فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اهل بيت (عليهم السلام) ، برترين ها و بهترين ها

اهل بيت (عليهم السلام) ، برترين ها و بهترين ها

در ميان موجودات هستى ، چه موجوداتى كه از نظر آفرينش ، مادّى محض اند و چه موجوداتى كه سراپاى وجودشان معنوى است و چه موجوداتى كه تركيبى از مادّيت و معنويّت اند ; برترين ها و بهترين هايى وجود دارند .

سبب و علت برتر و بهتر بودن هر يك از اين سه نوع ، يا انتخاب و گزينش حضرت حق است يا توجه معنوى او يا سعه وجودى موجود يا ايمان كامل و يقين جامع و عمل شايسته او و يا سبب و علّت ديگرى كه بر ما پوشيده و پنهان است .

به خاطر توضيح مطلب ، از ميان برترين و بهترين هاى هر يك از اين سه نوع ، به نمونه هايى اشاره مى شود :

 

بهترين مكان ها

در قرآن مجيد و روايات از مكان ها و قطعه زمين هايى نام برده شده كه آن مكان ها و قطعه زمين ها در پيشگاه خدا از ارزش و موقعيّت ويژه اى برخوردارند كه آن ارزش و موقعيّت ، آنها را از ديگر مكان ها ممتاز و برتر نموده و براى انسان بر اساس رحمت و لطف حق به خاطر قرار گرفتن در آن مكان ها و انجام يك سلسله عبادات و آداب ، پاداش هاى عظيم و ثواب هاى بزرگ مقرّر شده است .شكستن حرمت آن مكان ها هم بر همگان ممنوع و حرام گشته است .

 

كعبه و زمين آن

قطعه زمينى كه كعبه مكرّمه روى آن قرار دارد از جانب خداى مهربان انتخاب شده و اين انتخاب به آن مكان شرافت و برترى داده است ، و آن را از ميان همه مكان ها برجسته و ممتاز كرده است .

از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت شده :

 

إنَ اللّهَ اخْتَارَ مِن كُلِ شيء شَيئاً ، وَاخْتَارَ مِن الأرضِ مَوضِعَ الكَعْبَةِ .

خدا از هر چيزى چيزى را برگزيد و از همه روى زمين جاى كعبه را انتخاب كرد .

 

كعبه ، اول خانه اى است كه به فرمان حق بر روى قطعه زمينى انتخاب شده ساخته شد ، آن هم در شهرى مبارك و پرمنفعت براى آنكه تمام برنامه هايش براى جهانيان هدايت باشد . نشانه هاى روشن معنوى حقّ و مقام ابراهيم در آنجا قرار داده شد و براى واردين به آن مقام ، امن و امنيت مقرّر گشت .

 

( إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ * فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِناً . . . ).

يقيناً نخستين خانه اى كه براى  نيايش و عبادت  مردم نهاده شد ، همان است كه در مكه است ، كه پر بركت و وسيله هدايت براى جهانيان است * در آن نشانه هايى روشن  از ربوبيّت ، لطف ، رحمت خدا و از جمله  مقام ابراهيم است ; و هر كه وارد آن شود در امان است . . .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ من لا يحضره الفقيه : 2/243 ، باب ابتداء الكعبة وفضلها ، حديث 2306 . وسائل الشيعة : حديث 17649 .

2 ـ آل عمران ( 3 ) : 96 ـ 97 .

حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

مَن أَتَى الكَعبةَ فَعَرَفَ مِن حَقِّهَا وَحُرمْتِهَا ، لَمْ يَخْرُجْ مِن مَكَّةَ اِلاّ وَقَدْ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَكَفَاهُ اللّهُ مَا يُهِمُّهُ مِنْ أَمرِ دُنْيَاهُ وَآخِرَتِهِ.

كسى كه به سوى كعبه آيد و بخشى از حق و حرمتش را بشناسد از مكه بيرون نمى رود جز اينكه خدا گناهانش را مى آمرزد ، و آنچه از كار دنيا و آخرت او را نگران كرده ، كفايت مى كند .

 

بهترين زمان ها

قرآن مجيد ، مردم را به زمان هايى چون شب قدر ، ده شب اول ذى الحجةو ايام اللّهتوجه مى دهد تا با بهره گيرى از اين فرصت هاى بى نظير ، خود را شايسته پاداش هاى عظيم حق كنند .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعة : 13/242 ، باب 18، حديث 17652 .

