فارسی
شنبه 01 ارديبهشت 1403 - السبت 10 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

سخن ناشر

مرحله نخست زندگى بشر در حيطه جهان مادى است و در اين برهه است كه انسان بايد فضائل و كمالات انسانى را در وجود خود به ظهور برساند و زمانى انسان به هدف خويشتن از خلقت ـ كه همانا كمالات واقعى است ـ نائل مى گردد كه دو جنبه وجودى خود را در اين جهان ارتقاء و به سطوح عالى برساند ، اين دو جنبه ، يكى عقل نظرى و ديگر عقل عملى است.

علم و شناخت ، با هر موضوعى ، باعث ارتقاء و حركت بشر مى گردد و نقطه مقابل آن جهل ، انسان را به ورطه تاريكى و ظلمات وارد مى كند .

البته شرافت دانش ها و علوم به حسب موضوعات آنها متفاوت است و اين مسئله اى نيست كه تنها اهل دين به آن اشاره داشته باشند بلكه انديشمندان و علماى ديگر موضوعات علوم نيز ، انواع علوم را دسته بندى ، بعضى را آلى و مقدمى و برخى ديگر از علوم را در دسته بندى هاى ديگر قرار داده اند.

به هر جهت اين علم و دانش است كه انسان را از تاريكى هاى جهل و نادانى به شاهراه نور و روشنايى منتقل مى كند .

اما هيچ شك و شبهه اى نيست كه بالاترين هدف وجودى انسان ، رسيدن به كمال نهايى و واقعى است كه هر گروهى آن را به چيزى تعريف و تعبير كرده اند و اصحاب خرد ، كمال واقعى را درك حقيقت حضرت محبوب جلّت عظمته دانسته اند ، كه درك اين حقيقت نيز محتاج كمال عقل نظرى و دانش و علم اندوزى در اين موضوع است.

براى كسب معرفت نسبت به حقيقت حقيقة الحقائق راه هاى بسيارى است كهالطرق الى الله بعدد أنفس الخلائق و از آن جمله تفكر و تدبر و تعمق در همه عالم است كه نشانه قدرت او است .

الكل عبارة وانت المعنى *** يا من هو للقلوب مغناطيس

تمام هستى ، ناخودآگاه اشاره به او است ، زيرا آنچه برگرفته از اصلى باشد مشير به اصل است .

جمالك فى كل الحقائق سائر *** وليس له الا جلالك ساتر

و البته اين تفكر در مخلوق براى رسيدن به خالق ، راهى از هزار راه شناخت حضرت او است .

يكى ديگر از راه هاى معرفت الله كه بشر مادى را از بيداء جهل و ظلمت و از درياى بيكران شهوت و كثرت و موج سهمگين علائق مادى برهاند انديشه در اسماء و صفات خالق متعال است ، كه قرآن و اهل بيت(عليهم السلام)به تعقل و تفكر در اين امر براى رسيدن به كعبه مقصود و قبله مطلوب بسيار ترغيب نموده اند .

اسماء و صفاتى كه چون ذات بى مثال واجب ، مقدس و مبدا بركات هستند ، لذا انسان نسبت به آن مامور به تسبيح است .

 فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ .

اگر انسان به حقيقت اسما و صفات نائل شود كار خدايى مى كند كه اهل معرفت گفته اند: ( بسم الله الرحمن الرحيم ) از عبد ، به منزله ( كن ) از جانب مولا است .

براى ما تهيدستان ، در بين اسماء و اوصاف خداى رحمان و رحيم ، نامى همانند اسمائى كه او را موصوف به رحمت مى كند ، حلاوت و شيرينى ندارد ، كه شرح رحمت او و جلوه اى از اين صفت الهى ، مكتوب پيش روى شما است كه در آثار مكتوب اسلامى برگرفته شده از آيات كتاب حضرت حق و كلام گهربار ائمه اطهار (عليهم السلام) براى رسيدن به اعلى درجه معرفت با تدبر و انديشه در آثار و جلوه هاى رحمت الهى تأكيد فراوان شده است كه :

فانظرو الى آثار رحمة الله

اين اثر كه از قلم محققانه انديشمند فرزانه استاد حسين انصاريان ـ مد ظله العالى ـ تراوش نموده است جلوه اى از درياى بى كران و اقيانوس مواج رحمت الهى را مكتوب كرده و به مراتب رحمت حق و رحمت عام و خاص حضرت احديت و جلوه ها و موجبات رحمت الهى اشاره مى نمايند و به بيان مسئوليت انسان در برابر نعمتها مى پردازند و در پايان از محرومين از رحمت الهى سخن به ميان مى آورند .

اميد است براى اهل تحقيق درى براى ورود به مباحث عميق رحمت ربوبى و براى اميدواران به رحمت الهى سفره اى پربار از معنويت باشد .

 

مركز علمى تحقيقاتى دارالعرفان

واحد تحقيقات

 

مراتب رحمت

رحمت حق

رحمت و مهر حق به همه موجودات و به ويژه انسان، حقيقتى است كه چون روز روشن و خورشيد تابناك در برابر ديد هر عاقل منصفى است و به نظر نمى رسد كه نيازى به توضيح و تفصيل و شرح و بيان داشته باشد.

