در این باره كه حافظان قرآن و جمع كنندگان آن، یعنی همه‌ی آنها كه در زمان رسول خدا همه‌ی قرآن را از حفظ داشتند، چه كسانی بوده‌اند، تعدادشان چقدر بوده و هر یك چه اندازه از قرآن می‌دانسته‌اند، سخن بسیار رفته و مشكلاتی كه در این مورد پیش آمده، طرح شده و پاسخ داده شده است.

اگر بخواهیم مثل بلاشر فرانسوی، تعداد حافظان قرآن را تنها از ظاهر روایاتی كه مثلاً بخاری در صحیحش نقل كرده (1) در نظر بگیریم، شماره‌ی حافظان در زمان رسول خدا فقط هفت نفر می‌شود: «ابن مسعود، سالم، معاذ بن جبل، ابیّ بن كعب، زید بن ثابت، ابوزید، ابوالدرداء». ولی این هرگز نباید موجب شود كه به طور انحصاری و قطعی بنویسیم كه «احادیث جز هفت نفر را ذكر نمی‌كنند» (2). البته اگر بلاشر به جای مراجعه تنها به صحیح بخاری، فقط به یك حدیث استناد می‌كرد می‌توانست ادعا كند كه حدیث جز چهار نفر حافظ قرآن را ذكر نمی‌كند. به اضافه كه در كمال شیطنت می‌‌افزاید كه زید دو آیه‌ی آخر سوره‌ی توبه را هم نمی‌دانسته است. در صورتی كه واقعاً زید آن دو آیه را می‌دانسته و به دلیل همین علم و یقین بوده، كه بدنبال سند و نوشته و شاهد نزول آن بوده است. گذشته از این، اگر بلاشر به عمده‌ترین مرجع مورد مراجعه‌ی همیشگی خود، یعنی تاریخ قرآن از نولدكه (3) مراجعه می‌كرد، طبق صورت مفصلی كه همین نولدكه از مراجع بدست می‌دهد، این حافظان را هم اضافه بر آن 7 نفر می‌یافت:
علی بن ابی طالب (4)، عثمان (5)، تمیم الداری (6)، عبادة بن صامت (7)، ابو ایوب (8)، سعد بن عُبید (9) (هرچند این یكی را خود بلاشر چند صفحه پیش تذكر داده كه به عنوان قاری نیز خوانده شده است(10)) مُجمّع بن جاریه (11)، عبید بن معاویه (12)‌ كه شناخته نشد.
قدر مسلم آن است كه حافظان قرآن در عهد نبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چندین برابر این عده است كه عادت خلاف این را محال می‌شمارد. (13) همه‌ی اینها در پرتو اهتمام پیامبر و بر اثر شور و شوق ایمان خود همه‌ی قرآن را از حفظ داشتند. اگر هم در میان آنها كسانی مثل مجمّع بن جاریه (م حدود 50 هـ) یكی دو سوره از قرآن را در زمان رسول خدا نمی‌دانسته (14)، مسلماً بعد از پیامبراكرم آن را كامل كرده‌اند. (15) البته چه بسا كه بین آن‌ها یكی دو نفری هم بر این نقص باقی مانده باشند. (16)
مشكل اصلی كه در اینجاست این است كه روایات نام كامل همه‌ی صحابه‌ی جامع قرآن را در بر ندارند. در احادیث مختلفی كه از جمع قرآن در زمان رسول خدا صحبت كرده‌اند، هر حدیثی از 4 نفر، 5 نفر و شش نفر سخن گفته (17)، اما صورت جامع و كاملی به دست نداده است.
این صورت‌های موجود معمولاً دو نوع از حافظان را در بردارند: یكی آنها كه تمام قرآن را كمابیش از حفظ داشته‌اند و دیگر آنها كه اضافه بر حفظ، از طرف پیامبراكرم مأمور به تدریس قرآن هم بوده‌اند.
