فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

كسـى كه از لغـزش مسـلمانى بگـذرد، خـداوند در قـيامت از لـغزش او
خواهد گذشت.

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

اِنّا اَهْلُ بَيْت مُرُوَّتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنا.[298]

ما اهل بيتى هستيم كه جوانمردى ما، گذشت از كسـى است كه بـر مـا سـتم روا داشته.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

تَجاوَزُوا عَنْ ذُنُوبِ النّاسِ يَدْفَعِ اللّهُ عَنْكُمْ بِذلِكَ عَذابَ النّارِ.[299]

از خطاهاى مردم گذشت كنيد، خداوند به اين خاطر عـذاب جهنم را از شـما دفع مى كند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :

قِلَّةُ الْعَفْوِ اَقْبَحُ الْعُيُوبِ، وَ التَّسَرُّعُ اِلَى الاِْنْتِقامِ اَعْظَمُ الذُّنُوبِ.[300]

كم گذشتى زشت ترين عيب، و عجله در انتقام از بزرگترين گناهان است.

و آن حضرت فرمود :

شَرُّ النّاسِ مَنْ لا يَعْفُو عَنِ الزَّلَّةِ وَ لا يَسْتُرُ الْعَوْرَةَ.[301]

بدترين مردم كسى است كه از لغزش طرف خود گذشت نكند، و عيب را نپوشاند.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

عَفْواً مِنْ غَيْرِ عُقُوبَة، وَ لا تَعْنيف، وَ لا عَتَب.[302]

عفو بايد بدون جريمه و خشونت و نكوهش و سرزنش انجام بگيرد.

بر اساس آيات قرآن و روايات : عفو محبوب خدا، اجر عفوكننده بر خدا، از مكارم دنيا و آخرت، موجب نجات از جهنم، و همرنگى با اهل بيت، و كم گذشتى نشان بيمارى و عيب باطن، و شرارت نفس انسان است.

چرا زن و مرد در زندگى خود، به هنگام پيش آمدن خطا از يكديگر گذشت نكنند، تا محبوب خدا شده، از اجر الهى بهره مند گشته، و منبع مكارم دنيا و آخرت شناخته شوند، و با امامان معصوم همرنگى نشان داده، و جزء آنان محسوب گردند، اين همه محصول يك تجارت الهى و معنوى است كه از دست دادنش عاقلانه نيست، و آراسته شدن به آن كارى سهل و آسان، و عملى ساده و بى زحمت است.

مرد و زن اگر به وقت خطا عفو و گذشت را شيوه خود كنند، و اين حقيقت عرشى را مدتى كوتاه به تمرين بگذارند، در آنان قوّت مى گيرد، و پس از اندك زمانى به اين صفت ملكوتى آراسته مى شوند.

                                                                                           *                     *                     *

تغافل يا خود به فراموشى زدن

از صفات بسيار پسنديده و والا و باارزش، كه آراسته به آن در ميان مردم بسيار كم است تغافل مى باشد.

ديدن خطا و تقصير، مشاهده عيب و نقص، و خود را به فراموشى زدن، به شكلى كه طرف مقابل يقين كند، انسان از مسئله به هيچ عنوان مطلع و آگاه نشد، از عاليترين حالات روحى و پرقيمت ترين صفات انسانى است.

اين نهايت مكرمت و بزرگوارى و شخصيت است كه مرد از زن خود خطائى ببيند، و زن از شوهر خود اشتباهى ملاحظه كند، و خود را در كمال جوانمردى و آقائى و كرامت، عمداً به فراموشى بزند، و اين به فراموشى زدن را در تمام پيش آمدهاى آينده حفظ كند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :

اِنَّ الْعاقِلَ نِصْفُهُ اِحْتِمالٌ، وَ نِصْفُهُ تَغافُلٌ.[303]

نيمى از وجود عاقل و خردمند تحمل و صبر و بردبارى، و نيم ديگرش خود به فراموشى زدن است.

و فرمود :

اَشْرَفُ اَخْلاقِ الْكَريمِ كَثْرَةُ تَغافُلِهِ عَمّا يَعْلَمُ.[304]

شريفترين اخلاق انسان باكرامت، كثرت تغافل او از چيزى است كه مى داند.

و نيز آن حضرت فرمود :

لا عَقْلَ كَالتَّجاهُلِ، لا حِلْمَ كَالتَّغافُلِ.[305]

تدبيرى مانند خود را به بيخبرى زدن، و حلمى همچون خود را به فراموشى زدن نيست.

ذره بينى، ذره به حساب آوردن، توقع عصمت همه جانبه داشتن، بى گذشتى، به رخ كشيدن خطا، و به قول معروف متّه در خشخاش گذاشتن همه و همه خلاف اخلاق، و به قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) باعث ناگوارى زندگى است.[306]

عفو و گذشت، و از آن بالاتر تغافل و خود را به فراموشى زدن، براى زن و شوهر امرى لازم و واجب است، و با اين گونه صفات پسنديده، و اخلاق حميده عيش و زندگى همراه با لذت و خوشى برقرار، و اعصاب در آرامش كامل، و جسم و جان در مصونيت همه جانبه در مقابل هجوم بسيارى از امراض و بيماريهاست.

عفو و گذشت و تجاهل و تغافل ميوه شيرين فروخوردن خشم و به فرموده قرآن مجيد كظم غيظ، و دورى از خشم و غضب و فرار از عصبانيت و از كوره در رفتن است.

خشم و غضب و ممارات و لجبازى، و بگو و مگو كردن طولانى و بيجا، مورد نفرت حق، و نشانه اى از شعله هاى جهنم، و صفتى ناپسند، و خوئى ددمنشانه، و موجبى براى در هم ريختن بناى زندگى و در نهايت علّت طلاق و جدائى، و غرق شدن در منجلاب بسيارى از معاصى و گناهان، و آلوده شدن به هر شرّ و شرارت است.

