مرگ و فرصت ها، ص: 176
واعظ خوش بيان و خوش قيافهاى را سى روز ماه رمضان دعوت به منبر نمودند.
از روز اول ماه رمضان شروع به تفسير آيات بهشت كرد و از نعمتهايش گفت. بعد روز بيست و نهم روى منبر نشست، كسى به او گفت: آقا! تا منبرت را شروع نكردهايد، ممكن است فردا عيد فطر شود، شما بيست و نه روز را از بهشت گفتى، يك روز نيز از جهنم بگو! واعظ گفت: جهنم را كه مىرويد و مىبينيد، من جايى را كه نمىبينيد، مىگويم.
فرصت از دست دادگان ناله مىكنند كه خدايا! ما را از دوزخ درآور تا به دنيا برگرديم و فرصتها را غنيمت بدانيم؛ صدقه بدهيم، انفاق كنيم، درمانگاه، بيمارستان و مدرسه بسازيم، دختران بىجهيزيه را شوهر بدهيم، بىخانهها را خانهدار كنيم، ماه رمضان را روزه بگيريم، نماز بخوانيم، كسى را مسخره نكنيم، آبروى كسى را نبريم، كسى را به خاك سياه ننشانيم و نان كسى را نبُريم.
«نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ»
غير از آنچه كه انجام داديم، انجام دهيم، چون آنهايى كه ما انجام داديم، سوزاندن فرصتها بود. اين حرف دوزخيان است. ببينيد كه از دست دادن فرصت، مساوى با جهنم است.
علما و غنيمت شمردن فرصت
آن كسى كه فرصتها را از دست مىدهد، بدبخت است. در منطقه مامقان آذربايجان، بچهاى دوازده ساله بود كه سواد نداشت و چوپان بود. او در همين سن و سال، به همين مسأله فرصت و غنيمت دانستن آن برخورد كرد. اين بيدارى چنان در او اثر كرد كه نزد پدر آمد و گفت: بابا! مىخواهم به دنبال تحصيل بروم و اين فرصت جوانى و عمرم را غنيمت بدانم. پدرش قبول كرد. آن زمان حوزه علميه