   در روايتى آمده است :

   مَا خَلَقَ اللّهُ تَعَالَى بُقعةً فِى الأرضِ أحَبَّ إليهِ مِنهَا ـ وأوْ مَأَ بيَدهِهِ اِلَى الكَعبَةِ ـ ولا أكرَمَ على اللّه عَزَّوَجَلَّ مِنهَا ، لَهَا حَرَّمَ اللّهُ الأشهُرَ الحُرُمَ فى كِتابِهِ يَومَ خَلَقَ السَّماواتِ والأرضِ .

   خدا مكانى را در زمين محبوب تر از آنجا در پيشگاه خود نيافريده ( و حضرت با دست مبارك خود به كعبه اشاره كرد ) و نزد خدا نيكوتر و با ارزش تر از آنجا جايى وجود ندارد ، و چهار ماه حرام را از روز آفريدن آسمان ها و زمين چنانكه در قرآن مجيدش اشاره كرده به خاطر كعبه حرام اعلام داشت . وسائل الشيعة : 13/242 ، باب 18 ، حديث 17651 .

2 ـ قدر ( 97 ) : 1 .

3 ـ فجر ( 89 ) : 1 .

4 ـ ابراهيم ( 14 ) : 5 .

 

شب قدر

تفسير با ارزش الصافى از ابن عباس روايت مى كند كه براى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)درباره مردى از بنى اسرائيل نقل كردند كه هزار ماه بر دوش خود به خاطر جهاد در راه خدا اسلحه حمل كرد . پيامبر (صلى الله عليه وآله) از شنيدن آن به شدّت شگفت زده شد و آرزو كرد كه اى كاش چنين كار پرثوابى در امّتش انجام گيرد ! پس دست به دعا برداشته ، گفت : پروردگارا ! امتم را از نظر عمر كوتاه ترين عمر و از نظر عمل در حداقلّ عمل قرار داده اى . خداى مهربان شب قدر را به او عطا كرد و اعلام فرمود : شب قدر ، در عين كوتاهى زمانش و فرصت اندكش براى عمل از هزار ماهى كه آن مرد مؤمن اسرائيلى سلاح براى جهاد در راه خدا حمل مى كرد براى تو و امت تو بعد از تو در هر رمضانى تا روز قيامت بهتر است .

دعا و استغفار و قرائت قرآن و مباحثه علمى و نمازهاى مستحب و احيا و زيارت حضرت امام حسين (عليه السلام) در شب قدر ، بهره و پاداشش از انجام آن در هزار ماه پى در پى برتر و بهتر است .

 

ده شب اول ذوالحجة

ده شب اول ذو الحجة چنان كه در قرآن مجيد آمده از ايام معلومات استو از بهترين ايامى است كه عمره تمتع و حج در آن انجام مى گيرد و روز نهمش روز عرفه و شب دهمش شب بيتوته واجب در مشعر و روز دهمش روز عيد قربان است .

زمانى كه ماه ذو الحجة مى رسيد ، صالحان و شايستگان امّت اهتمام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجمع البيان : 10/665 ; تفسير الصافى : 5/352 .

2 ـ بقره ( 2 ) : 197 .

فوق العاده اى نسبت به عبادت و بندگى خدا در آن داشتند . اين ايام در نهايت برترى و فضيلت و بركت است ; از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) روايت شده كه : عمل خير و عبادت در هيچ ايامى نزد حق محبوب تر از اين ايام نيست!

 

ايام اللّه

ايام اللّه ، روزگار پيروزى ها و شكست ها و شيرينى ها و تلخى ها و روزگار جلوه رحمت واسعه حق بر امت هاى مؤمن يا خشم و غضب پروردگار بر جمعيت هاى فاسق است .

توجه به ايام اللّه ـ براى عبرت گرفتن از حوادثى كه در آنها اتفاق افتاده ـ كارى بسيار پسنديده و واقعيتى است كه خداى مهربان جهت رشد و بيدارى امت ها در قرآن مجيد به آن فرمان داده است :

 

( وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُم بِأَيَّامِ اللَّهِ . . . ) .

