فارسی
پنجشنبه 30 فروردين 1403 - الخميس 8 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

گسترده‌شدن شاخه‌های درخت طوبی در ماه شعبان


مسئولیت پیامبر - روز اول چهارشنبه (29-1-1397) - شعبان 1439 - حسینیه هدایت - 10.94 MB -

فضیلت ماه شعبان در کلام رسول خداراه‌ اتصال به شاخه‌های درخت طوبینمونه‌ای از حسنه و سیئهٔ اخلاقی در کلام رسول اکرمحسنهٔ اخلاقیسیئهٔ اخلاقیپیوند ناگسستنی عبادت حق و خدمت به خلقامکان یافتن گنج با نشانی دقیقبخل در عبادت و خدمت به خلقخدمت به خلق بدون درنظرگرفتن مذهب و نژاد«الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» یکی از مصارف زکاتآویختگی به درخت آتش، سرانجام بخلشاخه‌های پربار درخت طوبیکلام آخر

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

فضیلت ماه شعبان در کلام رسول خدا

رسول خدا سخنرانی مفصّلی دربارهٔ ماه شعبان برای مردم داشتند و خود حضرت روحاً به‌شدت به این ماه وابسته بودند. همهٔ روزهای ماه شعبان را روزه بود و روزهٔ خود را به ماه رمضان وصل می‌کرد. نظرشان این بود که اگر مؤمنی یک‌روز از کل ماه را روزه بگیرد، زمینهٔ ورود خودش را به بهشت آسان کرده است. ایشان می‌فرمودند: پروردگار مهربان عالم دستور می‌دهد که تمام درهای بهشت در روز اول شعبان به روی دنیا باز باشد. درختی در بهشت به‌نام طوبی هست که این کلمه در قرآن در روایات ذکر شده است، به این درخت آخرتی، درخت بهشتی و درختی که فعلاً در عالم غیب و از دیدگان مردم پنهان است، فرمان می‌دهد. همهٔ مخلوقات و موجودات مطیع او هستند و نسبت به وجود مقدس او شعور و شناخت دارند، او را حمد و تسبیح می‌کنند، پس این درخت هم بدون استثنا وقتی در بهشت به او فرمان داده می‌شود، نسبت به فرمان خدا خاضع و فروتن است. خدا فرمان می‌دهد که تمام شاخه‌های خودت را به دنیا بگستران و ما نمی‌بینیم، ولی پیغمبر می‌دید و اگر او هم نمی‌دید، با ما فرقی نداشت. تفاوت زیادی بین ما و انبیا و ائمهٔ طاهرین است.

بعد حضرت می‌فرمایند: شاخه‌های این درخت در روز اوّل شعبان به همهٔ این دنیا گسترده می‌شود، اگر کسی را غنیمت بداند و خودش را به شاخه‌های این درخت وصل بکند، زمانی که پروردگار عالم سفرهٔ این دنیا را جمع می‌کند، تمام شاخه‌های این درخت به محل اصلی‌اش یعنی بهشت برمی‌گردد.

 

راه‌ اتصال به شاخه‌های درخت طوبی

پیامبر در آن سخنرانی مفصّل، راه اتصال به این شاخه‌ها را بیان می‌کنند. همهٔما در دنیا این کلمه را می‌دانیم و در کاسب‌ها یا خانه‌ها به‌کار گرفته می‌شود. دو آهن را می‌خواهند به‌هم وصل بکنند، کار جوش است؛ دو لوله را می‌خواهند به‌هم وصل بکنند، کار یک مغزی و یک لولهٔ سه‌راهی یا دوراهی است، کار یک‌چیزی به‌نام چُپُقی است. برای اتصال به شاخه‌های درخت طوبی هم اتصالاتی قرار داده شده که اگر آن اتصالات به‌کار گرفته نشود، آدم به هیچ شاخه‌ای وصل نمی‌شود.

چقدر اسلام زیباست که از هر راهی می‌خواهد مردم را به حقایق وصل کند. آن‌روزی که خدا بساط این دنیا را جمع می‌کند و به درخت دستور می‌دهد که تو هم شاخه‌هایت را جمع کن و سر جای خودت برگرد، چون دنیا جمع شده است. هر کسی را که به این درخت آویخته و وصل شده، با خودش به بهشت برمی‌گرداند.

