اولین منبر سیاسی من در ابتدای طلبگی و در مراسم ختم حاج شیخ جواد فومنی سال 1343 بود . سال قبل از آن اولین جلسات سخنرانی من در مسجد ایشان ، در ماه مبارک رمضان و بعد از نماز جماعت برگزار می شد . حاج شیخ جواد می نشست و سخنان مرا گوش می داد و مرا تشویق می کرد و ...
با پیش آمدن حادثۀ خونین 19 دی 1356 در ایام محرم و حمله به حوزۀ علمیه قم ، خطبا و گویندگان مذهبی بهانۀ خوبی برای حمله به دستگاه پیدا کرده بودند . آنها تا آخر ماه صفر ، که ایام تبلیغی محسوب می شود وبا توجه به فضای باز سیاسی که جرأت دو چندان شده بود ، ...
ترور آقای مطهری ، حادثه ای بسیار ناگواری بود که شیرینی پیروزی انقلاب را در کام ملت ایران تلخ کرد . این ضایعۀ اسف بار ، که خیلی زود و نابهنگام پیش آمد ، همه را غافلگیر کرد و در غم و اندوهی گران فرو برد . وی مغز متفکر انقلاب و صاحب نظر در علوم و معارف الهی ...
سال بعد که فضای سیاسی مقداری آرام تر شده بود و کمتر دنبال سرباز گیری بودند ، دوباره به قم برگشتم . در آن زمان می بایست مهم ترین کتاب ها ؛ یعنی « رسائل » و « مکاسب » را شروع می کردم . استاد برجستۀ « مکاسب» ، آیت الله فاضل لنکرانی (ره) و استاد ممتاز « رسائل ...
در ابتدا توجه مردم و تحصیل کرده ها به حسینیه ، به دلیل وجود آقای مطهری بود . او جزو هیئت مدیرۀ حسینیه و مورد قبول همگان بود . البته اوج آوازۀ حسینیه مربوط به زمانی است که آقای شریعتی در آنجا سخنرانی می کرد . دو نوع برخورد و مقابله با شریعتی و اشتباهاتش ...
ماه شعبان فرا رسید و من طبق برنامۀ همه ساله به همدان رفتم . در این سفر حاج آقا مقدسیان ، بانی مجلس ، مرا همراهی می کرد . امام فرموده بود که آن سال نیمۀ شعبان جشن نگیرید ، به همین دلیل مجالس ما به نحو عادی برگزار شد و تقربیا حالت عزاداری هم داشت . مردم ...
این حادثه مانند شعله ای ، خرمن احساسات مردم را برافروخت . در آن زمان من در شهر سرخۀ سمنان منبر می رفتم . در چند روز آخر ، مسایل حاد سیاسی و شخصیت حاج آقا مصطفی را مطرح کردم و مقداری زودتر از موعد به تهران برگشتم تا ببینم دوستان و هم رزمان می خواهند چه ...
انتشار کتاب « شهید جاوید » و دیدگاه های نویسندۀ آن ، آقای صالحی نجف آبادی ، موج اختلافی را در حوزۀ علمیه به راه انداخت (من نویسندۀ کتاب را به خوبی می شناختم ) . آقای صالحی در ابتدای کتابش اعلام کرده بود که من علم امام به گذشته و آینده را انکار نمی کنم و ...
سالهای قبل از انقلاب گروهی به نام مجاهدین خلق فعالیت سیاسی و فرهنگی گسترده و داغی داشتند . در کتابهایشان که دقت می کردی ، تعالیم و معارف ناب اسلامی مشاهده نمیشد ، بلکه با افکاری دیگر در آمیخته و رنگ و بوی التقاط می داد. جوانی از کاسبهای بازار ، با ...
در آن برهه از زمان ، وضع اقتصادی کشور خیلی وخیم بود . فقر و بدبختی سایۀ شومی بر سر مردم افکنده بود . عموم مردم هیچ دلخوشی از حکومت و حاکمان نداشتند چه برسد به این که بخواهند برای آنها جشن بگیرند . به عبارتی جشن و سرورهای ویژۀ شاه و درباریان بود و بس. ...
