فارسی
چهارشنبه 29 فروردين 1403 - الاربعاء 7 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ

اعراف ( 7 ) : 199

بخش نهم

توصيه هاى حق به حسنات اخلاقى

سفارش خدا به پيامبران

در ميان توصيه هاى حضرت حق به پيامبرانش ، بيشترين توصيه اى كه به چشم مى خورد ، توصيه به حسنات اخلاقى است ; زيرا ظهور حسنات اخلاقى در افق وجود انسان سبب خوشبختى او در دنيا و آخرت و عامل جذب مردم به پاكى ها و نيكى هاست .

همه ى پيامبران توصيه هاى حضرت حق را با دل و جان پذيرفتند و حقايق سفارش شده را بر صفحه ى نفس ثابت و استوار نمودند و هر عاقل منصفى را به خاطر آراسته بودنشان به حسنات اخلاقى به خود و آيين نجات بخششان جذب كردند .

توصيه هاى حضرت حق به پيامبران گاهى خطاب به همه ى آنان و گاهى به فردى خاص است . بخشى از اين توصيه ها در قرآن مجيد است ، مانند : توصيه به عفو و گذشت ، دورى جستن از انتقام بى مورد ، فرو خوردن خشم ، نيكى با ديگران ، انفاق ، صدقه ، رعايت حق ايتام و مساكين و مستضعفان ، اصلاح ميان مردم ، دعوت به صلح و آشتى و آرامش و اتحاد و وحدت ، پيروى از حق ، حركت در راه راست ، امر به معروف و نهى از منكر ، مشورت با اهل عقل و درايت ، رعايت حقوق همسايه و دوست و زيردست ، داورى به عدالت ، رعايت ادب ضيافت و ميهمانى ، تشويق به كار خير و برّ و احسان ، رعايت حقوق اسيران و بردگان و پرهيز از ستم و تجاوز .

بخشى از توصيه هاى حق در احاديث قدسى است كه لازم مى دانم به مواردى از آن اشاره كنم .


صفحه 202


1 ـ ورع

يَا أحمد ! عَلَيكَ بِالوَرَعِ ، فَإنَّ الوَرَعَ رأسُ الدِّينِ وَوَسَطُ الدّينِ وآخَرُ الدِّينِ . إنَّ الوَرَعَ يُقَرِّبُ العَبدَ إلَى اللهِ تَعالَى . . .(1) .

اى احمد ! بر تو باد به ورع و اجتناب از گناه و حفظ خود از فساد ; زيرا ورع سرِ دين و وسط دين و پايان دين است . بى ترديد ورع انسان را به خداى بزرگ نزديك مى كند .

در روايتى ديگر آمده است :

سُئِلَ أميرُالمُؤمنين (عليه السلام) مَا ثَبَاتُ الإيمانِ ؟ فَقَالَ : الوَرَعُ . فَقِيلَ لَه مَا زَوالُهُ ؟ قَالَ : الطَّمَعُ(2) .

از اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرسيدند : مايه ى استوارى و پابرجايى ايمان چيست ؟ فرمود : اجتناب از گناه و پرهيزكارى ، به حضرت گفتند : سبب نابودى ايمان چيست ؟ فرمود : طمع .

حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :

عَلَيكُم بِالوَرَعِ وَصِدقِ الحَدِيثِ وَأداءِ الأمانَةِ وَعِفَّةِ البَطنِ وَالفَرْجِ(3) .

بر شما باد به پرهيزكارى و اجتناب از گناه و راستى در گفتار و اداى امانت و پاك نگاه داشتن شكم و شهوت از حرام .

رعايت ورع و اجتناب از گناه در همه ى شؤون زندگى سبب بيرون آمدن از حجاب هايى است كه مانع پرواز انسان به سوى مقام قرب و عامل محروم ماندن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ارشاد القلوب : 1 / 203 ، الباب الرابع و الخمسون ; بحار الانوار : 74 / 26 ، باب 2 ، حديث 6 .

2 ـ امالى صدوق : 289 ، المجلس الثامن و الأربعون ، حديث 11 ; سفينة البحار : 8 / 439 ، فى الورع .

3 ـ امالى طوسى : 222 ، المجلس الثامن ، حديث 384 ; بحار الانوار : 67 / 306 ، باب 57 ، حديث 28 .


صفحه 203


انسان از ديدن انوار جلال و جمال و علت نرسيدن به مقام كمال و دور ماندن از تحقق آرزوها و آمال واقعى است .

