فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

صحت و تواتر حديث ثقلين در منابع شيعه

صحت و تواتر حديث ثقلين در منابع شيعه

مقدمه:

يكي از دلائل محكم و متقن شيعيان براي اثبات ولايت و امامت ائمه طاهرين عليهم السلام و عصمت آنان روايت شريف ثقلين است كه در طول تاريخ مورد استناد بزرگان علماي شيعه بوده و صحت آن مورد اتفاق علماي فريقين است؛ اما گاهي از زبان كارشناسان برخي شبكه هاي وهابي شنيده مي شود كه: روايت ثقلين در منابع شيعيان با سند صحيح و معتبر نقل نشده است؛ بلكه آنها در مقام بحث و مناظره و يا نوشتار اين روايت را از منابع روايي اهل سنت كه با سند صحيح آمده نقل و استناد مي كنند، اگر شيعيان اين روايت را با سند معتبر در كتابهايشان داشتند به منابع اهل سنت استناد نمي كردند.

غافل از اين نكته كه اگر علماي شيعه در مقام استدلال و بحث و گفتگو به كتب اهل سنت استناد مي كنند، از باب الزام خصم است؛ نه اين كه روايت فوق در منابع ما وجود ندارد و يا سند صحيح نداشته باشد.

مقاله پيش رو، با هدف اثبات دروغگويي سخنان اين عالم نماهاي وهابي و ارائه اين روايت با سند صحيح و معتبر از منابع شيعه، در دو فصل تهيه شده كه به محضر جويندگان حق و حقيقت تقديم مي شود.

فصل اول؛ حديث ثقلين با سند صحيح در منابع شيعه

با بررسي منابع روايي كهن و اصلي شيعه، به دست مي آيد كه روايت ثقلين با دويست سند و فراتر از آن نقل شده است. از آنجايي كه نقل و بررسي همه اسناد آن در اين مختصر نمي گنجد، برخي از روايات را با سند صحيح و معتبر نقل كرده و آن را مورد بررسي قرار مي دهيم:

روايت اول:

كتاب «اصول كافي» يكي از منابع مهم و متعبر شيعيان است. مرحوم شيخ كليني در اين كتاب، روايت ثقلين را از طريق ابو بصير از امام صادق عليه السلام با شش سند نقل كرده است.

در اين روايت ابو بصير از شأن نزول آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» از محضر امام سؤال مي كند و امام مي فرمايد: اين آيه در باره حضرت امام علي، امام حسن و امام حسين عليهما السلام نازل شده و آنها را به عنوان «اولي الامر» معرفي نموده است و رسول خدا در باره امام علي عليه السلام فرموده: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» وَقَالَ صلي الله عليه وآله أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَأَهْلِ بَيْتِي فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّي يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ.

حال متن و تفصيل روايت اين است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي عَنْ يُونُسَ وَعَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ {أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ} فَقَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ عليهم السلام فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَأَهْلَ بَيْتِهِ عليهم السلام فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَالَ: فَقَالَ: قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَلَمْ يُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَلَا أَرْبَعاً حَتَّي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَنَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَلَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَنَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَنَزَلَتْ {أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ} وَنَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فِي عَلِيٍّ «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»

وَقَالَ صلي الله عليه وآله أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَأَهْلِ بَيْتِي فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّي يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ وَقَالَ: لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَقَالَ: إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًي وَلَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَكَتَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَلَمْ يُبَيِّنْ مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَآلُ فُلَانٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ تَصْدِيقاً لِنَبِيِّهِ صلي الله عليه واله {إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً} فَكَانَ عَلِيٌّ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَفَاطِمَةُ عليه السلام فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله تَحْتَ الْكِسَاءِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ أَهْلًا وَثَقَلًا وَهَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَثَقَلِي» فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ فَقَالَ إِنَّكِ إِلَي خَيْرٍ وَلَكِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَثِقْلِي.

فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله كَانَ عَلِيٌّ أَوْلَي النَّاسِ بِالنَّاسِ لِكَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَإِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَأَخْذِهِ بِيَدِهِ فَلَمَّا مَضَي عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ يَسْتَطِيعُ عَلِيٌّ وَلَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ أَنْ يُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَلَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ وَلَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَي أَنْزَلَ فِينَا كَمَا أَنْزَلَ فِيكَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَبَلَّغَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَأَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَهُ عَنْكَ فَلَمَّا مَضَي عَلِيٌّ عليه السلام كَانَ الْحَسَنُ عليه السلام أَوْلَي بِهَا لِكِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُدْخِلَ وُلْدَهُ وَلَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ ذَلِكَ وَاللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ: {وَأُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلي بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ} فَيَجْعَلَهَا فِي وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحُسَيْنُ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِي كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَطَاعَةِ أَبِيكَ وَبَلَّغَ فِيَّ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَفِي أَبِيكَ وَأَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَ عَنْكَ وَعَنْ أَبِيكَ فَلَمَّا صَارَتْ إِلَي الْحُسَيْنِ عليه السلام لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَدَّعِيَ عَلَيْهِ كَمَا كَانَ هُوَ يَدَّعِي عَلَي أَخِيهِ وَعَلَي أَبِيهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ يَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَلَمْ يَكُونَا لِيَفْعَلَا ثُمَّ صَارَتْ حِينَ أَفْضَتْ إِلَي الْحُسَيْنِ عليه السلام فَجَرَي تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ {وَأُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلي بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ} ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِلَي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عليهم السلام

وَقَالَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّكُّ وَاللَّهِ لَا نَشُكُّ فِي رَبِّنَا أَبَداً .

ابو بصير مي گويد: تفسير اين آيه را پرسيدم كه مي گويد: «خداوند، رسول خدا و صاحب الامر از مؤمنان را اطاعت كنيد». امام صادق عليه السلام فرمود: اين آيه در شأن علي و دو فرزندش حسن و حسين (عليهم السلام) نازل شده است. گفتم: مردمان مي گويند: از چه جهت نام علي و خاندانش در آيه نيامده؟ امام صادق عليه السلام فرمود: شما در پاسخ آنان بگوئيد: دستور نماز خواندن به رسول خدا نازل شد و سخني از سه ركعت و چهار ركعت آن در ميان نيست. اين رسول خدا بود كه ركعات نماز را تفسير كرد. دستور پرداخت زكاة نازل شد و نگفت كه از چهل درهم يكدرهم. اين رسول خدا بود كه نصاب زكاة را تفسير كرد. دستور حج نازل شد و نگفت كه هفت نوبت طواف كنيد. اين رسول خدا بود كه مراسم طواف را تفسير كرد. بر همين پايه، فرمان خدا نازل شد كه: «از رسول خدا و آناني كه صاحب الامر باشند اطاعت كنيد» و حكم آن در باره علي و حسن و حسين ثابت و پا بر جا ماند. در رابطه با اين دستور قرآن بود كه رسول خدا فرمود: «هر مؤمني كه من سرپرست و مولاي او هستم، علي مولي و سرپرست او خواهد بود» و فرمود: «به شما مؤمنان سفارش مي كنم كه از كتاب خدا و خاندان من جدا نشويد كه من از خدا درخواست كردم تا ميان قرآن و خاندانم جدائي نيفكند تا هنگام قيامت كه بر حوض كوثر دست آنان را در دست من گذارد و خدا پذيرفت». و نيز رسول خدا فرمود: «به خاندان من درس ندهيد كه آنان از شما داناترند». و فرمود: «خاندان من شما را از راه حق بيرون نمي برند و به راه ضلالت نمي كشانند».

اگر رسول خدا لب فرو مي بست و خاندان خود را معرفي نمي كرد، خاندان فلان و فلان مدعي مي شدند كه ما صاحب الامر شمائيم. اما خداوند- بلند مرتبه_ براي اين كه سخن رسول را در معرفي خاندانش تأييد كند، آيه اي نازل كرد و فرمود: «خداوند مي خواهد رجس و پليدي را از شما خاندان رسول بزدايد و شما را پاك و مطهر سازد». در خاندان رسول خدا، فقط علي بود با حسن و حسين و فاطمه كه خطاب «عَنْكُمُ ويُطَهِّرَكُمْ» در باره آنان صادق بود، و لذا رسول خدا اين دسته خاص از اهل بيت را در خانه ام سلمه زير سايه عبا گرد آورد و فرمود: «بار خدايا! هر پيامبري، خانداني دارد و چشم و چراغي كه از خود بجا مي گذارد، اينان خاندان من و چشم و چراغ من مي باشند». ام سلمه همسر رسول خدا گفت: «مگر من از خاندان تو نيستم»؟

رسول خدا فرمود: «تو به سوي نيكي رواني. اما خاندان من و چشم و چراغ من همين چهار تن مي باشند». از اين رو موقعي كه رسول خدا بدرود حيات گفت؛ علي از همه كس به سرپرستي حقوق مردم سزاوارتر بود كه رسول خدا در باره او سفارش فراوان كرد و دست او را گرفت و در برابر مردم برافراشت. و از اين رو بود كه چون علي بدرود حيات مي گفت، نمي توانست و نه حاضر بود كه فرزندش محمد يا عباس يا يكتن ديگر از پسرانش را در زمره خاندان رسول خدا وارد كند، و اگر چنين مي كرد، دو فرزندش حسن و حسين مي گفتند: خداوند تبارك و تعالي فرمان ولايت را در باره ما و تو يكسان نازل كرد، رسول خدا نيز در باره ما و تو يكسان تبليغ و سفارش كرد، رجس و پليدي از ما و تو يكسان زدوده شد (چرا ديگران را در همرديف ما قرار مي دهي)؟ از اين رو موقعي كه علي بدرود حيات گفت، حسن به امامت و صاحب الامري سزاوارتر بود، زيرا از حسن بزرگتر بود. و نيز از اين جهت بود كه چون حسن بدرود حيات مي گفت؛ نمي توانست و نه حاضر بود كه فرزندان خود را در امامت و صاحب الامري شريك كند و يا بدين جهت كه خداوند عز و جل مي گويد: «در منشور الهي است كه برخي از خويشان رسول خدا سزاوارتر و مقدم بر ديگران مي باشند» نمي توانست حق صاحب الامري خود را در فرزندان خود برقرار كند و گر نه حسين مي گفت: خداوند به طاعت من فرمان داد چونان كه به طاعت تو و طاعت پدرت فرمان داد. رسول خدا در باره من تبليغ كرد چونان كه در باره تو و پدرت تبليغ كرد. و نيز خداوند، رجس و پليدي را از من زدود چونان كه از تو و از پدرت زدود (چرا ديگران را در رديف ما قرار مي دهي)؟ و چون امامت و صاحب الامري به حسين رسيد، هيچ كس از خاندان رسول خدا نمي توانست بر او اقامه دعوي كند، آنسان كه حسين مي توانست بر حسن برادرش و بر علي پدرش اقامه دعوي كند. بعد از آن كه امامت و صاحب الامري به حسين رسيد، نص خصوصي پايان گرفت و تأويل اين آيه مصداق گرفت كه گويد: «در منشور الهي، برخي از خويشان رسول خدا سزاوارتر به برخي ديگر اند» (حتي از مهاجرين و يا ساير مؤمنان). بعد از حسين امامت به علي بن الحسين رسيد (كه تنها بازمانده او بود) و بعد از علي بن الحسين به محمد بن علي رسيد (كه از فرزندان ديگرش بزرگتر بود).

امام صادق عليه السلام فرمود:: رجس و پليدي زائيده شك و بي اعتقادي است. به خدا سوگند كه ما در باره پروردگار خود هرگز شك نمي كنيم.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1، ص287 ـ 288، (بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَي الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِدا)، ح1، ناشر: اسلاميه ، تهران ، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

در روايت فوق براي متن روايت دو سند ذكر شده است، و در پايان روايت مرحوم شيخ كليني چهار سند ديگر را نيز براي روايت ابو بصير ذكر كرده و مي گويد:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَالْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَي بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ وَعِمْرَانَ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام مِثْلَ ذَلِكَ.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1، ص287 ـ 288، (بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَي الْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً فَوَاحِدا)، ح1، ناشر: اسلاميه ، تهران ، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

جدا سازي چهار سند اخير روايت:

براي اين كه تشخيص چهار سند اخير روايت براي خوانندگان محترم آسان شود، ناچاريم سندها را كه در عبارت فوق آمده به صورت مجزا ذكر كنيم؛ زيرا اگر كسي به فنون علم رجال وارد نباشد، تشخيص سند ها براي او غير ممكن خواهد بود:

سند سوم روايت به اين شرح است:

محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد بن عيسي، عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد، عن يحيي بن عمران، عن ايوب بن الحر، عن ابو بصير الاسدي عن ابي عبد الله عليه السلا.

سند چهارم روايت به اين شرح است:

محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد بن عيسي، عن محمد خالد، عن النضر بن سويد....

سند پنجم روايت به اين شرح است:

محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد بن عيسي، عن محمد خالد، عن النضر بن سويد، عن يحيي بن عمران الحلبي، عن عمران بن علي الحلبي، عن ابو بصير الاسدي عن ابي عبد الله عليه السلام.

سند ششم روايت به اين شرح است:

محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد بن عيسي، عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد، عن يحيي بن عمران الحلبي، عن عمران بن علي الحلبي، عن ابو بصير الاسدي عن ابي عبد الله عليه السلام.

بررسي سند روايت

همانطوري كه مشاهده مي شود روايت فوق از ابو بصير با شش سند معتبر نقل شده است. براي اثبات صحت اين روايت با توجه به رعايت اختصار، در اين قسمت سند اول و ششم را از نظر رجالي بررسي مي كنيم:

سند اول روايت:
1. علي بن ابراهيم بن هاشم:

علي بن ابراهيم يكي از بزرگان شيعه و استاد كليني است كه در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهام مي زيسته و مرحوم كليني روايت فراوان از ايشان نقل كرده است. با توجه به نكته فوق ايشان احتياج به توثيق هم ندارد؛ اما از آنجايي كه سخن مستدل شود تصريح كلام نجاشي استاد شيخ طوسي را در باره ايشان ذكر مي كنيم.

نجاشي در رجالش مي نويسد:

علي بن إبراهيم بن هاشم أبو الحسن القمي، ثقة في الحديث، ثبت، معتمد، صحيح المذهب...

علي بن ابراهيم قمي، شخص موثق در روايت، پا برجا در علم روايت، مورد اطمينان و اعتماد و داراي مذهب صحيح...

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص260، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

و توثيق شيخ براي ما كافي است و نيازي به آوردن سخنان ديگر علماي رجال نيست.

2. محمد بن عيسي بن عبيد:

در باره محمد بن عيسي بن عبيد اختلاف اقوال است. نجاشي از بزرگان علماي رجال ايشان را ثقه مي داند و مي نويسد:

محمد بن عيسي بن عبيد بن يقطين بن موسي مولي أسد بن خزيمة، أبو جعفر، جليل في (من) أصحابنا، ثقة، عين، كثير الرواية، حسن التصانيف..

محمد بن عيسي بن عبيد ... شخصي گرانقدر از شيعيان، موثق، مشهور و جا افتاده، داراي روايات فراوان و كتاب هاي نيكو.. است.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص333، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

اما شيخ طوسي رحمة الله عليه ايشان را در رجالش تضعيف كرده و تضيعف خودش را هم مستند به گفتار قميين كرده و مي نويسد:

محمد بن عيسي بن عبيد اليقطيني، يونسي، ضعيف علي قول القميين.

محمد بن عيسي بن عبيد يقطيني يونسي؛ بنا بر گفتار قميون ضعيف است.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، رجال الطوسي، ص391، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، 1415هـ.

مرحوم آيت الله العظمي خويي، در ابتدا محمد بن عيسي را از طريق بررسي استاد و شاگرد اين گونه معرفي كرده است:

محمد بن عيسي بن عبيد: وقع بهذا العنوان في إسناد كثير من الروايات، تبلغ مائة وثلاثة وستين موردا ....

وروي عنه أحمد بن محمد، وأحمد بن محمد بن خالد، وأحمد بن محمد بن عيسي، والحسن بن علي الهاشمي، وسعد بن عبد الله، وسهل بن زياد، وعبد الله ابن جعفر الحميري، وعلي بن إبراهيم، وعلي بن إبراهيم بن هاشم.

