فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

توحید (2) - جلسه نوزدهم – (متن کامل + عناوین)

 

اهل بصيرت، اهل توحيد

 

كرج، مسجد جامع رجائي شهر دهة سوم محرم 138 (ع)

الحمد للـه رب العالمين و صلّي اللـه علي جميع الانبياء و المرسلين و صلّ علي محمد و آله الطاهرين.

 

اهل بصيرت، اهل توحيد

ارتباط انبيا و ائمۀ طاهرين به دلیل معرفت کامل آنان به وجود مقدس پروردگار، در حدي است که ديگران کمتر توان رسيدن به آن حدّ را دارند.

بصيرت و آگاهي آن‌ها به توحيد و شؤون توحيد، باعث مي‌شد نگاهشان به تمام حقايق و جريانها بهترين نگاه باشد.

قرآن مجيد از آن‌ها به عنوان «اهل بصيرت» ياد کرده است.[1] بصيرت يعني باز بودن چشم دل به سبب شناخت راه خدا. و نجات عباد خدا، تمام همت و محبت خود را به ميدان آوردند و تا لحظۀ آخر عمر، در مسيري که مي‌رفتند، هرگز احساس خستگي و کسالت نکردند.

پيغمبر اسلام (ص) چند ساعت مانده بود كه از دنيا بروند. بدن مبارکشان در قدرت راه رفتن نداشت؛ اما به اميرالمؤمنين و فضل بن عباس فرمود: به من کمک کنيد و مرا به سوي مسجد ببريد. با اين حال بر پلۀ اول منبر نشستند. این به دلیل دلسوزي و عاطفه‌شان نسبت به مردم بود كه حتی تحمل جهنم رفتن يک نفر را نداشتند.

 

قرآن و اهل بيت، دو بال سعادت

در مسجد بر منبر نشستند و در حديثي که بسيار متواتر است، فرمود:

«اني تارک فيکم الثقلين ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا، کتاب الله و عترتي اهل بيتي و انهما لن يفترقا حتي يردا عليَّ الحوض»[2]

سپس اشاره فرمود: من را ببريد! به خانه آمدند و از دنيا رحلت كردند.

حضرت بيست و سه سال، اين دو مايۀ نجات يعني كتاب خدا و اهل بيت را به مردم مکه سفارش مي‌فرمود كه نجات شما با دو بال است. قرآن مجيد مفسّر مي‌خواهد، شما به تنهايي نمي‌توانيد از قرآن دين را برداشت کنيد؛ زيرا شما قسمتي از آيات قرآن را به ظاهر معنا مي‌کنيد و کافر مي‌شويد؛ هر چه هم باسواد باشيد.

(يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ)[3]

در کتاب لغت «يد» يعني دست. بعد عدّه‌اي مي‌گويند: خدا اگر دست دارد پس حتمآً اعضایی هم دارد.

به اينجا كه رسيدند، اهل بيت را حذف کردند و به ياوه‌گويي افتادند.

روبهروي حجر اسماعيل، به يک عالم اهل تسنن گفتم: امشب چه شبي است؟ گفت: شب جمعه. گفتم: امشب خدا از ما چه مي‌خواهد؟ اين جا روبهروي بيت الله الحرام كه ما همه مهمانيم. گفت: امشب خدا از عرش به آسمان اول فرود مي‌آيد. به اين علت كه عرش از مردم خيلي دور است، به آسمان اول مي‌آيد که به بندگانش نزديک باشد؛ صدايشان را بشنود و دعايشان را مستجاب کند.

اين يک آيۀ قرآن است که آنان با آن بازي کردند. با بقيۀ آيات هم همين طور؛ و افکار شيطاني را به آيه تحميل کردند:

(وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا)[4]

مي‌گويند: خدا فرود مي‌آيد. فرشتگان هم صف به صف مي‌آيند.

آنان با اهل بيت که قهر بودند، بعد از مرگ پيغمبر (ص) با اميرالمؤمنين (ع) و حضرت مجتبي (ع) ارتباطي نداشتند. مجبور شدند آيات را بر ظاهر حمل کنند و معني آن اين شد كه توحيد و شؤون توحيد را با جدا شدن از اهل بيت پيغمبر اسلام (ص)، تخريب کردند.

