فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

تحلیلی ازتصوف سنتی (1)

تحلیلی ازتصوف سنتی (1)

به جای مقدمه

تبیین وتحلیل عرفان و تصوّف ساحت های مختلفی دارد که به نظر نگارنده، همین ساحت های مختلف فرقه های صوفیه، زوایای بحث را پیچیده کرده است. حکمت این پیچیدگی ، کثرت و تنوّع فرقه های تصوّف است؛ به گونه ای که گاهی با درگذشت و وفات یکی از اقطاب صوفیه، سلسله های گوناگونی از آن فرقه، زائیده می گشت و شناختِ آرا و عقاید و مناسک این فرقه ها را دشوار می ساخت. بحث پیرامون فرقه های صوفیه از دو جهت دارای حساسیت و اهمیت ویژه ای است:
نخست آنکه، این فرقه ها در جوامع اسلامی ، بسیار متنوع و تأثیر گذارند و به همین دلیل، داوری کسانی هم نمی توان بر آنها داشت و لازم است با دقّت و بدون پیش داوری آنها را گزارش و توصیف کرد و سپس به تجزیه و تحلیل آنها پرداخت. جهت دیگرِ اهمیت و حساسیت فرقه های صوفیه این است که فرقه های صوفیه موجود در جامعه معاصر ایران با پاره ای از مبانی فکری جمهوری اسلامی ؛ یعنی عقلانیت اسلامی که از اسلام ناب بدست می اید در تعارض هستند. توضیح مطلب اینکه به طورکلی، درکشور ما در حال حاضر ده جریان فکری فعالیت می کنند که هر ده مورد از جریان های معاصر (با تنوع فراوان می ان آنها) با عقل گرایی اسلامی و مبنای فکری جمهوری اسلامی چالش دارند. جریان عقل گرایی اسلامی با مؤلفه های معرفت شناسی رئالیستی (موجّه دانستن چهار منبع شناخت ی عنی ، حس و تجربه، عقل، شهود و وحی و اعتقاد به امکان و معیار معرفت وتأکید بر رئالیسم) و انسان شناسی خدامحورانه (نفی اومانیسم و اعتقاد به کرامت انسان و رساندن او به مبدأ المبادی و غایة الغایات یعنی خداوند سبحان، بوسیله دین الهی و پیامبران آسمانی ) و هستی شناسی جامع نگرانه (اعتقاد به جهان مادی و مجرد و دنیا و آخرت و نظام علّی و معلولی یا نظام تجلیات) و ارزش شناسی سعادت مدارانه (حاکمیت فقه واخلاق اسلامی وحداکثری دانستن آنها) استقراریافته است؛ اما ده جریان چالش برانگیز در مقابل جریان عقل گرایی اسلامی قرار دارند که درچگونگی وگستره چالش های آنها تفاوت فراوانی وجود دارد. برخی از این جریان ها در اندیشه و تفکر و دسته ای در بُعد فرهنگ اسلامی با جریانِ مذکور چالش خود را آشکار می سازند. این جریان های ده گانه عبارتند از:
جریان خرده فرهنگ های موسیقی مدرن،
جریان شیطان پرستی ،
 جریان فمینیسم،
 جریان هایدگری ها،
جریان روشنفکری تجددگرا،
 جریان سنت گرایی ،
 جریان تجددستیزی افراطی ،
 جریان مکتب تفکیک،
جریان بهائیت،
 و جریان تصوّف گرایی و عرفان های سکولار.[1]
این جریان اخیر به دلایل پیش گفته، اهم ت ویژه ای دارد. به همین لحاظ لازم است به این نکته توجه شود که تصوّف گرایی سکولار در جامعه معاصر ما به سه گرایش تقسیم می شود:

