فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

جهان قبل از اسلام‏

البته براى اين كه بتوان به جنبه سازندگى اسلام پى برد، و دريافت كه اسلام عزيز چه منابع و منافع سرشارى، از برنامه‌هاى مادى و معنوى، عايد انسان مى‌كند، بايد به طور اختصار دورنماى جهان قبل از بعثت نبى بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله را ترسيم كرد، و سپس درتعليماتى كه آن بزرگ مرد آسمانى براى نجات بشر، در آن دنياى تاريك آورد، تعمق و انديشه نمود. اسلام در زمان ظهور و پيداش، با بدترين برنامه‌ها روبرو بود و در حقيقت با آدميانى مرده و پست در همه عالم مواجه گشت؛ ولى به وسيله تعليمات آسمانى و ثمربخش خود از آن دنياى خراب و آلوده، بهترين جهان و برترين ملت‌ها را ساخت.

آرى! تاريخ، عصرى در آفرينش، روشن‌تر و نورانى‌تر از عصر اسلام به ياد ندارد، ظهور اسلام در تاريكترين نقطه جهان يعنى عربستان بود. اينك به توضيح و ترسيم اوضاع فيزيكى و سياسى اجتماعى «عربستان» كه اولين جايگاه نزول اين تحفه الهى (اسلام) بود توجه كنيد:

عربستان‌

كشور عربستان شبه جزيره بزرگى است كه قسمتى از آن ريگستان و سه طرف ديگرش درياست، از طرف مغرب به درياى احمر و از مشرق به درياى عمان و خليج فارس و از سمت جنوب به درياى هند منتهى مى‌شود.

گذشتگان، عربستان را به سه ناحيه تقسيم كرده‌اند: قسمت شمالى را «حجاز»، جنوبى را «يمن» و بخش مركزى را «صحراى عربستان» مى‌نامند.

حجاز سرزمينى است مشتمل بر ريگستان و اراضى كوهستانى كه «مكه» و «مدينه طيبه» جزو آن مى‌باشد كه قبل از طلوع خورشيد اسلام فاقد هرگونه تمدن و اخلاق بود.

«يمن» كه در جنوب حجاز واقع است از حاصل‌خيزترين نقاط آن سرزمين محسوب مى‌گردد. قسمت مركزى كه داراى صحراهاى بزرگ و شن‌زارهاى گرم است، تقريباً غير قابل سكونت مى‌باشد. مردمان شمال و جنوب، به خاطر حاصل‌خيزى سرزمينشان، از خود تمدنى داشته‌اند و از ساير نواحى عربستان ممتاز بودند. سد «مآرب» كه هنوز نام آن بر سر زبان‌هاست، از آثار تمدن آن قوم است كه آن را در قرن دوم پيش از ميلاد ساخته‌اند، و مسلم است كه سازندگان آن سد بزرگ از علم هندسه اطلاع داشته‌اند و داراى همتى ممتاز بوده‌اند كه توانستند اثر بزرگى چون آن سد را به وجود بياورند.

قرآن مجيد در سوره «سبأ» درباره اين سد مى‌گويد:

«مردم سبا در اثر نعمت زياد و آسايش، به زندگى تجملى و عياشى و شهوت‌رانى روى آورده بودند، آنگاه به علت كبر و غرور و ناسپاسى و طغيان، مستوجب عذاب الهى شدند. خداى مقتدر سيل «عرم» را بر «سد» ايشان مسلط كرد تا آن را ويران ساخت و مزارع و بوستان‌هاى خرم‌ و سرسبزشان را به صحرايى سوزان تبديل كرد و از باغ‌هاى انبوهشان جز چند درخت سدر و شوره‌گر چيزى باقى نگذاشت»

علت آن كه مردم ناسپاس، خطاكار و زيان‌كار «سبأ» از عهده بازسازى سد بزرگ مآرب بر نيامدند آن بود كه خداى توانا آنان را در برابر كردار ناپسندشان به فتنه‌هاى داخلى و اختلافات ملوك الطوايفى دچار كرد، تا از فكر ترميم سد منصرف شدند.

مردمى كه در ناحيه يمن زندگى مى‌كردند، مشهور به «بنى‌قحطان» بودند كه پس از واقعه تخريب سد، به عراق، شام و حجاز كوچ كردند.

روش زندگى مردم حجاز

 

نسلى كه از يمن رهسپار حجاز شدند از نظر زندگى به دو طايفه «شهرنشين» و «بَدَوى» تقسيم شدند. شهرنشينان همان مردم مكه و مدينه و طايف بودند و بقيه پراكنده شدند و در صحراها سكونت گزيدند. اين مردم به خاطر دورى از يمن، بويژه نسل‌هاى بعدى، چه شهرى و چه بدوى، از آثار تمدن و اخلاق كلى جدا گشتند.

