فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

ارزش عمر و راه هزینه آن - جلسه بیست و نهم – (متن کامل + عناوین)

 

عظمت شخصيت انسان در معارف اهل بيت عليهم  السلام

 

 

تهران، مسجد جامع بازار دهه اول محرم 1363

 

الحمدلله رب العالمين و صلّى اللّه على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

 

در عظمت و شخصيت انسان آنقدر معارف براى ما نقل شده كه اين معارف به ضميمه آيات قرآن كريم، يك درياى بى ساحلى مى شود كه انسان وقتى به گوشه اى از اين معارف فكر مى كند، از موقعيت خودش در اين عالم خلقت بهت زده مى شود، حالت ناباورى به خودش دست مى دهد كه اين حرف ها مربوط به من است؟ اين مسائل درباره من نقل شده است؟ اينقدر استعداد من و قدرت من قوى است؟

ما در عالى ترين نقطه قرار گرفته ايم. البته به حالت استعداد و قوه؛ و اين استعداد و قوه را بايد به فعليت برسانيم و حركت ما براى به فعليت رساندن آن استعدادها و قوه ها حركتى است كه ارزش اين حركت را فقط خدا مى داند و خدا هم مى تواند مزد اين ارزش را عنايت بفرمايد.

 

 

دوش بر دامن معشوق زدم دست به خاك

 دست من در دل من بود چو بيدار شدم[1]

 

 

  به داود  عليه السلام فرمود: اين دلى كه به شما دادم پاك كن، تميز كن، آماده اش كن، چون عالم گنجايش دلى غير از دل آدم را ندارد.[2]

هيچ موجودى مثل انسان راه به خدا ندارد. هيچ موجودى مثل انسان راه به حقايق ندارد. هيچ موجودى مثل انسان راه به اعماق ملكوت عالم ندارد. كدام موجود غير از انسان توانسته است تا ملكوت عالم پرواز كند و از آنجا براى جهان و جهانيان خبر بياورد.

خطبه اول نهج البلاغه از معجزات دهر و معجزات عالم و معجزات آفرينش است و اين فقط، كار انسان بوده است.

ملائكه در مقام قرب هستند اما بينايى انسان را ندارند. ممكن است انسان همسايه يك منزلى باشد تا آخر عمرش هم اطلاع از آن همسايه و داخل آن منزل پيدا نكند، اما مى شود گفت: اين آقا مقرب و هم جوار اين منزل است، ولى هم  جوارى كه جاهل است. اما اين موجود زمينى كه در حقيقت، موجود عرشى است و به شكل موجود زمينى تجلى كرده است، مرغ عقلش را تا اعماق سر و سرّ الهى مى فرستد و از آنجا خبر مى آورد. اين كار انسان است، آن وقت انسان تعجب مى كند، اين حرفها در باره من است؟

روز قيامت يك نامش يوم الحسرة است، حسرت مردم در روز قيامت براى اين نيست كه چرا دو ركعت نماز با حال نخواندند؛ يا چرا يك روزه باحال نگرفتند. حضرت مى فرمايد: محور حسرت در قيامت جهل است كه چرا نفهميدم چه كسى هستم و چرا خودم را نشناختم.[3]

اين است كه اميرالمؤمنين  عليه السلام اصرار مى كنند اين چند روزى كه در دنيا هستيد، خدا رحمتتان كند اگر بفهميد از كجا آمده ايد و در كجا هستيد و به كجا مى رويد.[4]

  تمام كتب آسمانى و فرمايش هاى انبياى پروردگار و ائمه معصومين  عليهم السلام روى همين سه مسأله دور مى زند.