در زشتى بگو مگو كردن، و لجبازى با يكديگر در روايت بسيار مهمى آمده : مردى به حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) با لحنى زننده گفت : بيا بنشين تا در مسئله دين با هم مناظره و مجادله كنيم، حضرت فرمود : اى مرد، من نسبت به دينم آگاهم، و هدايت حق براى من، مانند روز روشن و معلوم است، تو اگر در اين زمينه دچار جهلى برو و جهل خود را علاج كن.

مالى وَ لِلْمُماراةِ.

مرا چه نسبت با بگو مگو كردن و جدال و جار و جنجال، كه اين نيست مگر وسوسه شيطان[307]، براى انداختن انسان در گناه و معصيت!!

بگو و مگو و جدال و دعواى لفظى اگر براى اثبات حق باشد، و از مصاديق جدال احسن، بدون ترديد مانعى ندارد، بلكه زمينه پيشرفت علم و دانش، و كشف حق و حقيقت است و امرى عقلى و علمى و شرعى است، ولى اگر از باب لجبازى، و كوبيدن يكديگر، و ضربه زدن به شخصيت، و به هم ريختن آرامش باشد، بدون شك حرام، و مرتكب آن عاصى و مستحق عقاب است.

حضرت رضا (عليه السلام) به عبدالعظيم حسنى فرمود :

دوستانم را از طرف من سلام برسان، و به آنان بگو، براى شيطان نسبت به وجود خود راهى قرار ندهيد، آنان را به راستى در گفتار، و اداء امانت، و رعايت سكوت، و ترك مجادله و بگو مگو در آنچه كه براى آنان سودى ندارد امر كن.[308]

 

خشم و غضب

روايات و معارف اسلامى، به دنبال آيات قرآن، همگان را از خشم و غضب، و عصبانيت و از كوره در رفتن برحذر مى دارند، و غضب را عاملى نابودكننده، نشانه سبك مغزى، علت هلاكت، و آتشى از سوى شيطان، و نوعى جنون و ديوانگى مى دانند، و آن را منشأ تمام شرور معرفى مى كنند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در جملاتى حكيمانه به اين معانى اشاره دارند :

اَلْغَضَبُ شَرٌّ اِنْ اَطْلَقْتَهُ دَمَّرَ.[309]

خشم و عصبانيت شرّى است كه اگر آن را در وجودت آزاد بگذارى نابودت
مى كند.

اَلْغَضَبُ مَرْكَبُ الطَّيْشِ.[310]

خشم، مركب سبك مغزان است.

اَلْغَضَبُ يُثيرُ كَوامِنَ الْحِقْدِ.[311]

خشم و غضب آتش پنهانى هاى كينه را شعلهور مى سازد.

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

اَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلَّ شَرٍّ.[312]

خشم كليد هر زيانى است.

آرى خشمگين دچار هر نوع اشتباه مى شود، به شخصيت طرف مقابل حمله مى كند، به اعصاب و قلبش فشار وارد مى آيد، چهره اش سرخ و خونين رنگ مى گردد، مى زند، خراب مى كند، آتش مى زند، طلاق مى دهد، ضربه وارد مى نمايد، خسارت به بار مى آورد و  . . .

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

الْغَضَبُ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطانِ.[313]

خشم آتشى از شيطان است.

على (عليه السلام) فرمود :

اَلْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لاَِنَّ صاحِبَها يَنْدَمُ فَاِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكَمٌ.[314]

خشم و غضب نوعى از ديوانگى است، همانا دارنده اين حالت، پشيمان مى شود، اگر نادم نشد ديوانگى او قوى و محكم است.

و آن حضرت فرمود :

اَلْغَضَبُ يُفْسِدُ الاَْلْبابَ وَ يُبْعِدُ مِنَ الصَّوابِ.[315]

خشم فاسدكننده مغزها و دوركننده انسان از حق و درستى است.

و در حمله شديدى به اين حالت شيطانى فرمود :

لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يَمْلِكْ غَضَبَهُ.[316]

آنكس كه جلودار غضب و خشمش نباشد از ما نيست.

و فرمود :

مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ غَضَبُهُ وَ شَهْوَتُهُ فَهُوَ فى حَيِّزِ الْبَهائِمِ.[317]

كسى كه خشم و شهوت بر او غلبه دارد در جرگه حيوانات است.

حضرت باقر (عليه السلام) در رابطه با فروخوردن خشم، و خوددارى از عصبانيت فرمود:

مَنْ كَظَمَ غَيْظاً وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلى اِمْضائِهِ حَشَا اللّهُ قَلْبَهُ اَمْناً وَ ايماناً يَوْمَ الْقِيامَةِ.[318]

كسى كه خشم خود را فرو خورد، در صورتى كه قدرت خرج كردن آن را دارد، خداوند در قيامت قلبش را از آرامش و ايمان پر مى كند.

على (عليه السلام) فرمود :

مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللّهُ عَوْرَتَهُ.[319]

كسى كه غضب خود را نگاهدارد، خداوند عيب او را مى پوشاند.

به حارث همدانى يار وفادارش نوشت :

وَ اكْظِمِ الْغَيْظَ، وَ تَجاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدِرَةِ، وَ احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ، تَكُنْ لَكَ الْعاقِبَةُ.[320]

غيظ و غضب را فروخور، به وقت قدرت گذشت كن، به هنگام خشم بردبار باش، با داشتن تـوان و نـيرو بر خطاكار بپوشان، تا بـراى تو عاقبت بـخيرى ميّسر گردد.

در روايات زيادى در كتاب شريف كافى، وسائل، بحار الانوار آمده كه مزد فروخوردن خشم نسبت به همگان، ايمن شدن از غضب حق در قيامت، و اتصال به رحمت حق در محشر است.

از حضرت مسيح علت غضب را پرسيدند فرمود :

اَلْكِبْرُ، وَ التَّجَبُّرُ، وَ مَحْقَرَةُ النّاسِ.

علت و ريشه و شروع غضب از سه چيز است : كبر و خود بزرگ بينى، خودخواهى، بى ارزش دانستن مردم.

