فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

همنام گلهای بهاری(نگاهی نو به زندگی و شخصیت پیامبر گرامی اسلام(ص)

همنام گلهای بهاری(نگاهی نو به زندگی و شخصیت پیامبر گرامی اسلام(ص)

 

نویسنده : حسین سیدی ، 

 

نام

 

هماره میفرمود: من نزد خداوند دَه نام دارم:

 

محمد [= کسی که خوبیهای بسیاری داشته باشد]

 

محمود [= ستوده]

 

احمد [= ستودهتر]

 

ماحی [= کسی که کفر را محو میکند]

 

عاقب [= فردی که پس از او پیغمبری نمیاید]

 

حاشر [= شخصی که مردمان در رستاخیز پیش پایش محشور میشوند]

 

رسولالتوبه

 

رسولالمَلاحم [= پیامبر نبردهای دشوار]

 

مُقَفّی [= گرامی دارندهی همهی مردم]

 

و قثم [= کسی که جامع و کامل است]

 

مو

 

مویش تا نرمهی گوش میرسید؛ نه لَخت بود و نه درهم پیچیده. چون شانه میشد به سان دانههای شن [از هم جدا] بود.

 

برخی از راویان نیز گفتهاند: مویش تا شانهاش میرسید. بسیار پیش میآمد که مویش را در چهار رشته میبافت و هر گوشش میان دو بافته قرار میگرفت. بسیاری از اوقات با مویش گوشهایش را میپوشانید. موهای شقیقهاش میدرخشیدند. موهای سپیدش در سر و ریش تا پایان عمر هفده عدد بود.

 

موهای سرش انبوه بودند. محاسنش نیز انبوه بود، اما بلند نبود.

 

بیشتر سفیدی مویش در محاسن، در چانه، در سر و در بناگوشهایش بود.

 

پیشانی

 

پیشانیاش بلند، و کمی به جلو متمایل بود.

 

ابرو

 

ابروانش، به هم پیوسته بودند؛ اما باریک و کشیده

 

مژه

 

مژههای بلند و انبوهی داشت.

 

چشم

 

سیاهی چشمانش پررنگ بود.

 

چشمانش درشت بودند

 

[چه بسا به خاطر شبزندهداری] در سفیدی چشمانش اندکی سرخی دیده میشد.

 

چشم راستش را سه بار و چشم چپش را دو بار سرمه میکشید و میفرمود: کمتر یا بیشتر اشکالی ندارد.

 

گاه، هنگامی که روزه بود سرمه میکشید.

 

سرمهدانی داشت که سرمههای شبانهاش را با آن میکشید.

 

گونه

 

گونههایش نه کمگوشت و نه پرگوشت، بلکه معمولی بود.

 

گونههایش برجسته بودند.

 

بینی

 

بینیاش کشیده و باریک بود و سوراخهایش تنگ نبودند.

 

دهان

 

دهانی فراخ اما متناسب داشت

 

چانه

 

چانهای کوتاه و متناسب داشت.

 

دندان

 

دندانهای پیشین او به گونهای متناسب از یکدیگر فاصله داشتند و از سپیدی میدرخشیدند.

 

چهره

 

چهرهاش سپید اما نمکین بود.

 

انس گفته است: آفریدگار هر پیامبری فرستاد گلچهره بود و ... پیامبر شما (حضرت محمد(ص)) خوشچهرهترین آنان بود.

 

عربهای بیاباننشین همواره با دیدن سیمایش میگفتند: «سوگند به خداوند این رخسارهی انسانِ دروغگو نیست.»

 

چهرهاش گرد بود.

 

زیر لب پایینش خال داشت.

 

گردن

 

گردنش زیبا بود و به سانِ نقرهی خام میدرخشید.

 

گردنش نه بلند بود و نه کوتاه

 

اندام

 

اعضا و اندامی معتدل داشت. اعضایش محکم و استخوانبندیاش درشت بود. در لاغری و فربهی، متوسط بود، گرچه در اواخر عمر فربه شد. گوشت بدنش سست و لَخت نبود. گذشت عمر بر بدنش تأثیر منفی نگذاشت و بدنش به سانِ دوران جوانی بود.

 

نه کوتاه بود و نه بلند؛ بلکه میانه بود و خود میفرمود: تمامی خوبیها در میانه بودن است.

 

بسیار عرق میریخت.

 

لگن خاصرهاش _ نظیر دیگر مردان شجاع _ اندکی پهن بود.

 

اگر جایی از بدنش از زیرِ لباس نمودار میشد، از سپیدی میدرخشید.

 

شانه

 

چهار شانه بود و شانههای پهنی داشت.

 

دو سر شانهاش موی داشت.

 

دست

 

مچ دستش پهن بود و ساعدهایی کشیده داشت. کف دستانش کلفت و محکم بود.

 

ساعدش موی داشت.

 

چون میخواست به چیزی اشاره کند، با دست اشاره میکرد نه با چشم و ابرو.

 

پا

 

رانهایش چندان کلفت و ضخیم نبودند.

 

کف پایش کلفت و محکم بود. ساقهایی معتدل و کمگوشت داشت.

 

گودی کف پایش از حد معمول بیشتر بود.

