«ونظم ما بينكم».
موضوع سوم موجود در قرآن اين است كه قرآن قوانينى را در اختيار بشر مىگذارد كه اگر همه آن قوانين و حقوق را ياد بگيرند و به كار ببندند، محال است در زندگى مشكلى پيدا كنند.
اين روزها، عدهاى سعى مىكنند همه مشكلات كشور ما را به جنگ مربوط كنند. در صورتى كه مربوط كردن تمامى مشكلات به جنگ يا استعمار بىانصافى است. مشكلات علل گوناگونى دارند كه يكى از آنها نشناختن حق است. مردم حقوق يكديگر را نمىشناسند و در عين جهل به حقوق يكديگر با هم زندگى مىكنند. براى همين، حقوق اصلى يكديگر را پايمال مىكنند و ناراحت هم نيستند. ناراحتى از آنجا شكل مىگيرد كه نسبت به آن حقّ پايمال شده در زندگى كمبودى احساس شود. اين يكى از آن دست مشكلات است كه به نوبه خود سبب ايجاد مشكلات بزرگترى مىشود. فرض كنيد ميان پدر و مادر و فرزندان دعوايى در گرفته است. علت اين امر چيست؟ مسلماً، خداوند پدر و مادر و بچهها را نيافريده و سفره برايشان پهن نكرده تا بخورند و قدرت پيدا كنند و با هم دعوا كنند. علت اين است كه آنها حقوق همديگر را نمىشناسند. اين همه چيز را به سمت خودش مىكشد و ديگرى به طرف خودش. در اين ميان، يكى ناراحت است كه چرا همه چيز از آن ديگرى است و ديگرى ناراحت است كه چرا همه چيز به ديگرى رسيده است. براى همين، دائم از هم ناراحتند و دعوايشان مىشود. علت ديگر آن است كه آنها حقوق يكديگر را مىشناسند، ولى دين ندارند.
قرآن غير از اينكه اين حقوق را مىشناساند، انسان را مؤمن به پروردگار قرار مىدهد. مؤمن كسى است كه دلش نمىخواهد حقى را پايمال كند، بلكه علاقه دارد حقّ خودش را نيز ايثار كند. علاقمند است كه پيراهن شب عروسىاش را به فقير بدهد و همان پيراهن كهنه خانه پدرش را بپوشد. نه كسى آن پيراهن را از او خواسته و نه به او پيشنهاد ايثار آن شده است، بلكه خودش علاقه دارد آن را ايثار كند.
قرآن همه مردم را به تمام حقوق، چه حقوق مربوط به ديگران و چه حقوق مربوط به خود آشنا مىكند. انسان ضمن انديشه در قرآن، به پروردگار وصل مىشود و حقوق همه را مراعات مىكند. در اينصورت، قسمت عمدهاى از مشكلات مردم در سطح كشور حل مىشود و كشمكشهاى داخلى تمام مىشود.
منبع : پایگاه عرفان