در سفارشات رسول حق به اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده :

لاَتَغْضَبْ، فَاِذا غَضِبْتَ فَاقْعُدْ، وَ تَفَكَّرْ فى قُدْرَةِ الرَّبِّ عَلَى الْعِبادِ وَ حِلْمِهِ عَنْهُمْ، وَ اِذا قيلَ لَكَ اِتَّقِ اللّهَ فَانْبُذْ غَضَبَكَ وَ راجِعْ حِلْمَكَ.

غضب مكن، چون غضب كردى بنشين، و در قدرت و تسلط حق نسبت به بندگان و بردبارى آن وجود مقدس در برابر آنان فكر كن، و چون در حال غضب داشتنت به تو گفتند : از خدا پروا كن غضب را دور انداز، و به حلم و بردبارى و عادى شدن حال برگرد.

                                                                                           *                     *                     *

فخر فروشى

از زشتى هاى اخلاق فخرفروشى به ديگران است، فخر فروشى در فرهنگ اسلام به عنوان گناه و معصيت شناخته شده، و آلوده به اين حالت شيطانى مستوجب عقاب الهى است، مگر اينكه توبه كند و به ادب و وقار و خضوع و فروتنى بازگردد.

زن و شوهرى كه نسبت به يكديگر تعهد شرعى و اخلاقى دارند، و با ديدن يكديگر قبل از ازدواج مورد پسند هم واقع شدند، و با وضعى كه از نظر خانواده و مال و جمال و قوم و قبيله هر يك داشتند و مورد قبول واقع شدند، و اكنون با يكديگر زندگى مى كنند، اگر موردى پيش آمد بايد از به رخ كشيدن خانواده، و حسب و نسب و مال و ثروت و جوانى و زيبائى و علم و دانش، نسبت به يكديگر سخت بپرهيزند، كه فخرفروشى ايجاد آزار روحى و سوز درون مى كند، و گاهى شرمندگى، و زمينه خشم و نفرت، و كينه و دشمنى و نشان دادن عكس العمل در طرف مقابل ببار مى آورد، و چه بسا كه به جنگ و دعوا، و كشمكش و نزاع و تفرقه و طلاق منجر شود، در اين صورت بار سنگين اين همه تبعات زشت فخرفروشى به گردن فخرفروش است.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :

لا حُمْقَ اَعْظَمُ مِنَ الْفَخْرِ.[321]

حماقتى بزرگ تر از فخرفروشى به ديگران نيست.

و در كلامى حكيمانه فرمود :

ضَعْ فَخْرَكَ، وَ احْطُطْ كِبْرَكَ، وَ اذْكُرْ قَبْرَكَ.[322]

فخرفروشى را بگذار، و كبر را ترك كن، و بياد قبرت باش.

آنقدر فخرفروشى زشت و ناباب است كه حضرت سجاد در دعاى نوزدهم صحيفه به پيشگاه حق عرضه مى دارد :

وَاعْصِمْنى مِنَ الْفَخْرِ.

از اينكه نسبت به ديگران به وضع خود افتخار كنم مرا حفظ كن.

على (عليه السلام) فرمود :

ما لاِبْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرَ، اَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جيفَةٌ، لا يَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لا يَدْفَعُ حَتْفَهُ.[323]

فرزند آدم را به فخر فروشى چه، ابتداى او نطفه و پايانش مردارى بدبو است، روزى او در اختيار ديگرى است، و قدرت دفع مرگ خويش را ندارد.

كتاب خدا در آيات متعددى متذكر اين معناست، كه حضرت حق مردم متكبر و فخرفروش را دوست ندارد.

اِنَّ الله لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتال فَخُور.[324]

در هر صورت زن و شوهر بايد نسبت به يكديگر از افتخار به خانواده، جمال، مال و منال، اندوخته و ثروت، علم و دانش، بپرهيزند كه همه اينها از بين رفتنى است، و اين اخلاق ابليسى مايه درد سر و زحمت و رنجش خاطر، و موجب از بين رفتن عشق و علاقه، و باعث دعوا و نزاع، و افتادن از نظر رحمت حضرت حق است.

                                                                                           *                     *                     *

رفتار

حركات زن و شوهر نسبت به يكديگر بايد محصول ادب و وقار، دوستى و رفاقت، تعاون و همكارى، عشق و علاقه، و تواضع و فروتنى باشد.

كردار زن و شوهر نسبت به هم بايد بر اساس احترام متقابل، و ارج نهادن به شخصيت يكديگر باشد.

مرد بايد بداند زن از نظر خلقت و آفرينش ظريف، لطيف، كانون مهر و عاطفه، و منبع عشق و علاقه و حيا و شرم است، در رفتار با او لازم است تمام اين خصوصيات را لحاظ كند.

زن بايد بداند مرد از نظر خلقت موجودى است قوى، مقاوم، و داراى حالات و احوالاتى سنگين تر از زن، وخلاصه ساختمانى كه قوام زندگى متكى بهوجوداوست.

الرّجال قوّامون على النّساء بما فضّل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم.[325]

مردان قوام زندگى زنانند، به واسطه برترى، كه خدا بعضى را بر بعض ديگر مقرّر داشته و به خاطر آنكه از اموال و ثروت خود براى زندگى خانواده و گذران امور همسر و فرزندان خرج مى كنند.

روى اين حساب همسران باكرامت، و زنان بزرگوار، بايد در رفتار خود نسبت به شوهران اين معانى را رعايت نمايند، كه تحقق اصل عالى توافق و همزيستى مسالمت آميز در سايه رعايت اين واقعيات از جانب دو طرف امكان پذير است.

سعى كنيم عمل و كردار و رفتار هر يك نسبت به ديگرى مصداق حقيقى عمل صالح و كردار شايسته باشد، تا هم امور زندگى را بگذرانيم، و هم از اجر و ثواب اخروى به خاطر عمل صالح و جلب رضايت يكديگر بهره مند شويم.

گفتار

زن و شوهر سخن و كلامشان با يكديگر بايد آميخته به عشق و محبت و بيان عاطفه و احساس، و جلوه شعور و عقل، و وجدان و انصاف باشد.

بايد در سخن گفتن با يكديگر از قول عدل[326]، قول حسن[327]، قول ليّن[328]، قول ميسور[329]، قول احسن[330]، استفاده نمايند.

