فارسی
سه شنبه 28 فروردين 1403 - الثلاثاء 6 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اهل بيت (عليهم السلام) و معاش و معاد

اهل بيت (عليهم السلام) در همه امور زندگى و شؤون حيات براى خير دنيا و آخرت خود و ديگران نهايت فعاليت را داشتند و لحظه اى در اين زمينه از پاى نمى نشستند .

حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

لاَ تَكْسَلُوا فِي طَلَبِ مَعَايِشِكُم ، فَإنَّ آبَاءَنَا كَانُوا يَركُضُونَ فِيهَا وَيَطلُبُونَهَا.

در به دست آوردن معشت هاى خود سستى نورزيد كه پدران ما در پى آن مى دويدند و آن را جستجو مى نمودند .

 

اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :

يك بار در مدينه به شدّت گرسنه شدم و براى پيدا كردن كارى به اطراف مدينه رفتم ، ناگاه زنى را ديدم كه كلوخ جمع كرده است و مى خواهد آنها را خيس كند ، نزد او رفتم و با وى توافق كردم كه براى آوردن هر دلو آب يك خرما بگيرم ، از اين رو شانزده دلو پرآب آوردم به گونه اى كه دست هايم تاول زد . آنگاه آبى آوردم و بر دستم ريختم ، سپس نزد آن زن رفتم و گفتم : ببين ! كف دست هايم چنين شد ! و زن براى من شانزده خرما شمرد و تحويلم داد ، پس نزد پيامبر آمدم و او را از اين داستان آگاه كردم و حضرت نيز از آن خرما با من ميل فرمود.

عبداللّه بن حسن مى گويد :

 

واللّهِ لَقَدْ أَعْتَقَ عَليٌّ أَلْفَ أَهْلِ بيت ، بِما مَجَلَتْ يَداهُ وَعَرَقَ جَبِيْنُهُ.

به خدا سوگند او هزار خانوار را با درآمدى كه با تاول دست و عرق جبين به دست آورده بود در راه خدا آزاد كرد .

 

عبدالاعلى مى گويد : روزى از روزهاى بسيار گرم تابستان با حضرت امام صادق (عليه السلام) روبرو شدم ، عرض كردم قربانت گردم وضع و حال شما در پيشگاه حق بسى والا و رفيع است ولى با اين قدر و منزلت چرا در چنين روزى سوزان خود را به سختى و مشقت مى افكنيد ؟ !

حضرت فرمود :

 

يَا عَبدَالأعلَى ! خَرَجْتُ فِي طَلَبِ الرِّزقِ لاِستَغْنِىَ عَن مِثلِك.

اى عبدالاعلى ! در طلب روزى بيرون آمده ام تا از همانند تو بى نياز باشم .

 

على بن ابى حمزه مى گويد : حضرت ابوالحسن (عليه السلام) ( امام هفتم ) را ديدم كه در زمين زراعتى خود كار مى كرد و دو پايش خيس عرق شده بود ، عرض كردم : فدايت شوم ، مردانت كجا هستند ؟

فرمود : اى على ! كسى با دستش در زمين خود كار كرده است كه از من و پدرم بهتر بود ، عرض كردم او چه كسى بود ؟ فرمود : پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) ، اميرالمؤمنين (عليه السلام)و پدرانم همگى با دست خود كار مى كردند ، اين كار پيامبران و فرستادگان و جانشينان و شايستگان است.

اهل بيت (عليهم السلام) علاوه بر امر معاش در امر معاد هم سخت كوش بودند تا جايى كه احدى از جهانيان در عبادت و برنامه هاى معنوى به آنان نمى رسد .

اهل بيت (عليهم السلام) به شدّت شيعه را به سخت كوشى در عبادت و تقوا ترغيب مى كردند و آبادى آخرت آنان را فقط در گرو عبادت و معنويت مى دانستند و آنان را از اينكه بدون عبادت و تقوا دلخوش به نجات باشند برحذر مى داشتند .

در حديثى گرانسنگ كه جابر جعفى از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) روايت مى كند آمده است كه آن حضرت فرمود :

اى جابر ! آيا كسى كه ادعاى تشيع دارد همين كافى است كه دم از محبت ما خاندان زند ؟ !

به خدا سوگند ! شيعه ما نيست مگر كسى كه از خدا پروا كند و از او اطاعت نمايد .

اى جابر ! شيعيان ما شناخته نشوند جز با فروتنى ، خشوع ، امانت دارى ، بسيار به ياد خدا بودن ، روزه ، نماز ، نيكى به پدر و مادر و رسيدگى نمودن به همسايگان تهى دست ، مستمند ، فقيران ، بدهكاران ، يتيمان و راست گويى و تلاوت قرآن ، و درباره مردم چيزى جز به خير و خوبى نگفتن و اينكه در همه امور امين و امانت دار دوستان و معاشران خود بودن .

گفتم : اى پسر رسول خدا ! امروزه ما هيچ كس را با اين صفات نمى شناسيم ، حضرت فرمود :

 

حَسبُ الرَّجُلِ أن يَقُولَ : أُحِبُّ عَلِّياً وَأتَولاَّهُ ، ثُمَّ لاَ يَكُونَ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالاً ؟

آيا همين بس است كه مردى بگويد : من على را دوست دارم و او را ، ولى خود مى دانم اما در كار و عمل براى آخرت كوشا نباشد ؟

 

سپس افزود :

 

يَا جَابِرُ ! وَاللّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إلَى اللّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى إلاّ بِالطَّاعَةِ ، وَمَا مَعَنَا بَراءَةٌ مِنَ النَّارِ ، وَلاَ عَلَى اللّهِ لاِحَد مِن حُجَّة ، مَن كَانَ لِلّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ ، وَمَن كَانَ لِلّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ ، وَمَا تُنَالُ وَلايَتُنَا إلاّ بِالعَمَلِ وَالوَرَعِ.