 

انگشتر

 

انگشتر به دست راست میکرد. انگشتر با نگین عقیق، عقیق سرخ، یاقوت، فیروزهای، بلور، جَزع یمانی و زمرد را مستحب میشمرد خوش نمیداشت انگشت کوچک بیانگشتر باشد. چند انگشتر در دست داشتن را مستحب اعلام کرد.

 

انگشتری نقره در انگشت کوچک دست راست داشت.

 

هنگام وضو، سه بار انگشتر را حرکت میداد [ و میچرخاند].

 

همواره نگین را به طرف کف دست میچرخاند و بسیار به آن مینگریست.

 

به طور معمول انگشترش در بند وسط انگشت وسط بود؛ اما بسیاری از اوقات، آن را در انگشت کنارِ انگشت ابهام میگذاشت.

 

انگشتر آهنی و مسی را ناخوش میشمرد. نهی میکرد که انگشتر در دست چپ کنند. خوش نمیداشت که انگشتر را در انگشت اشاره ... گذارند.

 

برای فراموش نکردن کاری یا چیزی، گاه به انگشترش نخ میبست.

 

بستر

 

پایبند به خفتن بر بستر نبود. گاه بر عبای مشکیاش میخفت، گاه بر زمین، زمانی بر حصیر، گاهی بر تخت و گاهی بر بستر و یا فرشی چرمین. بسترش چرمینهای بود پر از پوست خرما بُن . شبی بسترش را دولآیه پهن کردند؛ وقتی صبح شد حضرت فرمود: «دیشب این رختخواب [نرم] مرا از نماز [شب] بازداشت.» پس دستور داد آن را برای شبهای بعد یک لآیه بگسترانند.

 

آراستگی 

 

آقایان

 

به مردی فرمود: [موی سر و سیمای] خویش را اصلاح کن؛ این کار بر زیباییات میافزاید.

 

میفرمود: وقتی محاسن را در مشت گیرند، هرچه از مشت بیشتر باشد باید کوتاه شود. پیامبر اصلاح گونهها را هم مستحب اعلام کرد.

 

فرمود: کسی از شما شارب خود را بلند نکند؛ زیرا شیطان [= میکروب] آن را پنهانگاه خود قرار میدهد.

 

چیدن مو از بینی را مستحب اعلام کرد و فرمود: شارب و موی بینی خود را بچینید و خود را بر این کار ملزم کنید. این کار بر زیبایی شما میافزاید.

 

شانه زدن موی بلند را مستحب برشمرد. فرمود که شانه زدن برای هر نماز (مستحب و واجب) پاداش دارد.

 

میفرمود: کسی که موی دارد، یا آن را کوتاه کند یا به خوبی سامان دهد.

 

از مردان میخواست ناخنهایشان را کوتاه کنند.

 

به مردی نگریست که محاسن بلندی داشت. فرمود: «چه میشد اگر محاسنش را اصلاح میکرد؟» خبر به آن مرد رسید. محاسنش را به گونهای اصلاح کرد که نه بلند بود و نه کوتاه. سپس به دیدار حضرت آمد. پیامبر با دیدنش فرمود: «اینگونه اصلاح کنید.»

 

میفرمود: لباسهای خود را بشویید موهای خود را کوتاه کنید؛ مسواک بزنید؛ آراسته و پاکیزه باشید؛ زیرا یهودیان چنین نکردند و زنانشان زناکار شدند.

 

بانوان

 

به بانوان اجازه داده بود موی سرشان را رنگ مشکی بزنند.

 

به بانوان و حتی به دوشیزگان «فرمان» داده بود دستان خویش را با حنا خضاب کنند؛ خانمها برای آراستگی پیش شوهران و دوشیزگان برای آنکه دستانشان همانند دستان مردان [زمخت] نباشد.

 

گرفتن موی بینی را مستحب برشمرد.

 

شانه زدن مو را برای هر نماز دارای پاداش اعلام کرد.

 

از خانمها میخواست ناخنهایشان را بلند کنند و آن را زینت و آرایش میدانست.

 

همه

 

راوی میگوید: نزد پیامبر گرامی(ص) با لباسی ژولیده نشسته بودم. حضرت از من پرسید: دارایی داری؟ عرض کردم آری ای فرستادهی خدا، از هر نوعش دارم.

 

فرمود: هنگامی که پروردگار به تو دارایی میدهد، باید تأثیرش در [زندگی] تو دیده شود.

 

میفرمود: موی بلند، پوشش خداوندی است؛ پس آن را گرامی بدارید.

 

به اینه یا آب مینگریست و موهایش را شانه میزد.

 

افزون بر آراستگی برای همسرانش، برای دوستانش نیز خود را میآراست.

 

عایشه میگوید: دیدم در پیالهی آبی که در خانه بود خود را مینگرد و موهایش را مرتب میکند و میخواهد نزد دوستانش برود. بدو گفتم: پدر و مادرم فدآیت باد! تو پیامبر و بهترین آفریده هستی، به آب مینگری و خود را میآرایی؟

 

حضرت فرمود: خداوند دوست دارد هرگاه بندهای نزد دوستانش میرود خود را بیاراید.

