فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اهل بيت (عليهم السلام) و مقام فنا

اهل بيت (عليهم السلام) و مقام فنا

در روايتى آمده كه در جنگ احد تيرى به پاى اميرالمؤمنين (عليه السلام) ـ كه در آن هنگام بيش از بيست و سه سال از عمر شريفش سپرى نشده بود ـ اصابت كرده ، گوشت و پوست و عصب و استخوان را به هم دوخته بود . دردش چنان جانكاه بود كه هرگاه جراح جبهه مى آمد تا تير از پايش بيرون كند اجازه نمى داد .

جرّاح ، شكايت نزد پيامبر (صلى الله عليه وآله) برد ، حضرت فرمود : مهلت ده تا وقت نماز فرا رسد ، چون على به نماز ايستاد آن هنگام پايش را جراحى كن كه او در نماز جز به خدا به هيچ چيز التفات ندارد و سر ا پا محو جمال محبوب است .

جامى ـ كه از دانشمندان اهل سنت است ـ اين داستان شگفت را به زيباترين صورت به رشته نظم كشيده است :

 

شير خدا شاه ولايت على *** صيقلى شرك خفى و جلى

روز اُحد چون صف هيجا گرفت *** تير مخالف به تنش جا گرفت

غنچه پيكان به گُل او نهفت *** صد گُل راحت ز گل او شكفت

روى عبادت سوى محراب كرد *** پشت به درد سر اصحاب كرد

خنجر الماس چو بفراختند *** چاك بر آن چون گلش انداختند

غرقه به خون غنچه زنگار گون *** آمد از آن گلبن احسان برون

گُل گُل خونش به مصلى چكيد *** گفت چو فارغ ز نماز آن بديد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ محجة البيضاء : 1/397 .

اين همه گُل چيست ته پاى من *** ساخته گلزار مصلاى من

صورت حالش چو نمودند باز *** گفت كه سوگند به داناى راز

كز الم تيغ ندارم خبر *** گرچه ز من نيست خبردارتر

طاير من سوره نشين شد چه باك *** گر شودم تن چو قفص چاك چاك

جامى از آلايش تن پاك شو *** در قدم پاك روان خاك شو

باشد از آن خاك به گردى رسى *** گرد شكافى و به مردى رسى

 

اهل بيت (عليهم السلام) به گاه بندگى و عبادت به جاى آنكه غرق اوهام و خيالات روزمرّه خود باشند ، فرو رفته در حق و محو او بودند و اين شيوه گاه گاه ايشان نبوده است بلكه همواره در باب بندگى خدا اين گونه بوده اند و در انجام هر نوع عبادت حتى مستحبات بسى پر تلاش بودند و سخت كوشش مى كردند و تلاش مى نمودند !

امام صادق (عليه السلام) فرمود : على بن الحسين هنگامى كه كتاب على را  كه در آن به بخشى از عبادات آن حضرت اشاره شده بود  مرور مى كرد مى فرمود :

 

مَنْ يُطيقُ هَذا ؟ ! مَنْ يُطيقُ هَذا ؟ !

چه كسى اين را تحمل مى كند ؟ ! چه كسى اين را تحمل مى كند ؟ !

 

 

قال : ثُمَّ يَعْمَلُ بِهِ .

امام صادق (عليه السلام) فرمود : از آن پس خود بدان عمل مى كرد .

 

روزى جابر بن عبداللّه به حضرت امام سجاد (عليه السلام) گفت : اى پسر رسول خدا ! آيا نمى دانيد كه خدا بهشت را براى شما و دوستداران شما آفريد و آتش را براى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عبدالرحمن جامى ، هفت اورنگ .

2 ـ الكافى : 8/163 ، حديث الناس يوم القيامة ، حديث 172 ; وسائل الشيعة : 1/85 ، باب 20 ، حديث 200 .

بد خواهان و دشمنانتان ، پس اين همه تلاش كه خود را بر آن وا مى داريد براى چيست ؟ !

حضرت فرمود : اى صحابى رسول خدا ! آيا نمى دانى كه خدا تبعات گذشته و آينده را بر نياكان من بخشود ولى پيامبر سخت كوشى را در راه طاعت و بندگى خدا هرگز كنار ننهاد و همچنان حضرت حق را عبادت مى كرد ـ پدر و مادرم فدايش باد ـ وقتى كه به ايشان گفتند : مگر نه آنكه خدا در كتاب خود فرمود : تبعات گذشته و آينده ات بخشوده است ؟ در جواب فرمود :

 

أفَلا أكُونُ عَبْداً شَكُوراً .

آيا بنده اى شاكر و سپاس گزار نباشم  ؟

 

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

كَانَ أبِي يُصَلِّى فِى جَوْفِ اللَّيلِ ، فَيَسْجُدُ السَّجْدَةَ فَيُطِيلُ حَتّى نَقُولَ : إنَّه رَاقِدٌ .

پدرم در دل شب نماز مى گزارد و چنان سجده را طولانى مى كرد كه ما گفتيم به خواب رفته است .

 

اين همان حالاتى است كه بر اهل بيت (عليهم السلام) در مقام فناى فى اللّه دست مى داد به طورى كه نوعى تجرّد از اين جسم و دنيا پيدا مى كردند و روح مقدسشان در آن حالات أَشَدَّ اتِّصالا بِرَوْحِ اللّهِ مِنْ شُعاعِ الشَّمْسِ بِها ، اتصال آنان به « روح اللّه » شديدتر از اتصال آفتاب است به آفتاب .

