فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

سد راه محبّت و مهرورزى

وجود حضرت حق محبّت و عشق بى‏نهايت است و همه موجودات خانه آفرينش و ذرات عرصه‏گاه هستى را از خمير مايه محبّت آفريده است و زمينه مهرورزى و هزينه كردن محبّت را براى همه فراهم آورده است .

بر اين اساس انسان مى‏تواند با تحقق شرايط لازم ، محبّت خدا و همه موجودات را به خود جلب نمايد و محبوب همه موجودات شود ، چنان كه حضرت امام زين العابدين عليه السلام اين حقيقت را در زيارت امين اللّه‏ از محضر حضرت حق درخواست كرده است :

« مَحْبُوبَةً فِى أَرْضِكَ وَسَمائِكَ » .

خدايا ! مرا در ميان همه اهل زمين و همه اهل آسمان‏هايت محبوب گردان .

ولى با يك دنيا تأسف بسيارى از مردم در هر روزگار و زمانى با آلوده نمودن خود به كارهاى ناپسند وكردارهاى ناشايسته و رذايل اخلاقى و در يك كلمه با بى‏رحمى و بى‏مهرى به خود و بى‏مهرى به دين خدا و بى‏مهرى به ديگران مانع از رسيدن محبّت و رحمت خدا و محبّت و مهر و عشق موجودات به خود شدند .

اين خدا نيست كه به انسان مهر نمى‏ورزد و اين ديگران نيستند كه انسان را از محبّت خود محروم مى‏سازند ، اين موجودات نيستند كه نمى‏خواهند به انسان محبّت نمايند بلكه اين خود انسان است كه مانع رسيدن محبّت خدا و غير خدا به خود است .

نور ، لازمه وجودى‏اش تابيدن و هزينه كردن روشنايى است و در اين زمينه از هيچ جا و هيچ كس دريغ نمى‏ورزد ولى اگر انسان هنگام تابش نور همه درها را ببندد و همه پنجره‏ها را مسدود كند و همه شيشه‏هاى در و پنجره را قير اندود سازد و پرده‏هاى ضخيم را بكشد ، البته فضاى اطاق از نور و منافعش بى‏بهره مى‏شود و اين خود انسان است كه با دست خود چنين محروميت و خسارتى را براى خود به بار آورده است واين كاهلى و تنبلى و سستى شخص نيازمند است كه او را از نور محروم نموده است و به قول گذشتگان « گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست ؟ ! » .

آرى ؛ نور ، بى‏دريغ مى‏تابد ولى هنگامى كه به مانع و سد برخورد كند ، برمى‏گردد و ماوراى مانع و سدّ ، از منافع آن بى‏بهره و محروم مى‏شود .

انسان بى‏رحم در محروميت از مهر خدا و ديگران ، هم‏چون كسى است كه با اختيار خود وجودش را از تابش خورشيد و منافع آن محروم مى‏سازد .

حكايت سمره

مردى در مدينه از مردم به نام سَمره خانه‏اى خريد كه سمره درفروش خانه درخت خرماى وسط حياط آن خانه را از فروش استثنا كرد و آن را براى خود نگاه داشت .

سمره هر روز براى ديدن درخت خرمايش به خانه فروخته شده مى‏آمد و مزاحم مالك خانه مى‏شد .

مالك خانه به رسول خدا صلي الله عليه و آله شكايت برد ، رسول خدا صلي الله عليه و آله سمره را خواست و به او فرمود : اين درخت را به مالك خانه بفروش ، سمره از فروش امتناع كرد ، حضرت فرمود : من به خاطر فروش اين خانه درختانى را در بهشت براى تو ضمانت مى‏كنم ، سمره باز هم از فروش درخت امتناع نمود و رسول خدا صلي الله عليه و آله نهايتاً براى آزاد شدن مالك خانه قاعده معروف « لا ضرر ولا ضرار فى الاسلام » را فرمود يعنى هيچ حكم ضررى در اسلام وجود ندارد .