و همانا موسى را با نشانه هاى خود فرستاديم  و به او وحى كرديم  كه : قوم خود را از تاريكى ها به سوى روشنايى بيرون آور و روزهاى خدا را  كه روزهاى رحمت ، عذاب ، پيروزى و شكست است  به آنان يادآورى كن . . .

 

و افزون بر آنچه گذشت زمان قطع رابطه با گناهان و روى آوردن به عبادات و كارهاى پسنديده و توبه و انابه به پيشگاه خدا در روايات و معارف الهى از برترين و بهترين زمان ها شناخته شده است .

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مفاتيح الجنان : 413 .

2 ـ ابراهيم ( 14 ) : 5 .

 

بهترين انسان ها

ملاك فضيلت و ارزش انسان نسبت به ديگر انسان ها ايمان و دانش وتقواست.

مردم مؤمن از همه انسان ها با ارزش ترند و عالمان و دانشمندان اهل عمل به درجاتى از گروه مؤمنان برتر و بالاترند و اهل تقوا كه تقواى آنان در نقطه اوج است از همه با فضيلت تر و باارزش ترند . قرآن مجيد و روايات در اين سه زمينه اشارات لطيف و عبارات دقيقى دارند :

 

اهل ايمان

 

( . . . يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ).

 . . .تا خدا مؤمنان از شما را به درجه اى و دانشمندانتان را به درجاتى  عظيم و باارزش  بلند گرداند و خدا به آنچه انجام مى دهيد ، آگاه است .

 

ارزش مؤمن تا جايى است كه آيات قرآن و روايات ، محبت به مؤمن را محبت به خدا و رسول و كمك به مؤمن را كمك به خدا و رسول و خوشحال كردن مؤمن را خوشحال نمودن خدا و رسول و آزار مؤمن را به هر شكلى آزار به خدا و رسول مى دانند !

حضرت امام باقر (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) روايت مى كند :

 

مَنْ سَرَّ مُؤمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَمَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللّهَ .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجادله ( 58 ) : 11 .

2 ـ الكافى : 2/188 ، باب ادخال السرور على المؤمنين ، حديث 1 ; وسائل الشيعة : 16/349 ، باب 24 ، حديث 21733 .

كسى كه مؤمن را خوشحال كند ، بى ترديد مرا خوشحال كرده و كسى كه مرا خوشحال كند به يقين خدا را خوشحال كرده است .

 

حضرت امام باقر (عليه السلام) فرمود :

 

مَا عُبِدَ اللّهُ بِشَيء أَحَبَّ إلَى اللّهِ مِن إدخالِ السُّرورِ عَلَى المؤمِنِ.

خدا به چيزى نزد او محبوب تر از وارد كردن خوشحالى و سرور بر مؤمن عبادت نشده است .

 

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

 

لَقَضَاءُ حَاجَةِ امْرِئ مُؤمِن ، أَحَبُّ إلَى اللّهِ مِن عِشرِين حَجَّةً ، كُلُّ حَجَّة يُنفِقُ فِيهَا صَاحِبُها مِائةَ ألف .

هر آينه برآوردن حاجت مؤمن نزد خدا از بيست حج كه زائرش در هر حج آن صد هزار دينار انفاق كند بهتر است .

 

و نيز آن حضرت فرمود :

 

أنْ أُشْبِعَ رَجُلا مِن إخوانِي ، أَحبُّ إلَيَّ مِن أَنْ أدْخُلَ سُوقَكُم هذَا فَأَبْتَاعَ منها رَأْساً فَأُعْتِقُهُ.

بى ترديد اگر مردى از برادران مؤمنم را با غذايى سير كنم ، نزد من از اينكه وارد اين بازار شما شوم و برده اى را بخرم و در راه خدا آزاد كنم ; محبوب تر است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الكافى : 2/189 ، باب ادخال السرور على المؤمنين ، حديث 2 ; وسائل الشيعة : 16/349 ، باب 24 ، حديث 21734 .

2 ـ الكافى : 2/193 ، باب قضاء حاجة المؤمن ، حديث 4 ; وسائل الشيعة : 16/363 ، باب 26 ، حديث 21769 .

3 ـ الكافى : 2/203 ، باب اطعام المؤمن ، حديث 14 ; المحاسن : 2/394 ، باب 1 ، حديث 52 ; وسائل الشيعة 24/302 ، باب 29 ، حديث 30608 .