الف) عرفان و تصوّف سرخ پوستی: که دون خوان سرخ پوست آمریکایی مطرح کرد از نویسندگان معروف ِعرفان سرخ پوستی ، «پائولوکوئیلو» است که کتاب هایی به صورت رمان مانند «اعترافات یک سالک» و «سفر به دشت ستارگان» نگاشته است. وی در این کتاب ها به ترویج عرفان سرخ پوستی سکولار می پردازد. عرفان سرخ پوستی، بر خلاف عرفان نظری اسلامی که نوعی هستی شناسی است، به مباحث نظری و اصطلاحات تخصصی مانند: هو ت غیبیه و تعینات و تجلیات و نَفَس رحمانی و غیره نمی پردازد و خود را با زندگی انسانها پیوند می زند. و از صلح، معنویت، دوستی و عشق سخن می گوید.[2] عرفان سرخ پوستی با بهره گیری ازروانشناسی جدید و با عبارت ها و دستورالعمل های کوتاه و جذاب و همراه با روی کردِ دین گریزی ، مخاطبان خود را فرامی خواند.

ب) عرفان های شرقی: مانند ایین هندو، تائو و بودیسم که با روی کرد ساده و عقل ستی زانه یا عقل گری زانه[3] به مباحث انسان شناسانه و سالکانه می پردازند و از مباحث هستی شناسانه بی گانه اند.

 

ج) عرفان های بومی : فرقه های صوفیه معاصر به قدری متنوعند که ارائه تعریف ی کسانی از آنها غیر ممکن است، اما دارای وجوه عامی نظیر گرایش به فقه ستیزی و مرجع ستیزی (با وجود تفاوت مراتب دراین ویژگی ) می باشند. حتی فرقه هایی مثل ذهبیه و نعمت اللهی ه گنابادیه که تقلید از مراجع را اظهار می نمایند؛ نیز در مواردِ تعارض میان فتوای قُطب (عالی ترین شخصی ت و مقام فرقه) با مرجعی ت، دیدگاه قطب را بر فقیه و مرجع تقلید مقدّم می دارند. و اما فرقه های فعّال جامعة معاصر ایران عبارتند از:
1ـ نعمت اللهی مونسیه2ـ نعمت اللهی صفی علی شاهی 3ـ نعمت اللهی گنابادیه4ـ اویسیه 5ـ مکتب (نورعلی الهی )6ـ شمسیه 7ـ کمیل ه 8ـ اهل حق 9ـ خاکساری ه10ـ ذهبیه.
البته فرقه های گنابادیه، ذهبیه، اهل حق و مکتب نسبت به سایر انشعابات صوفیه فعالیت گسترده تری دارند. این فرقه ها را می توان با روی کردهای اجتماعی (مانند خدمات و خیانتهای فرقه های صوفیه به مردم) و سیاسی و امنیتی (مانند ارتباط با رژیم های طاغوتی و دولت های بیگانه) و فقهی (مانند فتاوای فقها و محدثان) و تاریخی (مانند: منشأ پیدایش و تحولات و تطورات و عوامل انشعاب های آنها) و اخلاقی (مانند: آسیب ها و ناهنجاری های اخلاقی ) و اعتقادی (بررسی و مطابقت یا عدم مطابقت عقاید آنها با اعتقادات شیعه) و ادبی (مانند: بررسی آثار فارسی و ادبی فرقه های صوفیه) بررسی کرد.