سمره سنگ دل و بى‏محبّت مى‏خواست از مزاحمت نسبت به ديگران دست برندارد ولى پيامبر صلي الله عليه و آله با بيان آن قاعده كه به مالك اجازه مى‏داد درخت را از ريشه درآورد و به كوچه بيندازد تا سمره درختش را هر كجا كه مى‏خواهد انتقال دهد ، شر او را از سر صاحب خانه دور كرد1 .سمره بى‏مهر و محبّت نسبت به برترين و بهترين مخلوق آفرينش ، حضرت ختمى مرتبت صلي الله عليه و آله بى‏ادبى روا داشت و از اطاعت آن حضرت روى گردانيد .

سمره بى‏مهر و محبّت ، خود را با اختيار خود از درختان بهشتى محروم كرد و در برابر مهر و رحمت خداى عزيز با دست خود به صورت مانع و سدى رخ نمود .

انسان سنگدل

جوانى مؤمن به اينجانب مراجعه كرده ، گفت :

پدر همسرم چند سال است با مادر خود در حالى كه در يك خانه زندگى مى‏كنند قهر و جدايى دارد و ما قدرت آشتى دادن او را با مادرش نداريم ، اگر امكان دارد ساعتى نزد او آييد شايد با شنيدن آيات قرآن و روايات از زبان شما با مادرش آشتى كند ، من به خاطر خدا به خانه آن مرد تندخو و لجباز رفتم و آنچه در زمينه تبليغ آيات و روايات نسبت به حق مادر هنر داشتم به كار گرفتم ، نهايتاً آن مرد جسور پس از دو سه ساعت سخن گفتن من ، به من گفت : اگر من به اين آيات و روايات توجه نكنم و خواسته حق را به كار نگيرم چه خواهد شد ؟ گفتم عاق مادر مى‏شوى و در قيامت دچار عذاب خواهى گشت ، گفت : من مى‏خواهم به عذاب دچار شوم و عاق مادر گردم ، شما بيش از اين در بيان مسائل اسلامى خود را خسته مكن !

راستى شگفت‏آور است رحمت و مهر خداوندى و عشق و محبّت ديگران چون خورشيد مى‏خواهد به عرصه حيات انسان بتابد و انسان با سنگدلى و جسارت ، خود را از آن ممنوع و محروم مى‏سازد ! !

فريادِ الهىِ صدو بيست و چهار هزار پيامبر و هزاران وصى و دوازده امام و هزاران عالم ربّانى در فضاى هستى و زندگى به گوش مى‏رسد كه همه يك دل و يك زبان مى‏گويند : انسان ! بيا دست در دست ما بگذار تاتو را به درياى بى‏نهايت مهر خدايى برسانيم و تو را به گونه‏اى رشد دهيم كه محبوب همه اهل زمين و اهل آسمان‏ها شوى ،

« مَحْبُوبَةً فِى أَرْضِكَ وَسَمائِكَ » 2 .

خدايا ! مرا در ميان همه اهل زمين و همه اهل آسمان‏هايت محبوب گردان .

سنگدل ، پشيمان بى‏سود

اين محرومان سنگدل و فراريان از مهر و رحمت ، هنگامى ارزش اين حقيقت و آثار پر بركت آن را درك مى‏كنند كه زمان جبران سپرى شده و كار از كار گذشته است ، اينان به فرموده قرآن مجيد از پشيمانى و عذرخواهى خويش پس از سپرى شدن زمان ، سودى نمى‏برند3 و بر فرض كه به دنيا بازشان گردانند به خاطر اين كه بى‏مهرى و سنگدلى و فساد و رذالت جزء طبيعت آنان شده ، به وعده‏اى كه در اصلاح خود مى‏دهند عمل نمى‏كنند و راه باطل خود را دوباره ادامه مى‏دهند ! !

حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحاً فِيَما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ 4 .

