« و إن السباع همُّها العدوان على غيرها »
تمام درندگان عالم هم همتشان اين است كه با چنگ و دندان و قدرتشان به زير دستشان مسلط شوند، و بود و نبود او را ببرند.
شير، گرگ، پلنگ، روباه، آنهايى كه جزء خانواده درندگان هستند، تمام همت و اراده و قدرتشان در اين ...
جمله سوم:
« و إن النساء »
البته اين زنانى كه اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايد، يك تعدادى از خانمها قهرا مستثنى هستند، و جمله اميرالمؤمنين عليهالسلام همه زنان را در برنمىگيرد.
مثلاً در ايام جنگ جمل، حضرت راجع به خانمها منبر و كلمات قصار ...
در بين زنانِ الهى، ما آسيه همسر فرعون را داريم كه در شب احيا چند ميليون شيعه قرآن روى سر مىگذارند و به پروردگار مىگويند:
« اللهم بحقّ هذا القرآن و بحقّ من أرسلته به و بحقّ كل مؤمنٍ مدحته فيه »
يكى از آنهايى كه در قرآن سرگرفتن، مردم خدا را به او ...
ما مريم، خديجه، زينب كبرى عليهمالسلام را داريم، اسم فاطمه عليهاالسلام را نمىبرم، چون او هم وزن انبيا عليهمالسلام است. آنجا كسى صحبت نمىتواند بكند. حضرت امّ كلثوم، حضرت رباب و زنان دانشمند باكرامتى را داريم. زمان خودمان، خانم مجتهده امين را ...
« و إن النساء همهنّ زينة الحياة الدنيا و الفساد فيها »
يك مشت انسان هم در جنس زنان هستند كه تمام همت اينها دستبند و گلوبند و گوشواره و آرايش و خودنمايى و عشوه و ناز و طنازى است، و بعد هم « و الفساد فيها » بيرون آمدن از خانه، براى به لجن كشيدن يك ...
اگر زنها را نداشتند، فيلمها، مجلات، ويدئو و اجناسشان در دنيا فروش نداشت. اگر آنها را نداشتند، مردم بىبند و بار نمىشدند كه در غارت شدن منابعشان، به بىخبرى بگذرانند. ملتى كه اول شب را تا سحر در آغوش زنان نامحرم و مجالس رقص و شهوات هستند، فردا هم ...
« و إن النساء همهنّ زينة الحياة الدنيا و الفساد فيها »
خانمها! شما لباس زيبا براى جلوهگرى در بيرون نپوشيد. جورابى كه چشم جوان را جلب كند، كفشى كه صدا مىدهد، راه رفتنى كه صداى النگو و گلوبندتان را در آورد، قرآن مىگويد: نپوشيد. صريح قرآن ...
صمت يعنى اضافه حرف نزدن. من روايات آن را ديدهام، البته براى ما كه خيلى سنگين است، من خودم مقدارى در اين زمينه تمرين داشتم، چه منافع عجيبى هم دارد؛ كم حرف زدن و همان كم را هم به حق و خوب گفتن.
ايشان بىواسطه و با واسطه با پشت پرده در ارتباط است، پشت پردهاىها هم شنيديد كه به ايشان نظر دارند.
ايشان فرمود: آمل آمدم بخوابم، بچهها بازى مىكردند، بلند شدم و يك نهيب به بچهها زدم، يك نهيب هم به مادرشان زدم، بعد هم پشيمان شدم كه چرا با همسر ...
ايستادم به عبادت كردن و گفتم: در اين جنگل و اين منطقه سرسبز، يك مدت عشقى با خدا برقرار كنم. يك رودخانه بود. گفتم: روزه مىگيرم، نماز هم مىخوانم، سحر هم مناجات مىكنم، صورت هم روى خاك مىگذارم. تركههاى اضافى اين جنگل را هم جمع مىكنم، هنر هم كه ...
وجود مبارك مرحوم حاج ملا هادى سبزوارى، اين عارف بزرگ، اين عاشق دلباخته، كه نبيره ايشان براى من گفت: نماز مغرب و عشا و تسبيحات و عبادتش هر شب چهار ساعت طول مىكشيد.
سحر هم بيدار بود. من دو بار سبزوار ده شب منبر رفتم، هر روز سر قبرش مىرفتم. گاهى ...
زمانهاى قديم به شكلهاى مختلف از مردم براى گرداندن شهر پول مىگرفتند. مأمور فرمانده، حاج ملا هادى را نمىشناخت، نمىدانست كه اين حكيم و عارف كم نظير قرن سيزدهم است، چون لباس حاجى هم آخوندى نبود، عين لباسهاى روستايىهاى سبزوار بود، حتى ...
اولياى خدا شوخى نمىكردند، لقمه را كه از سر سفره برمىداشتند، به لقمه مىگفتند: برو، بعد به صورت نماز به صورت گريه نيمه شب در بيا. اجازه نمىدادند كه برود و زنا و نگاه به نامحرم بشود. اصلاً خدا اختيار دارشان كرده بود. نوكر هوا و شهوت نبودند. به لقمه ...
ابراهيم خواص گفت: درسمان در اين جنگل تمام شد، ديگر سراغ شهرمان برويم. از كنار اين رودخانه برويم، ببينيم اين سبدهايى كه چهل پنجاه روز است به آنها گفتم: برو سر جايت، كجا رفتهاند؟ تخلفى نكرده باشند.
آمد، تا ديد يك خانمى چهل پنجاه ساله، كنار رودخانه ...
پسرم، حسن جانم! يك سفر باطنى سراغ دلت برو، خانه خراب است.
« عمارة قلبِك بذكره »
برو در اين سفر دلت را از همه شرها نجات بده وآن را به دست پروردگار بده و بگو: خدايا! اين خانه تو بوده كه خراب شده، لانه ديو و اهريمن شده، خدايا! من همه اينها را راه دادم، ...
هدايت و عمران قلب
قلب، فرمانده كل بدن
تهران، حسينيه هدايت رمضان 1383
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.
اميرالمؤمنين عليهالسلام در آن نامه الهى و ملكوتى خودشان به وجود مبارك حضرت ...
اميرالمؤمنين عليهالسلام در آن نامه الهى و ملكوتى خودشان به وجود مبارك حضرت مجتبى عليهالسلام نوشتند:
« و عمارة قلبك بذكره »
حسن جان! بايد يك سفر حتمى، قطعى، جدى و حقيقى را به سوى باطن خودت شروع كنى، و قصدت هم در اين سفر باطنى اين باشد كه دل را با ...
مركز اين چراغ، قلب است:
« حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الاْءِيمَـنَ وَ زَيَّنَهُ فِى قُلُوبِكُمْ »
سختترين بيماريها را كه بودنش، انسان را عليه خدا و شئون خدا وادار به اقدام مىكند، به قلب نسبت مىدهد:
« فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ ...
مثلاً قرآن مجيد، فهم واقعيتهاى عالم را به قلب نسبت مىدهد. مغز اينجا چه كاره است؟ سلولها اينجا گيرنده معلومات هستند، قلب فهم كننده آن معلومات است. قلب، سلولهاى رابط بين ما و حقايق عالم هستند كه آنها را به اين مملكت منتقل مىكنند.
فقه كه به معنى ...
به چند روايت در زمينه قلب عنايت كنيد:
رسول خدا صلىاللهعليهوآله تمام تاريكى را كه به نظر وجود مقدس خودش بدترين شرّى است كه دامن انسان را مىگيرد، به قلب نسبت دادهاند.
« شرّ العمى عمى القلب »
بدترين كورىها و تاريكىها در اين عالم، تاريكى ...