 

توحيد ساختگي

با آيات قرآن توحيدي ساختند که کفر بود و يک پيكره براي خدا ساختند که در شأن پروردگار نبود؛ بلكه در حد شعور موجودات زندۀ محدود بود. ولي آن انسان والاي با کرامت، براي حفظ مردم در جادۀ هدايت با اين‌که در بستر مرگ بود، فرمود: من را به مسجد ببريد تا مردم را نصيحت و سفارش کنم. فرمود: با يک بال هرگز قدرت حرکت به سوي قرب خدا براي شما نخواهد بود. اين هم نتيجه که با يك بال، پر زدند و وارد کفر شدند و گرفتار تشبيه و تجسيم شدند؛ و به تخريب توحيد پرداختند. در اعتقادات به تمام مقدسات هم حمله کردند. گفتند: انبيا در حرفه‌اي بودن در گناه با ديگران فرقي ندارند؛ يعني با اين اعتقاد حجت را کامل ندانستند و به تخريب انبيا پرداختند. با اينكه پيغمبر اسلام فرموده بود: قرآن يک بال است و با اين بال حرکت صعودي امکان ندارد؛ حرکت نزولي پيش مي‌آيد. يعني به جاي اين‌که انسان به طرف پروردگار برود، به سوي شرک مي‌رود. با يک بال تنها نمي‌شود حرکت کرد. حاصل اين دو بال در زندگي، معرفت و عمل مي‌شود؛ يعني نخست شناخت اسلام و بعد هم اقتدایی به آن كه صراط مستقيم است و اين راه نجات و حرکت به سوي قرب پروردگار مي‌شود.


حركت صعودي با قرآن و اهل بيت
:

(إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه)[5]

قرآن كريم حرکت صعودي مي‌خواهد. جدايي از اهل بيت هر چند انسان شبانه روز با قرآن باشد، حرکت نزولي ايجاد مي‌کند. اگر انسان قرآن را کنار بگذارد، و فقط به سراغ اهل بيت برود و به قرآن و امر و نهي آن اهتمام نداشته باشد، به طرح‌ و برنامه‌هاي ائمه براي زندگي که تفسير قرآن است، کاري نداشته باشد، متوقف مي‌شود. مي‌گويد: (وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه) حرکت مقامي با عمل صالح است.

نتيجۀ تمسك به دو بال قرآن و اهل بيت در زندگي، دين شناسي و عمل به دين مي‌شود. پس کسی كه توحيد اهل بيت و اميرالمؤمنين (ع) را مي‌بيند و بيان آثار توحيد را مي‌نگرد، متوجه مي‌شود که توحيد، انسان را از افتادن در هر لغزشي مصون میسازد.

 

سه لغزشگاه انسان

ابوهاشم جعفري[6] كه پنج امام معصوم را زيارت کرده بود و نزد آنان شاگردي کرده بود، مي‌گويد: يک روز از فقر اقتصادي، کارد به استخوانم رسيده بود كه اينجا لغزشگاه است.

اميرالمؤمنين (ع) مي‌فرمايد: در سه جا انسان‌ها اگر قوي نباشند، بي‌دين مي‌شوند: يکي، پول؛ دوم، مقام؛ و سوم، شهوت جنسي است.[7] تمام انبيا و ائمه خواستند مردم را به گونه‌اي تربيت و تقويت کنند که با پول و مقام و شهوت، بي‌دين نشوند. اين توان معنوي از فرهنگی غير از فرهنگ اهل بيت برنمیآید.

فرهنگ اهل بيت است که مردم را تربيت مي‌کند كه در مقابل ستمگران بايستند و فرياد بزنند. داستان تربيت قرآن و اهل بيت چنين است:

پيامبر اسلام (ص)مي‌فرمايد:

«کاد الفقر ان يکون کفرا»[8]

ابوهاشم جعفري گفت: نزد حضرت هادي (ع) بروم و داد بزنم و خودم را تخليه کنم؛ اين چه وضعي است؟ دشمن بايد در پول بغلطد و دوست بايد نان شب نداشته باشد؟! به خانۀ حضرت هادي(ع) رفتم. اهل بيت در يک جلسه آثار توحيد را بيان كردهاند كه به آدم آرامش و اطمينان بسيار مي‌دهد و درهايي به روي انسان باز مي‌کند. تا نشستم، حضرت هادي (ع) فرمودند: ابوهاشم! قدرت داري نعمت‌هايي که خدا به تو داده براي من بشماري؟

گفت: من هيجانم بيشتر شد كه حضرت مي‌فرمايد: نعمت‌ها را بشمار. بعد حضرت فرمود: ابوهاشم من به جاي تو مي‌شمارم، نعمت‌هايي که به تو داده است.