[ دشمنان حق از دشمنى خود باز نمى‏ايستند ] تا زمانى كه يكى از آنان را مرگ در رسد ، مى‏گويد : پروردگارا ! مرا [ براى جبران گناهان و تقصيرهايى كه از من سر زده به دنيا ] بازگردان ؛ * اميد است در [ برابر [آنچه [ از عمر ، مال و ثروت در دنيا [واگذاشته‏ام كار شايسته‏اى انجام دهم . [ به او مى‏گويند : [اين چنين نيست [ كه مى‏گويى [بدون ترديد اين سخنى بى‏فايده است كه او گوينده آن است ، و پيش رويشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته مى‏شوند .

خداى مهربان در اين دنيا انسان را به عظيم‏ترين نعمت‏ها چون عقل و نبوت و امامت و اختيار و قدرت و ديگر امكانات مجهز نموده ، انسان وقتى از اين نعمت‏ها بهره نگيرد البته به خسارت غير قابل جبران دچار مى‏شود و هنگام مرگ كه زمان كشف حقايق و آگاهى كامل است ، در عين پشيمانى ، درخواست بازگشت مى‏كند ولى به او پاسخ منفى مى‏دهند .

درخواست نجات سنگدلان

اين نامهربانان سنگدل و بى‏رحم‏هاى ظالم كه محبتى به خدا و پيامبران نورزيدند و ديگران را نيز از مهر و محبّت مثبت محروم نمودند و بر اثر بى‏رحمى به خود ، عذاب ابد را براى خود فراهم آوردند ، در قيامت هنگامى كه دچار عذاب دوزخ مى‏شوند پنج بار درخواست نجات و بازگشت به دنيا براى انجام كار شايسته مى‏كنند كه خداى متعال چهار بار جواب آنان را مى‏دهد و براى مرتبه آخر آنان را براى ابد از دعا و درخواست نجات محروم مى‏كند :

مرتبه اول :

قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِن سَبِيلٍ 5 .

مى‏گويند : پروردگارا ! دوبار ما را ميراندى و دوبار زنده كردى ، اكنون به گناهانمان معترفيم ، پس آيا راهى براى بيرون آمدن [ از دوزخ ] هست ؟

خدا به آنان پاسخ مى‏دهد :

ذلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِىَ اللّه‏ُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ للّه‏ِِ الْعَلِىِّ الْكَبِيرِ 6 .

اين [ سختىِ عذاب ] به سبب اين است كه چون خدا به يگانگى [ و بدون معبودانتان ] خوانده مى‏شد [ يگانگى‏اش ] را انكار مى‏كرديد ، و اگر براى او شريك و همتايى قرار داده مى‏شد ، باور مى‏كرديد ؛ پس [ اكنون [ داورى ويژه خداى والامرتبه و بزرگ است .

مرتبه دوم :

وَلَوْ تَرَى إِذِ الُُمجْرِمُونَ نَاكِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ 7 .

و اگر ببينى زمانى كه [ اين ] مجرمان [ منكر قيامت ] نزد پروردگارشان سرهايشان را به زير افكنده‏اند [ مى‏بينى كه مى‏گويند : ] پروردگارا ! [ به آنچه ما را وعده داده بودى [بينا شديم و [ به دعوت حق ] شنوا گشتيم ، پس ما را به دنيا برگردان تا كار شايسته انجام دهيم ، بى‏ترديد ما باور كننده [ همه حقايق ] هستيم .

حضرت حق پاسخ مى‏دهد :

. . . أَوَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُم مِن قَبْلُ مَا لَكُم مِن زَوَالٍ 8 .

. . . شما نبوديد كه پيش از اين سوگند ياد مى‏كرديد كه هرگز براى شما زوال و فنايى نيست ؟ !

مرتبه سوم :

. . . رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَيْرَ الَّذِى كُنَّا نَعْمَلُ. . . .

. . . پروردگارا ! ما را بيرون بياور تا كار شايسته انجام دهيم غير آنچه انجام مى‏داديم . . .

خداى تعالى پاسخ مى‏دهد :

أَوَ لَمْ نُعَمِّرْكُم مّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَصِيرٍ 9 .

. . . آيا شما را چندان عمر نداديم كه هر كس مى‏خواست در آن مقدار عمر متذكّر شود ، متذكّر مى‏شد ؛ و [ آيا [بيم دهنده‏اى به سوى شما نيامد ؟ پس بچشيد كه براى ستمكاران هيچ ياورى نيست . . .