 

تنپوش خود را نیکو کنید؛ لوازم خود را سامان دهید؛ آن چنان که در میان مردم به سانِ خال، آشکار باشید.

 

مالیدن روغن

 

مالیدن روغن را دوست میداشت و از ژولیدگی متنفر بود.

 

میفرمود: «مالیدن روغن شوربختی را میبرد.» چون میخواست روغن بمالد، از سر و محاسنش آغاز میکرد و میفرمود: «سر، پیش از محاسن است.» ابتدا ابروها و بعد شاربش را روغن میمالید. آن را بو میکشید، سپس موی سرش را روغن میزد.

 

مالیدن روغن بنفشه را مستحب اعلام کرد و آن را بر روغنهای دیگر برتری میداد.

 

مالیدن روغن زیتون و خوردن آن را نیز مستحب اعلام کرد.

 

میفرمود: روغن بنفشه بمالید که در تابستان خنک است و در زمستان گرم.

 

همچنین مالیدن روغن کندر کوهی و رازقی و درمان با آنها را نیز مستحب برشمرد.

 

از یارانش میخواست یک روز در میان روغن بمالند.

 

بهداشت دهان و دندان

 

هیچگاه جبرئیل نزدم نیامد، جز آنکه مرا به مسواک سفارش فرمود.

 

اگر مردم از [فوائد] مسواک آگاه بودند، آن را با خویش به بستر میبردند.

 

ای علی! با هر وضویی که برای نماز میگیری، مسواک بزن.

 

دهانهای شما، راهی از راههای [گفتوگو با] پروردگار است؛ پس محبوبترین دهان نزد آفریدگار، خوشبوترین دهان است؛ پس تا میتوانید دهانهآیتان را خوشبو کنید.

 

هر شب سه بار مسواک میزد: قبل از خواب، بعد از بیدار شدن و پیش از رفتن به مسجد برای نماز صبح.

 

دندانهایش را خلال میکرد و میفرمود: «خلال کردن دهان را خوشبو میکند.»

 

تا مسواک نمیزد نمیخفت.

 

در مسواک زدن دوازده فایده است: پاکیزگی دهان، خشنودی آفریدگار، سپیدی دندانها، نابودی کِرم، کاستی بلغم، اشتهاآوری، افزون شدن نیکیها، سنتپذیری، حضور فرشتگان و استحکام لثهها ... .

 

دندانهآیتان را خلال کنید؛ برای فرشتگان چیزی منفورتر از آن نیست که در دندانهای کسی [باقیمانده] غذا را ببینند.

 

میفرمود: چرا دندانهای شما را زرد و کثیف میبینم؛ شما را چه شده است که مسواک نمیزنید؟

 

دندانها را آفریدگار والا آفریده است. آنها ابزار خوردن، وسیلهی جویدن، عامل اشتها و آماده ساختن معدهاند.

 

دو رکعت نماز با مسواک، برتر از هفتاد رکعت نماز بیمسواک است.

 

با همهی سفارشی که در بارهی مسواک زدن میکرد، میفرمود: در حمام مسواک نزنید.

 

بهداشت بدن

 

میفرمود: هرگاه یکی از شما در شکم خویش صدایی یافت به دستشویی برود. نگاه داشتن، خود، [باعث] بیماری میشود. اگر یکی از شما نیاز به دستشویی داشت، به دستشویی برود.»

 

تیمم با خاک کوچه و بازار را خوش نمیداشت.

 

پافشاریهای شگفتانگیزی برای پاکیزگی بدن میکرد و میفرمود: کسی که آفریدگار و رستاخیز را باور دارد، نباید زدودن موی بدن را بیش از چهل روز رها کند؛ اگر پولی در اختیار ندارد، قرض کند و زدودن مو را به تأخیر نیفکند.

 

فرمود که گرداندن آب در دهان و بینی پیش از وضو مستحب است. نیز میفرمود: این را بسیار انجام دهید؛ زیرا باعث آمرزش شما و گریز شیطان میشود.

 

هماره سرش را با سدر میشست.

 

تطهیر با دست راست را نمیپسندید.

 

زمانی که میخواست به دستشویی برود، کفشش را میپوشید و سرش را میپوشاند.

 

از غذا خوردن با دست چپ نهی میکرد.

 

دیگران را از نوشیدن آب از قسمت دستهی کوزه [ که محل اجتماع چرکها و میکرب است] باز میداشت.

 

اجازه نمیداد ناخنهای خود را با دندان کوتاه کنند.

 

میفرمود: کسی از شما موی زیر بغلش را بلند نکند همانا شیطان [= میکرب] در آنجا پنهان میشود.

 

خیری ... در زندگی نیست مگر با تندرستی.

 

از اینکه افراد برای مدت طولانی در معرض تابش پرتوهای آفتاب – آن هم پرتو سوزانندهی خورشید عربستان – قرار گیرند، جلوگیری میکرد و میفرمود: « آفتاب چهار ویژگی [منفی غیر از ویژگیهای مثبت] دارد:

 

رنگها را دگرگون میکند؛

 

بوی خوش را تبدیل به بوی بد میکند،

 

پارچهها را میفرساید؛

 

[قرار گرفتن طولانی مدت در پرتو آن] بیماری میآورد.