چیستی تصوّف

تصوّف ـ که جمع آن صوفیه است ـ مصدر لازم ثلاثی مزید از باب تفعّل به معنای صوفی شدن بکار می رود. یکی از کاربردهای باب تفعّل، بیان داراشدن چیزی یا صفتی است؛ مانند تأهّل یعنی دارای اهل شدن و یا تألّم به معنای دارای ألم شدن. این باب برای بیان گرایش به فرقه ها و آیین ها هم به کار می رود مانند تَمَجُّس یا تهُّود که به معنای گرویدن به آیین مجوس و دین یهود است. تصوّف هم به معنای گرایش به صوفی است پس تصوّف هم به معنای صوفی شدن و هم به معنای گرایش به صوفی بکار می رود. ابونصر سرّاج درباره چیستی تصوّف می گوید: «صوفیان مانند فقها و زهاّد به دنبال علم خاص یا ویژگی اخلاقی معین نبودند؛ زیرا آنها خود سرچشمة تمام دانشها و دارای مجموعة احوال بودند.» [4] صوفی از نظر ابونصر سراج، هم بینش دینی و هم منش دینی و هم کنش دینی دارد. درحالی که به عنوان مثال «علم کلام» فقط به دنبال بُعد بینش دینی یا «اخلاق» فقط در پی منش دینی و یا «فقه و حقوق» فقط به دنبال کُنش دینی است. اما صوفی از نظر سراج سرچشمة تمام دانشها و احوال است. ابونصر سراج در ادامه، جملاتی از حسن بصری (متوفای 110) و سفیان ثوری (متوفای 161) نقل می کند که دلالت بر رواج این واژه در قرن دوم دارد. سهروردی می گوید: «اقوال المشایخ فی ماهیه التصوّف تزید علی ألف اقوال»[5]. بعضی تعاریف فقط به بینش توجه کرده اند و برخی گاهی به منش و کنش در تعریف تصوّف هم توجه داشته اند. گاهی نیز فقط به یک حالت اخلاقی خاص بسندیده و از بقیه حالات اخلاقی پرهیز نموده اند. قاسانی می گوید: «التصوّف هو التخلّق بالاخلاق الالهیهْ»[6] هجویری (متوفای 465 ق) در کشف المحجوب، باب تصوّف را با آیه «و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً» شروع می کند و حدیث منسوب به حضرت رسول (ص) را نقل می کند که ایشان فرمود: «من سمع صوت اهل التصوّف فلا یؤمن علی دعائهم کتب عندالله من الغافلین»[7] وی در ادامه می گوید: «صوفی نامیست مرکاملان ولایت را و محققان، اولیا را بدین نام خوانده اند. آنکه به محبت مصفا شود صافی بود و آنکه مستغرق دوست شود و از غیر دوست بری شود صوفی بود.» وی این مطلب را بعد از حدیث حارثه مطرح می کند که پیامبر از او سؤال کرد: «کیف اصبحت یا حارثه» قال: «اصبحت مؤمناً حقا» فقال (ص): «یا حارثه ان لکل حق حقیقة فما حقیقهة ایمانک» فقال: «عزلت نفسی عن الدنیا فاستوی عندی حجرها و ذهبها و فضتها و مدرها فاسهرت لیلی و اظمات نهاری حتی صرت کانی انظر الی عرش ربی بارزاً و کانی انظر الی اهل الجنه یتزا ورون فیها و کانی انظر الی اهل النار یتصارعون فیها (یتغامزون فیها)»[8] هجویری در کشف المحجوب، بین سه واژه صوفی و متصوّف و مستصوّف فرق می گذارد. صوفی: اهل کمالی است که از صفات نفسانی دور گشته و به حقیقت رسیده است. متصوّف: طالبان رسیدن به مرتبة صوفیان هستند و جمع آن متصوّفه است، مستصوف: کسی را که ظاهرش را همچون صوفیان و طالبان تصوّف می آراید، اما در واقع از عقاید و اعمال آنها به دور است. هجویری هم در این مورد می گوید: «صوفی آن بود که از خود فانی بود و به حق باقی از قبضة طبایع رسته و به حقیقت حقایق پیوسته و متصوّف آنکه به مجاهدت، این درجه را می طلبد و اندر طلب، خود را بر معاملت ایشان درست همی کند و مستصوف آنکه از برای منال و جاه و حظ دنیا خود را مانند ایشان کرده است و از این هر دو از هیچ معنی خبر ندارد تا حدی که گفته اند: المستصوف عند الصوفیه کالذباب و عند غیرهم کالذیاب. مستصوف به نزدیک صوفی از حقیری چون مگس بود و آنچ این کند به نزدیک وی هوس بود و به نزدیک دیگران چون گرگ پر فساد، کی همه همتش دریدن و لختی مردار خوردن باشد.»[9] و[10] قشیری پیرامون وجه نامگذاری تصوّف می گوید: «آنکه گوید: این از صوفست و تصوّف، صوف پوشیدنست چنانکه تَقَمُّص پیراهن پوشیدن، این روی بود ولیکن این قوم به صوف پوشیدن اختصاص ندارند و اگر کسی گوید: ایشان منسوبند با صفه مسجد رسول (ص)، نسبت با صفه، صوفی نیاید. و اگر کسی گوید این از صفا گرفته اند، نسبت با صفا، دور افتد بر مقتضی لغت. و اگر گویند با صف اول نسبت کنند چنانکه گویی اندر صف اول آمد از آنجا که نزدیکی ایشان است بخداوند تعالی، این نسبت مقتضی لغت نباشد.»[11]

