نقل است كه يكبار در زمان خلافتشان، بعد از نماز مغرب و عشاء در حال رفتن به خانه بود كه يكى از قصابهاى كوفه صدايش كرد:
- امروز، همه گوشتهايم را فروختهام و همين دو سه كيلو باقى مانده. گوشتش هم تازه است. آن را براى شما بكشم؟
- فرمود: نه!
- چرا؟
- فرمود: پول ندارم.
در اين مواقع، ممكن است عدهاى حرف آدم را باور نكنند و پيش خود فكر كنند مگر مىشود كسى كه خزانه كشور را در دست دارد پول براى خريد گوشت نداشته باشد؟ درحالىكه خداوند مىفرمايد حرف مسلمانان را قبول كنيد. يعنى وقتى مسلمانى مىگويد ندارم، قبول كنيد.
- گفت به شما نسيه مىدهم.
- فرمود: اگر گوشت را نسيه ببرم و وعده بدهم كه مثلا دو هفته ديگر پولش را مىدهم و بعد از دو هفته نتوانم به وعدهام عمل كنم، هروقت بخواهم از اينجا عبور كنم خجالت مىكشم و تو هم جلوى مرا خواهى گرفت كه تو كه مؤمن هستى، چرا سر موعد بدهىات را نمىدهى! پس، به جاى اينكه از تو نسيه ببرم، به شكمم وعده مىدهم كه هروقت پول داشتم برايش گوشت مىخرم. بعد هم از قصاب خداحافظى كرد و رفت.
اين رفتار كسى است كه خود و ديگران را براى رسيدن به لذت بيشتر در دنيا به دردسر نمىاندازد. على شخصيتى است كه به اندازه ارزنى شر براى كسى ندارد و سرچشمه همه خيرات است:
«و خيرهم معمولة».
منبع : پایگاه عرفان