درباره عبادت امام مجتبى (عليه السلام)روايت است كه آن حضرت در زمان خويش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الأمالى، طوسى : 636 ، مجلس يوم الجمعة ، حديث 1314 ; مناقب : 1484 ; بحار  الأنوار : 46/60 ، باب 5 ، حديث 18 .

2 ـ قرب الإسناد : 5/4 ; بحار الأنوار : 84/197 ، باب 12 ، حديث 4 .

3 ـ الكافى : 2/166 ، حديث 4 .

عابدترين ، زاهدترين و برترين مردم به شمار مى رفت . هنگامى كه حج به جا مى آورد ، بسيارى از اوقات با پاى برهنه از مدينه تا مكه مى رفت ، هر وقت به ياد مرگ مى افتاد مى گريست و اگر در حضورش سخن از قبر به ميان مى آمد گريان مى شد و چون به ياد قيامت و بر انگيخته شدن در محشر مى افتاد اشك مى ريخت و هر وقت به ياد عبور از صراط مى افتاد گريه مى كرد و هر گاه به ياد حضور مردم براى حساب در پيشگاه خدا مى افتاد ناگهان فرياد مى كشيد و از شدّت بيم و هراس از هوش مى رفت و غش مى كرد . هر زمان براى نماز آماده مى شد ، اعضايش از خوف خدا مى لرزيد و هر وقت از بهشت و دوزخ سخن مى گفت چون شخص مار گزيده مضطرب مى گشت ، آنگاه از خدا خواستار بهشت مى شد و از آتش دوزخ به او پناه مى برد و چون آيه اى كه با( يا أيّها الّذين آمنوا )شروع مى شود تلاوت مى كرد مى گفت :

 

لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ  .

 

و نيز هنگامى كه مشغول وضو مى شد اعضايش مى لرزيد و چهره مباركش زرد مى شد ; وقتى كه مى پرسيدند : چرا چنين حالى پيدا مى كنى ؟ مى فرمود :

 

سزاوار است كسى كه در برابر پروردگار عرش مى ايستد ، رنگش زرد و اعضايش دچار رعشه و لرزش شود .

 

هر گاه به در مسجد مى رسيد روى به آسمان مى كرد و مى گفت :

 

خدايا ! مهمان تو بر در خانه ات ايستاده است ; اى خداى بخشنده ! گنهكار پيش تو آمده ; اى خدا ! اى مهربان ! از گناهانم به خاطر بزرگواريت درگذر .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الأمالى، صدوق :178 ، المجلس الثالث والثلاثون ، حديث 8 ; عدة الداعى : 151 ; بحار  الأنوار : 43/331 ، باب 16 ، حديث 1 .

2 ـ مناقب : 4/14 ; بحار الأنوار : 43/339 ، باب 16 ، حديث 13 .

در روايتى آمده : روزى حضرت امام باقر (عليه السلام) به محضر پدر بزرگوارش حضرت امام سجاد مشرّف شد و احساس كرد كه حضرت در عبادت و بندگى به جايى رسيده كه هيچ كس به آن مرحله نرسيده است ، صورتش از شب زنده دارى زرد شده ، ديده هايش از گريه به سرخى نشسته ، پيشانى اش پينه بسته و دو ساق پايش از كثرت ايستادن در نماز ورم كرده است !

حضرت امام باقر (عليه السلام)مى فرمايد : چون پدرم در آن هنگام به فكر فرو رفته بود ، پس از لحظاتى از ورود من خبر شده ، ديد كه من گريه مى كنم ، روى به جانب من كرده ، فرمود : فرزندم ! يكى از نوشته هايى كه عبادت اميرمؤمنان در آن نوشته شده بياور ، من نوشته را آوردم ، فرمود : چه كسى مى تواند مانند على بن ابى طالب عبادت كند  ؟ !

درباره حضرت امام موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت شده كه او عابدترين ، دانشمندترين ، سخاوتمندترين و گرامى ترين انسان در زمان خود به شمار مى رفت . هميشه نمازهاى مستحبى شبانه را مى خواند و آن را به نماز صبح وصل مى كرد سپس تا طلوع آفتاب مشغول تعقيبات مى شد ، آنگاه پيشانى به سجده مى گذاشت و تا هنگام ظهر سر بر نمى داشت و همواره در سجده چنين دعا مى كرد :

 

اللّهُمَّ إنّي أسْألُكَ الرّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ ، والْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ .

خدايا ! من از تو راحتى به هنگام مرگ و بخشش به هنگام حساب را درخواست مى كنم .

 

و ديگر از دعاهايش اين بود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مناقب : 4/149 ; كشف الغمه : 2/85 ; وسائل الشيعة : 1/91 ، باب 20 ، حديث 215 ; بحار الأنوار : 46/74 ، باب 5 ، حديث 65 .

 

عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ ، فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ .

گناه از بنده ات بزرگ شد پس گذشت از طرف تو نيكوست .

 

چنان از بيم خدا مى گريست كه محاسن مباركش از اشك ديده اش ، تر مى شد . از همه مردم بيشتر به خانواده و خويشانش رسيدگى مى كرد . شب ها با زنبيل هايى كه محتوى سكه هاى دينار و درهم و آرد و خرما بود به سراغ نيازمندان مدينه مى رفت و به آنان عطا مى كرد در حالى نيازمندان نمى فهميدند چه كسى به آنان كمك مى كند  !