و در پايان مي گويد: اين شخص متحد با شخص بعدي است كه ذكر مي شود:

أقول: هذا متحد مع من بعده.

الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاي1411هـ)، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة، ج18، ص116، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م

آيت الله خويي در عنوان بعدي «محمد بن عيسي بن عبيد اليقطيني» ابتدا كلام نجاشي را بر توثيق محمد بن عيسي بن عبيد، ذكر كرده و بعد به تضعيف شيخ طوسي نيز اشاره نموده و سپس كلام شيخ را اين گونه نقد كرده است:

والوجه في ذلك، أن تضعيف الشيخ كما هو صريح كلامه هنا وفي فهرسته، مبني علي استثناء الصدوق وابن الوليد إياه، من جملة الرجال الذين روي عنهم صاحب نوادر الحكمة، والذي ظهر لنا من كلامهما، أنهما لم يناقشا في محمد بن عيسي بن عبيد نفسه، فإنما ناقشا في قسمين من رواياته، وهما: فيما يروي صاحب نوادر الحكمة عنه بإسناد منقطع، ... وأما في غير ذلك فلم يظهر من ابن الوليد ولا من الصدوق ترك العمل بروايته.

والذي يكشف عن ذلك: أن الصدوق - قدس سره - تبع شيخه ابن الوليد في الاستثناء المزبور، فلم يرو في الفقيه ولا رواية واحدة، عن محمد بن عيسي، عن يونس، وقد روي فيه عن محمد بن عيسي، عن غير يونس، في نفس الكتاب في المشيخة في نيف وثلاثين موضعا غير ما ذكره في طريقه إليه، وهذا أقوي شاهد علي أن الاستثناء غير مبتن علي تضعيف محمد بن عيسي بن عبيد نفسه، وإنما هو لأمر يختص برواياته عن يونس، وهذا الوجه مبني علي اجتهاد ابن الوليد ورأيه، ووجهه عندنا غير ظاهر.

والمتحصل: أن ابن الوليد، والصدوق، لم يضعفا محمد بن عيسي نفسه، ولم يناقشا فيه، وقد روي ابن الوليد نفسه، عن الصفار، عن محمد بن عيسي بن عبيد، عن غير يونس، .... وفي طريق الصدوق إلي محمد بن عيسي بن عبيد، هنا، ولكنه لا يروي ما يرويه محمد بن عيسي، عن يونس، بطريق منقطع، أو ما ينفرد بروايته عنه، إلا أن الشيخ - قدس سره - قد غفل عن خصوصية كلام ابن الوليد، وتخيل أن ترك ابن الوليد رواية ما يرويه محمد بن عيسي بن عبيد، عن يونس، بإسناد منقطع، أو ما ينفرد بروايته عنه، مبتن علي ضعف محمد ابن عيسي، فحكم بضعفه تبعا له، ولكن الامر ليس كما تخيل، وإنما الاستثناء مبني علي اجتهاد ابن الوليد ورأيه، وأما الصدوق - قدس سره - قد صرح بأنه يتبع شيخه، فلا يروي عمن ترك شيخه الرواية عنه،

.... فالمتلخص أن ابن الوليد، والصدوق لم يضعفا الرجل، وأما الشيخ فلا يرجع تضعيفه إياه إلي أساس صحيح، فلا معارض للتوثيقات المذكورة.

الامر الثاني: أن الشيخ نسب القول بغلو محمد بن عيسي بن عبيد إلي قائل مجهول، والظاهر أن هذا القول علي خلاف الواقع، لقول ابن نوح أنه كان علي ظاهر العدالة والثقة، وقد عرفت من كلام النجاشي وغيره جلالة الرجل من دون غمز في مذهبه.

دليل تضعيف محمد بن عسيي توسط شيخ، همانگونه كه در فهرست نيز تصريح كرده، استثناء شيخ صدوق و استادش ابن وليد (از رجال نوادر الحكمه) است. آنچه كه از كلام آنها ظاهر مي شود اين است كه شيخ صدوق و ابن وليد در خود محمد بن عيسي مناقشه نكرده اند؛ بلكه در دو قسم از رواياتش مناقشه كرده اند: آنها در روايات او كه صاحب نوادر الحكمه با سند منقطع از ايشان روايت كرده مناقشه نموده اند. ... اما در غير اين روايت ابن وليد و شيخ صدوق اين گونه نبوده اند عمل به روايت او را ترك كرده باشند.

آنچه براي من كشف مي شود اين است كه شيخ صدوق رحمة الله عليه در اين استثناء از استادش ابن وليد پيروي كرده؛ از اين جهت در من لا يحضره الفقيه حتي يك روايت از محمد بن عيسي از يونس روايت نكرده بلكه در مشيخه همان كتاب سي و چند مورد از محمد بن عيسي از غير طريق يونس روايت آورده است. و اين قوي ترين شاهد است بر اين كه استثناء مبتني بر تضعيف محمد بن عسي بن عبيد نيست؛ بلكه اين استثناء به خاطر روايت او از يونس است. و اين وجه مبني بر اجتهاد ابن وليد و رأي او است كه دليل آن براي ما روشن نيست.

خلاصه اين كه ابن وليد و شيخ صدوق خود محمد بن عيسي را تضعيف نكرده و در خود او مناقشه اي ندارند. همانا خود ابن وليد از طريق صفار از محمد بن عيسي بن عبيد از غير يونس روايت نقل كرده است. .... و در طريق شيخ صدوق محمد بن عبيد قرار دارد ولي ايشان آن روايتي را كه محمد بن عيسي از طريق يونس را به طريق منقطع روايت نمي كند يا آن روايتي را كه به تنهايي يونس در آن قرار دارد. شيخ از خصوصيت كلام ابن وليد غافل شده است و گمان كرده كه ابن وليد روايت محمد بن عيسي را از طريق يونس با سند منقطع و يا منفرد، ترك كرده، به خاطر ضعف محمد بن عيسي است و به تبع او او را تضعيف كرده است؛ در حالي كه امر اين گونه نيست بلكه توهم و گمان است. و استثناء كار اجتهادي و رأي ابن وليد است. و شيخ صدوق نيز تصريح كرده است كه من استادم متابعت مي كنم از اين جهت از طريق راويي كه شيخش آن را ترك كرده روايت نمي كند.

خلاصه اين كه ابن وليد و شيخ صدوق محمد بن عيسي را تضعيف نكرده اند. و تضعيف شدن محمد بن عيسي توسط شيخ اساس درستي ندارد و از اين جهت معارض با توثيق نجاشي نيست.

امر دوم اين كه شيخ تضعيفش را مستند به غلو محمد بن عيسي كرده و سخن خود را در مورد غلوي او به يك گوينده ناشناس نسبت داده است. و ظاهرا اين سخن خلاف واقع است؛ چرا كه ابن نوح محمد بن عيسي را عادل و ثقه مي داند و سخن نجاشي و غير او را در مورد محمد بن عيسي شناختيد.

الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاي1411هـ)، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة، ج18، ص121- 123،الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م

علامه حلي نيز در خلاصة الاقوال روايت محمد بن عيسي را قبول دارد و با ذكر اختلاف اقوال در باره او نظرش را اين گونه مي نويسد:

والأقوي عندي قبول روايته.

الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاي726هـ) خلاصة الأقوال في معرفة الرجال،ص242، تحقيق: فضيلة الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولي، 1417هـ.

3. يونس بن عبد الرحمان:

شخص سومي كه در سلسله سند روايت قرار دارد، يونس بن عبد الرحمن است. نجاشي ايشان را از بزرگان اماميه و داري منزلت بزرگ مي داند:

يونس بن عبد الرحمن مولي علي بن يقطين بن موسي، مولي بني أسد، أبو محمد، كان وجها في أصحابنا، متقدما، عظيم المنزلة.

يونس بن عبد الرحمان غلام علي بن يقطين بن موسي است... يكي از بزرگان اصحاب ما و داراي جايگاه بزرگ و بلندي است.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص446، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

شيخ طوسي ايشان را موثق مي داند و در باره او مي نويسد:

يونس بن عبد الرحمان، مولي علي بن يقطين، ضعفه القميون، وهو ثقة.

يونس بن عبد الرحمان ... قميون او را تضعيف كرده اند ولي موثق است.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، رجال الطوسي، ص346، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، 1415هـ.

ايشان در جاي ديگر نيز مي نويسند: گرچه او را قميون مورد طعن قرار داده اند ولي ايشان نزد من موثق است:

يونس بن عبد الرحمان، من أصحاب أبي الحسن موسي عليه السلام، مولي علي بن يقطين، طعن عليه القميون، وهو عندي ثقة.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، رجال الطوسي، ص36، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، 1415هـ.

4. عبد الله بن مسكان:

عبد الله مسكان نيز در نزد علماي رجال شيعه موثق است. نجاشي مي گويد:

عبد الله بن مسكان أبو محمد مولي [عنزة]، ثقة، عين، روي عن أبي الحسن موسي عليه السلام.

عبد الله بن مسكان ... موثق، مشهور و جا افتاده است كه از امام كاظم عليه السلام روايت دارد.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص214، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

شيخ طوسي نيز در باره او مي نويسد:

عبد الله بن مسكان، ثقة. له كتاب...

عبد الله بن مسكان، ثقه، و داراي كتاب است

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الفهرست، ص168، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي1417

5. ابو بصير اسدي:

ابو بصير اسدي آخرين رواي در روايت است كه از امام صادق آن را نقل كرده است. اين شخص نيز در نزد علماي رجال شيعه موثق است. نجاشي در باره او مي نويسد:

يحيي بن القاسم أبو بصير الأسدي، وقيل: أبو محمد، ثقة، وجيه،

يحيي بن قاسم ابو بصير اسدي و گفته شده كنيه اش ابو محمد، ثقه و مشهور و مورد قبول است.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص441، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

نتيجه:

با توجه به آنچه ذكر شد، همه راويان در سند اول، موثق و امامي هستند و در نهايت روايت نيز صحيح است.

بررسي سند ششم روايت :

بعد از بررسي نخستن سند روايت و اثبات صحت آن، اكنون آخرين سند نيز از نظر رجالي بررسي مي شود. در اين سند افراد ذيل قرار دارند:

1. محمد بن يحي العطار:

محمد بن يحياي عطار قمي، از چهره شناخته شده و موثق امامي و از اساتيد مرحوم كليني است كه رجال شناسان او را ثقه و مورد اعتماد مي دانند. نجاشي در باره او مي گويد:

محمد بن يحيي أبو جعفر العطار القمي، شيخ أصحابنا في زمانه، ثقة، عين، كثير الحديث.

محمد بن يحيي ابو جعفر عطار قمي، از اساتيد شيعيان در زمان خودش، و فرد موثق، مشهور و داراي روايات فراون است.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص353، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

براساس توثيق نجاشي است كه بزرگان ديگر علماي شيعه نيز بر توثيق محمد بن يحيي اتفاق نظر دارند و اين اتفاق را آقاي نمازي شاهرودي نقل كرده است:

محمد بن يحيي أبو جعفر العطار الأشعري القمي: كثير الرواية، من مشائخ الكليني، شيخ أصحابنا في زمانه، ثقة بالاتفاق.

الشاهرودي، الشيخ علي النمازي (متوفاي1405هـ)، مستدركات علم رجال الحديث، ج7، ص364، ناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق - طهران، الأولي1412هـ

2. احمد بن محمد بن عيسي الاشعري:

احمد بن محمد بن عيسي اشعري نيز از بزرگان و فقهاي گرانقدر شيعه است. نجاشي در باره او مي نويسد:

أحمد بن محمد بن عيسي بن عبد الله بن سعد بن مالك بن الأحوص بن السائب بن مالك بن عامر الأشعري. من بني ذخران بن عوف بن الجماهر بن الأشعر يكني أبا جعفر، وأول من سكن قم من آبائه سعد بن مالك بن الأحوص.

..... وأبو جعفر رحمه الله شيخ القميين، ووجههم، وفقيههم، غير مدافع. وكان أيضا الرئيس الذي يلقي السلطان بها، ولقي الرضا عليه السلام.

احمد بن محمد بن عيسي بن عبد الله ... از بني زخران بن عوف بن جماهر بن اشعر و كنيه اش ابو جعفر است. او نخستين فرد از خاندان سعد بن مالك است كه در قم سكني گزيد. .... و ابو جعفر رحمة الله عليه شيخ قميون، چهره شناخته شده و فقيه مردم قم بود. ....

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص82، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

شيخ طوسي نيز بعد از اين كه ايشان را معرفي كرده آورده است:

وأبو جعفر هذا شيخ قم ووجهها وفقيهها غير مدافع، وكان أيضا الرئيس الذي يلقي السلطان بها، ولقي أبا الحسن الرضا عليه السلام.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الفهرست، ص69، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي1417

3. حسين بن سعيد الاهوازي:

آيت الله العظمي خويي مي نويسند: حسين بن سعيد اهوازي با حسين بن سعيد بن حماد متحد است:

الحسين بن سعيد الأهوازي: روي عن النضر بن سويد، وروي عنه أحمد بن محمد بن عيسي الأشعري. أقول: هذا متحد مع ما بعده.

3424 - الحسين بن سعيد بن حماد:

و شيخ طوسي در كتاب الفهرست، حسين بن سعيد بن حماد را موثق مي داند و او را اين گونه معرفي مي كند:

الحسين بن سعيد بن حماد بن سعيد بن مهران الأهوازي، من موالي علي بن الحسين عليهما السلام، ثقة، روي عن الرضا وأبي جعفر الثاني وأبي الحسن الثالث عليهما السلام، واصله كوفي، وانتقل مع أخيه الحسن رضي الله عنه إلي الأهواز، ثم تحول إلي قم، فنزل علي الحسن بن ابان، وتوفي بقم.

حسين بن سعيد بن حماد بن سعيد بن مهران اهوازي از مواليان علي بن الحسين عليهما السلام، موثق است كه از امام هشتم، ابو جعفر دوم (امام جواد)و ابو الحسن سوم (امام هادي) عليهم السلام روايت كرده است. و اصل او از كوفه است كه همراه برادرش حسن به اهواز آمد سپس به سوي قم و در آنجا بر حسن بن ابان وارد شد و در قم وفات يافت.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الفهرست، ص112، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي1417

ايشان در جاي ديگر نيز به وثاقت ايشان تصريح مي كند:

الحسين بن سعيد بن حماد، مولي علي بن الحسين عليهما السلام، صاحب المصنفات، الأهوازي،ثقة.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، رجال الطوسي، ص355، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، 1415هـ.

علامه حلي نيز در خلاصة الاقوال ايشان به تعبيرات همانند: ثقة، عين و جليل القدر توصيف كرده است:

الحسين بن سعيد بن حماد بن مهران الأهوازي، مولي علي بن الحسين (عليهما السلام)، ثقة، عين، جليل القدر.

الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاي726هـ) خلاصة الأقوال في معرفة الرجال،ص114، تحقيق: فضيلة الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولي، 1417هـ.

4. نضر بن سويد الصيرفي

نضر بن سويد نيز از جمله راويا موثق است كه در سند روايت قرار دارد. شيخ طوسي در باره او مي نويسد:

النضر بن سويد، له كتاب، وهو ثقة.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، رجال الطوسي، ص345، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، 1415هـ.

علامه حلي نيز در مورد ايشان مي نويسد:

النضر بن سويد الصيرفي، من أصحاب الكاظم (عليه السلام)، ثقة كوفي، صحيح الحديث، انتقل إلي بغداد، له كتاب.

نضر بن سويد صيرفي از اصحاب امام كاظم عليه السلام موثق، اهل كوفه و داراي روايت صحيح است به بغداد منتقل شد و داراي كتابهايي است.

الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاي726هـ) خلاصة الأقوال في معرفة الرجال،ص283، تحقيق: فضيلة الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولي، 1417هـ.

5. يحيي بن عمران الحلبي:

يحيي بن عمران بن علي نيز بنا بر تصريح نجاشي موثق است. ايشان در باره او مي نويسد:

يحيي بن عمران بن علي بن أبي شعبة الحلبي روي عن أبي عبد الله وأبي الحسن عليهما السلام، ثقة ثقة، صحيح الحديث.

