فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ

بقره ( 2 ) : 207

بخش دهم

روش پاكان در زندگى

دستورات اخلاقى خداى متعال به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)

پيامبر عزيز اسلام علاوه بر اين كه از سوى خدا در قرآن مجيد توصيه به حسنات اخلاقى شده ، در غير قرآن هم از جانب حق به حسنات اخلاقى سفارش شده است ، چنان كه در روايتى مى فرمايد :

أوصَانِى رَبّى بِتِسع : أوصانِى بِالإخلاصِ فِى السرّ وَالعَلانِيَةِ ، وَالعَدلِ فِى الرِّضا وَالغَضَبِ ، وَالقَصدِ فِى الفَقرِ وَالغِنى ، وَأن أعفُوَ عَمّن ظَلَمَنِى ، وَأعطِىَ من حَرَمَنى ، وَأصِلَ مَن قَطَعَنى ، وَأن يكونَ صَمتى فِكراً ، وَمَنطِقى ذِكراً ، وَنَظَرى عِبراً(1) .

پروردگارم مرا به نه چيز سفارش فرمود : سفارش كرد به اخلاص در نهان و آشكار ، و عدالت در حالت رضا و غضب ، و ميانه روى در هنگام فقر و ثروت ، و اين كه ببخشم آن كس را كه بر من ظلم كرد ، و عطا كنم به آن كه مرا محروم داشت ، و صله ى رحم كنم با آن كه از من قطع رحم كرد ، و اين كه سكوتم فكر ، و سخنم ذكر ، و نگاهم ديده ى عبرت باشد .

براى توجه بيشتر به اين سفارشات و درك كردن معانى و مفاهيم با ارزش اين توصيه هاى گرانبها از زبان ائمه ى اطهار (عليهم السلام) به توضيح مختصر هر يك از اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تحف العقول : 36 ; بحار الانوار : 74 / 140 ، باب 7 ، حديث 8 .


صفحه 222


وصايا مى پردازيم .

1 ـ اخلاص

باارزش ترين و مفيدترين و نجات بخش ترين عمل مؤمن ، عملى است كه با هيچ هدفى جز به دست آوردن خشنودى حق انجام نگيرد و مايه ى آن جز رضاى خدا چيزى نباشد و مدح و مذمت مردم در انجام يا تركش اثر نداشته باشد و از هر جهت خالص و بى غل و غش و پاك از همه ى شوائب براى خدا انجام گيرد .

مؤمن بايد با به كارگيرى معرفت و بصيرتش و با به ميدان آوردن اراده و همتش و با مواظبت كامل از رفتار و منشش پيوسته زبان قال و عملش به پيشگاه پروردگارش اعلام كند :

( إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ )(1) .

بى ترديد نمازم و همه ى عباداتم و حيات و مرگم فقط براى خدا ، پروردگار جهانيان است .

عبادت كننده بايد اين حقيقت را به خود تلقين كند كه : كدام چرخ در آسمان ها و زمين به اراده ى مردم مى چرخد ، كدام فعل و انفعالات در عرصه ى هستى به خواست مردم انجام مى گيرد ، كدام موجود به اراده ى مردم به وجود مى آيد و مى ميرد ، كدام كليد از كليدهاى بهشت و دوزخ به دست مردم است كه من عبادت و كار خيرم را براى خوشايند آنان و جلب نظرشان انجام دهم ؟!

اخلاص ورزيدن در همه ى كارها بويژه عبادت و طاعات از آثار سودمند فراوانى برخوردار است از جمله : رساندن انسان به مقام قرب و سبب پذيرفته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انعام ( 6 ) : 162 .


صفحه 223


شدن اعمال و نجات از دوزخ و راه يافتن به بهشت و به خصوص باز شدن چشمه هاى حكمت از قلب و جارى شدنش بر زبان ، چنان كه حضرت رضا (عليه السلام)از پدرانش از پيامبر اسلام روايت كرده است :

مَا أخلصَ عبدٌ للهِ عَزّ وَجلّ أربَعين صَباحاً إلاّ جَرَت يَنابِيعَ الحِكمةِ من قَلبِهِ عَلى لِسانِه(1) .

بنده اى چهل روز نسبت به خدا اخلاص نورزيد مگر اين كه چشمه هاى حكمت از قلبش بر زبانش جارى شد .

اسماعيل بن يسار مى گويد : از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدم مى فرمود :

إنّ رَبَّكُم لَرَحيمٌ ، يَشكُرُ القلِيلَ ; إنّ العبدَ لَيُصلِّى الركعتَيْنِ يُريدُ بِها وجهَ اللهِ فَيُدخِلهُ اللهُ بِه الجَنّةَ(2) .

همانا پروردگارتان مهربان است ، عمل اندك را پاداش مى دهد ، عبد دو ركعت نماز به خاطر خشنودى خدا به جا مى آورد ، خدا به سبب آن او را وارد بهشت مى كند .

حضرت امام جواد (عليه السلام) فرمود :

أفضلُ العِبادَةِ الإخلاَص(3) .

برترين عبادت اخلاص است .

و نيز حضرت امام عسكرى (عليه السلام) فرمود :

لَو جَعلْتُ الدُّنيا كُلَّها لُقْمَةً وَاحِدةً ولَقَمْتُها من يَعبُدُ اللهَ خَالِصاً لَرَأَيْتُ أنِى مُقَصِّرٌ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عيون اخبار الرضا : 2 / 69 ، باب 31 ، حديث 321 ; بحار الانوار : 67 / 242 ، باب 54 ، حديث 10 .

2 ـ بحار الانوار : 67 / 244 ، باب 54 ، حديث 16 .

3 ـ عدة الداعى : 233 ; بحار الانوار : 67 / 245 ، باب 54 ، حديث 19 .


صفحه 224


فى حقِّهِ(1) .

اگر همه ى دنيا را يك لقمه كنم و آن را در دهان كسى كه خدا را خالصانه عبادت مى كند بگذارم فكر مى كنم در حق او كوتاهى كرده ام !! »

حضرت صديقه ى كبرى فاطمه ى زهرا (عليها السلام) مى فرمايد :

مَن أصعَد إلى اللهِ خالِصَ عِبادَتِه ، أهبَط اللهُ عزّ وجلّ إليه أفضلَ مَصلَحَتِهِ(2) .

كسى كه عبادت خالصش را به سوى خدا بالا فرستد ، خداى ( عز و جل ) برترين مايه ى شايستگى و صلاحيت او را به سوى او فرود آورد .

سفارش پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به معاذ

پيامبر در ضمن روايتى بسيار مفصل ، به معاذ بن جبل براى خالص شدنش سفارشاتى دارند كه دانستنش بر همه ى مؤمنان واجب است . در بخشى از آن روايت به معاذ مى فرمايد :

زبانت را از بدگويى به برادران دينى ات و قاريان قرآن قطع كن ، گناهانت را بر عهده ى خود گير ، بر عهده ى برادران دينى ات بار مكن ، با زشت گويى از ديگران خود را از عيوب پاك مدار ، با پايين بردن برادرانت خود را بالا مبر ، با كارهايت ريا مكن ، با امور دنيايى و مادى آخرت نمايى نداشته باش ، در نشست و برخاستت فحش مده كه به خاطر اخلاق بدت از تو بپرهيزند ، در حالى كه كسى نزدت قرار دارد درِ گوشى با كسى حرف نزن ، بر مردم تكبّر نورز كه همه ى خوبى هاى دنيا از تو قطع مى شود ، وحدت مردم را به پراكندگى نينداز كه سگان دوزخ پاره پاره ات خواهند كرد . . .  .

