فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تهران حسینیه نوباوگان قنات آباد - جمادی الاول 94 دهه اول فاطمیه سخنرانی دوم


گناهان زبان - روز دوم - جمادی الاول 1437 - حسینیه نوباوگان قنات آباد -  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

در روایات اهل بیت برای مردم قرآنی مسلک ارزش فوق العاده‌ای بیان شده است، که البته این ارزش باز طبق روایات در قیامت جلوه ظاهر هم پیدا می‌کند.

در بخشی از آیات قرآن هم جلوه ظاهر این ارزش بیان شده است، مثل آیات سوره مبارکه رعد، که نزدیک به ده آیه دنبال هم است در این آیات مسائل بسیار مهمی مطرح است که مسائل قرآنی است، یک بخشش اعتقادی است، یک بخشش عملی است، یک بخشش اخلاقی است، یک بخشش مالی است، یک بخشش هم حذفی است، نمونه بخش حذفی در همان آیات و لا ینقضون المیثاق، مردم قرآن مسلک عهدشان را با خدا و پیغمبران و ائمه طاهرین و قرآن مجید نمی‌شکنند. یعنی شکستن عهد در زندگیشان حذف است، حذف هم کار خودشان است، یعنی دنبال شکستن عهد نیستند.

ممکن است شرایط زندگی تغییر پیدا بکند، عوض بشود، یک روز راحت باشند، یک روز در رنج باشند، یک روز در سختی باشند، یک روز در آسایش باشند، یک روز پولدار باشند یک روز بی‌پول باشند، اینها را در ارتباطشان با خدا و پیغمبر و ائمه و قرآن لحاظ نمی‌کنند، یعنی برای زیر و بالا شدن زندگی، برای کم و زیاد، برای راحتی و سختی، یک پرونده جدا دارند که می‌گویند اینها از عوارض دنیاست، که قران مجید هم به این عوارض اشاره می‌کند تلک الایام نداولها بین الناس، این امور مادی می‌گردد همیشه پیش یک نفر نیست، بالاخره دنیا زیر و بالا دارد، می‌گویند این پرونده جداست ما این را نباید با دینمان، با ارتباطمان با پیغمبر، ائمه طاهرین مخلوط بکنیم و کارمان را در این طرف سست بکنیم. یعنی نعوذ بالله تکیه بدهیم به این مسئله که چون خدا برای ما راحت نخواسته، پول نخواسته، ثروت نخواسته، متاع نخواسته، پس ما هم عمل به دینش را نمی‌خواهیم، اقتدای به پیغمبرش را نمی‌خواهیم اصلا قاطی نمی‌کنند این دو را با همدیگر.

یک سخنرانی کم‌نظیری یا بی‌نظیری وجود مبارک حضرت سید الشهدا شب عاشورا دارند، که به همین معنا اشاره می‌کنند که ما دو تا پرونده داریم یک پرونده دنیایی مادی قابل تغییر و تحول، یک پرونده دینی توحیدی، اخلاقی، و عملی، آن وقت ببینید خودشان شب عاشورا ابتدای سخنرانی‌شان فرمودند احمدک اللهم خیلی عجیب است واقعا، احمده علی السراء و الضراء احمدک اللهم علی ان اکرمتنا بالنبوة و علمتنا القرآن و فقهتنا فی الدین، جمله اولشان این بود من پروردگار عالم را ستایش می‌کنم نه شکر، شکر با حمد فرق می‌کند، شما در قرآن مجید هم کلمه حمد را زیاد می‌بینید که شروع خود قرآن مجید هم با همین حمد است، الحمدلله، نمی‌گوید الشکر لله، الحمدلله، اما در آیاتی هم کلمه شکر را می‌بینید، ماده حمد با ماده شکر فرق می‌کند، حمد یعنی تعریف کردن از کسی به خاطر کار زیبا و عمل جمیلش می‌خواهد این کار زیبا و عمل جمیل پرش من را بگیرد و می‌خواهد نگیرد، حضرت می‌گوید ستایش می‌کنم خدا را علی السراء و الضراء، بر تمام خوشی‌ها و بر تمام ناخوشی‌ها، من نمی‌آیم خوشی‌ها و ناخوشی‌ها را با پرونده توحیدم قاطی بکنم که در خوشی مست کنم و در ناخوشی هم پست بشوم، می‌گویم یک پرونده دنیایی است مردم دنیا یک روز خوشند، یک روز ناخوشند، یک روز دارند یک روز ندارند، این کاری به دین من کاری به رابطه من با خدا، کاری به عمل به قرآن و اقتدای به ائمه طاهرین ندارد. قاطی نمی‌کنند این دو تا پرونده را با همدیگر.