اى جابر ! به خدا سوگند كه جز به طاعت نمى توان به قرب خدا رسيد و ما سند آزادى از دوزخ براى كسى نداريم و هيچ كس را بر خدا نسبت به گناهانش عذرى نيست ، هركس مطيع خدا باشد پس او دوست ماست و هركس به خدا عصيان ورزد او دشمن ماست و ولايت و دوستى ما جز با عمل و پارسايى به دست نمى آيد .

 

حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) به فضيل فرمود :

 

بَلِّغ مَنْ لَقِيتَ مِن مَوَالِينَا عَنّا السَّلام ، وَقُل لَهُم : إنّي لاَ أُغنِي عَنْكُم مِنَ اللّهِ شَيئاً إلاّ بِوَرَع ، فَاحْفَظُوا ألسِنَتَكُم ، وَكُفُّوا أيدِيَكُم ، وَعَلَيكُم بِالصَّبرِ وَالصَّلاَةِ ، إنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرينَ.

از جانب ما به دوستان ما سلام برسان و به آنان بگو : ما چيزى از عذاب خدا را نمى توانيم از شما برطرف كنيم جز اينكه پارسايى پيشه كنيد ، پس زبان هاى خود را حفظ كنيد و دست از گناه باز داريد و بر شما باد به شكيبايى و نماز كه خدا با شكيبايان است .

حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

مَعَاشِرَ الشّيعَةِ ، كُونُوا لَنَا زَيناً ، وَلاَ تَكُونُوا عَلَينَا شَيناً ، قُولُوا لِلنَّاسِ حُسناً ، وَاحفَظُوا أَلسِنَتَكُم وَكُفُّوهَا عَنِ الفُضُولِ وَقَبِيحِ القَولِ.

اى جمعيت شيعه ! زينت و زيور ما باشيد ، و مايه زشتى ما نباشيد ، با مردم نيكو سخن گوييد ، زبان هايتان را حفظ كنيد و آن را از زياده گويى و زشت گويى باز داريد .

 

و نيز آن حضرت فرمود :

 

يَابنَ جُندَب ! بَلِّغْ مَعَاشِرَ شِيعَتِنَا وَقُل لَهُمْ : لاَ تَذهَبَنَّ بِكُمُ المَذَاهِبُ ، فَوَاللّهِ لاَ تُنالُ وَلايَتُنَا إلاّ بِالوَرَعِ وَالإجتِهَادِ فِي الدُّنيَا ، وَمُوَاسَاةِ الإخوَانِ فِي اللّهِ ، وَلَيسَ مِن شيعَتِنَا مَن يَظلِمُ الناسَ.

اى پسر جندب ! به گروه شيعيان پيام برسان و به آنان بگو : مبادا راه هاى گوناگون و مكتب هاى مختلف شما را به بيراهه بيندازد ، زيرا به خدا سوگند كه ولايت ما جز به پرهيزكارى و سخت كوشى در دنيا و هم يارى و هم دردى با برادران دينى به دست نمى آيد و كسى كه به مردم ستم ورزد شيعه ما نيست .

 

اهل بيت (عليهم السلام) مى فرمايند : ارتكاب گناه و فحشا و منكرات از اخلاق دشمنان ماست و شيعيان ما از آن اجتناب دارند و نيز اصرار دارند كه شيعه نه رباخوار است و نه غاصب و نه زنا كار و نه دزد و نه خائن و نه شكننده عهد و نه ظالم و نه پايمال كننده حقوق مردم و نه آزار دهنده زن و فرزند و نه سوزاننده دل و نه تهمت زننده .

آنچه اهل بيت (عليهم السلام) به مردم و به ويژه به دوستداران و شيعيان خود مى آموختند عبارت بود از اعتقاد به خداى جهان آفرين و اداى حقوق حق و عمل به قرآن و اقتدا به پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) و اطاعت از جانشينان بر حق او و دورى از همه گناهان و معاصى .

حضرت امام رضا (عليه السلام) به عبدالعظيم حسنى فرمود : از جانب من به دوستانم سلام برسان و به آنان بگو : كه شيطان را به خود راه ندهند و ايشان را به راستگويى و امانت دارى سفارش كن و به آنان توصيه نما تا خاموشى گزينند و گفتگوهاى بيهوده را رها كنند و به يكديگر روى آورند و به ديدار هم بشتابند ، زيرا كه اين امور سبب نزديكى و تقرب به من مى شود و مبادا كه خود را سرگرم تكه پاره كردن يكديگر كنند ، زيرا من ، به جان خودم سوگند ياد كرده ام كه هركس چنين كند و دوستى از دوستان مرا خشمگين سازد از خدا بخواهم كه در دنيا سخت ترين عذاب را به او بچشاند و در آخرت نيز از زيانكاران باشد ! !

بنابراين زيانكاران كسانى هستند كه سفارش ها و توصيه هاى اهل بيت (عليهم السلام) را نمى پذيرند و به آن عمل نمى كنند و همواره بر خود خواهى و كبر و پيروى از هواى نفس پافشارى دارند .

اهل بيت (عليهم السلام) پيوسته شيعيان را از ارتكاب گناه و ستم ورزى پرهيز داده اند و فرموده اند :

 

وإيَّاكُمْ وَمَعاصِيَ اللّهِ أن تَركَبُوهَا ; فَإنَّهُ مَنِ انْتَهَكَ مَعَاصِيَ اللّهِ فَرَكِبَهَا فَقَد أبلَغَ فِي الإسَاءَةِ إلَى نَفسِهِ.