آن بزرگوار سال هاى زيادى در زندان حاكمان ستمگر عباسى بود تا سرانجام شهيد شد . بسيارى از زندانيان از عبادت هاى او تحت تأثير قرار مى گرفتند و گاه از كارهاى خويش توبه مى كردند .

حضرت در طول سال هاى زندان هر روز پس از طلوع آفتاب تا وقت زوال ظهر به سجده بود . نوشته اند هرگاه هارون به بام زندان مى رفت جامه اى مى ديد كه در گوشه اى از زندان افتاده است ; روزى از ربيع زندانبان پرسيد :

 

ما ذَاكَ الثَّوْبُ الَّذي أراهُ كُلَّ يَوْم في ذلِكَ الْمَوْضِعِ ؟

اى ربيع ! آن جامه اى كه همه روزه در آنجا مى بينم چيست ؟

 

ربيع پاسخ داد :

 

ما ذَاكَ بِثَوْب ، وَإنَّما هُوَ مُوسَى بْنُ جَعْفَر ، لَهُ كُلَّ يَوْم سَجْدَةٌ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ إلى وَقْتِ الزَّوالِ ! !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الارشاد، مفيد: 2/231; كشف الغمة : 2/228 ; بحار الأنوار : 48/101، باب 5، حديث 5.

2 ـ عيون اخبار الرضا : 1/95 ، باب 7 ، حديث 14 ; بحار الأنوار : 48/220 ، باب 9 ، حديث 24 .

آن جامه نيست ، موسى بن جعفر است كه هر روز پس از طلوع تا زوال در سجده است ! !

 

درباره شكنجه گران حضرت امام حسن عسگرى (عليه السلام) نيز روايت شده است كه صالح بن وصيف رئيس زندان آن حضرت مى گفت : چه كنم ؟ دو نفر از بدترين اشخاص را براى شكنجه او مأمور كردم ، آن دو نفر پس از مشاهده حال عبادت و راز و نياز آن حضرت چنان تحت تأثير قرار گرفتند كه خود مرتب به عبادت و نماز مشغولند به طورى كه رفتارشان شگفت آور است !

آنان را احضار كرده ، پرسيدم : چرا چنين شده ايد ؟ چرا اين شخص را شكنجه نمى كنيد ؟ مگر از ايشان چه ديده ايد ؟ در پاسخ گفتند : چه بگوييم درباره شخصى كه روزها را روزه مى گيرد و شب ها را به عبادت سپرى مى كند و جز عبادت به كار ديگرى سرگرم نمى شود ، هنگامى كه به ما نگاه مى كند بدنمان مى لرزد و چنان وحشت سر ا پاى وجود ما را مى گيرد كه نمى توانيم خود را نگه داريم  ! !

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الارشاد، مفيد: 2/334; كشف الغمة : 2/414 ; بحار الأنوار : 50/308 ، باب 4 ، حديث 6.

اهل بيت(عليهم السلام) جلوه كامل حقايق

اهل بيت (عليهم السلام) چون در مقام بندگى و عبوديت و خلوص و اخلاص و جهاد و كوشش در بالاترين و برترين مرحله قرار دارند ، وجودشان هم چون آئينه صاف و شفاف جلوه گاه كامل حقايق است .

مقام بندگى و عبوديت انسان به هر اندازه كه باشد ، به همان اندازه افق طلوع حقايق است .

مقام بندگى و عبوديت ، جلوه گاه اسماء و صفات حق و تجلّى گاه حسنات اخلاقى و سبب فزونى ايمان و تعيين و سكوى پرواز به سوى قرب حق و زمينه ساز لقاء اللّه است .

اهل بيت (عليهم السلام) از نظر ايمان در والاترين مرحله و از نظر اخلاق در بهترين مرتبه و از جهت كوشش و فعاليت مثبت ، در برترين قلّه قرار داشتند .

اين واقعيت ها ، اهل بيت (عليهم السلام) را به درجه اى رسانيد كه مطلع الفجر وجود حق و اسماء و صفات خداوند و اخلاق حضرت رب العزه شدند .

حضرت امام هادى (عليه السلام) بخشى از حقايق وجودى اهل بيت (عليهم السلام) را اين گونه توضيح مى دهند :

 

درود بر شما اى اهل بيت نبوت و جايگاه رسالت و نقطه رفت و آمد فرشتگان و معدن مهر و رحمت و خزانه هاى دانش و بينش و نهايت بردبارى و ريشه هاى بزرگوارى و پيشوايان به حق امت ها و واليان نعمت ها و عناصر نيكوكاران و پايه هاى خوبان و سياست مداران بندگان و ستون هاى پابرجاى

شهرها و درهاى ايمان و امينان خداى مهربان و نژاد طيب و طاهر پيامبران و برگزيده رسولان و خاندان برگزيده پروردگار جهانيان !

درود بر شما امامان هدايت و چراغ هاى شب تار حيات و نشانه هاى تقوا ، و صاحبان خرد و دارندگان عقل كامل و پناه مردم و وارثان انبيا و نمونه هاى برتر و اهل دعوت نيكوتر و حجّت هاى خدا بر اهل دنيا و آخرت !

درود بر شما كه جايگاه شناخت خدا و مساكن بركت حق و جانشينان پيامبر و فرزندان رسول اللّه و معادن حكمت خدا و حافظان اسرار او و حاملان قرآن و دعوت كنندگان به سوى خدا هستيد .