مردم حجاز كه در وسط عربستان زندگى مى‌كردند، به حال بدويت و وحشى‌گرى باقى ماندند؛ زيرا سرزمين آنان خشك و بد آب و هوا بود و به خاطر سختى راه با مردمان متمدن آن روزگار مربوط نبودند؛ به طورى كه جهانگشايان بزرگ دنيا مانند: «رامسيسر دوم» در قرن 14 قبل از ميلاد و «اسكندر مقدونى» در قرن 4 پيش از ميلاد و «ايليوس گالوس» در زمان‌ «اوگوست» امپراطور دوم در قرن اول ميلاد از تسخير حجاز عاجز ماندند.

پادشاهان قلدر، مستبد و پر قدرت ايران آن روز، نيز موفق نشدند بر حجاز دست يابند؛ از اين جهت مردم حجاز با خاطرى آسوده، به زندگانى بدوى خويش ادامه مى‌دادند و اين يك مسئله طبيعى است كه تا انسان خود را در خطر نبيند به فكر چاره نمى‌افتد، و از طرف ديگر چون انسان از نظر طبيعى خودخواه و طالب نام و جاه است، و ناچار براى به دست آوردن اين برنامه به مبارزه برمى‌خيزد، از اين‌رو عرب‌هاى حجاز، چون با مردم ديگر مرتبت نبودند به جان يك ديگر مى‌افتادند و كارى جز قتل و غارت و خونريزى داخلى نداشتند «1».

تعصب‌هاى جاهلى‌

 

اين جنگ‌هاى داخلى و تضادها و نزاع‌هاى قبيله‌اى، در محو كردن اصول انسانى كمك به سزايى نمود؛ به طورى كه در همان زمان كه عرب‌هاى حجاز، در چنان حالاتى بسر مى‌بردند «دمتريوس» سردار بزرگ يونانى، براى تصرف عربستان وارد «پترا» كه يكى از شهرهاى قديمى حجاز بود شد، ساكنين آن ناحيه به او گفتند:

اى سردار بزرگ! چرا با ما جنگ مى‌كنى؟ ما در جايى زندگى مى‌كنيم و در سرزمينى سكونت گرفته‌ايم كه فاقد هر نوع وسائل زندگى است، و اين برنامه در زندگى ما براى اين است كه سر به فرمان كسى ننهيم، هداياى ما را بپذير و از تصرف اين سرزمين كه نفعى براى تو ندارد چشم بپوش، و اگر بخواهى قصد خود را اجرا كنى ما به تو اعلام مى‌كنيم كه بعد از تصرف اينجا دچار مشكلات فراوانى خواهى شد، علاوه بر اين كه ما از صورت زندگى فعلى دست‌بردار نيستيم، اگر پس از جنگ هم عده‌اى را به اسارت بگيرى و با خود همراه ببرى نفعى از آنان عايد تو نخواهد شد؛ زيرا آنان بعد از اسارت، غلامانى بدانديش و بدكردار هستند و هرگز حاضر به تغيير دادن صورت معيشت خود نيستند.

«دمتريوس» پيام آنان را قبول كرد و از تصرف عربستان منصرف شد «1».

اميرمؤمنان عليه السلام درباره وضع اعراب قبل از اسلام مى‌فرمايد:

«خداى مهربان رهبر بزرگ اسلام را فرستاد تا مردم جهان را از روش‌هاى غلطى كه در پيش گرفته بودند بر حذر بدارد، و او را امين فرامين آسمانى خود قرار داد. در آن زمان شما اى مردم عرب! بدترين دين را داشتيد و در ناهنجارترين سرزمين زندگى مى‌كرديد، در بين سنگ‌هاى سخت و مارهاى گزنده مى‌خوابيديد و از آب تيره‌رنگ مى‌نوشيديد، غذاى خوب نداشتيد و خون يك‌ديگر را مى‌ريختيد، رابطه خود را با نزديكان مى‌بريديد و با آنان جنگ مى‌كرديد، بت‌پرستى در ميان شما برپا بود و گناهان و آلودگى‌ها دست و پاى شما را بسته بود» «2».