ولى از آنجا كه گاهى ديو غفلت به انسان حمله مى كند و چشم او را از تماشاى حقايق فرو مى بندد و بيمارى خطرناك نسيان از حقايق را بر انسان چيره مى سازد، تذكر واقعياتى كه در زندگى آدمى نقش مثبت دارد خالى از فايده و سود عظيم نيست.

رحمت و مهر حق هم از جمله حقايقى است كه ممكن است در معرض غفلت و فراموشى قرار گيرد و از اين ناحيه ضربه غير قابل جبرانى به انسان وارد گردد، به همين خاطر تذكر اين حقيقت چه با زبان از باب  تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ و چه با قلم امرى لازم و ضرورى به نظر مى رسد، باشد كه با شنيدن رحمت و مهر و حق و جلوه هاى تابناكش و با مطالعه اين واقعيت جاويد و سرمد، كه در رگ و پى همه عناصر موجودات چون چشمه آب شيرين جارى است، بيدارى به انسان دست دهد و از پى اين بيدارى به شهر بينايى برسد و با رسيدن به شهر بينايى به تماشاى زيباترين مناظر معنوى و مظاهر ملكوتى كه همانا جلوه هاى رحمت او در افق وجود و حيات موجودات است موفق گردد و علاوه بر علاج بيمارى غفلت و مرض نسيان در ميدان تأمين سعادت دنيا و آخرت قرار گيرد.

از معارف الهيه استفاده مى شود كه شروع آفرينش بر پايه رحمت بوده، تا جايى كه مى گويند مجموعه هستى و همه مخلوقات ظهور رحمت حق اند و تداوم حياتشان ـ چه در مرحله مادى و چه در ميدان هدايت و معنويت ـ به رحمت حضرت اوست.

آسمان ها و زمين و آنچه در آنهاست جلوه رحمت حق است و كتاب هاى آسمانى و نبوت پيامبران و امامت امامان ، مظاهر رحمت حضرت ارحم الراحمين است.

او بنابر آيات و روايات به دشمنان و مخالفان نيز براى زمينه سازى نجاتشان چشم محبت دارد و دوست دارد آنان هم چون ديگر بندگان به راه مستقيم آيند و به عبادت و اطاعت گردن نهند و به توبه واقعى موفق آيند.

محبت و مهر او در اين زمينه تا جايى است كه نقل شده:

« أوَّلْ ما خَلَقَ الله القَلَم، أوَّل ما كَتَب القَلَم أنا التَّوّابُ أتُوبُ على مَنْ تابَ ».

توّابى او ـ كه به معناى قبول كردن توبه اهل توبه است ـ عين رحمت و مهر او به تائبين است و اين گنهكارانند كه بايد فرصت عظيم توبه را ـ كه از مظاهر رحمت و مهر حضرت محبوب است ـ غنيمت بشمارند و خود را در معرض اين نسيم ويژه ملكوتيّه قرار دهند.

رحمت و مهر حضرت او ، بنا بر اعتقاد اهل دل و متخصصان علوم اسلامى و معارف الهيه داراى جلوه عام و جلوه خاص است، كه از جلوه عامش تعبير به رحمت رحمانيه و از جلوه خاصش تعبير به رحمت رحيميه مى شود، توضيح رحمت عام و رحمت خاص نياز به كتابى به پهناى آفرينش و همه صفحات هستى دارد و در اين دفتر مختصر از باب :

آب دريا را اگر نتوان كشيدهم به قدر تشنگى بايد چشيد

مسائلى از جلوه رحمت عام و جلوه رحمت خاص به رشته تحرير آمده تا براى خوانندگان عزيز نشان اندكى از درياى بى پايان مهر و رحمت حق باشد، شايد از اين رهگذر دست دوستى به حضرت حق دهند و از شيطان و حزبش كه دشمنان سرسخت انسان اند دست بردارند و به راه مستقيم كه همان راه پيامبران و صديقان و صالحان و شهيدان است درآيند و عمر به ايمان و اخلاق و عمل صالح سپرى نمايند.

 

رحمت عام الهى

رحمت عام اقتضا دارد كه انواع نعمت هاى مادى و رزق و روزى ظاهرى را بر پهن دشت زمين قرار دهد و هر كسى را با هر مسلك و موقعيتى بر سر اين سفره عام بار دهد و او را در بهرهورى و سود جويى از آن برابر نياز و حقى كه دارد آزادى دهد ولى استفاده كردن از اين سفره در صورتيكه مقدمه اى براى بندگى و عبادت و خدمت به خلق نباشد هيچ ارزش و اعتبارى به انسان نمى دهد .

قصر و كاخ ، منزل و مسكن ، پوشاك ابريشمى و حرير ، لباس هاى گران و رنگارنگ ، سفره هاى پر از غذاهاى لذيذ ، مركب هاى كم نظير ، فرش هاى زربافت ، باغستان و گلستان ، كارگاه و كارخانه و . . . در صورتى كه فقط براى تأمين نياز بدن و شهوت به كار گرفته شود ، مفت و مجانى اش گران و كم و زيادش يكسان و وسعت و تنگى اش برابر و ابداً ملاك ارزش و اعتبار نيست .