خب اینها که در هر گونه خوشی، در هرگونه رفاه، در هرگونه ناخوشی ودر هرگونه رنج، در مشکلات، در راحتی‌ها، اهل قرآن هستند، یعنی همیشه به انتظار این هستند که امروز وظیفه‌شان چیست، نسبت به خودشان به زن و بچه‌شان، به کسبشان، به کارشان، به مالشان، به معاشرت‌شان، چیست الان وظیفه‌شان آن را عمل می‌کنند، نمی‌گویند حالا که خوش هستیم بگذار بی‌قید و شرط خوش بگذرانیم بعدا توبه می‌کنیم، خب حالا بعد از کجا کی ضمانت داده که من بعدی باشم برای توبه کردن یک، کی ضمانت داده که من  موفق به توبه بشوم دو، اینها یک سلسله حالات شیطانی است که بر انسان چیره می‌شود و حاکم می‌شود که خیلی آدم باید مواظب باشد که نلغزد به همین خاطر هم گفتند شما همیشه اهل سوال باشید، یعنی وقتی که به یک مسئله‌ای برخورد کردید که تکلیفتان را نمی‌دانید بروید بپرسید، خب اینها کاری به ناخوشی‌ها و خوشی‌ها ندارند عمل به قرآن می‌کنند، اینهایی که عمل به قرآن می‌کنند و با پرونده مادی زندگیشان هم قاطی نمی‌کنند، آخه خیلی‌ها قاطی می‌کنند، مثلا فرض بکنید جوان است، زحمت هم کشیده حالا  کنکور قبول نشده می‌گوید اگر خدا من را قبول می‌کرد من باز هیئت می‌رفتم نمازم هم می‌خواندم، مشهد هم می‌رفتم، حالا که قبول نشدم دیگر کاری به کار خدا ندارم، یا خود قرآن مجید می‌فرماید وَ إِنْ أَصٰابَتْهُ فِتْنَةٌ اِنْقَلَبَ عَلىٰ وَجْهِهِ ﴿الحج‏، 11﴾، اگر یک ضربه مالی بهش بخورد شر در اینجا به معنی ضربه مادی است، به معنی ضربه مالی است، اگر یک ضربه بهش بخورد انقلب علی وجهه، به خدا و انبیا و به قرآن و به قیامتش پشت می‌کند می‌گوید نخواستم، و یک مقدار موشکافی بشود این حال سر از کفر هم درمی‌آورد که  نتیجه‌اش این می‌شود که اگر خدا بلد بود خدایی بکند من اینجوری به مشکل نمی‌خوردم. مگر من بنده‌اش نیستم؟ مگر او من را نیافریده؟ چرا از من مواظبت نکرد؟ چرا باید من مالم تلف بشود، چرا باید بچه‌ام بمیرد، چرا باید تصادف بشود در زندگی من، این قاطی کردن پرونده ایمان و توحید با پرونده مادی خیلی راحت آدم را بی‌دین می‌کند، ولی آنهایی که اهل تفکیک هستند، یعنی می‌دانند یقین دارند که عوارض دنیایی برای بافت دنیاست، بافت دنیا، خب جوان سرحال، خوش تیپ، خوشگل پیر می‌شود بی‌حال هم می‌شود، موهایش هم می‌ریزد، از آن قیافه زیبای جوانی هم می‌افتد، خب بافت دنیا را بر این قرار دادند اینجا جای گله و نارضایتی نیست که، اگر بنا بود همه  جوان بمانند و نمیرند که الان ده هزار متر آدم روی هم سوار بود، چون پنج قاره یک چهارم خشکی است سه بخشش هم آب است، گنجایش ندارد، خداوند دنبال این جهان محدود یک جهان نامحدود بی‌پایان را از نظر زمانی و مکانی قرار داده است که نوبت یک جمعی در یک قرنی که تمام می‌شود اینها را وارد جهان بعد می‌کند، خب این بافت دنیاست این دیگر جای گله و شکایت ندارد، این که حالا خدا جوانی را از من گرفت، خوشگلی را از من گرفت، نشاط بدن را از من گرفت من هم دیگر کاری به کارش ندارم این قاطی کردن دو تا پرونده کار خطرناکی است، خب اهل قرآن در تمام شرائط زندگی اهل قران هستند، اینها آدم‌های باارزشی هستند.

