مرگ و فرصت ها، ص: 363
مالى لنگ شدهايم، براى ادامه ساختن به اينجا كمك مىكنى؟ گفت: آرى. گفتم: چه وقت بيايم. گفت: همين الان. ممكن است تو كه آن طرفتر بروى، من بميرم.
پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله مىفرمايد: وقتى كار خيرى مىخواهيد بكنيد، همان وقت بكنيد، چون اگر تأخير بياندازيد، شيطان نمىگذارد.
مىگفت: دسته چكش را در آورد و گفت: بنويس. اين شخص بازارى قسم مىخورد در حاليكه اشك در چشمانش جمع شده بود، ما اول عدد را نوشتيم بايد بنويسيم دويست هزار ريال، قلم ما بيخودى چرخيد، نوشتيم: دو ميليون ريال، يعنى دويست هزار تومان. در حالى كه آنجا با بيست هزار تومان ساخته مىشد.
دو ميليون ريال را به حروف نوشتيم. گفت: بگذار خودش بخواند، و بعد خودش روى آن خط بكشد و پشت آن را پشتنويسى كند. اما گفت: من براى ابى عبدالله عليه السلام نگاه نمىكنم، فقط بده من امضا كنم. گفتم: حاجى! من مىخواستم بيست هزار تومان بنويسيم، اما اضافه نوشتم. گفت: هر چه كه نوشتى، امام حسين عليه السلام قلمت را گردانده و به تو هيچ ربطى ندارد.
مالك اصلى اموال
اين روحيهها فوق العاده پرقيمت است. اينها كسانى هستند كه فرصت مالى را در دوره عمر خود به زيباترين صورت غنيمت دانستند. ولى بيچاره و بدبخت شخص بخيل است كه نه پولى براى خدا داده، نه براى امام حسين عليه السلام، نه به يتيم و نه به فقير، نه زكاتى داده و نه خمسى. من نمىدانم كه او وقتى مىخواهد از اين دنيا برود، جواب خدا را چگونه مىخواهد بدهد؟ جواب حق پايمال شده خدا، پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله، ائمه اطهار عليهم السلام و يتيم را چگونه مىخواهد بدهد. آخر مالك اين پولها ما نيستيم. ما كه به دنيا آمديم، پابرهنه و لخت بوديم، وقتى كه مىميريم، باز لختيم، احترام مىكنند كه سه متر پارچه به ما مىپيچانند. ما مالك مال نيستيم.