ارزش واقعيت ها

تيمور گوركانى در اوج قدرت و عظمت و پادشاهى و سلطنتش با لُنگى كه به كمر بسته بود و در آن زمان دويست دينار طلا ارزش داشت وارد حمام شد ، از پيرمردى كه در حمام مشغول شست و شوى خود بود پرسيد : پدر جان قيمت و ارزش مرا مى دانى ؟ پيرمرد با كمال شجاعت پاسخ داد : آرى ; امير تيمور گفت : ارزشم را بگو ; پيرمرد گفت : دويست دينار ; تيمور گفت : پيرمرد ! فقط لنگ من دويست دينار ارزش دارد ; گفت : قربان ارزش شما را با لنگى كه به كمر بسته ايد حساب كردم ! !

آرى ; اگر انسان از ويژگى هاى انسانى تهى باشد و از صفات عالى اخلاقى بهره اى نداشته باشد و محروم از ايمان و عمل صالح زندگى كند و به خلق خدا سودى نرساند با دارا بودن همه عناصر مادى و رزق و روزى ظاهرى تهيدست و فقير و بدبخت است و ارزش و اعتبارى براى او نخواهد بود .

سفره عام سفره اى نيست كه كسى را از آن محروم كنند و در عطا كردنش نسبت به آن دريغ ورزند ، اين سفره اى است كه كافر و مؤمن ، مشرك و مسلمان ، مخلص و منافق مى توانند از آن بهره مند شوند ، براى بنده كمال و ارزشى نيست كه سر سفره عام پروردگار باشد چرا كه خداوند از روى فضل خود همه را بر سر اين سفره دعوت كرده ، بار عام داده است .

 كُلاًّ نُّمِدُّ هؤُلاَءِ وَهؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً.

هر يك از دو گروه دنيا طلب و آخرت خواه را  در اين دنيا  از عطاى پروردگارت يارى دهيم وعطاى پروردگارت  در اين دنيا از كسى  ممنوع شدنى نيست .

اى كريمى كه از خزانه غيبگبر و ترسا وظيفه خور دارى

دوستان را كجا كنى محروم *** تو كه با دشمنان نظر دارى

 

گستره رحمت عام

عطاى مادى و رزق ظاهرى حق نه فقط به انسان هاى صالح و غير صالح مى رسد ، بلكه همه جنبندگان از آن نصيب و بهره دارند .

 وَمَا مِن دَابَّة فِى الاَْرْضِ إِلاَ عَلَى اللهِ رِزْقُهَا . . .

و هيچ جنبده اى در زمين نيست مگر اينكه روزىِ او برخداست .

گستره رحمت الهيه و مهر ربانيه ، به گونه اى است كه همه مخلوقات و موجودات در گستردگى و سعه آن قرار دارند و از همين باب است كه هيچ مخلوقى را بى نصيب از راه رشد و تكامل مخصوص به خود رها نكرده است و در اين زمينه به انسان عنايت ويژه شده است .

ميلياردها چرخ در جهان هستى با نظم و حسابى دقيق مى چرخد و انواع نعمت ها را سر سفره انسان مى گذارد تا زمينه رشد و تعالى و تكامل انسان در پرتو عمل به خواسته هاى حق فراهم آيد .

اينكه انسان را رها نكرده و به خود وا نگذاشته است نشان از مهر گسترده و رحمت واسعه او به اين موجود دارد .

در قرآن هشدار مى دهد كه ما شما را به بازيگرى نيافريده ايم و علاوه بر اين دنيا كه براى شما خانه تكليف و مسؤوليت است آخرتى هم قرار داده ايم تا نيكان به پاداش نيكى و عاصيان به عذاب عصيانشان برسند .

 أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ.

آيا پنداشته ايد كه شما را بيهوده و عبث آفريديم و اينكه به سوى ما بازگردانده نمى شويد ؟

بى ترديد خداى عالِم و دانا و حكيم و توانا هيچ موجودى را بى هدف نيافريده ، به ويژه انسان را ـ كه از او به عنوان گل سرسبد آفرينش تعبير مى شود ـ از مشتى خاك آفريده و از روح خود در او دميده تا اين ظرف ذاتاً پاك ، به دانش و دانايى و عبادت و بندگى و احسن عمل و نهايتاً به رحمت رحيميه حق در دنيا و آخرت برسد .

حال اگر كسى محروم از دانش و عبادت و احسن عمل و در نتيجه محروم از رحمت حق شود و به خاك تيره بختى و سيه روزى بنشيند ، بلاى عظيم محروميت را خود براى خود فراهم آورده و زمينه شقاوت ابدى را به دست خود بر ضد خود مهيا نموده است .

 

بحثى پيرامون رحمت

چون دو اسم شريف رحمن و رحيم از اسماى محيطه است كه تمام دار تحقق در ظل اين دو اسم شريف به اصل وجود و كمال آن رسيده و مى رسند و رحمت رحمانيه و رحيميه شامل جميع دار وجود است ، حتى رحمت رحيميّه كه جميع هدايت هاديان طريق توحيد از جلوه آن مى باشد شامل همه هست ، جز آنكه افرادى كه از فطرت استقامت خارج شده اند به سوء اختيار خود و به خواست خود ، خود را از آن محروم نمودند ، نه اينكه اين رحمت شامل حال آنان نيست حتى در عالم آخرت كه روز دروى كِشته هاى زشت و زيباست ، آنانكه كِشته هاى زشت دارند خود قاصرند كه از رحمت رحيميه استفاده نمايند.