سخن وقتى رنگ خدائى داشته باشد، قضاوت وقتى صحيح باشد، كلام وقتى نرم و ساده و سهل باشد، گفتار وقتى ريشه در عدالت و انصاف داشته باشد، به زندگى، گرمى، استحكام، عشق و سلامت مى بخشد.

سخن وقتى سخن حق باشد، و لحن آن لحنى گرم و همراه با عاطفه و محبت باشد، مزدش باز شدن چشم بصيرت، و شنيدن آواى حق است.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

لَوْ لا تَكْثيرٌ فى كَلامِكُمْ وَ تَمْريجٌ فى قُلُوبِكُمْ لَسَمِعْتُمْ ما اَسْمَعُ وَ لَرَأَيْتُمْ ما اَرى.[331]

اگر كثرت كلام شما نبود، و سرزمين قلب شما چراگاه شيطان قرار نمى گرفت هر آينه مى شنيديد آنچه را من مى شنوم، و مى ديديد آنچه را من مى بينم!

از سخن زياد و كثرت كلام و اضافه گفتن، و بيان آنچه كه سود دنيائى و آخرتى ندارد بپرهيزيد.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

مِنْ حُسْنِ اِسْلامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ الْكَلامَ فيما لا يَعْنيهِ.[332]

از نيكوئى اسلام مرد، ترك سخن در چيزى است كه براى او فايده ندارد.

اميرالمؤمنين(عليه السلام) بر مردى پرگو گذشت به او فرمود: اى مرد پرونده اى را بدست حافظان عمل از سخن اضافى پر مى كنى، كه آن پرونده به حق عرضه مى شود، سخن در امور فايده دار بگو، و از بيان آنچه سودمند نيست بپرهيز.

ابوذر فرمود :

اِجْعَلِ الدُّنْيا كَلِمَتَيْنِ : كَلِمَةً فى طَلَبِ الْحَلالِ، وَ كَلِمَةً لِلاْخِرَةِ وَ الثّالِثَةُ تَضُرُّ وَ لا تَنْفَعُ فَلا تَرِدْها.[333]

دنيا را دو كلمه قرار بده، سخنى در طلب حلال در تمام زمينه ها، و سخنى در طلب آخرت، سخن سوم زيانبار و بى منفعت است، در آن وارد مشو.

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

كُلُّ كَلامِ اِبْنِ آدَمَ عَلَيْهِ لا لَهُ اِلاّ اَمْرٌ بِمَعْرُوف اَوْ نَهْيٌ عَنْ مُنْكَر، اَوْ ذِكْرُ اللّهِ.[334]

تمام سخن فرزند آدم به زيان اوست نه به سودش، مگر امر به معروف يا نهى از منكر، يا ذكر خدا.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :

مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ خَطاؤُهُ، وَ مَنْ كَثُرَ خَطاؤُهُ قَلَّ حَياؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَياؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّارَ.[335]

كسى كه سخن و كلامش زياد شود، خطا و اشتباهش فراوان مى شود، و آنكه خطايش زياد گردد، حيا و شرمش اندك مى گردد، و آنكه حياءاش اندك شود، پارسائى اش كم مى شود، و هر كه پارسائى اش و ورعش كم شود دلش مى ميرد، و آنكه دلش بميرد وارد آتش جهنم مى شود!!

زن و شوهر در خانه با هم سخن از آهنگ زندگى بگويند، از مايحتاج خانه و نياز يكديگر و فرزندان حرف بزنند، نسبت به هم اظهار علاقه و محبت كنند، يكديگر را به حق و صبر توصيه نمايند، اسرار يكديگر را حفظ كرده و حرف خانه را به خانه پدر و مادر و اقوام و دوستان نبرند، خانه را محل كلام حق، نماز، قرآن و پرهيز از دروغ، غيبت، و فحش و ناسزا، و تحقير يكديگر قرار دهند، كه از آيات قرآن و روايات استفاده مى شود دروغ، غيبت، تهمت، ناسزا و فحش و تمسخر و تحقير، انسان را از رحمت خدا دور، و مستحق عقاب الهى مى كند.

مرد از آوردن اهل گناه به خانه، و تشكيل مجالس خلاف حق در منزل بپرهيزد كه ابتدا زيان و ضررش به خود و زن و بچه اش باز مى گردد، آنگاه آخرت او و اهل بيت وى را به باد مى دهد.

زن از اسراف در امور حيات، و مخارج بيهوده، و خرج اضافى به بار آوردن كه گاهى محصول تلخ چشم همچشمى است بپرهيزد، كه هر دينار آن در قيامت حساب دارد.

مرد و زن با روش و اخلاق و گفتار و كردار خود، وقار و ادب، و ديندارى، و سلامت نفس را عملاً به فرزندان و اطرافيان خود سرايت دهند، كه ثواب هدايت يك انسان گرچه فرزند خود آدم باشد بمانند هدايت تمام انسانهاى آفريده شده است.

(وليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّولايبدين زينتهنّ...)

« نور / 31 »     

13 حجاب و پاكدامنى زن  

حجاب و پاكدامنى زن      …

 

منافع حجاب

پوشش يا حجاب، به صورتى كه زيبائيها و زينت زن را بپوشاند و او را از چشم چرانى مردم هرزه و بى تربيت، و آلودگان به شهوت حيوانى، و حالات شيطانى حفظ كند دستورى قرآنى، و قانونى الهى، و تكليفى انسانى، و برنامه اى اخلاقى است.

حجاب و پوشش اسلامى كه بهترين نوع آن چادر است، چادرى كه يادگار منبع عصمت و عفتى چون فاطمه زهرا (عليها السلام) است، هيچ مانعى در راه دانش طلبى و رشد و كمال زن ايجاد نمى كند، بلكه او را از بسيارى از خطرات، و دامهائى كه حيوان صفتان در راه زيبارويان، و دختران و زنان جوان قرار داده اند حفظ مى كند، و پاكدامنى و سلامت و عفت و حياى او را براى شوهرش يا اگر ازدواج نكرده، براى مرد آينده اش محفوظ مى گذارد.

