مرحوم نراقي ميفرمايد شعيب خيلي گريه کرد. او بسيار ثروتمند بود. موسي بن عمران هم قبل از پيامبري هشت سال براي شعيب چوپاني ميکرد. يک انسان داراي مقام نبوت با وضع مالي خوب بود. هميشه سفرة غذاي او براي فقيران و گرسنگان، گسترده بود و ميفرمود: سفره در اينجا به کرم کريم وصل است.
آنقدر گريه ميکرد كه گرية زياد بينايي او را از بين برد. پروردگار عالم دوباره چشم او را به حالت اول برگرداند. چشمي را که خدا برگرداند، صد در صد سالم است. دوباره آنقدر گريه کرد که چشم او نابينا شد. بار ديگر خداوند چشمش را برگرداند و باز گريه را شروع کرد. پروردگار با شعيب حرف زد که گرية تو اگر براي بهشت است، بهشت بر تو واجب است؛ اگر از ترس جهنم است، دوزخ بر تو حرام است.
اي شعيب! تمام درهاي بهشت به رويت باز است، تمام درهاي دوزخ به رويت بسته است؛ ديگر براي چه گريه ميکني؟ شعيب گفت: خدايا! تو ميداني که من گريهام نه براي بهشت تو و نه از ترس جهنم توست؛ من گريهام از عشق است. باز هم گريه ميکنم. باز هم تو چشم به من بدهي، باز هم گريه ميکنم.
اين عبادت خالصانه است.
اين که اميرالمؤمنين (علیه السلام) ميفرمايد پیامبر، اعبد اولين و آخرين بود، معني آن اين نيست که پيامبر شبانه روز 1500 رکعت نماز ميخواند، يا هر روز روزه ميگرفت يا دائما در ذکر و رکوع بوده است. زندگي پيامبر هم مثل بقيه مردم، عادي بود. اما دو رکعت نماز که ميخواند، در ترازوي خداوند، سنگينتر از دو رکعت نماز اولين و آخرين به خاطر معرفتش به عبادت، معبود، و اخلاصش در عبادت بوده است.
چرا ما نميتوانيم در حد خود، مخلص شويم؟ حداقل اين است که من يک انسان صاحبدلي را پيدا کنم كه مرا به حمد و سوره، به تشهد و ذکر رکوع و سجود آگاه کند که وقتي ميخواهم نماز بخوانم، بفهمم چه ميخوانم. معبود را بشناسم که اگر خداي نکرده دلم گرفتار بت زنده و بت بيجان است، پاک شود؛ نماز با معرفت خدا را هم شناخته باشم و در دل هم به بت آلوده نباشم. اين اندازه که براي همة ما امکان دارد؛ اما کوتاهی میکنیم.
منبع : پایگاه عرفان