علامه طباطبايي ميفرمود:
كار خدا نقد است. خدا با کسي نسيه کار ندارد. يک شب در مسجد سهله در مقام ادريس پيامبر در حال وصل بودم، ديدم که كنار دستم دختري زيبا نشسته، يک جام شربت به من نشان داد و گفت: آسيد محمدحسين ميل کن! گفتم: خدايا در حوزۀ نجف و مسجد سهله و مقام ادريس، اين دختر به اين زيبايي چه ميكند؟ يعني خدا ميخواهد مرا امتحان کند؟ دوباره گفت: آسيد محمدحسين از اين ظرف بخور! يک مرتبه به ذهنم آمد كه در قرآن مجيد، مزدي است كه خداوند به اهل توحيد و عمل و اخلاق ميدهد:
(وَ حُورٌ عينٌ * كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ)
ديدم حرفهایي که خدا در قرآن دربارۀ حور العين، زده همه در او هست؛ فهميدم حور است.
گفتم: من تا نگاهش کنم و با او حرف بزنم و قدح او را بخورم، از مناجات امشب غافل ميشوم. به او محل نگذاشتم و او هم يک مرتبه، غيب شد. ايشان ميفرمودند: تا به حال ناراحتم از اينکه چرا ناراحتش کردم.
جزاي پروردگار عالم براي اهل توحيد نقد است. اميرالمؤمنين (ع) در اين زمينه ميفرمايد: بالاخره بشر يک وقت خوابش ميبرد، يا يک وقت چرتش ميگيرد و غافل ميشود و گاهي کار اشتباهي ميکند. آيه:
(مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ)
هر كه در راه خدا و رسول او درگذشت، اجر و پاداش اهل توحيد را به او میدهم؛ این پاداش فقط به عهدۀ خود من است، نه به عهدۀ ملائکه است، و نه به عهدۀ انبيا و ائمه:؛ و نه در توان آسمان و زمين است. اين پاداش در آخر آيه آن است که:
(وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً)
اخلاق کريم اين است كه ميگويد: اول پاداشش را مقرر ميکنم و بعد او را ميآمرزم. اول دلش را شاد ميکنم که بهشت از آنِ تو؛ بعد ميگويم: گناهت را بخشيدم. اگر بگوييد ما بهشت را که ببينيم بيشتر از خدا شرمنده ميشويم و خجالت ميکشيم که خداي به اين خوبي، این بهشت را برای ما مقرر کرده است؛ چرا گناه کرديم؟
حضرت صادق (ع) ميفرمايد: قبل از اينکه وارد بهشت شويد، ياد گناه را از شما ميگيرند. در بهشت اصلاً يادتان نميآيد که گناه کردهايد.
ممکن است بگوييد در قرآن آمده است که از گناهان دست و پاي ما و زميني که بر آن گناه کرديم، حتي فرشتگان نويسنده نیز خبر دارند. به تمام آنها خطاب ميرسد که همۀ برنامههای منفي بندۀ مرا فراموش کنيد. يك پروندۀ نوراني میسازد که هيچ چيز دیگری در آن نیست.
اينها همه ريشه در قرآن و كلمۀ «غفور» دارد.
منبع : پایگاه عرفان