این اتصالات یک سلسله اعمال و یک سلسله اخلاق است که اهل تحقیق می‌گویند: اگر این خُلقیات پاک و اعمال در وجود انسان پابرجا بشود، یعنی آدم دیگر نتواند از آن حسنات اخلاقی و عملی جدا بشود، او به شاخه‌های این درخت وصل است.

 

نمونه‌ای از حسنه و سیئهٔ اخلاقی در کلام رسول اکرم

از باب نمونه خود رسول خدا یک روایت دارند که مرحوم کلینی در جلد دوم «اصول کافی» با سند نقل کرده است. حضرت یکی از حسنات را بیان می‌کنند؛ البته در آن سخنرانی‌شان به حسنات و سیئات به‌طور کامل اشاره دارند، اما در اینجا برای نمونه، یک حسنهٔ اخلاقی و یک سیئهٔ اخلاقی را بیان می‌کنم.

حسنهٔ اخلاقی

«السخاء شجرة فی الجنه»، دست‌ودلبازی در راه خدا با مال، جود و کرم‌ داشتن، آسان‌بودن در خرج‌کردن در راه خدا، درختی در بهشت است که درحقیقت همان درخت است و این یک شاخه‌اش است. «فمن اخذ بغصن منها»، کسی که به شاخه‌ای از این درخت وصل بشود که نقطهٔ اتصال هم سخا و کرم است، «فلم یترکه الغصن حتی یدخله الجنه»، وقتی وصل شود، دیگر این شاخه متصل‌شده را رها نمی‌کند و علتش هم این است: سی-چهل‌سال پول‌دادن در راه خدا در روحش رسوخ پیدا کرده و حالت ثابتی پیدا کرده است که همین حالت ثابت همان حالت اتصال است. او را شاخهٔ این درخت رها نمی‌کند تا وقتی که خدا بساط این عالم را جمع بکند و به شاخه‌های درخت بگوید که سر جای خودت برگرد، تمام متصلین به خودش را «یدخله الجنه» با خودش به بهشت می‌برد.

سیئهٔ اخلاقی

حضرت در سیئات اخلاقی هم یک نمونه بیان کرده است: «والشح شجرة فی النار»، بخل درختی است که به جهنم و آتش مربوط است، «فمن کان شحیحا اخذ بغصن منها»، کسی که بخیل است و در همه‌چیز هم بخیل است؛ در عبادت بخیل است و خودش را هزینهٔ بندگی خدا نمی‌کند، نسبت به خودش بخل می‌ورزد و خودش را هزینهٔ خدمت به عباد خدا نمی‌کند؛ یعنی نه اهل عبادت است و نه اهل خدمت. همهٔ دین هم همین دو کلمه است: عبادت الله و خدمت به خلق‌الله.

 

پیوند ناگسستنی عبادت حق و خدمت به خلق

خیلی کم اتفاق افتاده که پروردگار عالم عبادت را در رابطهٔ با خودش در قرآن مجید مطرح بکند و خدمت به خلق را مطرح نکند. نمی‌دانم این نکته را در قرآن خبر دارید؟ من دو-سه نمونه را برایتان از قرآن بخوانم. در قرآن کم هست که عبادت خودش را مطرح کرده باشد، ولی خدمت به خلق را حذف کرده باشد. یکی در سورهٔ اسراء است:

«وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ»(سورهٔ اسراء، آیهٔ 23)، حکم واجب من است که جز مرا نپرستید. میلیاردها سال هم به سراغ پرستش بت درون و بت‌های بیرون(بت شکم، بت هوا، بت مال و بت‌های دیگر) بروید، هیچ‌چیزی گیر شما نمی‌آید؛ اما وقتی مرا بپرستید، تمام درهای خیر به روی شما باز می‌شود، البته باید در کنار پرستش من خدمت به خلق هم باشد، وگرنه حضرت رضا می‌فرمایند: اگر یکی را حذف کنی و یکی باشد، به نتیجه نمی‌رسی. مسائلی هست که به زلف همدیگر گره دارد.