 

پيامبران پيش از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) ، نبوت و كتابشان از باب مقدمه و آماده سازى جهت ظهور ايشان و حضورشان در دنياست تا همه موجودات به ويژه انسان به سبب وجود اين بزرگواران كه حبل اللّه و ظل اللّه و امناء رحمان هستند ، حركت صعودى را آغاز كنند و به كمال لايق خويش برسند ; به اين جهت پيمان بستند كه زمينه ساز حضور ريشه اهل بيت (عليهم السلام) يعنى محمّد (صلى الله عليه وآله) بوده و بر عهده پيمان و محبت او استوار باشند .

 

 . . . وَلَمْ يُخْلِ سُبحانَهُ خَلقَهُ مِن نَبِيٍّ مُرسَل ، أو كِتاب مُنزَل ، أو حُجَّة لاَزِمَة . . . مَأخُوذاً عَلَى النَّبِييِّنَ مِيثَاقُهُ . . ..

 . . . خدا هرگز خلق خود را از وجود پيامبر يا كتاب نازل شده ، يا حجّت و برهان لازم خالى نگذاشت . . . و از همه پيامبران براى پيامبر اسلام پيمان گرفته است . . .

 

به اين خاطر پيامبر بزرگ اسلام (صلى الله عليه وآله) آن صادق مصدق مى فرمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مفاتيح الجنان ، زيارت جامعه كبيره .

2 ـ نهج البلاغة : 43 ، خطبه 1 ; بحار الأنوار :11/60 ، باب 1 ، حديث 70 .

 

نَحْنُ الآخِرُونَ ، السّابِقُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ .

ما در دنيا پس از همه پيامبران و امت ها آمده ايم ، ولى در آخرت در صف مقدم و پيشگام همگانيم .

 

و نيز كتاب هاى شيعه و سنى از آن حضرت روايت كرده اند كه فرمود :

 

آدَمُ وَمَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوائي يَوْمَ القِيَامَةِ.

آدم و همه انسان هاى پس از او در قيامت زير پرچم من هستند .

 

آرى ، اهل بيت (عليهم السلام) بدون ترديد به خاطر اينكه ظرفيت وجودى و معرفتى شان از همه مخلوقات و موجودات گسترده تر است و همه حقايق معنوى در اين ظرفيت هاى گسترده متجلّى هستند ، مصداق حقيقى :

 

والآخِرُونَ السّابِقُونَ وَالسّابِقُونَ الأَوَّلُونَ وَلَيْسَ كَمِثْلِهِمْ شَىْءٌ .

 

و مانند آن مى باشند .

مولوى در وصف آنان مى فرمايد :

 

ظاهراً آن شاخ اصل ميوه است *** باطناً بهر ثمر شد شاخ هست

گر نبودى ميل و امّيد ثمر *** كى نشاندى باغبان بيخ شجر

پس به معنا آن شجر از ميوه زاد *** گر به صورت از شجر بودش ولاد

مصطفى زين گفت كه آدم و انبيا *** خلف من باشند در زير لوا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مناقب : 3/269 ; كشف الغمة : 1/11 ; بحار الأنوار : 16/118 ، باب 6 ، حديث 44 ; صحيح مسلم : 2/7 .

2 ـ مناقب : 1/214 ; عوالى اللئالى : 4/121 ، حديث 198 ; بحار الأنوار : 39/213 ، باب 85 ، حديث 5 ; علم اليقين : 5 ; سنن الترمذى : 1/107 .

3 ـ صحيح البخارى : 2/2 ، كتاب الجمعة، حديث 1 و جلد 2 كتاب الوضوء ، حديث 68 .

بهر اين فرموده است آن ذو فنون *** رمز نحن الآخرون السابقون

 

علّت اين پيشگامى و تقدم شرفى و وجودى و معرفتى اين است كه آنان به اراده خدا آغاز و انجام اند ، يعنى آغاز هستى و برزخ ميان واجب و ممكن و انجام و عاقبت همه در دنيا و آخرت اند چنان كه حضرت امام هادى (عليه السلام) در جامعه كبيره به اين حقيقت اشاره دارند :

 

بِكُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِكُمْ يَخْتِمُ . . . وَإِيابُ الْخَلْقِ إلَيْكُمْ ، وَحِسابُهُمْ عَلَيْكُم .

خدا هستى و حقايق را به وسيله وجود شما آغاز كرد ، و با شما هم پايان مى دهد . . . و بازگشت خلق به سوى شما و حسابشان بر عهده شماست .

 

پس همه پيامبران چنان كه در سطور گذشته بيان شده زمينه ساز تجلّى آنان در دنيا و حضورشان ميان جمع مخلوقات بودند و اين بزرگواران در اعتدال زمان و مكان و مقام ، از آسمان ارادة اللّه و قلّه فعل اللّه و اوج رحمت اللّه به چاه طبيعت نازل شدند تا سبب كامل اتصال بين خدا و مخلوقات فراهم آيد و حجّت بر همه مردم جهان تمام شود .

در حقيقت نزول آنان به اين سياره خاكى از لحاظ زمانى هنگام زوال خورشيد هستى است كه همان ظهر هستى باشد و از آن هنگام عصر هستى آغاز مى شود و كائنات شروع به قبض مى شوند ، و پس از آنكه اين دوره يعنى دوره ظهور پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) و به ويژه وجود مبارك امام عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف به پايان برسد و خورشيد زمان وارد مغرب شود ، همه هستى در قبض مطلق فرو مى رود و ظلمت دوم پس از گذشت ميليون ها سال از ظلمت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مولوى ، مثنوى معنوى ، دفتر چهارم .