برداشته شدن هر حجابى سبب درك و كشف حقيقتى است كه پيش از آن براى انسان نمودار و نمايان و قابل ديدن نبود . حجاب معنوى بدترين و ضخيم ترين پرده اى است كه ديده ى باطن عبد را از مشاهده ى جمال حضرت ربّ مانع مى شود .

اين حجاب ها از دلبستگى هاى بى مورد و وابستگى هاى بى حكمت و ارتباط هاى خالى از بصيرت به امور فريبنده ى مادى به صورت ، زيبا و به حقيقت ، ديو سيرت به وجود مى آيد و هر يك از اين حجاب ها سبب روى كردن انسان به گناهى يا گناهانى است كه عاقبت و پايان آن گناهان غضب حق و آتش سوزان دوزخ است .

غفلت از حجاب درون

اين حجاب ها آن چنان در باطن انسان ايجاد كدورت مى نمايد كه گاهى انسان از احساس اين كه محجوب است غافل و بى خبر مى ماند و همه ى سعادت را از دست مى دهد و با ديوان و ددان كه غارت گر حالات انسانى اند همنشين مى شود و سرمايه هاى معنوى خود را بدون اين كه توجه داشته باشد به غارت مى دهد !

افسوس كه گوهر نفس نفيس *** از كف دادى به متاع خسيس

از يوسف عشق گذشته به هيچ *** با گرگ هوا هم راز و انيس

بستى ز بساط سليمان چشم *** با ديو طبيعت گشته جليس

دردى كه تو راست دوا نكند *** صد جالينوس و ارسطاليس

از بحث و نظر سودى نبرى *** هرچند كنى عمرى تدريس


صفحه 204


همه ى حقايق معنوى به صورت مايه و استعدادهاى ملكوتى به شكل سرمايه در درون انسان موجود است و بر اساس هر حقيقت و هر استعداد براى انسان ديده اى است كه به وسيله ى آن ديده مى توان آن حقيقت يا آن استعداد را مشاهده و كشف كرد و آن را هم چون خورشيد از افق وجود خود تحقق و طلوع داد و به اين وسيله به مقام قرب رسيد و اين همه در گرو ورع و اجتناب از گناهان ظاهرى و باطنى است كه سبب كشف حجاب ها و مشاهده ى حقايق و حركت مشتاقانه به سوى مقام قرب است .

سالك عارف و صادق عاشق و مؤمن لايق ، چون به جذبه ى ارادت و كمك صفاى باطن و عشق به محبوب از اسفل سافلين طبيعت و چاه عميق ماديّت و حالات پست حيوانيّت روى به اعلا علّيّين شريعت نهد و با صدق و درستى قدم در راه حقيقت بر اساس قانون رياضت و مجاهدت در پناه بدرقه ى متابعت از فرمان هاى حق گذارد ، از حجاب ها گذر كند و با گذر از هر حجابى ديده ى مناسب آن مقام گشاده شود و احوال آن مقام منظور و مقصود نظر وى گردد .

حقيقت يقين

در اين مسير ديده ى عقل پس از گذشتن از حجاب جهل ، باز شود ، و به اندازه ى رفع حجاب و ظهور صفاى عقل معانى معقول روى نمايد و انسان تا حدّى به اسرار معقولات پى برد و چون از كشف معقولات عبور كند مكاشفات قلبى پديد آيد و مقام كشف شهودى حاصل گردد و ديدار انواع انوار دست دهد .

پس از گذر از اين ناحيه مكاشفات سرّى پيش آيد و روزنه ى الهام به روى باطن باز شود و اسرار آفرينش و حكمت هستى و وجود رخ نمايد و با گذر از اين عرصه ى روحانى مكاشفات روحى نمايان گردد و پرده هايى از ملكوت را به انسان نشان دهند و رؤيت جنّات نعيم و دركات جحيم به انسان عرضه شود .


صفحه 205


چنان كه در روايتى آمده است : پيامبر به شخصى به نام حارثه فرمود : حقيقت ايمانت چيست ؟ گفت : نَفس خود را از دنيا كنار زدم ( از امور مادى بى مورد اعراض كردم ) ، روز را تشنه و شب را به عبادت گذراندم ، گويى آشكارا به عرش خدا مى نگرم ، اهل بهشت را مى بينم كه يكديگر را ديدار مى كنند ، و دوزخيان را مشاهده مى كنم كه با يكديگر در حال ستيز و جدالند . پيامبر فرمود : هركس مى خواهد به بنده اى بنگرد كه خدا قلب او را نورانى ساخته ، به حارثه بنگرد(1) .