 

رحمت الهى به موسى و فرعون

افسوس كه ما از قرآن تعليم نمى گيريم و به اين كتاب الهى نظر تدبّر و تعلّم نداريم و استفاده ما از اين ذكر حكيم كم و ناچيز است ، اكنون تفكر در آيه شريفه ذيل راه هايى از معرفت و درهايى از اميد و رجا را به قلب انسان مفتوح كند .

 اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى.

هر دو به سوى فرعون برويد ; زيرا او  در برابر خدا  سركشى كرده است . * پس با او سخنى نرم سخن گوييد ، اميد است كه هوشيار شود و  آيين حق را بپذيرد  يا بترسد  و از سركشى باز ايستد . 

طغيان فرعون به جايى رسيد كه گفت :

 . . . أَنَا رَبُّكُمُ الاَْعْلَى.

 . . . من پروردگار بزرگ تر شما هستم .

و علوّ و فسادش بر پايه اى قرار گرفت كه درباره او نازل شده :

 . . . يُذبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيى نِسَاءَهُمْ . . ..

 . . . پسرانشان را سر مى بريد و زنانشان را  براى بيگارى گرفتن زنده مى گذاشت . . .

و به مجرّد خوابى كه ديد و كَهَنه و سَحَره به او خبر دادند كه موسى بن عمران (عليه السلام) طلوع خواهد كرد ، زن ها را از مردها جدا كرد و بچه هاى بى گناه را ذبح نمود و آن همه فساد مرتكب شد ! !

خداى رحمان به رحمت رحيميه خود در جميع زمين نظر كرد و متواضع ترين و كامل ترين نوع بشر يعنى نبى عظيم الشأن و رسول عالى مقام مكرّمى مانند موسى بن عمران على نبيّنا و آله و عليه السلام را انتخاب فرمود و او را با دست تربيت خود تعليم و تربيت نمود چنانكه مى فرمايد :

 وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَكَذلِكَ نَجْزِى الْمُـحْسِنِينَ.

چون به توانايى  جسمى و عقلى  خود رسيد و رشد و كمال يافت ، به او حكمت و دانش داديم ; و اينگونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم .

و پشت او را به برادر بزرگوارى چون هارون قوى فرمود و هر دو بزرگوار را كه از گل هاى سرسبد عالم انسانيت بودند انتخاب فرمود ، چنانكه در قرآن مى فرمايد :

 وَأَنَا اخْتَرْتُكَ . . ..

و من تو را  به پيامبرى  برگزيدم . . .

و مى فرمايد :

 . . . وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِى.

با مراقبت كامل من پرورش يابى  و ساخته شوى . 

و مى فرمايد :

 وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِى * اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِى وَلاَ تَنِيَا فِى ذِكْرِى.

و تو را براى  اجراى اهداف  خود ساختم  و انتخاب كردم . * تو و برادرت با معجزات من  براى هدايت گمراهان  برويد و درباره ذكر من  كه ابلاغ وحى است  سستى نورزيد .

و ديگر آيات شريفه كه در اين موضوع وارد شده است و از حوصله بيان خارج است و قلب عارف را خصوصاً از اين دو كلمه شريفه  وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِى ،  وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِى .

نصيبى است كه گفتنى نيست !

تو نيز اگر چشم دل باز كنى يك نغمه روحانى لطيفى مى شنوى كه جميع مسامع قلبت و سراسر وجودت از سرّ توحيد پر مى شود .

و بالجمله با همه تشريفات خداى تعالى اين همه را تهيه ديد و موساى كليم را به ورزش هاى روحانى ورزيده فرمود چنانكه مى فرمايد :

 . . . وَفَتَنَّاكَ فُتُوناً . . ..

 . . .و چنانكه بايد امتحانت نموديم . . .

و سال ها او را در خدمت شعيب پيامبر ـ مرد راه هدايت و ورزيده عالم انسانيت ـ فرستاد ، چنانكه مى فرمايد :

 . . . فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِى أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَر يَا مُوسَى.

 . . . پس ساليانى در ميان اهل مدين ماندى ، سپس اى موسى ! بر اساس تقدير الهى  براى انتخاب شدن به مقام پيامبرى اينجا  آمدى .

و پس از آن براى اختيار و افتتان بالاترى ، او را در بيابان در طريق شام فرستاد و او راه را گم كرد و باران بر او فرو ريخت و تاريكى را بر او چيره فرمود و درد زايمان را بر همسرش عارض كرد و چون جميع درهاى طبيعت به روى او بسته شد و قلب شريفش از كثرات منفجر گشت و به جبّلت فطرت صافيه به حق منقطع شد و سفر روحانى الهى در اين بيابان ظلمانى بى پايان به آخر رسيد ، از سوى كوه طور آتشى ديد .

 . . . آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَاراً . . . فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِىَ مِن شَاطِئِ الْوَادِ الاَْيْمَنِفِى الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّى أَنَا اللهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ.

 . . . از جانب طور آتشى ديد ، . . . * چون نزد آن آمد ، از جانب راست آن وادى در آن جايگاه مبارك از آن درخت ندا رسيد كه : اى موسى ! يقيناً منم خدا پروردگار جهانيان .

پس از اين همه امتحانات و تربيت هاى روحانى براى چه هدفى خداى تعالى او را آماده كرد و پرورش داد ؟ براى دعوت و هدايت و ارشاد و نجات دادن يك طاغى ياغى كه كوس  أنَا رَبّكُم الأعلىمى كوفت و آن همه در زمين فساد مى كرد ! !

 

رحمت خاص الهى

شرح رحمت خاص حق و احسان و فضل ويژه او كه افق طلوعش ايمان و اخلاق و عمل و توبه است و تا انسانى برخوردار از اين حقايق الهيه و واقعيات ملكوتيه و امور معنويه نباشد طلوع رحمت غير ممكن است ، درخور يك كتاب و دو كتاب و چند كتاب نيست ، تفسير اين حقيقت كتابى را مى طلبد كه صفحات و اوراقش بى نهايت باشد ، زيرا شرح رحمت بى نهايت كتابى داراى صفحات بى نهايت مى خواهد .

كار شرح و تفسير رحمت خاص حق از عهده هيچ انسانى هر كه باشد و هر چه باشد برنمى آيد ، چون همه انسان ها داراى حدود و نهايت اند و موجود محدود هرگز قدرت بيان كيفيت حقيقتى نامحدود و بى نهايت را ندارد ، به ناچار بايد درخور ظرفيت و استعداد و توان و استطاعت ، در اين درياى ژرف بى نهايت غواصى كرد و به اندازه اى كه بتوان خير دنيا و آخرت و سعادت و خوشبختى امروز و فردا را تأمين نمود و به صيد گوهرهاى اين درياى معنوى بى نهايت برخاست .

البته بايد به اين نكته اساسى توجه داشت كه ورود به اين دريا ، بى كمك قرآن و بدون فرهنگ پاك و ثمربخش اهل بيت (عليهم السلام) كه دو نعمت عظيم خداوند براى انسان است ، ميسّر نيست و هركس جداى از قرآن مجيد و اهل بيت كريم با تكيه بر عقل خود كه هرگز قدرت ندارد به همه حقايق احاطه پيدا كند وارد درياى معارف الهيه شود خود را به هلاكت مى اندازد و ديگران را هم به دنبال خود به وادى هلاكت مى كشاند :

 أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ كُفْراً وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ.

آيا كسانى را كه  شكر  نعمت خدا را به كفران و ناسپاسى تبديل كردند و قوم خود را به سراى نابودى و هلاكت درآوردند ، نديدى ؟

 

افق رحمت خاص

قرآن مجيد بيان كننده اين حقيقت است كه افق طلوع رحمت خاص و فضل و احسان ويژه حق و محل ظهور اين واقعيت ، ايمان و عمل صالح و اخلاق و توبه است ، كه همه آنها محصول پربركت اطاعت از خدا و پيامبر اوست .

انسانى كه دلش از ايمان خالى است و عملش عمل غير صالح است و از اخلاق حسنه و حالات انسانى فقير و تهيدست است و نمى خواهد به خدا بازگشت كند و به توبه آراسته گردد و گذشته فاسد خود را جبران نمايد ، هرگز رحمت رحيميه و فضل و احسان الهيه در او طلوع نخواهد كرد و راهى به رضايت حق و بهشت عنبرسرشت نخواهد يافت .

توقع دريافت رحمت خاص حق هنگامى توقعى صحيح و انتظارى بجاست كه وجود انسان به ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه آراسته باشد ، يا سالكى جدّى و راهروى عارف و عاشق در راه توبه براى رسيدن به مقامات معنوى گردد كه دو آيه از آيات كريمه قرآن بيانگر در اين دو زمينه يعنى ايمان و عمل صالح و اخلاق و نيز توبه كه از بزرگ ترين الطاف و عنايت حضرت حق به عبد است و اينكه اين حقايق سبب طلوع رحمت ويژه از افق وجود انسان است مى باشد .

 وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِياءُ بَعْض يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمْ اللهُ إِنَّ اللهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.

مردان و زنان با ايمان دوست و يار يكديگرند ; همواره به كارهاى نيك و شايسته فرمان مى دهند و از كارهاى زشت و ناپسند بازمى دارند و نماز را برپا مى كنند و زكات مى پردازند و از خدا و پيامبرش اطاعت مى نمايند ; به زودى خدا آنان را مورد رحمت قرار مى دهد ; زيرا خدا تواناى شكست ناپذير و حكيم است .

 إِلاَّ الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ.

مگر كسانى كه توبه كردند و  مفاسد خود را  اصلاح نمودند و  آنچه را پنهان كرده بودند  براى مردم روشن ساختند ، پس توبه آنان را مى پذيرم ; زيرا من بسيار توبه پذير و مهربانم .