2 ـ چون ظهور حضرتش پس از غيبت طولانى در زمانى است كه هستى به موقعيّت عصر رسيده و صبح و ظهرش سپرى گشته از آن وجود مبارك تعبير به امام عصر شده است .

اول كه پيش از ظهور هستى بوده آغاز مى شود و در آن ظلمت و قبض مطلق است كه خدا مى فرمايد :

 

( لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ  ) .

امروز فرمانروايى ويژه كيست ؟

 

آنگاه به تعبير قرآن مجيد روز قيامت شروع مى شود كه روزى ابدى و سرمدى و هميشگى و تا بى نهايت بدون شب است .

در هيچ آيه و روايتى تعبيرى به عنوان شب قيامت وجود ندارد بلكه تعبير از جهان ديگر در همه معارف تعبير به روز قيامت است و از آنجا كه سبب پديد آمدن روز ، طلوع خورشيد است سبب پديد آمدن روز قيامت هم طلوع خورشيد محمّدى و نور وجود احمدى است كه از هويتش در قرآن مجيد تعبير به سراج منير يعنى چراغ روشنگر شده است ، وجود مباركى كه اولين و نخستين وارد شونده بر خدا در قيامت است و به سبب ورود او كه وجه اللّه و نور اللّه است ، همه عرصه محشر و سرزمين جهان ديگر ، غرق روشنايى و نور مى شود و روز ابدى و سرمدى ظهور مى كند و تحقق حقيقى و دائمى مى يابد .

 

( وَأَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ . . . ) .

و زمين به نور پروردگارش روشن مى شود ، و كتاب  اعمال را مى نهند . . .

 

آيه شريفه با توجه به مطالبى كه در آن مطرح است صد در صد درباره روز قيامت است و بسيارى از روايات و تفاسير مصداق نور رب را پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام) مى دانند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غافر ( 40 ) : 16 .

2 ـ احزاب ( 33 ) : 46 .

3 ـ زمر ( 39 ) : 69 .

آرى ، با طلوع نور رب كه نور محمّد (صلى الله عليه وآله) است صبح قيامت مى دمد و روز دائمى و هميشگى شروع مى شود و از بركت آن نور همه حقايق جلوه كامل مى كنند وتُبْلَى السَّرائِر تحقق مى يابد و حساب رسى شروع مى شود .

امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد كه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :

 

أَنَا أوَّلُ وَافِد عَلَى العَزِيزِ الجَبَّارِ يَومَ القِيَامَةِ ، وَكِتَابُهُ ، وَأهلُ بَيتِي ، ثُمّ أمّتي ، ثُمَّ أسأَلُهُم مَا فَعَلتُم بِكتَابِ اللّهِ وَبِأهلِ بَيتِي ؟

من و كتاب خدا و اهل بيتم نخستين وارد شوندگان بر عزيز جبّاريم سپس امتم ; آنگاه از امت مى پرسم : با كتاب خدا و با اهل بيتم چه رفتارى داشتيد ؟

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الكافى : 2/600 ، كتاب فضل القرآن ، حديث 4 ; وسائل الشيعة : 6/170 ، باب 2 ، حديث 7653 .

اهل بيت (عليهم السلام) كشتى نجات

ارواح پاك اهل بيت (عليهم السلام) و وجود نورى آنان به اراده حق ـ پيش از آفريده شدن همه موجودات ـ از افق رحمت طلوع كردند و گرداگرد عرش خدا قرار گرفت و در درياى تسبيح و تقديس حضرت ذو الجلال شناور گشتند تا خدا براى هدايت مردم به آنان منت نهاد و هر كدام از آن ارواح طيّبه را در زمان مناسب در ظرف جسم و بدن قرار داد و در ميان مردم آشكار كرد .

 

خَلَقَكُم اللّهُ أنواراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرشِهِ مُحدِقِينَ ، حَتَّى مَنّ عَلَينَا بِكُم ، فَجَعَلَكُم فِى بُيُوت أذِنَ اللّهُ أن تُرْفََعَ وَيُذْكَرَ فِيها اسْمُهُ . . .

خدا شما را به صورت انوار آفريد و گرداگرد عرشش گذاشت تا بر ما انسان ها منت نهاد و شما را در خانه هايى كه اجازه داده بود رفعت يابد و نامش در آنها ذكر شود ، قرار داد . . .

 

شما از همان زمان كه گرداگرد عرش رحمان قرار گرفتيد چونان كشتى نوح كشتى رهايى بخش توفان زدگان بوديد و به عنوان وسيله نجات براى افتادگان در گردآب بلا معرفى شديد .

 

فَبَلَغَ اللّهُ بِكُم أشرَفَ مَحَلِّ المُكرَّمِينَ ، وَأعلَى مَنَازِلِ المُقرَّبِينَ ، وَأَرفَعَ دَرَجَاتِ المُرسَلِين . . .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مفاتيح الجنان ، زيارت جامعه كبيره .

2 ـ مفاتيح الجنان ، زيارت جامعه كبيره .

خداوند شما را به شريف ترين جايگاه گراميتان و برترين منازل مقربان و رفيع ترين درجات فرستادگان رسانيد . . .

 

و شما در اين دنيا از نظر معرفت و ايمان و عمل و دستگيرى از مردم معنويت خود را به صورتى كامل كرديد كه خدا شما را به شريف ترين جايگاه اهل كرامت و بلندترين مرتبه مقربان و بالاترين درجات پيامبران رسانيد .