در این یكی اشكالی نیست: در حدیثی آمده كه پیامبر فرمود: قرآن را از چهار نفر فرا بگیرید: عبدالله بن مسعود، سالم مولی ابن حذیفه، معاذ بن جبل و ابیّ بن كعب. (18) در این روایت هیچگونه حصری نیست. یعنی تعداد معلمین كتاب به هیچ وجه محدود به همین چهار نفر نشده و وجود عده‌ی زیادی چون: اهل الصفّه، علی بن ابی طالب (علیه السلام)، مصعب بن عمیر، عتاب بن اسید، عمرو بن حزم، خالد بن سعید، رافع بن مالك، اسید بن حضیر، شهاب قرشی، به اضافه‌ی آنها كه بعد جزء حاملان قرآن در عهد نبی می‌بینیم، به هیچ وجه منافاتی با نام این چهار نفر به عنوان معلمین قرآن ندارد.
شاید منظور این بوده كه در جمع صحابه در مدینه این چهار تن (2 تن از مهاجران و 2 تن از انصار) مأمور آموزش قرآن بوده‌اند.
اما اشكال اساسی در روایتی است كه بخاری از انس بن مالك خادم رسول خدا نقل می‌كند. او به طور صریح و انحصاری می‌گوید: وفات یافت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن را جمع نكردند مگر چهار نفر: اُبیّ بن كعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت، ابوزید، كه هر چهار تن از انصارند. (19)
این روایت اشكالات زیادی پیش آورده است. از آن جمله:
1) از طریق دیگری از انس به جای نام «ابوالدرداء» نام «ابیّ بن كعب» جزء آن چهار نفر ذكر شده است. (20)
2)این ابوزید كیست كه جزء معلمین انحصاری قرآن در زمان رسول خدا قرار گرفته؟ این سؤال از همان روزهای نخست مطرح بوده است. قتاده از خود انس می‌پرسد كه این ابوزید كیست؟ او هم پاسخ می‌دهد كه یكی از جمع ما (احد عمومتی) (21). بعدها از قتاده هم كه می‌پرسند او جواب می‌دهد: یكی از جمع انس. (22)بنابراین باید این ابوزید حتماً مانند خود انس، انصاری و اضافه بر آن خَزْرجی باشد كه انس گفته یكی از جمع ما. بعضی گفته‌اند كه این ابوزید باید همان سعد بن عُبید باشد. (23) البته این درست است كه سعد از انصار بود اما او از «أوس» بود نه از «خَزْرَج». (24) گذشته از آن، شَعْبی (م103هـ) در روایتی نام شش نفر از انصارِ جامع قرآن را ذكر می‌كند كه هم ابوزید و هم سعد جزء آنها هستند (25)، پس این دو نفر یكی نمی‌توانند باشند.
بالاخره سیوطی (م911) می‌گوید: ابن ابی داود (م316) روایتی نقل كرده كه رفع این اشكال را می‌كند. در آنجا انس توضیح می‌دهد: «این ابوزید، قیس بن السكن (م15هـ) است، یكی از گروه ما كه چندی پس از رسول خدا وفات یافت. بازمانده‌ای نگذاشت و ما از او ارث بردیم. » (26) از اینجا بعضی او را عموی انس بن مالك به حساب آورده‌اند (27)، در صورتی كه در پشت چهارم با هم مشترك می‌شوند.
3) اشكال اساسی اینجا این است كه چرا انس بن مالك گفته فقط چهار نفر قرآن را جمع كرده‌اند و آن چهار نفر هم از انصار بوده‌اند. در صورتی كه جامعان و حافظان قرآن چه در جمع مهاجر و چه پیش انصار، حتی در میان اوسی‌های انصار هم خیلی بیشتر از اینها بوده‌اند، چنانكه در روایت گاهی «ابیّ» هست و گاهی «ابوالدرداء». پس تكیه‌ی خاصی بر عدد چهار بوده است.
جالب توجه است كه خود انس جزء جامعان قرآن به حساب آمده و مصحفی نیز داشته است، اما او خود را هم به حساب نیاورده و از چهار نفر دیگر صحبت كرده است.
روایات زیادی این را نقض می‌كنند: یكی همان روایت كه گذشت. پیامبر فرمود كه قرآن را از چهار نفر تعلیم بگیرند: ابن مسعود و سالم از مهاجران و معاذ و ابیّ از انصار. پس، اینها خود حافظ و جامع قرآن بوده‌اند و روایات بسیاری هم این را تأیید می‌كند. دیگر اینكه عبدالله بن عمرو گفت: من قرآن را جمع كردم و به هر شبی می‌خواندم. خبر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌رسید و فرمود: به هر ماهی بخوان (28)... یا محمد بن كعب قُرَظی پنج نفر از انصار را نام می‌برد و شعبی شش نفر را ذكر می‌كند...