مرتبه چهارم :

رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْماً ضَالِّينَ * رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ 10 .

پروردگارا ! تيره‏بختى و شقاوت ما بر ما چيره شد ، و ما گروهى گمراه بوديم . * پروردگارا ! ما را از دوزخ بيرون آر ، پس اگر [ به بدى‏ها و گمراهى‏ها ] بازگشتيم ، بى‏ترديد ستمكار خواهيم بود .

حضرت حق پاسخ مى‏گويد :

. . . قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَلاَ تُكَلِّمُونِ 11 .

[ . . . اى سگان ! ] در دوزخ گم شويد و با من سخن مگوييد ! .

پس از آن به فرياد و ناله آنان و درخواست‏هايشان پاسخ نمى‏دهند و پاسخ ندادن به آنان اوج سختى عذاب براى آن‏هاست .

به اين حقيقت بايد اعتراف كرد كه هر بدى و رنج و عذابى چه در دنيا و چه در آخرت به ما مى‏رسد به وسيله خود ما به ما مى‏رسد و به قول ناصر خسرو : « از ماست كه بر ماست » و قرآن هم به اين مطلب هشدار مى‏دهد :

. . . مَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَفْسِكَ. . . .

. . . و آنچه از بدى به تو رسد ، از سوى خود توست . . .

آرى ؛ عذاب و بدى به سبب معاصى و گناهان حاصل مى‏شود ، گناهانى كه كار كرد خود انسان است و اين حقيقتى است كه به وسيله آيات قرآن و روايات و تجربه حيات بشر ثابت شده است و در آن هيچ ترديدى نيست .

پاداش و كيفر محصول اعمال و اخلاق انسان است ، اعمال و رفتارى كه انسان به اختيار و اراده خود و در كمال آزادى از خود ظهور مى‏دهد و در اين زمينه نكته بسيار جالبى در روايتى نقل شده كه ذكرش خالى از فايده نيست .

حضرت امام رضا عليه السلام مى‏فرمايد :

« شَكَا يُوسُفُ فِى السِّجْنِ إلَى اللّه‏ِ ، فَقَالَ : يَا رَبِّ بِمَا استَحْقَقْتُ السِّجْنَ ؟ فَأوْحَى اللّه‏ُ إلَيْهِ : أنْتَ اخْتَرْتَهُ حِيْنَ قُلْتَ : رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِى إلَيْهِ هَلاَ قُلْتَ : العَافِيَةُ أَحَبُّ إلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِى إلَيْهِ ؟ 12 .

يوسف در زندان به حضرت حق شكايت كرد كه پروردگارا ! به چه سبب من مستحق زندان شدم ؟ خدا به او وحى كرد : خودت به خواست خودت اين مورد را انتخاب كردى ، آنگاه كه گفتى : پروردگارا ! زندان براى من از آنچه مرا به آن مى‏خوانند محبوب‏تر است ، چرا نگفتى : خدايا ! عافيت براى من از آنچه مرا به آن دعوت مى‏كنند محبوب‏تر است .

مهرورزى و طلب غفران

مهرورزى و محبّت ، مهربانى و عشق و عفو و گذشت در آيين حق از چنان جايگاه بلند و مقام و منزلتى عظيم برخوردار است كه از همه مردم خواسته شده براى خود و ديگران از حضرت حق كه منبعى بى‏نهايت از مهربانى و گذشت است ، مهر و رحمت و عفو و گذشت بخواهند .

درخواست مهر و عفو آن هم به طور دائم و پيوسته علاوه بر اين كه علامت و نشانه زنده بودن دل و آراسته بودن اين عضو ملكوتى به حالات معنوى و انسانى است ، سبب تلطيف و رقت بيش‏تر و باعث تقويت و مهرورزى و گذشت و عفو آن است .

دعا به ديگران و درخواست مهر و رحمت خدا و عفو و گذشت او براى مؤمنين و مؤمنات از هر دعايى به اجابت نزديك‏تر شده است .