 

میفرمود: معده، خانهی بیماری است و خویشتنداری، سرور هر داروست.

 

به هر بدنی آنچه را که بدان عادت کرده است بدهید.

 

آب جوشانده، برای همه چیز سودمند است و هیچ ضرری ندارد.

 

روزهای جمعه، عید فطر، عید قربان و عرفه غسل میکرد.

 

از لب ترک خوردهی کوزه، آب ننوشید که جایگاه شیطان [= میکرب] است.

 

چون نان و گوشت میخورد دستانش را بسیار خوب میشست.

 

میفرمود: آفریدگار از کسی که همنشینش بینی خود را از بوی بد او میگیرد نفرت دارد.

 

افزون بر انواع غسلهای مستحب، تمام ده شب آخر ماه مبارک رمضان غسل میکرد

 

میفرمود: هر چقدر میتوانید پاکیزه باشید؛ زیرا یزدان، اسلام را بر پاکیزگی بنیان نهاد و جز انسانهای پاکیزه، کسی به بهشت نمیرود.

 

بهداشت محیط

 

جارو زدن و پاکیزه کردن حیاط را مستحب اعلام کرد.

 

رها کردن ظرفهای نشسته را ناخوش میشمرد.

 

میفرمود: شبها پیش از خواب سر ظرفها را بپوشانند.

 

ادرار کردن در آب راکد را جفا [ به موجودات زنده در آب] میدانست و مردمان را از این کار باز میداشت.

 

اجازه نمیداد افراد، کنار چاه آب آشامیدنی، زیر درخت میوهدار، میان قبرها، در جادهها و حیاط خانهها قضای حاجت کنند.

 

همواره دستور میداد تا هفت چیز آدمی را در زمین دفن کنند: مو، ناخن، خون، خون حیض، زهدان، دندان و علقه.

 

هنگامی که آب دهان بر زمین میافکند، روی آن را [با خاک] میپوشاند.

 

وقتی عطسه میکرد، دست یا پیراهنش را جلوی دهانش میگرفت و آهسته عطسه میکرد.

 

میفرمود: زباله را شب در خانه نگه ندارید و آن را روز بیرون ببرید که جایگاه شیطان [= میکرب] است.

 

چون خمیازه میکشید، دستش را برابر دهانش مینهاد.

 

فرمان داده بود کسی در چاهی که آب آشامیدنی دارد، آب دهان نیفکند.

 

میفرمود: [جارو که میزنید] خاک را پشت در نریزید که پناهگاه شیطان [=میکرب] است.

 

آستانهی در را جارو کنید و به سانِ یهودیان نباشید.

 

در جنگها هرگاه به جنازهای برمیخورد، دستور میداد آن را دفن کنند و نمیپرسید مسلمان است یا کافر.

 

پوشاک

از میان جامه های گوناگون، پوشیدن پیراهن را بیشتر دوست می داشت. (شاید بدان جهت که در مقایسه با ردا و لُنگ، پوشاننده تر بود و نیازی به بستن و باز کردن و مانند آن نداشت.)

هنگامی که هیأتی بر او وارد می شدند، هم خود زیباترین لباسش را می پوشید و هم مِهتران اصحابش را به این کار دستور می داد.

همواره لباسش پاکیزه بود. می فرمود: از عوامل ارجمندی مؤمن نزد آفریدگارِ والا، پاکیزگی لباس اوست.

* آداب

چون لباسی نو می یافت، آن را روز جمعه می پوشید.

برای روز جمعه، دو لباس ویژه داشت.

لباس را از آستین راست می پوشید و می فرمود: «سپاس برای خدایی است که چیزی را به من پوشانید که شرمگاهم را بپوشاند و میان مردم، زیبا جلوه کنم.»

هر گاه پیراهنش را می کَند، آن را از [آستین] سمت چپ از تن بیرون می آورد.

* نوع

بی آن که خود را پایبند به نوع خاصی از پوشاک کند، همه نوع آن را می پوشید: شلوار، پیراهن، لباس گشاد و بلند روی تنپوش.

لباسِ جلو باز را در نبرد و غیر آن می پوشید.

[ با توجه به محیط آلودهی عربستان] تمامی لباس هایش تا بالای قوزک پا بود. و گاه که لُنگ می بست، روی تن پوش ها بود و تا نیمهی ساق پا می آمد. بسیار پیش می آمد که در نماز و غیر آن گره لُنگ را می گشود. شمدی، رنگ شده با زعفران داشت. بسیار پیش می آمد که تنها همین تنپوش را داشت و نماز به جماعت می خواند.

بسیاری از اوقات، کِسا بر تن می افکند و جز آن چیزی نمی پوشید.

جز هنگام بیماری [ یا ضرورت]، لباس مویین و پشمین نمی پوشید.

* جنس

محبوب ترین تنپوش برای او، لباس پنبه ای (یا کتانی) بود.

* رنگ

در پوشیدن لباس، افزون بر طهارت دینی، به رنگ و پاکیزگی آن نیز اهمیت می داد.

سبز

از لباس سبز رنگ خوشش می آمد. لباس جلو باز سبزی می پوشید که رنگ سبز آن با پوست سپیدش می آمد.

