مردم براي نماز جماعت آماده بودند. خانة پيامبر ديوار به ديوار مسجد بود، ولي نيامد. پيامبري که به نماز جماعت بسيار اهميت ميداد. پيامبري که فرمود: اگر نماز جماعت از ده نفر بگذرد، کسي در اين عالم نيست که بتواند ثوابش را ارزيابي کند. ارزيابي ثواب نماز جماعتِ بالاي ده نفر، فقط وقف خداست. اما چه شد که پيامبر، از مسجدي که پر از جمعيت بود، روگرداند. کسي گفت من در خانه ميروم. رفت در زد و در را باز کردند. گفت: ميتوانم رسول الله را ببينم؟ گفتند: بله. ديد حضرت گوشة اتاق نشسته و سلام نماز واجبش را داده است. گفت: يا رسول الله! فرادي نماز خواندي؟ فرمود: بله. گفت: چرا نميآيي؟ فرمود: سه شبانه روز است که غير از آب، هيچ چيز نخوردهام. ديگر توان ندارم. مدينه، منطقة کشاورزي و باغداري بود. اما يک بار هم به ابوطلحة انصاري نگفت که يک دانه خرما از اين هزاران نخلت را بده، من بخورم.
انبيا به مال مردم کار نداشتند. انبيا يک خانه از پول مردم نساختند.
منبع : پایگاه عرفان