زنهار از اينكه مرتكب معاصى شويد زيرا هركس معاصى را هتك حرمت كند و مرتكب آن شود ، در بدى كردن به خود زياده روى كرده است .

راه رهايى از هرگونه زيان و خسارت فقط و فقط تبعيت و اطاعت از اهل بيت (عليهم السلام) است و طى راه اطاعت ، خشنودى خدا و شفاعت اهل بيت (عليهم السلام)و سعادت و خوشبختى دنيا و آخرت را به دنبال دارد و جز پى گرفتن اين حقيقت براى رسيدن به خشنودى خدا و شفاعت راهى وجود ندارد .

حضرت امام صادق (عليه السلام) در ضمن نامه اى به شيعيان توصيه هاى مهمى در مورد مسائل اعتقادى ، اخلاقى ، عملى ، اجتماعى ، خانوادگى و همزيستى مسالمت آميز و دنيايى و آخرتى داشتند كه در بخشى از آن نامه آمده :

 

وَاعلَمُوا أنَّهُ لَيسَ يُغنِي عَنكُم مِنَ اللّهِ أحَدٌ مِن خَلقِهِ شَيئاً ، لاَ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ ، وَلاَ نَبِيٌّ مُرسَلٌ ، وَلاَ مَن دُونَ ذَلِكَ . فَمَن سَرَّهُ أن تَنفَعَهُ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ عِندَ اللّهِ ، فَليَطلُب إلَى اللّهِ أنْ يَرضَى عَنهُ ، وَاعلَمُوا أنَّ أحداً مِن خَلقِ اللّهِ لَم يُصِب رِضَى اللّهِ إلاّ بِطَاعَتِهِ ، وَطَاعَةِ رَسُولِهِ ، وَطَاعَةِ وُلاَةِ أمرِهِ مِن آلِ مُحَمَّد صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم ، وَمَعصيَتُهُم مِن مَعصِيَةِ اللّهِ ، وَلَم يُنكِرْ لَهُم فَضلا عَظُمَ أو صَغُرَ .

بدانيد كه هيچ يك از آفريده هاى خدا نه فرشته مقرب و نه پيامبر مرسل و نه جز اينان نمى توانند ذرّه اى از عذاب خدا را از شما برطرف كنند ، پس هركس دوست دارد نزد خدا شفاعت شفيعان او را سود دهد از خدا بخواهد كه از او خشنود گردد و بدانيد هيچ يك از آفريده هاى خدا به خشنودى او دست نيافت مگر به واسطه اطاعت از خدا و اطاعت از پيامبر خدا و اطاعت از اولوالامر از خاندان محمّد و اينكه نافرمانى از آنان را نافرمانى از خدا بداند و فضايل آنان را از كوچك و بزرگ انكار ننمايد .

 

توصيه ها و سفارش هاى اهل بيت (عليهم السلام) را در همه زمينه هاى اعتقادى و اخلاقى و عملى مى توانيد در كتاب هاى پرارزشى چون الكافى ، الخصال ، تحف العقول ، ( جلد يازدهم ) وسائل الشيعة ، مجموعة ورام ، مكارم الأخلاق ، روضة الواعظين و بخش بسيار پرارزش ايمان و كفر بحار الأنوار ، محجة البيضاء فيض كاشانى ، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال شيخ صدوق ، جامع الأخبار ، المواعظ العددية و جامع السعادات نراقى ببينيد .

 

محبت به اهل بيت (عليهم السلام)

صيدها به شيوه هاى مختلف انجام مى گيرد ، گاه صيد شير است و ببر و گاه صيد مرغ است يا ماهى و گاه آهوست يا پروانه . مسلم است كه بايد ابزارهاى صيد ، متناسب با جاندار صيد شده باشد وگرنه مقصود حاصل نيايد و صياد هرگز به خواسته خود نرسد پس هر چيز با ابزار صيادى خاص خود شكار مى شود نه با هر ابزار صيادى .

ما كه در دنيا و آخرت سخت نيازمند به رحمت و لطف حق و عنايت ويژه و جاودانه حق هستيم و بر اساس آيات و روايات بايد راهى را طى كنيم كه پايانش رضايت حضرت حق و بهشت عنبر سرشت باشد ، بايد ابزار مناسب اين حقايق را براى خود فراهم آوريم آنگاه درصدد صيد كردن لطف و رحمت حق و عنايت و رضايت دوست و نهايتاً بهشت برآييم .

از آنجا كه ماهى گير تور صيد ماهى را بهتر از ديگران مى شناسد و شكارچى پروانه تور شكار پروانه و سخن ران ، ابزار صيد كلمات را ; پس خداوند نيز تور مناسب با آن حقايق را بهتر از هر كس ديگر مى شناسد . حضرت او ـ بر پايه آيات قرآن ـ اين تور را جز محبت به اهل بيت (عليهم السلام) و اطاعت از فرمان هاى آن بزرگواران نمى داند .

راه به دست آوردن محبت ، اتصال به معرفت و شناخت است . انسان هنگامى كه وارد فضاى شناخت اهل بيت (عليهم السلام) مى شود با چشم معرفت جز زيبايى هاى معنوى و حسنات اخلاقى و عملى و آراستگى هاى روحى و قلبى در آن بزرگواران نمى بيند و همان زيبايى ها و آراستگى ها سبب دلبستگى و محبت و علاقه و عشق به آنان مى شود .