پيامبر بزرگ اسلام درباره ى حقيقت بينى خود فرموده است :

عُرِضَت عَلىَّ أهل الجنّة فرأيتُ أكثرُ أهلِها المَساكين ، وَعُرِضَت عَلَىَّ النّار فَرَأيْتُ أكثرُ أهلها النّساء وَالأغنياء(2) .

اهل بهشت بر من عرضه شدند ، بيشتر آنان را تهيدستان ديدم ; و اهل دوزخ بر من عرضه شدند ، بيشتر آنان را زنان ـ مؤثر در فساد خانواده و جامعه ـ و ثروتمندان ـ طمعكار و بخيل ـ ديدم .

آرى ، وقتى حجاب ها كه بدتر از همه ى آنها حجاب خوديّت و منيّت است از ميان برود ، حقايق پشت پرده كشف مى شود و كرامات و اطلاع بر خيالات ديگران و گذر از آب و طىّ الارض پديد مى آيد و اين همه ، ميوه ى شيرين ورع و محصول پرقيمت پرهيزكارى و اجتناب از گناهان است .

خداى مهربان در توصيه اش در مورد ورع به پيامبر فرمود :

اى احمد ! ورع مانند گوشواره ى بسيار زيبا و پرقيمت در ميان زيورها و چون نان ميان غذاهاست ، بى ترديد ورع سر ايمان و ستون دين است ، ورع در مثل مانند كشتى در درياست ، چنان كه از دريا مگر كسى كه سوار بر كشتى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ التصوف تاج الاسلام : 23 .

2 ـ مراحل السالكين : 134 .


صفحه 206


باشد نجات نمى يابد ، زاهدان هم جز با ورع به نجات نمى رسند(1) .

خداى عزيز ورع را مايه ى كمال و سرمايه ى جمال و لباس جلال و سر ايمان و ستون دين و چون كشتى نجات بخش خوانده است ، بر ماست كه از اين حسنه ى اخلاقى و زيور باطنى استفاده كنيم و توشه اى قابل توجه براى آخرت خود از بركت آن فراهم آوريم .

2 ـ احترام به محتاج و فقير

خداى مهربان در يكى از توصيه هايش به موسى بن عمران فرمود :

أكرِمِ السائِلَ إذا أتاكَ ، بِرَدّ جَميل أو إعطَاء يَسِير(2) .

به درخواست كننده ى نيازمند ، با رد كردنش به صورتى زيبا ـ اگر مالى ندارى ـ يا پرداخت به او ـ گرچه به مالى اندك ـ احترام بگذار و او را گرامى دار .

ثروت و مال در حقيقت امانتى از سوى خدا در اختيار انسان است تا انسان از آن مال احتياجات و نيازهاى خود را برآورده كند و به اندازه ى مسكن و پوشاك و خوراك و مركَب و مخارج ضرورى ديگر از آن استفاده نمايد و مازاد بر آن را به صورت انفاق ، صدقه ، زكات ، خمس به نيازمندان آبرودار و اقوام فقير و از كار افتادگان و ايتام تهى دست بپردازد . بخل در پرداخت مال امرى بسيار ناپسند و مذموم و موجب شقاوت و سبب دچار شدن انسان به آتش دوزخ است(3) .

حضرت على (عليه السلام) درباره ى بهترين اموال مى فرمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ارشاد القلوب : 1 / 203 ، الباب الرابع والخمسون ; بحار الانوار : 74 / 26 ، باب 2 ، حديث 6 .

2 ـ كافى : 8 / 45 ، حديث موسى ( ع ) ، حديث 8 ; بحار الانوار : 74 / 34 ، باب 2 ، حديث 7 .

3 ـ سوره ى توبه ( 9 ) : 34 .


صفحه 207


أفضَلُ المالِ مَا وَقى بِه العِرضُ وَقُضِيَت بِهِ الحُقوقُ(1) .

برترين مال ، مالى است كه آبروى انسان به آن حفظ شود و به وسيله ى آن حقوق الهى و مردم ادا گردد .

أفضلُ الأموال أحسنُها أثراً عَلَيك(2) .

برترين اموال خوش اثرترين آنها بر تو است .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

المَالُ مَالُ اللهِ ، جَعَلَهُ وَدائِعَ عِندَ خَلْقِهِ ، وَأمَرَهُمْ : أن يَأْكُلُوا مِنهُ قَصْداً وَيَشْرِبُوا مِنهُ قَصْداً وَيَلْبِسُوا مِنهُ قَصداً وَيَنْكِحُوا مِنهُ قَصداً وَيَرْكِبُوا مِنهُ قَصداً ; فَمَن تَعَدّى ذَلِك كَانَ مَا أكَلَهُ حَراماً وَمَا رَكِبَهُ مِنْهُ حَراماً(3) .