در قیامت اینها جلوه ارزش دارند، یعنی آن ارزش قرار داده شده برای اینها در قیامت به صورت‌های گوناگون جلوی چشمشان تجلی می‌کند، الان ارزش پنهان است، معنوی است، قابل نشان دادن هم نیست، خب من و شما به خاطر وابستگی شدیدمان به وجود مبارک حضرت سیدالشهدا آدم‌های باارزشی هستیم، اما چیزی در ما پیدا نیست که حالا از اول خیابان تا آخر خیابان برویم به مردم بگوییم ارزش ما را ببینید، این ارزش فعلا در پنهان است ولی در قیامت ظهور می‌کند، در این چند تا آیه سوره رعد که ظهور ارزش‌ها در پایان ده دوازده تا آیه بیان شده است دو تایش بیان شده یکیش این است، که اهل قرآن هستند اقتداکنندگان به قرآن، وقتی از قبر درمی‌آیند ببینید آیه را چقدر آرام‌بخش است، وَ اَلْمَلاٰئِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بٰابٍ  ﴿الرعد، 23﴾ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ بِمٰا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى اَلدّٰارِ  ﴿الرعد، 24﴾، کسانی که عربی خواندند و پای منبر هستند این عنایت را حتما دارند که کلمه دخل در عربی که خودش تنها ذکر بشود به معنی وارد شدن است، یعنی وقتی که ما منتظر یک نفر هستیم از در که می‌آید می‌گوییم دخل وارد شد، اما اگر کلمه دخل با علی بیاید مثل همین آیه و الملائکة یدخلون علیهم به معنی دیدار و زیارت است، در روایاتمان هم خیلی روایت داریم که راوی می‌گوید دخلت علی ابی عبدالله یعنی من به زیارت امام صادق رفتم، یا دخلت علی الرضا علیه السلام، یعنی به زیارت حضرت رضا رفتم، خدا می‌فرماید و الملائکة یدخلون علیهم فرشتگان بعد از اینکه اهل قران از قبر درمی‌آیند به زیارتشان می‌آیند، یعنی اهل قرآن می‌شوند مزور، ملائکه می‌شوند زائر، یعنی به جای اینکه ما در قیامت فرشتگان را زیارت کنیم قران مجید می‌گوید فرشتگان شما را زیارت می‌کنند، حتما این زیارت بهره دارد دیگر کار فرشته که گتره نیست، کار بیخودی که نیست، کار بی‌علت که نیست، کار بدون فلسفه و بدون هدف که نیست، ما می‌شویم مزور یعنی اینقدر ارزش داریم که در قیامت ملائکه به زیارت ما می‌آیند از روبرو می‌آیند ما را زیارت کنند قرآن می‌گوید نه، یدخلون علیهم من کل باب انگار ازدحام زیارت خیلی شدید است، فرشتگان از  روبرو می‌آیند، از پشت سر می‌آیند، از دست راست می‌آیند، ازدست چپ می‌آیند، از بالای سر می‌آیند، یدخلون علیهم من کل باب، یعنی از همه طرف. از همه طرف.

یعنی انگار در قیامت ا هل قرآن می‌شوند یک حرم که از همه طرف به این حرم هجوم می‌شود مثل کعبه، کعبه را دیدید که در مسجدالحرام دایره‌وار می‌شود نماز خواند، آنجا دیگر نمی‌گوییم رو به قبله، خود اصلا قبله است، دیگر رو به قبله نیست ما در ایران رو به قبله می‌ایستیم اماآنجا حلقه‌وار کعبه را در آغوش می‌گیریم، حلقه‌وار ملائکه به زیارت مومن، متقی، اهل قرآن می‌آیند. خب حالا که از همه طرف برای زیارت هجوم می‌کنند ما وقتی می‌رویم زیارت ائمه سلام داریم در زیارت‌هایشان، السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا، السلام علیک یاابا جعفر، ملائکه هم که به زیارت اهل قرآن می‌آیند اول سلام می‌کنند، اما سلام ملائکه چه معنی دارد؟ همین سلام علیک عادی است یعنی وقتی که ملائکه از همه طرف به زیارت آمدند و گفتند سلام علیکم ما هم بهشان بگوییم علیکم السلام کار تمام است؟ نه قرآن از اهل قرآن علیکم السلام دیگر نقل نمی‌کند، سلام علیکم یعنی ما ازجانب خدا از روبرو، پشت سرت، دست راستت، دست چپت بالای سرت آمدیم اعلام بکنیم که تو در این صحرای محشر از هر رنج و عذاب و اضطراب و دغدغه و رنجی در امنیت هستی. این معنی سلام.