اين محبت و عشق با حرارتى كه دارد انسان را در هر شرايطى وادار مى كند كه از معشوق رنگ بگيرد و در همه امور به شكل معشوق در آيد و از آنجا كه اهل بيت (عليهم السلام) هم رنگ حق اند ما نيز با هم رنگ شدن با آنان به رنگ حق در خواهيم آمد و با اين تور بى نظير كه تار و پودش بافته از محبت و عمل و عشق و اطاعت است ، رحمت و لطف و عنايت و كرامت و مغفرت و بهشت حق را صيد خواهيم كرد .

حتماً بايد به اين نكته توجه داشت كه تا معرفت و شناخت به دست نيايد عشق و محبت و دوستى و رابطه به دست نمى آيد ، چنان كه در عشق هاى مجازى چنين است ، آنجا هم تا كسى جمال و زيبايى معشوق را نيابد و نشناسد ، هرگز دلداده و عاشق وى نخواهد شد .

البته با پديد آمدن عشق چه انسان بخواهد چه نخواهد به دايره اطاعت از خواسته هاى معشوق مى افتد و از اين طريق به تدريج از معشوق رنگ مى گيرد تا جايى كه عاشق در حدّ سعه وجودى خود معشوق مى شود ،

 

سَلْمانٌ مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ.

 

اين قول رسول خدا (صلى الله عليه وآله) ، بهترين دليل بر اين حقيقت است كه :

عشق و محبت به اهل بيت (عليهم السلام) واقعيت بسيار پرارزشى است كه خداى عزيز آن را اجر رسالت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) قرار داده است آنجا كه مى فرمايد :

 

 

(. . . قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى ).

> . . . بگو : از شما > در برابر ابلاغ رسالتم > هيچ پاداشى جز مودّت اهل بيتم را نمى خواهم .

 

قربى بر اساس روايات شيعه و پاره اى از روايات بسيار مهم اهل سنت ، اهل بيت (عليهم السلام) اند و نكته مهم در آيه شريفه ، كلمه مودّت است كه عبارت از محبت توأم با اطاعت مى باشد .

شگفتا ! كه نگفت اجر رسالت و پاداش پيامبر نماز فراوان و روزه بسيار و حج پى در پى و اداى خمس و زكات و جهاد است بلكه گفت : « مودّت » تا بنماياند كه عشق به اهل بيت (عليهم السلام) و گردن نهادن به فرهنگشان از همه آن حقايق بالاتر و برتر است بلكه اگر اين مودّت در ميان نباشد ، فضيلتى براى هيچ يك از آن اعمال نخواهد بود و آن اعمال راهى به عرصه قبول حق نخواهند داشت !

از رسول مكّرم اسلام (صلى الله عليه وآله) روايت شده است :

 

لِكُلِّ شَىء أسَاسٌ ، وَأسَاسُ الإسْلاَمِ حُبُّنَا أهلَ البَيتِ.

>براى هر چيزى پايه و اساسى است و پايه و اساس اسلام عشق ورزى به ما اهل بيت است .

 

اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود :

 

سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ يَقُولُ : أَنا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ ، وَأَنْتَ يا عَلِي والأئمَّةُ مِنْ بَعْدِكَ سادَةُ أُمَتي . مَنْ أَحَبَّنا فَقَدْ أَحَبَّ اللّهَ ، وَمَنْ أَبْغَضَنا فَقَدْ أَبْغَضَ اللّهَ ، وَمَنْ والانا فَقَدْ وَالى اللّهَ ، وَمَنْ أَطاعَنا فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ ، وَمَنْ عَصانا فَقَدْ عَصَى اللّهَ.

>از پيامبر خدا شنيدم مى فرمود : من سرور فرزندان آدمم و تو اى على و امامان بعد از تو سروران امت من هستيد ، كسى كه ما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و آنكه ما را دشمن بدارد خدا را دشمن داشته ، كسى كه مطيع ماست از خدا اطاعت كرده و آنكه از ما نافرمانى كند از خدا نافرمانى نموده است .

 

عشقورزى به اهل بيت (عليهم السلام) ، هديه اى است از سوى خدا كه به دل هاى پاك و قلوب مردم شايسته داده مى شود .

حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) مى فرمايد :

 

إِنّي لاََعْلَمُ أنَّ هذا الحُبَ الذِي تُحِبُونا لَيْسَ بِشَىء صَنَعْتُمُوهَ ، وَلكِنَّ اللّهَ صَنَعَهُ.

>من مى دانم كه مايه محبتى كه ما را با آن دوست داريد چيزى نيست كه خود به وجود آورنده آن باشيد بلكه حقيقتى است كه خدا آن را به وجود آورده است .

 

حضرت امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

 

إِنَّ حُبَّنا يُنَزِّلُهُ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ خَزائِنَ تَحْتَ العَرْشِ ، كَخَزائِنِ الذّهَبِ والفِضَّةِ وَلا يُنْزِلُهُ إِلاّ بِقَدْر ، ولا يُعطِيْهِ إِلاّ خَيْرَ الْخَلْقِ ، وَإِنَّ لَهُ غَمامَةً كَغَمامَةِ الْقَطْرِ ، فَإِذا أَرادَ اللّهُ أَنْ يَخُصَّ بِهِ مَنْ أَحَبَّ مِنْ خَلْقِهِ أذِنِ لِتِلَكِ الغَمَامَةِ فَتَهَطَّلَتْ كما تُهَطِّلُ السَّحَاب فَتُصيبُ الْجَنينَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ.

