آثار توحيد بسيار بزرگ است که در قرآن و روايات بيان شده است. اين توحيد که در نبوت انبيا و قرآن مطرح ميباشد، عبارت است از اعتقاد به وجود مقدسي که:
(لا شَريكَ لَهُ)
(وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ)
يعني باور داشتن به خدا منهاي هر بت جاندار و بيجان. باور داشتن خالص، پاک، و بدون مخلوط بودن با اعتقاد به بت و به غير پروردگار به اين عنوان که در زندگي ما، موجود مستقلي براي اثرگذاري باشد. ابتدا کلمة طيبه، لا اله است؛ اين لا، لاي نفي جنس ميباشد و به اين معناست که هيچ معبود قابل اطاعت و پيروي و عبادتي وجود ندارد، مگر الله که مستجمع جميع صفات کمال است؛ او نمونه و نظير ندارد و تمام امور عالم و آدم به اراده و تدبير اوست.
دوا به تنهايي کارهاي نيست؛ او بايد به دوا اجازة تأثير دهد. آتش به تنهايي کارهاي نيست؛ او بايد اجازة اثرگذاري بدهد. هوا، دريا و خورشيد به تنهايي کارهاي نيستند؛ او بايد اجازه بدهد که حرارت خورشيد، آب را به بخار تبديل کند. او بايد فرمان دهد که بخار بالا برود و ابر شود. بايد به فرمان او باشد که ابر، دريايي از آب را قطره قطره ببارد که زمينهاي کشاورزي را نابود نکند، کوهها و تپهها را نشويد، و سيلهاي خطرناک جاري نکند.
اعتقاد به وجود مقدس پروردگاري که همه کاره است و غير از او کارهاي نيستند و فاقد هر قدرتي هستند. اين توحيد است. ریشة توحيد بايد در قلب باشد، آثار آن نیز بايد در عمل و اخلاق بارز باشد. يعني وقتي من ميخواهم عملي را انجام دهم؛ فقط خدا را براي عملم در نظر بگيرم و عمل را براي خدا انجام دهم؛ هر چند اوقات همة مردم عالم از من تلخ شود، يا حال مردم عالم از عمل من شيرين گردد. من بايد بريده از اوقات تلخي مردم و یا شيريني حال آنها عمل را براي حق انجام دهم و در حالات اخلاقي، براي خدا باشم. ميخواهم به مردم تواضع كنم، نه به اين عنوان که او پولدار یا خان محل است، نه به اين عنوان که او وزير، وکيل يا مدير است. اگر شايسته است، براي خدا به او تواضع میکنم.
«من تواضع لله رفعه لله»
اما اگر واقعاً شايستگي تواضع در او نبيند، تواضع نکند. چرا تواضع نکند؟ زيرا مولا و محبوب من، به من اجازه نميدهد.
منبع : پایگاه عرفان