 

اهل علم

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) درباره برترى عالم مى فرمايد :

 

فَضلُ العَالِمِ عَلَى سَائِرِ الناسِ كَفَضلِي عَلى أدنَاهُم.

برترى دانشمند بر ديگر مردمان چون برترى من بر پايين دستترين و حقيرترين آنان است .

 

و نيز آن حضرت فرمود :

 

فَضلُ العَالِمِ عَلَى العَابِدِ كَفَضلِ القَمَرِ لَيْلَةَ البَدْرِ عَلَى سَائِرِ الْكَواكِبِ .

برترى دانشمند بر عبادت كننده  بى دانش  مانند برترى ماه شب چهارده بر ديگر ستارگان است .

 

و نيز آن حضرت فرمود :

 

ثَلاثَةٌ يَشْفَعُونَ إلى اللّه عَزَّوَجَلَّ فَيُشَفَّعُونَ : الأنبِياءُ ثُم العُلَماءُ ، ثُم الشُّهَداء.

سه طايفه در قيامت شفاعت مى كنند كه شفاعت آنان پذيرفته مى شود : پيامبران ، سپس دانشمندان ، آنگاه شهيدان .

 

حضرت امام باقر (عليه السلام) فرمود :

 

عَالِمٌ يَنتَفِعُ بِعِلمِه ، أفضَلُ مِن سَبْعِينَ ألفَ عَابِد.

دانشمندى كه از دانشش سود برد از هفتاد هزار عبادت كننده بى دانش برتر است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير الصافى : 2/675 .

2 ـ عوالى اللئالى : 1/357 ، حديث 28 ; تفسير الصافى : 2/675 .

3 ـ تفسير الصافى : 2/676 .

4 ـ الكافى : 1/33 ، باب صفة العلم وفضله ، حديث 8 ; تحف العقول : 294 ; تفسير الصافى : 2/676 .

 

اهل تقوا

قرآن درباره اهل تقوا مى فرمايد :

 

( . . . إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ . . . ) .

 . . . بى ترديد گرامى ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست . . .

 

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد خدا در قيامت به مردم خطاب مى كند :

 

أَمَرتُكُم فَضَيَّعتُم مَا عَهدتُ إلَيكُم فِيهِ ، وَرَفَعتُم أنسَابَكُم فَاليَومَ أرْفَعُ نَسبِي وَأَضَعُ أنسَابَكُم ، أيْنَ المُتَّقُونَ ؟ إنَّ أَكْرَمَكُم عِنْدَ اللّهِ أتقَاكُمْ.

شما را  به عبادت و بندگى و دورى از طاغوت  فرمان دادم ، ولى شما اين حقيقت را كه نسبت به آن با شما پيمان داشتم ضايع و تباه كرديد و نسب هاى خود را  كه دردى از دنيا و آخرت شما دوا نمى كرد  بالا برديد ; من امروز نسبى كه بندگانم را با من پيوند مى دهد رفعت مى دهم و نسب و پيوند شما را  با نياكانتان  فرو مى نهم  و از ارزش و اعتبار مى اندازم  اهل تقوا كجايند ؟ هر آينه گرامى ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شمايند .

 

اهل بيت(عليهم السلام)بهترين آفريده ها

از آنجا كه ملاك ارزش انسان در ميزان حق و ترازوى عدل ، ايمان و معرفت و تقواست و بر اساس آيات و روايات ، ايمان و معرفت و تقواى اهل بيت از همه آفريده هاى صاحب عقل و دارندگان زمينه تكليف ـ هم چون فرشتگان و جن و انس ـ بيشتر و استوارتر و گسترده است و ايمانشان در بلندترين نقطه اوج

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حجرات ( 49 ) : 13 .

2 ـ مجمع البيان : تفسير سوره حجرات ; بحار الأنوار : 67/278 ، باب 56 .

و معرفت ، و دانششان ـ نسبت به گذشته و آينده و در مورد حقايق امور و ظاهر و باطن هستى ـ فراگير و پرهيزكارى و تقوايشان در عالى ترين مرحله است ، به همين خاطر از همه موجودات و آفريده ها برتر و بهترند و قبول ولايت و امامتشان تا قيامت بر همگان لازم و واجب و هيچ كس ـ هرچه باشد و هركه باشد ـ بدون اقتدا به آنان و اطاعت از آن بزرگواران به جايى نمى رسد و كور دلو كالانعام و ميتباقى خواهد ماند گرچه به صورت ظاهر زنده باشد و ادعاى بينايى و علم و معرفت كند و خود را انسان بداند .