>عشق و محبت به ما را خدا از خزانه هايى كه زير عرش اوست و مانند خزانه هاى طلا و نقره است از آسمان فرود مى آورد و آن را جز به اندازه نازل نمى كند و جز به بهترين بندگان نمى بخشد ، اين عشق و محبت همانند ابرى باران زاست ، پس هرگاه خدا بخواهد آن را فرمان مى دهد و آن نيز باران محبت را نازل مى كند پس به جنين داخل شكم مادر نيز مى رسد .

 

از آنجا كه محبت اهل بيت (عليهم السلام) هديه خداست و هديه را فقط به دوستان مى دهند ، پس محبت به آن بزرگواران نشانه محبت خدا به انسان است .

 

نشانه هاى محبت

محبتورزى به اهل بيت (عليهم السلام) و عشق به آنان نه تنها گواه بر دوستى خدا نسبت به انسان است بلكه نشانه و علامت حقايقى ديگر نيز هست همچون :

1 ـ بر حسب رواياتى چند ، محبت به اهل بيت (عليهم السلام) گواه پاكى ولادت انسان است .

اميرمؤمنان (عليه السلام) مى فرمايد : پيامبر (صلى الله عليه وآله) به ابوذر فرمود :

 

يا أباذر ! مَنْ أَحَبَّنا ـ أَهْلَ الْبَيتِ ـ فَلْيَحْمَدِ اللّهَ عَلى أَوَّلِ النِّعَمِ ، قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ! وَما أَوَّلُ النِّعَمِ ؟ قَالَ طِيْبُ الْوِلادَةِ ، أَنَّهُ لا يُحِبُّنا إِلاّ مَنْ طَابَ مَوْلِدُهُ .

>اى ابوذر ! هر كس ما اهل بيت را دوست دارد بايد خدا را بر نخستين نعمت سپاس گزارى كند . ابوذر گفت : اى پيامبر خدا ! نخستين نعمت كدام است ؟ فرمود : پاكى ولادت ، زيرا ما را دوست ندارد مگر كسى كه ولادتش پاك باشد .

 

حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) فرمود :

 

مَنْ أَصْبَحَ يَجِدُ بَرْدَ حُبِّنا عَلى قَلْبِهِ فَلْيَحْمَدِ اللّهَ عَلى بادِئ النِّعَمِ ، قِيْلَ : وَما بادِئ النِّعَمِ ؟ فَقالَ : طِيْبُ الْمَوْلِدِ.

>هر كه صبح كند و خنكى عشق ما را در دلش احساس نمايد پس بايد خدا را بر نخستين نعمت سپاس گزارى كند ; گفتند : نخستين نعمت كدام است ؟ فرمود : پاكى ولادت .

 

2 ـ عشق به اهل بيت (عليهم السلام) و محبت به خاندان طهارت گواه و شاهد بر پاكى دل است .

حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

وَاللّهِ واللّهِ لا يُحِبُنا عَبْدٌ حَتّى يُطَهِّرُ اللّهُ قَلْبَهُ.

>به خدا سوگند ، به خدا سوگند ، بنده اى ما را دوست نمى دارد مگر اينكه خدا دلش را پاك نمايد ( چون دل پاك شود جايگاه محبت و عشق اهل بيت گردد ) .

 

3 ـ محبت و عشقورزى به اهل بيت (عليهم السلام) نشانه ايمان و مايه قبولى است .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود :

 

عاهَدَنِي رَبّي أَنْ لا يَقْبَلَ إِيْمانَ عَبْد إِلاّ بِمَحَبَّةِ أَهْلِ بَيْتِي .

>پروردگارم با من عهد بست كه ايمان هيچ بنده اى را نپذيرد مگر به سبب محبت اهل بيتم .

اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود :

 

إِنَّهُ لَعَهد النَّبِىِّ (صلى الله عليه وآله) الأُمِّىِ إِلىَّ أَنَّهُ لا يُحِبُّنِى الاّ مُؤْمِنُ وَلا يَبْغَضُنِى إِلاّ مُنافِقٌ.

>پيامبر اسلام با من شرط كرد كه مرا جز مؤمن دوست نمى دارد و جز منافق با من دشمن نيست .

 

و نيز حضرت فرمود :

 

لَوْ ضَرَبْتُ خَيشُومَ المُؤمِنِ بِسَيفِي هَذَا عَلَى أنْ يُبْغِضُنِي ، مَا أبْغَضَنِى وَلَوْ صَبَبْتُ الدُّنيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى المُنَافِقِ عَلَى أنْ يُحِبَّنِى مَا أحَبَّنِي ، وَذَلِكَ أنَّهُ قُضِي فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وآلِهِ وَسَلَّمَ أنَّهُ قَالَ : يَا عَليُّ لاَ يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ ، وَلاَ يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ.

>اگر با اين شمشيرم بر بينى مؤمن كوبم كه با من دشمن شود ، دشمن نمى گردد و اگر همه دنيا را به پاى منافق ريزم كه مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت واين از آن جهت است كه فرمان خدا بر زبان پيامبر امّى (صلى الله عليه وآله)> گذشته كه فرمود : يا على ! هيچ مؤمنى با تو دشمنى نورزد و هيچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت .

 

لوازم و آثار محبت اهل بيت (عليهم السلام)

اهل بيت (عليهم السلام) عشق صورى و لفظى نمى خواهند ، عشق و محبتى مى خواهند كه لوازم خود را همراه داشته باشد تا آثار عظيم و خيره كننده آن به دنبال بيايد . اينك لوازم محبت اهل بيت (عليهم السلام) در كلام رخشان ايشان و آثارى كه در پى داشته است و دارد :

 

1 ـ عمل به دستورها

از لوازم محبت و عشق به اهل بيت (عليهم السلام) آن است كه عاشق ، همواره دست در كار دارد و هرگز از تلاش و كوشش در راه خدا فارغ و آسوده نيست و پيوسته چشم به اعمال و كردار و روش و منش اهل بيت (عليهم السلام) دارد كه آنها را سرلوحه دفتر زندگى خود قرار دهد .