برخی گفته اند: به رنگ سبز بیش از هر رنگی علاقه داشت.

سرخ

«براء» می گوید: «او را در جامهی بلند گلگونی دیدم. کسی را به زیبایی او ندیدم.»

سفید

بیشتر لباس هایش سپید بود. می فرمود: «[لباس سپید را] بر تن زنده های خود بپوشانید و مرده هایتان را [نیز] در آن کفن کنید.»

زیباترین رنگی که در گورها و مساجدتان با آن خداوند را ملاقات خواهید کرد، [رنگ] سفید است.

هیچ لباسی زیباتر از سفید نیست؛ پس آن را بپوشید و مردگانتان را در آن کفن کنید.

سیاه

جز در سه چیز، رنگ سیاه را خوش نمی داشت: چکمه، عمامه و عبا.

* عمامه

عمروبن حریث می گوید: پیامبر را دیدم، با عمامه ای مشکی که گوشه اش را میان شانه هایش آویخته بود.

عمامه ای به نام «سحاب» داشت که از امام علی (ع) هدیه گرفته بود. بسیار می شد که بی عمامه بود، اما پارچه ای بر سر و پیشانی می بست. گاه بی آنکه کلاه بر سر گذارد، عمامه بر سر می گذاشت.

عمامه اش سه یا پنج دور پارچه ای بود که بر سر می پیچید.

بسیار می شد که در سفر یا جز آن، عمامه ای از خز مشکی بر سر می بست.

* کلاه

هماره شبکلاهی بر سر داشت، گاه با عمامه و گاه بی عمامه.

هماره کلاه سپید بر سر می گذاشت.

سه شبکلاه داشت: برای مسافرت؛ برای روزهای عید؛ و برای هنگامی که در جمع دوستانش می نشست.

* کفش و چکمه

کفش آن حضرت، دو بند داشت که انگشت پا در آن ها فرو می رفت. جنس کفش او بیشتر، از پوستِ بی موی گاو بود.

همه نوع کفش و دمپایی می پوشید.

هنگام پوشیدن از پای راست آغاز می کرد و هنگام کندن، ابتدا کفش یا دمپایی پای چپ را می کند.

«نجاشی» حاکم حبشه یک جفت چکمهی مشکیِ ساده به حضرت هدیه داد و حضرت هم آن را پوشید.

با توجه به فراوانی گزندگان در بیابان داغ حجاز، فرموده بود افراد پیش از پوشیدن کفش و چکمه آن را بررسی کنند تا مبادا گزنده ای درآن پنهان شده باشد.

خفتن

به طور معمول در آغاز شب می خفت و در فرجام آن بر می خاست. گاه برای انجام دادن کار مردم، شب، زود نمی خوابید.

چون می خفت، بیدارش نمی کردند تا خود بیدار می شد.

هنگام خفتن، دست راست را زیر گونهی راست می نهاد.

هر گاه از خواب بر می خاست پروردگار را سجده می کرد.

مردمان را از خوابیدن بر پشت بام بدون نرده یا دیواره، باز می داشت.

ارتفاع مناسب دیوار را یک ذراع و یک وجب می دانست و می فرمود: کسی که بر پشت بام بی دیواره بخوابد و ناگواری بر او رخ دهد، تنها خویش را سرزنش کند.

اگر می دید مردی به رو خوابیده و بر باسنش پارچه ای نیست، با پایش به او می زد و می فرمود: این نوع خوابیدن، منفورترین نوع خفتن در نزد خداوند است.

* چگونگی خفتن

به پهلوی راست می آرامید و دست راستش را زیر گونهی راست خویش می نهاد و می فرمود: «آفریدگارا! مرا [در] روزی که بندگانت را بر می انگیزانی از عذابت [در امان] نگه دارد.»

عباد بن تمیم از عمویش چنین نقل می کند: «رسول خدا (ص) را دیدم که در مسجد خفته بود و یک پایش روی پای دیگرش قرار داشت.» چون برای خفتن به بستر می رفت، می فرمود: «ای آفریدگار، به نام تو زنده ام و می میرم.» دستانش را برابر صورتش می گرفت و سوره های «ناس»، «فلق» و «توحید» را می خواند و بر دستانش می دمید. سپس، سه بار بر سر صورت و پیکرش می کشید.

خوردن

* نکته ها

عایشه میگوید: «شکم پیامبر(ص) هرگز سیر نشد.» منظور عایشه، «آکندن شکم از غذاست»؛ به گونهی مردمان عادی بر سر سفرههای رنگین. تا به حلقوم خوردنی که معده را سنگین می کند، بدن را می فرساید، بی حالی و خواب آلودگی و تنبلی می آورَد، حال نیایش را از آدمی میرباید و ... .

* آداب

چون گوشت میخورد سرش را به زیر نمیافکند. گوشت را بالا میآورد و با دندانش از استخوان جدا میکرد. از هر دو دست در هنگام خوردن کمک میگرفت.

روزی با دست راست خرما میخورد و هستهها را در دست چپ نگه میداشت. گوسفندی در آن نزدیکی بود. حضرت هستهها را پیش گوسفند گرفت. آن گاه، خود، با دست راست خرما میخورد و گوسفند از هستههای دست چپ وی میخورد. خرماها تمام شد و گوسفند رفت.