بدین ترتیب این سؤال پیش می‌آید كه پس چرا انس بن مالك گفت فقط چهار نفر قرآن را جمع كرده‌اند؟ خیلی ها خواسته‌اند این سخن انس را به كیفیتی توجیه كنند. بعضی گفته‌اند: منظورش از جمع، كتابت بوده نه حفظ. پاره‌ای گفته‌اند: منظور جمع بوجوه همه‌ی قراآت است، یا دریافت رویاروی از رسول خدا و یا جمع چیزی بعد از چیزی است تا نزولش تكامل یافته، یعنی اینها ظاهراً هر سال و هر موقع، آنچه تا آن موقع نازل شده بود حفظ داشته‌اند. امام ابوبكر باقلانی (م403) در كتاب الانتصار خود برای رفع اشكال این حدیث هشت جواب می‌دهد، ولی واقع این است كه جوابها قانع كننده نیست و ابن حجَر (م852) هم آنها را نمی‎پسندد. (29) به قول مازِری (م536) فقیه مالكی، انس از كجا چنین احاطه‌ای داشته كه از دانش همه‌ی صحابه كه در بلاد مختلف متفرق بوده‌اند خبر می‌دهد! این موجب شده كه ملحدان بدان استناد كنند كه پس جز این چهار نفر دیگران قرآن را كامل نمی‌دانسته‌اند و حال آنكه صدها نفر از صحابه بدان علم داشته‌اند و تواتر همه‌ی اجزاء قرآن مسلم است. (30)
ولی احتمالی قوی‌تر هم وجود دارد: انس خود از قبیله‌ی خزرج است و میان أوس و خزرج رقابتی دیرینه بود. چه بسا كه انس از فرطِ تعلق خاطر به خَزرج، فقط آن حافظانی را به یاد آورده كه خزرجی بوده‌اند و بدین ترتیب همه‌ی اوسی‌ها و مهاجران و سایر اعراب از یاد رفته‌اند.
به خصوص اگر به یاد بیاوریم كه قتاده از انس نقل می‌كرد (31) كه اوسیان به چهار كس افتخار می‌كردند: حَنْظلة بن الراهب غسیل الملائكه (32)، عاصم بن ثابت (م4 هـ) حمایت شده‌ی زنبوران (حَمِیّ الدَّبر) (33)، خُزَیمة بن ثابت ذوالشهادتین (م37هـ) (34) و سعد بن معاذ (م5هـ) كه عرش رحمان در مرگ او به لرزش درآمد. (35) در برابر آنها، خزرجی‌ها هم به چهار نفر افتخار می‌كردند كه قرائت قرآن را در عهد نبی آموختند و دیگری چون آنان نیاموخته: اُبیّ، معاذ، زید و ابوزید.
بدین ترتیب، روشن شد كه تعداد حافظان و جامعان نمی‌تواند محدود به چهار و یا حتی شش نفر باشد. این اقوال مختلفه‌ای كه گفته شده خود حاكی از یك حقیقت مسلمی است و آن این است كه حافظان در میان صحابه زیاد بودند. چنانكه صحت این مدّعا را كشته شدگان «اُحد» و «بئر معونه» و «وقعه‌ی یمامه» شهادت می‌دهند. در وقعه‌ی رجیع ده نفر از قاریان كشته شدند. در وقعه‌ی احد 74 تن از اصحاب به قتل رسیدند (36) كه در میان ایشان بسیاری از قاریان بودند. در ماه صفر سال چهارم هجرت حادثه‌ی «بئر معونه» پیش آمد كه چهل و یا هفتاد تن از قاریان به شهادت رسیدند. سالی از رحلت رسول خدا می‌گذشت كه «وقعه‌ی یمامه» پیش آمد و در این جنگِ بسیار سخت و خونین كه تا آن روز مسلمانان نظیرش را ندیده بودند از مسلمانان هزار یا هزار و دویست نفر كشته شدند كه در میان آنها 700 و یا 450 تن و یا به كمترین شماره هفتاد تن از صحابه و حاملان قرآن به شهادت رسیدند. اینها خود بهترین شاهد مدعای ماست كه شماره‌ی حاملان قرآن بر آنچه گفته‌اند بسیار فزونی داشته است.