يحيي بن عمران بن علي بن ابي شعبه حلبي از امام صادق و امام كاظم عليه السلام روايت كرده و در باره ايشان دو مرتبه گفته است كه او ثقه و داراي روايت صحيح است.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص444، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

علامه حلي در خلاصة الاقوال نيز همين عبارت را دارد:

الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاي726هـ) خلاصة الأقوال في معرفة الرجال،ص294، تحقيق: فضيلة الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولي، 1417هـ.

6. عمران بن علي الحلبي

عمران بن علي حلبي نيز از موثقان رجال شيعه است. نجاشي ايشان را در ترجمه احمد بن عمر بن ابي شعبه حلبي كه پسر عموي عمران بن علي حلبي است، توثيق كرده است:

أحمد بن عمر بن أبي شعبة الحلبي ثقة ، روي عن أبي الحسن الرضا عليه السلام وعن أبيه من قبل ، وهو ابن عم عبيد الله وعبد الاعلي وعمران ومحمد الحلبيين، روي أبوهم عن أبي عبد الله عليه السلام ، وكانوا ثقات.

احمد بن عمران بن ابي شعبه حلبي ثقه است. او از امام هشتم عليه السلام روايت نقل كرده است. او پسر عموي عبيد الله ، عبد الاعلي و عمران و محمد حلبي است كه پدرشان از امام صادق عليه السلام روايت نقل كرده است. و آنها همه موثق بوده اند.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص98، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

توثيق عمران بن علي حلبي در ضمن توثيق برادرش عبيد الله بن علي است كه شيخ طوسي همه آل ابي شبعه را موثق مي داند:

عبيد الله بن علي بن أبي شعبة الحلبي ... وآل أبي شعبة بالكوفة بيت مذكور من أصحابنا ، وروي جدهم أبو شعبة عن الحسن والحسين عليهما السلام ، وكانوا جميعهم ثقات مرجوعا إلي ما يقولون.

عبيد الله بن علي بن ابي شعبه حلبي .... و آل ابي شعبه در كوفه از شيعيان است و جد آنان ابو شعبه از امام حسن و امام حسين عليهما السلام روايت كرده است. و همه آنان ثقه بودند و مرجع مردم بودند در آنچه مي گفتند.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص231، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

بنا براين آل شعبه تماما گذشته از توثيق فردي، توثيق جمعي نيز دارند.

7. ابو بصير الاسدي

ترجمه ابو بصير اسدي در سند اول اين روايت گذشت و روشن شد كه او موثق است.

نتيجه:

با توجه به بررسي دو سند آن كه انجام شد، روايت نخست صحيح و مورد اعتبار و قابل احتجاج است. در نهايت اهل بيت عدل قرآن كرديم و همتان است كه تاروز قيامت از همديگر جدا نمي شوند . از اين جهت كه رسول خدا دستور داده است كه به قرآن و اهل بيت تمسك شود.

روايت دوم:

روايت دوم از طريق محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه حضرت كيفيت خطبه خواندن در نماز جمعه را به شيعيان آموزش داده و به روايت شريف ثقلين نيز اشاره كرده است.

اين روايت را نيز مرحوم كليني در كتاب « اصول كافي» با اين سند نقل كرده است:

6- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَي الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ الْخُطْبَةُ الْأُولَي:

الْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِينُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَسْتَهْدِيهِ وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَمِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا مَنْ يَهْدِي اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ انْتَجَبَهُ لِوَلَايَتِهِ وَاخْتَصَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَأَكْرَمَهُ بِالنُّبُوَّةِ أَمِيناً عَلَي غَيْبِهِ وَرَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ وَصَلَّي اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَعَلَيْهِمُ السَّلَامُ.

أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَي اللَّهِ وَأُخَوِّفُكُمْ مِنْ عِقَابِهِ فَإِنَّ اللَّهَ يُنْجِي مَنِ اتَّقَاهُ بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ وَيُكْرِمُ مَنْ خَافَهُ يَقِيهِمْ شَرَّ مَا خَافُوا وَيُلَقِّيهِمْ نَضْرَةً وَسُرُوراً وَأُرَغِّبُكُمْ فِي كَرَامَةِ اللَّهِ الدَّائِمَةِ وَأُخَوِّفُكُمْ عِقَابَهُ الَّذِي لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَلَا نَجَاةَ لِمَنِ اسْتَوْجَبَهُ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا وَلَا تَرْكَنُوا إِلَيْهَا فَإِنَّهَا دَارُ غُرُورٍ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهَا وَعَلَي أَهْلِهَا الْفَنَاءَ فَتَزَوَّدُوا مِنْهَا الَّذِي أَكْرَمَكُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ التَّقْوَي وَالْعَمَلِ الصَّالِحِ فَإِنَّهُ لَا يَصِلُ إِلَي اللَّهِ مِنْ أَعْمَالِ الْعِبَادِ إِلَّا مَا خَلَصَ مِنْهَا وَلَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ إِلَّا مِنَ الْمُتَّقِينَ وَقَدْ أَخْبَرَكُمُ اللَّهُ عَنْ مَنَازِلِ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَعَنْ مَنَازِلِ مَنْ كَفَرَ وَعَمِلَ فِي غَيْرِ سَبِيلِهِ وَقَالَ: {ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ. وَما نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ. يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ. فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ. خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ. وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ}

نَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي جَمَعَنَا لِهَذَا الْجَمْعِ أَنْ يُبَارِكَ لَنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا وَأَنْ يَرْحَمَنَا جَمِيعاً إِنَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ.

إِنَّ كِتَابَ اللَّهِ أَصْدَقُ الْحَدِيثِ وَأَحْسَنُ الْقِصَصِ وَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ : {وَإِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ} فَاسْمَعُوا طَاعَةَ اللَّهِ وَأَنْصِتُوا ابْتِغَاءَ رَحْمَتِهِ ثُمَّ اقْرَأْ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ وَادْعُ رَبَّكَ وَصَلِّ عَلَي النَّبِيِّ صلي الله عليه وآله وَادْعُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ تَجْلِسُ قَدْرَ مَا تَمَكَّنُ هُنَيْهَةً ثُمَّ تَقُومُ فَتَقُولُ:

الْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَنَسْتَعِينُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَسْتَهْدِيهِ وَنُؤْمِنُ بِهِ وَنَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَمِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا مَنْ يَهْدِي اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ وَجَعَلَهُ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ بَشِيراً وَنَذِيراً وَدَاعِياً إِلَي اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُنِيراً مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ رَشَدَ وَمَنْ يَعْصِهِمَا فَقَدْ غَوَي

أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَي اللَّهِ الَّذِي يَنْفَعُ بِطَاعَتِهِ مَنْ أَطَاعَهُ وَالَّذِي يَضُرُّ بِمَعْصِيَتِهِ مَنْ عَصَاهُ الَّذِي إِلَيْهِ مَعَادُكُمْ وَعَلَيْهِ حِسَابُكُمْ فَإِنَّ التَّقْوَي وَصِيَّةُ اللَّهِ فِيكُمْ وَفِي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: {وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَإِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الْأَرْضِ وَكانَ اللَّهُ غَنِيًّا حَمِيداً}

إنْتَفِعُوا بِمَوْعِظَةِ اللَّهِ وَالْزَمُوا كِتَابَهُ فَإِنَّهُ أَبْلَغُ الْمَوْعِظَةِ وَخَيْرُ الْأُمُورِ فِي الْمَعَادِ عَاقِبَةً وَلَقَدِ اتَّخَذَ اللَّهُ الْحُجَّةَ فَلَا يَهْلِكُ مَنْ هَلَكَ إِلَّا عَنْ بَيِّنَةٍ وَلَا يَحْيَي مَنْ حَيَّ إِلَّا عَنْ بَيِّنَةٍ وَقَدْ بَلَّغَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله الَّذِي أُرْسِلَ بِهِ فَالْزَمُوا وَصِيَّتَهُ وَمَا تَرَكَ فِيكُمْ مِنْ بَعْدِهِ مِنَ الثَّقَلَيْنِ كِتَابِ اللَّهِ وَأَهْلِ بَيْتِهِ اللَّذَيْنِ لَا يَضِلُّ مَنْ تَمَسَّكَ بِهِمَا وَلَا يَهْتَدِي مَنْ تَرَكَهُمَا

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَإِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَرَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَوَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ثُمَّ تُسَمِّي الْأَئِمَّةَ حَتَّي تَنْتَهِيَ إِلَي صَاحِبِكَ ثُمَّ تَقُولُ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً وَانْصُرْهُ نَصْراً عَزِيزاً اللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِينَكَ وَسُنَّةَ نَبِيِّكَ حَتَّي لَا يَسْتَخْفِيَ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَأَهْلَهُ وَتُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَأَهْلَهُ وَتَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَي طَاعَتِكَ وَالْقَادَةِ فِي سَبِيلِكَ وَتَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ اللَّهُمَّ مَا حَمَّلْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَعَرِّفْنَاهُ وَمَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَعَلِّمْنَاهُ ثُمَّ يَدْعُو اللَّهَ عَلَي عَدُوِّهِ وَيَسْأَلُ لِنَفْسِهِ وَأَصْحَابِهِ ثُمَّ يَرْفَعُونَ أَيْدِيَهُمْ فَيَسْأَلُونَ اللَّهَ حَوَائِجَهُمْ كُلَّهَا حَتَّي إِذَا فَرَغَ مِنْ ذَلِكَ قَالَ اللَّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنَا وَيَكُونُ آخِرَ كَلَامِهِ أَنْ يَقُولَ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَي وَيَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ثُمَّ يَقُولُ: اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَذَكَّرَ فَتَنْفَعُهُ الذِّكْرَي ثُمَّ يَنْزِلُ .

امام باقر عليه السلام فرمود: در خطبه اول نماز جمعه بگوييد:

سپاس و ستايش از آن خدا است. او را سپاس مي گوئيم و از او ياري مي جوييم؛ از او طلب آمرزش داريم و براي پيمودن راه طلب هدايت مي كنيم و از پليدي نهادمان و زشتي كردارمان به او پناه مي بريم. هر كه را خدا راهنما باشد، ديگران از راه منحرف نكنند و هر كه را خدا از راه بيرون كند ديگران به هدايت او توفيق نيابند. گواهي مي دهم كه خدائي جز آن خداي يكتا نيست، آن خدائي كه شريك ندارد. گواهي مي دهم كه محمد بنده و رسول او است. خداوند آن حضرت را براي سرپرستي مردم برگزيد و به رسالت خويش برانگيخت و به پيام آوري سرافرازش فرمود تا بر عالم غيب امين باشد و براي جهانيان مايه رحمت گردد.

اي بندگان خدا شما را به تقوي و پرهيز از خشم خدا توصيه مي كنم و از كيفر او بر حذر مي دارم، چرا كه مي دانم خداوند، بندگان با تقوي را به راه نجات موفق مي سازد تا در آخرت رنج و سختي نبينند و غمگين نشوند و خائفان را به نوازش رحمت خود سرافراز مي كند و از بديها و سختيهاي قيامت كه مي ترسيده اند نگهبان مي شود و آن چه مايه خرّمي و انبساط خاطر باشد بر ايشان فراهم مي كند. من شما را به رحمت جاويدانش ترغيب مي كنم و از كيفر و عقاب بي زوالش بر حذر مي دارم عقابي كه هر كه گرفتار شود راه رهايي نخواهد داشت.

اي مردم زيبايي زندگي شما را نفريبد. به اين زندگي دل نبنديد كه خانه فريب است و سرانجام زندگي و سرنوشت همه زندگان فنا و نابودي است. از زندگي توشه آخرت برگيريد. زاد و توشه آخرت فقط تقوي و عمل صالح است كه شما را به نوازش رحمت الهي سرافراز مي كند، چرا كه عمل صالح، اگر خالص و بي غش باشد، به درگاه خدا بالا مي رود و خدا فقط طاعت پرهيزگاران را مي پذيرد. خداوند شما را از منازل مؤمنان، و صالحان با خبر ساخته و از جايگاه كافران كه با كارهاي شايسته خود غير خدا را مي جسته اند، مطلع كرده و گفته است: «روز رستاخيز، روزي است كه همه مردمان گرد آيند. روز رستاخيز، روزي است كه فرشتگان نيز در مقام شهادت حضور يابند. آن روز را به تأخير نيفكنديم جز به خاطر مهلتي كه مقرر كرديم. آن روز كه فرا رسد، كسي لب به سخن نگشايد جز با اجازه او، گروهي بدبخت و گروهي خوشبخت: آنان كه بدبخت باشند در آتش دوزخ جاي گيرند، با تب و تاب، و تا آسمان و زمين بر پا است از آتش بيرون نشوند، مگر آن كه پروردگارت بخواهد و آسمان و زمين را در هم بريزد، پروردگار تو در خواسته هايش فعال و كوشا است. و آنان كه خوشبخت باشند. در بوستانهاي بهشت جاي مي گيرند و تا آسمان و زمين بر پا است، از بوستانها بيرون نشوند، مگر آن كه پروردگارت بخواهد و آسمان و زمين را در هم بريزد. بوستان بهشت، عطاي الهي است كه از كسي باز پس نگيرند». از خداوندي كه توفيق اين گرد هم آيي را نصيب ما ساخته، بايد بخواهيم تا بركات خود را بر ما نازل سازد و همه ما را مشمول رحمت خود نمايد، كه خداوند بر هر كاري توانا است. اين را بدانيد كه سخن خدا درست ترين سخن ها است و از هر داستاني شيواتر است. و خدا خود گفته است: «و چون قرآن تلاوت شود، گوش فرا داريد و ساكت بمانيد، باشد كه مورد مرحمت واقع شويد». پس به خاطر طاعت او گوش فرا دهيد و براي جلب مرحمت او ساكت بمانيد ...

در اين موقع، يك سوره قرآن تلاوت كن و بعد، حاجت خود را طلب كن و بر محمد و آل محمد صلوات بفرست و براي مؤمنان از زن و مرد، دعا كن و سپس لحظه اي بنشين و دوباره برخيز و بگو:

سپاس و ستايش از آن خدا است. او را سپاس مي گوئيم و از او ياري مي جوييم؛ با پوزش از خطاها راه او را مي پيماييم و از پليدي نهادمان و زشتي كردارمان به او پناه مي بريم. هر كه را خدا راهنما باشد، ديگران از راه منحرف نكنند و هر كه را خدا از راه بدر كند، ديگران به هدايت او توفيق نيابند. گواهي مي دهم كه خدائي جز آن خداي يكتا نيست، آن خدائي كه همتايي ندارد. گواهي مي دهم كه محمد بنده و رسول او است. با پرچم هدايت و آئين حق او را برانگيخت تا بر همه مظاهر دين چيره اش سازد، گرچه مشركان نخواهند. خداوند او را مايه رحمت جهانيان ساخت تا به رحمت او پيك بشارت باشد و بر كيفر و عقاب او زنگ خطر باشد. تا همگان را با اذن خدا به سوي حق دعوت كند و براي تاريكي ها چراغي تابان باشد. هر كس خدا و رسول خدا را فرمان برد، به رشد و فرزانگي پيوسته و هر كس خدا و رسول خدا را نافرمان شود، راه خطا پيموده است.

اي بندگان خدا شما را به تقوي و پرهيز از خشم خدا توصيه مي كنم. آن خدائي كه مطيعان را سود مي بخشد و عاصيان را به خسارت مي كشاند، خدائي كه بازگشت شما به سوي او است و حسابرسي شما نيز با او است. تقوي، همان توصيه الهي است كه مي گويد: «به خدا سوگند ما به آن ملت ها كه پيش از شما، كتاب آسماني داديم و به شما كه بعد از آنان كتاب آسماني داديم، توصيه كرده ايم كه تقوي پيشه كنيد، و اگر ناسپاسي كنيد و كتاب خدا را ناديده انگاريد، اين را بدانيد كه آن چه در آسمانها و زمين است، از آن خدا است و خداوند از طاعت و تقواي شما بي نياز است و در كار خود ستوده كردار».