بر خوانندگان اين نوشتار روشن باشد كه اين نوشتار مى خواهد به توضيح گوشه اى از رحمت خاص خدا و فضل و احسان ويژه او بپردازد و پرده اى از اين صفت جماليه الهيه را بنماياند و شما را تا حدّى با اين حقيقت آشنا كند و به شناخت شما نسبت به جلوه اى از جلوات عينى اين واقعيت در زندگى انسان مؤمن و تائب و مطيع خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله)كمك دهد .

شناخت رحمت ويژه خدا و فضل و احسان حضرت حق و لطايف و ظرايفش و افق هاى باارزش طلوعش به انسان بصيرت و بينش شگرفى مى دهد و زندگى او را با تحول و دگرگونى عجيبى دمساز مى كند و دريچه اى از عالم ملكوت و جهان غيب و دنياى الهامات و سراى كرامات به روى اين ميهمان خاك نشين و شايسته خلافت و لايق هدايت و سزاوار كرامت و درخور دانايى بصيرت و مسجود فرشتگان و مورد توجه كروبيان مى گشايد .

انسان زمانى كه مورد رحمت و فضل حق قرار گيرد ، از سنگين ترين خسارت و زيان كه بر باد رفتن سرمايه وجود اوست و نيز از دچار شدن به فقر و تهيدستى معنوى در دنيا و آخرت كه سبب گرفتار آمدن به عذاب دردناك هميشگى است و همچنين از غرق شدن در مفاسد ظاهرى و باطنى و لگدمال شدن صفات و آثار انسانى در امان مى ماند و نهال وجودش در كشتزار دنيا و باغستان حيات و گلستان تكليف و بوستان وظيفه و مسؤوليت ، با باغبانى پيامبران و امامان و جذب حقايق آيات و روايات و تغذيه از ايمان و عمل و اخلاق به رشدى مطلوب مى رسد و به فرموده قرآن تبديل به شجره طيبه همراه با ميوه و محصول دائم با ريشه اى ثابت و تنه و شاخ و برگى به وسعت آسمان ها مى گردد .

. . .  كَشَجَرَة طَيِّبَة أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِى السَّماءِ * تُؤْتِى أُكُلَهَا كُلَّ حِين بِإِذْنِ رَبِّهَا. . ..

 . . . مانند درخت پاك است ، ريشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است . * ميوه اش را به اجازه پروردگارش در هر زمانى مى دهد . . .

 

نقش رحمت در مراحل انسانيت

آرى ; اگر رحمت و احسان خدا نبود طى مراحل انسانيت و منازل آدميت امكان نداشت و در بساط زندگى و سفره حيات جز خسارت و زيان چيزى نمى ماند و سيرت انسانى به شكل ديوى بسيار بدمنظر و غير قابل تحمل تغيير قيافه مى داد !

قرآن مجيد در ضمن آياتى به فضل و رحمت خدا و آثارش اشاره دارد و توجه عميق انسان را به صفت رحيميه حق كه درى به سوى خير دنيا و آخرت است معطوف مى دارد :

 . . . فَلَوْ لاَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ.

 . . . و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، البته از زيانكاران مى شديد .

 . . . وَلَوْ لاَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً.

 . . . و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، يقيناً همه شما جز اندكى از شيطان پيروى مى كرديد .

 فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِى رَحْمَة مِنْهُ وَفَضْل وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطاً مُسْتَقِيماً.

اما كسانى كه به خدا ايمان آوردند و به او تمسّك جستند ، به زودى آنان را در رحمت و فضلى از سوى خود درآورد و به راهى راست به سوى خود راهنمايى مى كند .

 . . وَلَوْ لاَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنكُم مِن أَحَد أَبَداً وَلكِنَّ اللهَ يُزَكِّى مَن يَشَاءُ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.

 . . . و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، هرگز احدى از شما  از عقايد باطل و اعمال و اخلاق ناپسند  پاك نمى شد ، ولى خدا هر كه را بخواهد پاك مى كند ; و خدا شنوا و داناست .

 

رحمت الهى ، پاداش اعمال

از معانى فضل ، عطاى بيش از استحقاق است كه اين عطاى بيش از استحقاق را حضرت حق نسبت به بندگان مؤمنش از باب رحمت و كرم و بزرگوارى اش جريان مى دهد و مجراى جريان اين عطاى بيش از استحقاق هم ايمان و عمل و اخلاق و توبه بنده مؤمن است .

با اينكه عبد از خود چيزى ندارد و مالك حقيقى چيزى هم نيست ، هستى و همه آثارى كه از هستى اش ظهور دارد از خداست ، هر عمل خيرى كه انجام مى دهد و هر حالت و اخلاق حسنه اى كه بكار مى گيرد و هر قدم مثبتى كه برمى دارد و مايه مادى و معنوى و توفيقى كه رفيق راه اوست همه و همه از ناحيه خداست و اگر با دقت عقلى بنگرد مى يابد كه مالك خود و جان و دل و حيات و هستى و عبادات و آثار مثبت خود نيست و بر اين اساس از حضرت حق نسبت به ذره اى از اعمال و اخلاق و كارهاى خيرش هيچ طلبى ندارد .