میفرمود: هنگام خوردن کفشهایتان را بکنید که مایهی آسایش پای شماست.

چون با دست میخورد، از سه انگشتش استفاده میکرد و این خود باعث میشد تا لقمهها کوچک باشند و به خوبی جویده شوند و از سوی دیگر پُرخوری نیز رخ نمی داد.

دعوت از خویشان، نیکان و بینوایان را تشویق می فرمود.

پیش از خوردن، دستش را می شست یا وضو می گرفت و می فرمود:

خجستگی و برکت غذا، در وضوی پیش و پس از خوردن غذاست.

برای دوری از گردنفرازی، روی زمین می نشست و غذا می خورد. هنگام خوردن، بر چیزی تکیه نمی زد و می فرمود: «تکیه داده غذا نمی خورم.»

اگر به هر دلیلی نمی خواست غذایی را بخورد، از آن عیب جویی نمی کرد.

حتی الامکان تنها غذا نمی خورد و می فرمود: برای خوردن، دور هم جمع شوید؛ خجستگی و برکت در این کار است.

خوردن را با نام آفریدگار آغاز می کرد و با ستایش او به پایان می بُرد.

هیچگاه دیده نشد [آنقدر بخورد که] آروغ بزند.

هنگام خوردنِ غذا، از آن قسمتِ غذا که جلوی خودش بود می خورد؛ اما وقتی خرما می خورد، آن را از جاهای مختلف ظرف برمی داشت. خوردنی ها و نوشیدنی ها را فوت نمی کرد.

می فرمود: ما گروهی هستیم که تا گرسنه نشویم نمی خوریم، و چون می خوریم [کاملاً] سیر نمی شویم [بلکه چند لقمه پیش از سیر شدن کامل، از خوردن دست می کشیم که برای تندرسی مفید است].

اگر با دیگران غذا می خورد، اول از همه شروع می کرد و [برای این که دیگران خجالت نکشند] آخرین کسی بود که از خوردن دست می کشید.

می فرمود: دل هایتان را با زیاد خوردن و زیاد نوشیدن نمیرانید؛ دل ها همانند کشتزاران اند که هرگاه آب بسیار شود، می میرند.

دیگران را از نگاه کردن به لقمهی دیگران در سر سفره باز می داشت.

شب ها پس از نماز عشا شام میل می کرد و می فرمود: شام خوردن را ترک نکنید زیرا ترک آن باعث خرابی[= بیماری] بدن می شود.

محبوب ترین غذا برایش غذایی بود که افراد بسیاری بر سر سفره بنشینند.

غذای داغ نمی خورد و می فرمود: بی برکت است؛ و آفریدگار آتش به ما نمی خورانَد؛ پس بگذارید سرد شود. از آنچه برابرش بود می خورد. با سه انگشت می خورد و گاهی انگشت چهارم را به کمک می گرفت. با دو انگشت نمی خورد و می گفت: این نوع خوردن، شیطانی است.

اگر جایی مهمان بود، برای صاحب غذا دعا می کرد و دیگران را نیز تشویق می فرمود تا سکهی سپاس گزاری از دیگران در اجتماع رونق گیرد.

بر ظرف غذا سرپوش می گذاشت و به دیگران نیز می فرمود چنین کنند.

پس از خوردن، دست هایش را می شست و زیان های نَشُستن دستی را که با آن غذا خورده اند را یادآوری می کرد: کسی که با دست چرب بخوابد و آن را نشوید، اگر چیزی [= ناگواری] بدو برسد، تنها خود را نکوهش کند.

در پی شکار نمی رفت و شکار نمی کرد اما دوست داشت برایش شکار کنند و بیاورند. حضرت از گوشت شکار می خورد.

نان و روغن می خورد. از گوشت گوسفند، سر، دست و کتف را دوست می داشت.

به کدو تنبل، سرکه و خرمای عَجْوه علاقه داشت.

در میان سبزی ها، کاسنی، ریحان و سبزی های نرم را دوست داشت.

عثمان بن عفّان برای پیامبر(ص) فالوده ای آورد. حضرت از آن خورد و پرسید: ای عبدالله! این چیست؟ عثمان گفت: پدر و مادرم فدایت باد! عسل و روغن را در دیزی سنگی می ریزیم و روی آتش می گذاریم و آن را می جوشانیم. بعد مغز گندم آسیاب شده را با عسل و روغن مخلوط می کنیم تا بپزد. پس همین غذایی می شود که می بینید. حضرت فرمود: این غذایی پاکیزه است.

نان جو سبوس دار میل می کرد.

غذایش بیشتر آب و خرما بود.

گوشت را بیش از هر غذایی دوست می داشت و می فرمود: «گوشت، بر قوهی شنوایی می افزاید و سَرور غذاهای این جهان و آن جهان است.» و «اگر از خدایم بخواهم هر روز مرا از آن بهرمند کند، انجام خواهد داد.»

هماره گوشت با ترید (تلیت) و کدو حلوایی می خورد. به عایشه می فرمود: ای عایشه! هر گاه دیگ بار می گذارید، کدو در آن بسیار بریزید که دل غمگین را شاد می کند.