نگارنده در مرحله چیستی تصوّف تحلیلی دارد که خوانندگان را بدان جلب می کنم: تصوّف بر دو گونه متصور است:
الف) تصوّف در مقام تعریف: همین تعریف های پیش گفته (اعراض از خلق، به خدا پیوستن، احکام شریعت را عمل کردن و...)، تصوّف در مقام تعریف را گزارش می دهند.

ب) تصوّف در مقام تحقّق: یعنی فرقه های صوفیه ای که تحقّق یافته اند. توصیف ها وتحلی ل ها باید به این مقام، یعنی صوفیه تحقّق یافته، اختصاص یابد و نباید این دو مقام خلط شوند و لذا گاهی که با مدعیان صوفیه و به اصطلاح اقطاب فرقه های تصوّف بحث می کنیم. آنها به این تعاریف تمسک می کنند؛ اما همه این تعاریف، تصوّف در مقام تعریف را معرفی می کند که ما هم بسیاری از این تعاریف را تقریباً قبول داریم. این تعاریف، همان عرفانی است که بخشی از اسلام به شمار می اید. و اصلا یکی از راههای رسیدن به خدا، اِعراض از خلق (به معنای مثبت نه منفی ) است. ولی تصوّف خارجی و واقعی به جهت انحراف های گوناگون، نمی تواند خود را بر این تعاری ف منطبق سازد. انحراف تصوّف در قرن اخیر یا در قرنهای اخیر اتفاق نیفتاده، بلکه این انحراف از صدر اسلام به وجود آمد. ما علاوه بر نقدهایی که بر متصوّفه معاصر داریم، نسبت به صوفیانی همچون حسن بصری ، جنید بغدادی و معروف کرخی می توانیم تحلیل هایی ارایه نماییم. حسن بصری ، کسی است که امام علی تا امام باقر را درک کرده و نه تنها به آنها ایمان نیاورده، بلکه در برابر آنها ایستاده و بر امیرالمؤمنین جهت درگیری با اهل جمل، طعن می زند و در نهایت قاضی حجاج بن یوسف ثقفی می گردد. جنید بغدادی ، اولین کسی بودکه رقص و سماع را وارد تصوف کرد و دیگران از او پی روی نمودند و منشأ صدور فتاوای مراجع تقلید و فقهای شیعه درگذشته و حال به جهت انحراف های متنوع فرقه های صوفیه گردید. علاوه بر اینکه، تاکتیک فرقه فرقه کردن دین نیز از نظر فقهی حرام است. اگرتصوّف عبارت است از پذیرفتن خُلق و خُوی خداوند از جهت گفتار و عمل و علم؛ پس چه کمالی بزرگ تر از این حقی قت است. و در واقع برانگیخته شدن پیامبران و رسولان و تعیین اولیا و جانشینان آنان، برای تحصیل خُلق و خُوی الهی بوده است. حال اگر حقیقت تصوّف، تلاش برای ترک لذتهای دنیایی و آخرتی و رجوع به فنا و ترک نسبت چیزی به خود و ی افتن صفت های پسندیده و اخلاق نیکو است.[12]و اگر صوفی کسی است که ظاهر او، مخالف احکام شریعت نباشد و باطنش طالب، حقایق الحقیقه باشد. برای او چیزی نباشد و چیزی را برای چیزی ذخیره نکند و غیرضروری و غیر واجب نخواهد و چیزی ندارد تا آن را به کسی عطا کند و در دنیا بدون سرگرمی و گرفتاری زندگی کند و در قیامت درخواستی نداشته باشد و بدون ترس و وحشتی مولایش، او را کفایت می کند. و اگر تصوّف، پذیرفتن خُلق و خُوی خداوند و به کاربستن آداب شریعت و چسبیدن به سنت بهترین موجودات یعنی محمد (ص) است و اگر صوفی ظاهرش آراسته و صورتش زرد و شکمش به پشت چسبیده و خُلق و خُویش، خوش و غذایش اندک و ناچیز و لباسش بالازده (یعنی لباسش روی زمین از سر تکبر کشیده نمی شود) و عقلش روشن و دلش زیباتر از چلچراغ درخشان است واگر صوفی کسی است که ظاهرش از دنیا کوچ کرده و دلش به آخرت منتقل شده و سرّ و درونش بر مولی و آقایش فرود آمده است.[13]