گوهر گرانبها و زيبا و پرقيمتى چون زن وقتى در صندوق الهى حجاب قرار داشته باشد، از دستبرد دزدان، و غارتگران، و آلودگان به لجن معصيت و گناه در امان خواهد بود.

زيبارويان جوان، وقتى ديده نشوند، و چهره پاك و معصوم آنان در معرض ديدگان مردم قرار نگيرد، شعله هوسها و هواها، و آتش اميال و غرائز به سركشى و سوزاندن پاكى يك ملت، و خراب كردن بناى معنويت يك مملكت برنمى خيزد.

پسران جوان وقتى گوهر زيبائى و زينت، و طنّازى و عشوه گرى دختران و زنان را در كوچه و بازار، پارك و خيابان، معابر عمومى، فروشگاهها، بيمارستانها، ادارات، مراكز تجارتى نبينند، دچار چشم چرانى، هوس، دختربازى، تجاوز به ناموس مردم، كندى ذهن، در هم شكستن اعصاب، بلوغ زودرس، استمناء، لواط، زنا، افكار پريشان، غصه و نگرانى، بى ميلى به درس، عشق و عاشقى، بيمارى روانى، و در نهايت تعطيل شدن نيروى انسانى خود نمى شوند.

بر اين اساس بايد گفت : حجاب و پوشش براى جنس زن امرى واجب، و فريضه اى شديد، و بدون ترديد منكر آن با آگاهى به اينكه از ضروريات اسلام، و فرمان خدا در قرآن است كافر، و از گردونه اسلام خارج است.

جوانى كه با اين خصوصيات منكر حجاب است، نمى تواند با دختر مسلمان ازدواج كند، زيرا اين ازدواج باطل، و عقدى كه بين آن دو خوانده مى شود بى اثر، و رابطه آن دو رابطه دو نامحرم و فرزندان آنها نامشروع، و عمل آنان زنا است.

دخترى كه با اين خصوصيت منكر حجاب است، نمى تواند همسر جوانى مسلمان شود، زيرا همان احكام در حق او هم جارى است.

حجاب حافظ وقار، شخصيت، كرامت، اصالت، و عظمت زن، و حافظ زيبائى و منافع او براى شوهر است.

زن در عين حجاب داشتن، مى تواند مدارج تحصيلى، و طريق كمالات و فضائل را بپيمايد، و اينكه حجاب مانعى براى او در راه رشد و ترقى است، وسوسه اى شيطانى، و القاء فكرى غلط از جانب استعمارگران غارتگر، و دزدان ناموس، و هرزه هاى كشورهاى غربى و شرقى است.

گرمى خانواده ها، استحكام رابطه زن و شوهر، تداوم زندگى، آرامش قلوب مردان، ثبات دلبستگى و عشق و علاقه مرد به همسر قانونى و شرعى خود، برپائى خانه و خانواده، بر جائى اعتماد و اطمينان مرد به زن، همه و همه مرهون پوشش و حجاب زنان مملكت است، و اينكه مردان زيبائى چهره و زينت و زيور زنانى غير از زن خود را نبينند.

مردان اگر به راحتى و به آسانى در تمام صحنه هاى اجتماعى دسترسى به زنان داشته باشند، ضمانتى براى اثبات محبت و دلبستگى آنان به همسرانشان نخواهد بود، و تحريك هوا و هوس و شهوات آنان را از زندگى خود دلسرد، و خود كلنگى براى خراب كردن كانون گرم خانواده خواهند شد.

زيان بى حجابى و بدحجابى و آزاد گذاشتن زن، و آزاد بودن زن به صورت غربى آن به شماره نمى آيد.

تاكنون بى حجابى زن باعث گمراهى ميليونها مرد، و به گناه افتادن ديگران، و پيدا شدن هيولاى طلاق در خانواده ها، و پديد شدن عشق مرد به زن شوهردار، و روابط نامشروع، شده، و همانطور كه يهوديت و مسيحيت مى خواسته علت خروج بسيارى از مردان و زنان از عرصه گاه ملكوتى اسلام و ديندارى شده است.

پايه گذاران بى حجابى خود از اين مسئله به ستوه آمده، و عوارض آن را از پديده هاى شوم قرون اخير مى دانند.

نظام خانواده در ايران نظامى قوى، مستحكم، بر اساس حيا و عفت، وقار و ادب، ايمان و تقوا، و نبود طلاق مگر به ندرت بود.

از زمانى كه استعمار غرب به دست ولگردى دوره گرد، بيسوادى پليد، آلوده اى خائن، وطن فروشى كثيف به نام رضاخان پهلوى حجاب و پوشش قرآن را از بسيارى از زنان به غارت برد، وضع خانه و خانواده به صورت ديگر شد، آمار طلاق فزونى گرفت در حدى كه در اواخر حكومت آن خانواده نابكار در هر ماه بين شش تا هفت هزار درخواست طلاق به دادگاهها داده مى شد، مردان و جوانان زن ديده بى زن مى شدند، و زنان شوهر ديده بدون شوهر، و اين دو طايفه آزاد شده از تعهد زن دارى و شوهردارى به جامعه مى پيوستند، و سفره فساد و افساد را گسترده تر مى كردند.

مرجع بزرگ، حكيم خبير مرحوم آيت اللّه شاه آبادى پس از مسئله كشف حجاب، بدون ترس از حكومت وقت، چنانكه مستمعين آن بزرگوار برايم نقل كردند، بارها در عرشه منبر و در مجالس عمومى و خصوصى فرياد زد : رضاخان با به غارت بردن حجاب قرآن، و كشتن قيام كنندگان عليه بى حجابى، در مسجد گوهرشاد، و در كنار حرم ملايك پاسبان حضرت رضا (عليه السلام) كمر صد و بيست و چهار هزار پيامبر را شكست.

آرى آن عارف عاشق، و هشيار بينا، كه در مسائل اسلامى و در فلسفه و حكمت مجتهدى توانا، و بصيرى كم نظير بود، كشف حجاب و بدحجابى را شكننده كمر فرستادگان خدا مى دانست!!

