مرگ و فرصت ها، ص: 288
ضرر و زيان دارد و قابل جدا كردن نيست و اگر جدا شود، ديگر گناه نيست، يعنى عنوان گناه را ندارد.
همچنين اگر تمام جمعيت جهان دست به دست هم بدهند و بگويند: خدايا! ما همه مىخواهيم صد در صد سالم باشيم و هر چه خوبى در اين عالم هست، انجام دهيم، سرشت خوبىها نيز منفعت است و نمىشود از آن گرفت و منفعت خوبىها نيز شعور دارد و فقط در جيب انجام دهنده مىرود، در چنين صورتى، دستگاه پروردگار از خوبى خوبان، سودى نمىبرد.
اينجا محبت خدا مطرح است كه به آن دو فرمود:
به اين درخت نزديك نشويد، اگر مفهوم اين درخت را گستردهتر كنيم و معناى آن را وسعت دهيم و بگوييم: فرزند آدم! به درخت ربا، زنا، رشوه، ستم، غضب، دروغ و در كل، به درخت گناه نزديك نشو در ظاهر شيرين است، اما «فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ» اين حرف پروردگار است.
نهى خدا از باب محبت
اين محبت خدا به بندگان است كه: من به تو هشدار مىدهم كه اين خوردن، رفتن و نزديك شدن، ضرر دارد و ضرر آن متوجه خود تو است، نه من. پس در پرونده خدا مىخوانيم: خدا يعنى عاشق، محب، خيرخواه و دلسوز انسان، اينكه فرمود: نرو و نخور و حرف ابليس را گوش نده، ريشه در بخل ندارد، بلكه از باب محبت است، چون ممكن است كسى بگويد: خدايا! مگر تو بخيل هستى؟ اگر ما زنا كنيم، مشروب بخوريم، ربا بگيريم، چطور مىشود؟
مثل اين كه ما گريبان پدرى را بگيريم و بگوييم: با اين بچه چه كار دارى؟
نمىبينى دارد گريه مىكند؟ بىرحم! پدر نيز مىگويد: تند نرو، داد نكش، عصبانى نشو. من فقط يك كلمه به اين بچه گفتم: اين حبهاى كه دارى مىخورى شكلات