ولى كرم و بزرگوارى حق و آقايى و عنايت و لطف و رحمت او اقتضا كرده كه بين خود و بنده اش نسبت به حالات و اعمال و اخلاق مثبت او سخن از بيع و شراء و تجارت و كسب و ثمن و مثمن و قرض الحسنه به ميان آورد و در اين بيع و شراء پاداش و مزد و ثمن مقابل جنس را بر پايه فضل و تفضل يعنى : « عطاى بيش از استحقاق » قرار دهد و وعده ثمن معنوى و مادى را يا مساوى و يا برابر جنس ، يا چند برابر ، يا ده برابر ، يا هفتصد برابر يا بى حساب و بى شمار بدهد !

 إِنَّ اللهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ . ..

يقيناً خدا از مؤمنان جان ها و اموالشان را به بهاى آنكه بهشت براى آنان باشد خريده . . .

راستى شگفت آور است ، مالك حقيقىِ جان و مال انسان خداست ، ولى گويا جان و مال را هم چون دو جنسى كه مالك حقيقى اش انسان است به حساب آورده و خود با قيمتى چون بهشت به بازار خريد آمده و اعلام مى كند من اين جان و مال را از اهل ايمان به قيمت بهشت ابدى و جاويدان مى خرم !

جانى محدود و مالى اندك در صورت تحقق بيع و شراء در برابر عطايى بيش از استحقاق و ثمنى هميشگى و بى حساب ! !

 مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِيلِ اللهِ كَمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلِّ سُنْبُلَة مِاْئَةُ حَبَّة وَاللهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ.

مَثَل آنانكه اموالشان را در راه خدا انفاق مى كنند ، مانند دانه اى است كه هفت خوشه بروياند ، در هر خوشه صد دانه باشد ; و خدا براى هر كه بخواهد چند برابر مى كند و خدا بسيار عطا كننده و داناست .

 إِن تُقْرِضُوا اللهَ قَرْضاً حَسَناً يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ.

اگر به خدا وام نيكو دهيد ، آن را براى شما دو چندان مى كند و شما را مى آمرزد و خدا عطا كننده پاداش فراوان در برابر عمل اندك مى باشد و بردبار است .

شگفتا در اين آيه دست نيازمند و محتاج به قرض را چون دست خود به حساب آورده ، صريحاً اعلام مى دارد : قرض الحسنه اى كه به برادر دينى خود يا هم نوعتان مى دهيد در حقيقت به خدا مى پردازيد ، ثمن اين داد و ستد را خدا به چند برابر به شما عطا مى كند چرا كه خدا در برابر عمل اندك ، پاداش بسيار مى بخشد !

اگر انسان براى به دست آوردن فضل و رحمت خاص حق ـ كه با آراسته شدن به ايمان و عمل شايسته و اخلاق حاصل مى شود ـ بكوشد و به تلاش برخيزد ، گوى سعادت و خوشبختى دنيا و آخرت را از ميدان حيات برده و خود را به درجه اى رسانده كه در آخرت لياقت همنشينى با پيامبران و صديقين و شهداء و صالحان را پيدا كرده است و براى هميشه در بهشت عنبرسرشت جاى خواهد داشت و همه ارزش و اعتبار و كرامت و شرف انسان به اين است كه افق طلوع رحمت خاص و فضل و احسان حضرت حق شود و در غير اين صورت طلوع رحمت عام كه در چهارچوب امور ظاهرى و مادى است و سبب طلوعش فقط و فقط جنبه ظاهرى و عنصرى و بدنى و جسمى است و جز رشد مرحله حيوانى ميوه ديگرى ندارد مايه اعتبار و ارزش و قدر و قيمت انسان و زمينه قرب و منزلت او نيست .

 

جلوهاى رحمت

آفرينش ، اوّلين جلوه رحمت

از نمونه هاى رحمت حق ، پهن دشت آفرينش و همه نعمت هاى مادى است كه اهل تحقيق از آن به عنوان جهان تكوين ياد مى كنند .

رحمت و فضل حضرت حق نسبت به انسان به گونه اى است كه دنيا را با همه نعمت هايش ـ كه نعمت هايى كامل و جامع است ـ براى او آفريده و همه را در مسير خدمت به وى به كار گرفته است .

 هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَكُم مَا فِى الاَْرْضِ جَمِيعاً . ..

اوست كه همه آنچه را در زمين است براى شما آفريد . . .

 أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَكُم مَا فِى السَّماوَاتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً . ..

آيا ندانسته اند كه خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمين است ، مسخّر و رام شما كرده و نعمت هاى آشكار و نهانش را بر شما فراوان و كامل ارزانى داشته . . .

گويى انسان عزيزترين مهمان يا تنها مهمانى است كه اين سفره باعظمت پرنعمت را براى او گسترده اند و ديگر موجودات زمينى و آسمانى مأمور به پذيرايى از او هستند ، تاج كرامت را در اين مهمان سراى پرنعمت فقط بر سر او نهاده اند و لباس فضيلت و برترى را تنها بر او پوشانيده اند و تمام دارايى و ثروت زمين و آسمان را نثار مقدم او كرده اند ؟

 وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِى آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِير مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً.

