مرگ و فرصت ها، ص: 330
مىخواهى؟ گفت: خيلى. گفت: فردا كه به نجف برگشتى، خانواده او را نيز براى پذيرش تو آماده كردهام، برو تا دختر را به تو بدهند. بعد گفت: اما راجع به فقر، با ازدواج مقدارى وضعيت معاش تو بهتر مىشود، ولى تقدير تو اين است كه هميشه با فقر دست و پنجه نرم كنى تا فقيران را از ياد نبرى و در قيامت نيز درجه بالاترى در بهشت داشته باشى.
اگر كسى راه را بداند كه دردش را به چه كسى بگويد، درد را اضافه نمىكند و مىفهمد كه در زندگى دست در دست چه كسى بگذارد، و الا:
اين دغل دوستان كه مىبينى |
مگسانند گرد شيرينى «1» |
|
تا جيب تو پول دارد، تا چهره ات زيبا است، تا مىتوانند در كنارت شهوت رانى كنند، قربانت مىروند، اما تا جيب شما خالى شود و قيافهاى زيباتر از تو پيدا كنند، به قدرى بىوفا هستند كه رهايت مىكنند و مىروند.
فرمود: دختر را نيز براى تو آماده كردهام، دل پدر و مادرش صاف شده و به تو مىدهند. مىماند ندارى و فقرت. كليد گشودن مشكل فقر در دست خداست، ولى تا آخر عمر، چنين كليدى براى تو نساخته است. اين ندارى تا آخر عمر با تو هست.
هر كارى كنى جاده ثروت به روى تو باز نمىشود.
خوشى مؤمن در فقر و غنا
به كسى گفتند: حالت چطور است؟ گفت: خوشتر از من در كره زمين نيست.
گفتند: تو كه هزار نوع بدبختى دارى و هيچ چيز ندارى؟ گفت: همين باعث خوشى من است، اين را فهميدهام كه عامل خوشى من اين است كه ندارم.
ثروتمندى آمد تا از پيغمبر صلى الله عليه و آله مسأله بپرسد. فقيرى آمد و كنار او نشست تا با پيغمبر حرف بزند. ثروتمند تا ديد اين فقير با لباس پاره نشست، خود را كنار كشيد.
______________________________ (1)- سعدى.