فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

عامل شیوع عقیده جبری در اسلام

بحث جبر در اوایل اسلام مطرح نبوده است بلکه از زمانی که کتاب­های خارجی به خصوص کتاب­های دانشمندان یونان، اسکندریه و هند شروع به ترجمه شد و وارد امت اسلام شد، بنی ­امیه از این فرصت سوء استفاده کردند و هزینه ­های بسیاری برای تدریس و ترجمه این کتاب­ها خرج کردند.

دو نظریه در تفسیر آیۀ ﴿يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا

در تفسیر ﴿يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا مفسرین بزرگ شیعه و اهل سنت[1] دو نظر دارند که هیچ یک از این دو نظر منتهی به جبر نمی‌شود.

 

نظریه اول:

 طبق این نظر فاعل «يُضِلُّ، يَهْدِي»، «أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا» است. به عبارت دیگر فاعل، کافرانی هستند که آیات، انبیاء و حقایق را به مسخره می‌گیرند. طبق این نظر، دیگر به بحث جبر نیازی نیست. استهزاء به حقایق دین، نبوت انبیاء، مختص به یک زمان و دوره‌ای نیست بلکه در طول تاریخ جریان داشته است.

 

 بنده با یک دانشمند ایتالیایی راجع به حضرت مسیح گفتگو کردم. در پاسخ گفت اگر مسیح و مریم برای زندگی مالی من مفید باشند، مورد قبول من هستند ولی اگر هیچ نقشی در معیشت من نداشته باشند، آن‌ها را قبول ندارم و مورد نیاز من نیستند. از او سؤال کردم که آیا هم اکنون به آنان نیاز دارید؟ پاسخ منفی داد و گفت که من معیشتم را از طریق دانش و کار تأمین می‌کنم و دیگر نیازی به حضرت مسیح و مریم ندارم. اما انسان‌های مؤمن هیچ گاه ایمان، نبوت پیغمبران، امامت و قرآن مجید را مشروط به چیزی نمی‌کنند و خود را محور قرار نمی‌دهند به طوری اگر با این شرایط باشند، مورد قبولند و اگر این شرایط را نداشته باشند، مورد قبول نیستند.

 

 یکی از درس‌های زیبایی که در این زمینه برای ما باقی مانده است، خطبۀ شب عاشورای امام حسین  (ع)است، «أحمده على السراء و الضراء»[2]، خداوند را ستایش می‌کنم چه اینکه خوش باشم یا اینکه خوش نباشم، به عبارت دیگر ثنا گویی من هیچ ارتباطی ندارد به اینکه در زندگی مشکل داشته باشم یا نداشته باشم. همچنین  امیر المؤمنین (ع) می‌فرماید: «ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا في جنتك لكن وجدتك أهلا للعبادة فعبدتك »[3] ، خدايا تو را عبادت نكرده ام براى اشتياق به بهشت و نه از ترس از آتش بلكه براى اينكه تو را براى عبادت شايسته يافتم.

 

اما غربیان در مسیری پیش می‌روند که خود را محور قرار دهند و این امر باعث می‌شود به جز پول و رفاه چیز دیگری را قبول نداشته باشند. کفر و فسق مقتضای تمسخر کردن آیات و انبیاء است. این امور مانند رودخانه‌ای بسیار آلوده است که از زمان قابیل تا زمان حال جریان پیدا کرده است و به گفتۀ جلال الدین:

رگ رگست این آب شیرین[4] و آب شور

در خلایق می‌رود تا نفخ صور[5]

 

آیات قرآن کریم محدود به زمان پیغمبر (ص) نیستند بلکه حاوی مطالبی‌ است که همیشه در طول زمان جاری‌ است. جریان این مطلب در زمان پیغمبر (ص) و نزول قرآن به این صورت بود که مشرکان بیان می‌کردند: قرآن با این عظمتی که برای آن قائل‌اند، چرا تمثیل به پشه را مطرح می‌کند؟! و این امر را تمسخر می‌کردند ﴿مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا[6] ، و در ادامۀ تمسخر خود بیان می‌‌کردند: ﴿يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا، خداوند خواستار این است که با پشه گمراه یا هدایت کند! البته از نظر لغت یضل - همان طور که بیان شد- معانی مختلفی دارد. طبق این نظریه به طور احتمال معنای مورد نظر آن‌ها این است که خداوند با تمثیل پشه خواستار این است که محرومیتی از رحمت خود برای بندگانش به وجود آورد و یا این‌که خواستار گشایش رحمت خود است. پس اگر «يُضِلُّ، يَهْدِي» فاعلش «أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا» باشد، بحث جبر مطرح نمی‌شود. این نظریه اول می‌تواند قابل قبول باشد.