از حضرت امام باقر عليه السلام روايت شده است :

« أوشَكُ دَعْوَةٍ وَأسرَعُ إجَابَةٍ دُعَاءُ الْمَرْءِ لاِءَخيهِ بِظَهْرِ الغَيْبِ » 13 . نزديك‏ترين دعا به پيشگاه حق و سريع‏ترينش به اجابت ، دعاى انسان پشت سر برادر ايمانى اوست .

گاهى دعا به ديگران و درخواست مهر و رحمت و عفو و گذشت براى غير خود سبب نجات و رهايى از عذاب قيامت است ! !

رسول خدا صلي الله عليه و آله مى‏فرمايد :

« إنَّ العَبْدَ لَيُؤمَرُ بِهِ إلَى النّارِ يَوْمَ القِيَامَةِ فَيُسْحَبُ فَيَقُولُ الْمُؤمِنُونَ وَالمُؤمِنَاتُ : يَا رَبّ هَذَا الّذى كَانَ يَدْعُو لَنَا فَشَفِّعنَا فِيهِ فَيُشَفِّعُهُمُ اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ فِيهِ فَيَنْجُو » 14 .

قيامت فرمان مى‏رسد انسانى را به سوى دوزخ ببرند ، به دنبال آن فرمان ، او را روى زمين به جانب دوزخ مى‏كشند ، مؤمنين و مؤمنات مى‏گويند : پروردگارا ! اين شخصى است كه همواره از حضرت تو براى ما درخواست مثبت داشت ، پس شفاعت ما را براى نجات يافتنش در حق او بپذير ، نهايتاً خداى عزّوجلّ شفاعت همه آنان را درباره او مى‏پذيرد و او نجات پيدا مى‏كند .

حضرت امام سجاد عليه السلام در دعاى خود نسبت به ديگران به پيشگاه حق عرضه داشت :

« اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاغْفِرْ لِى وَلِوالِدَىَّ وَارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِى صَغِيراً ، اجْزِهِما بِالاْءِحْسانِ إِحْساناً وَبِالسَّيِّئاتِ غُفْراناً . اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ الاْءَحْياءِ مِنْهُمْ وَالاْءَمْواتِ َتابِعْ بَيْنَنا وَبَيْنَهُمْ بِالْخَيْراتِ اللّهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنا وَمَيِّتِنا وَشاهِدِنا وَغائِبِنا وَذَكَرِنا وَأُنْثانا صَغِيرِنا وَكَبِيرِنا حُرِّنا وَمَمْلُوكِنَا . . . 15 .

خدايا ! بر محمد و آلش درود فرست و مرا و پدر و مادرم را مورد عفو و گذشت قرار ده چنان كه مرا در كودكى مورد تربيت و رشد قرار دادند و نيكى آنان را به نيكى پاداش بخش و از بدى آنان درگذر ، خدايا ! مؤمنين و مؤمنان و مسلمين و مسلمات را مورد آمرزش قرار ده ، چه زنده آنان و چه مرده‏شان را و ميان ما و آنان در همه خيرات الحاق و اتصال ده .

خدايا ! زنده و مرده ما ، حاضر و غايب ما ، مرد و زن ما ، كوچك و بزرگ ما ، آزاد و برده ما را بيامرز .

تبديل مهرورزى به رضوان الهى

ما تبديل عنصرى را به عنصرى ديگر و تبدل نيرو و انرژى را به ماده را به انرژى و انرژى را به قدرت كامله حق هر لحظه در عالم طبيعت مشاهده مى‏كنيم و باور مى‏نماييم كه اين كار يعنى تبديل و تغيير فعل حضرت حق براى وجود مقدسش بسيار آسان است و نتيجه مى‏گيريم كه اين برنامه در عالم معنى و ملكوت هم از بركت قدرت و رحمت حق صورت مى‏گيرد و بر اساس آيات و روايات ، حالات مثبت قلب و كارهاى پاك انسان به بهشت و رضوان اكبر تبدل مى‏يابد .