به يقين فرزندان آدم را كرامت داديم و آنان را در خشكى و دريا  بر مركب هايى كه در اختيارشان گذاشتيم  سوار كرديم و به آنان از نعمت هاى پاكيزه روزى بخشيديم وآنان را بر بسيارى از آفريده هاى خود برترى كامل داديم .

 

ظرايف خلقت

قرآن و پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم (عليهم السلام) همواره مردم را به مطالعه و فهم و درك ظرايف خلقت خدا كه در حقيقت آثار رحمت اوست تشويق مى كرده اند تا از اين طريق بيش از پيش به توحيد گرايش پيدا كنند و سر بندگى و طاعت و عبادت به درگاه حق بسايند و به اين وسيله خود را به رحمت واسعه حق برسانند .

كتاب « توحيد مفضل » نمونه اى از آموزه هاى حضرت امام صادق (عليه السلام)در باب خداشناسى از راه آثار است ، همچنين بخشى از خطبه هاى « نهج البلاغة » و يا دعاى عرفه امام حسين (عليه السلام) نمونه اى از اين قبيل است .

از اين رو براى پيروى از قرآن كه نگريستن به آثار رحمت خدا را براى استحكام توحيد در قلب و پابرجايى عبادت در اعضا و جوارح فرمان داده به چند مثال كوتاه در اين زمينه بسنده مى شود ، باشد كه درى يا دريچه اى براى ديدن لطايف و ظرايف آثار رحمت الهى در پهن دشت هستى باشد .

منبع فيض و كمال و رحمت و لطف ، وجود مقدس حق تعالى است ، شناخت فرع ، بدون توجه به ريشه و اصل سود چندانى ندارد ، بسيارى از دانشمندان غربى و شرقى بخشى از آثار را خوب مى شناسند ولى شناخت خود را وسيله شناخت حق و توجه به او قرار نمى دهند آنچه در اين زمينه مهم است شناخت آثار براى شناخت مؤثر است :

 فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَةِ اللهِ . . ..

پس با تأمل به آثار رحمت خدا بنگر . . .

شناخت آثار بدون اينكه زمينه شناخت الله قرار گيرد جداً بى فايده است .

در هر صورت هم اكنون در اين جهان به سر مى بريم ، بينديشيم چند مرحله زندگانى را پشت سر گذاشته ايم ؟ زمانى خاك بوديم كه خود جهانى دارد ، زمانى در ساقه نباتات و اصل و فرع آن بوديم كه باز خود عالمى دارد ، زمانى بخشى از وجودمان جزء بدن حيوانات بود و از آن همه يعنى از خاك و گياه و حيوان به صورت غذا به بدن پدر سپس به صلب او منتقل شديم و آنگاه در رحم مادر قرار گرفتيم . هر مرحله اى از اين مراحل براى آگاهان و اهل بصيرت جهانى اعجاب آور و شگفت انگيز است .

 فَلْيَنظُرِ الاِْنسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَاء دَافِق * يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ * إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ.

پس انسان بايد با تأمل بنگرد كه از چه چيز آفريده شده است؟ * از آبى جهنده آفريده شده است ; *  آبى كه  از صلب مرد و از ميان استخوان هاى سينه زن بيرون مى آيد . * بى ترديد خدا بر بازگرداندن انسان  پس از مرگش  تواناست .

خاك و گياه و حيوان و صلب و رحم و ظلمات ثلاث هر يك نمايى از علم و قدرت و حكمت خداست .

اين آيات ديدگاه انسان را در مسئله آفرينش خودش تا افق ابديت باز مى كند و به او مى فهماند كه زندگى او منحصر در اين جهان محدود زودگذر نيست ، بلكه روزى به حضرت حق باز مى گردد و وارد صحراى قيامت مى شود و پس از رسيدگى به اعمالش به پاداشى كه درخور اوست مى رسد .

 

تمايل جنسى ضامن بقاى خلقت

تنها چيزى كه حافظ نوع بشر و ضامن بقاى همه جانداران است تمايل جنسى است كه اگر نبود اكنون اثرى از جانداران بر روى زمين نبود ، شايد در ميان صدها نوزاد يكى را نتوان يافت كه پدر و مادر به قصد بقاى نسل با هم ازدواج كرده و درآميخته باشند ، در هر هزار نوزاد شايد پيدايش 999 نفر آنان نتيجه تمايل جنسى بوده است ، پدر و مادر به قصد عيش و عشرت به سراغ يكديگر مى روند ولى خدا نمى گذارد اين عيش به هدر رود بلكه از آن براى بقاى نوع استفاده مى كند .

اگر تمايل جنسى وجود نداشت نه انسانى بر روى زمين باقى مى ماند و نه حيوانى ، در نتيجه خلقت اين دو لغو مى گرديد .

آرى ; آفريننده مهربان نگهبان بقاى وى نيز هست ، ماركسيست ها خدا را نمى شناسند و تمام تفضلات او را به پاى ماده و طبيعت مى ريزند ، بايد از آنان پرسيد آيا ماده مى تواند حدوث را بفهمد و بقا را درك كند و براى حفظ و تداوم بقا برنامه ريزى كند ؟ هرگز




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^