فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

صحابه و غدیر /5

صحابه و غدیر /5

گواهی صحابه بر وقوع غدیر

آیا درست است که، حضرت على(علیه السلام)در یکى از روزهاى خلافتش، مردم را در یک جائى وسیع گرد آورد و از روى منبر فریاد برآورد: «من شما را به خدا قسم مى دهم هر مسلمانى که روز غدیر خم، سخن پیامبر(صلى الله علیه وآله)را شنید که فرمود: (من کنت مولاه فعلى مولاه) «هر که من مولاى اویم، على مولاى او است»، اکنون بلند شود و آنچه را که با دو گوش خود از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، شنیده است، گواهى دهد، پس تنها سى نفر از اصحاب که شانزده نفرشان اهل بدر بودند، برخاستند و شهادت دادند که پیامبر(صلى الله علیه وآله)دست على را بلند کرد و به مردم فرمود: «آیا مى دانید که من از مؤمنین نسبت به خودشان هم اولاتر و سزاوارتر هستم؟» عرض کردند: آرى، سپس فرمود: «هر که من مولاى اویم، پس این (على) مولاى اوست، خداوندا! آن کس که ولایتش را پذیرفت دوست بدار و آن کس که با او دشمنى ورزید، دشمن بدار....».


ولى برخى از اصحاب گرچه در روز غدیر حاضر بودند، با این حال در اثر حسد یا کینه نسبت به امام، براى شهادت برنخاستند و از جمله آنها انس بن مالک بود که حضرت علّى پس از پائین آمدن از منبر، به او فرمود: اى انس بن مالک! چرا همراه با دیگر اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله)بلند نشدى و آنگونه که آنها شهادت دادند، شهادت ندادى به آنچه که در آن روز شنیده بودى؟


گفت: یا امیرالمؤمنین! من پیر و سالخورده شدم و فراموشى به من دست داده است!! حضرت فرمود: اگر دروغ مى گویى، امید وارم خدا ترا به چنان مرضى مبتلا کند که عمامه او را نپوشاند.
راوى مى گوید: او از جایش بلند نشد مگر آنکه پیسى تمام صورتش را فراگرفته بود، و لذا پیوسته پس از این حادثه مى گریست و مى گفت: نفرین بنده شایسته خدا مرا گرفت زیرا براى او شهادت ندادم.


و این داستان معروف و مشهور است و ابن قتیبه در کتاب «المعارف» آن را نقل کرده که انس را جزء بیماران مبتلا به برص و پیسى شمرده است(1)
و همچنین امام احمد بن حنبل در مسندش این داستان را آورده و در آخر گفته است: همه شهادت دادند جز سه نفر که نفرین امام آنها را گرفت.(2)
و این سه نفر به روایت بلاذرى(3)
عبارت بودند از: انس بن مالک و براء بن عازب و جریر بن عبد اللّه بجلى، آنگاه حضرت على(علیه السلام)بار دیگر مردم را به شهادت طلبید ولى هیچ یک از آن سه نفر پاسخش را ندادند، سپس فرمود: خداوندا! هر کس با علم به قضیه، این شهادت را کتمان کند، او را از دنیا نبر تا اینکه علامتى در او ایجاد کنى که به آن شناخته شود.


راوى گوید: و بدینسان انس بن مالک به مرض پیسى گرفتار شد و براء بن عازب کور و نابینا شد و جریر به حالت اعراب بازگشت در حالى که هجرت کرده بود و در خانه مادرش درگذشت.
این داستان بسیار مشهور است و گروه بسیارى از تاریخ نگاران آن را نقل کرده اند.(4)


----------------------------------------------------
1-المعارف ابن قتیبه دینورى، ص 580.
2-مسند امام احمد بن حنبل، ج 1، ص 119.
3-انساب الاشراف بلاذرى، ج 2، ص 156.
4-تاریخ ابن عساکر، ج 2، ص 7، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 217، عبقات الانوار، ج 2، ص 309، مناقب ابن مغازلى شافعى، ص 23، سیرة الحلبیه، ج 3، ص 274.


منبع : سنت
  • غدیرخم
  • صحابه
  • علی بن ابی طالب
  • فراموشی
  • مرض پیسی
  • انس بن مالک
  • برا بن عازب
  • جریر بن عبدالله بجلی
  • انکار
  • 0
    100% (نفر 1)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    احتجاجات به حدیث غدیر
    آیه تبلیغ
    آيه ابلاغ و روز غدير
    راویان حدیث غدیر (بخش سوم)
    صحابه و غدیر /1
    غدیر خم در مُسند أحمد بن حنبل
    صحابه و غدیر /4
    دلیل روی گردانی و عمل نکردن صحابه به روایت غدیر
    عواقب انکار نصّ غدیر
    غدیر حقیقتی انکار نشدنی

    بیشترین بازدید این مجموعه


     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^