امام ابوعبید قاسم بن سلّام هراتی (م224هـ) از بزرگان ائمه‌ی حدیث و فقه و ادب، در اول «كتاب القراآت» خود نام قاریان صحابه را ذكر كرده كه خود تعداد زیادی است. (37)
اما بررسی بیشتری در احادیث و روایات مختلفه نام حاملان قرآن را بدینسان به ما رسانده است:

از مهاجران

ابوبكر (م13هـ)، عمر (م23هـ)، عثمان (م35هـ)، علی (م40هـ)، طلحه (م36هـ)، سعد بن ابی وقاص (م56هـ)، عبدالله بن مسعود (م32هـ)، سالم مولی ابی حذیفه، حذیفة بن یمان (م36هـ)، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر (م73هـ)، عبدالله بن عمرو، عمرو بن عاص (م43هـ)، عبدالله بن زبیر (38)، عبدالله بن سائب (م68هـ) (39)، ابوموسی اشعری (40)، ابوهریره (م59هـ)، معاویه (م60هـ) (41)، تمیم بن اوس الداری (م40)، عقبة بن عامر (م58هـ) (42).

از زنان پیامبر:

عایشه (م58هـ)، حفْصَه، ام سلمه (م59هـ).

از انصار:

اُبیّ بن كعب (م21هـ)، معاذ بن جبل، ابوحلیمه معاذ (م25هـ)، زید بن ثابت (م45هـ)، سعد بن عبید (م16هـ)، مجمّع بن جاریه، انس بن مالك (م93هـ)، ابوزید قیس بن السكن، عبادة بن صامت، ابو ایّوب (م52هـ)، ابوالدرداء (م33هـ)، فضالة بن عُبید (م53 هـ)، مَسْلمة بن مَخْلد (م62هـ).
بر اینها اضافه می‌شود: امّ ورقه دخت عبدالله بن حارث كه سیوطی نخستین بار او را جزء جامعان قرآن به حساب آورده است. (43)
بدین ترتیب، اسامی سی و هفت نفر از حافظان قرآن را از عهد نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌به دست داریم. اما مسلماً جز اینان، بسیاری دیگر از قاریان هستند كه قرائتشان به ما نرسیده و از یاد رفته‌اند و یا در ضمن كتب یاد شده ولی مورد بررسی قرار نگرفته‌اند. مثلاً می‌گویند شهاب قرشی تمام قرآن را بر نبی قرائت كرده و بعد در حِمْص بر مردم تعلیم می‌كرد. (44) یا قیس بن ابی صعصعه را كه ابن ابی داود نقل كرده است. (45) درواقع این صورت شامل سه دسته می‌شود. كسانی كه دسترسی به پیامبر داشته و هر لحظه می‌توانستند پرسش خود را مطرح كرده و جواب دریافت دارند مثل ابیّ، ابن مسعود، زید... صحابه‌ای كه قرائتشان به ما نرسیده، ولی قرآن را در حفظ داشته‌اند مانند معاذ بن جبل، ابوزید، ‌سالم، عقبه. دسته‌ی دیگر آنها كه قرائت خود را نزد ابیّ تكمیل كرده‌اند. مثل عبادله و عبدالله بن سائب و ابوهریره را هم گفته‌اند. (46)آنهایی هم كه قرائتشان به ما نرسیده و ذكر نشده‌اند كه از شمار بیرونند.
گذشته از آن، نكته‌ی دیگری كه هست درباره‌ی ختم قرآن است. (47) ختم قرآن یعنی قرائت آن از آغاز تا انجام با آداب خاص خود. عبدالله بن عمرو (ص234) می‌خواست قرآن را به هر شبی یكبار ختم كند و پیامبر فرمود به هر ماهی و یا دست كم هر سه شبی یكبار ختم كند (48) و گفته‌اند: هر كه قرآن را به كمتر از سه شب ختم كند آن را نفهمد. قیس بن صعصعه و سعید بن مُنذر نیز یك چنین اجازه‌ای گرفته‌اند. اُبی بن كعب هم قرآن را به هشت شب یكبار قرائت می‌كرد. (49) اینها به خوبی می‌رساند كه یاران پیامبر تا چه حدّ در حفظ قرآن كوشش داشته‌اند و چگونه همه‌ی قرآن را به عنوان عزیزترین نادره‌ی وجود در گنجینه‌ی ذهن خود حفظ می‌كردند. گذشته از آنكه، كتابت نیز یاور این حافظه بود.
