بعضی از بلاها هم از طريق فساد، به سوي انسان ميآيد. يکي نزد دکتر ميرود و ميگويد: من مريضم. دکتر هم آزمايشهايي ميدهد. دکتر متخصص آزمايش را ميخواند و ميگويد: آقا کليهات سي درصد کار نميکند. خون تو آلوده است؛ اعصابت ضعيف و معدهات بيمار است. سي بيماري را براي او رديف ميکند.
بعد به بيمار ميگويد: چند سال است که مشروبات الکلي ميخوري؟ ميگويد: 40 سال است. دكتر ميگويد: سي مرض از همين يک مشروب است كه بر تو مسلط شده است. اين بلا را خود او خواسته است و ارتباطي به پروردگار ندارد. اگر کسي گرفتار بلا شود، نبايد به پروردگار بگويد: خدايا مگر من چه کردهام که باید گرفتار بيماري بايد شوم.
انبيا و اوليا و ائمه نميگفتند که «ما چه کردهايم؟!» چون آنها بلاهايي را که ميکشيدند، نتيجة کرامت، انسانيت و دلسوزي نسبت به مردم بوده است. اما آدم زناکاري که دهها مرض گرفته، نميتواند به پروردگار بگويد مگر من چه کردهام!
جهنميها روز قيامت در دوزخ از خدا گلايه نميکنند. همگي از خودشان گلايه ميکنند؛ چون ميبينند منطقي نيست که به پروردگار بگويند چرا ما را به جهنم آوردي؛ چون در دنيا با زبان و با اخلاق و اعمال به پروردگار گفته بود: من جهنم ميخواهم.
شما 50 يا 60 سال است با روزه يا نماز، با خمس و حلال خوردن، و با تربيت صحيح كودك، به پروردگار اعلام میکنید که ما بهشت را ميخواهيم. تمام اموري که بر ما ميگذرد، بر مدار خواستن و نخواستن ماست. اين مطلب در قرآن و روايات و دعاها فراوان است.
در قيامت هيچ گناهكاري به پروردگار، دوزخ رفتن خود را ايراد نميگيرد. دوزخيان چند بار با پروردگار گفتوگو ميكنند و فقط يک حرف دارند و آن اين است:
(رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ)
خدايا هيچ کس نميتواند ما را از جهنم بيرون بياورد؛ تو به ما محبت کن و ما را از جهنم بيرون بياور تا در دنيا از اول زندگي تا آخر، عمل صالح انجام دهيم. پروردگار هم چنانکه در سوره مؤمنون است، ميفرمايد:
(قالَ اخْسَؤُا فيها وَ لاتُكَلِّمُونِ)
مانند سگي که مردم از پيش خود ميرانند، آنها را برانيد و تا ابد زبانشان بسته باشد و ديگر با من حرف نزنند.
منبع : پایگاه عرفان