به حكم عقل ، اطاعت جاهل از عالم ، نادان از دانا ، غير متخصص از متخصص ، گمراه از هادى و آنكه بافت وجودى اش مأموم بودن است از امام به حق ; واجب و لازم است و هيچ عقل سالمى امتناع از اين حقيقت را ندارد و نخواهد داشت .

بى ترديد اگر انسان در هر شرايطى كه باشد و در هر كجا كه زندگى كند ، با دست يافتن به معرفت اهل بيت (عليهم السلام) كه امامان به حق و منصوبان از جانب خداى مهربانند ، مأموم آنان نشود و آيين و دينش را از آنان نگيرد و در راهشان كه صراط مستقيم حق است قدم ننهد و از فرهنگ ثمر بخششان كه تفسير آيات كتاب خداست پيروى نكند و فرمان هاى استوارشان را اطاعت ننمايد ، گرچه همه عمرش در مدار جهاد و كوشش قرار گيرد و چون چشمه فصل بهار از وجودش عمل خير بجوشد ، به فرموده پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) به نتيجه و منفعت كوشش خود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فاطر ( 35 ) : 19 .

2 ـ اعراف ( 7 ): 179 .

3 ـ نمل ( 27 ) : 80 .

نخواهد رسيد و تا رسيدن به هلاكت ابدى و شقاوت هميشگى ، در ضلالت و گمراهى خواهد ماند !

آرى ، انسانى تا ابد از گمراهى مصون است و از كوشش و جهادش بهره خواهد برد و عمرش ضايع نخواهد شد و در پيشگاه حق عملش مقبول و لغزشش مغفور و كوششش مشكور است كه به قرآن مجيد و اهل بيت تمسّك جويد . اين معنا را جوامع حديثى تسنن و تشيع از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)روايت كرده اند :

 

إنّي تارِكٌ فيكُم مَا إن تَمَسَّكتُم بِهِ لَن تَضِلُّوا بَعدِي : أَحَدُهما أعظَم مِنَ الآخر : كِتَابُ اللّهِ حَبلٌ مَمْدودٌ مِن السَّماءِ إلَى الأرضِ ، وَعِترَتِي أهلُ بَيتِي ، وَلَن يَفتَرَّقَا حَتَّى يَرِدا عَليَّ الحَوضَ فَانظُرُوا كَيفَ تَخْلُفُونِى فِيهِمَا .

من چيزى را در ميان شما به يادگار گذاشته ام كه چون به آن چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد ، يكى از آن دو از ديگرى بزرگ تر است : كتاب خدا كه ريسمانى كشيده شده از جانب خدا به سوى زمين است و عترتم اهل بيتم و اين دو هرگز از هم جدا نگردند تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند ; پس با تأمل و دقت بنگريد كه در نبودن من حق مرا درباره اين دو گوهر گرانبها چگونه ادا مى كنيد ؟

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ينابيع المودة : 2/272 ، باب 53 ، حديث 775 .

2 ـ سنن الترمذى : 5/663 ; بحار الأنوار : 23/118 ، باب 7 ، حديث 36 .

 

حقيقت وجودى اهل بيت (عليهم السلام)

با توجه به آيات و روايات و مطالبى كه در فصل قبل مشخص شد و با تكيه بر آيه مباهلهكه از شخص اميرالمؤمنين (عليه السلام) تعبير به نفس شده مى توان اثبات كرد كه وجود علوى كه ريشه وجود يازده امام معصوم است ، حقيقت نورى اش با نور محمّدى يكى است و تفاوت آن دو فقط در جنبه جسمى و مادى است .

امام صادق (عليه السلام) در روايتى مهم مى فرمايد :

 

إنَّ اللّهَ كَانَ إذ لا كَانَ ، فَخَلقَ الكَانَ ، وَالمَكَانَ وَخَلَقَ نُورَ الأنوَارِ الَّذِي نُوِّرَتْ مِنهُ الأَنوَارُ ، وَأجْرَى فِيهِ نُورَهُ الَّذِي نُوِّرَتْ مِنهُ الأنوارُ ، وهو النُّورُ الَّذِى خَلَقَ مِنْهُ

1 ـ آل عمران ( 3 ) : 61 ،  فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَكَ . . . ) .