اي بندگان خدا از پند خدا بهره گيريد و كتاب خدا را پذيرا شويد كه رساترين پندها در كتاب خدا است، و در روز رستاخيز، فرجام نيك شما را ضامن است. به خدا سوگند كه خداي عزّ و جلّ حجّت لازم را اتخاذ كرده است: با اين حجت، كسي به وادي تباهي سقوط نمي كند مگر بعد از شناخت و بينش و كسي به حيات معنوي دست نمي يابد مگر بعد از شناخت و بينش. رسول خدا مأموريت خود را ابلاغ كرد، شما وصيت او را از ياد مبريد و به دو ميراث گرانبهاي و كتاب خدا و عترت، چنگ زنيد.

ميراثي كه پيروان آن گمراه نشوند و تاركان آن به راه صواب نرسند. بار خدايا بر محمد، بنده و رسولت صلوات فرست: سرور رسولان، پيشواي پرهيزگاران، پيام آور پروردگار جهانيان. بار خدايا بر پيشواي اولين اميرمؤمنان وصيّ رسول خدا بر جهانيان صلوات فرست. سپس حضرت نامهاي تمامي ائمه عليهم السلام را نام برد تا اين كه به نام آخرين حجت خدا (امام زمان عليه السلام) رسيد.

سپس بگو: بار خدايا به آساني بر دشمنانش فتح و ظفر ده و با عزت و شوكت، نصرت و ياريش كن تا دين و آئينت و سنت پيامبرت را ظاهر و هويدا سازد تا آن جا كه نكته اي را از ترس كسي پنهان نسازد. بار خدايا مشتاقانه درخواست مي نماييم كه دولتي مقتدري را بر قرار سازي كه اسلام و اسلاميان را عزت بخشي و نفاق و منافقين را به خاك ذلت نشاني و ما را از مناديان دعوتت و خوانندگان به سوي طاعتت و سرهنگان سپاهت قرار دهي و كرامت دنيا و آخرت را نصيب ما فرمائي. بار خدايا هر حقي را كه بر عهده ما نهادي بشناسان و اگر از فهم و دانش آن قاصر مانديم به ما بياموز.

و در پايان اين خطبه دعا كند تا خداوند، دشمنان دين را منكوب سازد و امام مسلمين را پيروز كند. آن گاه همه نمازگزاران دست دعا بردارند و حوائج خود را از خداي جهان خواهان شوند و چون همگان از دعا فارغ شدند، امام جمعه در پايان دعا بگويد: پروردگارا دعاي ما را اجابت فرما. و در آخرين فصل خطبه، اين آيه را تلاوت كند كه مي گويد: «خداوند به عدل و داد، و به نيكي و احسان و رسيدگي به خويشان فرمان مي دهد و از ارتكاب رسوائي و زشتي و سودجوئي منع مي كند. خداوند به اين وسيله پندتان مي آموزد باشد كه پند پذير شويد». سپس بگويد: بار خدايا ما را از جمله پند پذيران قرار ده. آن گاه از منبر بزير آيد.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج3، ص423، ناشر: اسلاميه ، تهران ، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

بررسي سند روايت:

در سلسله سند روايت افراد ذيل قرار دارند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَي الْحَلَبِيِّ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ..

1. محمد بن يحيي العطار:

توثيق محمد بن يحيي العطار در سند روايت اول از بيان نجاشي (شيخ أصحابنا في زمانه، ثقة، عين، كثير الحديث) روشن شد.

2. أحمد بن محمد بن عيسي الاشعري:

توثيق ايشان نيز در ذيل روايت اول از بيان نجاشي (شيخ القميين، ووجههم، وفقيههم) بيان شد.

3. حسين بن سعيد الاهوازي:

توثيق اين شخص نيز در ذيل روايت نخست از بيان شيخ طوسي و علامه حلي مشروحاً بيان شد.

4. نضر بن سويد الصيرفي:

توثيق ايشان نيز از بيان شيخ طوسي و علامه حلي در روايت اول بيان شد.

5. يحيي بن عمران الحلبي :

نجاشي در باره يحيي بن عمران دو مرتبه «ثقة ثقة» گفته و متن كلامش در ذيل روايت اول ذكر شد.

6. بريد بن معاوية العجلي:

ششمين راوي، بريد بن معاوية العجلي امامي و موثق است. ايشان از جمله افرادي است كه نزد امام باقر و امام صادق عليهما السلام جايگاه ويژه اي داشته است. نجاشي در اين باره مي نويسد:

بريد بن معاوية أبو القاسم العجلي، عربي، روي عن أبي عبد الله وأبي جعفر عليهما السلام، و مات في حياة أبي عبد الله [عليه السلام ]، وجه من وجوه أصحابنا، وفقيه أيضا، له محل عند الأئمة.

بريد بن معاويه ابو القاسم عجلي، عربي است. از امام باقر و امام صادق عليهما السلام روايت كرده و در زمان امام صادق عليه السلام از دنيا رفته است. او فرد مشهور و فقيه اصحاب ما است و نزد امامان عليهم السلام داراي جايگاه ويژه داشت.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص112، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

كشي در كتابش بريد بن معاويه را از اصحاب اجماع ذكر كرده ومي نويسد:

في تسمية الفقهاء من أصحاب أبي جعفر وأبي عبد الله عليهما السلام .

431 - قال الكشي: أجمعت العصابة علي تصديق هؤلاء الأولين من أصحاب أبي جعفر عليه السلام وأبي عبد الله عليه السلام وانقادوا لهم بالفقه، فقالوا: أفقه الأولين ستة: زرارة، ومعروف بن خربوذ، وبريد، وأبو بصير الأسدي، والفضيل بن يسار، ومحمد بن مسلم الطائفي، قالوا: وأفقه الستة زرارة، وقال بعضهم مكان أبي بصير الأسدي أبو بصير المرادي وهو ليث بن البختري.

كشي مي گويد: شيعيان بر تصديق اين افراد از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السلام اجماع دارند و آنان را به عنوان فقيه شيعه قبول دارند. شش تن از فقهاي نخست آنان اين است: زراره، معروف بن خربوذ، بريد بن معاويه، ابو بصير اسدي، فضيل بن يسار، محمد بن مسلم طائفي. گفته اند: فقيه ترين اين فقهاي ششگانه زراره است و برخي به جاي ابو بصير اسدي ابو بصير مرادي است.

الطوسي، الشيخ الطائفة أبي جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي 460هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، ج2، ص507، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه

و به دنبال اين مطلب روايات متعددي از امام صادق عليه السلام در مدح بريد بن معاويه آورده است.

حدثني حمدويه بن نصير، عن يعقوب بن يزيد، عن القاسم بن عروة، عن أبي العباس الفضل بن عبد الملك، قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: أحب الناس إلي أحياء وأمواتا أربعة: بريد بن معاوية العجلي، وزرارة، ومحمد بن مسلم، والأحول وهم أحب الناس إلي أحياء وأمواتا.

فضل بن عبد الملك مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: محبوب ترين مردم در نزد من در حال حيات و پس از حيات شان چهار نفر اند: بريد بن معاويه عجلي، زراه، محمد بن مسلم و احول. آنان محبوب ترين مردم در حال حيات و پس از حيات شان نزد من هستند.

الطوسي، الشيخ الطائفة أبي جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي 460هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، ج1، ص347، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه

در روايت ديگر امام صادق عليه السلام بريد بن معاويه و محمد بن مسلم و برخي ديگر را به بهشت بشارت داده است:

286 - حدثني حمدويه بن نصير، قال حدثنا يعقوب بن يزيد، عن محمد بن أبي عمير، عن جميل بن دراج، قال سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول بشر المخبتين بالجنة بريد بن معاوية العجلي، وأبو بصير بن ليث البختري المرادي، ومحمد بن مسلم، وزرارة، أربعة نجباء أمناء الله علي حلاله وحرامه، لولا هؤلاء انقطعت آثار النبوة واندرست.

جميل بن دراج مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: برگزيدگان را به بهشت بشارت بده، بريد بن معاويه عجلي، ابوبصير بن ليث بختري مرادي، محمد بن مسلم، و زراره چهار تن برگزيده و امينان خداوند بر حلال و حرام خداوند است. اگر اينها نباشند آثار نبوت محو و نابودمي شد.

الطوسي، الشيخ الطائفة أبي جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي 460هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، ج1، ص398، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه

در روايت ديگر بريد بن معاويه و محمد بن مسلم و ابوبصير و زاره به عنوان پايه هاي زمين و نشانه هاي دين معرفي شده است:

432 - حدثنا الحسين بن الحسن بن بندار القمي، قال: حدثني سعد بن عبد الله بن أبي خلف القمي، قال: حدثني محمد بن عبد الله المسمعي، قال: حدثني علي بن حديد، وعلي بن أسباط، عن جميل بن دراج، قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: أوتاد الأرض، وأعلام الدين أربعة: محمد بن مسلم، وبريد بن معاوية، وليث بن البختري المرادي، وزرارة بن أعين.

جميل بن دراج مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: اركان (ميخ هاي) زمين و نشانه هاي دين چهار نفر اند: محمد بن مسلم، بريد بن معاويه، ليث بن بختري مرادي و زاره بن اعين.

الطوسي، الشيخ الطائفة أبي جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي 460هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، ج2، ص507، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه

7. محمد بن مسلم الثقفي:

آخرين راوي در اين روايت محمد بن مسلم ثقفي از اصحاب اجماع و از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السلام است. نجاشي در باره ايشان مي نويسد:

محمد بن مسلم بن رباح أبو جعفر الأوقص الطحان مولي ثقيف الأعور، وجه أصحابنا بالكوفة، فقيه، ورفع صحب أبا جعفر وأبا عبد الله عليهما السلام، وروي عنهما وكان من أوثق الناس.

محمد بن مسلم بن رباح ... بزرگ اصحاب ما در كوفه و فقيه بود. او به صحبت امام باقر و امام صادق عليهما السلام دست يافت و از آن بزرگواران روايت نقل كرده است. و او از موثق ترين مردم بود.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص324، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

نتيجه:

اين روايت نيز از نظر سند صحيح است.

روايت سوم:

ابو جعفر صفار از علماي قرن سوم شيعه از امام صادق عليه السلام روايتي نقل كرده كه آن حضرت روايت ثقلين را از رسول خدا صلي الله عليه وآله بيان كرده است:

4- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ ذَرِيحِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَأَهْلَ بَيْتِي فَنَحْنُ أَهْلُ بَيْتِهِ.

امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: همانا من در ميان شما دو شيء گرانبها را در ميان مي گذارم، يكي كتاب خداوند و ديگري اهل بيت من؛ پس ما اهل بيت رسول خدا هسيتم.

الصفار، أبو جعفر محمد بن الحسن بن فروخ (متوفاي290هـ) بصائر الدرجات، ص414، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: الحاج ميرزا حسن كوچه باغي، ناشر: منشورات الأعلمي - طهران، سال چاپ : 1404 - 1362 ش

حسن بن سليمان حلي از دانشمندان بزرگ شيعه در قرن نهم هجري، همين روايت را با همين سند در مختصر بصائر الدرجات كه اصل اين كتاب از سعد بن عبد الله اشعري قمي مي باشد، اين گونه نقل كرده است:

محمد بن الحسين بن أبي الخطاب عن جعفر بن بشير البجلي عن ذريح ابن محمد بن يزيد المحاربي عن أبي عبد الله علي السلام قال قال رسول الله صلي الله عليه وآله اني قد تركت فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي فنحن أهل بيته.

الحلي، الحسن بن سليمان (متوفاي قرن نهم)، مختصر بصائر الدرجات، ص90، ناشر: منشورات المطبعة الحيدرية - النجف الأشرف، چاپ: الأولي1370 - 1950 م

بررسي سند روايت:

در سلسله سند اين روايت افراد ذيل قرار دارند كه به ترتيب از نظر رجالي بررسي و توثيقات آنان را بيان مي كنيم:

1. محمد بن الحسين:

اين شخص همان محمد بن الحسين ابو الخطاب و كنيه اش ابو جعفر زيات است. او از علماي جليل القدر و موثق اماميه مي باشد. نجاشي ايشان را اين گونه معرفي كرده است:

محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، أبو جعفر الزيات الهمداني - واسم أبي الخطاب زيد - جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف، مسكون إلي روايته.

محمد بن الحسين بن ابي الخطاب، كنيه اش ابو جعفر زيات همداني است . و نام اي الخطاب زيد است . محمد بن الحسن از بزرگان اصحاب ما، عظيم القدر، داراي روايات بسيار، موثق و مشهور، بوده و داراي تأليفات قابل ستايش و رواياتي است كه به انسان آرامش مي دهد.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص334، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

شيخ طوسي در فهرست و رجالش نيز آورده است:

محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، كوفي، ثقة.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الفهرست، ص215، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي1417

ايشان در كتاب رجالش مي گويد:

محمد بن الحسين بن أبي الخطاب الزيات الكوفي، ثقة، من أصحاب أبي جعفر الثاني عليه السلام.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، رجال الطوسي، ص391، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، 1415هـ.

2. جعفر بن بشير:

دومين فرد در سند روايت نيز از موثقان اماميه است. نجاشي در باره ايشان مي نويسد:

جعفر بن بشير أبو محمد البجلي الوشاء من زهاد أصحابنا وعبادهم ونساكهم، وكان ثقة، ... كان أبو العباس بن نوح يقول: كان يلقب فقحة العلم، روي عن الثقات ورووا عنه.

جعفر بن بشير، ابو محمد بجلي از زاهدان و عابدان شيعه و ثقه بود. ابو العباس بن نوح مي گويد: او به «فقحة العلم» (كسي كه جامع علوم) ملقب بود و از افراد موثق روايت مي كرد و نيز افراد موثق از او روايت كرده اند.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص119، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

شيخ طوسي در كتاب «الفهرست» مي نويسد:

جعفر بن بشير البجلي، ثقة، جليل القدر. له كتاب، أخبرنا به ابن أبي جيد، عن ابن الوليد، عن محمد بن الحسن الصفار والحسن بن متيل، عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، عن جعفر بن بشير. ...

جعفر بن بشير بجلي موثق و جليل القدر است. او كتابي دارد كه ابن ابي جيد از ابن وليد از محمد بن حسن صفار و حسن بن متيل از محمد بن حسين ابو الخطاب از جعفر بن بشير خبر داده است.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الفهرست، ص92، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي1417

ذريح محاربي:

نجاشي ذريح را اين گونه معرفي كرده است:

ذريح بن محمد بن يزيد أبو الوليد المحاربي، عربي من بني محارب بن خصفة، روي عن أبي عبد الله وأبي الحسن عليهما السلام. ذكره ابن عقدة وابن نوح. له كتاب يرويه عدة من أصحابنا.

ذريح بن محمد بن يزيد كنيه اش ابو الوليد محاربي اصالتا عرب و از بني محارب است كه از امام صادق و امام كاظم عليهما السلام روايت نقل كرده است. ابن عقده و ابن نوح مي گويند: او داراي كتابي است كه عده اي از شيعيان آن را نقل كرده اند.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص163، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

و شيخ طوسي ايشان را ثقه مي داند و در باه او مي نويسد:

ذريح المحاربي، ثقة. له أصل.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الفهرست، ص127، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي1417

مرحوم آيت الله العظمي خويي در باره و ثاقت و جايگاه او به اين روايت اشاره كرده و مي نويسد:

وكفي في جلالة ذريح ما رواه الصدوق بسند صحيح، عن عبد الله بن سنان، قال: أتيت أبا عبد الله عليه السلام، فقلت له: جعلت فداك ما معني قول الله عز وجل (ثم ليقضوا تفثهم)؟ قال عليه السلام: أخذ الشارب وقص الأظافير وما أشبه ذلك، قال: قلت له: جعلت فداك، فإن ذريحا المحاربي حدثني عنك أنكقلت: ليقضوا تفثهم لقاء الامام وليوفوا نذورهم تلك المناسك. قال عليه السلام: صدق ذريح وصدقت، إن للقرآن ظاهرا وباطنا ومن يحتمل ما احتمل ذريح؟.

در بزرگي شأن ذريح همين كفايت مي كند كه شيخ صدوق با سند صحيح روايت كرده است كه عبد الله بن سنان مي گويد: من خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و عرض كردم: فدايت شوم معناي اين سخن خداوند (ثم ليقضوا تفثهم) چيست؟ آن حضرت فرمود: گرفتن شارب و ناخن ها و نظير اينها. من عرض كردم فدايت شوم: ذريح محاربي از شما روايت كرده كه شما فرموده ايد: ؟؟؟؟ امام عليه السلام فرمود: ذريح راست گفته و شما هم راست مي گوييد. همانا قرآن داراي ظاهر و باطن است و كيست كه احتمال دهد آنچه را ذريح احتمال داده است.

الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاي1411هـ)، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة، ج8، ص158، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م

نتيجه:

رجال روايت فوق از نظر علماي رجال، امامي و موثق هستند و در نتيجه روايت صحيح است.

روايت چهارم:

شيخ صدوق در كتاب «عيون اخبار الرضا» از زبان امام صادق عليه السلام، روايت ثقلين را با سند ذيل آورده است:

25 حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام عَنْ مَعْنَي قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي مَنِ الْعِتْرَةُ فَقَالَ أَنَا وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَالْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَلَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّي يَرِدُوا عَلَي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله حَوْضَه .

امام صادق عليه السلام فرمود: از امير المؤمنين سلام اللَّه عليه پرسيدند: معني گفتار حضرت رسول صلي اللَّه عليه و آله كه فرموده: «انّي مخلّف فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتي» چيست؟ و عترت چه كساني هستند؟ حضرت فرمود: مقصود از عترت، من و حسنين و نه نفر از اولاد حسين هستيم، نفر نهمي مهدي و قائم عترت است، اينان از قرآن جدا نخواهند شد تا آنگاه كه در كنار حوض خدمت پيغمبر برسند.

القمي، ابي جعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي381هـ)، عيون أخبار الرضا (ع) ج2، ص60 ،تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م

بررسي سند روايت:

1. احمد بن زياد بن جعفر همداني:

نخستين راوي در سند روايت احمد بن زياد همداني استاد شيخ صدوق رحمة الله عليه است. شيخ صدوق استادش را در چندين مورد توثيق كرده كه متن كلامش در تأييد احمد بن زياد همداني در ذيل روايت غيبت امام زمان عليه السلام اين است:

قال مصنف هذا الكتاب رضي الله عنه: لم أسمع هذا الحديث إلا من أحمد بن زياد ابن جعفر الهمداني رضي الله عنه بهمدان عند منصرفي من حج بيت الله الحرام ، وكان رجلا ثقة دينا فاضلا رحمة الله عليه ورضوانه.

مصنف اين كتاب كه خداوند از او راضي باد مي گويد: من اين روايت از احمد بن زياد ابن جعفر همداني در همدان هنگامي كه از زيارت خانه خدا برگشتم شنيدم. و او شخص ثقه، متدين و فاضل بود كه رحمت و رضوان خداوند بر او نثارش باد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ص369، ناشر: اسلامية ـ تهران ، الطبعة الثانية ، 1395 هـ.

با توثيق شيخ صدوق نيازي نيست كه سخن ديگران را در باره ذكر كنيم.

2. علي بن ابراهيم بن هاشم:

علي بن ابراهيم از بزرگان شيعه و استاد كليني است و در ذيل روايت نخست توثيق ايشان را از بيان نجاشي (وعلي بن إبراهيم بن هاشم أبو الحسن القمي، ثقة في الحديث، ثبت، معتمد، صحيح المذهب) ذكر كرديم.

3. ابراهيم بن هاشم:

ابراهيم بن هاشم، نخستين كسي است كه مكتب حديث را در قم پايه گذاري و تأسيس كرد . بي ترديد چنين شخصيتي بي نياز از توثيق است .

حضرت آيت الله العظمي خويي رحمة الله عليه در باره او مي نويسد:

أقول: لا ينبغي الشك في وثاقة إبراهيم بن هاشم، ويدل علي ذلك عدة أمور:

1 - أنه روي عنه ابنه علي في تفسيره كثيرا، وقد التزم في أول كتابه بأن ما يذكره فيه قد انتهي إليه بواسطة الثقات. وتقدم ذكر ذلك في (المدخل) المقدمة الثالثة .

2 - أن السيد ابن طاووس ادعي الاتفاق علي وثاقته، حيث قال عند ذكره رواية عن أمالي الصدوق في سندها إبراهيم بن هاشم : " ورواة الحديث ثقات بالاتفاق " . فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة 158 .

3 - أنه أول من نشر حديث الكوفيين بقم. والقميون قد اعتمدوا علي رواياته، وفيهم من هو مستصعب في أمر الحديث، فلو كان فيه شائبة الغمز لم يكن يتسالم علي أخذ الرواية عنه، وقبول قوله .

در وثاقت ابراهيم بن هاشم ترديدي نيست. و موارد ذيل دليل بر وثاقت اوست:

اولا:ً پسرش علي بن ابراهيم در تفسيرش فراوان از ايشان نقل كرده و در ابتداي كتابش ملتزم شده آنچه را ذكر مي كند به ثقات منتهي شود.

ثانياً: سيد بن طاوس در روايتي كه از امالي شيخ صدوق نقل كرده و در سند آن ابراهيم بن هاشم وجود دارد، بر وثاقتش ادعاي اتفاق كرده و گفته است: راويان اين حديث بالاتفاق ثقه هستند.

ثالثاًً: نخستين كسي كه روايت كوفيون را در قم نشر كرد ايشان بود و قميون نيز به روايات او اعتماد كردند در حالي كه در ميان قميان كساني بودند كه در اخذ روايت سخت گير بودند. پس اگر در اين شخص اندك طعني بود قميون اين گونه بر روايت او توافق نمي كردند و روايتش را قبول نمي كردند.

الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاي1411هـ)، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة، ج1، ص291، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م.

گذشته از آن چه آيت الله خوئي رضوان الله تعالي فرموده، تمام علماي شيعه در طول تاريخ روايت او را صحيح دانسته اند و كسي يافت نشده است كه روايت او را غير معتبر دانسته باشد . و همين براي اثبات وثاقت اين بزرگ مرد كافي است.

4. محمد بن ابي عمير:

محمد بن ابي عمير نيز امامي و از اصحاب اجماع است.

نجاشي در باره ايشان مي نويسد:

محمد بن أبي عمير زياد بن عيسي أبو أحمد الأزدي من موالي المهلب بن أبي صفرة وقيل مولي بني أمية. والأول أصح. بغدادي الأصل والمقام، لقي أبا الحسن موسي عليه السلام وسمع منه أحاديث كناه في بعضها فقال: يا [ أ ] أبا أحمد، وروي عن الرضا عليه السلام، جليل القدر عظيم المنزلة فينا وعند المخالفين.

محمد بن ابي عمير زياد بن عيسي ... بغدادي الاصل و ساكن آن جا بوده است. وي محضر امام كاظم عليه السلام را درك و از آن حضرت روايت شنيده كه در برخي روايات او را به «ابو احمد» نام برده و از امام هشتم عليه السلام نيز روايت كرده است. محمد بن عمير شخص جليل القدر، داراي جايگاه بزرگ در نزد ما و مخالفان است.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص326، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

شيخ طوسي نيز ايشان را به بالاترين وجه وثاقت ستوده است:

محمد بن أبي عمير، يكني أبا احمد، من موالي الأزد، واسم أبي عمير زياد، وكان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة، وأنسكهم نسكا، وأورعهم وأعبدهم، وقد ذكره الجاحظ في كتابه في فخر قحطان علي عدنان بهذه الصفة التي وصفناه، وذكر انه كان أوحد أهل زمانه في الأشياء كلها. وأدرك من الأئمة عليهم السلام ثلاثة: أبا إبراهيم موسي عليه السلام، ولم يرو عنه 2 ، وأدرك الرضا عليه السلام 3 والجواد عليه السلام.

محمد بن ابي عمير كنيه اش ابو احمد، .... او از موثق ترين مردم نزد شيعه و اهل سنت و عابدترين و پرهيزگارترين مردم بوده است. جاحظ در كتابش او را اين گونه توصيف كرده و مي گويد: او يگانه زمان در تمام چيزها بوده است. ابن ابي عمير محضر سه امام: امام موسي بن جعفر و امام رضا و امام جواد عليهم السلام را درك كرده است.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الفهرست، ص218، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي1417

شيخ طوسي در كتاب رجالش نيز به توثيق او تصريح كرده است:

محمد بن أبي عمير، يكني أبا أحمد، واسم أبي عمير زياد، مولي الأزد، ثقة.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، رجال الطوسي، ص365، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، 1415هـ.

5. غياث بن ابراهيم:

غياث بن ابراهيم تميمي بصري نيز از نظر علماي رجال شيعه موثق و از اصحاب امام صادق و امام كاظم عليهما السلام است.

نجاشي در باره او مي نويسد:

[ 833 ] غياث بن إبراهيم التميمي الأسيدي بصري، سكن الكوفة، ثقة، روي عن أبي عبد الله وأبي الحسن عليهما السلام. له كتاب مبوب في الحلال والحرام، يرويه جماعة، ...

غياث بن ابراهيم تميمي بصري ساكن كوفه و موثق است. ايشان از امام صادق و امام كاظم عليهما السلام روايت كرده است. او داراي كتابي است كه در حلال و حرام نوشته شده و آن را گروهي روايت كرده اند.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص305، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

روايت پنجم:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَيَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أُسَيْدٍ الْغِفَارِيِّ قَالَ:

لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله مِنْ حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَنَحْنُ مَعَهُ أَقْبَلَ حَتَّي انْتَهَي إِلَي الْجُحْفَةِ فَأَمَرَ أَصْحَابَهُ بِالنُّزُولِ فَنَزَلَ الْقَوْمُ مَنَازِلَهُمْ ثُمَ نُودِيَ بِالصَّلَاةِ فَصَلَّي بِأَصْحَابِهِ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَيْهِمْ فَقَالَ لَهُمْ:

إِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِي اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنِّي مَيِّتٌ وَأَنَّكُمْ مَيِّتُونَ وَكَأَنِّي قَدْ دُعِيتُ فَأَجَبْتُ وَأَنِّي مَسْئُولٌ عَمَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَعَمَّا خَلَّفْتُ فِيكُمْ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَحُجَّتِهِ وَأَنَّكُمْ مَسْئُولُونَ فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ لِرَبِّكُمْ قَالُوا نَقُولُ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَجَاهَدْتَ فَجَزَاكَ اللَّهُ عَنَّا أَفْضَلَ الْجَزَاءِ.

ثُمَّ قَالَ لَهُمْ أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ وَأَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَأَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَأَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ فَقَالُوا نَشْهَدُ بِذَلِكَ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَي مَا يَقُولُونَ أَلَا وَإِنِّي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ وَأَنَا مَوْلَي كُلِّ مُسْلِمٍ وَأَنَا أَوْلي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَهَلْ تُقِرُّونَ لِي بِذَلِكَ وَتَشْهَدُونَ لِي بِهِ؟

فَقَالُوا نَعَمْ نَشْهَدُ لَكَ بِذَلِكَ .

فَقَالَ: أَلَا مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَإِنَّ عَلِيّاً مَوْلَاهُ وَهُوَ هَذَا ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ عليه السلام.

فَرَفَعَهَا مَعَ يَدِهِ حَتَّي بَدَتْ آبَاطُهُمَا.

ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ أَلَا وَإِنِّي فَرَطُكُمْ وَأَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ حَوْضِي غَداً وَهُوَ حَوْضٌ عَرْضُهُ مَا بَيْنَ بُصْرَي وَصَنْعَاءَ فِيهِ أَقْدَاحٌ مِنْ فِضَّةٍ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ أَلَا وَإِنِّي سَائِلُكُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِيمَا أَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَيْكُمْ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا إِذَا وَرَدْتُمْ عَلَيَّ حَوْضِي وَمَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَيْنِ مِنْ بَعْدِي فَانْظُرُوا كَيْفَ تَكُونُونَ خَلَفْتُمُونِي فِيهِمَا حِينَ تَلْقَوْنِي.

قَالُوا: وَمَا هَذَانِ الثَّقَلَانِ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: أَمَّا الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ فَكِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ سَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَمِنِّي فِي أَيْدِيكُمْ طَرَفُهُ بِيَدِ اللَّهِ وَالطَّرَفُ الْآخَرُ بِأَيْدِيكُمْ فِيهِ عِلْمُ مَا مَضَي وَمَا بَقِيَ إِلَي أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ وَأَمَّا الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ فَهُوَ حَلِيفُ الْقُرْآنِ وَهُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَعِتْرَتُهُ عليهم السلام وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.

قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ : فَعَرَضْتُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَي أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فَقَالَ: صَدَقَ أَبُو الطُّفَيْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْكَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ عليه السلام وَعَرَفْنَاهُ.

وَحَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ .

وَحَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ .

وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَي بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ أَسِيدٍ الْغِفَارِيِّ بِمِثْلِ هَذَا الْحَدِيثِ سَوَاء.

ابو الطفيل از حذيفة بن اسيد غفاري نقل مي كند كه چون پيامبر خدا صلي الله عليه واله از حجة الوداع بازگشت و ما در خدمت او بوديم، آمد تا به جحفه رسيد، پس به اصحاب فرمان داد كه فرود آيند، آنها فرود آمدند، آنگاه نداي نماز داده شد و با اصحاب خود دو ركعت نماز خواند.

سپس صورت خود را به سوي آنان كرد و به آنان فرمود:

همانا خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه من مي ميرم و شما هم مي ميريد و گويا كه من دعوت شده ام و آن دعوت را اجابت كرده ام و من در برابر آن چيزي كه با آن به سوي شما فرستاده شده ام مسئول هستم و نيز از آنچه ميان شما باقي مي گذارم؛ يعني كتاب خدا و حجّت او، و شما نيز مسئول هستيد. شما به پروردگارتان چه خواهيد گفت؟ گفتند: مي گوييم: تو پيام را رسانيدي و نصيحت كردي و مجاهدت نمودي، پس خداوند از سوي ما به تو بهترين پاداش بدهد. آنگاه پيامبر خدا (ص) به آنان فرمود: آيا شما گواهي نمي دهيد كه خدايي جز خداي يگانه نيست و اينكه من فرستاده خدا به سوي شما هستم و اينكه بهشت حق است و اينكه آتش جهنم حق است و اينكه زنده شدن پس از مرگ حق است؟ گفتند: به همه اينها گواهي مي دهيم.

پيامبر گفت: خدايا به آنچه مي گويند: شاهد باش. آگاه باشيد كه من شما را گواه مي گيرم كه من شهادت مي دهم كه خداوند مولاي من است و من مولاي هر مسلماني هستم و من به مؤمنان از خودشان اولي تر هستم، آيا شما به آن اقرار مي كنيد و به آن گواهي مي دهيد؟ گفتند: آري، ما در باره تو، به آن شهادت مي دهيم.

پس فرمود: آگاه باشيد كه هر كس كه من مولاي او هستم، علي مولاي اوست و او اين شخص است، سپس دست علي را گرفت و آن را با دست خود بالا برد تا اينكه زير بغل هر دو آشكار شد. سپس گفت: خداوندا دوست بدار هر كس را كه او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس را كه او را دشمن بدارد و ياري كن به هر كس كه او را ياري كند و خوار كن هر كس را كه او را خوار سازد. آگاه باشيد كه من پيشتاز شما (در مرگ) هستم و شما در حوض (كوثر) بر من وارد خواهيد شد، حوض من، فردا وسعتي چون وسعت ميان بصري و صنعا خواهد داشت، در آن پياله هايي از نقره به تعداد ستارگان آسمان است، آگاه باشيد، فردا كه وارد حوض من شديد از شما خواهم پرسيد در باره آنچه از شما به آن، چنين روزي گواهي گرفتم كه چه رفتاري كرديد و بعد از من با «ثقلين دو چيز گرانبها» چه كرديد؟ وقتي با من ملاقات نموديد، به من نظر بدهيد كه چگونه پس از من با آنها رفتار كرديد؟

گفتند: يا رسول اللَّه اين دو چيز گرانبها چيست؟ فرمود: چيز گرانبهاي بزرگتر كتاب خداوند است كه واسطه اي است كشيده شده از خدا و من در دستان شما، كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگرش در دست شماست، دانش گذشته و آينده تا روز قيامت در آن است، و اما چيز گرانبهاي كوچك كه ملازم قرآن است، آن علي بن ابي طالب و عترت او هستند و اين دو امانت از هم جدا نشوند تا وقتي كه در حوض (كوثر) بر من وارد شوند.