معاذ مى گويد به پيامبر خدا گفتم : چه كسى طاقت اين خصلت ها را دارد ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجموعه ى ورام : 2 / 109 ; بحار الانوار : 67 / 245 ، باب 54 ، حديث 19 .

2 ـ عدة الداعى : 233 ; بحار الانوار : 67 / 249 ، باب 54 ، حديث 25 .


صفحه 225


فرمود : معاذ بر كسى كه خدا بر او آسان گيرد آسان است(1) .

در هر صورت اخلاص در نيت و عمل چه در پنهان و چه در آشكار از توصيه هاى بسيار مهم حضرت حق به رسول باكرامت اسلام و به همه ى امت است .

معناى اخلاص

هنگامى كه انسان در زندگى اش نسبت به همه ى امور ، خدا را مورد نظر قرار دهد و هر كار پسنديده اى را بدون توجه به مردم و تنها براى طلب خشنودى خدا انجام دهد ، خورشيد اخلاص از افق قلبش طلوع مى كند و اين اخلاص به هر كارى كه انجام مى دهد ، ارزشى فوق العاده مى بخشد و آن را به نقطه ى قبولى حق مى رساند و سبب ورود انسان به حيات طيّبه در دنيا و ورود به بهشت و رضوان الهى در آخرت مى گردد .

براى اين كه بدانيم آيا اخلاص در دل ما ظهور كرده است يا نه ، بايد تعريف و ستايش و مذمت و سرزنش مردم را نسبت به كار مثبت خود ملاك و معيار قرار دهيم ، اگر از تعريف و ستايش مردم خوشحال شويم و از مذمت سرزنش آنان رنجيده خاطر گرديم هنوز به مقام اخلاص دست نيافته ايم ، و اگر ستايش و سرزنش مردم براى ما تفاوتى نداشته باشد و هر ستايش و سرزنشى نسبت به حال ما يكسان باشد به توفيق حق به نقطه ى اخلاص رسيده ايم .

امام صادق (عليه السلام)در اين زمينه روايت بسيار جالب و كلامى حكيمانه به اين مضمون دارند :

لاَ يصيرُ العَبدُ عَبداً خالِصاً للهِ عَزّ وَجلّ حتّى يَصيرَ المَدحُ وَالذمُّ عِندَه سَواءٌ ; لاَِنّ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فلاح السائل : 124 ; بحار الانوار : 67 / 248 ، باب 54 ، حديث 20 .


صفحه 226


المَمدوحَ عِند اللهِ ( عَزّ وَجلّ ) لاَ يصيرُ مَذموماً بِذمِّهِم وَكَذلِكَ المذمومُ ، فَلاَ تَفرَحْ بِمدحِ أحد ; فَإنّه لاَ يزيدُ فِى منزِلَتِك عِندَ اللهِ ( عَزّ وَجلّ ) وَلاَ يُغنيكَ عَن المَحكومِ لَك وَالمَقدورِ عَلَيك(1) .

هيچ بنده اى به مقام اخلاص ، نسبت به بندگى خداى ( عزّ و جلّ ) نايل نمى شود مگر اين كه مدح و ستايش و مذمّت و سرزنش نزد او يكسان گردد ، زيرا انسانى كه نزد خدا مورد ستايش است با مذمت مردم مذموم نمى شود و كسى كه نزد خدا مذموم است با مدح مردم ممدوح نمى گردد ، هرگز به مدح مردم شادمان مشو ، زيرا مقام و منزلتت را نزد خدا نمى افزايد و آن حكم و مقدرى را كه درباره ى تو لازم شده از تو برطرف نمى كند .

مخلصين آن چهره هاى برجسته اى هستند كه با معرفت كامل راه زندگى را طى مى كند و با مقيد كردن هوا و شهوت به قيود الهى و ملكوتى عمر خود را با عمل كردن به دستورات و فرمان هاى حق مى گذرانند و ديگران را هم با نفس پاك و دم الهى خود به حقايق دعوت مى كنند .

از پيام سليمان به ملكه ى سبا استفاده مى شود كه آن حضرت بر اساس اخلاص و مقام نبوت خود ، به ملكه ى سبا اعلام مى كند كه هم اكنون برخيز و بيا ، من پيامبرم و كارى جز عمل به فرمان هاى حق و سر نهادن به پيشگاه ربّ و دعوت به سوى خدا ندارم ، من عامل مقيّد كردن هوا و شهوت به قيود الهيه ام نه شهوت پرست . اگر شهوتى دارم بر آن چيره ام نه اين كه اسير شهوت زيبارويان باشم ، ريشه ى وجودى ام مانند ابراهيم خليل و ديگر پيامبران بت شكنى است .

اگر روزى گذر ما به بتكده افتد ، نه تنها به بت سجده نمى كنيم بلكه بت در آن معبد پيش پاى ما به سجده مى افتد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سفينة البحار : 8 / 34 ، باب الميم بعد الدال ، النهى عن المدح .


صفحه 227


آرى ، چنين است آن چهره ى برجسته ى اخلاص و عمل  ، محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) و آن برده ى هوا و شهوت  ، ابوجهل ، هر دو گام به بتخانه گذاشتند ولى تفاوت زيادى است ميان آن دو گام !

پيامبر اسلام قدم در بتخانه گذاشت و بت ها همگى در برابرش روى زمين افتادند ، در حالى كه ابوجهل از اعماق جانش براى سجده ى بر بت ها سر به زمين ساييد .

اين جهان كه نام ديگرش شهوت سراست بتخانه اى است كه آشيانه ى هر دو گروه متضاد پيامبران و كفّار است ، با اين تفاوت كه شهوت ، برده ى پاكان اولاد آدم است ، چنان كه آتش طلا را نمى سوزاند تا تبديل به خاكسترش كند هم چنان شهوت نمى تواند پاكان اولاد آدم را بسوزاند و تباهشان سازد(1) .

اخلاص بى نظير امام مخلصان

دشمنان خدا و پيامبر و مخالفان حق و حقيقت هنگامى كه از متوقف كردن دعوت رسول اسلام مأيوس شدند ، تصميم گرفتند از چهل قبيله ى پرقدرت عرب چهل نفر را براى كشتن پيامبر استخدام كنند تا در تاريكى شب دزدانه به خانه ى حضرت هجوم برند و او را از ميان بردارند تا قريش براى خونخواهى از آن حضرت نتواند در برابر چهل قبيله مقاومت كند و در نتيجه آن خون پاك و پرقيمت پايمال گردد .