قطب در كتاب بسيار مفيد« آيا ما مسلمان هستيم » مى گويد بر اساس مداركى كه ديدم، يكى از پاپها از تمام كشيش ها و كاردينالها در واتيكان دعوت كرد، و از آنها خواست براى كشتن اسلام، و خاموش كردن چراغ دين، به صورتى كه براى واتيكان و مسيحيت خرج زيادن نداشته باشد نظر بدهند، كميسيونها براى اين منظور تشكيل شد، و نظرياتى از جانب صاحبنظران اظهار شد، از ميان تمام آراء و نظريات اين رأى مقبول همه كشيشان و كاردينالها و خود پاپ قرار گرفت، كه براى كشتن اسلام قوى ترين اسلحه و كم خرج ترين برنامه، بيرون آوردن دختران و زنان مسلمان از حجاب، و قرار گرفتن آنان در اختيار جوانان و مردان به صورت آزاد، در كوچه و بازار، وسائل عمومى، پاركها و سينما، ادارات و مراكز تجارى، تئاترها، و مراكز اجتماعى است ؟!

اين برنامه به دست خائنان، انجام گرفت، و هوا و هوس زنان و دختران كم ايمان يا بى ايمان به اين آتش دين سوز، و شعله خانمان برانداز كمك كرد، و وضع را در ممالك اسلامى و مملكت ايران به جائى رساند، كه نزديك بود دين خدا كه محصول زحمات انبيا و امامان و علما و دانشمندان است بميرد، و چراغ هدايت خاموش گردد، ولى دست حق از آستين مردى از سلاله انبياء و نتيجه امامان يعنى خمينى بت شكن در كشور ايران بيرون آمد و بر سينه نامحرم زد، و دين را از اسارت اشرار نجات و حجاب قرآن را به ناموس اسلام برگرداند.

بر امت اسلام فرض و واجب است كه انقلاب آن انسان الهى را حفظ كنند، و از ارزشهاى آن نهضت عظيم الهى محافظت نمايند، و نگذارند دشمنان زخم خورده، اين چراغ روشن را كم نور، يا بى نور نموده ملت ايران را به وضع سابق برگردانند، تا بتوان با پايمردى و ثبات قدم فرهنگ انقلاب را صادر، و ساير ملت هاى بيرون رفته از مدار اسلام را به اسلام برگرداند.

با توجه به آنچه كه بيان شد، به ارزش گفتار آن متفكر شهيد، كه بارها در سخنرانيها فرياد زد :حجاب مصونيت است نه محدوديّت پى مى بريم.

آرى حجاب براى زن و براى شوهر او، و خانواده اش، و جامعه، و بخصوص جوانان و آنان كه ازدواج نكرده اند، مصونيت از هزاران خطر، و انواع فساد و افساد، و مانع از هم پاشيده شدن كانون گرم خانواده هاست.

محققين فرموده اند مسئله پوشش زن و حجاب او در چهارده آيه قرآن مطرح است، و برخى را عقيده بر اين است كه از نزديك بيست و پنج آيه اين معنا استفاده مى شود.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) خطاب به حضرت مجتبى و در حقيقت خطاب به تمام مردم فرمودند : محرم نامحرمى را جداً مراعات كن، زيرا اين برنامه براى تو و همه زنان نامحرم مصونيت از افتادن در خيال گناه و خود گناه است، و اگر قدرت دارى كه زنان خانواده تو مردى غير تو را نشناسند، اين برنامه را انجام بده.[336]

راوى مى گويد در يك روز بارانى با رسول خدا در بقيع نشسته بودم، زنى سواره بر الاغ از كنار ما گذشت، دست الاغ در گودالى فرو رفت و زن از مركب بزير افتاد، رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) رو برگرداند، عرضه داشتم خود را با شلوار پوشانده، حضرت سه بار براى اين گونه زنان طلب مغفرت كردند، و فرمودند اى مردم اينگونه پوشش برگيريد كه پوشاننده ترين لباس براى بدن است، و زنان خود را به وقت بيرون رفتن از خانه با چنين جامه اى بپوشانيد.[337]

مقنعه، جلباب، عباء، عناوينى است كه در آيات و روايات براى پوشش زن بكار رفته.

زن بايد خود را بنده حق بداند، و نمك حق را نسبت به خود رعايت كند، و رعايت نمك منعم و مالك حقيقى، و ربّ واقعى، به اين است كه از عظمت او حساب ببرد، و به قيامت و محاكمات او توجه داشته باشد، و با تمام وجود از فرمانهاى حضرتش كه در قرآن، و در زبان انبياء و امامان آمده پيروى كند تا خود و خانواده و جامعه اش از مضرّات بدحجابى و بى حجابى در امان بماند.

و امّا من خاف مقام ربَّه و نهى النَّفس عن الهوى فانَّ الجنَّة هى المأوى.[338]

هر كس از مقام حضرت ربّ ترسيد، و خود را از هوا و تمايلات بى قيد و شرط نگاه داشت، همانا بهشت جاى اوست.

متأسفانه عده اى از دختران و زنان اين زمان در چهار گوشه جهان، از مكتب بى بند و بارى پيروى مى كنند، و شهوات و تمايلات خود را آزاد نموده، و سفره اى از فساد و افساد پهن كرده اند كه در تاريخ گذشته سابقه نداشته، و با كمال اسف گروهى از دختران و زنان كشورهاى اسلامى و امّت رسول حق، از آنان تقليد مى كنند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در رابطه با اين زنان فرموده :

يَظْهَرُ فى آخِرِ الزَّمانِ وَ اقْتِرابِ السّاعَةِ وَ هُوَ شَرُّ الاَْزْمِنَةِ، نِسْوَةٌ كاشِفاتٌ عارِياتٌ، مُتَبَرِّجاتٌ، مِنَ الدّينِ خارِجاتٌ، فِى الْفِتَنِ داخِلاتٌ، مائِلاتٌ اِلَى الشَّهَواتِ، مُسْرِعاتٌ اِلَى اللَّذّاتِ، مُسْتَحِلاّتُ الْمُحَرَّماتِ، فى جَهَنَّمَ خالِداتٌ.[339]

در آخر زمان، و نزديكى قيامت، كه بدترين زمانهاست، زنانى ظاهر مى شوند با اين خصوصيات :

بى حجاب و برهنه از پوشش لازم، جلوه دهنده زينت و زيبائى در كوچه و بازار، خارج از دين، داخل در فتنه، راغب به شهوات، سرعت گيرنده به سوى لذات، حلال شـمرنده محرمات الهى، كه اين زنان با اين اوصاف در جهنم ابدى و دائمى هستند.