آیت الله محمد رضا سعیدی ، قبل از شهادتش برای مدت پنج شب از من دعوت کرده بود در مسجدش منبر بروم . در پایان با شوخی به من گفت : « آقا ، چقدر باید به شما تقدیم کنم . » گفتم : « هیچی ، شما آن قدر ارزشمند هستید که دوست دارم در طول سال برایتان منبر بروم و از ...
لایحۀ کاپیتولاسیون در زمان نخست وزیری علم ، به طور خیلی سری در مجلس مطرح شد . نیز در همین زمان آمریکا می خواست حدود 40-50 هزار نفر مستشاران خود را روانۀ ایران کند . آنها به تدریج می آمدند و بیشتر در مناطق خوش آب و هوای بالای شهر تهران ، مثل دروس و ...
نمایندگانی از طرف شاه به قم عزیمت کردند تا خدمت مراجع بزرگ رسیده ، به اصطلاح انقلاب سفید را توجیه کرده ، و نیز برای سفر آیندۀ شاه به قم زمینه سازی کنند . کسانی مثل قائم مقام و صدر الاشراف ، پیرمردان حکومت بودند که در عین حال مذهبی و اهل نماز و روزه و ...
در زمان اوج قدرت فداییان اسلام ، مردم مسلمان و جوانان غیور مملکت آمادۀ جهاد شده بودند و برای اعزام به فلسطین ثبت نام می کردند . من که کودکی هفت –هشت ساله بودم ، این شور و هیجان مردمی را به یاد می آورم . در آن زمان شخصیتهای زیادی جبهه گیری می کردند ، ...
با برخورد شدید علما بر ضد انجمن های ایالتی و ولایتی ، دولت علم تسلیم و با ارسال تلگرافی به آقای شریعتمداری و آیت الله مرعشی و …لغو لایحۀ انجمن های ایالتی و ولایتی را اعلام کرد؛ اما برای امام تلگرافی نفرستادند و دلیل آن تندی امام در پیام اخیرش بود که ...
آیت الله سید محمد تقی خوانساری همشهری ما بود و به پدر بزرگ مادری ام بسیار ارادت می ورزید و او را نمونۀ انسانی متدین و با ایمان می دانست و به حق که چنین بود. اهالی محل مدت 50 سال با اذان او نماز می خواندند و در ماه مبارک رمضان با اذان او سحری خورده ، ...
پس از دو سال اقامت در خوانسار ، بار دیگر همراه خانواده به تهران باز گشتیم . کلاس ششم را در مدرسۀ برهان خواندم . یکی از معلمان ما آقا شیخ جواد آزاده بود که در رشد دینی ما بسیار تلاش می کرد. معلم ادبیات و تعلیمات دینی ما ، آقای یار احمدی بود که به شعر ...
در سال 1365 از سوی هیئت مسلم بن عقیل ، برای ایام محرم به کاشان دعوت شده بودم . آنها می خواستند از اول محرم هر شب شام بدهند . گفتم : « چرا هر شب ؟ » گفتند : « مجالس دیگر نیز چنین می کنند ، در غیر این صورت مردم از شب هفتم – هشتم محرم می آیند . » گفتم : « این کار ...
یک بار دیگر نیز برای عملیات گسترده ای دست به اعزام عمومی زده بودند . حضرت امام به این اعزام عنایت خاصی داشتند . مجلسی در مدرسۀ شهید مطهری برپا شد و نیروهای رزمنده و بسیجیان گرد هم آمدند . مسجد مملو از جمعیت بود ، خیابانهای اطراف هم بسیار شلوغ بود . همه ...
در تهران و در اوج کارهای خود – تبلیغ و تألیف – بودم و چند ماهی به جبهه نرفته بودم . نامه ای در چهار صفحه از سوی سرداران جبهه برایم ارسال شد . در آن نامه خیلی در حق من اغراق شده ، تمجید و تشکر فراوانی کرده بودند . در جواب ، من نیز متقابلا نامه ای خیلی مفصل ...