مال ، مال خداست ، آن را نزد آفريده هايش به امانت نهاده ، و آنان را فرمان داده : از آن مال در حدّ ميانه و بدون افراط و تفريط بخورند و بياشامند و بپوشند و ازدواج كنند و بر مركب سوارى بنشينند ; پس كسى كه از حد ميانه در مصرف مال تجاوز كند ، آنچه از آن مى خورد و بر آن سوار مى شود حرام است .

حضرت على (عليه السلام) درباره ى بدترين اموال مى فرمايد :

شرّ الأموَالِ مَا لَم يُغْنِ عَن صاحِبِه(4) .

بدترين اموال ، مالى است كه غضب و عذاب خدا را از صاحبش برطرف نكند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار : 75 / 7 ، تتمة باب 15 ، حديث 60 .

2 ـ غرر الحكم : 367 ، خير الأموال ، حديث 8288 .

3 ـ مستدرك الوسائل : 13 / 52 ، باب 19 ، حديث 14720 .

4 ـ غرر الحكم : 369 ، شر الأموال ، حديث 8353 ; هداية العلم : 583 .


صفحه 208


شَرّ المالِ مَا لَم يُنْفِقُ فِى سَبِيلِ اللهِ مِنهُ وَلَم تُؤدّ زَكاتُه(1) .

بدترين مال ، مالى است كه از آن در راه خدا انفاق نشود و زكاتش را نپردازند .

حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) سبب دوام و بقاى مال را هزينه كردن آن در راه خدا و رفع نياز نيازمندان مى داند :

مَن كَثُرَتْ نِعَمُ اللهِ عَليهِ ، كَثُرَتْ حَوَائِجُ النّاسِ إلَيهِ ; فَمَنْ قَامَ للهِ فِيها بِمَا يَجِبُ فِيهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَالبَقَاءِ ، وَمَن لَم يَقُم فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوالِ وَالفَنَاءِ(2) .

كسى كه نعمت خدا بر او زياد شود ، نيازمندى هاى مردم به او زياد مى گردد ; پس كسى كه به پرداخت آنچه در مال واجب است برخيزد ، مال را در معرض دوام و بقا قرار داده و كسى كه به پرداخت آنچه در مال واجب است اقدام نكند ، آن را در معرض زوال و نابودى گذاشته است .

3 ـ مايه هاى تقرب به خدا

حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود :

خداى متعال به موسى وحى كرد : بى ترديد چيزى عبد را محبوب تر از سه چيز نزد من ، به من نزديك نمى كند . موسى گفت : آن سه چيز كدام است ؟ فرمود : زهد و بى رغبتى به دنيا ، و اجتناب از گناهان ، و گريه از بيم من . موسى گفت : براى كسى كه اين سه حقيقت را به كار گيرد چيست ؟ خدا فرمود : حكومت و تفويض هركارى را در بهشت براى زاهدان قرار مى دهم و همه ى مردم را نسبت به اعمالشان بازرسى مى كنم ، ولى پرونده ى اجتناب كنندگان از گناه را تفتيش نخواهم كرد ، اما گريه كنندگان در رفيق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غرر الحكم : 369 ، شر الأموال : حديث 8354 ; هداية العلم : 583 .

2 ـ نهج البلاغه : 864 ، حكمت 372 .


صفحه 209


اعلايند و كسى با آنان در اين مقام شريك نخواهد بود(1) .

خداى مهربان در وصيتى به موسى (عليه السلام) فرمود :

يَابنَ عِمرانَ ! هَب لِى مِن قَلبِكَ الخُشُوعَ وَمِن بَدنِكَ الخُضُوعَ وَمِن عَينَيكَ الدُّمُوعَ فِى ظُلَمِ اللَّيلِ وَادْعُنى فَإنّكَ تَجِدُنِى قَرِيباً مُجِيباً(2) .

پسر عمران ! براى من در تاريكى هاى شب از دلت خشوع و از بدنت فروتنى و از دو ديده ات اشك بياور و مرا بخوان كه بى ترديد مرا نزديك و اجابت كننده خواهى يافت .