پيامبر اسلام از جانب حضرت حق مأمور به هجرت شد . داستان هجرت و اجتماع كافران را براى كشتنش با على (عليه السلام) كه در آن زمان بيش از بيست سال از عمر مباركش نگذشته بود در ميان گذاشت و از او دعوت كرد كه براى حفظ حالت طبيعى خانه در بسترش بخوابد تا او بتواند از مكه به مدينه برود و دعوتش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شرح مثنوى معنوى : 10 / 26 .


صفحه 228


را براى نجات مردم از كفر و شرك و گناه و فساد ادامه دهد .

على (عليه السلام) جانش را نثار خدا كرد و وجودش را به طاعت خدا فروخت و براى بذل كردن خون مباركش براى رهايى پيامبر از شرّ دشمنان اعلام آمادگى كرد .

او با اين نيت در بستر پيامبر آرميد . دشمنان خانه را محاصره كردند و منتظر فرصت ماندند تا ناجوانمردانه به آن بستر هجوم كنند و نيت شوم خود را عملى سازند .

اگر چنين داد و ستدى اتفاق نمى افتاد ، تبليغ دين ناتمام مى ماند و جان پيامبر در معرض خطر قرار مى گرفت و براى هميشه چراغ دين خاموش مى شد و حسودان نابكار و دشمنان غدّار به اهداف شوم خود دست مى يافتند !

دشمنان ، اوّل طلوع سپيده به خانه هجوم بردند . وقتى على را ديدند كه در برابر آنان مقاومت كرد پراكنده شدند و از كشتن او منصرف شدند ; تدبيرشان نابود شد و خانه ى خيالات باطلشان فرو ريخت و به يأس و نااميدى دچار گشتند و آرزوهايشان بر باد رفت . پيامبر به سلامت به مدينه رفت و امور دين نظام گرفت و چراغ اسلام ابدى شد و بناى ايمان به استوارى رسيد و شيطان به بند شكست افتاد و كافران و مشركان خوار شدند و اين فضيلت و كرامت ـ كه احدى را در عالم هستى در آن شركت نيست ـ براى اميرالمؤمنين حضرت على (عليه السلام) ثبت شد و اين آيه ى شريفه براى نشان دادن اخلاص آن امام مخلصان نازل گشت(1) :

( وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جريان ليلة المبيت و نزول اين آيه شريفه در شأن حضرت اميرالمؤمنين على بن أبى طالب (عليه السلام) در مصادر شيعه و سنى به نحو اجمال يا تفصيل ذكر شده است : تفسير كبير ( فخر رازى ) : 6 / 223 ; مجمع البيان : 2 / 390  ; تفسير عياشى : 1 / 101 ، حديث 292 ; تفسير برهان : 2 / 150 ; تفسير فرات : 65 ، حديث 32 ; تفسير قمى : 1 / 70 ; تفسير الميزان : 2 / 148 ; امالى طوسى : 446 ، حديث 996 ; روضة الواعظين : 1 / 104 ; ارشاد مفيد : 1 / 51 .


صفحه 229


بِالْعِبَادِ )(1) .

كس ديگر از مردم براى جشن خشنودى خدا جان خويش را فدا كند . خدا بر اين بندگان مهربان است .

در اين بيع وشرا وخريد وفروش وداد وستد، فروشنده اميرالمؤمنين(عليه السلام)، خريدار خدا ، جنس جان ، و قيمت نه بهشت بلكه رضا و خشنودى خدا بود و شايد معناى ( وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ ) اين باشد كه من با آفريدن على و اين كارى كه او در آن شب انجام داد زمينه ى استوارى دين و رساندن رحمتم را براى شما فراهم آوردم ! و از طريق وجود على راه نجات از مهالك و جاده ى رسيدن به سعادت ابد را براى شما آماده ساختم .

اخلاص بنا كننده ى مسجد گوهرشاد

اين مسجد در زمان شاهرخ ميرزا به وسيله ى زنى باكرامت كنار حرم حضرت امام رضا (عليه السلام) ساخته شد . شبانه روز چند هزار نفر در آن نماز واجب و مستحب مى خوانند و صدها نفر از مواعظ و سخنرانى هايى كه عالمان ربّانى ايراد مى كنند استفاده مى نمايند ، و ده ها نفر كنار كرسى فقه و اصول و تفسير علماى بزرگ بهره ها مى برند و ميليون ها نفر به هنگام ازدحام زائران رو به حرم حضرت رضا در آن مكان شريف زيارت مى خوانند و اين همه حكايت از اخلاص سازنده ى آن دارد ; زيرا اگر اخلاص او نبود اين همه سود معنوى از آن چشمه ى زلال ملكوتى جارى نمى شد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 207 .


صفحه 230


جوشش اخلاص از پاكدلى گمنام

عالمى بزرگوار و صاحب نفسى بردبار برايم حكايت كرد : اهل خيرى ، كريم بزرگوارى مسجدى را در محلّى مورد نياز بنا كرد و آن را براى اقامه ى نماز و مجالس مذهبى آماده نمود ، ولى از اين كه آن را بر اساس علاقه اش به جاى گليم و موكت مفروش به فرش هاى قابل توجه كند به خاطر كمبود مال بازماند .

خادم مسجد گفت : شبى به منزل يكى از اقوامم كه فاصله اى بسيار دور با مسجد داشت مهمان بودم ، به خاطر گذشتن وقت نتوانستم به مسجد بازگردم ، نزديك اذان صبح جهت آماده كردن مسجد براى نماز جماعت به مسجد بازگشتم ، ديدم به جاى قفل درب زنجيرى به آن بسته شده ، به نظرم آمد دزدى به مسجد زده و آنچه را توانسته برده ، وقتى وارد مسجد شدم و چراغ ها را روشن كردم ديدم تمام محوطّه ى نمازخانه با فرش هاى دست بافت شهر مشهد مفروش شده و چندين جعبه و كارتن كه محتوى انواع ظروف جهت پذيرايى از چند صد نفر است در گوشه ى مسجد قرار دارد و نامه اى به اين مضمون روى يكى از جعبه ها نهاده شده : اى خادم ! چند شب بود مسجد را زير نظر داشتم تا شب گذشته ديدم مسجد را رها كردى و رفتى ، با استمداد از حق تمام شبستان را فرش كردم و اين ظروف را براى مصرف در مجالس مذهبى محرم و صفر و افطار ماه رمضان آوردم ; اگر بخواهى مرا بشناسى كه كيستم و از كجايم ، قيامت از محضر حق بپرس ، اگر صلاح بود مرا معرفى مى كند ، اگر صلاح نبود معرفى نمى نمايد و من اين كار را در دنيا فقط براى رضاى محبوب انجام دادم و بس !!

اخلاص ، مرتفع ترين قله ى معنويت

قرآن مجيد مردم را از نظر عقايد و اعمال به چهار دسته تقسيم كرده است :


صفحه 231


مؤمن ، مشرك ، كافر ، منافق .

مؤمن انسانى است كه باورهايش بر اساس حق و اعمالش پاك و همراه با نيت صادقانه و براى هميشه اهل نجات و سعادت است .