 

نظریه دوم:

 طبق این نظر[7]، فاعل «يُضِلُّ، يَهْدِي»، پروردگار عالم است. طبق این نظر مسئله جبر مطرح می‌شود. اختلاف در مسئله جبر در زمان بنی امیه بسیار شد به طوری که بیشتر روایات مربوط به جبر از حضرت باقر العلوم، حضرت صادق و حضرت رضا: صادر شده است، البته چند روایت از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است که در حد سؤال است و هنوز جوّ جبری مسلکی در امت اسلام حاکم نبوده است. تاریخچۀ جبری مسکلی از ابتدای شروع زندگی بشر بوده است. کسانی جدا از انبیاء می‌زیستند به ناچار گرفتار جاده‌ها و مکتب‌های مختلف جبری شدند اما در عربستان که سخنی از علم نبود و اکثراً بی‌سواد بودند، این سخنان مطرح نبود بلکه در بت‌پرستی و شرک محض بودند. امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید: زمانی که پیغمبر (ص) مبعوث به رسالت شدند، در عرب انسان باسوادی نبود که قادر به نوشتن یا خواندن باشد. در چنین ملتی پیامبر (ص) مبعوث شده‌اند، ﴿هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولا مِنْهُم [8]؛ اوست كه در ميان مردم بى سواد، پيامبرى از خودشان برانگيخت .

 

 تأویل لفظ «الْأُمِّيِّينَ » به منطقه‌ای که ام‌القری و ریشۀ کرۀ زمین بوده، نادرست است[9]؛ بلکه بهتر است این‌طور معنا شود که خداوند پیامبر (ص) را در میان بی‌سوادان -که خود ایشان هم جزء آن‌ها بوده و خط نمی‌نوشته‌اند- مبعوث کرد. البته این ظاهر امر است زیرا اعتقاد ما این است که پیغمبر (ص) اموری را در خود داشتند ولی اجازه ظهور آن‌ها را نداشتند. قرآن این‌ مطلب را که پیامبر (ص)خط نمی‌نوشتند این‌گونه بیان می‌کند: ﴿ وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِك إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون [10]؛ تو پيش از اين [قرآن ]، هيچ نوشته اى را نمى خواندى و آن را با دست خود نمى نوشتى وگرنه باطل گرايان ياوه گو [در وحى بودن و حقّانيّت آن ] شك مى كردند.

 

ایشان حتی بعد از نبوتشان نامه‌ها را به کسی دیگر انشاء می‌کردند تا بنویسد، بعد امضای خود را مهر می‌زدند. ‌بسیار با عظمت است که فرد بی‌سوادی در یک لحظه - صبح بیست و هفتم رجب- تمام علوم مُلکی و ملکوتی را دارا شود. بعضی‌ افراد این طور تصور کرده‌اند که اگر پیغمبر (ص) را فردی ناخوانا و بی‌سواد بدانند با شخصیت ایشان سازگار نیست؛ اما این تصور باطل است زیرا اگر خداوند از میان بی‌سوادان، یک شخص بی‌سواد ظاهری را که مکتب و معلمی نداشته است، مبعوث کند این امر بسیار مهمی است. وجود مقدس پیامبر (ص) در یک لحظه عالم به علوم ملکوتی و مُلکی می‌شود و در بیست و سه سال رشته‌هایی از عالم علم ملکوتی و مُلکی را ارائه می‌دهند.