خب ما وقتی از قبر دربیاییم درجا این همه فرشته بیایند به ما اعلام امنیت بکنند، حالا هفت طبقه جهنم هم جلوی ما شعله بکشد خب بکشد، قرآن مجید در آیات دیگر می‌گوید مومنون در قیامت و هم یضحکون اصلا لبشان از خنده بسته نمی‌شود یضحکون فعل مضارع است دلالت بر استمرار دارد و هم یضحکون، لبشان از خنده بسته نمی‌شود دارند این هفت طبقه جهنم را می‌بینند و می‌خندند، غیر از آنهایی که قرآن می‌گوید دچار یک ترس عظیم و یک هول سنگین و یک اضطراب و دغدغه شدید که اصلا فکرشان را به هم می‌ریزد در حدی که خدا می‌فرماید پرونده‌شان را که می‌بینند پر از گناه و ظلم و ستم و بدکاری و زشت کاری و اعمال بد است، قرآن می‌گوید چنان رشته فکری‌شان در هم می‌ریزد که علنی به خدا می‌گویند این پرونده دروغ است و ما این کارها را نکردیم. مضطرب هستند، به هم خورده است اختلال روانی پیدا کردند، شما در آیات دیگر در سوره حج می‌خوانید به پیغمبر می‌فرماید وَ تَرَى اَلنّٰاسَ سُكٰارىٰ ﴿الحج‏، 2﴾، ناس نه مردم مومن، نه مردم اهل قران تری الناس، یعنی بیگانگان از قرآن را که می‌بینی آنها را به صورت آدم‌هایی که خیلی عرق خوردند و مست کردند می‌بینی، اصلا تلوتلو می‌خورند، چشم‌هایشان درست نمی‌بیند، فکرشان درست کار نمی‌کند، و ما هم بسکاری، حبیب من اینها با خوردن شراب و عرق و آب جو مست نکردند، علت مستی‌شان این است ولکن عذاب الله شدید، اینها تا چشمشان به جهنم افتاده اصلا همه چیزشان را باختند، اما مومن نه، اهل قرآن نه، وقتی هفت طبقه جهنم را می‌بینند می‌خندند اِ به ما دنیا می‌گفتند اینجا جای بدکاران است، خوش به حالمان، ما که اهل اینجا نیستیم، پرونده‌ها را اینها در دنیا قاطی نکردند، این مقدمه را که من گفتم که یک تحلیل قرآنی و روانکاوی اسلامی است حالا این جمله را بشنوید که بعد از این مقدمه مثل شیرین‌ترین لقمه برای فکرتان قابل هضم است برای فکرتان، آنهایی که پرونده دنیا را با پرونده توحید و دین و دینداری قاطی نمی‌کنند. یک خانمی که از طلوع آفتاب، طلوع تقریبا، آفتاب که زد آن سال ایام عاشورا اینطور که دقیقا حساب کردم سال شصت و یک با برج مهر ایران تقریبا همزمان بود. مهر در ایران گرم است، یعنی دومین ماه تابستان است دیگر، تیر و مرداد و، اول پاییز اولین ماه پاییز است باز هم حرارت تابستان را دارد گرم است، کولرها کار می‌کند، عراق خب خیلی گرم‌تر از ایران بوده، طلوع آفتاب اوائل مهر هوای گرم، جنگ شروع شده، هم مردها تشنه هستند هم خانم‌ها تشنه هستند هم بچه‌ها تشنه هستند تا چهار بعدازظهر، که جنگ خاتمه پیدا کرد.