واقعيتى بهت آور

در روزنامه پرتيراژ كيهان، كه شماره آن را به ياد ندارم خواندم :

خانم جوانى، نمونه همانها كه در روايت اميرالمؤمنين آمده، بر اثر آزادى از سبك غربى، و به خاطر آمد و رفت دوستان شوهرش به خانه، و در معرض بودن وى با سر برهنه و بدن نيمه عريان، و رفت و آمد به مجالس مختلط از مرد و زن، با داشتن يك دختربچه سه ساله، دل به جوانى بست، و در آرزوى رسيدن به او برآمد، جوان غرق شهوت، و هرزه بى دين، كه زن جوان شوهردار بيشتر باعث تحريك او شده بود، به زن گفت اين كودك مانع برنامه ماست، بايد از ميان برداشته شود!!

نزديك به چهار ماه در رابطه با طفل معصوم بين عاشق و معشوقه از خدا بى خبر، و آن دو حيوان صفت درگيرى بود، بناچار مادرى كه كانون مهر و عاطفه، و منبع رحمت و رأفت آفريده شده، بر اثر شهوت، و ميل به آغوش ديگران هويت مادر بودن را فراموش كرد، و دخترك موطلائى و زيبا و بى گناه را به حمام خانه برد و او را با دست جهنمى خود خفه كرد، تا مزاحم شهوت و شهوترانى از ميان برداشته شود، و جوان نامحرم آلوده اى براى چند لحظه به كام دل برسد، و زن شوهردارى در كمال بى عفتى براى چند دقيقه به لذت جنسى دست يابد، و تا ابد دامن آلوده كند، و شوهر بيچاره را براى هميشه به داغى سوزنده، و مصيبتى جانكاه دچار نمايد.

اگر شوهر اين زن غيرت به خرج مى داد، و از اينكه زن جوان زيبايش آزاد در دسترس هر ديده اى قرار بگيرد، و همه بتوانند او را در زيبائى و زينت و عشوه گرى و طنازى ببينند مانع مى شد، طفلى بى گناه كشته نمى شد، داغى دائمى بر دل پدر قرار نمى گرفت، زن شوهردارى دامن عفتش براى هميشه لكه دار نمى گشت، جوانى بدين صورت به بدبختى و بيچارگى دچار نمى شد، و كانون گرم خانواده اى جوان و تازه ازدواج كرده از هم نمى پاشيد، آرى حجاب مصونيت است نه محدوديت.

ديدگاه برجستگان غرب نسبت به اوضاع جامعه غربى

بيزرائيلى از نخستوزيرهاى دولت انگليس، كشورى كه در صف اول فساد و افساد است در مقاله اى نوشت: من در خطر ارتكاب بسى حركات جنون آميز هستم، ولى مى كوشم كه از يكى از آنها حتماً اجتناب كنم، و قدم در آن نگذارم، و آن ازدواج عشقى است، كه در كوچه و بازار، دخترى را ببينم و خوشم بيايد و بگويم اين زن ايده آل من است.

نابخردان گوهرپاك و باقيمت آفرينش را، از حصار عفت و عصمت، و پوشش و حجاب، به عنوان آزادى بيرون كشيدند، و دست او را در هر برنامه اى كه شهوات اقتضا كند باز گذاشتند، سپس به عنوان فرار از ازدواج عشقى او را دور انداختند، زيرا مشاهده كردند، اين گوهر، قيمت و ارزش خود را از دست داده، و هر لحظه با كسى، و هر زمان در آغوش نامحرمى، و هر آن در برنامه اى خلاف عفت و ادب و مخالف وقار و انسانيت دست و پا مى زند.

خانم الزيمارى كه از شعرا و نويسندگان كشور سوئد است در مقاله مهمى در روزنامه اكسپرس درباره جامعه اروپا نوشته :

مردها وفا و صميميت را نمى دانند، با حقه بازى زنان و دختران را به زانو درمى آورند!

بايد به اين خانم گفت، از زمانى كه جنس زن را به لجن بى عفتى و فضاى بى بند و بارى، و بدحجابى  و بى حجابى سوق داديد، و او را به عنوان آزادى، به اسارت شهوات و تمايلات بى قيد و شرط درآورديد، و مردان توانستند او را با بدنى نيمه عريان، و در طنازى و عشوه گرى در هر كجا كه خواستند سهل و آسان ببينند، وفا و صميميت نسبت به همسر خود و خانه و خانواده را از دست دادند، و تبديل به افرادى حقه باز و مكار و حيله گر و كلاهبردار شدند.

عوارض بدحجابى و بى حجابى، و آزادى زن در روابط با هر كه دلش بخواهد يكى دوتا نيست، و محصولات تلخ اين مسئله عددى كامپيوترى است.

مردان با ديدن اين مناظره دست از همسران خود كشيدند، و به قول معروف از زير بار مخارج خانه كه مسئوليتى بر دوش آنان بود فرار كرده، و براى ارضاء خود روى به بازار آزاد آوردند، و جوانان بى زن، چون فرونشاندن شعله شهوت را ارزان ديدند، از تشكيل زندگى و ازدواج سر باز زده، دنبال چشم چرانى و صيد ناموس مملكت رفتند، بدينگونه نظام خانواده در غرب و در مقلدان شرقى آنان از هم پاشيد و اوضاعى شبيه اوضاع جنگل بوجود آمد.

خانم الزيمارى در مقاله خود اضافه مى كند : هم اكنون در سراسر سوئد دوشيزگانى زيبا هستند، كه در آرزوى شوهرند، و بسيارى از آنها اجباراً با مردها دوست مى شوند.