 

مگر نه اين است كه كتاب هاى معتبر حديث و تفاسير قابل توجه از حضرت امام عسگرى (عليه السلام) روايت مى كنند كه آدم وقتى از مقامش هبوط كرد و از هم نشينى با فرشتگان محروم شد و جايگاهش را در بهشت از دست داد و لباس كرامت و پوشش شرمگاه از او فرو ريخت ، به محضر حضرت حق با تعليم خود حق عرضه داشت :

 

اللّهُمَّ بِجاهِ مُحَمَّد وَعَليٍّ وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ ، والطَّيِّبينَ مِنْ آلِهِمْ ، لَمّا تَفَضَّلْتَ بِقَبُولِ تَوْبَتي ، وَغُفْرانِ زَلَّتي ، وَإعادَتىّ مِنْ كرامَاتِكَ إلى مَرْتِبَتي .

خدايا ! به شخصيت و آبروى محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين و پاكان از اهل بيتشان به پذيرش توبه ام و گذشت از لغزشم و بازگشتم از كراماتت به مرتبه و مقامم تفضل و احسان كن .

 

پس خدا به او پاسخ داد :

 

قَدْ قَبِلْتُ تَوْبَتَكَ وَأقْبَلْتُ بِرِضْواني عَلَيْكَ ، وَصَرَفْتُ آلائي وَنَعْمائي إلَيْكَ ، وَأعَدْتُكَ إلى مَرْتَبَتِكَ مِنْ كَراماتي ، وَوَفَّرْتُ نَصِيبَكَ مِنْ رَحْماتي فذلِكَ قَولُهُ عزّ وجلّ : ( فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَات فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير الامام العسكرى (عليه السلام) : 225 ، ذيل حديث 105 ; تأويل الآيات الظاهرة : 50 ; بحار  الأنوار : 11/192 ، باب 3 ، حديث 47 ; تفسير الصافى : 1/83 .

بى ترديد توبه ات را پذيرفتم و با خشنودى و رضايتم به سويت روى آوردم و نعمت هاى مادى و معنوى ام را به جانبت گرداندم و از باب كراماتم تو را به مقام و منزلتت برگشت دادم و سهمت را از رحمت هايم كامل برنهادم و اين است معناى گفته خداى بزرگ كه : پس آدم كلماتى را  مانند كلمه استغفار و توسّل به اهل بيت كه مايه توبه و بازگشت بود  از سوى پروردگارش دريافت كرد و  پروردگار  توبه اش را پذيرفت ; زيرا او بسيار توبه پذير و مهربان است .

 

ابوذر در حالى كه درِ كعبه را گرفته بود گفت : از پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله)شنيدم كه مى فرمود :

 

ألا إِنَّ مَثَلَ أهْلِ بَيْتِيْ فِيْكُمْ ، مَثَلُ سَفِيْنَةِ نُوْح مَنْ رَكِبَها نَجا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْها هَلَكَ .

آگاه باشيد يقيناً مَثَل اهل بيت من در ميان شما مثل كشتى نوح است ، هر كس در آن درآمد  از زيان هاى دنيا و آخرت  رهايى يافت و هر كه از آن باز ماند نابود شد .

 

از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده است : اگر برنامه نجات و هدايت شما مردم نبود ، خدا ما را به اين دنيا سفر نمى داد ، ما گرداگرد عرش خدا به تسبيح و حمد حق مشغول بوديم و اهل دنيا نبوده و نيستيم ، بلكه ما را دنبال شما فرستاده اند تا شما را از لجن زار كفر و شرك و هوا و هوس و بى خبرى غفلت برهانيم و به اوج انسانيت برسانيم .

ما كاروان مصر وجوديم و بر سر چاه ظلمانى دنيا آمده تا شما را از اعماق تاريك اين چاه بيرون آوريم و از عالم خاك به عالم پاك هدايت كنيم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ينابيع المودة : 1/94 ، باب 4 حديث 1 .

حال كه چنين است دست در دست ما بگذاريد و صادقانه با ما بيعت كنيد تا شما را از اين منجلاب و درياى توفانى و پرتلاطم رهايى داده به ساحل نجات پيش ببريم .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :

 

نَحْنُ سَفينةُ النَّجاةِ ، مَنْ تَعَلَّقَ بِها نَجا ، وَمَنْ حَادَ عَنْها هَلَكَ . فَمَنْ كانَ لَهُ إلَى اللّهِ حَاجَةٌ فَلْيَسْأَلْ بِنَا أَهْلَ البَيْتِ .

ما كشتى نجاتيم هر كه در آن درآويخت نجات يافت و هر كه از آن كناره گرفت هلاك شد ، هر كه از خدا درخواستى دارد بايد به وسيله ما اهل بيت بخواهد .

 

اميرالمؤمنين (عليه السلام) به كميل فرمود :

 

يا كُميل ! قَالَ رَسُولُ اللّهِ قَولا ـ وَالْمُهاجِرُونَ وَالاْنْصَارُ مُتَوافِرُونَ يَوْماً بَعْدَ العَصْرِ يَوْمَ النِّصْفِ من شَهْرِ رَمَضانِ ـ قَائِماً عَلى قَدميهِ فَوْقَ مِنْبَرِهِ : عَلِيٌّ وَابْنَايَ مِنْهُ الطَّيِّبُونَ مِنّي ، وَأنَا مِنْهُمْ ، وَهُمُ الطَّيِّبُونَ بَعْدَ أُمّهِمْ ، وَهُمْ سَفينَةٌ مَنْ رَكِبَها نَجا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْها هَوى ، النّاجِي فِي الجَنَّةِ وَالهاوِي فِي لَظَى .

