مرگ و فرصت ها، ص: 218
اگر خدا بخواهد اينجا به او جريمه بدهد، نهايت جريمهاش اين است كه او را بكشند. اين «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» مىشود «1»؛ يكى برابر يكى، اما بقيه بيست ميليون نفر چطور؟ قتل آنها جريمه ندارد؟ اين ظلم است و خدا در قرآن مىفرمايد:
«وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» «2»
خداى متعال مىفرمايد: من يار مظلوم هستم، هر كه مىخواهد باشد.
«فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» «3»
معاويه، اين همه مظلوم را كشت، هيتلر يازده سال بر آلمان حكومت داشت و حدود سيزده ميليون نفر را بىعلت كشت. رضاخان، صدام، آمريكا با بمب اتمى در ژاپن، عموى ناصرالدين شاه كه استاندار كردستان و شيراز بود، به نام فرهاد ميرزا «4» در احوالات خودش نوشته است: من در ايامى كه در كردستان و فارس بودم، هفتصد نفر را كشتم. يا دزدىهايى كه چند ميليارد اموال مملكت را مىبرند.
3- انتقام خدا از ظالم
اين دلهاى سوخته را چه كسى بايد جواب بدهد؟ تمام نظام هستى، نظام حكمت و عدالت است. نمىشود كه فقط خيمه حيات بشر ظلم باشد و كسى كار به ظالم نداشته باشد؟ اصلًا چنين چيزى نمىشود كه ما صد در صد جداى از نظام هستى باشيم و هيچ جا ظلم نباشد و هر چه ظلم شود، كسى كارى به ظالم نداشته باشد.
«وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ» «5»
خدا از عملكرد ستمگران غافل نيست. گريبان ستمكار آخر به دست خدا مىافتد.
ما كيفيت عذاب را نمىبينيم، فقط مىدانيم كه خدا راجع به ستمكاران،
______________________________ (1)- اشاره به سوره مائده آيه 45؛ «و ما در تورات بر بنىاسرائيل لازم و مقرّر داشتيم كه [در قانون قصاص] جان در برابر جان، و چشم در مقابل چشم، و بينى به عوض بينى، و گوش به جاى گوش، و دندان در برابر دندان، و زخمها را قصاصى است. و هر كه از آن قصاص گذشت كند، پس آن گذشت كفّارهاى براى [خطاها و معاصىِ] اوست. و آنان كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده داورى نكنند، هم اينانند كه ستمكارند.»
(2)- آل عمران (3): 182؛ «وگرنه خدا به بندگان ستمكار نيست.»
(3)- اسراء (17): 33؛ «براى وارثش تسلّطى بر قاتل [جهت خونخواهى، ديه و عفو] قرار دادهايم.»
(4)- فرهاد ميرزا؛ معتمد الدوله پسر عباس ميرزا وليعهد فتحعليشاه (1233- 1305 ه. ق) شاهزاده به حكومت خوزستان و لرستان و فارس منصوب شد. و در سال 1290 از جانب ناصرالدين شاه كه عازم فرنگ بود به نيابت سلطنت در تهران رسيد. سپس سفر به مكه نمود و شرح سفر خود را در كتابى به نام هدايه السبيل نوشته است. قبراو در قسمت شرقى مزار كاظمين معروف به باب فرهادى است.
فرهنگ فارسى معين (اعلام): 6/ 1995.
(5)- ابراهيم (14): 42؛ «و خدا را از آنچه ستمكاران انجام مىدهند، بىخبر مپندار.»