فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مرگ و فرصت ها، ص: 330

مى‏خواهى؟ گفت: خيلى. گفت: فردا كه به نجف برگشتى، خانواده او را نيز براى پذيرش تو آماده كرده‏ام، برو تا دختر را به تو بدهند. بعد گفت: اما راجع به فقر، با ازدواج مقدارى وضعيت معاش تو بهتر مى‏شود، ولى تقدير تو اين است كه هميشه با فقر دست و پنجه نرم كنى تا فقيران را از ياد نبرى و در قيامت نيز درجه بالاترى در بهشت داشته باشى.

اگر كسى راه را بداند كه دردش را به چه كسى بگويد، درد را اضافه نمى‏كند و مى‏فهمد كه در زندگى دست در دست چه كسى بگذارد، و الا:

اين دغل دوستان كه مى‏بينى‏

مگسانند گرد شيرينى‏ «1»

تا جيب تو پول دارد، تا چهره ات زيبا است، تا مى‏توانند در كنارت شهوت رانى كنند، قربانت مى‏روند، اما تا جيب شما خالى شود و قيافه‏اى زيباتر از تو پيدا كنند، به قدرى بى‏وفا هستند كه رهايت مى‏كنند و مى‏روند.

فرمود: دختر را نيز براى تو آماده كرده‏ام، دل پدر و مادرش صاف شده و به تو مى‏دهند. مى‏ماند ندارى و فقرت. كليد گشودن مشكل فقر در دست خداست، ولى تا آخر عمر، چنين كليدى براى تو نساخته است. اين ندارى تا آخر عمر با تو هست.

هر كارى كنى جاده ثروت به روى تو باز نمى‏شود.

خوشى مؤمن در فقر و غنا

به كسى گفتند: حالت چطور است؟ گفت: خوش‏تر از من در كره زمين نيست.

گفتند: تو كه هزار نوع بدبختى دارى و هيچ چيز ندارى؟ گفت: همين باعث خوشى من است، اين را فهميده‏ام كه عامل خوشى من اين است كه ندارم.

ثروتمندى آمد تا از پيغمبر صلى الله عليه و آله مسأله بپرسد. فقيرى آمد و كنار او نشست تا با پيغمبر حرف بزند. ثروتمند تا ديد اين فقير با لباس پاره نشست، خود را كنار كشيد.

______________________________
(1)- سعدى.







گزارش خطا  

^