 

دنيا دار عمل و آخرت دار حساب

پيامبر اكرم  صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

 

«فَإِنَّكُمُ الْيَوْمَ فِي دَارِ عَمَلٍ وَ لاَ حِسَابَ وَ أَنْتُمْ غَداً فِي دَارِ حِسَابٍ وَ لاَ عَمَلَ»[5]

 

فردا هيچ كارى از دستتان بر نمى آيد. به محض ورود به وجود مقدس حضرت او، خطاب مى رسد چه كردى؟ چه آوردى؟ چه مقدار از عمرت را با انبياى من بودى؟ چه مقدار با ائمه من بودى؟ چه مقدارش را با قرآن من به سر بردى؟ چه مقدار از شكل باطن انبيا و ائمه و قرآن در تو منعكس شد؟

 

« يَـحَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ »[6]

 

واى به حال آنهايى كه جدا افتادند از اين مسأله و نفهميدند از كجا آمده اند.  گاهى شصت سال سر سفره خدا نشسته و خورده است، پوشيده و لذت برده است، و براى يك بار هم ياد خدا نكرده است. براى يك بار فكر نكرد، من كجا آمده ام. اگر فكر كرده بود به ياد مرگ و قيامت مى افتاد.

 

تنهايى انسان در قبر

پيامبر اكرم  صلى الله عليه و آله كنار قبرى ايستاده و گريه مى كردند. افراد خيال كردند براى صاحب قبر گريه مى كند، فرمود: براى خودم گريه مى كنم. اين اهوال اهوال عظيمه اى است. جاى هولناكى است.[7] هولش براى چه است؟ يعنى انسان در دنيا تنهايى نديده است و در قبر براى اولين بار مى خواهد تنهايى را ببيند.

تنهايى كه ترس ندارد. اينكه پيغمبر  صلى الله عليه و آله مى گويد: اهوال عظيمه، انسان از يك ذره تنهايى و تاريكى نمى ترسد. اينقدر كه انسان ضعيف نيست. اهوال عظيمه اش براى اين است كه اين انسان ضعيف و مسكين و مستكين و ذليل و حقير، در مقابل عظمت بى نهايت در بى نهايت قرار مى گيرد و او از انسان  مى پرسد كه چه كردى؟جواب اين سؤال خيلى سخت است.

يك نفر مى خواهد به پروردگار بگويد: همه عمرم ربا خوردم. همه عمرم دنبال نامحرم بودم. همه عمرم دنبال تحقير مردم بودم. همه عمرم دنبال شكستن شخصيت مردم بودم. همه عمرم دنبال خدعه و مكر و بازى بودم.

جواب دادن در دادگاه الهى كه قاضى آن خود پروردگار است، خيلى وحشتناك و سخت مى باشد.

بايد با خدا در قيامت و با بهشت پروردگار تناسب پيدا كنيم. به خاطر اين تناسب پيدا كردن است كه بيداران راه خدا هر چه هم در اين زمينه سرمايه جمع مى كردند، باز هم حالت شرمندگى داشتند.

 

فضل خدا در محكمه الهى

يك روز پيغمبر  صلى الله عليه و آله روى منبر گريه كرد و دستش را بلند كرد و گفت: الهى! در قيامت با عدلت با من معامله نكن و با فضلت با من رفتار كن. من عاجز هستم. من كوچكم، من فقيرم. با فقر من با من معامله كن، با عجز من با من معامله كن،با انكسار من با من معامله كن.[8]

 

نبوّت موسى  عليه السلام

وقتى موسى به پروردگار عرض كرد: چه شد كه من را پيغمبر كردى؟ خطاب رسيد: دو كار باعث شد، يكى: زمانى كه پيش شعيب بودى و گوسفند چرانى  مى كردى، يك بزى يك روز خيلى تو را اذيت كرد و من هم ناظر تو بودم، جهيدن هاى زيادى كرد، گوسفندها و گله را به هم ريخت، و تو هر كارى كردى كه اين بز آرام بشود نشد؛ آخر هم از گله بيرون زد و چون تو امانت دار بودى در آن هواى گرم مدين، دنبال اين بز دويدى. تا بعد از ظهر در اين منطقه بيابان تو را دواند؛ تا اين بز را گرفتى، بغلش كردى و بوسيدى، دست به سر و رويش كشيدى و گفتى، چه شده بود؟ چه ناراحتى داشتى؟ من ديدم اين عاطفه اى كه در تو هست بايد خرج انسان بشود.[9]

پروردگارا! پيغمبرت با يك بز چنين معامله كرد، خودت با ما انسان ها چگونه معامله مى كنى؟

 

 

واعظ اگر چه امر به معروف واجب است

 طورى بكن كه قلب گناهكار نشكند

 

 

به انبيا گفت: با گناهكار تند رفتار نكنيد، چون گناهكاران را شما خلق نكرده ايد، اگر شما تندى كنيد، آنها قهرشان و فرارشان از من بيشتر مى شود، يك كارى كنيد كه به من علاقه پيدا كنند، به من برگردند، با من آشنا بشوند.

 

 

داستانى در كرم امام حسين  عليه السلام

يكى از اولياى خدا براى خودم نقل كرد كه: در روز عاشورا دو نفر جوان متجدّد غرب زده در جلسه عزاى امام حسين  عليه السلام آمدند و در عزادارى مى خنديدند، آخر جلسه غذايشان را خوردند و رفتند.

هر دو در يك شب خواب ديدند، در يك جلسه اى هستند و بالاى جلسه امام حسين  عليه السلام نشسته اند و به قمر بنى هاشم  عليه السلام مى گويند: اسم كسانى كه در عاشورا در مجالس من شركت كرده اند بخوان؟

حضرت سر تكان مى داد و خوشحال مى شد و دعا مى كرد، خدا رحمت كند آنها را و خدا دستشان را بگيرد و خداوند گناهانشان را ببخشد. خدا مريضشان را شفا بدهد، خدا قرضشان را ادا كند.

بعد قمر بنى هاشم  عليه السلام سكوت كردند. عباس جان! بقيه را هم بخوان؟ گفت: آقا كسى نمانده است. بدون اينكه به اين دو جوان نگاه كند، ابا عبداللّه  عليه السلام فرمود: آن دو نفر هم امروز بودند.

گفت: آقا جان! آنها مى خنديدند. فرمود: خنده هايشان را هم من قبول كردم. چون با ما بودند.

 

والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

 

 

 

 

 

 

 



[1] ـ ملا هادى سبزوارى.

[2] ـ اصل روايت يافت نشد ولى درباره موسى  عليه السلام به اين مضمون آمده:

الأمالى للصدوق: 511، المجلس السابع و السبعون، حديث 6؛ بحار الأنوار: 13/331، باب 11، ما ناجى به موسى  عليه السلام، حديث 10؛ «سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ  عليه السلام قَالَ كَانَ فِيمَا أَوْحَى اللَّهُ  عز و جل إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ  عليه السلام يَا مُوسَى كُنْ خَلَقَ الثَّوْبِ نَقِيَّ الْقَلْبِ حِلْسَ الْبَيْتِ مِصْبَاحَ اللَّيْلِ تُعْرَفُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ تُخْفَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ ... .»

مسكن الفؤد: 17؛ بحار الأنوار: 67/26، باب 43، حب الله تعالى، حديث 28؛ «فى أَخْبَارِ دَاوُدَ  عليه السلام يَا دَاوُدُ أَبْلِغْ أَهْلَ أَرْضِي أَنِّي حَبِيبُ مَنْ أَحَبَّنِي وَ جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُونِسٌ لِمَنْ أَنِسَ بِذِكْرِي وَ صَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِي وَ مُخْتَارٌ لِمَنِ اخْتَارَنِي وَ مُطِيعٌ لِمَنْ أَطَاعَنِي مَا أَحَبَّنِي أَحَدٌ أَعْلَمُ ذَلِكَ يَقِيناً مِنْ قَلْبِهِ إِلاَّ قَبِلْتُهُ لِنَفْسِي وَ أَحْبَبْتُهُ حُبّاً لاَ يَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي مَنْ طَلَبَنِي بِالْحَقِّ وَجَدَنِي وَ مَنْ طَلَبَ غَيْرِي لَمْ يَجِدْنِي فَارْفُضُوا يَا أَهْلَ الْأَرْضِ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ غُرُورِهَا وَ هَلُمُّوا إِلَى كَرَامَتِي وَ مُصَاحَبَتِي وَ مُجَالَسَتِي وَ مُؤانَسَتِي وَ آنِسُونِي أُؤانِسْكُمْ وَ أُسَارِعْ إِلَى مَحَبَّتِكُم ... .»

 

[3] ـ الخصال: 1/231، حديث 74؛ بحار الأنوار: 69/89، باب 98، حديث 1؛ «عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤمِنِينَ  عليه السلام: ... وَ مَنْ غَفَلَ غَرَّتْهُ الْأَمَانِيُّ وَ أَخَذَتْهُ الْحَسْرَةُ إِذَا انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ بَدَا لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُنْ يَحْتَسِبُ وَ مَنْ عَتَا عَنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَلَيْهِ ثُمَّ أَذَلَّهُ بِسُلْطَانِهِ وَ صَغَّرَهُ لِجَلاَلِهِ [ بِجَلاَلِهِ ] كَمَا فَرَّطَ فِي جَنْبِهِ وَ عَتَا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ الْكَرِيم.»

تفسير ابن كثير : 3/128؛ «عن أبي سعيد قال: قال رسول اللّه  صلى الله عليه و آله: إذا دخل أهل الجنة الجنة وأهل النار النار يجاء بالموت كأنه كبش أملح فيوقف بين الجنة والنار فيقال يا أهل الجنة هل تعرفون هذا ؟ قال فيشرئبون وينظرون ويقولون نعم هذا الموت - قال - فيقال يا أهل النار هل تعرفون هذا ؟ قال فيشرئبون وينظرون ويقولون نعم هذا الموت - قال - فيؤر به فيذبح قال ويقال يا أهل الجنة خلود ولا موت ويا أهل النار خلود ولا موت ثم قرأ رسول اللّه  صلى الله عليه و آلهوأنذرهم يوم الحسرة إذ قضي الامر وهم في غفلة وهم لا يؤنون وأشار بيده ثم قال أهل الدنيا في غفلة الدنيا.»

 

[4] ـ مواهب الرحمان في تفسير القرآن: 3/259؛ آداب الصلاة: 1/93، باب 1.

 

[5] ـ الخصال: 1/51، حديث 62؛ بحار الأنوار: 74/119، باب 6، حديث 13؛ «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا الْهَوَى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الآْخِرَةَ وَ هَذِهِ الدُّنْيَا قَدِ ارْتَحَلَتْ مُدْبِرَةً وَ هَذِهِ الآْخِرَةُ قَدِ ارْتَحَلَتْ مُقْبِلَةً وَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بَنُونَ فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الآْخِرَةِ وَ لاَ تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَافْعَلُوا فَإِنَّكُمُ الْيَوْمَ فِي دَارِ عَمَلٍ وَ لاَ حِسَابَ وَ أَنْتُمْ غَداً فِي دَارِ حِسَابٍ وَ لاَ عَمَلَ.»

 

[6] ـ يس 36 : 30؛ «اى دريغ و افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبرى براى هدايتشان نمى آمد مگر اينكه او را مسخره مى كردند !»

 

[7] ـ اصل روايت پيدا نشد؛ أعلام الدين: 365؛ بحار الأنوار: 80/351، باب 8، حديث 3؛ «عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله: كُونُوا فِي الدُّنْيَا أَضْيَافاً وَ اتَّخِذُوا الْمَسَاجِدَ بُيُوتاً وَ عَوِّدُوا قُلُوبَكُمُ الرِّقَّةَ وَ أَكْثِرُوا مِنَ التَّفَكُّرِ وَ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ اجْعَلُوا الْمَوْتَ نُصْبَ أَعْيُنِكُمْ وَ مَا بَعْدَهُ مِنْ أَهْوَالِ الْقِيَامَةِ تَبْنُونَ مَا لاَ تَسْكُنُونَ وَ تَجْمَعُونَ مَا لاَ تَأْكُلُونَ فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.»