و اگر به گفته عطار در الهی نامه: تصوّف چیست در صبر آرمیدن طمع از جملة عالم بریدن[14]

هیچ نقدی بر آنها وارد نیست، ولی ایا فرقه های صوفیه تحقق یافته این چنین اند؟ پس چرا برخی از آنها به بهانه طریقت از شریعت و احکام شرعی فاصله می گیرند؟ یا به راحتی فتوای مراجع مبنی بر حرمتِ ساختن خانقاه و حرمتِ رفتن در مجالس صوفیه را مردود می شمارند؟ مجالس لهو و لعب و رقص و سماعِ حرام را مرتکب می شوند و دسته ای نیز به مواد مخّدر و مصرف مسکرات رو می آورند و رفتارهای نامشروع مرتکب می شوند. پاره ای از فرقه های معاصر تا آنجا پیش رفتند که در دوران دفاع مقدس و حمله عراق علیه ایران، جوانان را از دفاع و حراست از مرزهای کشور باز می داشتند و در پنهانی با فراماسونرهای جاسوس و خیانتکار غرب گرا ارتباط پیدا می کردند. بنده شاهد انحراف بسیاری از مردم و جوانان و حتی عده ای ازطلبه های بی سواد بودم که با وعده های مادی و یا معنوی به چه بدبختی مبتلا شدند. و زندگی آنها ویران گشت و به جدایی خانوادگی انجامید. نگارنده به سخن سید حیدر آملی توجه دارد که می گوید: "همانگونه که دیگران از اسم شیعه بی زاری می جویند و آنها را رافضی می خوانند و کفر و زندقه نسبت می دهند شما هم بدون تحقیق به سرزنش صوفیه نپرداز»[15]. و نیز می گوید: " اما گروهی که در اسم با شیعه مشترکند، اما شیعه نیستند و مردم به خاطر آنان به شیعه ناسزا می گویند، آنان مانند: غلات و اسماعیلیه و زیدیه و کیسانیه و شعبه ها و گروه های آنان که در کتاب های شیعه و غیر شیعه ذکر شده است و اما گروهی که در اسم با صوفیه مشترکند، ولی صوفیه نیستند و مردم به خاطر آنان به صوفیه ناسزا می گویند آنان مانند: اباحیه و حلولیه و اتحادیه و معطله و ... مانند آنان می باشند.»[16] لیکن، سخن ما در این است که هرچه از فرقه های صوفیه در جامعه معاصر ایران وجود دارد، گرفتار مشکلات اعتقادی و یا رفتاری اند و به همین جهت، عرفان اصیل اسلامی از التقاط و انحراف فرقه های صوفیه به شدت رنج می برد.