آرى در انتظار شوهرند ولى شوهر پيدا نمى شود، چون جوانان به هر شكلى كه مايل باشند به جنس زن دسترسى دارند، و خود را نيازمند به ازدواج نمى بينند، و بسيارى از مردان زن دار هم از زن خود جدا شده، تا آزادانه بتوانند به تمايلات خود پاسخ دهند!!

باز خانم الزيمارى مى نويسد : من به دختران توصيه مى كنم كه پيش از ازدواج با هيچ مردى ارتباط برقرار نكنند.

چه درخواست مهمى از دختران دارد، درخواستى كه با وضع فعلى زن در جهان، و بى بند و بارى مرد در جامعه غربى عملى نيست، جهان اگر بخواهد به صلاح و سداد برسد، بايد مقررات شرعى و فطرى و انسانى اسلام را در رابطه با زن به اجرا بگذارد، و در رأس همه دستورات، زن را به حجاب و پوشش مناسب بازگرداند، و عفت و عصمت و وقار و حياء او را به او برگرداند، كه در غير اين صورت، راه درمانى براى اين همه مفاسد خانمانسوز وجود ندارد.

ستمى كه غرب به زن روا داشته، در تاريخ بشر نظير ندارد، نيت و اراده و همت زن را به سوى عشوه گرى و طنازى، و به بيراهه كشيدن مردان، و جلوه كردن در كوچه و بازار و فساد در شئون حيات، جهت داده.

او را تبديل به كالاى شهوت نموده، و از وجود او براى توليد مال و ثروت، و ارضاء شهوات بهره بردارى مى كند.

على (عليه السلام) در نهج البلاغه فرموده :

اِنَّ الْبَهائِمُ هَمُّها بُطُونُها، وَ اِنَّ السِّباعَ هَمُّها الْعُدْوانُ عَلى غَيْرِها، وَ اِنَّ النِّساءَ هَمُّهُنَّ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْفَسادُ فيها، اِنَّ الْمُؤْمِنينَ مُسْتَكينُونَ، اِنَّ الْمُؤْمِنينَ مُشْفِقوُنَ، اِنَّ الْمُؤْمِنينَ خائِفُونَ.[340]

همت حيوانات شكم، و همت درندگان مخاصمه و دشمنى با غير، و همت زنان آرايش زندگى و فساد در دنياست.

اين مردان و زنان باايمانند كه تسليم اوامر پروردگارند، و اهل رأفت و مهربانى، و خداترس هستند.

 

برنامه اى از حضرت حسين (عليه السلام)

نقل شده، حضرت حسين قبل از رفتن به ميدان به حضرت زينب فرمود، تمام زيورآلات زنان را جمع كن، چون من شهيد شدم و دشمن به جانب خيمه ها آمد، آنها را بسوى آنان بريز، اين دنياداران بى خبر، و ماديگرايان بدبخت وقتى مشغول جمع كردن آنها شدند، شما در محل امنى پناه بگيريد تا از ديد نامحرمان دور باشيد!!

مى گويند به وقت حمله يزيد با چوب خيزران به لب و دندان حضرت حسين (عليه السلام)، كنيزى در دستگاه او حضرت زهرا(عليها السلام) را پريشان و غصه دار در خواب ديد، كه سخت از يزيد و عمل او شكايت مى كند، كنيزك از خواب پريد، و به خاطر ترس و وحشت و اضطراب و دستپاچگى بدون مقنعه و چادر، به مجلس يزيد آمد و فرياد برداشت، يزيد وقتى او را به اين حال ديد با عباى خود او را پوشاند و عربده زد، كه چرا با سر و صورت برهنه به مجلس نامحرمان درآمدى ؟!

چقدر عجيب است كه يزيد بى دين، شرابخوار، سگ باز، ميمون باز طاقت سر برهنه بودن كنيز خود را نداشت، و با عباى خود او را پوشاند و از مجلس نامحرمان دور كرد، ولى عجيب تر از او مردانى هستند كه نسبت به ناموس خود غيرت نشان نمى دهند، و او را با روى باز و موى باز و در حال آرايش به همه جا مى فرستند و با خود به همه جا مى برند!!

رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره غيرت فرمود :

اِنَّ الْغَيْرَةَ مِنَ الاْيمانِ.[341]

غيرت از ايمان انسان به خدا و روز قيامت است.

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

اِنَّ اللّهَ غَيُورٌ يُحِبُّ كُلَّ غَيُور وَمِنْ غَيْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَواحِشَ ظاهِرَها وَ باطِنَها.[342]

همانا خداوند غيور است، و هر غيورى را دوست دارد، و از غيرت اوست كه زشتى هاى ظاهر و باطن را حرام كرده است.

حجاب و نظر بازى از نظر قرآن

بدحجابى و بى حجابى كارى بسيار زشت و مفاسدش فراوان است، حرمت بدحجابى و بى حجابى از غيرت خدا است، خوشا به حال انسانى كه به دنبال حق نسبت به ناموسش غيرت نشان دهد.

از آنجائى كه مرد و زن از رفت و آمد در كوچه و بازار، و خانه اقوام و شركت در اجتماعات، و مدارس و دانشگاهها براى تحصيل علم، و سفرهاى زيارتى و سياحتى چاره اى ندارند، جهت حفظ سلامت فكرى و روانى و قلبى مرد و زن، يك دستور واجب در رابطه با زنان، و يك فرمان واجب در رابطه با هر دو در قرآن مجيد آمده.

اما در رابطه با زنان :

يا ايّها النّبى قل لأزواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جلابيبهنَّ ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين و كان الله غفوراً رحيماً.[343]

اى پيامبر، به زنان و دختران خود، و به تمام زنان اهل ايمان بگو خويشتن را به چادر بپوشانند، تا به پاكى و عفت شناخته شوند، و از تعرض چشم چرانان، و هوس رانان مصون مانده، آزار نبينند، خداوند در حق عبادش آمرزنده و مهربان است.

اما در رابطه با مرد و زن :

قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك أزكى لهم انّ الله خبير بما يصنعون.[344]

 




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^