عادات و رسوم جاهلى‌

 

«هردر» درباره اعراب مى‌نويسد:

«اعراب عادات و رسوم قديمه گذشتگان را محفوظ نگاه داشته و صفات متضاده را با هم جمع كرده بودند، آنها بى‌نهايت سركش و خونخوار و بى‌نهايت هم فرمان‌بردار، متكبر و مغرور، به اساطير و افسانه‌هاى پوچ شوق وافر داشتند و گويى مقهور احساسات بودند، هر گاه خيال تازه‌اى در دماغ آنان جاى‌ مى‌گرفت، مستعد كارهاى خيلى بزرگ مى‌شدند، از طرفى آزاد، بخشنده و جسور و از طرف ديگر اسير غضب و سرشار از بى‌باكى، و در حقيقت تمام محاسن و قبايح خاندان «سامى» در عرب جمع بود».

مهم‌ترين شهر حجاز

 

پيشتر اشاره كرديم كه اعراب عربستان، به مرور زمان به دو قسمت باديه‌نشين و شهرنشين، تقسيم شدند كه شهرنشينان همان مردم مكه و مدينه بودند. اين تقسيم در عادات و رسوم و اخلاق و كردار مردم عرب تأثيرى نداشت.

«مكه» از مهم‌ترين شهرهاى حجاز بود؛ زيرا از دورترين نقاط عربستان و از مناطق اطراف براى زيارت مى‌آمدند. شهر مكه در عين اين كه زيارتگاه بود، خود به خود مركز بازرگانى هم شده بود و به همين دليل قبايل بزرگ و نيرومند آن سرزمين براى تصرف و تسلط بر آن شهر به تكاپو افتادند.

ابتدا فرزندان «اسماعيل» يعنى خود حجازى‌ها پرده‌دار كعبه و فرمانرواى آن سامان بودند؛ اما ديرى نپاييد كه طايفه «خزاعه» از يمن به مكه آمدند و در قرن دوم ميلادى فرمانروايى آن ناحيه را از فرزندان اسماعيل گرفتند، پس از مدت كوتاهى طايفه «عدنان» كه حجازى بودند، آنها را از پا درآورده و در نتيجه قبيله «كنانه» و «قريش» از طايفه عدنان به وجود آمدند و رياست مكه در دست قريش باقى ماند، تا اين كه حكومت حجاز به دست مرد مقتدرى به نام «قصى بن كلاب» افتاد.

«قصى بن كلاب» اقوام خود را از اطراف به مكه آورد و زمين‌هاى بسيارى را به آنان واگذار كرد تا براى خود منزل و مأوى بسازند.

پس از قصى بن كلاب «عبد مناف» جانشين او شد، وى فرزندانى داشت كه «عبد شمس» و «هاشم» از پسران او بودند، عبد مناف هنگام مرگ، هاشم را جانشين خود قرار داد. «اميّه» پسر عبد شمس بر عموى خود هاشم حسد ورزيد و اين نخستين دشمنى و اختلافى بود كه ميان خاندان هاشم و اميّه رخ داد و تا مدت‌ها ادامه داشت.

پس از مرگ هاشم پسرش «عبدالمطلب» جانشين وى شد. در آن زمان طايفه قريش نسبت به ساير قبيله‌هاى حجاز مزيّت و برترى ويژه‌اى داشت، اين بود صورتى از وضع شهرنشينى مردم عرب قبل از اسلام.

دشمنى‌هاى عجيب و غريب مردم مكه و آزارهاى خطرناكى كه از آنان نسبت به پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله صادر شد، نشان مى‌دهد كه شهرنشينى در آداب و اخلاق آنان كمترين تأثيرى نكرده بود؛ يعنى از شهرنشينى جز نام، چيز ديگرى براى آنان نبود، به عبارت ساده‌تر مى‌توان گفت: ظهور اسلام از شهرى بود كه شهروندان آن از هيچ كدام از برنامه‌هاى انسانيت و آدميت بهره‌اى نداشتند.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

انسان با ایمان ثروتمند
تحلیلی پیرامون عارف و عرفان
وادار كردن مردم به حرام نمودن حلال و حلال كردن ...
سعد بن معاذ و گرفتارى در برزخ‏
ریسمان ولایت علی بن ابی طالب(ع)
در راه خدا باش!
هبوط
نسل آدم و حوا
در ستايش حق تعالى و معناى الحمدللّه
توبهٔ واقعی

بیشترین بازدید این مجموعه

تحلیلی پیرامون عارف و عرفان
مؤمن تسليم خواسته ى خداست
وادار كردن مردم به حرام نمودن حلال و حلال كردن ...
همنشينان پاك وناپاک
مؤمن نسبت به دستورات پروردگار اهل چون و چرا نمی ...
ریسمان ولایت علی بن ابی طالب(ع)
مال حرام و کار خیر
انسان با ایمان ثروتمند
انسان های متواضع
در راه خدا باش!

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^