معروف بن خرّبوذ مي گويد: اين سخن را بر امام باقر (ع) عرضه كردم، فرمود:

أبو الطفيل راست گفته، خدا رحمتش كند و ما آن را در كتاب علي (ع) چنين يافتيم و شناختيم.

الخصال - الشيخ الصدوق - ص 66.

بررسي سند روايت:

محمّد بن الحسن بن أحمد بن الوليد، أبو جعفر:

نجاشي در وصف او مي نويسد:

شيخ القمّيين وفقيههم، ومتقدمهم ووجههم، ويقال: إنّه نزيل قم، وما كان أصله منها، ثقة، ثقة، عين، مسكون إليه،... مات سنة ثلاث وأربعين وثلاثمائة.

رجال النجاشي، ص383، شماره 1043.

شيخ طوسي در رجال خود در باره او مي گويد:

جليل القدر، بصير بالفقه، ثقة.

رجال الطوسي، ص495، شماره23.

و در كتاب الفهرست مي نويسد:

جليل القدر عارف بالرجال موثوق به....

الفهرست، ص156، شماره694.

2 ـ محمّد بن الحسن الصفار:

نجاشي در باره او مي نويسد:

محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار، موسي بن عيسي بن طلحة بن عبيد اللّه بن السائب مالك بن عامر الأشعري أبو جعفر الأعرج. كان وجها في أصحابنا القميين، ثقة، عظيم القدر، راجحا، قليل السقط في الرواية. توفّي بقم، سنة تسعين ومائتين.

رجال النجاشي، ص354، شماره 948.

3 ـ محمّد بن الحسين بن أبي الخطّاب:

نجاشي در باره او مي گويد:

محمّد بن الحسين بن أبي الخطّاب أبو جعفر الزيات الهمداني، وإسم أبي الخطّاب زيد، جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف، مسكون إلي روايته، مات سنة 262، اثنتين ومائتين.

رجال النجاشي، ص334، شماره897.

شيخ طوسي نيز او در كتاب الفهرست توثيق كرده:

ثقة .

الفهرست، ص140، شماره 597.

و در كتاب رجالش يك بار او را از صحاب امام جواد عليه السلام شمرده و مي نويسد:

ثقة.

رجال الطوسي، ص407، شماره28.

و بار ديگر او را در زمره اصحاب امام هادي عليه السلام آورده و مي نويسد:

ثقة، من أصحاب أبي جعفر الثاني عليه السلام.

رجال الطوسي، ص423، شماره23.

4 ـ يعقوب بن يزيد:

مرحوم نجاشي در باره او مي گويد:

يعقوب يزيد بن حمّاد الأنباري السلمي أبو يوسف، روي عن أبي جعفر الثاني وانتقل إلي بغداد، وكان ثقة صدوقا.

رجال النجاشي، ص450 ، شماره 1215.

و شيخ طوسي در كتبا فهرست مي نويسد:

كثير الرواية، ثقة.

الفهرست، ص180، شماره783.

و در كتاب رجال خود او را از اصحاب امام رضا عليه السلام شمرده و گفته:

يعقوب بن يزيد الكاتب هو ويزيد أبوه، ثقتان.

رجال الطوسي، ص395، شماره 12.

و بار ديگر او را از ياران امام هادي عليه السلام شمرده و مي نويسد:

ثقة.

رجال الطوسي، ص425، شماره 2.

5 ـ محمّد بن أبي عمير:

نجاشي در كتاب رجال خود در باره او مي گويد:

محمّد بن أبي عمير زياد بن عيسي، أبو أحمد الأزدي من موالي المهلب بن أبي صفرة، وقيل مولي بني أميّة، بغدادي الأصل والمقام، لقي أبا الحسن موسي عليه السلام، وسمع منه احاديث، كنّاه في بعضها، فقال: يا أبا أحمد! وروي عن الرضا عليه السلام، جليل القدر، عظيم المنزلة، فينا وعند المخالفين.

رجال النجاشي، ص326، شماره 887 .

و شيخ طوسي در كتاب فهرست مي نويسد:

وكان من أوثق الناس عند الخاصّة والعامة وأنسكهم نسكا وأورعهم وأعبدهم... .

الفهرست: ص142، شماره 607.

و در جاي ديگر او از اصحاب امام رضا عليه السلام شمرده و مي گويد:

ثقة.

رجال الطوسي، ص388، شماره 26.

6 ـ عبد اللّه بن سنان:

نجاشي مي نويسد:

عبد اللّه بن سنان بن طريف مولي بني هاشم، يقال موسي بن أبي طالب، ويقال مولي بني العباس كان خازنا للمنصور والمهدي والهادي والرشيد، كوفي ثقة، من أصحابنا جليل لا يطعن عليه في شيء.

رجال النجاشي، ص214، شماره 558.

و شيخ در كتاب فهرست خود مي نويسد:

قال الشيخ في الفهرست: ثقة، له كتاب....

الفهرست، ص101، شماره 423.

7 ـ معروف بن خرّبوذ:

كشي در كتاب رجال خود در شرح حال بريد بن معاويه، تصريح مي كند كه او از جمله افرادي است كه تمام شيعيان بر صداقت و راستگويي آن ها اجماع دارند:

إجماع العصابة علي تصديق جماعة من أصحاب أبي جعفر عليه السلام وأصحاب أبي عبد اللّه عليه السلام وانقيادهم لهم بالفقه، وعدّه منهم معروف بن خرّبوذ.

و سپس رواياتي را در مدح او نقل مي كند.

اختيار معرفة الرجال: ص238 ـ 240، شماره 431 ـ 438

8 ـ أبو الطفيل عامر بن واثلة:

شيخ طوسي گاهي او را در زمره ياران رسول خدا و گاهي در زمره ياران اميرمؤمنان عليه السلام آورده و سپس گفته:

أدرك ثماني سنين من حياة النبي صلي الله عليه و آله وسلم ولد عام أحد.

رجال الطوسي ، ص47 ، شماره 8 .

مرحوم برقي در كتاب رجال خود او را از خواص اصحاب اميرمؤمنان و امام سجاد عليهما السلام شمرده است .

رجال البرقي، ص4 و ص 8 .

براي اثبات وثاقت عامر بن واثله همين بس كه در آخر روايت معروف بن خربوذ مي گويد:

من اين روايت را بر امام باقر عليه السلام عرضه كرده و آن حضرت فرمود:

أبو الطفيل راست گفته، خدا رحمتش كند و ما آن را در كتاب علي (ع) چنين يافتيم و شناختيم.

قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ : فَعَرَضْتُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَي أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ: صَدَقَ أَبُو الطُّفَيْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْكَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع وَ عَرَفْنَاهُ.

بنابراين سند روايت هيچ اشكالي ندارد و تمام روات آن ثقه است . حتي مي توان ادعا كرده كه اين روايت صحيح اعلائي است .

نتيجه:

حديث شريف ثقلين، دست كم با پنج سند صد در صد صحيح از طريق شيعه نقل شده است ؛ هر چند كه سندهاي صحيح اين روايت به همين پنج سند خلاصه نمي شود و ما به جهت اختصار به همين پنج مورد بسنده مي كنيم.

فصل دوم: تواتر حديث ثقلين از ديدگاه علماي شيعه:

رواياتي كه ذكر شد نمونه اي از روايت ثقلين است كه در منابع شيعه با اسناد معتبر نقل شده است.

در سالهاي اخير پيرامون روايت شريف ثقلين پژوهش هاي مفصلي صورت گرفته و كتابهاي متعددي به طبع رسيده است. يكي از ارزشمند ترين پژوهش توسط لجنة الولاية (گروه ولايت) مدرسه امام باقر العلوم عليه السلام انجام شده كه محصول اين تلاش در دو جلد كتاب «حديث الثقلين في كتب الخاصه» تقديم حققيت طلبان و حق جويان اسلامي شده است و در اين كتاب دويست و ده سند براي روايت ثقلين از منابع شيعه ذكر شده است.

مطلب مهم مورد بحث در فصل دوم اين است كه علاوه بر صحت سند اين روايت در كتابهاي شيعه، تواتر روايت ثقلين از ديدگاه علماي شيعه نيز از آفتاب روشن تر است.

در اين فصل متن سخنان علماي شيعه را بر تواتر اين حديث به ترتيب ذيل ذكر مي كنيم.

1. ابو القاسم علي بن احمد الكوفي (متوفاي352هـ)

ابو القاسم كوفي از نخستين علماي شيعه در قرن چهارم هجري است كه مي فرمايد تمام علما بر صحت اين روايت اجماع دارند:

وقد أجمعوا جميعا علي الرواية في تزكية أهل البيت عليهم السلام وإشارة الرسول إليهم بالهدي والبعد من الضلالة والأمر منه باتباعهم والكينونة معهم فقال عليه السلام: ( إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي لن تضلوا ما إن تمسكتم بهما فإن اللطيف الخبير نبأني أنهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض).

همه علما اجماع كرده اند بر صحت روايتي كه پاكي اهل بيت عليهم السلام را ثابت مي كند و در اين روايت رسول خدا صلي الله عليه وآله اشاره فرموده كه اهل بيت عليهم السلام مايه هدايت و از گمراهي به دور هستند از اين جهت دستور داده است كه از آنان بايد پيروي كرد و همراه آنان بود. رسول خدا فرموده :« همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها را مي گذارم....

الكوفي، أبي القاسم علي بن أحمد بن موسي (متوفاي352هـ)، الاستغاثة في بدع الثلاثة، ج2، ص12، طبق برنامه مكتبه اهل البيت عليهم السلام.

2. شيخ صدوق (متوفاي381هـ)

شيخ صدوق از علماي بزرگ و به نام شيعه در باره تواتر روايت ثقلين مي فرمايد:

ونقول: إن جميع طبقات الزيدية و الامامية قد اتفقوا علي أن رسول الله صلي الله عليه وآله قال: إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي وهما الخليفتان من بعدي وإنهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض.

مي گوييم: تمام طبقات زيده و اماميه اتفاق دارند بر اين كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود ه است: همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها را به يادگار مي گذارم؛ يكي كتاب خدا و ديگري عترت و اهل بيت من است. و اين دو تا جانشينان بعد از من هستند كه هرگز از همديگر تا هنگام ورود بر حوض جدا نمي شوند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ص64، ناشر: اسلامية ـ تهران ، الطبعة الثانية ، 1395 هـ.

اگر هيچ دليل ديگري براي صحت و تواتر روايت ثقلين نبود، جز تصريح شيخ صدوق رضوان الله تعالي عليه، كفايت مي كند.

3. شيخ مفيد (متوفاي413هـ)

شيخ مفيد يكي ديگر از بزرگان شيعه مي نويسد:

ِ فَكَانَ فِيمَا ذَكَرَهُ مِنْ ذَلِكَ عليه وآله السلام مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّوَاةُ عَلَي اتِّفَاقٍ وَاجْتِمَاعٍ مِنْ قَوْلِهِ عليه السلام:

أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي فَرَطُكُمْ وَأَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ أَلَا وَإِنِّي سَائِلُكُمْ عَنِ الثَّقَلَيْنِ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ نَبَّأَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَلْقَيَانِي وَسَأَلْتُ رَبِّي ذَلِكَ فَأَعْطَانِيهِ أَلَا وَإِنِّي قَدْ تَرَكْتُهُمَا فِيكُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَفَرَّقُوا وَلَا تُقَصِّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا وَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ بَعْدِي تَرْجِعُونَ كُفَّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ فَتَلْقَوْنِي فِي كَتِيبَةٍ كَمَجَرِّ السَّيْلِ الْجَرَّارِ أَلَا وَإِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَوَصِيِّي يُقَاتِلُ بَعْدِي عَلَي تَأْوِيلِ الْقُرْآنِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَي تَنْزِيلِهِ. فَكَانَ عليه السلام يَقُومُ مَجْلِساً بَعْدَ مَجْلِسٍ بِمِثْلِ هَذَا الْكَلَامِ وَنَحْوِهِ.

و از سخنان رسول خدا صلي الله عليه وآله كه همه راويان به حقيت آن اعتراف و اجماع نموده اند اين است كه فرمود:

اي مردم من پيش از شما به عالم ديگر پرواز مي كنم و شما پس از من آمده و كنار حوض كوثر بر من وارد خواهيد شد. بدانيد آن هنگام از شما مي پرسم در باره كتاب خدا و بازماندگان من چه كرديد و چگونه رفتار نموديد. اينك متوجه باشيد كه با آنها چگونه رفتار كنيد كه خوشنودي مرا به دست آورده باشيد؛ زيرا خداي مهربان و دانا به من خبر داده كه اين دو يادگار هيچ گاه از يك ديگر جدا نمي شوند تا كنار حوض مرا دريابند و من هم از خدا همين معني را درخواست كردم و او هم چنين موهبتي را به من كرامت فرمود.

اكنون متوجه باشيد دو يادگار من كتاب خدا و اهل بيت من اند در هيچ امري بر ايشان پيش دستي نكنيد كه از يك ديگر پاشيده و متفرق نشويد و از فرامين شان سرپيچي ننمائيد كه هلاك مي گرديد و سخن به آنها نياموزيد كه آنان از شما داناترند.

اي مردم كاري نكنيد پس از من به كفر خود بازگرديد و به قهقرا عقب رويد در نتيجه گردن شما به دست برخي از شما زده شود و بالاخره مرا با لشكر چون سيل بنيان كني ملاقات نمائيد.

بدانيد كه علي بن ابي طالب عليه السلام برادر و جانشين من است پس از من براي برقراري تأويل قرآن مي جنگد چنانچه براي تنزيل آن با بيگانگان پيكار نمود.

و بالاخره در هر محفل و مجلسي كه حضور مي يافت از اين قبيل سخنان بيان مي فرمود و اتمام حجت مي كرد.

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاي413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج1، ص180، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

4. شريف مرتضي (متوفاي436هـ)

سيد مرتضي، از دانشمندان نامدار شيعه، مؤلف كتاب نهج البلاغه، بعد از نقل روايت ثقلين، تلقي قبول اين روايت از سوي امت اسلامي دليل بر صحت اين روايت مي داند و مي گويد:

فإن قيل: دلوا علي صحة هذا الخبر قيل أن تتكلموا في معناه. قلنا: الدلالة علي صحته تلقي الأمة له بالقبول، وإن أحدا منهم مع اختلافهم في تأويله لم يخالف في صحته، وهذا يدل علي أن الحجة قامت به في أصله، وإن الشك مرتفع عنه، ومن شأن علماء الأمة إذا ورد عليهم خبر مشكوك في صحته أن يقدموا الكلام في أصله، وإن الحجة به غير ثابتة، ثم يشرعوا في تأويله، وإذا رأينا جميعهم عدلوا عن هذه الطريقة في هذا الخبر، وحمله كل منهم علي ما يوافق طريقته ومذهبه دل ذلك علي صحة ما ذكرناه.

اگر گفته شود: پيش از اين كه در باره معناي اين روايت سخن بگوييد، بر صحت روايت دليل اقامه كنيد؟ در پاسخ مي گوييم: دليل بر صحت روايت اين است كه امت اسلامي آن را قبول دارند. و همانا هيچ يكي از امت اسلامي با اين كه در تأويل آن اختلاف دارند در صحت آن مخالفت ندارند و اين دليل است بر اين كه دليل بر اصل صحت آن وجود دارد و شكي در آن نيست و از شأن علماي امت اسلامي اين است كه اگر به يك خبر مشكوك الصحة برخورد نمايند قبل از هر سخني در اصل صحت آن بحث مي كنند و حجتش را ثابت مي نمايند سپس در تأويل آن شروع مي كنند. اما در اين روايت مي بينيم كه همه آنها از اين روش عدول كرده اند. و از اين كه هريكي از علماء اين روايت را بر طبق روش و مذهب شان حمل مي كنند دليل بر صحت سخن ما است كه بيان كرديم.