مگر نه اين است كه در فصل بهار به قدرت بى‏نهايت حضرت حق ، باران و خاك و هوا و دانه‏هاى نباتى به هزاران نوع گل و گياه و درخت و ميوه تبديل مى‏شود و فضاى حيات ، سبزى و خرمى و شادابى و طراوت مى‏گيرد و صورتى زيبا و شگفت‏انگيز و بهجت‏آور پيدا مى‏كند ؟ !

شما به بعضى از خاك‏هاى زبر و شور و آب‏هايى كه اندكى تلخ است بنگريد كه از آن ميوه‏هاى شيرين بيرون مى‏آيد كه گاهى شيرينى آن گلو و لب را تحت تأثير قرار مى‏دهد .

آرى ؛ آن خدايى كه خاك شور و آب تلخ را در منطقه گرمسار ايران و جنوب استان خراسان به خربزه و گرمك و تيل بسيار شيرين تبديلمى‏كند و آب و خاك سياه و كود بد بو را به گل ياس و گل مريم و گل رز و گياهان معطر تغيير مى‏دهد ، حالات مثبت قلب و اعمال شايسته را به بهشت و رضوان تبديل مى‏كند و اين كار بر او سخت و دشوار نيست .

ولى بايد به اين معنا توجه داشت كه فقط حالات مثبت و اعمال صالحه همچون محبّت و عشق مثبت و خدمت به خلق كه از انسان‏هاى پاك و مؤمن سر مى‏زند قابليت تبديل به بهشت و رضوان را دارد ، اما حالات منفى مانند عشق حيوانى ـ كه محصولش بى‏بند و بارى و توسعه فساد و گسترش فحشا و منكرات و ويرانى نظام خانواده و از هم پاشيدگى شيرازه جامعه و تخريب اخلاق و قاتل روان و سبب اضطراب است ـ و نيز اعمال زشتى كه از اين عشق غير انسانى و محبّت غير اخلاقى و كشش حيوانى پديد مى‏آيد ، تبديل به ننگ دنيا و عذاب آخرت مى‏شود و صاحبش را ـ چنانچه به توبه و پاكسازى باطن موفق نشود ـ براى ابد دچار حسرت و اندوه و پشيمانى و ندامت و نهايتاً دوزخ سوزان و خشم و غضب حضرت حق مى‏كند .

 عشق‏هايى كز پى رنگى بود  عشق نبود بلكه آن ننگى بود16

آرى ؛ به قول عارف رومى ، نام اين حالت را نبايد عشق گذاشت كه اين حالت در صورتى كه در قلب پديد شود ، عشق نيست بلكه ننگ است ، عشق چنانچه حقيقى و ملكوتى و عرشى و انسانى باشد مايه اصلاح و سبب ريشه كن شدن فساد و كليد حل مشكلات و مايه عبادت و بندگى و خدمت به خلق خدا و نفع رسانى به ديگران است .

عشق و محبّت به ديگران ، پيامبران را ـ در مسير هدايت و هدايت‏گرى ـ وادار به استقامت و تحمل انواع مشكلات و سختى‏ها كرد .

مهرورزى به ديگران ـ در طريق حق و حقيقت ـ امامان معصوم قدس سرهما به ويژه حضرت امام حسين عليه السلام و ياران با وفايش را در گردونه ايثار جان به پيشگاه حضرت محبوب نمود .

اولياى حق به دنبال چنين عشق مثبت و مهرورزى شگفت‏انگيزى به حل مشكلات خلق و رسانيدن سود دنيا و آخرت به مردم واداشته مى‏شوند .

زمينه‏هاى ظهور محبّت و عشق

1 ـ ياد خدا

اخلاق‏شناسان درست‏كار و عارفان دل آگاه شايسته كردار ، بر اساس آيات و روايات مى‏گويند :

اگر انسان از ياد حق و توجه به پروردگار و قيامت و همه امور زندگى غافل و بى‏خبر بماند و خود را از كارهاى پسنديده و عمل صالح دور نگهدارد و از پاكان و نيكان فاصله بگيرد ، به تدريج قلبش به سوى ظلمت و تاريكى و سگ صفتى و حيوانيّت مى‏رود و نهايتاً از رقت و دل سوزى و مهرورزى و محبّت خالى مى‏شود و به قول قرآن :

. . . فَهِىَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً . . . 17 .

