جبرئيل گفت: خداوند ميفرمايد: اين چشمه، چشمۀ آب سرد است. خداوند ميفرمايد:
(ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ)
در اين چشمه آب سرد برو که آب سلامت است. با بدن تاول و زخم، در چشمه رفت؛ و پوست و بدن و قيافۀ او مانند يك جوان شد. لباسها را پوشيد و نشست.
همسر او هم در شهر نگران بود؛ شوهرم مرا بيرون کرده اما نميشود تنهايش بگذارم. يک ظرف غذا برداشت و لب چشمه آورد. گفت: آقا ما يک مريض اينجا داشتيم؛ کجاست؟ قدرت حرکت نداشت و تمام بدنش زخم بود. ايوب به پروردگار گفت: من قسم خوردم كه صد تا تازيانه به او بزنم. قسمم را چه کنم؟ خداوند فرمود: به قسمت عمل کن. اما صد تا علف نرم و نازک را بشمار و يک نخ به آن ببند و آرام از روي لباس به پشتش بکش. من قسم تو را قبول ميکنم. خداي مهربان چيزهاي خيلي آسان را به جاي چیزهای سخت، قبول ميکند.
منبع : پایگاه عرفان