 

رزق ايمان

اول:

«رزقک الايمان فحرّم بدنک الي النار»[9]

خدا به تو محبت کرده و بين خود و تو رابطه برقرار کرده است. همين ايمان تو وقتي که به عالم آخرت انتقال پيدا کنی تا ابد از آتش دوزخ محفوظ هستي. خود اين نعمت را ارزيابي کنيد!

مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد احمد خوانساري[10] که مرحوم آيت الله اراکي[11] دربارة ايشان مي‌گفت: من در ترديدم كه ايشان عصمت دارد يا خیر؛ تا زماني که زنده بود، هر وقت به نماز می‌ايستاد، دست‌هايش را بلند میکرد، اول قبل از الله اکبر می‌گفت «السلام عليک يا اباعبدالله (ع)». يکي از ارادتمندان ايشان به من گفت: يک روز كه ايشان نماز را سلام داد، پرسيدم: آقا آيا قبل از تکبيرة الاحرام «السلام عليک يا اباعبدالله (ع)» وارد شده است، فرمود: نه؛ کسي نگفته است. گفتم: شما براي چه مي‌گوييد؟ گفت: چون هر چه در اين عالم است، از دين و علم و فقه و بهشت، همه از صدقۀ سر امام حسين (ع) است.

اهل توحيد همۀ امور را به سود آخرت و دنياي خودشان برمي‌گردانند؛ چون در فضاي توحيد، آدم يک دريافت ديگري پيدا مي‌کند.

 

رزق عافيت

دوم:

«رزقک العافيۀ فاعانتک علي الطاعة»

بدنت را سالم نگه داشته و به تو توفيق داده که عبادت كني.

 

رزق قناعت

سوم:

«و رزقک القنوع فصانك عن التبذل»

به تو قناعت را روزي کرده كه پيش هر نامردي نروي که آبرويت را بريزي.

ابوهاشم جعفري مي‌گويد: من اندك اندك آرام شدم. بعد حضرت فرمودند: غلام، يک کيسۀ صد ديناري پول بياور! فرمود: فعلاً اين را بگير و برو کار خود را راه بينداز. کاش بدانيم که خدا چقدر خوب است.

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 


 

 

 

پی نوشت ها: 

 

 

 

 



[1]) اشاره به آیات یوسف/ 108؛ و ص/ 45.

 الکافی، 1/43، باب من عمل بغیر علم، حدیث 1: «أَبَا عَبْدِاللَّهِ7: یقُولُ الْعَامِلُ عَلَى غَیرِ بَصِیرَةٍ کالسَّائِرِ عَلَى غَیرِ الطَّرِیقِ لَایزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیرِ إِلَّا بُعْداً.»

بحارالأنوار، 75/37، باب 16، حدیث 5: «قَالَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین7 فِی ذَمِّ الدُّنْیا أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ مَنْ صَحَّ فِیهَا أَمِنَ وَ مَنْ مَرِضَ فِیهَا نَدِمَ مَنِ اسْتَغْنَى فِیهَا فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا أَتَتْهُ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَیهَا أَعْمَتْهُ وَ مَنْ نَظَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ.»

غررالحکم، 41، حدیث8: «نَظَرُ الْبَصَرِ لَایجْدِی إِذَا عَمِیتِ الْبَصِیرَةُ.»

کنزالعمال، 1/243، حدیث 1220: «رسولُ اللّه9: لیسَ الأعمی مَن یعْمی بَصرُهُ،Û
Ü إنَّما الأعمی مَن تَعْمی بَصیرتُهُ.»

[2]وسائل الشیعه،33/27، باب 5، حدیث 33144: «قَدْ تَوَاتَرَ بَینَ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ عَنِ النَّبِی9 أَنَّهُ قَالَ إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ مَا إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ.»

[3]) فتح/ 10: «قدرت خدا بالاتر از همه قدرت‌ها است.»