اهل بيت (عليهم السلام) فرموده اند :

 

مَنْ أَحَبَّنا فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِنا.

>كسى كه ما را دوست دارد بايد عملى كه ما انجام مى دهيم انجام دهد .

 

حضرت امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد :

 

إنَّمَا شِيعَةُ جَعْفَر مَنْ عَفَّ بَطْنَهُ وَفَرْجَهُ ، وَعَمِلَ لِخَالقِهِ وَرَجَا ثَوَابَهُ وَخَافَ عِقَابَهُ . . ..

>شيعه جعفر فقط كسى است كه شكم و شهوتش را از حرام نگاه بدارد و براى آفريننده اش بكوشد و به پاداشش اميدوار باشد و از عذابش بترسد . . .

 

حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) در روايتى گرانسنگ به جابر جعفى فرمود : اى جابر ! كسى كه تشيع را پذيرفته ، اينكه اعلام كند كه من محبّ اهل بيتم آيا او را بس است ؟ به خدا سوگند شيعه ما نيست مگر كسى كه به خاطر خدا از همه گناهان بپرهيزد و از حضرت حق اطاعت نمايد .

اى جابر ! شيعه ما را نمى شناسند مگر به اين نشانه ها : فروتنى ، خشوع ، امانت دارى ، كثرت ياد خدا ، روزه ، نماز ، نيكى به پدر و مادر ، رعايت همسايگان از تهيدستان و زمين گير شده و خسارت ديده و يتيمان و راستى در گفتار و تلاوت قرآن و حفظ زبان نسبت به مردم جز گفتار خير . شيعيان ما در همه امور امينان قبايل خود هستند .

جابر مى گويد : به حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) گفتم : پسر پيامبر (صلى الله عليه وآله) ! ما امروز كسى را به اين ويژگى ها نمى شناسيم ، حضرت فرمود : اى جابر ! خيال ها تو را به بيراهه نبرد آيا براى مرد همين بس است كه بگويد : من على را دوست دارم در عين حال كوشاى در راه خدا نباشد ؟ ! اگر بگويد : من پيامبر را دوست دارم در حالى كه پيامبر افضل از على است ، آنگاه روش پيامبر را دنبال نكند و به سنت حضرتش عمل ننمايد ، محبتش هيچ سودى به حال او نخواهد رساند .

اى شيعيان ! تقواى الهى را مراعات كنيد و به كتاب خدا عمل نماييد ، بين خدا و كسى خويشاوندى نيست ; بهترين بندگان نزد خدا  و گرامى ترينشان در پيشگاه او  باتقواترين و عامل ترين آنان به طاعت و عبادت خداست .

اى جابر ! به خدا سوگند تقرب به خدا راهى جز طاعت ندارد ، نزد ما براتى از عذاب دوزخ نيست و كسى را در پيشگاه خدا هيچ عذرى نمى باشد ، آنكه مطيع خداست دوست ماست و آنكه عاصى بر خداست دشمن ماست ، جز با عمل و پارسايى راهى براى دسترسى به ولايت ما وجود ندارد.

 

2 ـ تولىّ

امام عاشقان ، چراغ قلب عارفان ، مولاى متقيان اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود :

 

 . . . فإنْ كانَ يُحِبُّ وَلِيَّنا فَلَيْسَ بِمُبْغِض لَنا ، وَإنْ كانَ يُبْغِضُ وَلِيَّنا فَلَيْسَ بِمُحِبٍّ لَنا.

> . . . پس اگر دوست ما را دوست بدارد دشمن ما نيست و اگر دوست ما را دشمن باشد دوست ما نخواهد بود .

 

حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

مَنْ تَوَلى مُحِبَّنا فَقَدْ أَحَبَّنا.

>آنكه دوستدار ما را دوست دارد ، بى ترديد ما را دوست مى دارد .

 

3 ـ تبرّى

از لوازم ديگر عشق و مودّت به اهل بيت (عليهم السلام) دشمن داشتن دشمنان آنان است .

حضرت على (عليه السلام) فرمود :

 

فَمَنْ اَحَبَّ أَنْ يَعْلَمَ حالَهُ فِي حُبِّنا فَلْيَمْتَحِنَ قَلْبَهُ ، فَإنْ وَجَدَ فِيهِ حُبَّ مَنْ ألَّبَ عَلَيْنا ، فَلْيَعْلَمْ أنَّ اللّهَ عدوّهُ وَجبرئيلُ وَميكائيلُ ، واللّهُ عدوٌّ لِلْكافِرِيْنَ.

>آنكه دوست دارد حالش را نسبت به محبت ما بداند قلبش را بيازمايد ، اگر در آن نسبت به كسى كه مردم را به مخالفت و دشمنى با ما گرد مى آورد احساس دوستى و محبت دارد ، بداند كه خدا و جبرئيل و ميكائيل دشمن او هستند و خدا دشمن كافران است .

 

و نيز فرمود :

 

فَإِنْ شارَكَهُ فِي حُبِّنا حُبُّ عَدُوِّنا ، فَلَيْسَ مِنّا وَلَسْنا مِنْهُ .

>اگر كسى در كنار محبت ما به دشمنان ما نيز محبت ورزد چنين كسى بى ترديد از ما نيست و ما هم از او نيستيم .

