مرگ و فرصت ها، ص: 247
پيغمبر صلى الله عليه و آله جملهاى درباره قلب دارند؛ دل، طبع زير و رو شدن را دارد، مانند برگ درخت در بيابان كه به محض اين كه نسيم مىوزد، برگ زير و رو مىشود، «1» قلب نيز اين گونه است. قلب با سخن، محبت، تعليم و شركت در جلسات خوب زير و رو مىشود.
مگر اشخاص بد در عالم چگونه خوب شدند؟ با ديدن و شنيدن. مگر پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله با اجبار مردم عصر جاهليت را به آن مؤمنان واقعى تبديل كرد؟ پيغمبر زبان نرم به كار بست و آنها نيز گوش دادند و اين گونه قلب آنها زير و رو شد و هدايت شدند. قلب در مقابل زبانهاى هنرمند هدايت، زير و رو مىشود.
شما براى خانواده خود نرم و به صورت داستان از خوبىهاى اميرالمؤمنين عليه السلام تعريف كنيد، بعد از چند جلسه به او بگوييد: آيا على عليه السلام را دوست دارى؟ فوراً مىگويد: آرى، او انسان بزرگوارى است كه نمونه ندارد. وقتى كه مخزن وجود او را به على عليه السلام وصل كردى و او محب على عليه السلام شد، بعد، از اخلاق، حكومت، برخورد، تواضع و علم بى نظير على عليه السلام را براى او بيان كن و به او بگو: بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بالاتر از على عليه السلام در عالم وجود ندارد.
معرفى الگوى مناسب براى تربيت
زمانى كه على عليه السلام حكومت، قدرت، ارتش، خزانه و مملكت در دست او بود، شبى تنها بيرون شهر كوفه مىرفت، شخصى را ديد كه كنار مركب خود نشسته و باز نيز از روى مركب افتاده است. امام جلو آمد و سلام كرد. پرسيد: چرا اينجا نشستهاى؟ او كه على عليه السلام را نمىشناخت، نگاه كرد، ديد مردى است با پيراهن عربى وصله خورده. فكر كرد باربر و يا كارگر است.
گفت: بار اين مركب افتاده است و من نمىتوانم آن را بلند كنم، نشستهام كه ببينم آيا كسى مىآيد كه به من كمك كند. امام عليه السلام فرمودند: من تو را كمك مىكنم. مرد تا
______________________________ (1)- كنز العمال: 1/ 241، حديث 1210؛ «رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله: إنّما سُمِّىَ القَلبُ مِن تَقلُّبِهِ، إنّما مَثَلُ القلبِ مَثَلُ ريشَةٍ بالفَلاةِ تَعَلَّقَت فى أصلِ شَجَرةٍ تُقَلِّبُها الرِّيحُ ظَهرا لِبَطنٍ.»
كنز العمال: 1/ 243، حديث 1225؛ «رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ للّه تعالي فى الأرضِ أوانِىَ، ألا وهِى القُلوبُ، فَأحَبُّها إلَي اللّه، أرَقُّها وأصفاها وأصلَبُها؛ أرقُّها للإخوانِ، وأصفاها مِن الذُّنوبِ، وأصلَبُها فى ذاتِ اللّه.»
مستدرك الوسائل: 5/ 302، باب 15، حديث 5923؛ «عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ يَكُنْ لِأَحَدٍ قَلْبَانِ فَإِنَّ لِي قَلْبَيْنِ قَلْبٌ يَأْمُرُنِي بِأَنْ أُتَابِعَكَ وَ قَلْبٌ يَأْمُرُنِي أَنْ لَاأُتَابِعَكَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله أُعَلِّمُكَ شَيْئاً إِنْ أَنْتَ قُلْتَهُ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْكَ قَالَ بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قُلِ اللَّهُمَّ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنْتَ اللَّهُ وَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنْتَ الرَّحِيمُ أَسْتَعِينُكَ عَلَى عَدُوِّي فَاحْبِسْهُ عَنِّي بِمَا شِئْتَ.»
بحار الأنوار: 67/ 33- 39، باب 44، حديث 1؛ «أبي عبد الله عليه السلام قال ما من قلب إلا و له أذنان على إحداهما ملك مرشد و على الأخرى شيطان مفتن هذا يأمره و هذا يزجره الشيطان يأمره بالمعاصي و الملك يزجره عنها و هو قول الله عز و جل عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ.»