در کاسه ای معمولی- نه چندان کوچک و نه چندان بزرگ- غذا میل می کرد.

نان را گرامی می داشت و می فرمود با آوردن نان بر سفره، خوردن را آغاز کنید و چشم انتظار غذای مهم تر نباشید؛ و رعایت این نکته و نبریدن و لگد نکردن آن را، گرامیداشت نان می دانست.

از خرما و شیر ستایش میکرد و آنها را «دو [خوردنی] پاکیزه» مینامید.

از پُرخوری گوشت، افراد را باز میداشت.

کباب میخورد.

پنیر را با چاقو تکهتکه میکرد و میل میفرمود.

حلوا و عسل را دوست میداشت و میخورد.

غذایی را که سیر داشت نمیخورد و خود میفرمود به سبب بوی آن نمیخورد و غذا را به دیگران می داد تا بخورند. [زیرا دیگران به اندازهی او با مسلمانان و غیرمسلمانان سروکار نداشتند و مردمان را چندان از بوی سیر نمیآزردند.]

هنگام خوردن خرما، دقت میکرد تا کرمزده نباشد.

خرما را با خربزه میل میکرد و میفرمود: گرمای این [خرما] را با خنکای این [خربزه] میشکنیم.

خامه، سرشیر و خرما را همواره دوست میداشت و میخورد.

کشمش خیسانده در آب را میخورد و آب کشمش را پیش از تبدیل آن به شراب مینوشید.

تمامی انواع غذاهای حلال را میخورد.

گاه انگور را دانهدانه میخورد و گاهی خوشهی آن را در دهان میگذاشت.

صبر میکرد تا غذای داغ خنک شود و بخورد و میفرمود:

خداوند آتش به ما نمیخوراند؛ غذای داغ بی برکت است. پس آن را خنک کنید.

می فرمود: خداوندگارا! نان را برای ما خجسته کن و میان ما و نان جدایی میفکن؛ و اگر نان نبود، نه میتوانستیم نماز بخوانیم و نه روزه بگیریم و نه میتوانستیم واجبهای خدایمان را انجام دهیم.

خرما را بسیار میستود و میفرمود: خاندانی که خرما دارند، گرسنه نمیمانند.

میفرمود: هرگاه زنی فرزند زایید، نخستین چیزی که باید بخورد خرمای تازه است؛ و اگر در دسترس نبود، خرما [ی غیرتازه]. اگر چیزی برتر از خرما وجود داشت، آفریدگار پس از تولد عیسی (ع) آن را به حضرت مریم میخورانید.

عسل را یکی از دو شفایی میدانست که خداوند آفریده است. میفرمود: دارویی برتر از نوشیدن عسل نیست.

دین باور، غذایی را که خانوادهاش دوست دارند میخورد؛ و منافق، خانوادهاش را مجبور میکند غذایی را که او دوست دارد بخورند.

به گوشت علاقهی فراوان داشت و میفرمود: ما پیامبران خوردن گوشت را بسیار دوست داریم.

می فرمود: جبرییل بر من فرود آمد و دستور داد هلیم بخورم تا کمرم محکم شود و بر عبادت پروردگارم توانا شوم.

کسی که خواهان حفظ [و حافظه ای نیرومند] است، پس باید عسل بخورد.

دیگران را به خوردن عدس سفارش میکرد.

گوشت نمکسود خشک شده را گاه خالی و گاهی با نان میخورد.

باذورج و سبزیهای نرم را دوست میداشت.

به شکمبارگان هشدار میداد: آدمی ظرفی بدتر از شکم پُر نمیکند. برای انسان همین قدر غذا کافی است که [نیازهای بدنش را تأمین کند و] بنیهاش را نگه دارد.

منابع

برای تدوین این مجموعه، حدود 500 منبع دین و از 157 تای آن ها استفاده شد که تنها بخشی از منابع آورده می شود:

آداب الخطبه و الزفاف فی السنّه المطهره ، و معه بحث مهم فی جواز تحلی النّساء بالذهب المحلق، عمرو عبد المنعم سلیم، دارالضیاء، الطبعه الاولی 1421ق-2000م، ریاض.

اثنا عشره رساله (شارع النجاه و عیون المسائل)، المحقق الداماد، مکتبه السّیّد الدّاماد.

الاحاد و المثانی، ابن أبی عاصم، التحقیق: باسم فیصل احمد الجوابره، دارالدرایه، الطبعه الاولی 1411ق-1991م.

أحادیث ام المؤمنین عائشه (أدوار من حیاتها)، السید مرتضی العسکری، المجمع الاسلامی، الطبعه الاولی 1418ق، قم.

الاختصاص، المفید، التحقیق: علی اکبر الغفاری، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، قم.

اختلاف الحدیث، الامام محمد بن ادریس الشافعی.

اخلاق النبی(ص) فی القرآن و السّنّه، الدکتور احمد بن عبدالعزیز بن قاسم الحدّاد، دارالغرب الاسلامی، الطبعه الاولی 1996م، بیروت.