حکم واجبم این است که جز من را نپرستید، «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا» و حکم واجب دیگرم این است که به پدر و مادر نیکی کنید. آن «و قضی ربک» سر «بالوالدین» هم با آن واو عاطفه می‌آید، یعنی «و قضی ربک بالوالدین احسانا»، عبادت حق و خدمت به خلق؛ حضرت رضا تأکید هم دارند که اگر یکی را انجام بدهی و یکی را انجام ندهی، به مقصد نمی‌رسی.

 

امکان یافتن گنج با نشانی دقیق

استاد بزرگی داشتم که خیلی بزرگ بود، شصت‌سال پیش از دنیا رفت. من در آن‌وقت سیزده‌ساله بودم و تا حالا نمونه‌اش را ندیده‌ام؛ البته شاید هم باشد و من ندیده‌ام، ولی در قم، تهران، مشهد و شهرهای دیگر ندیده‌ام. ایشان برای مردم مثل می‌زد و می‌گفت: پایبند به عدد باشید! وقتی خدا می‌فرماید هفت‌بار طواف، اگر تو با گریه ‌و زاری و نیت خالص، شش دور طواف کنی، به گنج نمی‌رسی؛ چون گنج در هفت قدمی است. حالا ده‌هزار بار هم طواف کن، نمی‌رسی؛ اگر این طواف را یک‌متر اضافه کنی، نیم‌متر اضافه کنی، حتی یک کف پا اضافه کنی، از گنج رد شده‌ای و نمی‌رسی.

گنج در صبح سر دو رکعتی است و اگر می‌خواست، می‌گفت بندگان من تازه از خواب بیدار شده‌اند و تا بخواهند به سر کار بروند، دو ساعت وقت دارند، بگوییم نماز صبح را ده رکعت بخوانند؛ حال که دارید، در خانه هم که هستید، چرا نماز صبح را با اینکه آدم در استراحت است و در خانه هست، دو رکعت کرده؟ چون گنج را سر دو رکعتی گذاشته است؛ اما ظهر و عصر را هشت رکعت گذارده، چون من از خانه که بیرون می‌روم، مدام غبار آلودگی و نفس‌های ناپاک، غبار برخوردهای بد با من روی فکرم و بدنم می‌نشیند که اگر درست بخوانیم، با هشت رکعت شُسته می‌شود.

مغازه را بسته‌ای و به خانه یا مسجد آمده‌ای، گنج سرِ هفت قدمی است، مغرب سه رکعت و عشا هم چهار رکعت، در مسافرت هم گنج در نماز ظهر و عضر و عشا سرِ دو قدمی است. نمازت را تمام نخوان، چون از گنج رد می‌شوی! حقایقی در این عالم هست که ما خیلی خبر نداریم، اما خبرداران می‌دانند چه خبر است.

 

بخل در عبادت و خدمت به خلق

بخل درختی در دوزخ است. این درخت دوزخی را شما می‌توانید بعد از منبر در سورهٔ واقعه و صافات با کلمهٔ «شجره؛ درخت» ببینید؛ هم در سورهٔ واقعه و هم در سورهٔ صافات می‌فرماید که بخل درختی در جهنم است؛ ای‌کاش! همهٔ ثروتمندان بخیل می‌شنیدند و باور هم می‌کردند، البته گاهی هم می‌شنوند، ولی باور نمی‌کنند. به قول قرآن مجید، فکر می‌کنند که خدا می‌خواسته با این آیات شوخی کند؛ نه خدا شوخی دارد، نه انبیای الهی و نه ائمهٔ طاهرین. «فمن کان شحیحا اخذ بغصن منها فلم یترکه الغصن حتی یدخله النار» کسی که بخیل است، به شاخهٔ آن درخت جهنمی وصل است. بیست‌سال، سی‌سال، چهل‌سال است که بخیل است؛ هم در عبادت، هم در خدمت به مردم بخل دارد و هم بخل مالی دارد. قرآن مجید عبادت حق را با خدمت به خلق کامل می‌داند: «وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا». من و بندگانم، «اَقیمُوا الصَّلاة» برای من و «آتُوا الزَّکاة» خدمت به بندگانم است.