. . . مانند سنگ يا سخت‏تر . . .

خشك و بى‏خاصيت و عضوى بريده از خير و رحمت مى‏گردد و به فرموده اميرالمؤمنين عليه السلام :

« فَالصُّورَةُ صُورَةُ إنْسَانٍ وَالْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ » 18 .

صورت ، صورت انسان و قلبى چون قلب حيوان .

مى‏شود .

قرآن مجيد به همه مؤمنان فرمان مى‏دهد :

. . . وَاذْكُرُوا اللّه‏َ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 19 .

. . . و خدا را بسيار ياد كنيد تا رستگار شويد .

خدا را بسيار و هميشه و همه جا ياد كنيد تا به مراد و هدف مثبت خود دست يابيد و بر ناملايمات و مصائب پيروز شويد و به پاداش و ثواب عظيم حق برسيد .

انسان اگر در ناملايمات و مصائب به ياد خدا باشد ، سنگينى و وزن ناملايمات و مصائب يقيناً سبك مى‏شود و به خاطر خدا آن‏ها را با روشى درست و صحيح تحمل مى‏كند و با صبر و استقامتش كه براى حفظ دينش به كار مى‏گيرد ، درى به سوى رحمت دوست بر روى خود گشايد .

انسان اگر هنگام رسيدن اوقات نماز و روزه و حج و پرداخت زكات و صدقه و خمس به ياد خدا باشد ، بى‏ترديد نماز مى‏خواند و روزه مى‏گيرد و زكات و صدقه و خمس مى‏پردازد و از زيان زدن به آنان خوددارى مى‏كند و جز با اخلاق خوش و رفتار پسنديده با آنان رفتار نمى‏كند و براى فهم اهداف خلقت خويش و تكاليف و مسئوليت‏هايش به كسب معرفت و آگاهى برمى‏خيزد و به يادگيرى اصول اسلام و احكام و فروع و معارف حقه قيام مى‏كند .


1 ـ بحار الأنوار : 22/60 ، باب 37 ( مضمون روايت ) .

2 ـ مفاتيح الجنان ، زيارت امين اللّه‏ .

3 ـ « لاَّ يَنفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلاَ هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ » . [ روم ( 30 ) : 57 ] .

4 ـ مؤمنون ( 23 ) : 99 ـ 100 .

5 ـ غافر ( 40 ) : 11 .

6 ـ غافر ( 40 ) : 12 .

7 ـ سجده ( 32 ) : 12 .

8 ـ ابراهيم ( 14 ) : 44 .

9 ـ فاطر ( 35 ) : 37 .

10 ـ مؤمنون ( 23 ) : 106 ـ 107 .

11 ـ مؤمنون ( 23 ) : 108 .

12 ـ تفسير القمى : 1/354 ؛ نور الثقلين : 2/424 ؛ بحار الأنوار : 12/247 ، باب 9 حديث 12 .

13 ـ الكافى : 2/507 ، باب الدعاء للاخوان بظهر الغيب ، حديث 1 ؛ وسائل الشيعة : 7/107 ، باب 41 ، حديث 8865 .

14 ـ الكافى : 2/507 ، باب الدعاء للاخوان بظهر الغيب ، حديث 5 ؛ وسائل الشيعة : 7/114 ، باب 43 ، حديث 8886 .

15 ـ الإقبال : 70 ؛ بحار الأنوار : 95/85 ، باب 6 ، حديث 2 ( با كمى اختلاف ) .

16 ـ مولوى ، مثنوى معنوى .

17 ـ بقره ( 2 ) : 74 .

18 ـ نهج البلاغة : 119 ، خطبه 87 ؛ غرر الحكم : 122 ، حديث 2117 ؛ بحار الأنوار : 2/56 ، باب 11 ، حديث 36 .

19 ـ انفال ( 8 ) : 45 .







گزارش خطا  

^