یک خانم از حدود شش و نیم هفت صبح، تا چهار بعدازظهر هفتاد و دو داغ نه یک دانه داغ، نه هفده داغ، یاران برادرش یاران بی‌نظیری در تاریخ عالم بودند چون دیشب برادرش گفت انی لا اعلم اصحابا خیرا من اصحابی، من بهتر از شما را در گذشتگان و آیندگان خبر ندارم، اصلا شما هم وزن ندارید، غیر از ابی عبدالله پیغمبر هم زمان حیات خودش فرمود گاهی اشاره می‌کرد به حضرت سید الشهدا می‌فرمود شهیدان کنار او آقای تمام شهیدان عالمند من الاولین و الآخرین، یعنی هیچ کس را همطراز اینها نداریم، ما علی اکبرگونه نداریم در دنیا، ما ابوالفضل گونه نداریم در دنیا، ما زینب‌گونه نداریم در دنیا، اینها حرفهایی است که ما د رآوردیم، امام حسین فرمود من بهتر از شما را در عالم خبر ندارم پیغمبر فرمود شهیدان کنار حسین من آقای شهیدان اولین و آخرین هستند و آقای این هفتاد و دو نفر هم خودش است حسین من.

خب یک سخنانی هم زینب کبری با یاران دارد آنها هم خواندنی است در کتابها، یعنی زینب از نظر روحی، ایمانی، اخلاقی و در عبودیت بیگانه از این هفتاد و دو نفر که نبوده، این هفتاد و دو نفر هفتاد و دو تا دانه تسبیح در یک بند بودند اصلا از همدیگر جدایی نداشتند، هفتاد و دو تا بودند ولی یک دین، یک روح، یک نور، یک حقیقت، فرقشان فقط در خلقتشان بود و در بدنشان بود و در ظرفیتشان  عین تسبیح.

هفتاد و دو داغ دیده از هفت صبح تا چهار بعدازظهر حالا تمام هم نشده کار، تمام نشده، یک مصیبت دیگر اینکه به هیچ عنوان اجازه دفن این هفتاد و دو تا را ندادند که اقلا اینها دلشان خوش باشد این جنازه‌های قطعه قطعه را دفن کردند این یک مصیبت بعد از حادثه، مصیبت دیگر بالاخره هر موجود زنده‌ای شب یک سرپناه می‌خواهد مرغ‌ها روزها در باغچه هستند اما همین که هوا می‌خواهد تاریک شود خودشان راه می‌افتند می‌روند در لانه‌شان، کسی آنها را نمی‌فرستد در لانه، هر موجود زنده‌ ذی حیاتی شب یک سرپناه می‌خواهد، سرپناه اینها را هم غروب کلش را آتش زدند و نابود کردند این هم یک مصیبت.

روز یازدهم که می‌خواهند ببرند اقلا نیامدند کنار همان جاهای سوخته سوارشان بکنند کل را آوردند در میدان کنار این بدن‌های قطعه قطعه، از همه سنگین‌تر برادران این که عزیزترین زنان عالم، عزیزترین دختران عالم اینهایی که من می‌گویم همش را مدرک دارم مثلا روز عاشورا امام حسین وقتی می‌خواستند بروند میدان سفارش زنها و دخترها را کردند جداگانه درباره حضرت سکینه سفارش کردند، به زینب کبری فرمودند فانها خیرة النسوانی این بهترین زن اهل بیت من است با اینکه سیزده سالش بود حضرت سکینه و دارد در کتابها که پسر امام حسن مجتبی روزی در مدینه آمد خدمت ابی عبدالله سرش را انداخت پایین، امام فرمود برادرزاده برای امر ازدواج آمدی پیش من؟ عرض کرد بله عموجان، فرمود من دو تا دختر دارم حالا دو تا دختروقت شوهر هم هست، یکی فاطمه است، یکی هم سکینه، تو علاقه داری با کدام ازدواج کنی عموجان؟ عرض کرد آقا با سکینه، فرمود اما سکینه که آن وقت دوازده سالش بود یا نزدیک سیزده سال، امام فرمود برادرزاده جان این دختر در عالم هم کفو ندارد، مثل مادرش زهرا، اما خدا برای زهرا علی را ساخت اما برای سکینه خدا کسی را نساخت، بعد فرمود برادرزاده جان این دختر در این سن به مقام انسلاخ رسیده یعنی غیر از خدا در وجود هیچی پیدا نمی‌شود مقام انسلاخ، یعنی دل این بچه گره به هیچی در این عالم ندارد جز خدا، تو می‌توانی با فاطمه ازدواج کنی که البته این ازدواج هم ازدواج بسیار بابرکتی بود، که پسر امام مجتبی با فاطمه دختر ابی عبدالله نسل عجیبی از این زن و شوهر به وجود آمد نسل عجیب، یکی از آنهایی که از این نسل به وجود آمد آیت الله العظمی بروجردی بود، یکی مرحوم بحر العلوم است، یک خاندان طباطبایی حکیم در عراق است، آیت الله العظمی حکیم، یکی شهید مدرس است، یک نسل عجیب بابرکتی به وجود آمدند، خب شخصیت حضرت سکینه را تصور بکنید، شخصیت زینب کبری فوق حضرت سکینه است، و ام کلثوم و رباب و زنان اصحاب، فکر بکنید اسیر شدن زنان به دست اشرار چه مصیبت سنگینی است اصلا برای من که قابل درک نیست، خوب هم هست نمی‌فهمیم اگر می‌فهمیدیم سکته می‌کردیم، خوبیش این است که نمی‌فهمیم، وگرنه ما که شیعه هستیم و عاشق اهل بیت هستیم اصلا تحملش را نداشتیم سنگ کوب می‌کردیم که چه کسانی به دست چه کسانی اسیر شدند. حالا ادامه دارد.