مشرك انسانى آلوده باطن است كه باورهايش شرك آلود و اعمالش ناخالص است ، و اگر توبه نكند براى هميشه دچار شقاوت و عذاب اليم است .

كافر موجودى است كه باورهايش بر اساس گمان باطل و خيال فاسد و اعمالش شيطانى و براى هميشه اگر به خدا رجوع نكند بدبخت و خوار و اهل آتش است .

و منافق آلوده قلبى است كه از نظر قرآن از مشرك و كافر بدتر و عذابش دردناك تر و منزلتش از همه ى موجودات پست تر است . ولى قرآن مجيد مى گويد اگر منافق توبه ى واقعى كند و مفاسد گذشته اش را اصلاح نمايد و به خدا تمسّك جويد و عبادتش را براى خدا خالصانه انجام دهد از گروه مؤمنان محسوب خواهد شد و به اجر عظيم خواهد رسيد .

( إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الاَْسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً * إِلاَّ الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلّهِ فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْراً عَظِيماً )(1) .

بى ترديد منافقين در گودترين و پست ترين جايى از آتش دوزخند ، و براى آنان ياورى نخواهى يافت ، مگر كسانى كه توبه كنند ، و ظاهر و باطن خود را اصلاح نمايند و به خدا تمسّك ورزند ، و عبادتشان را براى خدا خالص نمايند ، اينان در نتيجه با مؤمنان خواهند بود ، و خدا به زودى مؤمنان را پاداش بزرگ خواهد داد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نساء ( 4 ) : 145 ـ 146 .


صفحه 232


با خالصان باش

خداى متعال از اين كه ثروتمندان و صاحبان مال و جاه و زر و زيور نمى پسندند پيامبر بزرگ اسلام با فقيران مؤمن و تهيدستان پاك دل و خالصان مطيع حق نشست و برخاست داشته باشد و آنان را در محضر مباركش بپذيرد ، اظهار نفرت كرد و خواسته ى بى جاى آنان را مردود شمرد ، و در آيه اى بسيار بسيار مهم وظيفه ى پيامبر عزيز اسلام را در رابطه با آن چهره هاى نورانى و آن آلوده دلان بيان داشت :

( وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلاَ تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً )(1) .

با آنان باش كه پيوسته پروردگارشان را در شب و روز عبادت مى كنند و تنها خشنودى و رضاى او را مى خواهند و ديده از آنان برمگير و روى از آنان برمتاب و از كسى كه دلش را از قرآنم و يادم بى خبر كرده ام و هواى نفسش را پيروى مى كند و سراسر زندگى اش زياده روى است پيروى مكن .

خدا و شيطان

پيامبر بزرگ اسلام در روايتى بسيار باارزش آنچه خوبى از انسان صادر مى شود و شرايط لازم در آن جمع است خالص و پاك براى خدا مى داند و آنچه زشتى از آدمى سر مى زند گرچه صورتى حق به جانب داشته باشد از شيطان به حساب مى آورد ; او مى فرمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كهف ( 18 ) : 28 .


صفحه 233


يَا أيُّها النّاسُ إنَّما هُو اللهُ وَالشَّيطانُ وَالحقُّ وَالبَاطِلُ وَالهُدَى وَالضَّلالَةُ وَالرُّشْدُ وَالغَىُّ وَالعاجِلَةُ وَالآجِلَةُ وَالحَسناتُ وَالسَّيِّئاتُ ، فَما كَانَ مِن حَسَنات فَللهِِ وَما كَانَ مِن سَيِّئات فَلِلشَّيطانِ لَعَنهُ اللهُ(1) .

اى مردم خدا و شيطان و حق و باطل و هدايت و گمراهى و رشد و بيراهه ، دنيا و آخرت ، خوبى ها و بدى ها ، پس آنچه از خوبى هاست براى خداست و آنچه از بدى هاست براى شيطان است كه لعنت خدا بر او باد .

2 ـ عدالت در خشنودى و خشم

پيامبر اسلام مى فرمايد : ديگر حقيقتى را كه حضرت حق به من سفارش فرمود رعايت كنم اين است كه به هنگام خشنودى و خشم ، عدالت را در مورد همگان رعايت كنم و از افراط و تفريط در برخورد با مردم بپرهيزم .

گاهى ممكن است انسان در هنگام خشنودى و رضايت ، و زمان خشم و غضب دچار افراط يا تفريط در عمل و اخلاق و بويژه در تعريف و ستايش يا مذمت و سرزنش يا داورى و قضاوت شود . سفارش حضرت حق اين است كه چه هنگام خشنودى و چه زمان خشم و غضب از افراط و تفريط بپرهيزيد و عدالت را در امورى كه كنار اين دو حالت بايد لحاظ نماييد ، مراعات كنيد .

مردم در پاره اى از امور به فرامين حق بويژه در مسأله ى داورى و قضاوت و شهادت و گواهى به سود و زيان طرفين نزاع ، به سبب خشنودى از كسى كه با او نسبت دارد و خشم بر طرف ديگر ، دچار افراط و تفريط مى شوند و از اين ناحيه حقّى را از صاحب حقّى پايمال و حرامى را در اختيار طرف ديگر قرار مى دهند و زمينه ى خشم خدا را براى خود فراهم مى آورند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 2 / 15 ، باب اخلاص ، حديث 2 .


صفحه 234


قرآن مجيد مردم را دعوت مى كند كه در همه ى شرايط و در همه ى حالات چه در داورى ميان مردم ، چه در مرحله ى گواهى و شهادت و چه در هنگام حكومت و چه در وقت سخن گفتن و چه در برخورد با همسر و فرزند ، عدالت را رعايت كنند و از افراط و تفريط بپرهيزند :

( إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ )(1) .

خدا به عدالت و نيكى نمودن و بذل و بخشش به خويشاوندان فرمان مى دهد و از زشتى ها و منكرات و تجاوز نهى مى كند و شما را همواره موعظه مى كند تا متذكّر حقايق شويد .

( يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْم عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى . . . )(2) .

اى مؤمنان قيام كننده به تكاليف و وظايف براى خدا باشيد و نسبت به ملت هاى ديگر گواه عدالت و انصاف ، و نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن بدارد كه عدالت نورزيد ، عدالت به خرج دهيد كه عدالتورزى به تقوا نزديك تر است .

ثمره ى عدالت

روايات اهل بيت (عليهم السلام) در بيان ارزش عدالت و سفارش به عدالت و پاداش عدالت و سود دنيايى و آخرتى عدالت مطلبى را فروگذار نكرده است .

امام هشتم (عليه السلام) از پدرانش از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت مى كند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نحل ( 16 ) : 90 .

2 ـ مائده ( 5 ) : 8 .


صفحه 235


مَن عَامَلَ النّاسَ فَلَم يَظْلِمْهُم وَحَدَّثَهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُمْ وَوَعَدَهُمْ فَلَمْ يَخْلِفْهُمْ ، فَهُوَ مِمَّن كَمُلَتْ مُروَّتُهُ وَظَهَرتْ عِدالَتُه وَوَجَبَتْ اُخوَّتُهُ وحَرَّمَتْ غَيبَتُهُ(1) .

