خانوادۀ ما ، هم از طرف پدری و هم از طرف مادری ؛ همه مذهبی بودند ، آن هم از نوع متعادل و منطقی . آنها با دیدی باز به مسائل نگاه می کردند و هیچ گاه فرزندان خود را در مضیقه و تنگنا قرار نمی دادند . پدر بزرگ و مادربزرگ من با همه مهربان بودند و آغوششان به روی ...
با تنی چند از دوستان ، جلسه ای خصوصی تشکیل داده بودیم و در آن جلسه راجع به مسایل دینی ، بحث و تبادل نظر کرده و نیز برای کارهای خیر و عام المنفعه اعانه جمع می کردیم . این جلسات در ایام غیر تبلیغی و اکثرا در شهرهای شمالی کشور برگزار می شد . از دوستان ...
قبل از برگزاری مجالس خیابان زیبا ، جایی دیگر منبر می رفتم . حسینیه ای بزرگ بود و صاحبش شخص معروفی از روسای کاروانهای فعال حج تهران بود . من ماه مبارک رمضان در آنجا منبر می رفتم . دو اتفاق باعث شد که منبر آنجا را تعطیل کنم و به مجلس خیابان زیبا روی آورم ؛ ...
یکی از پا منبری های من ، که مکانیک بود، روزی به من گفت : « یکی از همسایگان محل کارم مسیحی است و برای جذب او به اسلام خیلی صحبت کرده ام . اگر اشکالی ندارد چند جلسه او را پای منبر شما بیاورم . » گفتم : « نه تنها اشکالی ندارد ، بلکه واجب است که او را بیاوری . ...
از سال 1340 تا به حال که او از دنیا رفته است ، کمتر کسی را مثل او یافته ام. نه این که نباشد ، حتما هست و به لطف خداوند ، ایران سرزمینی است که در هر عصری بیش از دیگر مناطق دنیا در دامان خود اولیای خدا را پرورده است ، اما من نمونۀ ایشان را کمتر دیده ام . او ...
زمانی که آیت الله حکیم ، مرجع اعلم زمان ، دارفانی را وداع گفته بود ، بین اصحاب حل و عقد بحث در گرفته بود که اکنون چه کسی اعلم است . اکثریت معتقد به اعلمیت امام بودند . بالاخره ، 12 نفر از علمای قم ، طی اطلاعیه ای حضرت امام را اعلم مراجع معرفی کردند . ...
طیب حاج رضایی ، یکی از افراد فعال قیام پانزده خرداد 1342 بود . از آنجا که همسایۀ دیوار به دیوار ما بودند ، من از بچگی او را می شناختم . مردی پر جذبه و قدرتمند و یک سر و گردن از دیگران بالاتر و به عبارتی قلدر زمانه بود . کسی جرأت رویارویی با او را نداشت . این ...
در بدو ورود به قم از قضا به فردی به نام احد برخوردم که او نیز تازه از تهران آمده بود و قصد داشت به دورس حوزه مشغول شود . پیش تر او را در جلسات مرحوم لاله زاری می دیدم . ما که دو تازه وارد بودیم ، سرگردان و حیران ماندیم که چه کنیم و از کجا شروع کنیم . ...
سه ، چهار بار برای تبلیغ به دبی دعوت شدم . جوانی به نام آقای اخگری ، که پدرش با من رفیق بود ، معمولا به پای منبر من می آمد . آقای اخگری در تأسیس درمانگاه قرآن و عترت قم ، با ما همکاری کرده و از اعضای هیئت مدیره بود . سخنرانی های من در دبی ، یا در باشگاه ...
اواخر سال 1340 بود که در قم و در جوار حرم حضرت معصومه (س) ساکن شدم . پس از مدت کوتاهی ، جبهه گیری شدید مراجع عظام و علمای قم با حکومت پهلوی آغاز شد . در آن زمان مسئلۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح بود . اولین باری که از سوی دولت علم این مسئله عنوان شد ، برای ...