اى كميل ! پيامبر اسلام روزى پس از نماز عصر در نيمه ماه رمضان در حالى كه مهاجران و انصار گرد آمده بودند و حضرت روى دو پا بر منبرش ايستاده بود ، فرمود : على و دو فرزند پاك وى از من هستند و من از آنانم ، آنان چون كشتى اند هر كه در آن درآيد نجات يابد و هر كه از آن باز ماند فرو درافتد ، نجات يافته در فردوس و فرو درافتاده در آتش است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فرائد السمطين : 1/37 .

2 ـ بشارة المصطفى : 30 ; بحار الأنوار : 74/276 ، باب 11 ، حديث 1 .

و نيز آن حضرت فرمود :

 

مَنِ اتَّبَعَ أمْرَنا سَبَقَ ، مَنْ رَكِبَ غَيْرَ سَفينَتِنا غَرِقَ .

هر كه از ولايت ما پيروى كرد پيشى گرفت و هر كه بر كشتى جز ما در آمد غرق شد .

 

مى دانيد كه ستارگان از علل راه يابى كشتى نشينان به سوى ساحل امن و امانند ، بسيارى از مسافران دريا در تاريكى شب ، كشتى خود را به وسيله ستارگان به مقصد مى رسانند ، پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در روايتى اهل بيت (عليهم السلام) را چون ستارگان ، مايه امن و امان امت دانسته اند :

 

النُّجُومُ أمانٌ لاِهْلِ الاْرْضِ مِنَ الْغَرَقِ ، وَأهْلُ بَيْتي أمانٌ لاُِمَّتِي مِنَ الاْخْتِلافِ ، فَإذا خالَفَتْها قَبيلَةٌ مِنَ الْعَرَبِ ، إخْتَلَفُوا فَصارُوا حِزْبَ إِبْلِيْسَ .

ستارگان مايه امن و امنيت اهل زمين از غرق شدن هستند و اهل بيت من مايه ايمنى از توفان اختلاف و نزاع و درگيرى ها هستند ، پس هرگاه گروهى با ايشان نباشند و به جنگ و مخالفت با آنان برخيزند با يكديگر نيز به اختلاف مى رسند و از آن پس حزب شيطان به شمار آيند .

 

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :

 

إنَّما مَثَلُ أهْلِ بَيتِي فيكُمْ مَثَلُ بابِ حِطَّةَ فى بَنِي اسْرائيلَ ، مَنْ دَخَلَهُ غُفِرَ لَهُ.

قطعاً مَثَل اهل بيت من در ميان شما همانند باب حطه در ميان بنى اسرائيل است ، هر كس از آن درآيد مورد آمرزش قرار خواهد گرفت .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غرر الحكم : 116 ، حديث 2028 و2029 .

2 ـ المستدرك على الصحيحين : 3/162 .

3 ـ المعجم الصغير : 2/22 .

حضرت على (عليه السلام) فرمود :

 

نَحْنُ بابُ حِطَّةَ ، وَهُوَ بابُ السَّلامِ ، مَنْ دَخَلَهُ نَجا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَوى .

ما اهل بيت ، باب حطّه هستيم و آن باب سلامت است ، هر كس از آن در آيد نجات يابد و هر كه از آن كنار ماند هلاك مى شود .

 

و نيز آن حضرت فرمود :

 

ألا إنَّ الْعِلْمَ الّذى هَبَطَ بِهِ آدَمُ ، وَجَميعُ ما فُضِّلَتْ بِهِ النَّبيُّونَ إلى خاتَمِ النَّبيِّينَ ، في عِتْرَةِ خاتَمِ النَّبيِّينَ ، فأيْنَ يُتاهُ بِكُمْ ، وَأيْنَ تَذْهَبُونَ ، وَأنَّهُمْ فيكُمْ كأصْحابِ الكَهْفِ ، وَمَثَلُهُمْ بابُ حِطَّةَ ، وَهُمْ بابُ السِّلْمِ في قولِهِ تَعالى : ( يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كَافَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيَطانِ . . . ) .

آگاه باشيد ! دانشى كه آدم آن را فرود آورد و هر آنچه پيامبران تا واپسين ايشان به آن ترجيح داده شده اند در اهل بيت خاتم پيامبران قرار دارد . پس كجا شما را حيران و سرگردان كرده اند و كجا مى رويد ؟ اهل بيت در ميان شما چون اصحاب كهف اند و مانند باب حطّه ، آنان همان دروازه سلامت اند كه خدا از ايشان در كتاب خود چنين ياد كرده است : اى اهل ايمان ! همگى در عرصه تسليم و فرمان برى  از خدا  در آييد ، و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد ، كه او نسبت به شما دشمنى آشكار است . . .

 

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :

 

مَثَلُكُمْ يا عَليَّ مَثَلُ بَيْتِ اللّهِ الحَرامِ ، مَنْ دَخَلَهَ كانَ آمِناً فَمَنْ أَحَبَّكُمْ وَوالاكُمْ كانَ آمِناً مِنْ عَذابِ النارِ ، وَمَنْ أبْغَضَكُمْ أُلْقِىَ في النارِ . يا عَليَّ ( . . . وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الخصال : 2/626 ، حديث 10 ; بحار الأنوار : 10/104 ، باب 7 ، حديث 1 .

2 ـ تفسير العياشى : 1/102 ، حديث 300 ، ينابيع المودة : 1/332 باب 37 ، حديث 4 .

حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً . . . ) وَمَنْ كانَ لَهُ عُذْرٌ فَلَهُ عُذْرُهُ ، وَمَنْ كانَ فَقيراً فَلَهُ عُذْرُهُ ، وَمْنْ كانَ مَريضاً فَلَهُ عُذْرُهُ ، إنَّ اللّه لا يَعْذُرُ غَنياً وَلا فَقيراً ، وَلا مَريضاً وَلا صَحيحاً ، وَلا أعْمى وَلا بَصِيراً ، في تفريطِهِ فى مُوالاتِكُمْ وَمَحَبَّتِكُم .

اى على ! مَثَل شما اهل بيت همانند بيت اللّه الحرام است كه هر كس بر آن درآيد ايمن گردد پس هر كه شما را دوست بدارد و شما را يارى رساند از عذاب آتش در امان خواهد بود و هر كه به شما كينه ورزد به آتش در افكنده مى شود . اى على ! بر اساس كتاب خدا هر كس استطاعت دارد حج بر او واجب است پس آنكه عذرى دارد معذور از رفتن است و آن كه تهيدست است عذر او تهيدستى اوست و آنكه بيمار است عذرش بيمارى اوست ، ولىّ خدا در كوتاهى نسبت به طرفدارى و دوستى شما اهل بيت نه عذر توانگر ، نه تهيدست ، نه بيمار ، نه تندرست و نه كور و نه بينا را مى پذيرد !

 

پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود :

 

اجْعَلُوا أهْلَ بَيتِي مِنْكُمْ مَكانَ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ ، وَمَكانَ العَيْنَيْنِ مِنَ الرَّأسِ ، فَإنَّ الجَسَدَ لا يَهْتَدِي إلاّ بِالْرَّأسِ ، وَلا يَهْتَدِي الرَّأسُ إلاّ بِالعَيْنَيْنِ .

اهل بيت مرا نسبت به خود چون سر براى پيكر و دو چشم براى سر قرار دهيد زيرا جسد جز به وسيله سر ، راه نيابد و سر بدون چشم هدايت نمى شود .

 

از اينجا روشن مى شود كه چرا ياران بامعرفت اهل بيت (عليهم السلام) ، آن بزرگواران را در زندگى خود به منزله سر و چشم مى دانستند و جز با عشق و محبت آنان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خصائص الأئمه : 77 .

2 ـ الأمالى، طوسى : 482 ، المجلس السابع عشر ، حديث 1053 ; كشف الغمة : 1/408 ; بحار الأنوار : 23/121 ، باب 7 ، حديث 43 .

و پيروى از فرهنگ پاكشان لحظه اى نمى زيستند و زندگى را بدون آنان جز كورى و نابينايى و گمراهى و حيرانى و فرو افتادن در غرقاب هلاكت نمى دانستند .

شب عاشورا با آنكه حضرت امام حسين (عليه السلام) به ياران و اصحابش اعلام كرد : من بيعت خود را از عهده شما برداشتم و شما در رها كردن من و رفتن به سوى شهر و ديارتان آزاد هستيد ، وجود همه آنان يك پارچه پرسش شد كه ما و رفتن ؟ ! و با دنيايى عجز و التماس عرضه داشتند كه ما را از رفتن و رها نمودن وجود مباركت ، معذور دار كه هرگز باز نمى گرديم و از تو دور نمى شويم و از حضرتت جدا نخواهيم شد .

 

با تو پيمان وفا بستيم ما *** مهر از غير تو بگسستيم ما

از مى عشق تو نوشيدم و بس *** ساغر و پيمانه بشكستيم ما

از پى درد و بلا و رنج و غم *** شكر اللّه با تو بنشستيم ما

با وجود عشق تو اى مهربان *** از خود و بيگانگان رستيم ما

اين همه شورى كه در دل شد پديد *** چون ز جام عشق تو مستيم ما

دست شسته از همه بود و نبود *** با تو و عشق تو پيوستيم ما

 

بى ترديد اگر آدمى ايشان را از سر صدق و صفا بخواهد و بخواند ، آن بزرگواران هم پاسخ عاشقانه عنايت مى كنند و انسان را با آغوش باز مى پذيرند و به رشد و تربيت و كمال و نهايتاً نجات انسان كمك مى دهند چرا كه آنان مظهر اسما و صفات خدايند و چون خدا عاشق انسانند و نسبت به او لطف هميشگى و دائمى دارند .

بر اساس همين عشق و لطف بود كه حضرت امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا همواره تأخير شهادتش را زمينه سازى مى كرد به اميد آنكه انسانى را از مهلكه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مؤلف .

شرك و چاه ضلالت و گمراهى نجات دهد ، به همين خاطر بود كه به طور مكرر با بدن زخمى و خون آلود و با دلى سوخته و داغدار به ميدان آمد و جماعت دشمن را براى هدايتشان مورد خطاب مهربانانه خود قرار داد و نهايتاً عمل او و تأخير شهادتش نتيجه داد و دو برادر به نام ابوالهتوف بن حرث و سعد بن حرث كه از خوارج نهروان و در لشكرگاه يزيد بودند ، تحت تأثير نفس الهى و سخن عرشى او قرار گرفتند و در لحظات آخر عمر حضرت به آن حضرت پيوستند و به دفاع از حضرت و اهل بيت گرامش با دشمن جنگيدند و از دست حضرت حق ، شربت شيرين و شهد پرقيمت شهادت را نوشيدند و به برترين درجات معنوى و منازل بهشت راه يافتند .

 

 







گزارش خطا  

^