الشريف المرتضي، علي بن الحسين الموسوي (متوفاي436هـ)، الشافي في الإمامة، ج3، ص123، تحقيق وتعليق: السيد الحسيني الخطيب، ناشر: مؤسسة إسماعيليان - قم، چاپ: الثانية، سال چاپ1410

5. ابو الصلاح حلبي (متوفاي447هـ)

ايشان در بحث ادله امامت مي نويسد:

ويدل علي ذلك من جهة السنة ما اتفق عليه نقلة الشيعة وفي نقلهم الحجة، ورواه أصحاب الحديث من غيرهم، أن النبي صلي الله عليه وآله قال في غير موطن: "إني مخلف فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا ولن يفترقا حتي يردا علي الحوض".

دليل روايي بر اثبات امامت ، روايتي است كه ناقلان شيعه بر آن اتفاق نظر دارند و نقل آنان نيز حجت است. و اين روايت را اصحاب روايت و غير آنان نقل كرده اند و اين كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در جاهاي مختلف فرمود: همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها را به يادگار مي گذارم كه اگر به آن دو تمسك كنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد و اين دو هرگز از هم ديگر جدا نمي شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند.

الحلبي، أبي الصلاح (متوفاي447هـ)، الكافي في الفقه، ص97، تحقيق: رضا أستادي، ناشر: مكتبة الإمام أمير المؤمنين علي (ع) العامة - اصفهان، طبق برنامه مكتبه اهل بيت عليهم السلام.

ايشان در كتاب ديگرش مي گويد:

ومن ذلك: [اي علي امامة الائمة الاثني عشر] ما اتفقت الأمة عليه من قوله عليه السلام: إني مخلف فيكم الثقلين: كتاب الله وعترتي أهل بيتي، وأنهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض، ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا.

يكي ديگر از ادله امامت، روايتي است كه امت اسلامي بر آن اتفاق نظر دارند كه آن حضرت فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانبها را يادگار مي گذارم...

الحلبي، أبو الصلاح (متوفاي447هـ)، تقريب المعارف، ص181، تحقيق: فارس تبريزيان الحسون، سال چاپ: 1417 - 1375 ش

6. شيخ طوسي (متوفاي460هـ)

شيخ طوسي از بزرگترين دانشمندان تاريخ شيعه كه به شيخ الطايفه نيز مشهور شده است در باره حديث ثقلين مي فرمايد: اين روايت را هيچ كسي رد نكرده است:

وقد روي عن النبي صلي الله عليه وآله رواية لا يدفعها أحد، أنه قال: (اني مخلف فيكم الثقلين، ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا: كتاب الله، وعترتي أهل بيتي، وانهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض) وهذا يدل علي انه موجود في كل عصر، لأنه لا يجوز ان يأمر بالتمسك بما لا نقدر علي التمسك به. كما أن أهل البيت، ومن يجب اتباع قوله حاصل في كل وقت. وإذا كان الموجود بيننا مجمعا علي صحته، فينبغي ان نتشاغل بتفسيره، وبيان معانيه ونترك ما سواه..

از رسول خدا صلي الله عليه وآله روايتي نقل كرده اند كه هيچ كسي آن را رد نكرده است. رسول خدا فرمود: هما من در ميان شما دو چيز گرانبها را به يادگار مي گذارم، اگر به آن دو چنگ بزنيد هرگز گمراه نشويد؛ يكي كتاب خدا و ديگري عترت و اهل بيت من است. و اين دوتا هرگز تا هنگام ورود بر حوض از همديگر جدا نمي شوند. و اين سخن دليل بر اين است كه عترت در هر زماني موجود است؛ چرا كه ما به آن چه نمي توانيم تمسك كنيم امر نشده ايم؛ چنانچه اهل بيت و كساني كه پيروي از گفتارشان واجب است در هر زماني حاصل است. با توجه به آنچه گفته شد آن روايتي كه الآن نزد ما موجود است بر صحت آن اجماع است ؛ پس سزاوار اين است كه ما به تفسير و بيان معاني آن بپردازيم و غير اين بحث ها را رها كنيم ... .

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، التبيان في تفسير القرآن، ج1، ص4، تحقيق: تحقيق وتصحيح: أحمد حبيب قصير العاملي، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي، الطبعة: الأولي، 1409هـ.

7. علامه طبرسي (متوفاي548هـ)

علامه فضل بن حسن طبرسي، مفسر نامدار شيعه در باره حديث ثقلين مي نويسد:

قد تواتر حديث الثقلين إلي حد الاستفاضة في كتب الفريقين: الشيعة وأهل العامة، منها - علي سبيل المثال - : مسند أحمد بن حنبل: ج3 ص17، المعجم الكبير للطبراني: ج5 ص190 و 205 و 210، والمعجم الصغير له أيضا: ج1 ص131 و 135، مستدرك الحاكم: ج 3 ص148، مشكل الآثار للطحاوي: ج4 ص368، أمالي الطوسي: ص 548 المجلس العشرون، كمال الدين: ج1 ص239، كشف الغمة: ج1 ص43.

تواتر روايت ثقلين در كتاب هاي فريقين (شيعه و اهل سنت) مشهور است.....

الطبرسي، أبي علي الفضل بن الحسن (متوفاي548هـ)، تفسير جوامع الجامع، ج3، ص481، تحقيق و نشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، الطبعة: الأولي، 1418هـ.

و در ديگر كتاب خود مي نويسد:

وصح عن النبي صلي الله عليه وآله وسلم من رواية العام والخاص، أنه قال: إني تارك فيكم ما أن تمسكتم به لن تضلوا: كتاب الله وعترتي أهل بيتي، وإنهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض. وإنما أحذف أسانيد أمثال هذه الأحاديث إيثارا للتخفيف، ولاشتهارها عند أصحاب الحديث.

شيعيان و اهل سنت اين روايت صحيح را از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود:

من در ميان شما ...

من سند چنين رواياتي را به خاطر تخفيف و مشهور بودن آن در نزد علماي حديث حذف كرده ام.

الطبرسي، أبي علي الفضل بن الحسن (متوفاي548هـ)، تفسير مجمع البيان، ج1، ص33، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولي، 1415هـ ـ 1995م.

8. ابن أدريس حلي (متوفاي598هـ)

ابن ادريس حلي روايت ثقلين را از روايات متفق عليه مي داند و در باره او مي نويسد:

ودليل الشيعة علي ما ذهبت إليه بعد إجماع أهل البيت عليهم السلام ... ولقول الرسول عليه السلام المتفق عليه: «خلفت فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي ما أن تمسكتم بهما لن تضلوا» فقرن عليه السلام العترة إلي الكتاب الذي لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه، وجعل حكمها حكمه.

دليل شيعه بر آن چه اعتقاد دارند، بعد از اجماع اهل بيت عليهم السلام... اين سخن رسول خدا است كه متفق عليه است: دو چيز گرانبها را در ميان شما گذاشتم، يكي كتاب خدا و ديگري عترت من و اهل بيت من، اگر به آن ها چنگ بزنيد هرگز گمراه نشويد. پس آن حضرت، عترت را با كتاب خدا كه باطل از چهار طرفش به او راه ندارد، مقرون ساخته و حكم اهل بيت را همانند حكم قرآن قرار داده است.

الحلي، الشيخ الفقيه أبي جعفر محمد بن منصور بن أحمد بن إدريس (متوفاي598هـ) كتاب السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، ج2، ص679، المحقق: لجنة التحقيق، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، چاپ: الثانية1410

10. شهيد اول (متوفاي786ه ـ)

السادس: ان النبي صلي الله عليه وآله قرنهم بالكتاب العزيز الذي يجب اتباعه، فيجب اتباعهم قضية للعطف وللتصريح به أيضا، وذلك مشهور نقله الشيعة تواترا. ورواه مسلم في صحيحة عن زيد بن أرقم، قال: قام فينا رسول الله صلي الله عليه وآله خطيبا، فحمد الله وأثني عليه، ثم قال: (أما بعد، أيها الناس: إنما أنا بشر يوشك أن يأتيني رسول ربي فأجيبه، فاني تارك فيكم الثقلين: أولهما كتاب الله فيه الهدي والنور، فتمسكوا بكتاب الله عز وجل وخذوا به) فحث علي كتاب الله ورغب فيه، ثم قال: (وأهل بيتي أذكركم الله عز وجل في أهل بيتي) ثلاث مرات. ورواه غيره من العامة بعبارات شتي، تشترك في وجوب التمسك بالكتاب وأهل البيت عليهم السلام.

روايت ششم: رسول خدا صلي الله عليه وآله اهل بيت را با كتاب عزيزي كه پيروي از او واجب است مقرون ساخته؛ پس متابعت از اهل بيت نيز به خاطر اين عطف و تصريح واجب است. و اين روايت مشهور است كه ناقلان شيعه به صورت تواتر آن را روايت كرده اند. مسلم آن را در صحيحش از زيد بن ارقم روايت كرده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله براي ما خطبه خواند و بعد از حمد و ثناي الهي فرمود: اي مردم همانا من بشرم به همين نزديكي مأمور پروردگام مي آيد و من پاسخ مثبت مي دهم (يعني به سوي پروردگارم مي روم) همانا من دو چيز گرانبها را در ميان شما مي گذارم نخستين آنها كتاب خدا كه در آن هدايت و نور است؛ پس به آن تمسك كنيد و مردم را به اخذ كتاب خدا تشويق كرد. و سپس فرمود: و ديگري اهل بيت من كه شما را به خدا سوگند مي دهم كه در باره اهل بيت من خدا را مد نظر داشته باشيد. اين سخن را سه مرتبه گفت. غير از مسلم كساني ديگر اين روايت را با عبارات گوناگون نقل كرده اند كه همگي در وجوب تمسك به كتاب خدا و اهل بيت عليهم السلام مشترك هستند.

العاملي الجزيني، محمد بن جمال الدين مكي، الشهيد الأول (متوفاي786 ه ـ) ذكري الشيعة في أحكام الشريعة، ج1، ص58، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث - قم، الطبعة الأولي 1419

9. علي بن يونس العاملي (متوفاي877هـ)

وقد روته الفرقة المحقة في مواضع لا تحصي قول النبي صلي الله عليه وآله: إني تارك فيكم الثقلين إن أخذتم بهما لن تضلوا أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله، وعترتي أهل بيتي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض.

فرقه بر حق، در جاهاي متعدد كه قابل شمارش نيست از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل كرده كه آن حضرت فرمود: همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها را مي گذارم...

العاملي النباطي، الشيخ زين الدين أبي محمد علي بن يونس (متوفاي877هـ) الصراط المستقيم إلي مستحقي التقديم، ج2، ص32، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، الطبعة الأولي، 1384هـ

11. محمد امين استر آبادي (متوفاي1033هـ)

ايشان نيز مي نويسد:

الدليل الثاني: الحديث المتواتر بين الفريقين: "إني تارك فيكم الثقلين ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي: كتاب الله عز وجل وعترتي أهل بيتي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض" ومعني الحديث كما يستفاد من الأخبار المتواترة أنه يجب التمسك بكلامهم، إذ حينئذ يتحقق التمسك بمجموع الأمرين.

دليل دوم (در پيروي از اهل بيت) روايت متواتر بين هر دو فرقه شيعه و اهل سنت است كه رسول خدا فرمود: همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها را مي گذارم.... معناي اين روايت همانگونه كه روايات متواتر ديگر استفاده مي شود اين است كه تمسك به سخنان اهل بيت واجب است؛ زيرا در اين صورت تمسك به هردو محقق مي شود.

الإسترآبادي، محمد أمين، (متوفاي1033هـ) الفوائد المدنية والشواهد المكي، ص254، تحقيق: الشيخ رحمة الله الرحمتي الأراكي، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، چاپ : الأولي1424

12. علامه محمد تقي مجلسي (متوفاي1070هـ)

علامه محمد تقي مجلسي بر تواتر روايت ثقلين تصريح كرده و مي نويسد:

«ولا ترجعوا بعدي كفارا» بالمخالفة سيما في أمر الوصي لأنه تواتر عنه صلي الله عليه و آله و سلم أنه قال في مني إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي ثلثا- و كان يعرض بأمثال هذه التأكيدات إلي أن أمر علي عليه السلام علي سبيل التهديد بقوله تعالي (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ) .

رسول خدا فرمود: به وسيله مخالفت با من، كاري نكنيد كه بعد از من كافر شويد، به ويژه در امر وصي؛ چرا كه از رسول خدا صلي الله عليه وآله متواتر نقل شده است كه آن حضرت در مني فرمود: همانا من دو چيز گرانبها را در ميان شما مي گذارم، يكي كتاب خدا و ديگري عترت من اهل بيت است. و بعد سه مرتبه فرمود: شما را درباره اهل بيتم سفارش مي كنم. رسول خدا همانند اين تأكيدات را در مورد اهل بيتش مي فرمود تا اين كه مأمور شد تا علي عليه السلام را به مقام وصايت منصوب نمايد و اين آيه به عنوان تهديد در مخالفت از نصب امامت نازل شد: اي پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر نكني پيامش را نرسانده اي. و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه مي دارد. آري، خدا گروه كافران را هدايت نمي كند.

مجلسي، محمدتقي بن مقصودعلي (متوفاي1070هـ)، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج 10، ص271، باب تحريم الدماء و الأموال بغير حقها و النهي عن التعرض لما لا يحل و التوبة عن القتل إذا كان عمدا أو خطأ.

13. ملا محمد صالح مازندراني (متوفاي1081هـ)

ملا صالح مازندراني يكي از شارحان اصول كافي در باره روايت ثقلين مي نويسد:

قوله (والثقلان كتاب الله تعالي وأهل بيتي) اتفقت العامة والخاصة علي مضمون هذا الحديث وصحته وهذا صريح في المطلب فإنه لا يشك عاقل أن الثقلين يقومان مقامه بعده في أمته وأن التمسك بهما أمان من الضلال وقد مر أن المراد من أهل البيت العترة (عليهم السلام).

اين سخن رسول خدا كه فرمود: ثقلان ، كتاب خدا و اهل بيت من هستند. عامه (اهل سنت) و خاصه (شيعه) بر مضمون اين روايت و صحت آن اتفاق نظر دارند و اين صريح در مطلب است؛ چرا كه هيچ عاقلي ترديد ندارد بر اين كه كتاب خدا و اهل بيت بعد از پيامبر در ميان امت مي ماند و تمسك به آن دو، باعث امان از گمراهي است و گذشت اين كه مراد از اهل بيت ، «عترت» است.

المازندراني، مولي محمد صالح (متوفاي1081هـ)، شرح أصول الكافي، ج6، ص139، تحقيق: مع تعليقات: الميرزا أبو الحسن الشعراني / ضبط وتصحيح: السيد علي عاشور، ناشر: دار إحياء التراث العربي للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، چاپ: الأولي1421 - 2000 م

14. ملا محمد طاهر قمي (متوفاي1098هـ)

ملا محمد طاهر قمي نيز مي نويسد:

الدليل الثامن [حديث الثقلين] ما تواتر عن النبي صلي الله عليه وآله: اني تارك فيكم ما ان تمسكتم به لن تضلوا أبدا، كتاب الله وعترتي أهل بيتي، ولن يفترقا حتي يردا علي الحوض. وقد رواها الخاصة والعامة بعبارات مختلفة وأسانيد متعددة.

دليل هشتم روايت متواتري است كه از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل شده كه فرمود: همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها را به يادگار مي گذارم.... و اين روايت را خاصه و عامه با عبارات گوناگون و سندهاي متعدد نقل كرده اند.

الشيرازي النجفي القمي، محمد طاهر بن محمد حسين (متوفاي1098هـ)، الأربعين في إمامة الأئمة الطاهرين، ص363، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، چاپخانه : أمير، چاپ: الأولي، سال چاپ1418

15. شيخ حر عاملي (متوفاي1104هـ)

شيخ حر عاملي يكي ديگر از بزرگان شيعه است كه مي گويد تواتر روايت ثقلين از ديدگاه شيعه و اهل سنت ثابت است:

[627] «2»- وَتَوَاتَرَ مِنَ الطَّرِيقَيْنِ عَنْهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ: إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي.

از طريق شيعه و اهل سنت به صورت متواتر نقل شده است كه رسول خدا فرمود: همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها را به يادگار مي گذارم كه اگر به آن دو تمسك كنيد هرگز گمراه نشويد، يكي كتاب خدا و ديگري عترت و اهل بيت من.

