مرگ و فرصت ها، ص: 161
زندگى الهى
اميرالمؤمنين عليه السلام در خانهاش را زد، حضرت زهرا عليها السلام در را باز كرد، حضرت ديد رنگ زهرا پريده، فرمود: دختر پيامبر! چرا اين گونهاى؟ فرمود: شما سه شبانه روز بيرون از مدينه بوديد و ما هيچ چيزى نداشتيم كه بخوريم و گرسنهايم.
فرمود: پس من مىروم تا غذا تهيه كنم. حضرت يك رفيق خيلى خوبى داشتند، فرمودند: سه درهم دارى تا به من قرض بدهى؟ گفت: بله، بفرماييد. راحت سه درهم به حضرت قرض داد، چون مىدانست كه اين سه درهم برمىگردد. اما ما از همديگر مىترسيم كه قرض بدهيم.
هيچ كس از حضرت نمىترسيد، چون مىدانستند كه در برخورد با اميرالمؤمنين عليه السلام ضرر نمىكنند، حضرت به طرف بازار مدينه حركت كردند، كنار ديوارى ديدند مقداد ايستاده است، آمدند، سلام و تبسم كردند. پرسيدند: مقداد! اينجا چه مىكنى؟ گفت: على جان! چهار شبانه روز است پولى ندارم و خانوادهام گرسنه هستند. فرمود: چرا اينجا ايستادهاى؟ من پول دارم به تو مىدهم. برو و غذا بگير. اين آيه در رابطه با اميرالمؤمنين عليه السلام است:
«وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «1»
ديگران را بر خودشان ترجيح مىدهند.
خانواده مقداد يك روز بيشتر گرسنه بودند، اما حضرت فاطمه عليها السلام و فرزندان حضرت سه روز است كه گرسنهاند، پس مىگويد به او برسد، ما وقت داريم كه فردا نيز گرسنه بمانيم.
مقداد خداحافظى كرد و رفت، اميرالمؤمنين عليه السلام سر جاى مقداد ايستاد. صداى
______________________________ (1)- حشر (59): 9؛ «و آنان را بر خود ترجيح مىدهند، گرچه خودشان را نياز شديدى [به مال و متاع] باشد. و كسانى را كه از بخل و حرصشان بازداشتهاند، اينان همان رستگارانند.»