یک‌سویه نباشید، قبولتان نمی‌کند؛ یک‌طرفه نباشید، قبولتان نمی‌کند؛ اگر واقعاً تمایل به نجات و بهشت دارید، دین من براساس عبادت من و خدمت به بندگان من است. خدا بندگانش را دوست دارد و دوست دارد دیگر بندگانش که امکانات دارند، به آن بندگانی که امکانات ندارند، امکانات بدهند. فرمانش در قرآن به خدمت به خلق کم هم نیست! خدا می‌فرماید: «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ»(سورهٔ مائده، آیهٔ 2)، برای به پا کردن نیکی‌ها نسبت به همه دست به دست هم بدهید.

 

خدمت به خلق بدون درنظرگرفتن مذهب و نژاد

امام صادق از مکه برمی‌گردند و چند کیلومتر به مدینه مانده است. تابستان بود و هوا هم گرم بود. یکی-دو نفر هم پیاده شده بودند که به قول ما یک‌خرده پایشان نرم بشود و در سایهٔ شتر پیاده می‌آمدند. همهٔ زوارها هم قمقمه آب داشتند، حالا هم در ایام حج دارند. گرما شدید است، شتر امام صادق به یک نقطه رسید، کسی افتاده بود و داشت لب می‌زد، یعنی داشت می‌مرد و آخرین نفس‌هایش بود. امام صادق به یک پیاده فرمودند: سریع برو، درِ قمقمه‌ات را باز کن و در دهانش آب بریز؛ او دارد از تشنگی می‌میرد. گفت: یابن‌رسول‌الله! من این شخص را می‌شناسم، او مسیحی است. فرمودند: من به دینش کاری ندارم، برو در دهانش آب بریز! مگر خدا گفته هر کس مسیحی است، به او خدمت نکن یا هر کس بی‌دین است، به او محبت نکن؟ همین خدمت‌ها و همین محبت‌ها دل غیرمؤمنین را نرم می‌کند و به ایمان می‌پیوندد.

 

«الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» یکی از مصارف زکات

«اَقیمُوا الصَّلاة» نماز برای من و «آتُوا الزَّکاة» زکات هم برای بندگانم. بیست هکتار گندم و جو کاشته‌ای، اول ظهر می‌ایستی و نماز می‌خوانی، کُمباین هم آمده و می‌خواهد بیست هکتار را درو کند، مواظب هم هستی که گدای رهگذر به تو نخورد؛ اگر خورد، به کارگرت گفته‌ای که به او بگوید خدا ببخشد و می‌خواهی همهٔ بیست هکتار گندم و جو را به دولت بدهی تا پول حسابی به تو بدهند و زکات ندهی؛ اما هر روز از وقتی کاشتی، سرِ زمین ایستادی و نماز خواندی، من آن نمازت را نمی‌خواهم! نماز من عبادت من است و این عبادت من باید به زلف خدمت به بندگان من گره بخورد. خدا چقدر مهربان است که در قرآن به پیغمبر می‌گوید: به اهل زکات بگو که بخشی از زکات واجب خودتان را به مسیحی و یهودی فقیر بدهید. در سورهٔ بقره است: «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ» به یهودی یا مسیحی فقیر بدهید؛ خدا اگر بندگانش را دوست نداشت که نمی‌گفت به او کمک کنید.

 

آویختگی به درخت آتش، سرانجام بخل

«فمن کان شحیحا اخذ بغصن منها فلم یترکه الغصن حتی یدخله النار» آن که بخیل است و بخل او نسبت به عبادت خودش، نسبت به خدمت به خلق، نسبت به هزینه‌کردن پول در راه‌هایی که خدا فرموده، طولانی هم شده است، به شاخه‌ای از این درخت جهنم چسبیده که این شاخه رهایش نمی‌کند. بار سنگینی روی این شاخه نیست که بیفتد، شاخه او را نگه می‌دارد تا خدا این بساط کرهٔ زمین را جمع کند و به شاخه‌های درخت جهنم بگوید شاخه‌هایت را جمع کن و به دوزخ برگرد. این شاخه‌ها تمام آویختگان به خودش را در جهنم برمی‌گردانند و آنجا هم به جهنم چسبیده است. قرآن می‌گوید: «أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها»(سورهٔ حج، آیهٔ 22)، همهٔ جهنمی‌ها جان می‌کَنند که تا از جهنم دربیایند. حالا یک‌خرده که از دیوارها و پله‌هایش بالا می‌آیند(ما که آنجا را ندیده‌ایم و نمی‌دانیم، ولی می‌گوید بالا می‌آیند) که دربیایند، در سینه‌شان می‌زنند و به جهنم برمی‌گردانند. من در روایتی دیدم که بعضی‌ها به سال دوزخی هزارسال می‌کشد تا به دمِ در جهنم می‌آیند که درِ خروجی است، بعد فرشتگان آنها را هُل می‌دهند و دوباره به همان منطقهٔ‌ نخست برمی‌گردند که هزار سال طول می‌کشد. یک امیدی در خودشان دارند که شاید نجات پیدا کنند و این کار آمدورفت ادامه دارد، هزار سال می‌آیند و می‌خواهند بیرون بیایند که به داخل می‌اندازند.

