مرگ و فرصت ها، ص: 291
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ» «1»
ملائكه سجده كردند، يعنى حاضر به قبول ذرّهاى ضرر نيستند، چون مىدانند كه گناه (سر پيچى از امر خدا) ضرر است و مىدانند كه ضرر گناه دامنگير خود گناهكار مىشود.
قرآن خيلى لذت دارد و هميشه آيات آن نو است، يعنى اگر صد بار آيهاى را براى مردم توضيح بدهم، باز بار صد و يكم، مىبينم كه مطلب نو و حرف جديدى دارد. قرآن خيلى عجيب است.
«لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»
زندگى فرشتگان يك كلمه است، كل عالم، كل خير و كل زيبايىها در همين يك كلمه است، از امر من روى برنمىگردانند، و همگى به امر من عمل مىكنند.
تمرّد ابليس از امر خدا
اين ورق دوم پرونده داستان آدم عليه السلام بود. اما سومين ورق در ارتباط با ابليس است. ابليس فرشته و از جنس ملائكه نبود، بلكه از جنس جن بود، ولى همنشين ملائكه بود، چون شش هزار سال مرا عبادت كرد. عبادت نادرستى نبود، بلكه همه عبادتهايش درست بود، اما با من درگير شد، چون به او گفتم:
«قالَ ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» «2»
من كه امر كردم: همه فرشتگان سجده كنند، همه ملائكه سجده كردند، مگر ابليس. تو چرا سجده نكردى؟ او در اينجا بر طبل منيّت زد؛ گفت: اين آدم را از خاك خلق كردى و خاك سرد و يخ است، اما ماده وجودى من از آتش و حرارت است،
______________________________ (1)- بقره (2): 34؛ «و [ياد كن] هنگامى كه به فرشتگان گفتيم: به آدم سجده كنيد، [پس] سجده كردند مگر ابليس كه سر پيچيد و تكبّر ورزيد و از كافران شد.»
(2)- اعراف (7): 12؛ «خدا فرمود: هنگامى كه تو را امر كردم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده نكردى؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش پديد آوردهاى و او را از گِل آفريدى.»