كسى كه با مردم داد و ستد كند و به آنان ستم نكند و در سخن گفتن با آنان دروغ نگويد و در وعده دادن به آنان تخلّف نورزد از كسانى است كه جوانمردى اش كامل شده و عدالتش آشكار گشته و برادرى اش واجب و غيبتش حرام است .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره ى عدالت و انسان عادل و عدالتورزى مى فرمايد :

العَدْلُ قِوامُ الرَّعِيَّةِ وجَمالُ الوُلاةِ(2) .

عدالت پشتيبان و نگاهبان رعيت و زينت حاكمان است .

العدلُ إنّك إذا ظُلِمتَ انصَفْتَ وَالفَضل إنّك إذا قَدرتَ عَفَوْتَ(3) .

عدالت اين است كه هرگاه مورد ستم قرار گرفتى نسبت به ستمكار انصاف ورزى و احسان و نيكى اين است كه هرگاه قدرت يافتى گذشت كنى .

اِسْتَعِنْ عَلَى العَدلِ بِحُسْنِ النِيّةِ فِى الرَّعيَّةِ وَقِلَّةِ الطَّمَعِ وَكَثْرَةِ الوَرَعِ(4) .

در ميان رعيت به نيت نيك و كمى طمع و فراوانى تقوا و پارسايى ، بر عدالتورزى كمك بخواه .

إنّ العدلَ مِيزانُ اللهِ سُبحانَه الَّذِى وَضَعَه فِى الخَلقِ وَنَصَبَه لاِقامَةِ الحقّ ، فَلا تُخالِفْه فِى مِيزانِه وَلاَ تُعارِضْه فِى سُلطانِه(5) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عيون اخبار الرضا : 2 / 30 ، باب 31 ، حديث 34 ; بحار الانوار : 1 / 1 ، باب 39 ، حديث 1 .

2 ـ غرر الحكم : 340 ، حديث 7757 ; هداية العلم : 380 .

3 ـ غرر الحكم : 446 ، مدح العدل ، حديث 10207 ; هداية العلم : 380 .

4 ـ غرر الحكم : 341 ، الفصل الثالث ، حديث 7795 ; هداية العلم : 380 .

5 ـ غرر الحكم : 99 ، الفصل الاول ، حديث 1696 ; هداية العلم : 380 .


صفحه 236


عدالت ترازوى خداست كه آن را در خيمه ى حيات بندگانش نهاده و براى بپا داشتن حق نصب نموده ، پس با او در ترازويش مخالفت نكن و رو در روى قدرتش نايست .

شَيْئَانِ لاَ يُوزَنُ ثَوابُهُمَا : العَفوُ وَالعَدلُ(1) .

دو چيز است كه پاداش آنها وزن شدنى نيست : گذشت و عدالت .

مَن طابَقَ سِرَّه عَلانِيَّتَه وَوافَقَ فِعلَه مَقالَتَه ، فَهُو الَّذِى أدّى الأمانَةَ وَتَحقَّقَت عدالَتُه(2) .

كسى كه نهانش با آشكارش يكى باشد و كردارش با گفتارش موافق باشد ، امانت را ادا كرده و عدالتش محقق گشته .

وسُئِل عن صِفةِ العَدل مِن الرَّجُل فَقال (عليه السلام)  : إذَا غضّ طَرفُه عَنِ المَحارمِ وَلِسانُه عَنِ المَآثِم وَكَفّه عَنِ المَظالِم(3) .

هنگامى كه ـ از حضرت صادق (عليه السلام) ـ در رابطه با نشانه هاى عادل پرسش شد پاسخ دادند : عادل كسى است كه ديده از حرام فرو پوشد و زبان از گناهان مربوط به زبان حفظ كند و دست از ستم ورزى باز دارد » .

3 ـ ميانه روى به هنگام توانگرى و تهيدستى

نعمت هايى كه از جانب خداى مهربان به انسان عنايت شده ، بايد در امورى هزينه شود كه مورد رضاى خداست . انسان مالك حقيقى نعمت ها نيست بلكه نعمت ها امانت هاى الهى هستند كه جهت اداره ى امور زندگى در اختيار انسان قرار گرفته و انسان اين آزادى را ندارد كه هركجا و هرگونه كه خواست نعمت را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غرر الحكم : 446 ، مدح العدل ، حديث 10214 ; هداية العلم : 382 .

2 ـ غرر الحكم : 211 ، لا تقل ما لا تعرف ، حديث 4069 ; هداية العلم : 382 .

3 ـ تحف العقول : 365 ; مستدرك الوسائل : 11 / 317 ، باب 37 ، حديث 13141 .


صفحه 237


هزينه كند .

قرآن و روايات براى خرج كردن نعمت مواردى را مقرر كرده اند كه انسان موظف است ، هزينه كردن نعمت را در آن موارد رعايت كند تا سلامت خانواده و جامعه حفظ شود و نيز شايسته ى پاداش حق در دنيا و آخرت گردد .

هزينه كردن نعمت ها در غير موارد مقرّر شده ، ضايع كردن نعمت و تلف نمودن آن و ولخرجى و بيهوده كارى و گناه و معصيت ، و به تعبير قرآن مجيد اسراف و تبذير است ; و هزينه كردن آن در موارد مقرّر شده ميانه روى و دورى جستن از افراط و تفريط و پاك ماندن از اسراف و تبذير است .

در رابطه با زشتى اسراف كه ولخرجى و زياده روى در هزينه كردن است و تبذير كه بر باد دادن نعمت و تلف نمودن آن است ، همين بس كه خداى بزرگ در قرآن مجيد اعلام كرده كه مسرفان را دوست ندارد و تبذير كنندگان برادران شيطان هايند :

( وَلاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ )(1) .

از اسراف بپرهيزيد زيرا خدا اسراف كنندگان را دوست ندارد .

( إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً )(2) .

بى ترديد برباد دهندگان مال و تلف كنندگانش برادران شيطان هايند و شيطان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس است .

از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده است :

لِلمُسْرِفِ ثَلاثُ عَلامَات : يَأكُلُ مَا لَيْسَ لَهُ وَيَلْبِسُ مَا لَيْسَ لَهُ وَيَشْتَرِى مَا لَيْسَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انعام ( 6 ) : 141 .

2 ـ اسراء ( 17 ) : 27 .


صفحه 238


لَهُ(1) .

براى اسراف كار سه نشانه است : آنچه را شأن او نيست مى خورد و آنچه را در خور او نيست مى پوشد و آنچه را سزاوار او نيست مى خرد .

امام صادق (عليه السلام) در روايتى مفصل مى فرمايد : ثروت و مال و مالكيتش ويژه ى خداست كه آن را نزد انسان به امانت گذاشته و به او اجازه داده تا بر اساس ميانه روى بخورد و بياشامد و بپوشد و ازدواج كند و بر مركب سوار شود و پس از اين امور به تهيدستان مؤمن سود رساند و به وسيله ى آن پريشانى و پراكندگى زندگى آنان را سر و سامان دهد ; پس كسى كه مال را اين گونه هزينه كند حلال خورده و حلال آشاميده و حلال سوار شده و حلال ازدواج كرده است و اگر جز اين عمل كند ، آن مال بر او حرام است . سپس فرمود : اسراف نكنيد ; زيرا خدا اسراف كاران را دوست ندارد . آيا به نظرت رسيده كه خدا انسان را نسبت به مالى كه در اختيارش قرار داده امين شمرده كه مركبى را به ده هزار درهم مى خرد در صورتى كه مركبى بيست درهمى براى او كافى است ، و خدمتكارى را كه به هزار دينار خريده در حالى كه خدمتكارى به قيمت بيست دينار براى او بس است . حضرت فرمود : اسراف كارى نكنيد كه خدا مسرفان را دوست ندارد(2) .

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در كلمات قصارش مى فرمايد :

الإسرافُ مَذمومٌ فِى كُلِّ شَىء إلاّ فِى أفعالِ البِرِّ(3) .

اسراف و زياده روى در هر چيزى نكوهيده است مگر در كارهاى خير .

ألا وَإنَّ إعطاءَ هَذَا المالِ فِى غَيرِ حَقِّهِ تَبذيرٌ وَإسرافٌ(4) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خصال : 1 / 97 ، حديث 45 ; بحار الانوار : 72 / 303 ، باب 78 ، حديث 1 .

2 ـ بحار الانوار : 72 / 305 ، باب 78 ، حديث 6 .

3 ـ غرر الحكم : 359 ، الفصل الاول ، ذم الاسراف ، حديث 8120 ; هداية العلم : 278 .

4 ـ غرر الحكم : 359 ، الفصل الاول ، ذم الاسراف ، حديث 8121 ; هداية العلم : 278 ـ 279 .


صفحه 239


بدانيد كه پرداخت اين مال خداداده در غير محلّش تلف كردن و اسراف است .

عَلَيكَ بِتَرْكِ التَبذيرِ وَالإسرافِ وَالتَّخَلُّقِ بِالعَدلِ وَالإنصافِ(1) .

بر تو باد به رها كردن اتلاف مال و زياده روى در هزينه كردن آن و بر تو باد به آراسته شدن به عدالت و انصاف .

الإسرافُ يَفْنى الكَثِير(2) .

زياده روى ، مال فراوان را بر باد مى دهد .

امام باقر (عليه السلام) فرمود :

المُسرفونَ هُم الَّذينَ يَسْتَحِلّونَ المَحارِمَ وَيَسفِكونَ الدِّماء(3) .

اسراف كاران كسانى هستند كه حرام هاى الهى را حلال مى شمارند و به ناحق خون ريزى مى كنند .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

إنّ القصدَ أمرٌ يُحِبُّهُ اللهُ ( عزّ وجلّ ) ، وَإنّ السَّرَفَ يُبغِضُهُ حَتّى طَرْحَكَ النَّوَاةَ فَإنّها تُصلِحُ لِشىء ، وَحَتّى صَبَّكَ فَضْلَ شَرَابِك(4) .

ميانه روى كارى است كه خدا آن را دوست دارد ، و زياده روى را دشمن دارد تا آنجا كه هسته را دور اندازى در صورتى كه براى چيزى مفيد باشد ، و تا آنجا كه اضافه ى نوشيدنى ات را روى زمين بريزى ( در حالى كه تشنه اى را سيراب نمايد ! )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غرر الحكم : 359 ، الفصل الثانى ، ذم التبذير ، حديث 8138 ; هداية العلم : 278 ـ 279 .

2 ـ غرر الحكم : 359 ، الفصل الأول ، ذم الاسراف ، حديث 8119 ; هداية العلم : 278 ـ 279 .

3 ـ نور الثقلين : 1 / 621 .

4 ـ بحار الانوار : 68 / 346 ، باب 86 ، حديث 10 ; ميزان الحكمه : 5 / 2462 ، الاسراف ، حديث 8494 .


صفحه 240


4 ـ گذشت و چشم پوشى از كسى كه ستم ورزيده

از زيباييهاى بسيار مهم اخلاقى و حسنات باطنى ، گذشت و چشم پوشى از ستم قابل گذشتى است كه كسى از روى جهل و تعصّب و كينه و خشم و حسادت و تنگ نظرى به انسان روا داشته است .

بى ترديد هر انسانى در معرض كينه و خشم و حسد و تنگ نظرى خويشان و اطرافيان و آشنايان و ديگر مردمان است ، اگر بخواهد در مقام انتقام از آنان برآيد ، كه زيان و ضررش از ستمى كه ديده بيشتر است يا بايد گناهى چون گناه ستم كنندگان مرتكب شود تا زخم ستم ديدگى اش بهبود نسبى يابد . ولى اگر برابر با خواسته ى حق كه انسان را در قرآن مجيد به عفو و گذشت فرمان داده گذشت كند ، هم خشنودى خداى مهربان را جلب كرده و هم به پاداش عظيم حق دست يافته و هم از ضرر و زيان انتقام ـ كه محصول تلخ كينه و خشم است ـ در امان مانده است .

خداى عزيز در قرآن مجيد فرمان داده است :

( . . . فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ . . . )(1) .

گذشت كنيد و انتقام گرفتن را وا گذاريد تا خدا عقوبتش را براى خطاكار بياورد .

( . . . فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُـحْسِنِينَ )(2) .

از ايشان گذشت كن و انتقام گرفتن را وا گذار ، زيرا خدا نيكوكاران را دوست دارد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 109 .

2 ـ مائده ( 5 ) : 13 .


صفحه 241


( وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلاَ تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ )(1) .

و بايد گذشت كنيد و انتقام گرفتن را وا گذاريد ، آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد و خدا بسيار آمرزنده ى مهربان است .

( . . . وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ . . . )(2) .

خردمندان بدى را به وسيله ى خوبى دفع مى كنند .

( . . . وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ )(3) .

و اگر گذشت كنيد و از انتقام درگذريد و ببخشاييد ( مورد آمرزش قرار مى گيريد ) زيرا خدا بسيار آمرزنده ى مهربان است .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

ألا أدُلُّكُمْ عَلَى خَيرِ أخلاقِ الدُّنْيَا وَالآخرةِ ؟ تَصِل مَن قَطَعَك وَتُعْطِى مَن حَرَمَك وَتَعْفُو عَمَّن ظَلَمَك(4) .

آيا شما را بر بهترين اخلاق دنيا و آخرت راهنمايى كنم ؟ صله ى رحم با كسى كه از تو بريده و عطا كردن به كسى كه تو را از عطايش محروم كرده و گذشت از كسى كه به تو ستم ورزيده است .

پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

ينادى مناد يَومَ القِيامَةِ مِن بُطنانِ العَرْشِ : ألا فَليقُم كُلُّ مَن أجرهُ عَلىَّ . فَلاَ يَقومُ إلاّ من عُفِىَ عَن أخيه . . .(5) .

روز قيامت ندا دهنده اى از باطن عرش ندا مى دهد : آگاه باشيد كسى كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نور ( 24 ) : 22 .

2 ـ رعد ( 13 ) : 23 .

3 ـ تغابن ( 64 ) : 14 .

4 ـ كافى : 2 / 107 ، باب العفو ، حديث 2 ; بحار الانوار : 68 / 399 ، باب 93 ، حديث 2 .

5 ـ عدد القويه : 156 ; بحار الانوار : 68 / 403 ، باب 93 ، حديث 11 .


صفحه 242


پاداشش بر عهده ى من است برخيزد . پس برنمى خيزد مگر كسى كه از برادرش گذشت كرده است .

و نيز رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :

إنّ العَفوَ يَزيدُ صَاحِبَهُ عِزّاً فَاعْفُوا يُعِزَّكُمُ اللهِ(1) .

بى ترديد عفو و گذشت عزت دارنده اش را مى افزايد ، پس گذشت كنيد تا خدا شما را عزّت دهد .

روزى هفتاد بار گذشت كن

مردى به پيامبر اسلام عرضه داشت : خدمتكارى دارم كه گاهى اشتباه مى كند و زمانى كه كارى را به او واگذار مى كنم با نقص انجام مى دهد و چه بسا كارى را از او مى خواهم ولى انجام نمى دهد ، حدّ و مرز گذشت به چنين خدمتكارى چه اندازه است ؟ رسول اسلام فرمود : از طلوع آفتاب تا هنگام غروب ، حدّ و مرز گذشت از خدمتكارى كه اشتباه كرده يا سستى ورزيده ، هفتاد بار است !!

گذشت قيس بن عاصم

به احنف بن حيس گفتند : تو با اين كه عرب هستى چرا اين اندازه بردبار و آسان گير و باگذشتى ؟ در حالى كه بايد تندخو و خشن و تلخ باشى ! گفت : من درس گذشت و عفو را از قيس بن عاصم آموختم ، يك بار ميهمانش بودم به خدمتكارش گفت : غذا بياور . او غذا را در ظرفى سنگين وزن حمل كرد ، در راه ظرف غذا كه در حال جوشيدن بود از دستش رها شد و بر سر فرزند قيس افتاد و او را كشت . خدمتكار لرزه بر اندامش افتاد ولى قيس زير لب گفت : هيچ راهى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 2 / 121 ، باب التواضع ، حديث 1 ; بحار الانوار : 68 / 419 ، باب 93 ، حديث 49 .


صفحه 243


براى حلّ مشكل اين خدمتكار نمى يابم جز اين كه او را آزاد نمايم ; به او گفت : تو در راه خدا آزادى ، مى توانى هرجا كه خواستى بروى . سپس گفت : اگر او را نزد خود نگاه مى داشتم تا چشمش در چشم من بود خجالت مى كشيد ، بنابراين او را آزاد كردم تا هم در اضطراب نباشد و هم در حال شرمندگى به سر نبرد !

من هم مانند تو اشتباه مى كنم

عوف بن عبدالله خدمتكارى داشت كه هرگاه اشتباه مى كرد به او مى گفت : دقيقاً تو هم مانند آقا و مولايت عوف بن عبدالله هستى ، به همان صورت كه تو نسبت به مولايت كه من هستم اشتباه مى كنى من هم شبانه روز چند بار نسبت به مولايم اشتباه مى كنم . دو نفرى ما در اين زمينه يكى هستيم .

روزى خدمتكار مرتكب كارى شد كه عوف بن عبدالله به شدت خشمگين شد ، وى را صدا زد و گفت : امروز چنان مرا به خشم آوردى كه مى خواستم تو را به عقوبت سختى دچار كنم ، ولى به تو مى گويم در راه خدا آزادى كه حق زدن از من سلب شود ، برو كه خدا تو را به من سفارش كرده كه از تو گذشت كنم .

گذشت حضرت يوسف از برادران

برادران يوسف به خاطر حسدورزى به يوسف ، او را با حيله و تزوير از دامن پرمهر پدر و آغوش محبت وى جدا كردند و در بيابان كنعان پس از اين كه او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند ، پيراهن از بدنش درآوردند و او را به چاه انداختند ، ولى هنگامى كه در سفر سوم مصر او را شناختند و وى را در اوج قدرت و عظمت ديدند در برابر آن همه ستم جز اين جواب را ـ كه قرآن مجيد بيان داشته ـ نشنيدند :


صفحه 244


( . . . لاَ تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ )(1) .

امروز بر شما ملامت و سرزنشى نيست ، خدا شما را مورد مغفرت قرار مى دهد و او مهربان ترين مهربانان است .

گذشت امام سجّاد از كنيز خطاكار

امام از كنيزش خواست آب به روى دستش بريزد تا براى نماز آماده شود ، ناگاه آفتابه ى پرآب از دست كنيز رها شد و با سر حضرت سجاد (عليه السلام) برخورد كرد و سر آن حضرت را شكست . امام به جانب او سر برداشت . كنيز گفت : خدا مى گويد خشم خود را فرو خوريد . امام فرمود : خشم را فرو خوردم . كنيز گفت : و از مردم گذشت كنيد . حضرت فرمود : خدا از تو بگذرد . كنيز گفت : خدا نيكوكاران را دوست دارد . حضرت فرمود : برو كه براى رضاى خدا آزادى(2) .

گذشت شگفت انگيز پيامبر

امام باقر (عليه السلام) فرمود : زن يهوديّه اى را كه گوشت گوسفندى به زهر آميخته و به عنوان هديه خدمت رسول خدا آورده و آن جناب از آن تناول فرموده بود ، دستگير كردند و به محضر رسول خدا آوردند . حضرت به او فرمود : چه چيزى تو را به انجام اين كار واداشت ؟ گفت : نزد خود فكر كردم اگر پيامبر است اين گوشت زهرآلود به او زيان نمى رساند و اگر پادشاه است مردم از او راحت مى شوند . پيامبر او را بخشيد !!(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ يوسف ( 12 ) : 92 .

2 ـ بحار الانوار : 68 / 398 ، باب 93 . كنيز اين آيه ى قرآن را خواند ( وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الُمحْسِنِينَِ) ، آل عمران ( 3 ) : 134 .

3 ـ اصول كافى : 2 / 108 ، باب العفو ، حديث 9 ; بحار الانوار : 68 / 402 ، باب 93 ، حديث 9 .


صفحه 245


برخورد كريمانه با خدمتكار

امام صادق (عليه السلام) خدمتكارش را دنبال كارى فرستاد ، خدمتكار در بازگشت تأخير كرد ، امام به دنبال او رفت ، وى را در حال خواب يافت ، بالاى سرش نشست و به باد زدن او مشغول شد تا خدمتكار از خواب برخاست . حضرت فرمود : فلانى به خدا سوگند حق تو نيست كه هم شب بخوابى و هم روز ، شب براى خوابيدن حق تو است و روز براى انجام كار حق ماست(1) .