در سراسر جبهه ، عراقی ها در مقابل خطوط دفاعی خود مین گذاری می کردند و به علاوه دور تا دور مقرهای خود سیم خاردار می کشیدند و بشکه های انفجاری قرار می دادند . در شروع عملیات ، گاهی لازم می شد که بی معطلی ، عده ای جلو بروند و راه را باز کنند . در بدو امر نیز ...
تابستان بعد خود را آماده کردم و برای تبلیغ ده روزه به تربت حیدریه رفتم . مردم استقبال خوبی کردند . شب ها علاوه بر مسجد ، میدانگاه نیز پر از جمعیت می شد. در آن سالها ، یعنی 1345-1346 ، دولت سپاهیان دانش و بهداشت را به اقصا نقاط ایران می فرستاد تا تحت این ...
پیش از انقلاب ، زلزلۀ شدیدی منطقۀ گناباد را به لرزه درآورد و چندین هزار نفر را کشت . در این زمان پسر عمه ام در آنجا ماموریت بانکی داشت . برای خبرگیری از او ، نیز کمک رسانی به مردم منطقه ، روانۀ آن دیار شدیم . در این سفر آقای حاج اسدالله صفا – از نزدیکان ...
آیت الله میلانی انسانی وارسته و معنوی بود و در انقلاب نقش مهمی ایفا کرد . تابستانها که به مشهد می رفتم ، یا در نماز جماعت ایشان شرکت می کردم ، یا در نماز حاج غلامحسین تبریزی ، که در قدیم از سوی رضاخان به آنجا تبعید شده بود. علمایی مانند آیت الله شهید ...
مسئلۀ آمدن و به سلامت رسیدن حضرت امام به ایران ، یکی از مهمترین مسایل انقلاب بود . در آن زمان عمدۀ بحثهای ما در جلسات حول چگونگی انجام این مهم دور می زد . شایعات زیادی پخش شده بود که مثلا می خواهند هواپیما را در آسمان بربایند و امام را به جایی ببرند که ...
روز بیست و یکم ماه رمضان ، من منبر فوق العاده ای رفتم و با استناد به قرآن کریم ، ده مورد از شعائر اسلامی را برشمردم و گفتم :« هر کس به یکی از این ها حمله کند ، کافر و و اجب القتل است .ای مردم بدانید هیچ کس بیشتر از شخص شاه و دولتش به این امور حمله نکرده ...
مرحوم شهید لاجوردی اصرار داشت که بر روی مناقین کارفرهنگی صورت بگیرد و در این باره از من کمک خواست . ابتدا کتابهای زیادی را برایشان فرستادم . روزی هم دعوتم کرد تا بروم برای آنها سخنرانی کنم . در آن زمان این گروهک در اوج فعالیت بودند و زندان پر از اعضای ...
برای اصلاح به سلمانی رفته بودم . آن جا محل رفت و آمد افراد مذهبی و متدین و نیز روحانیان بود ، چون آن آرایشگر فردی متدین و جا افتاده بود . او هر سال همراه کاروان حاج محمود غنی ، یکی از کاروانهای معتبر تهران ، به حج می رفت و با مذهبی ها و مداحان حشر و نشر ...
حکومت شاهنشاهی عمدۀ اهداف خود را در اسلام زدایی از طریق ادارۀ آموزش و پرورش اعمال میکرد؛ اما جو مدرسۀ مرحوم برهان و روحیۀ معلمان آن مدرسه ، به گونه ای دیگر بود. پرورش فرهنگ اسلامی در روح و جان بچه ها و دور نگه داشتن از فرهنگ غرب ، محور اصلی کار بود و ...
من در مشهد بودم که خبر حملۀ همه جانیۀ عراق را به میهن اسلامی شنیدم . داخل صحن حرم ، مردم دور هم جمع شده ، به رادیو گوش می دادند که اعلام شد : « عراق از دریا و هوا و زمین به کشور حمله کرده است . » سریع به منزل آمدم و به خانواده گفتم که اثاثیه را جمع کنید ، ...