمارى‏هاى معنوى رهايى يابند و عاشقانه برخورد مى‏كردند تا مردم دچار عذاب قيامت و بلاهاى دنيايى نگردند .

ولى هواپرستان متعصب و شهوت‏رانان بى‏قيد و بند و آنان كه تحمل حقايق را نداشتند و زندگى را جز بر محور شكم و شهوت نمى‏ديدند ، براى خاموش كردن صداى هدايت‏گر فرستادگان خدا شروع به جنگ كردند و پيامبران هم به ناچار براى دفاع از خود و مؤمنان و حفظ دين به پاى خاستند .

عقلى و شرعى نبود كه دشمن ابتدا به حمله كند و طرف مقابلش دست روى دست بگذارد تا دشمن هر چه مى‏خواهد انجام دهد .

علاوه بر اين ، پيامبران در برخورد با دشمن ، قوانينى را ارائه كردند كه باز نشان از مهرورزى آنان به انسان و عشق آنان به نجات بشر از هلاكت ابدى بود .

اين نكته را هم نبايد از نظر دور داشت كه بسيارى از همرزمان پيامبر صلي الله عليه و آله از ايمان قوى و خصال پسنديده و اوصاف حميده برخوردار بودند تا جايى كه دشمنى دشمنان و كينه مثبت آنان به طرف مقابل سبب انحراف آنان از صراط مستقيم و عدالت‏ورزى و احسان نمى‏شد .

وَكَأَيِّنَ مِنْ نَبِىٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِى سَبِيلِ اللّه‏ِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللّه‏ُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ 25 .

انبوهى دانشمندانِ الهى مسلك [ و كاملان در دينِ ] به همراه آنان جنگيدند ، پس در برابر آسيب‏هايى كه در راه خدا به آنان رسيد ، سستى نكردند و ناتوان نشدند و [ در برابر دشمن ] سر تسليم و فروتنى فرود نياوردند ؛ و خدا شكيبايان را دوست دارد .

بنابراين جنگ در دين خدا بر اساس حفظ نفوس محترمه و اموال و نواميس مردم و حراست از ارزش‏ها و ابلاغ فرهنگ سعادت‏بخش حق و رياضت دادن به نفس براى تزكيه و تربيت است و بر مجاهد واجب است نيّت خود را در جنگ براى خدا قرار دهد و هدفش فقط و فقط اطاعت از خدا و بندگى حضرت او باشد و سعى كند در هنگام جنگ همه خواسته‏هاى حق را رعايت كند و از كم‏ترين ستمى به دشمن و كار ناحقى نسبت به طرف مقابل بپرهيزد و بر مجاهدان است كه اگر دشمن درخواست امان كند چنانچه زمينه فراهم باشد ، او را امان دهند و از وى با محبّت بخواهند كه اسلام را با آزادى و اختيار بپذيرند و اگر نپذيرفتند از كم‏ترين اجبار نسبت به آنان براى پذيرش دين امتناع ورزند زيرا دين اجبارى فاقد اعتبار و ارزش است و عمل بر اساس آن كم‏ترين اجر و پاداشى در پيشگاه حضرت حق ندارد ، از اين رو صاحب شريعت حلال و حرام از اجبار كردن مردم به پذيرش دين نهى فرموده است .


1 ـ بلد (90) : 17 .

2 ـ الأمالى، شيخ صدوق : 209 ، مجلس 37 ، حديث 9 ؛ بحار الأنوار : 71/396 ، باب 28 ، حديث 26 .

3 ـ كنز العمال : حديث 5969 ؛ ميزان الحكمة : 4/1994 ، الرَّحم ، حديث 6958 .

4 ـ كنز العمال : حديث 5989 ؛ ميزان الحكمة : 4/1996 ، الرحم ، حديث 6969 .

5 ـ مجموعة ورام : 1/9 ؛ ارشاد القلوب : 1/184 ، باب 51 .

6 ـ مجموعة ورام : 1/6 ؛ ارشاد القلوب : 1/184 ، باب 51 .

