فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

سه مطلب ضروری در فهم تمثیل های قرآن

مومن حقیقی کسی است که دین را درک کرده است، پس چنین شخصی از برکت دین‌ فهمی، خدا، نبوت، قیامت، ولایت و کلام الله را هم می‌فهمد.

توجه به سه مطلب در ضمن تمامی تمثیل‌ ها و مطالبی که پروردگار عالم در قرآن مجید در مورد حیوانات، اعم از پرندگان و حشرات به کار برده، ضروری است. زیرا مقصود این است که با استفاده از سلسله ‌ای مقدمات و توضیحات خود قرآن کریم در آیات دیگر، به عمق ﴿أَنَّهُ الْحَقُّ برسیم، تا دریابیم که این تمثیل آوردن پروردگار حق و واقعیت است و بی ‌تناسب با عظمت پروردگار عالم نیست.

 

مطلب اول:

اول اینکه باید به مُمَثِّل یعنی مثال‌ زننده توجه کرد که او کیست.  پروردگار عالم در ابتدای آیه شریفه، از میان اسامی و نام های خود، کلمة مبارکه «الله» را انتخاب کرده است. «الله» یعنی ذاتی که تمام صفات کمال و بی ‌نهایت، در او جمع است و محدود نیست به عبارت دیگر ذاتی که مستجمع جمیع صفات کمال است. از آن جایی که این کلمة مبارکه در فارسی معادل نداشته است، به کلمۀ «خدا» پناه بردند و از این نام استفاده کرده اند. بنابراین در تمثیل های خداوند بعضی از صفاتش موج می‌ زند. در تمثیل پشه قدرت، رحمت، لطف و هدایتگری ‌اش نمود دارد.  پس باید دقت کرد که در تمثیلی که پروردگار عالم زده است، مُمَثِّل، وجود مقدسی است که کلامش و مثالش فوق هر کلامی است، و در جای خود فوق هر مثالی است و کاربرد تمثیلاتش بسیار قوی است.

 

مطلب دوم:

دوم اینکه باید توجه کرد پروردگار برای چه کسی مثال می ‌زند. مورد نظر پروردگار در تمثیل ها، موجود عاقل مختار است، که با کمک عقل خود، متوجه کاربرد و هدف و نتیجه تمثیل شود و دریابد که حق است: ﴿فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ.  علم در لغت، به معنای فهم، دانایی، دانستن آمده است. «فیعلمون»: انسان های عاقل، وقتی عقلشان را به کار گیرند ﴿أَنَّهُ الْحَقُّ ، می‌فهمند و با اختیارشان این حق را انتخاب می‌کنند و آن را رد نمی‌ کنند. اما در مقابل فردی که صاحب عقل است ولی نمی‌ خواهد تعقل کند پس به هدف تمثیل توجه نمی کند و مثال را نه با گوش عقلی بلکه فقط با گوش جسمی می ‌شنود، و ﴿فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا : تمسخر  می ‌کند. البته کسی که به سخره می‌ گیرد، عقل و اختیارش مورد خطاب مثال است، ﴿لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها[1]، عقل را به کار نمی‌ گیرد که بفهمد. این فرد اسیر هوا و هوس خود، متاع و لذت‌ های دنیایی است، که عقل پشت تمام این حجاب ها، تعطیل و معطل است.

﴿لا يَفْقَهُونَ بِها: یعنی در صدد برنمی ‌آیند که این عقل را به کار گیرند و تفکر کنند مقصود کسی همانند پروردگار متعال که مستجمع جمیع صفات کمالیه است از این تمثیل چیست.

 

 راههای فهم حقانیت ثمیل های قرآن

﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ

مومنی که ایمان دارد، ﴿أَنَّهُ الْحَقُّ[2] را می‌فهمد. حال باید بررسی کرد مومن این فهم ﴿أَنَّهُ الْحَقُّرا از کجا آورده است.