عوامل پیدایش تصوف در اسلام

نباید گمان کرد که تصوف درتاریخ اسلام تنها زاییده آموزه های دینی است بلکه عوامل فراوان دیگری وجود داشته است که منشأ پیدایش تصوف گرایی درمیان مسلمانان بوده است که ازجمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد:[17]

  1. افکار و مذاهب هندی و بودایی: در عصر حکومت بنی امیه، جماعتی از هندی ها به آیین اسلام گرویدند و کتاب های هندی توسط منکه هندی و ابن دهن هندی ترجمه شد مانند سندباد الکبیر، سند باد الصغیر، ادب الهند و الصین و از همه مهمتر، کتاب «یوذاسف» و «یوذاسف و بلوهر» که روش زندگی صوفیانه بود. مرحوم صدوق در اکمال الدین و اتمام النعمة و مرحوم مجلسی در بحار الانوار پیرامون یوذاسف و بلوهر داستانی نگاشته اند. البته ادیان و مذاهب هندی، اختلافات نظری و عملی فراوانی دارند لکن رویکرد صوفیانه آنها مشترک است و تصوف به عنوان یک ایدئولوژی در می ان آنها مطرح میباشد. فرقه بودایی در پیدایش برهمایی و برهمایی در ظهور بودایی و هندو و بودایی در تحقق هانایانا و ماهایانا مؤثر بوده است و همگی در ریاضت کشی و پرهیز از دنیا مشترکند و راه سعادت و نجات آدمیان را ترک لذات جسمانی و شکنجه بدنی میدانند. این فرقه ها بر این باورند که جهان سراسر رنج و عذاب و ریشه این رنج ها، آرزوها و خواهش های دنیوی است و رهایی از علایق و شهوات مادی وسیله نجات و سعادت است. بودا معتقد است که برهمن، کسی است که فقر نصیبش شده و از هر چیزی محروم و از هر خوفی به دور باشد. نیروانا که غایت بوداییان است در لغت سانسکریت به معنای فنا بکار میرود. مسأله طلب مرید و سالک از مراد و قطب نیز از روش های صوفیان هندی است که بر فرقه های صوفیهدر جهان اسلام وارد شده است. مسأله وحدت وجود از دیگر عقاید مشترک صوفیان هندی است. اوپانیشادها کتاب مقدس برهمائیان این عقیده را پایه گذاری کرده است. و همچنین، موارد دیگری مانند خرقه پوشی، دیانا (به اصطلاح بودائیان به معنای تمرکز فکر که در مراقبت انجام میدهند)، اذکار دسته جمعی به گفته ابوریحان بیرونی در کتاب تحقیق ما للهند از سلوک رفتاری هندیان است و همه این آداب در میان فرقه های صوفیه اسلامی رواج یافته است یعنی صوفیان مسلمان دراین آداب و عقاید ازایینهای کشورهای جنوب شرق آسیا بهره برده اند.

لازم به ذکر است که تعداد زیادی از مرتاضین بودایی و جوکی های تارک دنیا و دوره گردهای هندی در ممالک اسلامی مخصوصاً در شام و عراق پراکنده شدند مانند ابو علی سندی، استاد بایزید بسطامی که در حقش میگوید: من از بوعلی، علم فنا در توحید می آموختم. ابوعلی سندی از اهالی سند و نواحی بخارا و مرتبط با مرتاضین هندی بوده است.حسین بن منصور حلاج، مسافرت به هندوستان نمود و پس از مراجعت در صوفیگری تحوّل جدی یافت. بنابراین، مسأله فقر، خرقه پوشی، انزوا، ریاضت کشی همه از آداب مرتاضین هندی است.

  1. دنیاپرستی و آشوب های سیاسی: گرایش مادیگرایانه و دنیاطلبانه برخی از اصحاب پیامبر و نزاع های سیاسی قرن اول و دوم زمینه ساز پیدایش و گسترش صوفیه بوده است. توضیح مطلب اینکه تمایل به دنیا در اثر فتوحات، اولین قدم انحراف مسلمین بود که دولت عثمان آنرا توسعه داده عکس العمل این انحراف، زهدورزی افرادی چون عبدالله بن عمر،حسن بصری و پرهیز از مسایل سیاسی و اجتماعی بود. حسن بصری متوفای 110 هجری با اینکه امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و امام سجاد(ع)و امام محمد باقر(ع) را درک کرد، در پوستین ریاضت کشی خود فرو رفته و ذره ای به فکر مسایل اجتماعی جامعه نبوده و هیچ گاه ائمه اطهار را یاری نکرد.

عبدالواحد بن زید از اصحاب حسن بصری، اولین کسی بود که خانقاه کوچکی برای صوفیه ساخت و زمینه را برای صوفیان قرن دوم و سوم مانند ابوهاشم کوفی، ذوالنون مصری، معروف کرخی، ابراهیم ادهم، ابوحامد بلخی و محاسبی فراهم آورد.

داود طایی متوفای 165 قمری به فرزندش گفت: ای پسر اگر سلامت خواهی، دنیا را وداع کن و اگر کرامت خواهی بر آخرت نیز تکبیر گوی. وی آنقدر از مردم عزلت و از دنیا اعراض کرد که نان در آب می نهاد و می آشامید تا خوردن و آشامیدن را یکی کند.

  1. تماس مسلمانان با رهبانیان مسیحی: رهبانیت مسیحی هم بر صوفی گری مسلمانان تأثیر گذار بوده است. حتی مسجد ضرار هم توطئه راهب مسیحی بود. توضیح اینکه، قبل از جنگ تبوک، عده ای از منافقین مدینه با مرد راهبی به نام ابوعامر که بسیار ریاست طلب بود بیعت کردند. ابوعامر، پس از فتح مکه به طائف گریخت و چون اهل طائف به اسلام گرویدند، به سوی شام پیش امپراطور روم شتافت و از آنجا به منافقین پیام فرستاد که آماده شوند و مسجدی بنا نهند تا به کمک امپراطور روم، بساط رسول خدا در مدینه برداشته شود.

منافقین درگام نخست در جهاد شرکت نکردند و با نیرنگ از پیامبر تقاضا نمودند که مسجد مدینه برای بیماران و پیرمردان دور است و لذا اقدام به ساخت مسجد ضرار کردند. پیامبر به جهت وضعی ت جنگ تبوک با آنها برخورد نکرد و علی(ع) را به جای خود در مدینه گماشت. پیامبر(ص) پس از مراجعت طبق آیه 107 سوره توبه به تخریب مسجد ضرار فرمان داد. یعنی یک راهب و صوفی مسیحی به بهانه عبادت منافقین ساختمانی با عنوان مسجد ساختند تا محل توطئه آنها گردد و خداوند نیز آنها را رسوا کرد. بنابراین، مردم دیندار باید هشیار باشید، تغییر عنوان خانقاه به مسجد یا حسینیه، ماهیت انحراف را تغییر نمیدهد.

  1. انتشار فلسفه یونانی و نوافلاطونی: تصوف در قرن سوم به غیر از زهد و ترک دنیا و ریاضت کشی وارد فاز جدیدی شد و به مباحث عرفانی مانند وحدت وجود، عشق، کشف و شهود، فنا و... پرداخت. این رویکرد از فلسفه افلاطون و فلوطین و نوافلاطونیان که در قرن سوم ترجمه شده بودند بر صوفیان مسلمان تأثیر گذاشت. جنید بغدادی، با بهره گیری از مفاهیم نو افلاطونی، قالب جدیدی به تصوف بخشید. به همین دلیل، وی لباس پشمینه صوفیان اولیه را به دور انداخت و لباس معمولی به تن کرد و گفت: لیس الاعتبار بالخرقة انما الاعتبار بالخرقة (احتراق دل)
  2. تفسیر به رأی از مفاهیم و تعلیمات دینی: متون اسلام، مملو از مفاهیم اخلاقی و عرفانی ناب و خالص است. آیات قرآن، روایات و ادعیه اهل بیت(علیهم السلام) مانند صحیفه سجادیه، دعای کمیل، دعای عرفه، مناجات شعبانیه برای سیر و سلوک عرفانی بیان گردیده است. پیش فرض های صوفیانه هندی، پاره ای از زاهدان و تارکان دنیا را گرفتار تفسیر به رأی کرده و معانی ناصواب را بر واژگان قرآنی مانند زهد و دنیا و... وارد ساختند. فاصله گرفتن از معارف اهل بیت نیز بر این انحراف فکری و رفتاری افزود. تا اینجا روشن شد که:

اولاً، تصوف و فرقه های صوفیه از اصالت عرفان اسلامی برخوردار نیست، زیرا کاملاً از هندیان و بودائیان و مسیحیان تأثیر پذیرفته اند.