نصيحت امام سجاد (عليه السلام) به دلقكى بيكار

امام صادق (عليه السلام) روايت مى كند : دلقكى بيكار در مدينه بود كه اهل مدينه از دلقك بازى و سخنانش به خنده مى آمدند . روزى به مردم گفت : اين مرد مرا خسته و درمانده كرد ( منظورش حضرت على بن الحسين (عليه السلام) بود ) .

آن گاه به مردم خطاب كرد كه هيچ كارى از كارهاى من او را به خنده نياورده و به ناچار بايد ترفندى به كار گيرم تا او را بخندانم !

امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد : روزى على بن الحسين (عليهما السلام) در حالى كه دو نفر از غلامانش او را همراهى مى كردند از منطقه اى عبور مى كردند ، آن دلقك به سوى حضرت آمد و رداى مباركش را از پشت سرش ربود ، دو خدمتكار حضرت او را دنبال كردند و ردا را از دستش گرفته به جانب حضرت آوردند و به دوش مباركش انداختند . حضرت در حالى كه خود را از چشم انداز آن دلقك پنهان مى داشتند و ديده از زمين برنمى گرفتند به دو خدمتكارش فرمودند : اين چه اتفاقى بود كه رخ داد ؟ گفتند : مردى دلقك است كه مردم مدينه را مى خنداند و از اين راه نان مى خورد ! امام فرمود : به او بگوييد واى بر تو ! براى خدا روزى است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافى : 2 / 112 ، باب الحلم ، حديث 7 ; بحار الانوار : 68 / 405 ، باب 93 ، حديث 17 .


صفحه 246


كه در آن روز ، بيكاران و بيعاران زيان مى كنند(1) .

5 ـ عطا و بخشش به كسى كه تو را محروم نموده

اين برنامه ى بسيار زيباى اخلاقى از حقايق باارزشى است كه خداى مهربان به پيامبر بزرگوارش سفارش كرده است و ريشه در لطف و رحمت و كرامت حضرت حق دارد . چه بسا انسان به حوادثى تلخ مبتلا مى شود و روزگار از او روى بر مى تابد و بسيارى از درها به روى او بسته مى شود و مشكلات وى را در تنگنا قرار مى دهد و به نظر مى آورد كه اگر به فلان شخص كه از اقوام يا دوستان است مراجعه كند و آبرو مايه بگذارد و از او درخواست كمك نمايد او با روى باز از انسان استقبال مى كند و با چهره اى گشاده انسان را مى پذيرد و با بزرگوارى و كرم ، مالى را در جهت حل مشكل در اختيار قرار مى دهد . ولى وقتى به او مراجعه مى شود در حالى كه قدرت بر حلّ مشكل انسان دارد بر طبل مأيوس كردن انسان مى كوبد و آدمى را از خود مى راند و به عرصه ى محروميت از عطايش مى نشاند .

با چشيدن چنين زهر تلخى از دست او ، خداى مهربان فرمان مى دهد كه اگر چنين شخصى چون تو دچار مشكل شود و در تنگنا قرار گيرد و در حالى كه تو در گشايش و وسعت مالى قرار گرفته اى براى حلّ مشكلش به تو مراجعه كند ، تو آن روزى را كه در سختى و تنگدستى به او مراجعه كردى و او تو را از عطايش محروم ساخت مانع عطاى خود به او قرار مده ، بلكه با بى توجهى كامل در رابطه با حالت بخيلانه ى او ، دست عطايت را به سويش بگشا واو را به عرصه ى محروميت از لطف و احسانت منشان و با گشاده رويى و خوش خلقى از عطايت بهره مندش ساز .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امالى صدوق: 220، المجلس التاسع و الثلاثون، حديث 6; بحار الانوار: 68 / 424، باب 93، حديث 66.


صفحه 247


چنين كارى كه بايد گفت تلافى كردن بدى به خوبى است از زيباترين حالات اخلاقى و از نقاط قوّت روحى و از بهترين كارهاى انسان است .

بياييد ياران به هم دوست باشيم *** همه مغز ايمان بى پوست باشيم

نداريم پنهان ز هم عيب هم را *** كه تا صاف و بى غش به هم دوست باشيم

بود غيب ما و شهادت برابر *** قفا هم به طورى كه در روست باشيم

بود دوستى مغز و اظهار آن پوست *** چه حيف است ما حامل پوست باشيم

چو ما را به حق دوستى مى رساند *** بياييد با دوستى دوست باشيم

مكافات بد را نكويى بياريم *** اگر بد كنيم آن چنان كوست باشيم

بكوشيم تا دوستى خوى گردد *** به هر كو كند دشمنى دوست باشيم

نداريم كارى به پنهانى هم *** همين ناظر آنچه در روست باشيم

ز  اخلاق مذمومه دل پاك سازيم *** بر اطوار يارى كه خوشخوست باشيم

بود سينه ها صاف و دل ها منور *** چو آيينه كان مظهر روست باشيم(1)

احسان پيامبر به اهل مكه

پيامبر بزرگوار اسلام سيزده سالى كه در شهر مكه مردم را به هدايت الهى فرا خواند از ناحيه ى مردم دچار آسيب ها و رنج ها و بلاهاى گوناگونى شد .

برخى از يارانش را با شكنجه هاى گوناگون كشتند ، عده اى را از ديار و وطن آواره كردند ، گروهى را به شدت مورد آزار قرار دادند و از هر جهت به خود آن حضرت سخت گرفتند و او را به آزارهاى بدنى و روحى دچار ساختند ، تهمت جنون و سحر و دروغگويى به او زدند و بارها با سنگ و چوب به وى حمله كردند ، پس از مهاجرت به مدينه جنگ هاى سختى به او تحميل نمودند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فيض كاشانى ، ديوان اشعار ، غزل 611 .


صفحه 248


زمانى كه اسلام و اهلش در سايه ى قرآن به اوج قدرت رسيدند به فرمان پيامبر بى آن كه اهل مكه خبردار شوند مكه را محاصره كردند و با پيروزى ـ بدون خون ريزى ـ به مسجد الحرام درآمدند و همان سخنى را كه يوسف با برادرانش گفت ، به اهل مكه گفتند كه امروز هيچ ملامت و سرزنشى بر شما نيست برويد و راحت باشيد كه همه ى شما را آزاد نمودم ، سپس به اهل مكه با رويى گشاده احسان و نيكى كرد و بهترين درس اخلاق را به مردم جهان و بويژه به قدرتمندان آموخت !

6 ـ صله ى رحم با كسى كه با تو قطع پيوند نموده

مسأله ى صله ى رحم از مسائل بسيار مهمى است كه قرآن مجيد و روايات بر آن تأكيد فراوان دارند .

قرآن و روايات به انسان سفارش دارند كه اگر يكى از افراد خانواده ات با تو قطع پيوند كرد تو با او قطع رابطه مكن بلكه مسأله ى صله ى رحم را نسبت به او به كار بگير و از اين راه به تلطيف روح او كمك كن و وى را در بند لطف و محبت خود انداز .

در فصول گذشته ى اين نوشتار به بخشى از آيات و روايات صله ى رحم اشاره شد .




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^