7 ـ تحف العقول : 296 ؛ مجموعة ورام : 1/2 ؛ بحار الأنوار : 75/176 ، باب 22 .

8 ـ غرر الحكم : 67 ، حديث 913 .

9 ـ كنز العمال : 222 ؛ الخصال : 1/31 ، حديث 110 ؛ بحار الأنوار : 67/50 ، باب 44 ، حديث 6 ( با اندكى اختلاف ) .

10 ـ كنز العمال : 1225 ؛ ميزان الحكمة : 10/4980 ، القلب ، حديث 16913 .

11 ـ الأمالى ، شيخ طوسى : 536 ، حديث 1162 ؛ بحار الأنوار : 74/90 ، باب 4 ، حديث 3 ؛ ميزان الحكمة 10/4980 ، القلب ، حديث 16917 .

12 ـ مجموعة ورام : 1/8 ؛ بحار الأنوار : 93/182 ، باب 21 ، حديث 30 ( با كمى اختلاف ) .

13 ـ مشكاة الأنوار : 52 ، فصل 4 ؛ بحار الأنوار : 72/117 ، باب 50 ، حديث 18 ؛ مستدرك الوسائل : 14/7 ، باب 1 ، حديث 15940 .

14 ـ مجموعة ورام : 1/29 ؛ مستدرك الوسائل : 10/376 ، باب 77 ، حديث 12213 .

15 ـ وسائل الشيعة : 2/50 .

16 ـ طه (20) : 132 .

17 ـ « عَنِ الرِّضَا عليه السلام فِى هَذِهِ الآيَةِ قَالَ : خَصَّنَا اللّه‏ُ بِهَذِهِ الْخُصُوصِيَّةِ إِذْ أَمَرَنَا مَعَ الاْءُمَّةِ بِإِقَامَةِ الصَّلاَةِ ثُمَّ خَصَّنَا مِنْ دُونِ الاْءُمَّةِ فَكَانَ رَسُولُ اللّه‏ِ صلي الله عليه و آله يَجِى‏ءُ عَلَى بَابِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ بَعْدَ نُزُولِ هَذِهِ الآيَةِ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ كُلَّ يَوْمٍ عِنْدَ حُضُورِ كُلِّ صَلاَةٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَيَقُولُ الصَّلاَةَ رَحِمَكُمُ اللّه‏ُ وَ مَا أَكْرَمَ اللّه‏ُ أَحَداً مِنْ ذَرَارِىِّ الاْءَنْبِيَاءِ بِمِثْلِ هَذِهِ الْكَرَامَةِ الَّتِى أَكْرَمَنَا بِهَا وَ خَصَّنَا مِنْ دُونِ جَمِيعِ أَهْلِ بَيْتِهِم » . الأمالى للصدوق : 533 ، مجلس 79 ؛ بحار الأنوار : 79/196 ، باب 1 ؛ تفسير الصافى : 2/83 .

18 ـ فصلت (41) : 34 .

19 ـ عوالى اللآلى : 1/237 ، فصل 9 ، حديث 150 ؛ مستدرك الوسائل : 12/129 ، باب 86 ، حديث 13706 .

20 ـ غرر الحكم : 195 ، حديث 3835 ؛ مستدرك الوسائل : 12/129 ، باب 86 ، حديث 13707 .

21 ـ عيون اخبار الرضا عليه السلام : 2/74 ، باب 31 ، حديث 347 ؛ بحار الأنوار 6/21 ، باب 20 ، حديث 16 .

22 ـ الكافى : 2/352 ، باب من آذى‏المسلمين . . . ، حديث 7 ؛ بحار الأنوار : 72/155 ، باب 57 ، حديث 25 .

23 ـ الخصال : 1/239 ، حديث 88 ؛ بحار الأنوار : 6/20 ، باب 20 ، حديث 10 .

24 ـ الخصال 1/21 ، حديث 74 ؛ بحار الأنوار : 66/237 ، باب 36 ، حديث 5 .

25 ـ آل عمران ( 3 ) : 146 .







گزارش خطا  

^