حضرت امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد : موسى بن عمران از پروردگار درخواست وصيت و سفارش كرد و گفت : پروردگارا ! مرا سفارش و وصيت كن . خطاب رسيد : تو را به توحيد و عبادت خود سفارش مى كنم . باز گفت : پروردگارا ! مرا سفارش و وصيت كن . سه بار جواب آمد تو را به توحيد و عبادت خود سفارش مى كنم . ديگر بار گفت : مرا وصيت كن . پاسخ آمد تو را به رعايت و حفظ حقوق مادرت وصيت مى كنم . گفت : باز هم مرا وصيت كن . خطاب رسيد : تو را به رعايت و حفظ حقوق مادرت وصيت مى كنم . موسى گفت : باز هم مرا سفارش و وصيت كن . جواب آمد : تو را به رعايت حقوق پدرت سفارش مى كنم . حضرت باقر (عليه السلام) فرمود : به اين خاطر گفته اند نيكى به مادر سه و به پدر يك سوم(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عن حمزة بن حمران ، عن أبي عبد الله (عليه السلام) ، قال : أوحى الله تعالى إلى موسى أنه : ما يتقرب إلي عبد بشيء أحب إلي من ثلاث خصال ، فقال موسى : وما هي يا رب ؟ قال : الزهد في الدنيا ، والورع من محارمي ، والبكاء من خشيتي ، فقال موسى : فما لمن صنع ذلك ، فقال : أما الزاهدون في الدنيا ; فأحكمهم في الجنة ، وأما الورعون عن محارمي ; فإني أفتش الناس ولا أفتشهم ، وأما البكاءون من خشيتي ; ففي الرفيق الأعلى لا يشركهم فيه أحد .

قصص الأنبياء راوندى : 161 ، باب 5 ، حديث 181 ; بحار الانوار : 13 / 352 ، باب 11 ، حديث 46 .

2 ـ امالى صدوق: 356، المجلس السابع و الخمسون، حديث 1; بحار الانوار: 13 / 329، باب 11، حديث 7.

عن جابر ، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال : قال موسى بن عمران (عليه السلام) : يا رب ! أوصني ، قال : أوصيك بي ، فقال : يا رب ! أوصني ، قال أوصيك بي ثلاثا ، فقال : يا رب ! أوصني ، قال : أوصيك بأمك ، قال : يا رب ! أوصني ، قال أوصيك بأمك ، قال : أوصني ، قال : أوصيك بأبيك ، قال : فكان يقال لأجل ذلك أن للأم ثلثا البر و للأب الثلث .

امالى صدوق : 511 ، المجلس السابع و السبعون ، حديث 5 ; روضة الواعظين : 2 / 368 ، فى ذكر وجوب بر الوالدين ; بحار الانوار : 71 / 66 ، باب 2 ، حديث 36 .


صفحه 210


پرسش هاى موسى از خدا و پاسخ خدا

نه تنها موسى بن عمران بلكه بسيارى از پيامبران بويژه پيامبر بزرگ اسلام پرسش هايى درباره ى معارف و حقايق از حضرت حق داشتند كه خداى مهربان پاسخ آنان را عنايت كرده است .

بخش مهمى از اين پرسش ها در رابطه با حسنات اخلاقى بوده كه در اين زمينه به يك قطعه از اين پرسش ها كه موسى بن عمران از حضرت حق داشته و پاسخ هاى بسيار مهمى شنيده اشاره مى رود .

امام عسكرى (عليه السلام) مى فرمايد : هنگامى كه موسى بن عمران با خدا سخن مى گفت عرضه داشت : خدايا ! پاداش كسى كه شهادت دهد من فرستاده و پيامبر توام و تو با من سخن مى گويى چيست ؟ خدا فرمود : فرشتگانم به سوى او مى آيند و وى را به بهشتم بشارت مى دهند .

موسى گفت : پاداش كسى كه در پيشگاهت مى ايستد و همواره نماز به جا مى آورد چيست ؟ فرمود : به خاطر ركوع و سجود و قيام و قعودش به فرشتگانم مباهات مى كنم ، و كسى كه به فرشتگانم به او مباهات كنم او را عذاب نخواهم كرد .

موسى گفت : پاداش كسى كه به خاطر خشنوديت مسكينى را طعام دهد چيست ؟ فرمود : فرمان مى دهم ندا دهنده اى بر فراز همه ى خلايق ندا دهد فلان پسرِ فلان از آزاد شده هاى خدا از آتش دوزخ است .


صفحه 211


موسى گفت : پاداش كسى كه صله ى رحم كند چيست ؟ فرمود : مرگش را به تأخير مى اندازم و سكرات موت را بر او آسان مى كنم ، و خزانه داران بهشت او را ندا مى كنند به سوى ما بيا و از هر درى كه خواستى وارد بهشت شو .

موسى گفت : پاداش كسى كه آزارش را از مردم نگاه دارد و نيكى و خيرش را به مردم برساند چيست ؟ فرمود : روز قيامت ، آتش به او ندا مى كند كه تو را بر من راهى نيست .