وسائل الشيعه: 14/331، باب 2، حديث 19330؛ «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  عليه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُالْمُؤمِنِينَ فِي حَدِيثٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله بَكَى بُكَاءً شَدِيداً فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ  عليه السلام لِمَ بَكَيْتَ قَالَ أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ أَنَّكُمْ قَتْلَى وَ مَصَارِعَكُمْ شَتَّى فَقَالَ لَهُ يَا أَبَهْ فَمَا لِمَنْ يَزُورُ قُبُورَنَا عَلَى تَشَتُّتِهَا فَقَالَ يَا بُنَيَّ أُولَئِكَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِي يَزُورُونَكُمْ يَلْتَمِسُونَ بِذَلِكَ الْبَرَكَةَ وَ حَقِيقٌ عَلَيَّ أَنْ آتِيَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأُخَلِّصَهُمْ مِنْ أَهْوَالِ السَّاعَةِ مِنْ ذُنُوبِهِمْ وَ يُسْكِنُهُمُ اللَّهُ الْجَنَّةَ.»

 

[8] ـ شرح أصول كافي، مازندراني: 10/214؛ موسوعة العقائد الإسلامية، رى شهري: 5/112؛ «ربنا عاملنا بفضلك و لا تعاملنا بعدلك.»

 

[9] ـ اصل روايت پيدا نشد، لئالى الاخبار: 2/153؛ الأمالى للطوسى: 165، حديث 275؛ بحار الأنوار: 13/7، باب 1، حديث 6؛ «عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ  عليه السلام قَالَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ  عليه السلام أَ تَدْرِي يَا مُوسَى لِمَ انْتَجَبْتُكَ مِنْ خَلْقِي وَ اصْطَفَيْتُكَ لِكَلاَمِي فَقَالَ لاَ يَا رَبِّ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ فَلَمْ أَجِدْ عَلَيْهَا أَشَدَّ تَوَاضُعاً لِي مِنْكَ فَخَرَّ مُوسَى سَاجِداً وَ عَفَّرَ خَدَّيْهِ فِي التُّرَابِ تَذَلُّلاً مِنْهُ لِرَبِّهِ  عز و جل فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ ارْفَعْ رَأْسَكَ يَا مُوسَى وَ أَمِرَّ يَدَكَ فِي مَوْضِعِ سُجُودِكَ وَ امْسَحْ بِهَا وَجْهَكَ وَ مَا نَالَتْهُ مِنْ بَدَنِكَ فَإِنَّهُ أَمَانٌ مِنْ كُلِّ سُقْمٍ وَ دَاءٍ وَ آفَةٍ وَ عَاهَة.»

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ثواب مجاهدت فى سبيل الله بر طالب رزق حلال
شرايط توبه و انابه‏
نام پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين ...
گناه جابجايى مقام و منصب
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه سوم (2) – (متن کامل + ...
ادب لقمان از بى‏ادبان
مفهوم «لا ينفع مال»
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
فرشته ندا دهنده مرگ
حديث عقل و نفس آدمى درآيينه قرآن - جلسه دوم - (متن ...

بیشترین بازدید این مجموعه

عقل کلید گنج سعادت - جلسه دوم - درباره تقابل عقل و ...
نام پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين ...
اسم اعظم و ظرفيت دانستن آن‏
فقر را ريشه‏كن مى‏كنيم، در مغازه‏ها را باز ...
مقام انسان در گشايش كليدها
هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه چهاردهم (2) – (متن ...
حيوانات و برتری در شناخت
گفتگوی اصحاب یمین با اهل دوزخ در کنار جهنم
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
کورشدن بر اثر اصرار در گناه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^