به هر صورت، آنچه مسلم است این است كه بحث بر سر كم و زیاد دانستن بعضی از صحابه: اینكه مثلاً مجمّع بن جاریه، یكی دو سوره در عهد نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌دانسته و بعد آموخته، ابن مسعود فقط هفتاد سوره از شخص پیامبر آموخته و بقیه را از دیگران گرفته، زید دو آیه‌ی آخر سوره‌ی توبه را مثلاً فراموش كرده و از این قبیل سخنان، اینها به هیچ وجه در تواتر قطعی و مسلم آیات قرآنی تشكیكی ایجاد نمی‌كند. شرط تواتر در روایت قرآن آن نیست كه هر فردی همه‌ی قرآن را به حفظ داشته باشد. همین كه همه را همگان دانند كافی است. حدیث انس و امثال آن هیچ لطمه‌ای بدین تواتر قطعی ندارد تا اسباب دست ملحدان قرار گیرد. البته در اینجا سخن از حافظان قرآن در زمان رسول خدا بود و الا بعد از وفات وی (صلی الله علیه و آله و سلم) هزاران نفر بدین كار بزرگ اهتمام ورزیدند و نسل بعد از نسل، سینه به سینه این كلام الهی را تا امروز دهان به دهان به نسل كنونی رسانده‌اند. با این كه امروز این همه وسایل چاپ و انتشار و نوارهای سمعی و بصری رواج دارد، باز در آموزش قرآن همچنان تكیه‌ی بیشتر بر حافظه و دریافت رویاروی از معلم است.
در میان همه‌ی اصحاب رسول خدا و آن صورتی كه از اسامی دیدیم، هفت نفر هستند كه شهرت بیشتری در قرائت قرآن و آموزش آن یافته‌اند: علی (علیه السلام)، عثمان، اُبیّ، زید بن ثابت، ابن مسعود، ابوالدرداء، ابوموسی اشعری (50)، و الّا اگر تنها حفظ را بخواهیم بگوئیم مسلماً بیش از صد نفر می‌شوند كه نام حافظ قرآن را استحقاق دارند.
قرائت بیشتر رایج كنونی نیز به ابوعبدالرحمن عبدالله بن حبیب سُلَمی می‌رسد كه او نیز به نوبه‌ی خود قرائت را توسط علی (علیه السلام) و عثمان و زید و اُبیّ از پیامبراكرم فراگرفته بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. بخاری، فضائل القرآن8، فقط در سه حدیث ذكر شده‌اند.
2. بلاشر: در آستانه‌ی قرآن، یادداشت 26.
Blachére;Intr. au Coran,no. 26
3. T. Nöldeke;Geschichte de Qorans,Schwaly;II,s. 7,N. 1
4. نولدكه، از فهرست ط، فلوگل 27.
5. ابن سعد 2: 2/ 113 س24 و 26.
6. ایضاً 2: 2/ 113 س 12 و 24.
7. ایضاً 2: 2/ 113 س20 و ص114 س2.
8. ایضاً 2: 2/ 114 س2.
9. ایضاً 2: 2/ 113 س2، فهرست فلوگل 27.
10. در آستانه‌ی قرآن، یادداشت 20 به نقل از اصابة ابن حجر 3: 81 شماره‌ی 3170.
11. ابن سعد2: 2/ 112 س22، اتقان 169 س 13 به بعد. (به نقل از نولدكه).
12. فهرست فلوگل27.
13. المرشد الوجیز38.
14. ابن سعد4: 2/ 86 س18، ابوشامه 38.
15. چنانكه گفته‌اند ابن مسعود نیز سوره‌هایی را كه نمی‌دانسته به روایتی از مجمع آموخته (ابن سعد 4: 2/ 112. )
16. شرح الطریقة المحمدیه از نابلسی1: 253.
17. بخاری: مناقب الانصار 17، مسلم: فضائل الصحابه، ح119 و 120، ترمذی: مناقب32، ابن سعد 2: 2/ 112-114، احمد3: 233، 277، طیالسی ح2018، نشر1: 6، ابن عساكر5: 445.