می‌آیند یک شبانه روز اینها را پشت دروازه کوفه نگه می‌دارند برای تحقیر، بعد وارد کوفه می‌کنند، با ورود به کوفه تمام سرهایی را که توانسته بودند جدا کنند چون بعضی از سرها قابل جدا کردن نبود مثل سر قمر بنی هاشم که با سینه یکی شده بود، اما سرهایی که جدا شد در مقابل این محمل‌ها به نیزه رفت همه  اینها را از هفت صبح روز عاشورا فکر بکنید تا روز دوازدهم محرم که اینها را کت بسته وارد مجلس ابن زیاد کردند، اهل قرآن پرونده مادی و دنیایی را با پرونده توحید و عبادت و قرآن و نبوت قاطی نمی‌کنند که حالا به خاطر بالا پایین شدن پولی، بدنی، داغی از اینور کم بگذارند، اصلا سراغ اینور نمی‌آیند، اگر از آنور کم بشود فقط می‌گویند مصلحت الهی است، کم نمی‌کنند چون پولم کم شده من هم از دینم و خدا کم می‌گذارم نه، یک مرتبه ابن زیاد وقتی که این خانم‌ها را دید می‌دانست که زینب کبری قاطی اینهاست، گفت که یا بنت علی زینب کبری جواب نداد، چون جواب ابلهان بی‌جوابی است، اصلا محل نگذاشت بهش، دید نه جواب نمی‌دهد خودش حرف را ادامه داد به زینب کبری گفت ما تری الدنیا؟ هان زندگی‌تان را چی دیدی؟ یعنی پرونده زندگی مادی‌تان را، پرونده زندگی مادی‌تان را یعنی در به در شدید از مدینه آواره شدید، مردهایتان کشته شدند، زن‌هایتان اسیر شد، این پرونده بالا پایین شدن زندگی دنیا که زینب کبری با پرونده توحید و نبوت و امامت ابدا قاطی نمی‌کند، ما تری الدنیا؟ چگونه دیدی؟ جواب ما اری الا جمیلا، هر چی را دارم می‌بینم زیبایی دارم می‌بینم تمام، یعنی فکر می‌کنی به خاطر این حادثه، به خاطر آتش گرفتن خانه‌هایمان، به خاطر ا ینکه نگذاشتید بدن‌هایمان را دفن کنیم، به خاطر اینکه سر اینها را بریدید، به خاطر قطعه شدن بدنها، مااز خدا کم می‌گذاریم؟ احمق بیشعور، ما اری الا جمیلا، نه خانه از دستم رفت زیباست چون من مهمان خدا هستم در این دنیا، مهمان خدا هستم دنیا هم جای بالا و پایین شدن است، کاسبی‌ام حالا یک مدتی است نمی‌گردد حالا تحریم است، جور دیگر است، بالا و پایین شدن بازار است، خب باشد، زیباست پیر شدم زیباست، می‌میرم زیباست، این است که قرآن می‌گوید این ارزش در قیامت جلوه می‌کند فرشتگانم به زیارتتان می‌آیند و می‌گویند سلام علیکم همه نوع امنیت برای شماست برای چی؟ بما صبرتم، چون در دنیا با بالا و پایین شدن زندگیتان از خدا کم نگذاشتید این است دیگر بما صبرتم.

آن وقت امیرالمومنین می‌فرماید عجب روایتی است، اهل القرآن اهل الله و خاصة، اهل قرآن کی هستند؟ یعنی آنهایی که زندگیشان قرآن است مثل ماها، ماها که زندگیمان آمریکایی و اسرائیلی که نیست، اروپایی که نیست، ما زندگیمان قرآنی است، خب روشن هم هست صبح بیدار شدیم هیچ هم ناراحت نبودیم از اینکه بیدار شدیم، نماز خواندیم، هیچ هم ناراحت نبودیم از اینکه وضو گرفتیم و نماز خواندیم، بعد از نماز هم دلمان می‌خواست بخوابیم اما خودمان با خودمان حرف زدیم ایام فاطمیه است جلسه به نام حضرت زهراست، آنجا هم قران می‌گویند، روایت می‌گویند، درس‌های خوبی در آیات قرآن است حرام نکنم وقتم را با خواب، بلند شوم بروم در مجلس علم هم شرکت بکنم بعد هم می‌رویم دنبال کارهایمان دیگر، حالا من کار نوشتنی دارم می‌روم دنبالش شما هم کار مادی دنیایی دارید مغازه دارید می‌روید دنبال کارتان حلال خدا را رعایت می‌کنید این می‌شود زندگی قرآنی، این می‌شود اهل الله، اهل القرآن، اهل الله، و خاصته و بندگان ویژه خدا.

خیلی عجیب است که زین العابدین به زینب کبری گفت فهم تو برای معلم‌های دنیایی نیست که کسی فهمت را عمه جان تقویت کرده باشد، فهم تو ازدنیا از زندگی، از حقایق، فهمی است که مستقیما خدا بهت داده، تو فهمیده بی‌معلم هستی، این است قاطی نکردن دو تا پرونده.

خب حالا ارزش زینب کبری را ببینید، این هم خیلی عجیب است، تازه نیم ساعت یک ساعت بود به دنیا آمده بود پیغمبر فرمود بیاورید ببینمش، آوردند خب یک ساعت است به دنیا آمده چشم پیغمبر که به آن چهره عرشی افتاد بلافاصله قبل از اینکه به زهرا تبریک بگوید، به امیرالمومنین تبریک بگوید بلافاصله فرمود هر کسی برای این دختر گریه کند، ثواب گریه بر او مساوی با گریه بر دو امام معصوم امام حسن و ابی عبدالله خیلی است، این یک نکته، این یک ارزش، اما یک نکته دیگر برایتان بگویم که دلیل دارم بیان دلیلش یک ربع و بیست دقیقه طول می‌کشد، ولی چون شما مومن هستید، اهل قرآن هستید حرف من را قبول می‌کنید، دیگر نیازی نیست که  من این را موشکافی بکنم، این هم خیلی مهم است، گریه بر زینب کبری مرگ را آسان می‌کنم، نمی‌گویم گریه بر دیگران، گریه بر زینب کبری، این هم یک نکته واقعا اهل قرآن چقدر ارزش دارد.

نکته دیگر وجود مبارک امام زمان یک نامه دارند به یکی از یاران روزگار خودشان، نامه خیلی نامه جالبی است حدود نصف صفحه است من این نامه را یک سال است دیدم و پیدا کردم، در آن نامه آخر نامه می‌نویسند در تمام مشکلاتی که برایت پیش می‌آید برای اینکه سرعت در حل مشکل ایجاد بشود خدا را به زینب کبری قسم بده، که اگر خدا را به زینب قسم بدهی دست رد به سینه‌ات نمی‌زنند. خدایا به زینب کبری قسم ما و زن و بچه‌ها و نسلمان را مومن اهل نجات قرار بده.

ما و زن و بچه‌ها و نسلمان را از بی‌دینی حفظ فرما.

خدایا از شرور و فتنه‌هاو فساد زمان همه  ما را تا روز قیامت حفظ فرما.

دشمنان ما را ذلیل و زمین گیر کن.

گذشتگان ما، امام، شهدا، علما، هر کسی که در اینگونه جلسات سهمی داشته در مومن شدن ما سهمی داشته الان در برزخ روح و ریحانت را بر آنها نازل فرما.

 

 

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
سخنرانی استاد انصاریان سخنرانی مکتوب استاد انصاریان سخنرانی ها سخنرانی تهران حسینیه نوباوگان قنات آباد - جمادی الاول 94 دهه اول فاطمیه سخنرانی دوم




گزارش خطا  

^