گفت : پاداش كسى كه با زبان و دلش تو را ياد كند چيست ؟ فرمود : موسى ! او را در قيامت در سايه ى عرشم قرار مى دهم و در حمايت خود مى گيرم .

گفت : پاداش كسى كه پنهان و آشكار آيات حكيمانه ات را تلاوت كند چيست ؟ فرمود : اى موسى ! چون برق بر صراط خواهد گذشت .

گفت : پاداش كسى كه بر آزار و سرزنش مردم چون وابسته به تو است صبر كند چيست ؟ فرمود : او را در برابر ترس هاى روز قيامت يارى مى دهم .

گفت : پاداش كسى كه چشم هايش از خشيت تو اشك بريزد چيست ؟ فرمود : چهره اش را از حرارت آتش دوزخ حفظ مى كنم و او را از روز فزع اكبر ايمنى مى دهم .

گفت : پاداش كسى كه به خاطر حياى از تو خيانت را ترك كند چيست ؟ فرمود : روز قيامت براى او ايمنى است .

گفت : پاداش كسى كه به اهل طاعتت محبت ورزد چيست ؟ فرمود : او را بر آتش دوزخ حرام مى كنم .

گفت : پاداش كسى كه مؤمنى را عمداً به قتل برساند چيست ؟ فرمود : روز قيامت به او نظر رحمت نمى اندازم و از لغزشش گذشت نمى كنم .

گفت : پاداش كسى كه كافرى را به سوى اسلام دعوت كند چيست ؟ فرمود : به او درباره ى هركسى كه بخواهد اجازه ى شفاعت مى دهم .


صفحه 212


گفت : پاداش كسى كه نمازهايش را به وقت بخواند چيست ؟ فرمود : درخواست هايش را به او عطا مى كنم و بهشتم را بر او مباح مى نمايم .

گفت : پاداش كسى كه وضويش را براى خشيت تو كامل و تمام انجام دهد چيست ؟ فرمود : او را روز قيامت برمى انگيزم در حالى كه ميان دو چشمش نورى است كه مى درخشد .

گفت : پاداش كسى كه روزه ى رمضان را به خاطر رضا و خشنودى تو بگيرد چيست ؟ فرمود : او را در قيامت در جايگاهى قرار مى دهم كه در آن ترسى نيست . . .(1) .

4 ـ سه توصيه حضرت حق به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)

كتاب خدا كه در مدت بيست و سه سال به تدريج به پيامبر اسلام نازل شد از ابتداى نزول تا پايان نزول ، همه ى مردم و بويژه پيامبر بزرگوار را به اجراى حسنات اخلاقى دعوت كرد .

قرآن مجيد امنيت و اعتبار و قيمت و ارزش انسان را پس از ايمان در گرو حسنات اخلاقى سپس كارهاى پسنديده دانست .

قرآن در ضمن توصيه هايش به پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) او را به سه حقيقت اخلاقى فرمان داد :

( خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ )(2) .

عفو و گذشت را فرا گير و به همه ى كارهاى نيك و پسنديده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امالى صدوق : 207 ، المجلس السابع و الثلاثون ، حديث 8 ; بحار الانوار : 13 / 327 ، باب 11، حديث 4.

2 ـ اعراف ( 7 ) : 199 .


صفحه 213


در توضيح آيه ى شريفه بايد گفت : خداى مهربان به پيامبر توصيه مى كند بى ادبى ديگران و بدى ها و آزارشان را نسبت به خود نديده بگير و در رفتارت با آنان سخت گيرى مكن و با آنان در حال مدارا باش و عذرشان را قبول كن و از آنان چيزى بيش از آنچه قدرت دارند مخواه .

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) اين توصيه را در تمام طول زندگيش به كار گرفت ، از بى ادبى مردمان گذشت كرد و بدى هاى آنان را به شخص خودش عفو فرمود و در هيچ شرايطى مدارا را از دست نداد و از احدى نسبت به خود انتقام نگرفت .

تفسير منهج الصادقين از حضرت صادق (عليه السلام) در ذيل اين آيه روايت مى كند :

خداى متعال پيامبرش را به اين آيه به مكارم اخلاق امر فرمود و در قرآن آيه اى نيست كه جامع تر از اين آيه بر مكارم اخلاق باشد(1) .

در روايتى آمده است : روزى كه اين آيه نازل شد پيامبر به امين وحى گفت : اين آيه چه مى گويد ؟ گفت : نمى دانم مگر اين كه بپرسم . به مقام قرب توجه كرد ، سپس گفت : اى پيامبر !

إنّ ربّكَ يَأمُرك أن تَصِل مَن قَطَعَك وَتُعطِى مَن حَرَمَك وَتَعفُو عَمن ظَلَمَك(2) ;

پروردگارت به تو فرمان مى دهد كه صله ى رحم كنى با كسى كه با تو قطع رحم كرده و عطا كنى به كسى كه تو را از عطايش محروم نموده و گذشت كنى از كسى كه بر تو ستم ورزيده است .

خذ العفو

عفو و گذشت اخلاق نيك و پسنديده ى خداست و بر بندگان است كه براى راحت خود و راحت ديگران اين خُلق پسنديده را از مولاى خود پروردگار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ منهج الصادقين : 4 / 154 .

2 ـ عوالى اللآلى : 2 / 137 ، المسلك الرابع ، حديث 378 ، ذيل آيه ى شريفه ى ( خُذ العَفوَ وَأْمُرْ بِالْعُرفِ ) .


صفحه 214


مهربان فرا گيرند و در هر موقعيتى به كار بندند .

در بعضى از احاديث قدسيه آمده كه خداى متعال مى فرمايد :

نَادَيتُمونِى فَلَبَّيتكُم ، سَأَلتُمُونِى فَاَعطَيتُكُم ، بَارَزتُمونى فَأمهَلتُكُم ، تَرَكتُمونِى فَرَعيتُكُم ، عَصَيتُمُونِى فَستَرتُكُم ، فَإن رَجعْتُم إلى قِبلْتُكُم وَإن أدبرتُم عَنّى انتَظرتُكُم(1) .

مرا خوانديد شما را اجابت كردم ، از من خواستيد به شما عطا نمودم ، با من به جنگ و مخالفت برخاستيد شما را مهلت دادم ، مرا واگذاشتيد شما را رعايت كردم ، مرا معصيت كرديد بر شما پوشاندم ، اگر به من باز گرديد شما را مى پذيرم و اگر از من روى بگردانيد به انتظار شما خواهم بود .

در حديثى آمده است :

إذا تَابَ الشيخ يقولُ الله عزّ وجلّ : الآن ! إذا ذَهَبت قُوّتُك وَتُقطّعَت شَهوَتُك ؟ بَلى أنا أرحَم الرّاحِمين ، بَلى أنا أرحَم الرّاحمين(2) .

هنگامى كه پيرمرد توبه كند خداى عزّ و جلّ مى فرمايد : اكنون كه قدرتت از دست رفته و ميل و شهوتت قطع شده توبه مى كنى ؟ توبه كن كه من مهربانترين مهربانانم ، آرى من مهربانترين مهربانانم .

راستى براى مردم چه زندگى خوشى و چه امنيت و راحتى و چه اعتبار و اعتمادى ظهور مى كند اگر همه متخلق به اخلاق حق شوند !!

از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده است :

المُؤمِنُ يَأخُذ مِن اللهِ خُلقاً حَسناً(3) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كشف الاسرار : 3 / 829 .

2 ـ كشف الاسرار : 3 / 830 .

3 ـ كشف الاسرار : 3 / 830 .


صفحه 215


مؤمن از خدا اخلاق نيكو فرا مى گيرد .

وأْمُرْ بالعرف

سپس آيه ى شريفه به پيامبر توصيه مى كند : مردم را به همه ى كارهاى نيك و پسنديده و آنچه را عقل سالم و خرد ناب ، شايسته مى داند فرمان ده .

وأعرض عن الجاهلين

در مرحله ى بعد مى گويد : از نادانان روى بگردان و با آنان وارد ستيز و مجادله مشو .

نادانان به خاطر سفاهت و پوكى و پستى و كم ظرفيتى ، هنگامى كه با بزرگان و اهل شخصيت و دعوت كنندگان به حق روبرو مى شوند ، سخن زشت مى گويند ، تهمت مى زنند ، سنگ اندازى در راه خدا مى كنند ، دهن كجى مى نمايند ، حق را به مسخره مى گيرند ; قرآن به پيامبر مى فرمايد در برخورد با اينان هم چون خود آنان وارد مبارزه با آنان مشو ، بلكه بردبارى و حوصله به خرج ده و شكيبايى پيشه كن و سخن و كارشان را ناديده بگير و با متانت و وقار از آنان اعراض كن كه اين گونه رفتار و منش هم در حفظ شخصيت تو مؤثر است و هم زمينه اى براى فرو نشاندن آتش خشم و حسد و تعصب نادانان و بيدار ساختن آنان است .