18. اتقان1: 244 نوع 20، الجامع الصغیر1: 26 5 ح3889، قرطبی1: 58، مقدمتان 95، قسطلانی10: 278 كتاب الاحكام شماره‌ی 25، النووی 372، ابوشامه 36، ایضاً رك: بخاری: فضائل اصحاب 26و 27، مناقب الانصار14، 16، فضائل القرآن8، مسلم: فضائل الصحابه ح116-118، ابن سعد2: 2/ 110، احمد2: 163، 189، 195 و6: 165، طیالسی: ح2245، 2247.
Caetani;Annali,II. 711.
19. بخاری: فضائل القرآن8، احمد3: 233، 277، طیالسی2018، ابن عساكر 5: 445، فضائل القرآن ابن كثیر46.
20. اتقان 1: 245 نوع 20.
21. اتقان1: 245، احمد 3: 277.
22. ابن سعد 2: 2/ 113 س8.
23. الجامع لاحكام القرآن قرطبی 1: 57، ابن نمیر هم بر این عقیده بود. فضائل القرآن ابن كثیر46.
24. المحبّر 277، 286.
25. ابوشامه38، المحبّر ابن حبیب286.
26. اتقان1: 249-250، واقدی او را قیس بن السكن بن قیس بن زعورا می‌داند. فضائل القرآن ابن كثیر 46. ابوداود نیز با اسنادی طبق شرایط شیخین آن را تأیید می‌كند. (مناهل العرفان 1: 236) و جمهرة الانساب ابن حزم 351. در واقع هر دو از بنوعدیّ بن النجارند و در پشت چهارم یعنی حرام بن جُندَب مشترك می‌شوند. جمهرة الانساب ابن حزم 351.
27. ماتریال جفری 215.
28. غایة النهایه 1: 439، اتقان1: 75، مقدمتان 27، ابن سعد4: 2/ 9.
29. اتقان1: 247نوع 20، كتاب الانتصار1: 48ظ خطی به نقل از المرشد الوجیز 39.
30. معلم شرح صحیح مسلم2: 147ظ خطی، به نقل از المرشد الوجیز 40 و اتقان1: 245.
31. فضائل القرآن ابن كثیر46، التراتیب الاداریه كتانی1: 45.
32. حنظلة بن ابی عامر راهب در جنگ احد كشته شد و پیامبر خبر داد كه فرشتگان او را غسل دادند. از آنجا به «غسیل الملائكه» شناخته شد. (ابن هشام3: 79).
33. كتاب المحبّر 118، او شاهد بدر و اُحد بود و در یوم الرجیع شهید شد. كافران می‌خواستند به انتقام روز اُحد سر از تنش جدا كنند. ولی زنبوران چون ابری پدید آمدند و مانع شدند. ابن هشام 3: 180، اشتقاق 437، احمد 2: 295، 311، بخاری: جهاد 170، و مغازی 10، 28 (این حادثه را در مورد خُبیب بن عدیّ انصاری هم گفته‌اند: بخاری؛ مغازی ب28، طیالسی ح2597).
34. گواهی و شهادت او به جای گواهی دو نفر پذیرفته بود. اختصاص شیخ مفید 64، اصول كافی نوادر كتاب الشهادات.
35. سعد در غزوه‌ی خندق كشته شد (ابن هشام 3: 238، اصابه: ت3197، در حدیث آمده: «اهتزّ عرش الرحمن لموت سعد بن معاذ» (مفتاح كنوز السنة 237س3، المعجم المفهرس7: 87 س1 ح3).
36. ابن سعد می‌گوید تنها از انصار هفتاد تن كشته شده‌اند (طبقات2: /1/ 30) اما ابن هشام مهاجر و انصار را 65 تن می‌داند (ابن هشام3: 123). واقدی آن را 74 تن گفته (ص138 چاپ برلن) رك. ترمذی: تفسیر سوره‌ی 16 ح2، احمد5: 135.
37. المرشد الوجیز40، البرهان 1: 242، الاتقان1: 248. زركشی نام حافظان قرآن را از ابوعبید نقل نمی‌كند. صورتی را هم كه سیوطی از ابوعبید نقل می‌كند با آنچه ابوشامه نقل كرده تفاوت دارد. ابوشامه به نقل از ابوعبید نام معاویه و ابوهریره را دارد كه سیوطی ذكر نكرده، در ذكر نام انصار هم فقط در نام مجمع بن جاریه مشتركند. ابن جزری نیز نام 27 نفر از قاریان را از قول ابوعبید نقل می‌كند. (النشر1: 6).