[4]) فجر/ 22: «و [فرمان] پروردگارت برسد، وفرشتگان صف اندر صف حاضر شوند.»

[5]) فاطر/ 10: «حقایق پاک [چون عقاید و اندیشه هاى صحیح] به سوى او بالا مى رود و عمل شایسته آن را بالا مى برد.»

[6]) معارف و معاریف، 1/530 ـ 531: «ابوهاشم جعفری: داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب معروف به جعفری، وی مردی مورد وثوق و جلیل القدر و نزد حضرات ائمه منزلتی بزرگ داشته است.

او به حضور حضرت رضا7 و حضرت جواد7 و حضرت هادی7 و Û
Ü حضرت عسکری7 و حضرت صاحب الامرﺃ رسیده و صحبت آن بزرگواران را درک نموده و از همۀ آن‌ها روایت کرده است.

ابوهاشم در بغداد می‌زیسته و از سویی نزد حکام عصر خود مورد اعتماد عموم شیعه بوده و سمت وکالت از ناحیۀ مقدسه را داشته که رابط بین شیعه و امام زمانشان بوده است. وی در سال 261 از دنیا برفت و ظاهراً در بغداد به خاک سپرده شد.»

[7]) الأمالی، شیخ صدوق، 412، حدیث 11؛ و بحارالأنوار، 50/129، باب 3، حدیث 7: «عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِی قَالَ أَصَابَتْنِی ضِیقَةٌ شَدِیدَةٌ فَصِرْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ7 فَأَذِنَ لِی فَلَمَّا جَلَسْتُ قَالَ یا أَبَا هَاشِمٍ أَی نِعَمِ اللَّهِU عَلَیک تُرِیدُ أَنْ تُؤَدِّی شُکرَهَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ فَوَجَمْتُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أَقُولُ لَهُ فَابْتَدَأَ7 فَقَالَ رَزَقَک الْإِیمَانَ فَحَرَّمَ بَدَنَک عَلَى النَّارِ وَ رَزَقَک الْعَافِیةَ فَأَعَانَتْک عَلَى الطَّاعَةِ وَ رَزَقَک الْقُنُوعَ فَصَانَک عَنِ التَّبَذُّلِ یا أَبَا هَاشِمٍ إِنَّمَا ابْتَدَأْتُک بِهَذَا لِأَنِّی ظَنَنْتُ أَنَّک تُرِیدُ أَنْ تَشْکوَ لِی مَنْ فَعَلَ بِک هَذَا وَ قَدْ أَمَرْتُ لَک بِمِائَةِ دِینَارٍ فَخُذْهَا.»

[8]) الکافی، 2/307، باب الحسد، حدیث 4؛ و بحارالأنوار، 70/246، باب 131، حدیث 4.

[9]) الأمالی، شیخ صدوق، 412، حدیث 11؛ و بحارالأنوار، 50/129، باب 3، حدیث 7.

[10]سید احمد خوانساری: آیت الله سید احمد خوانساری، ستاره‌ای تابناک از تبار امام موسی بن جعفر 7 و عالمان فرهیخته دین بودند. پدرش سید یوسف، جدش سید محمد مهدی، رجالی معروف و برادرش محمد حسن خوانساری (1337 هجری قمری) از عالمان کامل عصر خود بودند. شب هجدهم محرم سال 1309 قمری ستاره‌ای در خانه سید یوسف درخشید.Û
Ü در سه سالگی پدر را از دست داد. از آن پس سرپرستی او را برادر گرانقدرش سید محمد حسن پذیرفت. احمد به سرعت دوران کودکی را پشت سر گذاشت. با آغاز نوجوانی تحصیل علوم آل محمد تا پایان سطح را در خوانسار گذراند. روی به اصفهان آورد. چهار سال از محضر اساتید آن دیار استفاده کرد و بعد از پایان دروس خارج فقه و اصول در هجده سالگی به نجف اشرف شتافت و به تکمیل فقه و اصول و فراگیری علم رجال پرداخت و پس از شش سال به وطن بازگشت و در حوزه سلطان آباد اراک که به برکت وجود آیت الله العظمی حائری شکوفا شده بود، ساکن شد و هفت سال به تحصیل و تدریس پرداخت. سید از محضر بزرگان عصر خود چون سید محمد حسن خوانساری، سید علی اکبر خوانساری، میر محمد صادق مدرس اصفهانی، عبدالکریم گزی، محمد علی تویسرکانی، آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی،‌ محمد حسن نائینی، آقا ضیاء عراقی، شیخ الشریعه اصفهانی، سید ابوتراب خوانساری، عبدالکریم حائری، میرزا علی اکبر حکیم یزدی و محمد حسن ریاضی استفاده کرد. سید احمد در تهران ابتدا به تدریس سطوح و آن‌گاه خارج فقه و اصول پرداخت. علاوه بر آن که از اساتید خط و ریاضیات نیز به شمار می‌رفت، طالبان دانش دین در محضرش دروس خارج فقه را می‌آموختند. حضرت آیت الله خوانساری در طول عمر با برکت خود آثار فراوان عمرانی و علمی از خود بر جای گذاشتند. بیش از 96 سال از عمر پربرکت ایشان می‌گذشت، یک هفته قبل از وفات، اطرافیان را از وفات خود آگاه ساخت و بر بالین نهاد تا این‌که بعد از یک عمر تلاش در عرصه‌های گوناگون اخلاقی، معنوی، سیاسی و اجتماعی در اولین ساعات بامداد روز 29/10/63 مطابق با 27 ربیع الثانی 1405 ندای حق را لبیک گفت.

[11]آیت الله اراکی: آیت الله اراکی در خانواده‌ای مذهبی در 24 جمادی الثانی 1312 ه‍.ق (1273 ه‍.ش) پای به جهان گذاشت و پدر و مادر،‌ او را محمد علی می‌نامند. تولد این مولود مبارک در شهر اراک اتفاق افتاده است. او از همان ایام کودکی علاقه عجیبی به تحصیل و یادگیری از خود نشان می‌دهد.

پدر ایشان حجة الاسلام و المسلمین مرحوم حاج احمد آقا مشهور به میرزا آقا،‌ از اهالی مصلح آباد و مشهور به حاج میرزا آقا فراهانی بود. ایشان مدتی را در سامرا به خدمت Û
Ü میرزای شیرازی رسیده و کسب فیض کرده و سپس تحت نظر مربیانی چون ملا محمد ابراهیم انجدانی و شیخ اصفهانی تربیت شدند. مرحوم حاج میرزا آقا فراهانی عاقبت بعد از عمر طولانی 97 ساله، روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد و جنازه‌اش پس از انتقال به قم در قبرستان نو به خاک سپرده شد. ایشان در طول بیش از 35 سال تدریس مداوم،‌ پیچیده‌ترین مباحث علمی را با گفتاری شیوا و بیانی زیبا مطرح و آن‌ها را به آسانی تفهیم می‌کرد. از ویژگی‌های آشکار درسی ایشان، پرهیز از تکرار یا زیاده‌گویی بود. سرانجام در شامگاه روز سه شنبه هشتم آذرماه 1373 پس از یک قرن زندگی افتخارآمیز به ملکوت اعلی پیوست. پیکر مطهر ایشان در مسجد بالا سر، در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه3 به خاک سپرده شد.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تهران مسجد حضرت رسول- دهه اول فاطمیه 94 سخنرانی اول
خاطره‌اي در لذت ياد خدا
اجابت دعوت بندگان معصيت‏كار
پاداش دنیوی و اخروی پروردگار برای مؤمنین
عناوين مسايل مربوط به اصلاح نفس‏
آیه‌ای عجیب درباره شیطان
اندیشه در اسلام - جلسه هفتم
اهميت ارتباط عقل اول و دوم‏
تهران هیئت محبان‌الزهرا دههٔ اوّل جمادی‌الاوّل ...
مقربین چه کسانی هستند؟

بیشترین بازدید این مجموعه

برخورد ائمه عليهم السلام با گروه‏هاى افراطى‏
متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد قرآن
عناوين مسايل مربوط به اصلاح نفس‏
سِرِّ نديدن مرده خود در خواب‏
دشمنى آشكار شيطان
تقدير خدا بر روزى موجودات
توبه جوان گناهکار
خاطره‌اي در لذت ياد خدا
تهران مسجد حضرت رسول- دهه اول فاطمیه 94 سخنرانی اول
تهران هیئت محبان‌الزهرا دههٔ اوّل جمادی‌الاوّل ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^