اصول فضايل اخلاقى

دانشمندان بزرگ و متخصصان علم اخلاق فرموده اند : اصول فضايل اخلاقى بر طبق اصول قواى انسانى در سه بخش خلاصه مى شود :

1 ـ عفت 2 ـ عقل 3 ـ غضب .


صفحه 216


1 ـ عقيده ى دانشمندان و حكماى الهى بر اين است كه همه ى فضايل نفسى چون مهرورزى ، فروتنى ، خشوع ، نيكوكارى ، گذشت و . . . مندرج در عفت است كه آيه ى شريفه ى ( خُذ العَفْو ) به اين حقيقت اشارت دارد .

2 ـ عنوان فضايل عقلى حكمت است ، و آن عبارت از آگاهى و بصيرت از قواعد زندگى سالم و دانستن واقعيات حيات و علم به حقوق فرد و جامعه و توجه به روابط انسانى متقابل است ، كه آيه ى شريفه در قسمت دوم آيه ( وَأْمُر بِالعُرْف ) به اين حقايق نظر دارد .

3 ـ تسلّط بر نفس در برابر قّوه ى غضبيه ، و حاكميت بر حالت خشم براى سالم ماندن ديگران از حملات اين ديو درونى كه نامش شجاعت است مندرج در ( اعرِض عَن الجاهِلين ) است . به همين خاطر مى گويند اين آيه جامع ترين آيه ى قرآن در بخش حسنات اخلاقى است و اگر فرد و خانواده و جامعه بر اساس واقعيات اين آيه عمل كند از شرّ دنيا و آخرت در امان خواهد ماند .

حضرت رضا (عليه السلام) در روايت بسيار مهمى مى فرمايد :

مؤمن ، مؤمن نيست مگر اين كه سه خصلت در او باشد : خصلتى از پروردگارش و روشى از پيامبرش و سنتى از ولىّ و رهبرش امام معصوم . اما از پروردگارش : خصلت پنهان داشتن سرّ و راز مردم در او باشد . خداى ( عزّ و جلّ ) مى فرمايد : « پروردگار داناى نهان است و اين نهان را براى احدى جز پيامبرى كه بپسندد آشكار نمى كند »(1) . و اما از پيامبرش : خصلت مداراى با مردم در او باشد ; خداى ( عزّ و جلّ ) پيامبرش را به مداراى با مردم فرمان داد و گفت : « ملازم عفو و گذشت باش و همه را به امور شايسته و پسنديده فرمان ده »(2) . و اما از ولى و رهبرش : صبر در راحت و رنج در او باشد ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جن ( 72 ) : 26 ـ 27 .

2 ـ اعراف (7) : 199 .


صفحه 217


خداى ( عزوجل ) مى فرمايد : « و در سختى و زيان و در هنگام جنگ شكيبايانند ; آنانند كسانى كه راست گفته اند و آنان همان پرهيزكارانند » .(1) .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

إنّ اللهَ أدَّبَ مُحَمّداً (صلى الله عليه وآله وسلم) فَأحْسَنَ تَأدِيبَهُ فَقالَ : خُذِ العَفْوَ وَأْمُر بِالعُرفِ وَأعْرِض عَنِ الجَاهِلِينَ(2) .

خدا پيامبرش را به ادب آراست و نيكو آراست و ادب اين بود كه به او فرمود : « ملازم گذشت باش و به امور شايسته و پسنديده فرمان ده و از نادانان روى بگردان » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اين روايت در مصادر مختلف با كمى اختلاف ذكر شده است :

عن مبارك مولى الرضا علي بن موسى (عليهما السلام) قال : لا يكون المؤمن مؤمنا حتى يكون فيه ثلاث خصال : سنة من ربه ، وسنة من نبيه ، وسنة من وليه ، فأما السنة من ربه : فكتمان سره ، قال الله جل جلاله ( عالِمُ الْغَيْبِ فَلاَ يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول ) وأما السنة من نبيه : فمداراة الناس ، فإن الله عز و جل أمر نبيه بمداراة الناس فقال : ( خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ ) وأما السنة من وليه ، فالصبر في البأساء والضراء ، يقول الله عز و جل ( وَالصّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَالضَّرّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ) .

كافى : 2 / 241، باب المؤمن وعلاماته، حديث 39; عيون اخبار الرضا : 1 / 256، باب 26، حديث 9 ; امالى صدوق : 329 ، المجلس الثالث والخمسون ، حديث 8 ; بحار الانوار : 24 / 39 ، باب 26 ، حديث 16 و . . .

2 ـ تهذيب : 9 / 397 ، باب من الزيادات ، حديث 24 ; اعراف ( 7 ) : 199 .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^