38. عبدالله بن زبیر نخستین مولود در اسلام به مدینه است، اما ابوعبید او را در برابر انصار جزء مهاجران به شمار آورده است.
39. او قاری مكه بود و پنج سال پیش از ابن زبیر وفات یافت.
40. مهاجر غیرمكی كه در صورت ابوعبید نیست، ولی ابوعمرو الدانی او را ذكر می‌كند.
41. معاویه پس از فتح مكه اسلام آورد (رمضان 8 هجری) و بعید به نظر می‌رسد كه تا روز دوشنبه 11 ربیع الاول سال 11 هجری همه‌ی قرآن را از حفظ كرده باشد و شاید به همین دلیل سیوطی نام وی و ابوهریره را جزء حافظان قرآن نیاورده است.
42. این دو نفر اخیر را ابن ابی داود ذكر می‌كند (اتقان1: 249 نوع20).
43. اتقان1: 250 نوع 20 فائده، ابن سعد می‌گوید هر وقت كه رسول خدا او را دیدار می‌كرد، او را «شهیده» می‌نامید. او قرآن را جمع كرده بود. چون پیغمبر به جنگ بدر می‌رفت، ام ورقه از او پرسید: اجازه می‌دهی كه من هم با تو بیایم تا زخمیان را مداوا كنم و بیماران را پرستاری؟ شاید كه خدا مرا نیز به فیض شهادت برساند. رسول خدا فرمود: خداوند شهادت را برای تو آماده كرده و او را شهیده نامید. سپس امر كرد كه نزد اهل خانه‌ی خود بازگردد. بالاخره در زمان عمر به دست غلام و كنیز خود كشته شد. (ابن سعد 8: 335).
44. كتانی1: 46 به نقل از شرح المواهب 3: 366 و منابع دیگر.
45. اتقان1: 246 نوع 20 تنبیه.
46. ذهبی در اوائل معرفةالقراء، به نقل از زركشی 1: 242-243.
47. خَتْم مصدر خَتَم است به معنی پایان بردن و به انجام رساندن و مُهر كردن. «خَتَم القرآن» یعنی قرآن را به پایان رساند. از اینجاست كه استعاذه را «مُخْتتم» قرآن می‌گویند كه اختتام قرآن بدان است. «خَتَمَ اللهُ علی قُلوبِهم» (2: 7) یعنی خداوند دلهایشان را مهر كرد. یا فرمود: «یُسْقونَ منْ رَحیق مَخْتوم، خِتَامُه مِسْكٌ» (83: 25 و 26) و شراب ناب سر به مُهر بنوشانندشان، كه به مُشك مُهر كرده‌اندش یا آخرش بوی مشك می‌دهد. » انگشتر را از آن جهت «خاتم» می‌گویند كه نامه‌ها را بدان مُهر می‌كردند تا افزون و كاستی در نامه پیدا نشود. به هر صورت، ختم قرآن كاری عظیم و ستودنی می‌نمود. چنانكه هنوز هم در ممالك اسلامی، این سنت سنّیه مرسوم است. در جنوب عربستان كسی كه نخستین بار، یكدوره‌ی قرآن را خوانده، برایش جشن می‌گیرند و نام آن «ختم قرآن» است. اما در مكه برای پسربچه‌ای كه اولین دفعه قرآن را تمام كرده جشن می‌گیرند و آن را «اِقلابه» می‌گویند. وقتی ثلث یا نصف قرآن را خوانده باشد، جشن «اِشرافه» گرفته می‌شود. در مصر معمولاً در مهمانی‌ها ختم قرآن می‌نهادند.
48. غایة النهایة1:‌ 439، اتقان1: 75، مقدمتان 27، ابن سعد 4: 2/ 9.
49. ابن سعد3: 2/ 60. یا در مورد عثمان می‌گویند كه به نماز، قرآن را ختم می‌كرد، ایضاً 3: 1/ 53.
50. اتقان1: 251، نوع 20 فصل. به نقل از طبقات القراء ذهبی.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم