دربارة موضوع ريشهدار توحيد، از رسول خدا (ص) و ائمه طاهرين:، روايات و نظريات بسيار مهمي در منابع شيعه مانند «توحيد»، «کافي»، «بحارالانوار»، و «المحجة البيضاء» نقل شده است.
با دقت در روايات این منابع درمییابیم که مسألة توحيد اولاً: از عظيمترين مسائل فرهنگ اسلام است؛ و ثانياً: مفهومي دارد که نسبت به خود مسأله، حائز اهميت است.
توحيد حقيقتي است که قلب بايد در آن لحاظ شود. طبق آيات قرآن و روايات و برداشتي که حضرت رضا (علیه السلام) از توحيد دارند، توحيد در مرحلة اول نوري است که بايد سراسر قلب را فرا بگيرد. اين نور با مطالعة عميق در آيات قرآن و روايات يا شنيدن از زبان اهل فن، در قلب حاصل ميشود.
اگر شنونده اهل انصاف و فکر باشد، آثار آن هم در اعضا و جوارح ظهور ميکند، و همچنين در اخلاق انسان تأثير ميگذارد.
توحيد حقيقتي است که بايد سراسر وجود انسان را پر کند و لفظ لا اله الا الله در حقيقت نشانگر آن حقيقت است.
اگر کسي تنها به گفتن زباني «لا اله الا الله» اکتفا کند، ولي آثار توحيد در قلب او و اعضا و جوارحش تجلي نکند، او را در فرهنگ قرآن مجيد و ائمه طاهرين، اهل توحيد نميگويند.
يکي از زيباترين و بهترين روايات باب توحيد از حضرت صادق (علیه السلام) است. امام صادق (علیه السلام) توحيد را با سه جلوه در قلب و عمل و زبان توضيح ميدهد و ميفرمايد: توحيد يک امر زباني و يک امر قلبي و يک امر عملي است:
«هو الأقرار باللّسان و عقد في القلب و عمل بالأركان»
توحيد باید در تمام وجود انسان فراگير باشد. يعني قلب، اعضا و جوارح بدن مظهر لا اله الا الله باشند، زبان هم مظهر لا اله الا الله شود.
لا اله الا الله يعني همة معبودهاي باطل، از انسان جدا شوند و هيچ نقشي در دل، عمل و اخلاق انسان نداشته باشند.
منبع : پایگاه عرفان