 

4 ـ بلا و مصيبت

چيزى به اندازه بلا و مصيبت براى اصلاح و اخلاص انسان كارساز نيست .

هم چنان كه چيزهايى را بايد در جايى خنك يا سرد يا زير صفر درجه جاى دهند و گرنه فاسد مى شود ، انسان نيز به گونه اى است كه بايد در برنامه هايى تلخ و ناگوار و ناهموار و بلا خيز قرار گيرد و گرنه خراب و ضايع و فاسد و تباه مى شود ، از اين جهت خدا محبان و دوستداران خود را همواره با بلا و محنت چون فقر و تنگدستى ، ترس و گرسنگى ، نقص مال ، داغ اولاد و ساير حوادث ، قرين و دمساز مى كند تا با كمك صبر و مقاومتشان و پايدارى و استقامتشان در راه خدا ثابت قدم شوند و جايگاه جلوه رحمت و صلوات خدا گردند و راهشان به سوى بهشت هموار شود .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به ابوسعيد خدرى ـ كه از تنگدستى و فقر خود شكايت داشت ـ فرمود :

 

إِصْبِرْ أباسَعِيْد ، فَإِنَّ الْفَقْرَ إِلى مَنْ يُحِبُّنِي مِنْكُمْ أَسْرَعَ مِنْ السَّيْلِ عَلى أَعَلى الْوادِي ، وَمِنْ أَعْلى الْجَبَلِ إِلى أَسْفَلِهِ.

>اى ابا سعيد ! شكيبايى ورز ، زيرا فقر و تنگدستى به سوى كسانى كه به من عشق و محبت دارند ، شتابنده تر از سرعت سيلى است كه بالاى در است و از بالاترين نقطه كوه به پايين ترين جاى دامنه اش مى ريزد .

 

و به ابوذر هنگامى كه گفت : من شما اهل بيت (عليهم السلام) را دوست دارم فرمود :

 

اللّهَ اللّهَ ، فأعِدَّ لِلْفَقْر تِجْفافاً ، فإنَّ الْفَقرَ أَسْرَعُ إِلى مَنْ يُحِبُّنا مِنَ السَّيْلِ مِنْ أَعلَى الاكمة إلى أسفلها.

>خدا را خدا را پس پوششى براى تنگدستى مهيا كن ، زيرا تنگدستى به سوى كسى كه ما را دوست دارد در حركت شتابنده تر از شتاب سيلاب از بالاى تپه به پايين آن است .

 

آزمايشى سخت

در روايتى نقل شده كه : روزى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) از خانه بيرون شد ، مردى از انصار در مسير راه به آن حضرت برخورد نمود و گفت :

پدر و مادرم فدايت اى رسول خدا ! حالتى كه در چهره ات مى بينم مرا رنج مى دهد ، ماجرا از چه قرار است ؟

حضرت لختى به چهره آن مرد نگريست ، آنگاه فرمود : گرسنگى !

آن مرد با شنيدن اين سخن بى تاب شد و شتابان به منزل رفت تا شايد چيزى بيابد و به محضر آن حضرت بياورد ولى نيافت ، بى درنگ خود را به بنى قريظه رسانيد و بر آن شد كه براى آنان از چاه آب بكشد و در برابر هر دلوى دانه اى خرما مزد دريافت كند و آنان پذيرفتند .

ادهم كار را انجام داد و از اين راه خرمايى چند به دست آورد سپس خود را به پيامبر (صلى الله عليه وآله) رسانيد و ديد پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در همانجا كه نشسته بود هم چنان نشسته است ، با كمال ادب و خضوع خرماها را در برابر حضرت گذاشت و از آن بزرگوار درخواست كرد كه از آن خرماها بخورد ، حضرت به او فرمود :

 

مِنْ أَيْنَ لَكَ هذا التَّمْرُ ؟

>اين خرماها را از كجا آورده اى ؟

 

مرد انصارى ماجرا را باز گفت ، آنگاه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به او فرمود : من گمان مى كنم كه تو خدا و رسولش را دوست دارى و مرد انصارى در پاسخ گفت :

 

أَجَلْ وَالَّذِى بَعَثَكَ بِالْحَقِّ ، لاََنْتَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَفْسِي وَوُلْدِي وَأَهْلِي وَمَالِي .

>آرى ، سوگند به آنكه تو را به درستى و راستى برانگيخت ، من تو را از خود و فرزندانم و خاندانم و همه ثروتم بيشتر دوست دارم .

 

دل و دين بر سر سوداى غمت باخته ام *** سر به خاك قدم عشق تو انداخته ام

آتش عشق تو پا تا به سرم سوخت ولى *** من به اين آتش و اين سوختنم ساخته ام

تا شدم معتكف كوى تو اى مهر جهان *** رايت عشق تو در جان و دل افروخته ام

گرچه بى بال و پرم ليك ز لطف تو ببين *** همتى كرده به كويت چو صبا تاخته ام

من ز روز ازل اى آتش دل هاى كباب *** جز تو و مهر تو و عشق تو نشناخته ام

به رخ و زلف تو سوگند كه در بزم وجود *** از همه دست كشيده به تو پرداخته ام

رسول بزرگوار (صلى الله عليه وآله) خطاب به مرد انصارى فرمود : پس آماده تنگدستى باش و تمرين شكيبايى كن و براى بلا نيز پوششى فراهم ساز ، زيرا به خدا سوگند آن خدايى كه مرا به حق برانگيخت ، فقر و بلا به سوى كسى كه دوستدار من است شتابان تر از فرود سيل از فراز كوه به دره اش در مى رسد.

اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود :

 

مَنْ أَحَبَّنا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَسْتَعِدَّ عدَّةً لِلْبَلاءِ.

>آنكه ما را دوست دارد بايد براى بلا و گرفتارى آماده باشد .

 

عيادت حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) از محمّد بن مسلم

محمّد بن مسلم كه يكى از بهترين ياران حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) است مى گويد : با آنكه ملول و دردمند و حالم بسيار سنگين بود خود را به مدينه رسانيدم .

چون حضرت امام باقر (عليه السلام) از آمدنم باخبر شد و از درد و بيمارى ام اطلاع يافت ظرفى از شربت فراهم ساخت و به دست خدمتكارش داد تا به من برساند و او نيز رسانيد و گفت : بنوش زيرا حضرت فرمان داده تا ننوشيده اى باز نگردم و من آن را كه از بوى خوش مشك سرشار بود نوشيدم .

خدمتكار گفت : حضرت امر فرموده است ، به محض آنكه نوشيدى به نزد من آى و من آن را نوشيده از جاى برخاستم در حالى كه پيش از آن هيچ قادر نبودم بر پاى خود بايستم ولى همين كه آن شربت در جانم جاى گرفت گويى بند از پايم گشوده شد ، چون به خانه حضرت رسيدم و اجازه ورود خواستم حضرت با صداى بلند فرمود :

 

صَحَّ الجِسْمُ ، أُدْخُلْ أُدْخُل .

>تندرست باشى وارد شو ، وارد شو .

 

و من گريه كنان وارد شدم و به حضرت سلام كردم و دست و سرش را بوسيدم ، فرمود : محمّد ! چرا گريه مى كنى ؟ گفتم : فدايت شوم براى غربتم و دورى سفر آخرت و نيز تنگدستى و هم از اينكه نمى توانم نزد شما باشم .

حضرت فرمود : اما تنگدستى ، خدا دوستان ما را اين گونه خواسته است و بلا و محنت را به سوى آنان شتابان ساخته .

و اما آنچه از غربت گفتى ، حضرت حسين (عليه السلام) را كه در سرزمينى دور از ما و در كنار فرات است ، سرمشق خود قرار ده .

اما آنچه از دورى سفر گفتى بدان كه مؤمن در اين دنيا و در ميان اين مردم همواره غريب است تا آنكه از اين سراى به رحمت خدا در آيد .

اما اينكه گفتى دوست دارى نزديك ما باشى و ما را ببينى ولى نمى توانى ; بدان كه خدا از آنچه در باطنت مى گذرد آگاه است و تو را بر آن پاداش مى دهد.

 

5 ـ عشق دو جانبه

مطلبى كه در باب محبت و عشق به اهل بيت (عليهم السلام) در خور ياد است اينكه محبت و عشق انسان به ايشان زمينه ساز محبت و عشق آنان نسبت به وى خواهد شد و راستى اگر عشق به اين خاندان هيچ تأثير و بركتى ديگر با خود نداشته باشد ، همين بس كه مايه دوستى آنان نسبت به انسان مى شود و كدام محصول و سرمايه اى از اين برتر و بالاتر است ؟ اينجاست كه بايد گفت : عشق به آنان حقيقتى بى بديل و بى نظير است و هيچ چيز جاى آن را نمى گيرد زيرا مايه اى ديگر و سرمايه اى غير آن نمى تواند محبت آنان را متوجه انسان سازد پس بر چنين عشقى بايد باليد و شاكر بود .

 

گشت برپا در دلم غوغاى عشق *** حاصلم شد غرقه درياى عشق

پاى دل در كوى معشوقم كشيد *** كرد قربان جان من در پاى عشق

عالم و آدم رها كردم رها *** نيست در دستم به جز سوداى عشق

در ميان حال و احوالات دل *** مايه اى كو تا بگيرد جاى عشق

شد دلم آيينه روى حبيب *** اى بنازم سرّ بى همتاى عشق

جذبه اى در اين جهان دل را بزد *** غير عشق و همت والاى عشق

اين همه رنج و بلا را مايلم *** چون كه گشتم واله و شيداى عشق

 

حضرت امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : روزى با پدرم وارد حرم رسول خدا (صلى الله عليه وآله)شديم ، پدرم در جاى جاى مسجد دسته دسته مردم را مى ديد . ولى بى اعتناى به آنان مى گذشت ، ناگاه بالاى سر چند نفر ايستاد و فرمود :

 

إِنِّي وَاللّهِ أُحِبُّ رِيْحَكُم وَأَرْوَاحَكُم.

>به خدا سوگند من بوى شما و ارواح شما را دوست دارم .

 

و آنان همه شيعه بودند .

شدّت عشق اهل بيت (عليهم السلام) به عاشقانشان در حدّى است كه اگر كسى به عاشق اهل بيت (عليهم السلام) بى اعتنايى كند مورد بى اعتنايى اهل بيت (عليهم السلام) واقع مى شود .

امام صادق (عليه السلام) در ميان جمعى فرمود : چرا شما ما را سبك مى شماريد ؟ مردى خراسانى گفت : پناه به خدا مى بريم كه شما را سبك بشماريم ، امام فرمود : تو از جمله كسانى هستى كه ما را سبك شمردى ، آيا فلانى را نشنيدى كه به تو گفت : به اندازه يك ميل مرا سوار كن ولى او را سوار نكردى ؟ به خدا قسم كه به سبب او مايه سربلندى نشدى مسلماً او را سبك شمردى و كسى كه مؤمنى را سبك بشمارد ، ما را سبك شمرده و حرمت خداى عزوجل را تباه كرده است.

 




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^