 

 انسان وقتی جنگ‌های پیامبر (ص)، نقطه نظرهای جنگی، انتخاب منطقه جنگی، سنگربندی‌ها و جاسوسانی که به طرف دشمن می‌فرستادند را بررسی می‌کند، متعجب می‌شود از این‌که ایشان تمام فنون نظامی که در دانشگاه‌های نظامی فعلی در درجات عالی مطرح است، به کار گرفته‌اند. خداوند متعال در یک لحظه علوم ملکی و ملکوتی را با همان خطاب «اقْرَأْ» به ایشان عنایت کرده است. منظور از «اقْرَأْ» یعنی کتاب تکوین، کتاب آفاق و کتاب شرع را بخوان. ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَق [11]، منظور از این آیه خواندن کتاب آفاق است.﴿خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَق[12] ، منظور از این آیه خواندن کتاب انفس است.﴿الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَم * عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم [13]، که یکی از آن انسان‌های «عَلَّمَ»، پیامبر (ص) است که خداوند قرآن مجید را بر ایشان نازل کرده است و علوم قرآن مجید را نیز به ایشان عطا کرده است. پس عظمت این کار و عظمت چنین شخصیتی برای این است که سواد نداشته و اُمی بوده است که در یک لحظه همۀ علوم ملکی و ملکوتی در وجود مقدس ایشان تجلی می‌کند.

 

عامل شیوع عقیده جبری در اسلام

بحث جبر در اوایل اسلام مطرح نبوده است بلکه از زمانی که کتاب‌های خارجی به خصوص کتاب‌های دانشمندان یونان، اسکندریه و هند شروع به ترجمه شد و وارد امت اسلام شد، بنی‌امیه از این فرصت سوء استفاده کردند و هزینه‌های بسیاری برای تدریس و ترجمه این کتاب‌ها خرج کردند و قصدشان این‌ بود که جنایات و مظالم خود را با بعضی از این مسائل ترجمه شده، توجیه کنند. آن‌ها توانستند جبر و تفویض را با تمام شاخه‌هایش از این کتاب‌های ترجمه شده به جامعه اسلام بکشانند.

 

در این طوفان عظیم که بنی‌امیه و بنی‌عباس آن را طوفان علمی نام نهاده بودند، فقط شیعیان و شاگردان اهل‌بیت: توانستند خود را از این آسیب‌های اعتقادی حفظ کنند و این امر را مدیون ائمه طاهرین: به خصوص حضرت باقر (ع) و حضرت صادق (ع) و حضرت رضا (ع) هستند که با راهنمایی‌ها و سخنان خود، شیعیان را از گمراهی نجات دادند. بنی‌امیه با القاء و رواج جبر در کل امور، درصدد بودند که مردم وضع فعلی را قبول کنند و بپندارند که چاره‌ای جز این ندارند و مجبورند. برای تحقق و ترویج این اعتقاد، محصلان علوم ترجمه شده را تربیت و آن‌ها را تقویت می‌کردند. ولی در این میان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در مقابل چند سؤال که اتفاقاً از امیرالمؤمنین (ع) نیز شده بود، به نحو کامل جبر و تفویض را رد کرده و این دو انحراف خطرناک اعتقادی و فکری را از بدن اسلام دور نگه داشتند.

 

اعتقاد به جبری بودن اضلال‌های قرآن، مصداق تحریف قرآن از نظر معنا و مفهوم است، ولی ائمه معصومین: با چند روایت مسئلۀ جبر و تفویض را به راحتی حل کرده‌اند و مردم را سرگردان در مسائل جبر و تفویض نگذاشته‌اند و با این روایات به آسانی می‌توان پاسخگوی جبریون و مفوضه بود.

 

ردّ جبر و تفویض در کلام امام صادق (ع)

در مباحث قبل توضیح داده شد که خداوند به کسی ظلم نمی‌کند و ضلالت ابتدایی از جانب خداوند معنایی ندارد بلکه خداوند سرشت تمام انسان‌ها را بر توحید استوار کرده است. در این زمینه قرآن می‌فرماید:

﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون [14]؛ پس [با توجه به بى پايه بودن شرك ] حق گرايانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوى اين دين [توحيدى ] روى آور، [و پابرجا و ثابت بر] سرشت خدا كه مردم را بر آن سرشته است باش براى آفرينش خدا هيچگونه تغيير و تبديلى نیست؛ اين است دين استوار؛ ولى بيشتر مردم معرفت [به اين حقيقت اصيل ] ندارند.