ثانیاً، تصوف در بهره وری از آموزههای اسلامی هم گرفتار تفسیر به رأی و تأویل گرایی شدند.

ثالثاً، اسلام، آیین اعتدال است زیرا «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا»[18]

قرآن میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ؛[19] «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ...»[20] «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ»[21]

بنابراین، افراط کاری در ترک دنیا و ریاضتکشی و بریدن از جامعه، مورد رضایت و پذیرش اسلام نیست.

پی نوشت ها:

 [1]- کتاب جریان های فکری ایران معاصر به معرفی مبانی و زیرساختهای جریان های مذکور پرداخته است. خوانندگان می توانند برای اطلاع بیشتر به این کتاب که توسط انتشارات وثوق منتشر شده، مراجعه نمایند.

[2]- ر.ک: کتاب «سرخ پوستان بزرگ می گویند».

[3]- ر.ک: والترس استیس، عرفان و فلسفه، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی ، انتشارات سروش.

[4]- ابو سراج طوسی ، اللمع فی التصوّف، ترجمه مهدی محبّتی ، انتشارات اساطیر، 1382 ص20.

[5]- شهاب الدین سهروردی ، عوارف المعارف، ترجمه ابو منصور بن عبدالمؤمن اصفهانی ، به اهتمام قاسم انصاری ، 1374، ص 57.

[6]- عبدالرزاق قاسانی ، اصطلاحات الصوفیهْ، تصحیح مجید هادی زاده، انتشارات حکمت، چاپ اول 1381.

[7]- ابوالحسن علی بن عثمان الجلابی الهجویری الغزنوی،کشف المحجوب، تصحیح والنتین ژکوفسکی، چاپ هفتم بهار 1380، انتشارات طهوری، ص34.

[8]- همان، ص39- 38.

[9]- همان، ص 40 .

[10]- تعاریف فراوان دیگری را قشیری در رسالة قشیریه باب التصوّف، هجویری در کشف المحجوب، باب التصوّف، سهروردی در عوارف المعارف؛ باب خامس و ابن عربی در فتوحات مکیه، ج13 پیرامون تصوّف بیان کرده اند که جهت اختصار از بیان آنها صرف نظر می کنیم. دکتر صادق گوهرین در شرح اصطلاحات تصوّف، نیز به همه این تعاریف پرداخته است.

[11]- عبدالکریم بن هوازن قشیری، رساله قشیریه، ترجمه ابوعلی حسن بن احمد عثمانی، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص 467-468.

[12] - جامع الاسرار و منبع الانوار، سید حیدر آملی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و انجمن ایرانشناسی فرانسه، چاپ دوم، 1368 ص44.

[13] - همان، ص 45-47.

[14] - فریدالدین عطارنی شابوری ، الهی نامه، تصحی ح: فؤاد روحانی ، انتشارات زوار، چاپ پنجم، 1376، شعر2834.

[15] - جامع الاسرار، ص45 ـ 47.

[16] - جامع الاسرار، ترجمه سیدیوسف ابراهیمی آملی، نشر رسانش، 1381، ص47-48.

[17] . ر.ک: قاسم غنی ، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، انتشارات زوار، چاپ هفتم، 1375، جلد دوم، ص2- 6 و سعید نفیسی ، سرچشمه تصوف در ایران، انتشارات فروغی ، تهران، 1377، چاپ نهم ص5- 24.

[18] ـ بقره / 143.

[19] ـ مائده / 87.

[20] ـ اعراف/ 32.

[21] ـ قصص/ 77.
ادامه دارد...


منبع : پایگاه حوزه
  • عرفانی
  • صوفیه
  • تصوف
  • صوفی
  • تحلیلی ازتصوف سنتی (1)
  • فرقه
  • 0
    0% (نفر 0)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه

    تصوّف
    «TSM»چگونه فرقه‌ای هستند؟

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^