ابتدا باید گفت مومن حقیقی کسی است که دین را درک کرده است، پس چنین شخصی از برکت دین‌ فهمی، خدا، نبوت، قیامت، ولایت و کلام الله را هم می‌فهمد. ﴿لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّين [3]، مومن عالم و آگاه به دین است:

 که گاه این فهمِ دین، از طریق تحصیل به وجود آمده است. زمانی که فرد معرفت به دین پیدا کند، همۀ مسائل دین را حق می ‌داند. مهم ترین اصل دین، قرآن است پس تمثیل خدا در مورد  پشه را هم حق می‌داند. به عبارت دیگر هنگامی که انسان ازطریق دلایل و براهین و حکمت ها به دین، شناخت پیدا کند، پی می برد که تمام دین، حق است. تمثیل‌ های پروردگار هم جزیی از دین است، پس تمثیل‌ ها هم حق است. زیرا که این تمثیل ها کاربرد مثبت دارند.

 گاه مومن دین‌فهمی خود را از اهل ذکر به دست آورده است، ﴿فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون [4]، یعنی در کنار پیغمبری یا امامی، و یا عالمی ربانی شاگردی کرده است. بر طبق فرمایش امیر المومنین علیه السلام در خطبه متقین: «وقفوا أسماعهم على العلم النافع لهم »[5] .  یعنی وجود خود را صرف دانش ‌های بی ‌ربطی مانند سحر و جادو و همچنین آموختن مسائلی که سودی برای دنیا و آخرت انسان ندارد، نکرده است.

دوران بقا چو باد نوروز گذشت

روز و شب ما به محنت و سوز گذشت

تا چشم نهادیم بهم صبح دمید

تا چشم گشودیم ز هم روز گذشت

 

در جلد دوم کتاب شریف کافی در باب فضل قرآن یکی از مهمترین روایات ثبت شده است[6] که پیغمبر صلی الله علیه و آله دربارة عمر می ‌فرمایند:

 «و السير بكم سريع »[7]:  شما را با شتاب، به جلو می‌ رانند.

«که ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد.»

 

مومن می داند که باید در طول این عمری که بیش از یک بار به انسان عطا نمی شود و بسیار هم زودگذر است، هوش عقل خود را، وقف دانش مفید کند. بالاترین دانش مفید، دانش دین است. زیرا  که اگر دانش‌ های دیگر منهای دانش مفید باشند، نمی‌ توانند عهده‌ دار تربیت و تکامل و رشد باشند. و انسان کنترلی بر  اخلاق و عمل و هویت و انسانیت ندارد. برای مثال دانش کسی که هنر موشک‌ سازی یا کشتی ‌سازی یا هواپیماسازی دارد، تنها عهده ‌دار به هم بستن  مقداری از پیچ و مهره و فلزات و سیم و وسایل دیگر است، اما عهده‌دار تربیت نیست. ممکن است کسی مخترع خوبی باشد اما چون علم دین، فهم دین، و مسائل دین را ندارد، شراب بخورد، زنا بکند، و گناهان دیگری را مرتکب شود.

 

بنده زمانی به شهر کمریج، مهمترین شهر دانشگاهی انگلستان، برای دیدن یکی از اساتید قدیمی آن دانشگاه رفته بودم. در حالی که در خود دانشگاه قدم می‌زدیم، ایشان استاد برجسته دیگر‌ی را معرفی کردند و گفتند اگر وقت دارید، ایشان را هم ملاقات کنید که از اساتید برجسته دنیا هستند، و به تمام مجامع علمی هم دعوت می‌ شوند. پرسیدم که: سر کلاس هستند؟ گفتند: خیر، الان وقت استراحتشان است. کلاسشان چند ساعت دیگر تمام می ‌شود و می ‌توانید او را هم ببینید. گفتم: مگر حالا که وقت استراحتشان است، کسی را نمی‌پذیرند؟ گفتند: خیر، چون الان مشغول همجنس ‌بازی است الان پیش همسرش است و فرصت ملاقات ندارد و به راحتی این مطلب را گفت.

 

هیچ علم و رشته ‌ای در جهان عهده‌ دار تربیت و بیداری انسان، کنترل و حفظ انسان از معاصی را ندارد، به جز معرفت دینی. با این شرط که دین‌شناس ارادة خود را برای عمل به کار گیرد. در اغلب آیات قرآن ، ایمان همراه با عمل صالح ذکر شده است، یعنی هم حسن فعلی و هم حسن فاعلی در آیه مطرح است. حسن فعلی به این معنی است که انسان از باطن پاک، با ایمان و با اعتقاد به خدا، قیامت، جزا و حساب و کتاب برخوردار است. حسن فاعلی به این معنی است که تمام اعضا و جوارح انسان در کنترل مسائل الهی است و  هماهنگ با آن ها عمل می ‌کند. تمام آیاتی که ایمان و عمل صالح را مطرح می ‌کنند، در حقیقت حسن فعلی و حسن فاعلی را با گره داشتن با همدیگر مطرح می ‌کنند، پس مومن بی ‌عمل مقبول نیست، دارندة عمل خوب هم بدون ایمان مقبول نیست.

 

«وقفوا أسماعهم على العلم النافع لهم »[8] افرادی هستند با استفاده از جلسات دینی و منبرهای دینی، تفقه در دین پیدا می‌ کنند، یعنی از طریق تعلیم گرفتن نه از طریق تحصیل علم دین. کسانی دیگر سال ها زحمت می ‌کشند و با تحمل مشکلات به لطف خدا، دین ‌شناس می‌ شوند، اما بعضی دیگر با نشستن پای منبر و مطالعه کتب، دین‌ شناس واقعی می ‌شوند. بنده در دوره عمر خود، افرادی را دیده ام که با علماء نشست و برخاست داشته اند و دین شناس شده بودند، از قبیل تربیت‌ شدگان مرحوم آیت الله شاه ‌آبادی، تربیت‌شد گان سید علی مفسر که یکی از چهره ‌های برجسته دینی و مفسر قرآن و صاحب مقتنیات الدرر، تربیت ‌شده‌ های مرحوم حاج شیخ علی اکبر برهان مثل مرحوم آقای مجتهدی و آقای کنی. چنین افرادی نه تنها دین‌شناس بلکه عمل‌ کننده به دین هم بودند، و تمام مسائل مالی الهی را هم به خوبی رعایت می‌ کردند.

 

 به عنوان مثال اول سال خمسی شان‌ که ساعت هشت صبح بیست و هشتم اسفند بود، نه مشتری قبول می کردند،  و نه معامله می ‌کردند، درب مغازه را نیم ‌بند می‌ بستند و سه شبانه‌ روز می‌ نشستند، تمام جنس ها و درآمد سال گذشته تا به حال را، محاسبه می ‌کردند..سپس خمس را با پول نقد در کیسه ای می‌ ریختند، و بعد از تحویل آن، مشتری اول را راه می‌ دادند.

 اگر به چنین افراد مؤمن به  طور عادی بگوییم که خدا در قرآن به پشه تمثیل زده است، می‌گویند: تمثیل بسیار درستی است.حال به ما یاد بدهید هدف از این تمثیل چیست.

 

کسی که با تحصیل مومن شده است، و شخصی که با وقف کردن گوش خود در برابر زبان اندیشمندان و دانشمندان دینی اهل دین شده است، در این ضرب المثل به پشه، خدای مثال زننده را در نظر می گیرد که ذات مستجمع جمیع صفات کمال است، و خودش را هم می بیند که به عنوان مخاطب این تمثیل، عقل و اختیار دارد. زیرا اگر عقل نداشت، خدا با او صحبت نمی ‌کرد، بلکه خدا به احترام عقل انسان قرآن کریم را نازل کرده است. در سورة رعد آیة 19:﴿إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب :  آنانی که عقل خالص بی‌ شائبه دارند، می‌فهمند من چه می ‌گویم و در ابتدای آیه می فرماید: ﴿يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَق که «أَنَّما أُنْزِلَ» حق است، همة قرآن حق است، تمثیل پشه هم حق است.

 

مطلب سوم:

سوم اینکه هدف از این تمثیل چیست؟

شخص مومن عقل و اراده دارد که یا از طریق تحصیل و یا از طریق تعلیم گرفتن به نتیجه و هدف تمثیل می ‌رسد، که هدف حتی در تمثیل پشه، اثبات توحید و قدرت بی ‌نهایت پروردگار است. به عبارت دیگر پشه آية من آيات الله ، علامت و نشانه است. پس اگر بخواهی خدا و توحیدش را ببینی به پشه نگاه کن.

بنابراین مومن می ‌فهمد این ضرب المثل حق است، ﴿فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ. این سه حیثیت باید در تمثیل‌ های خداوند مورد توجه باشد: مثال ‌زننده کیست، برای چه کسی مثال زده شده است و هدف از مثال چیست.

 

هدف تمثیل ها ی قرآنی در جهت گیری به صراط مستقیم

حال برای اینکه بتوان در این زمینه، مسائل مهمی را درک کرد باید توجه ای  به آیات قرآن کرد. قرآن مجید برای هدایت بندگان نه تنها به پشه، بلکه به چهارپایان، حشرات و  طیور مثال زده است. توجه به تمثیل ها و بیاناتی که درباره این حیوانات وجود دارد، جایگاه تمثیل پشه را روشن تر می گرداند.

 

سورة نحل آیه ی 8 می فرماید: ﴿وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمير﴾: اسبان، قاطرها، الاغ‌ها را از خاک خلق کردم، با کمی دقت می‌ بینید با استفاده از خاک مردة زیر پا، بر طبق  نظام خاصی، اسب، قاطر و الاغ به وجود آوردم، که هیچ گاه بشر با این کرة زمینی که در اختیار دارد، نمی تواند خلقش کند. ﴿لِتَرْكَبُوها ﴾: برای اینکه بر آن سوار شوید و گاه با این ها باید حمل بار کنید. ﴿لِتَرْكَبُوها وَ زينَة: زیبایی زندگی شما هم هست. بچه‌ها از اسب‌ سواری، قاطر سواری و الاغ‌ سواری لذت می برند. با این ها مسابقه می ‌دهید، صحرا می‌ برید، می ‌گردانید، می ‌چرانید، رفت و آمدهایی که می ‌کنید، تماشای تمام این ها لذت‌ بخش است.

 

آیۀ 9 همین سوره[9] با واو عاطفه شروع شده است، یعنی مطلب بعدی به مطلب قبلی، وصل است، می‌ فرماید: ﴿وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبيل ، یعنی برقرار کردن صراط مستقیم، و هدایت کردن بندگانم به صراط مستقیم بر عهده ی من است.خدا صراط مستقیم را قرار می ‌دهد و سپس بندگان را به صراط مستقیم هدایت می‌ کند.آیاتی که بیان صراط مستقیم را می کنند این مطلب را نیز بیان می کنند مانند: ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم* صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّين [10] : آنانی که سالک این راهند، نه مورد خشم تو هستند و نه کاری کردند که مورد خشمت قرار بگیرند و نه انسان های بی ‌راهی هستند. انسان در «صراط مستقیم»، «انعمت علیهم» می ‌شود، و در قیامت ﴿مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحين قرار می گیرد، که در آیة 69 سورة نساء بیان شده است.

 

خداوند می ‌خواهد ما را به صراط مستقیم، به توحید، به بهشت و به امنیت از دوزخ  هدایت کند، و در این هدایت  از هر راه حکیمانه ‌ای استفاده می برد. با نشان دادن خلقت اسب و قاطر و الاغ، که بنگریم از چه خلق شده اند، برای چه خلق شده اند و چه کاربردی در زندگی ما دارد. با این محبت ‌هایی که خداوند به ما کرده است، وادار می‌ شویم که او را بپذیریم و راهش را بپذیریم و به  عواقب و نتایج عالی دست پیدا کنیم.

 

بعد می‌گوید: ﴿وَ مِنْها جائِر : بعضی جاده‌ ها یعنی آن هایی که خلاف صراط مستقیم است، جاده انحرافی است. سالک در جادة انحرافی رباخور، رشوه ‌گیر، دزد، غاصب، ظالم و فاسق است و عاقبتش هم دوزخی است. این فرد از تمام نعمت ‌های پروردگار به نحو حیوانی استفاده کرده است، یعنی سال ها اسب و قاطر و الاغ نگهداری کرده است اما یک بار هم در این شصت ساله به خلقت این موجودات تفکر نکرده است تا دلش به سمت خداوند جهت گیری پیدا کند.

﴿وَ مِنْها جائِر: غیر از صراط مستقیم که بر عهدۀ خداست، راه های دیگر انحرافی است، و معمار این راه های انحرافی یا هوای نفس بشر است و یا شیطان.

﴿يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا[11]

 

در تفسیر این قسمت آیه، ادامه آیه 9 سوره نحل که توضیح دادیم  به ما کمک می کند. خدا می فرماید: ، ﴿وَ لَوْ[12] شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعين : من اگر می‌ خواستم بدون به رخ کشیدن نعمت‌ها و مثال‌ها،  شما را اجبار به هدایت می‌ کردم تا یک نفر در بیراهه نماند. اما هدایت اجباری که به اراده و فرمان خداوند باشیم، بی فایده است. در آن صورت ما مستحق پاداش و صواب و رشد و کمال نیستیم و همانند بقیۀ موجوداتی خواهیم بود که هدایت اجباری دارند، و سودی از آن هدایت، جز رفتن به طرف زندگی محدود خاص به خود، نصیبمان نخواهد ‌شد.


[1]. اعراف (7): 179.

[2] . مولف: «بنده دربارة ﴿أَنَّهُ الْحَقُّخیلی فکر کردم و به کتاب های متعدد عمومی و غیر از تفاسیر هم مراجعه کردم. به نظر  بسیار ارزشمند است کسی که وقت داشته باشد، یا به تنهایی یا به کمک دوستان عالمش، تمام موضوعات ﴿أَنَّهُ الْحَقُّرا از آیات و روایات درآورد و  تبدیل به کتاب پرکاربرد و غنی کند. چون اگر به کلمة «حق» در آیات قرآن مجید نظر کنید، می‌بیند که می‌فرماید چه چیزهایی حق است، چه چیزهایی برحق است و چه چیزهایی براساس حق است.

[3]. توبه (9): 122.

[4]. نحل (16): 43 ؛ انبیا (21): 7.

[5] . نهج البلاغة، ترجمه استاد انصاریان، خطبه 184، ص: 426. «گوشهای خود را وقف دانش با منفعت نموده اند»

[6] . مولف: «این روایت بسیار مهم را شیعه از طریق مقداد ابن اسود نقل کرده اند، و عین این متن را اهل سنت در کتاب کنز العمال فاضل هندی که شانزده جلد است، از وجود مبارک امیر المومنین علیه السلام نقل کرده اند. بنده علتش را نمی‌ دانم که چگونه سند ما به مقداد می ‌رسد و سند اهل سنت به امیر المومنین علیه السلام. مگر اینکه بگوییم جمعی که پای منبر بودند، روایت را برای دیگران که نبودند نقل کردند و روایت از طریق مقداد به ما رسیده است، و راویان اهل سنت  از طریق امیر المومنین علیه السلام آن را اخذ کرده اند.

[7] . کافی: 4/595.

[8] . نهج البلاغة، ترجمه استاد انصاریان، خطبه 184، ص: 426. «گوشهای خود را وقف دانش با منفعت نموده اند»

[9] . ﴿وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبيلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعين

.[10] فاتحه (1): 6-7.

[11]  .بقره(2): 26..

[12] . مولف: آنچه بعد از «لو» می آید، ممتنع است.


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
عارف واقعی کیست؟
 ناچيزى عنصر زمين و صورت مادى انسان نسبت به جهان‏
امام جواد (ع) در آثار استاد انصاریان
صلوات در كلام امام رضا(ع)
دعا؛ اسلحه مؤمن‏
حق پیامبر(ص) بر مردم
کوچک شمرده گناهان!
كاسته شدن از گناهان در ماه رمضان‏
ارزش توبه در دنيا

بیشترین بازدید این مجموعه


 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^