 

بعضی افراد به این سخنان توجهی نمی‌کنند و از راه خداوند منحرف شده و از مکاتب باطل پیروی می‌کنند. خداوند در این‌باره می‌فرماید اگر از راه او منحرف شوید، از هم‌دیگر متفرق می‌شوید و بر علیه یک‌دیگر تلاش می‌کنید. جنگ‌هایی که در تاریخ اسلام اشاعره و معتزله بر علیه هم‌دیگر کرده‌اند، از این قبیل است.

 

﴿وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون [15]؛ و به طور مسلم اين [برنامه هاى محكم و استوار و قوانين و مقرّرات حكيمانه ] راه مستقيم من است؛ بنابراين از آن پيروى كنيد و از راه هاى ديگر پيروى نكنيد. كه شما را از راه او پراكنده مى كند؛ خدا اين [گونه ] به شما سفارش كرده تا پرهيزكار شويد.

 

امام صادق (ع) می‌فرماید: «إن الله خلق خلقه جميعا مسلمين، أمرهم و نهاهم، و الكفر اسم يلحق الفعل حين يفعله العبد، و لم يخلق الله العبد حين خلقه كافرا! إنه إنما كفر من بعد أن بلغ وقتا لزمته الحجة من الله تعالى، فعرض عليه الحق فجحده، فبإنكاره الحق صار كافرا.»[16]

 

 «إن الله خلق خلقه جميعا مسلمين، أمرهم و نهاهم»؛ خداوند تمام انسان‌ها را در ابتدای خلقت سالم و مطابق فطرت توحیدی خلق کرده و به آن‌ها امر و نهی کرد (اگر خداوند انسان را مجبور به امور دینی و نیز به اضلال و هدایت خلق کرده بود، دیگر امر و نهی معنا پیدا نمی‌کرد. خداوند در سورۀ بقره این نکته را بیان می‌کند: ﴿لا إِكْراهَ فِي الدِّين [17]؛ در دين، هيچ اكراه و اجبارى نيست [كسى حق ندارد كسى را از روى اجبار وادار به پذيرفتن دين كند، بلكه هر كسى بايد آزادانه با به كارگيرى عقل و با تكيه بر مطالعه و تحقيق، دين را بپذيرد]. البته بعضی افراد این آیه را به نفع خود معنا می‌کنند ولی این مسأله مربوط به پروردگار است. درست است که دین خدا اجباری نیست ولی خداوند می‌فرماید: ﴿قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي[18] ؛ به طور مسلم راه هدايت از گمراهى [به وسيله قرآن، پيامبر و امامان معصوم ] روشن و آشكار شده است . به عبارت دیگر خداوند به انسان عقل داده است و راه هدایت و انحراف را به او نشان داده است و خداوند می‌فرماید خود را در راه انحراف قرار ندهید. ﴿لا إِكْراهَ فِي الدِّين به این معنا نیست که امربه معروف و نهی از منکر انجام ندهید بلکه خداوند هیچ کسی را مجبور به دینداری نکرده و بندگان را آزاد آفریده است. به عبارت دیگر چون انسان آزاد خلق شده و مخیر است، خداوند به او امر و نهی می‌کند. انسان می‌تواند انجام دهد یا انجام ندهد. اگر انسان مجبور به گناه یا ثواب بود، دیگر امر و نهی معنا پیدا نمی‌کرد و این تناقض بود که کسی را مجبور به کاری کنیم و بعد او را امر یا نهی کنیم. پس امر و نهی دلیل بر آزادی و اختیار انسان است.)

 

«و الكفر اسم يلحق الفعل حين يفعله العبد، و لم يخلق الله العبد حين خلقه كافرا! إنه إنما كفر من بعد أن بلغ وقتا لزمته الحجة من الله تعالى، فعرض عليه الحق فجحده، فبإنكاره الحق صار كافرا»؛ کفر عملی است که با کفر ورزیدن انسان فعلیت پیدا می‌کند، خداوند هیچ انسانی را در ابتدای خلقتش، کافر خلق نکرده است، و هنگامی کفر ورزید که حجتی از جانب خداوند به او اعلام شد، و بعد از عرضۀ حق و حجت، منکر می‌شود (که سعادت در توحید، سنت پیغمبر (ص) و ولایت اهل بیت : است و برای او دلیل و برهان نیز اقامه کردند.) و زمانی که حق را منکر می‌شوند، کافر می‌شوند. ( حضرت امام صادق (ع) در این قسمت روایت، اضلال ابتدایی را به طور کامل رفع می‌کنند. ابتدا حقایق باید به انسان برسد، اگر از آن سرپیچی کرد و امور کفرآمیز انجام داد، به او کافر گویند. کودکی که در رحم مادر است، اگر خداوند او را در گمراهی و اضلال قرار دهد چون فعلی انجام نداده است، نمی‌توان او را کافر دانست. پس از این تحولات و تغییرات معلوم می‌شود که جبر نیست).