با خدا زندگی کنیم، نه با آتش! یک‌چیزی پدران و مادران ما در بچگی به همهٔ ما گفته‌اند؛ تا کبریت را برمی‌داشتیم، تا یک‌خرده چوب خشک نازک جمع می‌کردیم، می‌گفتند با آتش بازی نکن؛ چون اگر آدم را آتش بگیرد، رها نمی‌کند! آن‌هم آتش جهنم! با آن بازی نکن.

 

شاخه‌های پربار درخت طوبی

این گفتار رسول خدا در روز اوّل شعبان برای مردم است. حالا حسنات شاخه‌های درخت طوبی و سیئات شاخه‌های درخت دوزخ است، به سراغ سه شاخهٔ بسیار قوی این درخت برویم که از همه مهم‌تر، پربارتر، بهتر و پر منفعت‌تر است: الف) یکی از شاخه‌های آن درخت قرآن مجید است که خدا می‌فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 103)، به این شاخه و این حبل بچسبید.

ب) یک شاخهٔ این درخت پیغمبر اسلام است.

ج) یک شاخهٔ این درخت هم اهل‌بیت است که خود اهل‌بیت می‌گویند: شاخهٔ وجود حسین ما بسیار پرقدرت است و اندک رابطه‌ای با ابی‌عبدالله کلید نجات است.

 

کلام آخر

من این مسئله را ده‌روز در جلسهٔ قبل مطرح کردم که ناتمام ماند و وعده دادم که دنباله‌اش را در اینجا بگویم. رسول خدا با ابلاغ آیات قرآن مسئولیتش را کامل کرد که چهار آیه هم دراین‌باره انتخاب کردم، اما نرسیدم تا آن چهار آیه را بخوانم. آیهٔ دوم از آن چهار آیه، این شاخهٔ طوبی و درخت بهشتی، شادکنندهٔ شما مردم مؤمن است.

من آیات را برای تبرک قرائت می‌کنم: «هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ»(سورهٔ جاثیه، آیهٔ 20)، «هذا» یعنی این قرآن و شاخهٔ بهشت. این اولین آیه، اما آیهٔ دوم که خیلی شادکننده است: «أَمْ حَسِبَ اَلَّذِینَ اِجْتَرَحُوا اَلسَّیئٰاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ سَوٰاءً مَحْیٰاهُمْ وَ مَمٰاتُهُمْ سٰاءَ مٰا یحْکمُونَ»(سورهٔ جاثیه، آیهٔ 21).

آیات سوم و چهارم: «وَ خَلَقَ اَللّٰهُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزیٰ کلُّ نَفْسٍ بِمٰا کسَبَتْ وَ هُمْ لاٰ یظْلَمُونَ × أَ فَرَأَیتَ مَنِ اِتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَوٰاهُ وَ أَضَلَّهُ اَللّٰهُ عَلیٰ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلیٰ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلیٰ بَصَرِهِ غِشٰاوَةً فَمَنْ یهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اَللّٰهِ أَ فَلاٰ تَذَکرُونَ»(سورهٔ جاثیه، آیات 22-23). 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
کلیپ های منتخب این سخنرانی
مطالب مرتبط
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
عبادت خدمت به خلق بخیل حسنات و سیئات شغبان درخت طوبی حسنات

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^