   در تفسير الامام العسكرى (عليه السلام) : 656 و بحار الأنوار : 37/48 ، باب 50 ، حديث 27 در ذيل حديث شريفى كه از رسول با كرامت اسلام (صلى الله عليه وآله) نقل شده است در تفسير آيه شريفه مباهله چنين آمده است :

   فكان الأبناء الحسن والحسين ، جاء بهما رسول اللّه فأقعدهما بين يديه كجروى الأسد وأمّا النساء فكانت فاطمة جاء بها رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) وأقعدها خلفه كلبوة الأسد وأمّا الأنفس فكان على بن أبى طالب (عليه السلام) .

   با توجه و تدبر در مصادر اصيل شيعه و حتى كتب عامه مى توان چنين نتيجه گرفت كه : ( أجمع المفسرون على أن المراد بالنفس هاهنا على (عليه السلام) ) ، كه در الصواعق المحرقه : 238 نيز چنين بيان شده است . مرحوم علامه مجلسى نيز در بحار الأنوار : 35/257 ، باب 7 . بابى را به اين آيه شريفه اختصاص داده اند .

مُحَمَّداً وعَلِيّاً . .

خدا بود وقتى كه « كان » نبود پس كان و مكان را آفريد و نور الانوارى كه انوار از آن نورانى شدند خلق كرد و در آن نورش كه همه انوار از آن نورانى شدند جارى ساخت و آن نورى است كه محمّد و على را از آن پديد آورد .

 

و در روايت ديگرى فرمود :

 

يا على ! من و تو از يك نور آفريده شده ايم سپس آن نور در پشت آدم قرار گرفت تا در پشت عبدالمطلب دو بخش شد : بخشى در پشت عبداللّه قرار گرفت و بخشى هم در پشت ابوطالب .

 

به اين خاطر هيچ نورى و روحى با پيامبر مأنوس تر از نور و روح علوى نبود و حضرت حق ، شب معراج به سبب اين انس با صداى وجود مبارك اميرمؤمنان (عليه السلام) با حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) سخن گفت و به همين جهت بين محمّد و على عقد اخوت و برادرى بست تا اين اخوت و برادرى و يگانگى را نيز در عالم خلق و جهان طبيعت بروز و ظهور پيدا كند و به اين علت به او مى فرمود :

 

إنّكَ تَسمَعُ مَا أسمَعُ وَتَرَى مَا أَرَى .

آنچه را من مى شنوم تو نيز مى شنوى و آنچه را من مى بينم تو هم مى بينى .

 

بر اساس روايات و دلايل متين و استوار ، على سرّ و باطن محمّد است و محمّد فيض الهى است . و اين خواست خداست كه ولايت را باطن و سرّ

1 ـ الكافى : 1/441 ، باب مولد النبى ووفاته ، حديث 9 ; بحار الأنوار : 15/24 ، باب 1 ، حديث 46 .

2 ـ بحار الأنوار : 5/11 ، حديث 12 .

3 ـ نهج البلاغة : 562 ، خطبه 234 ; عوالى اللئالى : 4/122 ، حديث 204 ; بحار الأنوار : 18 / 223 ، باب 1 ، حديث 61 .

رسالت قرار داد تا هرجا محمّد ظهور مى كند اين باطن و سر با او باشد ; پس بىولايت اميرمؤمنان ، رسالت ناقص است .

 

( . . . وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ . . . ) .

 . . . و اگر انجام ندهى پيام خدا را نرسانده اى . . .

 

وجود مقدس اسداللّه الغالب على بن أبى طالب (عليه السلام) در مرحله و مرتبه ولايتش به اذن حق متصرف در ملكوت و مالك باطن وجودات و جلوه گاه همه مدارج غيب و شهود است و هيچ تصرفى در هستى بدون توجه نورى حضرتش صورت نمى گيرد پس بدون حبّ على و قبول ولايت او نمى توان به حبّ رسول و حبّ خداوند متعال رسيد چون ولى اللّه باب اللّه است و نور محمّدى و علوى آغاز و انجام هستى است .