الادب المفرد، محمد بن اسمعیل البخاری، التحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، مؤسسه الکتب الثقافیه، الطبعه الثالثه 1409ق-1989م.

الاذکار النوویه، یحیی بن شرف النووی الدمشقی، دارالفکر.

الاربعون فی التبسّم و الضحک، جمع و ترتیب: علاء الله بن عبدالغفار بن فیض أبو مطیع السّندی، دارالجیل، الطبعه الثانیه 1414ق-1994م، بیروت.

ارواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل، محمد ناصر الالبانی، التحقیق: زهیر الشّاویش، المکتب الاسلامی، الطبعه الثانیه 1405ق-1985م، بیروت.

اسباب الورود الحدیث أو اللمع فی اسباب الحدیث، عبدالرحمن سیوطی، دارالمفکّر، الطبعه الاولی 1416ق.

الاستبصار، الشیخ الطوسی، التحقیق: السید حسن الخراسان، تصحیح: الشیخ محمد الآخوندی، دارالکتب الاسلامیه.

الاعتبار و أعقاب السرور و الاحزان، عبدالله بن محمد القرشی، التحقیق: د. نجم عبدالرحمن خلف، دارالبشیر، الطبعه الاولی، 1413ق-1993م، عمان.

اقبال الاعمال، السید رضی الدین علی بن موسی جعفر بن طاووس، المحقق: جواد القیّومی الاصفهانی، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعه الاولی 1414ق.

الامالی، محمد بن الحسن الطّوسی، التحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه، مؤسسه البعثه، دارالثقافه، الطبعه الاولی 1414ق.

الامامه و التبصره من الحیره، ابن بابویه القمی (والد الشیخ الصدوق)، التحقیق: مدرسه الامام المهدی(عج) ، قم.

الامانِ من اخطار الاسفار و الازمان، السید علی بن موسی جعفر بن طاووس، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت(ع)، الطبعه الاولی 1409ق.

اُمثال الحدیث المرویه عن النبی(ص)، ابوالحسن بن عبدالرحمن بن خلاد الرامهرمزی، التحقیق: أحمد عبدالفتاح تمام، مؤسسه الکتب الثّقافیه، الطبعه الاولی 1409ق، بیروت.

اوائل المقالات، مفید، التحقیق: ابراهیم الانصاری الزنجانی الخوئینی، دارالمفید، الطبعه الثانیه، 1414ق-1993م، بیروت.

اهمیه و آداب اللّسان، عبدالله بن محمد بن عبید بن أبی الدنیا، التحقیق: أبواسحاق الجوینی، دارالکتاب العربی، الطبعه الاولی 1410ق.

بحارالانوار، محمدباقر المجلسی، مؤسسه الوفاء الطبعه الثانیه المصحّحه 1403ق-1983م، بیروت.

البرکه فی فضل السّعی و الحرکه، أبی عبدالله محمد بن عبدالرحمن بن عمر الوصابی الحبشیی، دارالمعرفه، 1414ق-1993م، بیروت.

بغیه الباحث عن زوائد مسند الحارث، نورالدین علی بن أبی بکر الهیثمی، التحقیق: مسعد عبدالحمید محمد السعدنی، دار الطلائع.

تأویل مختلف الحدیث، الامام أبی محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه، التحقیق: الشیخ اسماعیل الاسعردی، دارالکتب العلمیه، بیروت.

تحف العقول عن آل الرسول(ع) ابن شعبه الحرّانی، التحقیق: علی اکبر الغفاری، مؤسسه النشر الاسلامی لجماعه المدرسین، الطبعه الثانیه 1363ش-1404ق، قم.

تحفه الاحوذی فی شرح الترمذی، المبارکفوری، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الاولی 1410ق، بیروت.

التخویف من النّار و التعریف بحال دارالبوار، ابوالفرج عبدالرحمن بن احمد بن رجب الحنبلی، مکتبه دارالبیان، الطبعه الاولی 1399ق، دمشق.

تذکره الموضوعات، محمد طاهربن الهندی الفتنی.

تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، الحر العاملی، تحقیق و نشر: مؤسس آل البیت(ع) لاحیاء التراث، الطبعه الثانیه 1414ق، قم.

نهج البلاغه، شریف رضی، ترجمه محمد دشتی، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، تابستان 1379، قم.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تاثیر عبادت در زندگی انسان
عطیه عوفی همراه با سوگواری جابر
به جهت زيارت عاشوراء به اين مقام رسيدی
درخشندگى ويژه امام حسين (ع)
جامعیت قرآن در قرآن
شعارهای عاشورا (3)
سخنى پیرامون امام چهارم على بن الحسین (علیه ...
بخشش در كلام امام حسين (ع)
جهان در شب ولادت پیامبر رحمت(ص)
شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام

بیشترین بازدید این مجموعه

عیادت بیمار
عشق و عفت
فاطمه‏ معصومه سلام‏ اللَّه‏ علیها شفیعه روز جزا
ربوبيّت در دعاى عرفه‏
عجب در روايات‏
شرح مختصری از زندگانی حضرت امام هادی علیه السلام
حکومت حسین(علیه السلام) بر دلهاست!
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
چهار نکته کلیدی از زندگی امام سجاد(علیه‌السلام)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^