 

در روایت دیگری حضرت صادق  (ع) می‌فرماید: «إن الله- عز و جل- خلق الناس كلهم على الفطرة التي فطرهم عليها، لايعرفون إيمانا بشريعة، و لاكفرا بجحود، ثم بعث الله الرسل تدعو العباد إلى الإيمان به، فمنهم من هدى الله، و منهم من لم يهده الله»[19].

 

خداوند عزّ‌ و جلّ تمام انسان‌ها را براساس فطرت سالم و توحیدی که در نهادشان است، خلق کرده است.  ایمان به دین را نمی‌شناختند تا ایمان به دین صحیحی پیدا کنند و کفری هم نداشتند که با انکار کردنش کافر شوند، آن‌گاه خداوند انبیاء را مبعوث کرد تا تمام انسان‌ها را به ایمان به خدا دعوت کنند. (انسان‌ها در برابر دعوت انبیاء با اختیار دو گروه شدند) عده‌ای در گروه هدایت قرار گرفتند، عده‌ای هم خود را از هدایت پروردگار مهربان عالم محروم کردند.)

 


[1]. که مهمترین از آن‌ها، فخررازی است

[2]. بحار الأنوار : 44/ 392؛ الارشاد «مفید»: 2/91.

[3]. الوافي: 4/361؛ بحار الأنوار: 67/186.

[4]. مؤلف: «منظور از آب شیرین همان توحید است.».

[5]. مثنوی مولوی، دفتر اول.

.[6] بقره (2) : 26.

[7]. مؤلف: «این نظریه در جایی مطرح نشده است. این نظریه از طریق قرینۀ آیات دیگر که در همین معنا هستند، بدست می‌آید».

[8]. جمعه (62) : 2.

[9].مؤلف: «این قول با سخن دانشمندان مطابقت دارد که خداوند زمین را از زیر کعبه گسترده کرد - دحو الارض- در ابتدا زمین به این صورت نبوده است. میلیون‌ها زمان و چند دوره طول کشیده است که به تدریج زمین به این صورت تبدیل شده است. طبق آیات قرآن مجید در ابتدا آسمان‌ها و زمین به صورت گاز بوده بعد این گاز به تدریج سرد و منجمد شده و به صورت عنصر خاکی تبدیل شده است.»

[10]. عنکبوت (29) : 48.

[11]. علق (96) : 1؛ بخوان به نام پروردگارت كه [همه آفريده ها را] آفريده .

[12]. همان : 2؛ [همان كه ] انسان را از علق به وجود آورد.

[13]. همان : 5-4؛ همان كه به وسيله قلم آموخت، [و] به انسان آنچه را نمى دانست تعليم داد.

[14]. روم (30) : 30.

[15]. انعام (6) : 153.

[16]. بحارالأنوار : 5/19.

[17]. بقره (2) : 256.

[18]. همان.

[19]. کافی: 4/201؛ بحارالأنوار : 66/213.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

چگونه اثر لقمه حرام را از بین ببریم؟
اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت
زنده نگهداشتن یاد شهیدان
عوامل درون دینی دین گریزی
هم‌پیمان‌های متزلزل
مرگ را در آغوش بگیرید
قدرت و فرمانروائى مطلقه حق بر ظاهر و باطن هستى‏
صدقه عامل دفع بلا
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
راه های شناخت خدا

بیشترین بازدید این مجموعه

اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت
حاجت خواستن از غیر خدا در قرآن
 ناچيزى عنصر زمين و صورت مادى انسان نسبت به جهان‏
راه های شناخت خدا
استوارترین فرصت شیطان را بشناسید!
تاثیر صلوات در حسابرسی آخرت!
توحید ربوبیّت در قرآن کریم
هم‌پیمان‌های متزلزل
چگونه اثر لقمه حرام را از بین ببریم؟
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^