 

بِكُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِكُمْ يَخْتِمُ ، وَإيابُ الْخَلْقِ إلَيْكُمْ .

خدا با شما آغاز كرد و با شما پايان مى دهد و بازگشت خلق به سوى شماست .

 

چندانكه در آفاق نظر كردم و ديدم *** از روى يقين در همه موجود على بود

اين كفر نباشد سخن كفر نه اين است *** تا هست على باشد و تا بود على بود

 

در ضمن رواياتى كه در كتب معتبر و اصيل اسلامى آمده ، اوصاف دوازده امام معصوم را در همه زمينه ها يكى مى داند چرا كه خلقت آنان از همان نور و حقيقت رسول با عظمت اسلام (صلى الله عليه وآله) است .

بايد گفت : به غير از مقام نبوت آنچه از معانى و حقايق و . . در وجود مبارك رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) است ، بى كم و كاست در امامان معصوم (عليه السلام) تجلّى دارد و همه

1 ـ مائده ( 5 ) : 67 .

2 ـ عيون اخبار الرضا : 2/272 ; مفاتيح الجنان ، زيارت جامعه كبيره .

آنان ـ چنان كه خود فرموده اند ـ اسماى حسناى الهى هستند ،

 

نَحْنُ وَاللّهِ أسمَاؤُهُ الحُسنىَ .

 

و به همين خاطر جهانيان وام دار اينانند و اينان را بر جهانيان حقوقى است كه اداى آن حقوق بر عهده جهانيان واجب و لازم است چنان كه در كتاب شريف الكافى از معصوم روايت مى كند :

 

الدُّنيَا وَمَا فِيهَا للّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى ، وَلِرَسُولِهِ ، وَلَنَا ، فَمَن غَلَبَ عَلَى شَيء مِنهَا فَليَتَّقِ اللّهَ ، وَلْيُؤَدِّ حَقَّ اللّهِ تَبَاركَ وَتَعَالَى ، وَلْيَبَرَّ إخوَانَهُ ، فَإنْ لَمْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَاللّهُ وَرَسُولُهُ وَنَحنُ بُرَآءُ مِنهُ .

دنيا و آنچه در آن است در سيطره مالكيت خداى بزرگ و پيامبرش و ما قرار دارد پس هر كس به چيزى از آن دست يافت بايد تقواى الهى را رعايت كند و به اداى حق خدا برخيزد و به برادرانش نيكى كند ، اگر چنين نكند خدا و رسولش و ما از او بيزاريم .

 

در هر صورت ريشه وجودى اهل بيت (عليهم السلام) ، حقيقت نوريّه محمّديه است كه از طريق جلوه تامّش بر على و فاطمه (عليهم السلام) است و ايجاد علقه زوجيت بين اين دو درياى شگرف معنوى سبب ظهور يازده مظهر تام و مُظهر كل شد و از همان زمان هم براى هدايت جهانيان به نام آن بزرگواران و تعدادشان ، همگان را توجه داد .

جابر بن عبداللّه انصارى كه تا پايان عمر مورد عنايت و احترام اهل بيت (عليهم السلام)بوده ، مى گويد :

هنگامى كه خداى عزّ و جلّ آيه شريفه :

 

1 ـ الكافى : 1/145 ، باب النوادر ، حديث 4 .

2 ـ الكافى : 1/408 ، باب أن الأرض كلها للامام (عليه السلام) ، حديث 2 .

 

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الاَْمْرِ مِنْكُمْ . . . ) .

اى اهل ايمان ! از خدا اطاعت كنيد و  نيز  از پيامبر و صاحبان امر خودتان  كه امامان از اهل بيت و هم چون پيامبر داراى مقام عصمت اند  اطاعت كنيد . . .