الحر العاملي، الشيخ محمد بن الحسن (متوفاي1104هـ)، الفصول المهمة في أصول الأئمة، ج 1، ص449، باب 118تحقيق: تحقيق وإشراف: محمد بن محمد الحسين القائيني، ناشر: مؤسسة معارف إسلامي إمام رضا (ع)، چاپ : الأولي1418 - 1376 ش

و در جاي ديگر مي نويسد:

[816] «4»- وَقَدْ تَوَاتَرَ بَيْنَ الْخَاصَّةِ وَالْعَامَّةِ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ أَنَّهُ قَالَ: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.

در ميان خاصه (شيعه) و عامه (اهل سنت) از رسول خدا به صورت متواتر نقل شده است كه حضرت فرمود: ....

الحر العاملي، الشيخ محمد بن الحسن (متوفاي1104هـ)، الفصول المهمة في أصول الأئمة، ج 1 ، 549، باب 24، تحقيق: تحقيق وإشراف: محمد بن محمد الحسين القائيني، ناشر: مؤسسة معارف إسلامي إمام رضا (ع)، چاپ : الأولي1418 - 1376

16. علامه محمد باقر مجلسي (متوفاي1111هـ)

علامه محمد باقر مجلسي نيز مي گويد:

وحديث الثقلين أيضا متواتر كما ستعرف في بابه، وهو كاف في هذا الباب.

روايت ثقلين نيز متواتر است؛ چنانچه به زودي در باب آن خواهيد شناخت و همين روايت براي اثبات امامت كافي است.

المجلسي، محمد باقر (متوفاي1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج29، ص646، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

17. محقق بحراني (متوفاي1186هـ)

محقق بحراني در بحث اين كه اهل بيت عليهم السلام مفسر قرآن هستند و گفتار آنان حجت است، مي نويسد:

ويدل علي ذلك الحديث المتواتر بين العامة والخاصة من قوله (صلي الله عليه وآله) إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله وعترتي أهل بيتي، لن يفترقا حتي يردا علي الحوض". فإن الظاهر أن المراد من عدم افتراقهما إنما باعتبار الرجوع في معاني الكتاب إليهم ( صلوات الله عليهم ) وإلا لو تم فهمه كلا أو بعضها بالنسبة إلي الأحكام الشرعية والمعارف الآلهية بدونهم لصدق الافتراق ولو في الجملة .

بر اين مطلب روايت متواتر بين شيعه و اهل سنت دلالت مي كند كه رسول خدا فرمود: همانا من دو چيز گرانبها را در ميان شما مي گذارم.... ظاهرا مقصود از جدا نشدن آن دو به اين اعتبار است كه بايد در فهم معناي آيات به اهل بيت مراجعه كرد و الا اگر بدون رجوع به اهل بيت فهم انسان تماما و يا برخي موارد آن تام و كامل باشد، افتراق صدق مي كند.

البحراني، الشيخ يوسف، (متوفاي1186هـ)، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج1، ص29، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، طبق برنامه مكتبه اهل البيت.

ايشان در جاي ديگر مي نويسد:

ثم إنه مما يزيد ما ذكرناه تأييدا ويعلي مناره تشييدا ما استفاض بل تواتر معني بين الخاصة والعامةمن قوله صلي الله عليه وآله " إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي لن تضلوا ما إن تمسكتم بهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض " وهو مروي بطرق عديدة ومتون متقاربة.

علاوه بر آنچه ما بيان كرديم ، به منظور تأييد و تقويت آن، روايتي است مستفيض و بلكه تواتر معنوي در ميان شيعه و اهل سنت دارد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: همانا من دو چيز گرانبها را در ميان شما مي گذارم.... اين روايت با سندهاي متعدد و متن هاي نزديك به هم روايت شده است.

البحراني، الشيخ يوسف، (متوفاي1186هـ)، الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج9، ص360، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، طبق برنامه مكتبه اهل البيت.

18. وحيد بهبهاني (متوفاي1205هـ):

ومع ذلك، ورد الأخبار المتواترة في وجوب التمسك بالقرآن، منها الأخبار المذكورة، ومنها المتواتر عن الرسول (صلي الله عليه وآله): "إني تارك فيكم الثقلين" الحديث . . إلي غير ذلك مما لا يحصي.

با اين حال، روايات متواتري در باره وجوب تمسك به قرآن وارد شده است. از جمله رواياتي كه ذكر شد و از جمله آنها روايت متواتر از رسول خدا صلي الله عليه وآله است كه فرمود: همانا من دو چيز گرانبها را در ميان شما مي گذارم.. و غير اين روايت كه قابل شمارش نيست.

الوحيد البهبهاني، محمد باقر (متوفاي1205هـ)، الرسائل الفقهية، ص210، تحقيق: مؤسسة العلامة المجدد الوحيد البهبهاني، ناشر: منشورات مؤسسة العلامة المجدد الوحيد البهبهاني، چاپخانه: أمير، چاپ: الأولي1419

و در كتاب ديگرش مي فرمايد:

وصرح الرسول صلي الله عليه وآله وسلم في الخبر المتواتر عنه: بأنه تارك فينا الثقلين: كتاب الله، وعترته أهل البيت وجعلهما حجة علينا إلي يوم القيامة وأمرنا بالأخذ بهما وأكد وشدد.

رسول خدا صلي الله عليه وآله در خبري كه از ايشان به صورت متواتر نقل شده تصريح كرده است كه آن حضرت فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانبها را مي گذارم يكي كتاب خدا و ديگري اهل بيت من . و آن دو را تا روز قيامت حجت براي ما قرار داده و به ما دستور داده كه به آن دو تمسك كنيد و به اين مطلب تأكيد كرد.

الوحيد البهبهاني، محمد باقر (متوفاي1206هـ)، الفوائد الحائرية، ص284، ناشر: مجمع الفكر الإسلامي، چاپخانه: باقري - قم، چاپ: الأولي، سال چاپ1415

19. شيخ الشريعه اصفهاني (متوفاي1339هـ)

شيخ الشريعه اصفهاني نيز تواتر در مورد روايت ثقلين را گزارش كرده است:

وما تواتر أيضا عند الفريقين من قوله: «إني تارك فيكم الثقلين ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أحدهما أعظم من الآخر كتاب الله وعترتي أهل بيتي».

آنچه نزد فريقين متواتر است اين سخن رسول خدا است كه فرمود: همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها را به يادگار مي گذارم... .

الأصبهاني، شيخ الشريعة (متوفاي 1339هـ)، ص27، القول الصراح في البخاري وصحيحه الجامع، تحقيق: الشيخ حسين الهرساوي وقدم له: الشيخ جعفر السبحاني، ناشر: مؤسسة الإمام الصادق عليه السلام، چاپخانه : اعتماد - قم، چاپ: الأولي142.

20. علامه اميني (متوفاي1392هـ)

علامه اميني صاحب كتاب الغدير نيز بر تواتر روايت ثقلين تصريح مي كند:

وذكر الحافظ ابن حجر في الصواعق (ص:89 ) مرفوعة أبي سعيد الخدري، وأردفها بكلمة الواحدي هذه، فقال: وأشار بقوله: كما أوصاهم النبي (صلي الله عليه وسلم) إلي الأحاديث الواردة في ذلك وهي كثيرة. وذكر المرفوعة وكلمة الواحدي جمع من المؤلفين الأعلام، واستشهد بعدهما غير واحد منهم بقوله (صلي الله عليه وآله وسلم) الصحيح الوارد المتواتر في ذيل حديث الثقلين: والله سائلكم كيف خلفتموني في كتابه وأهل بيتي.

ابن حجر در كتاب صواعق ، مرفوعه ابو سعيد خدري را ذكر كرده و سخن واحدي را نيز آورده و سپس گفته است: واحدي به اين سخنش كه «كما اوصاهم النبي..» اشاره به رواياتي است كه در اين مورد وارد شده و اين روايات بسيار است. آنگاه ابن حجر روايت مرفوعه و سخن واحدي و گروهي از مؤلفان بزرگ را ذكر كرده است.

بعد از اين دو ، بسياري از علما به اين سخن صحيح و متواتر رسول خدا در ذيل روايت ثقلين استشهاد كرده كه فرمود: به خدا سوگند خداوند از شما مي پرسند كه در باره كتاب خدا و اهل بيت من چگونه رفتار كرديد.

الأميني، عبد الحسين (متوفاي1392هـ)، سيرتنا وسنتنا، ص33، ناشر: دار الغدير للمطبوعات / دار الكتاب الإسلامي - بيروت - لبنان، چاپ: الثانية1412 - 1992 م

21. آيت الله العظمي مرعشي نجفي (متوفاي1411هـ)

حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي در شرح احقاق الحق در بحث آيه مودت و بعد از ذكر اين نكته كه مردم اهل بيت را رها كرده و به قياس و استحسان و مصالح مرسله روي آورده اند مي نويسد:

مع أنه قد تواتر عنه (ص): إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي لن تضلوا ما تمسكتم بهما (وقوله (ص): مثل أهل بيتي كسفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلف عنها غرق).

با اين كه از رسول خدا به صورت تواتر نقل شده كه فرمود: همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها را مي گذارم اگر به آنها تمسك كرديد هرگز گمراه نشويد و نيز فرمود: مثل اهل بيت من همانند سفينه نوح است هركه بر آن سوار شد نجات يافت و هر كه از آن جا ماند غرق گرديد.

المرعشي النجفي، السيد شهاب الدين (متوفاي1411هـ)، شرح إحقاق الحق، ج3، ص21، تحقيق وتعليق: السيد شهاب الدين المرعشي النجفي، ناشر: منشورات مكتبة آية الله العظمي المرعشي النجفي - قم - ايران

22. علامه طباطبايي (صاحب تفسر الميزان)

علامه طباطبايي فيلسوف و مفسر قرآن كريم در باره تواتر روايت ثقلين مي نويسد:

وقد نص النبي صلي الله عليه وآله علي علمهم بالقرآن وإصابة نظرهم فيه وملازمتهم إياه بقولهفي الحديث المتواتر المتفق عليه: "إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض".

رسول خدا صلي الله عليه وآله تصريح نموده بر اين كه اهل بيت عليهم السلام آگاه به علوم به قرآن است و نظر آن ها در باره قرآن حق ، و خود آنان ملازم با قرآن هستند. دليل اين گفتار روايت متواتري است كه همگان بر آن اتفاق دارند كه آن حضرت فرمود: همانا من دو چيز گرانبها را در ميان شما به يادگار مي گذارم؛ يكي كتاب خدا و ديگري اهل بيت من. اين دو هرگز از همديگر جدا نمي شوند تا اين كه بر حوض كوثر بر من وارد شوند.

طباطبايي، سيد محمد حسين (متوفاي1412هـ)، الميزان في تفسير القرآن ، ج17، ص45، ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة ، الطبعة : الخامسة، 1417هـ .

ايشان در جاي ديگر در مورد عدم تحريف قرآن سخن گفته و به تواتر روايت ثقلين نيز تصريح مي كند:

ويدل علي عدم وقوع التحريف الأخبار الكثيرة المروية عن النبي صلي الله عليه وآله وسلم من طرق الفريقين الآمرة بالرجوع إلي القرآن عند الفتن وفي حل عقد المشكلات. وكذا حديث الثقلين المتواتر من طرق الفريقين: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي ابدا الحديث.

دليل بر عدم تحريف قرآن روايات فراواني است كه از رسول خدا صلي الله عليه وآله از طريق شيعه و اهل سنت روايت شده و در آن ها دستور داده شده كه هنگام وقوع فتنه و حل مشكلات به قرآن بايد مراجعه كرد. و نيز روايت ثقلين كه از طريق شيعه و اهل سنت به صورت متواتر نقل شده كه رسول خدا فرمود: همانا من دو چيز گرانبها را در ميان شما مي گذارم...

طباطبايي، سيد محمد حسين (متوفاي1412هـ)، الميزان في تفسير القرآن ، ج12، ص107، ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة ، الطبعة : الخامسة، 1417هـ .

23. آيت الله صافي گلپايگاني

حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني روايت ثقلين را يكي از دلائل عصمت ائمه عليهم السلام شمرده و بر تواتر اين روايت تصريح كرده است:

وكذا رأي الأئمة من العترة النبوية (عليهم السلام) الذين لا يخلو الزمان من واحد منهم، لأن النبي (صلي الله عليه وآله) نص علي عصمتهم فقال في الحديث المتواتر المشهور (إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي إن تمسكتم بهما لن تضلوا أبدا، فإنهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض). ولم يدع أحد تلك الحصانة والعصمة لأحد من الأمة إلا للأئمة الاثني عشر (عليهم السلام).

همچنين است ، نظر ائمه عليهم السلام؛ همان كساني كه زمان از يكي از آنها خالي نيست ؛ چرا كه رسول خدا صلي الله عليه وآله بر عصمت آنان تصريح كرده و در روايت متواتر مشهور فرموده: همانا من در ميان شما دو چيز گرانبها را به يادگار مي گذارم... و هيچ كسي اين عصمت را براي يكي از افراد امت جز براي ائمه داوازده گانه ادعا نكرده است.

مجموعة الرسائل - الشيخ لطف الله الصافي - ج 1 ص 189

24. آيت الله العظمي سبحاني

حضرت آيت الله العظمي در مقدمه كتاب «الجامع للشرايع» يحيي بن سعيد حلي مي نويسد:

وقد خلف في أمته الإسلامية وديعتين عظيمتين هما: "الكتاب والعترة" وأمر بالتمسك بهما إلي يوم القيامة حيث قال: "أني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي أهل بيتي ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا". وتواتر هذا الحديث، واستفاضته وصحة متنه وسنده تغنينا عن الإفاضة حوله.

رسول خدا در ميان امت اسلامي دو امانت بزرگ بر جا گذاشت يكي كتاب خدا و ديگري عترتش. و دستور داد كه به آن دو چنگ بزنيد تا روز قيامت. آنجا كه فرمود: همانا من در ميان شما ... و تواتر اين روايت و استفاضه و صحت متن و سند آن ما بي نياز مي كند از اين كه پيرامون آن سخن بگوييم.

الحلي، يحيي بن سعيد (متوفاي689هـ)، الجامع للشرايع، ص مقدمة المشرف 4، تحقيق: تحقيق وتخريج: جمع من الفضلاء / إشراف: الشيخ جعفر السبحاني، ناشر: مؤسسة سيد الشهداء، چاپخانه: المطبعة العلمية - قم، چاپ: 1405

نتيجه نهائي:

با توجه به مطالبي كه در اين دو فصل گفته شد ، ثابت مي شود كه روايت ثقلين با سند صحيح و معتبر در منابع شيعه ذكر شده و داراي بالاترين اعتبار در نزد علماي شيعه است و براي اثبات ولايت ائمه، و عصمت آنان حجيت دارد.

بنابراين، سخنان كارشناسان وهابي كه وجود روايت صحيح ثقلين را در منابع شيعه انكار مي كنند و در شبكه هايشان شبهه پراكني مي كنند، دروغ محض است. آنها با اين كار خود نه تنها نمي توانند اعتقادات حقه اي شيعيان را زير سؤال ببرند؛ بلكه بي سوادي و بي اطلاعي خودشان را به اثبات مي رسانند و براي خودشان رسوائي به بار مي آوردند.

علاوه بر صحت سند، اين روايت از ديدگاه علماي شيعه مورد اتفاق و بر تواتر آن تصريح كرده اند و تواتر روايت يك مطلب مشهور در نزد شيعه است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

 


منبع : مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام سجاد (ع) و روشهای تفسیری
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
بركرانه ی صحیفه ی سجادیه
ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
علامه شهید مطهری
وَ اَمّا حَقّ الْجَارِ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ ...
پنج درس آموزنده سعادت بخش
جایگاه صحیفه سجادیه در بین دانشمندان
راویان صحیفه غیر از ابن سكون و عمیدالروساء
شرح های صحیفه سجادیه

بیشترین بازدید این مجموعه

امامان از نگاه حضرت رضا (عليه السلام)
وصيت اميرالمؤمنين عليه السلام به كميل‏
بستر تاریخی مفاهیم سیاسی - اجتماعی حادثه ی کربلا
اهل بیت در آیه تطهیر کیانند؟ / بخش اول
لزوم وفا به عهد و پيمان‏
الگویی برای دختران نخبه
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^