 

را بر پيامبرش محمّد نازل كرد من گفتم : اى فرستاده خدا ! ما خدا و پيامبر را شناختيم ، اولوالامرى كه خدا طاعتشان را به طاعت تو مقرون نموده كيانند ؟ حضرت فرمود : جابر ! جانشينان من و پيشوايان مسلمانان پس از من هستند ; اول آنان على بن ابى طالب سپس حسن و حسين آنگاه على بن الحسين و بعد محمّد بن على كه در تورات معروف به باقر است و تو او را درك مى كنى ، هرگاه زيارتش كردى سلام مرا به او برسان سپس صادق جعفر بن محمّد و بعد از او موسى بن جعفر و پس از او على بن موسى آنگاه محمّد بن على سپس على بن محمّد سپس حسن بن على آنگاه هم نام و هم كنيه من حجّت خدا در زمين و باقى مانده او در ميان بندگانش فرزند حسن بن على خواهد بود ، همان كه خداى متعال ، خاور و باختر زمين را به دست او بگشايد و همان كه از ديده شيعيان و دوستانش پنهان خواهد شد و در آن زمان جز آنكه خدا دلش را براى ايمان خالص كرده ، كسى در اعتقاد به امامت او پابرجا و استوار نخواهد ماند .

نكته قابل توجه ديگرى كه در مورد حقيقت وجودى اهل بيت (عليهم السلام) در روايات صادر از آن ذوات مقدس به چشم مى خورد ، تشبيه بسيار عميق و پر

1 ـ نساء ( 4 ) : 59 .

2 ـ مناقب : 1/282 ; كمال الدين : 253 ; كفاية الأثر : 53 .

معناى اهل بيت (عليهم السلام) به شجره طيّبه است .

امام صادق (عليه السلام) شجره طيبه را كه حضرت حق در قرآن در سوره ابراهيمذكر فرموده ، در برابر پرسشى كه عمرو بن حُريث از آن حضرت درباره آن مى پرسد چنين توضيح مى دهد :

 

رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله) أصلُهَا ، وَأمِيرُالمُؤمِنينَ (عليه السلام) فَرْعُهَا ، وَالأَئِمَّةُ مِن ذُرِّيَّتِهِمَا أغصَانُها ، وَعِلمُ الأَئمّةِ ثَمَرَتُهَا ، وَشِيعَتُهُم المُؤمِنُونَ وَرَقُها ، قَال وَاللّهِ إنَّ المُؤمِنَ لَيُولَدُ فَتُورِقَ وَرَقَةٌ فِيهَا وإنَّ المُؤمِنَ لَيَمُوتُ فَتَسْقُطُ وَرَقَةٌ مِنهَا .

پيامبر خدا ريشه آن و اميرالمؤمنين تنه آن و امامان از نسل پيامبر و على شاخه هاى آن و دانش امامان ميوه آن و شيعيان مؤمنشان برگ آن هستند . فرمود : به خدا سوگند كه مؤمن به دنيا مى آيد پس درخت برگى برمى آورد و مؤمن از دنيا مى رود پس از درخت برگى مى افتد .

1 ـ ابراهيم ( 14 ) : 24 .

2 ـ الكافى 1/428 ، باب فيه نكت ونتف من التنزيل فى الولاية ، حديث 80 ( با كمى اختلاف ) ; تفسير الصافى : 1/886 .

3 ـ در اين روايت ، علاوه بر اثبات حقيقت وجودى واحد ائمه اطهار (عليهم السلام) از تشبيه شيعيان مؤمن به اوراق شجره طيبه ، به اين مطالب مى توان رسيد كه حقيقت وجودى شيعيان مؤمن برگرفته از انوار تابناك اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) است .

   در روايتى آمده است كه :

   شيعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طينَتِنا يَفْرَحُونَ لِفَرَحِناوَيَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا . الأمالى، طوسى : 299 ، حديث 588 .

   نقطه مقابل شجره طيبه ، شجره خبيثه است كه هدف از بيان آن ، مجسم ساختن چهره واقعى كلمه شرك و برنامه هاى انحرافى و مردم فاسد و كافر و خبيث است كه با بى توجهى به دستورها و اوامر اهل بيت (عليهم السلام) و انقطاع از شجره طيبه ، به شجره خبيثه ملحق شده اند ، شجره اى كه ( اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الاَْرْضِ مَالَهَا مِن قَرَار ) از زمين كنده شده و قرارى ندارد و بى ريشه است كه در برابر توفان ها هر روز به گوشه اى پرتاب مى شود .

   در روايات آمده است كه شجره طيبه پيامبر و على و فاطمه و فرزندان آنها هستند و شجره خبيثه بنى اميه است ( تفسير نور الثقلين : 2 ذيل آيه شريفه ) .







گزارش خطا  

^